طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا بايد اول براي خودت دعا كني

چرا بايد اول براي خودت دعا كني

چرا بايد اول براي خودت دعا كني

مي‎خواهم سراغ روش دعاهاي مأثور بروم. خودِ اين روش دعا، بحثي بسيار زيبا و مفصّل است. ابتدا سراغ مسأله تقديم و تأخير نسبت به دعا مي‎روم، بعد هم به بحث مضمون مي‎پردازم. ما در ادعيه مأثوره و حتّي در آيات الهي در قرآن مجيد مي‎بينيم كه داعي ابتدا نسبت به خودش و بعد ديگران دعا مي‎كند، امّا نه به‏طور مطلق. آيات

47bafe5e a7ab 4d6b b49c 5b699e1eeb2e - چرا بايد اول براي خودت دعا كني

4674 - چرا بايد اول براي خودت دعا كني
چرا بايد اول براي خودت دعا كني

 

 

در دعا خودت را بر ديگران مقدم كن
 

—————————
مي‎خواهم سراغ روش دعاهاي مأثور بروم. خودِ اين روش دعا، بحثي بسيار زيبا و مفصّل است. ابتدا سراغ مسأله تقديم و تأخير نسبت به دعا مي‎روم، بعد هم به بحث مضمون مي‎پردازم. ما در ادعيه مأثوره و حتّي در آيات الهي در قرآن مجيد مي‎بينيم كه داعي ابتدا نسبت به خودش و بعد ديگران دعا مي‎كند، امّا نه به‏طور مطلق. آيات متعدّدي داريم؛ مثلاً در سوره ابراهيم مي‎فرمايد: “رَبَّنَا اغْفِرْ لي‏ “؛ اوّل براي خودش دعا مي‏كند، بعد ديگران را هم دعا مي‏كند: “وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنين “.[1]
در سوره نوح مي‏فرمايد: “رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات “.[2] يا به دعاي بيست و چهارم صحيفه سجّاديه مراجعه كنيد، امام زين‎العابدين(صلوات‎الله‎عليه) خيلي زيبا و مفصّل دعا مي‎كنند، امّا اوّل خودشان را دعا مي كنند. پس در تقديم و تأخير نسبت به كسي كه مي‎خواهي براي او دعا كني، خودت را مقدّم كن.

چرا بايد اول براي خودت دعا كني؟
 

————————–
من اين نكته را عرض كنم كه اين تقديم خويش در دعا، به‏طور مطلق نيست؛ چون خواسته‎هاي انسان از خداوند، خواسته‎هاي مختلفي است. در آيات كه نگاه مي‎كنيم، مي‎بينيم جايي كه داعي اوّل براي خودش دعا مي‎كند، خواسته‎اش چيست؟ مضمون دعا چيست؟ مضمون دعا “غفران ” است؛ “رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي “. در غفران، خودش را بر ديگران مقدَّم مي‎دارد. خدايا اوّل من را بيامرز، بعد پدر و مادرم را و بعد ساير مؤمنين و مؤمنات را بيامرز. امّا چرا چنين آمده است؟
من در گذشته اين نكته را گفتم كه يكي از دستوراتي كه در شيوه دعا كردن وارد شده، اين است كه اگر انسان بخواهد دعايش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهير كند و بعد دعا كند. من اين نكته را غالباً، به‏خصوص در ليالي قدر تذكّر مي‎دهم كه اوّل صلوات بفرستيد، بعد استغفار كنيد، بعد دوباره صلوات بفرستيد و بعد حاجت‎هاي خودتان را بخواهيد. اوّل خودتان را تميز كنيد، آمرزش بخواهيد تا خدا گناهانتان را ببخشد؛ حالا اگر با اين زباني كه آمرزيده شده دعا كني، دعايت مستجاب مي‎شود.

بعد از خودت براي خاندانت دعا كن
 

————————–
ما خيلي مسائل زيبايي در بحث دعا داريم؛ خصوصاً اگر به آيات مراجعه كنيد، مي‎بينيد كه مي‎گويد خدايا اوّل من را بيامرز. وقتي او را آمرزيد، سراغ ديگران مي‎رود. حالا مي‎گويم كه چرا براي آن‏ها هم از خدا غفران مي‎طلبد؟ “رَبَّنَا اغْفِرْ لي “. چرا اوّل مي‎گويم من را ببخش؟ چون مي‎خواهم براي شخص ديگري دعا كنم و شرط استجابت دعاي من اين است كه اوّل خودم را تطهير كرده باشم.
اين كه گفتم تقديم خود در دعا مطلق نيست، مرادم اين بود كه در مسأله غفران، انسان بايد خود را مقدّم كند؛ امّا در مسائل ديگر به‏طور مطلق نيست. در آيات متعددي هم مي‎بينيم كه به همين شكل است. مثلاً مي‎فرمايد: “رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي “. در مرتبه بعد، مي‎بينيم كه خاندان و وابستگان و فرزندان انسان هستند؛ اين‏ها بر ديگران مقدّم هستند.

