علت محرومیت ما از نور قرآن
علت محرومیت ما از نور قرآن
قرآن کریم به همهی انسان ها هشدار میدهد که اگر غرق در امور مادی باشید، جان پاک خود را در طبیعت دفن کرده و خسران دیدهاید. اگر کسی عقل و فطرت خود را در غریزهها و هدفهای طبیعی دفن کند، منبع الهام درونی و تشخیص حق و باطل و تقوا و بدی را نیز دفن کرده است “فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها “[4] و هیچ گاه نمیتواند معارف جدای از طبیعت و بلند قرآن کریم را بفهمد.
انسان هر اندازه که در تار و پود خود بینی واقع شود، از خدا بینی محروم است و با انبیای الهی نیز شهود و حضوری ندارد و از ره آورد آنان و از سخنان وحی به اندازهی خود بینی خود محروم خواهد بود
کسانی که لزوم وحی را نمیفهمند و در برابر انبیا مقاومت میکنند؛ جاهلان و تکبّر کنندهگانند. چون جاهلند، ذهن علمی ندارند و اهل تفکر نیستند و به همین جهت قابلیت فهم ره آورد انبیا را ندارند و چون تکبّر کنندهگانند، در ساحت حق فروتنی و تواضع ندارند و در برابر آن قیام میکنند. چنین کسانی نه زبانشان به علم و حق گویاست و نه گوش شنوایی برای شنیدن حق دارند؛ و نه تنها خود به آیات زنده کنندهی قرآن کریم گوش فرا نمیدهند، بلکه دیگران را نیز از گوش دادن به آن باز میدارند “وَ هُمْ ینْهَوْنَ عَنْهُ وَ ینْؤَوْنَ عَنْهُ “[5] هم دیگران را از فیض الهی نهی میکنند و هم خود آنان محرومند “وَ قالَ الَّذِینَ کفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ “[6] به این قرآن گوش ندهید و این سخنان را نپذیرید و در آشوبگری و یاوه سرایی و بیهوده گویی بکوشید و به این وسیله به مبارزه با قرآن برخیزید. خدای سبحان اینان را کسانی میداند که از درون تهی هستند و جوشش درونی ندارند و از بیرون نیز کانال ورودی قلبشان به منبع زندگی بسته است و لذا تهی مغز و درون پوچند “وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ “[7]. تمام سعی انبیای الهی این بوده که با شکوفا ساختن فطرت مردم به آنها دلی عمیق، ذهنی علمی، گوشی حق شنوا، و زبانی حق گو بدهد.
کافران میگفتند “وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَینِنا وَ بَینِک حِجابٌ “[8] قلب ما در غلاف و در پوشش است نسبت به آنچه تو ما را بدان میخوانی و در گوشهایمان وقر و سنگینی وجود دارد و منطق تو را نمیفهمیم. بین ما و بین تو حجاب و پردهای است که رابطهی تفهیم و تفاهم دو طرفه را قطع میکند. نوح ـ سلام الله علیه ـ نیز از این کبر ورزیدن و نفهمی کافران زمان خود به درگاه خدای سبحان شکایت میکند: “وَ إِنِّی کلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکبَرُوا اسْتِکباراً “[9] عرض میکند پروردگارا، من قومم را شب و روز دعوت به حق کردم ولی نصیحتم جز بر فرار آنها نیفزود و هر چه آنان را به مغفرت و آمرزش تو فرا خواندم انگشت بر گوش نهادند و جامه بر رخسار کشیدند و بر کفر خود اصرار نمودند و استکبار شدید ورزیدند.
خدای سبحان دربارهی منکران قرآن خطاب به رسول گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید “وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَینَک وَ بَینَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً “[10] وقتی که تو قرآن را قرائت میکنی ما بین تو و بین کسانی که ایمان به آخرت ندارند حجاب و پردهی پنهان و مستوری قرار میدهیم.
اکنون این پرسش مطرح میشود که چگونه ممکن است هنگام قرائت قرآن، که نور محض است، حجاب و تاریکی رخ بدهد؟ این حجاب چگونه حجابی است و برای چه ایجاد میشود؟
حجاب دل، گناه و خودبینی
گناه، حجاب است و تار و پودهای پردهی حجاب، خودبینی است که هیچ حجابی بدتر از آن نیست. امام موسی بن جعفر ـ سلام الله علیه ـ چنین فرمود: “لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه أُحتجب بغیر حجابٍ محجوبٍ و اسْتُتر بغیر سترٍ مستورٍ لا إله إلا هو الکبیر المتعال “[11] بین خدای سبحان و خلق او غیر از خود خلق، حجاب دیگری نیست. خداوند بدون حجاب پوشیده و بدون ساتر، مستور و پنهان است.
قرآن در حجاب نیست و پردهأی ندارد، ابهامی ندارد که دیگران آیاتش را نفهمند، بلکه کافران و دنیا طلبانند که در حجاب خودبینی گرفتارند و به همین جهت نمیتوانند بیرون از خود را بفهمند و هر چه را که با خودبینی و دنیا طلبی و لذّت گرایی آنان نسازد، نمیتوانند آن را بفهمند
اگر حجابی در میان است، همان خودبینی خلق است و اگر پرده ای آویخته باشد همان غرور مخلوق است و گرنه آن پری روی، پردهای ندارند:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیر
انسان هر اندازه که در تار و پود خود بینی واقع شود، از خدا بینی محروم است و با انبیای الهی نیز شهود و حضوری ندارد و از ره آورد آنان و از سخنان وحی به اندازهی خود بینی خود محروم خواهد بود.
اگر انسان سخن رسول الله را نمیشنود و قرآن را نمیفهمد باید بداند که در حجاب گناه است و میزان نفهمیدنش به مقدار حجابش بستگی دارد. هر چه بیشتر در دنیا و گناهان خود غوطهور باشد، به همان اندازه از فهم قرآن در حجاب است و هر اندازه از شهوت حیوانی لذّت میبرد، از لذّت قرآنی محروم میشود؛ زیرا فرمود “فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ “[12] ، “ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ “[13].
بنابراین، قرآن در حجاب نیست و پردهأی ندارد، ابهامی ندارد که دیگران آیاتش را نفهمند، بلکه کافران و دنیا طلبانند که در حجاب خودبینی گرفتارند و به همین جهت نمیتوانند بیرون از خود را بفهمند و هر چه را که با خودبینی و دنیا طلبی و لذّت گرایی آنان نسازد، نمیتوانند آن را بفهمند. خدای سبحان دربارهی محرومان از اندیشیدن در قرآن میفرماید: “أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها “[14] یعنی چرا اینها دربارهی قرآن تدبّر نمیکنند. مگر بر قلبهای آنان قفلهای دل، زده شده است؟
معلوم میشود دل هم قفل دارد و اگر دلی قفل شد، همانند چشمی که بسته باشد، نه توانایی دیدن نور را دارد و نه میتواند در پرتو آن نور چیزهای دیگر را ببیند. قرآن کریم برای فهم آیات خود، قلب باز و سینهای گشاده را لازم میداند “فَمَنْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ “[15] زیرا در متن قرآن پیچیدگی و ابهام نیست اگر مشکلی هست از ناحیهی قابل یعنی قلب انسان هاست که قفل و مانع دارد. خدای سبحان به رسول خود میفرماید به اینان بگو اگر چه من از جنبه نبوّتْ قرآن را دریافت کردهام، ولی در تلاوت و تفهیم کردن آن، از راه بحث و استدلال و تعقل و برهان و بینّه با شما سخن میگویم و اگر شما فطرت خود را دفن نکرده باشید و در گناهان غوطه ور نشده باشید، میتوانید با ایمان و عمل صالح، آیات الهی را به روشنی دریابید. “قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ یوحی إِلَی أَنَّما إِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً “[16].
پينوشتها:
[1] ـ سوره اعراف، آیة 146.
[2] ـ سوره توبه، آیة 127.
[3] ـ سوره اعراف، آیة 169.
[4] ـ سوره شمس، آیة 8؛ سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.
[5] ـ سوره انعام، آیة 26؛ آنها دیگران را از آن باز میدارند؛ و خود نیز از آن دوری میکنند.
[6] ـ سوره فصّلت، آیة 26؛ کافران گفتند گوش به این قرآن فراندهید؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید.
[7] ـ سوره ابراهیم، آیة 43؛ دلهایشان (فرو میریزد؛ و از اندیشه و امید) خالی میگردد.
[8] ـ سوره فصّلت، آیة 5.
[9] ـ سوره نوح، آیة 7.
[10] ـ سوره إسراء، آیة 45.
[11] ـ توحید صدوق، ص 179؛ بحار، ج 3، ص 327.
[12] ـ سوره صف، آیة 5؛ هنگامی که آنها از حق منحرف شدند.
[13] ـ سوره توبه، آیة 127؛ سپس منصرف می شوند (و بیرون میروند)؛ خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته.
[14] ـ سوره محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ، آیة 24.
[15] ـ سوره انعام، آیة 125؛ آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده میسازد.
[16] ـ سوره کهف، آیة 110؛ بگو: من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
منبع: کتاب قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی
ارسال توسط کاربر محترم سایت :fc_farshad
/ج