دعاي انبيا در حق اهل بيتشان
 

————————–
در سوره ابراهيم دارد: “الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي‏ عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاء “.[3] حالا كه مي‎خواهد دعا كند، مي‏گويد: “ربّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ “.[4] مي‎فرمايد: “ربّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاةِ ” اوّل براي خودش، “وَ مِنْ ذُرِّيَّتي ” بعد بچه‎ها و وابستگانش، بعد هم مي‎گويد: “رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ “. قبلش هم داشت: “إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاء “، بعد هم مي‎گويد: “رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ “.
در سوره بقره از زبان ابراهيم(عليه‏السلام) دارد: ” “وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم؛ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَك “.[5] اينجا سراغ ذريه رفت. در سوره شعرا از زبان حضرت نوح(عليه‏السلام) مي‎گويد: “رَبِّ نَجِّني‏ وَ أَهْلي‏ مِمَّا يَعْمَلُون؛ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعين “.[6] در سوره اعراف از زبان حضرت موسي(عليه‏السلام) مي‎گويد: “رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ لِأَخي‏ وَ أَدْخِلْنا في‏ رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين‏ “.[7] يعني انبياي الهي به هنگام دعا، در مرتبه متأخره نسبت به خودشان، سراغ فرزندان و ذرّيه و اهل و خاندان مي‎روند.

چرا در دعا خاندان انسان بر ديگران مقدّم هستند؟
 

—————————-
جهت اين تقديم‎ها چيست؟ من بحثي در باب تربيت داشتم كه اينجا آن را به كار مي‎گيرم. با بحث دعا هم كمالِ ربط را دارد. انسان كه مي‎ميرد و از اين نشئه به نشئه ديگر مي‎رود، خودش هست و اعمالش. پس اوّل براي خودم دعا مي‎كنم و غفران و مغفرت و رحمت مي‏طلبم. امّا از اينجا كه به نشئه برزخ مي‎روم، انقطاع كلّي از اين نشئه پيدا نمي‎كنم. ما وقتي مي‎ميريم به نشئه برزخ مي‎رويم و بعد از آنجا به نشئه قيامت مي‎رويم. ما در نشئه برزخ، انقطاع كلّي از اين عالم نداريم و لذا يك سنخ تعلّقاتمان مثل فرزندان‎مان و خاندان‎مان هنوز هستند و تا حدودي رابطه با اين نشئه برقرار است.
از طرفي چون اين رابطه هست و فرزند دنباله وجودي انسان در اين عالم است، گويا بخشي از هستي‎ام را در اينجا گذاشته‏ام و رابطه‎ام با نشئه دنيا قطع نشده است. لذا من عرض كردم كه ميراث حقيقي، فرزند است نه مال؛ چون وقتي مي‎ميرم انقطاع كلّي از مال پيدا مي‎كنم. رياست هم همين‏طور است. چرا كه يك رابطه اعتباري بود و با مرگ تمام شد. همه اين‏ها تمام شد، هيچ رابطه ديگري نيست، فقط يك رابطه هست و چون اين رابطه هست، ميراث حقيقي براي انسان فرزندان او هستند.

ثمره دعا براي اهل بيتت به تو هم مي‏رسد
 

—————————–
هر چه از اين ارثيه‎اي كه گذاشته‎ام و رفته‎ام صادر شود، با من رابطه دارد. اگر صالح باشد، اعمال صالحه‎اش به من هم مي‎رسد؛ چون اعمال او به تربيت كردن من بستگي داشته و محصول كار من است. اگر نعوذ بالله طالح باشد، باز هم به من مي‎رسد. اين‏كه شما مي‎بينيد در آيات اين مسأله را پيش مي‎كشد به همين جهت است. اين رابطه دقيق بود. من رابطه فرزندي را با ميراث مطرح كردم كه خيلي روشن بود. پدر و مادر هم همين‎طور هستند؛ آن‏ها براي اين كه من در اين عالم و اين نشئه بيايم، علل معدّه بودند.
ما به‏طور كلّي تعبير اهل بيت و خاندان را به كار مي بريم. اين رابطه‎ها، چون از رابطه‎هاي ديگر قوي‎تر هستند، مؤثّر هستند و چون مؤثّر هستند دعاهاي خيري را كه براي خودت مي‎كني، در مرتبه متأخر براي آن‏ها بكن؛ چون ثمره‎اش به تو هم مي‎رسد.
اين غير از آن بحثي است كه من سابق كردم. يك‏وقت اين‏ها را با هم خلط نكنيد. قبلاً گفتيم كه اگر انسان براي غير دعا كند، خدا چندين برابر به او عنايت مي‎كند. اين يك بحث كلّي بود كه من در باب دعا براي غير بحث كردم. اين مسأله غير از آن چيزي است كه در اين جلسه گفتيم. اين بحث دقيق‎تري بود. آن دعاي براي غير يك بحث كلّي بود؛ امّا اين بحث تقديم و تأخير است كه من از آيات قرآن استفاده كردم.

دعاي پيامبر اكرم براي اهل بيت
 

————————————
در روايتي اُم‏سلمه نقل مي‎كند: “بينما رسول‎الله(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) جالس عندي فأرسل إلى الحسن و الحسين و فاطمة و علي “؛ مي‎گويد پيغمبراكرم پيش من بود؛ به‏سوي امام حسن و امام حسين و علي(عليهم‎السلام) و حضرت فاطمه(سلام‎الله‎عليها) فرستاد. “فانتزع كساء “؛ سپس عباي من را از سر من برداشت. “فألقاه عليهم “؛ عبا را روي آن‏ها انداخت و فرمود: “اللهم إن هؤلاء أهل بيتي “؛ خدايا، اين‏ها اهل‏بيت من هستند. “فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا “.[8] پليدي را از آن‏ها دور فرما و پاكِ پاك‎شان كن.
روايت ديگري را ابن‏عباس از اسماء بنت‏عميس نقل مي‎كند و مي‎گويد: “فَأَخْبَرَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ أَنَّهَا رَمَقَتْ رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يَزَلْ يَدْعُو لَهُمَا خَاصَّةً “؛: ديدم پيغمبر اكرم(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) همين‎طور براي آن دو، يعني علي و فاطمه(عليهماالسلام) به‏طور خاص دعا مي‎كند. بعد هم مي‎گويد: “وَ لَا يُشْرِكُهُمَا فِي دُعَائِهِ أَحَداً “.[9] يعني غير از آن دو بزرگوار كس ديگري را هم اضافه نمي‎كردند.

دعا و دعوت؛ روش تمام اولياي خدا
 

—————————————
اين روش تقديم و تأخير در دعا بود كه گفتم اوّل خودت، بعد فرزندانت، خاندانت، پدر و مادرت و كساني كه به تو وابسته هستند را دعا كن. بحث دعا براي غير هم يك بحث جداگانه است كه در آينده وارد بخشي از آن كه قبلاً بحث نكرده‏ام مي‎شوم؛ و آن راجع به پيغمبر اكرم(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) و نسبت به ائمه و انبيا(عليهم‏السلام) است كه در مرتبه بعد نسبت به امّت دعا مي‎كنند.
اين روش در دعاهاي مأثور است؛ جهتش اين است كه آنها گويا دو چيز اساسي در نظرشان بود؛ يكي “دعا ” و ديگري “دعوت “. من نمي‎خواهم بگويم بين اين‏ها هم تقديم و تأخير است؛ امّا دو چيز بوده است كه همه آن‏ها دارند؛ دعا و دعوت. پيغمبر اكرم(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) هم همين كار را مي‎كرد؛ هم دعوت مي‎كرد و هم دعا مي‎كرد. تمام اوليا هم سلسله‎وار همين روش را به كار گرفتند كه سرآمد آنها حسين(عليه‎السلام) است.

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. سوره ابراهيم، آيه 41
[2]. سوره نوح، آيه 28
[3]. سوره ابراهيم، آيه 39
[4]. سوره ابراهيم، آيه 40
[5]. سوره البقره، آيه127 و 128
[6]. سوره الشعراء، آيه 169 و 170
[7]. سوره الاعراف، آيه 151
[8]. شواهدالتنزيل، ج2، ص106
[9]. بحارالأنوار، ج43، ص120
 

منبع : پايگاه اطلاع رساني حضرت آيه الله مجتبي تهراني
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد