چرا بايد اول براي خودت دعا كني
چرا بايد اول براي خودت دعا كني
در دعا خودت را بر ديگران مقدم كن
—————————
ميخواهم سراغ روش دعاهاي مأثور بروم. خودِ اين روش دعا، بحثي بسيار زيبا و مفصّل است. ابتدا سراغ مسأله تقديم و تأخير نسبت به دعا ميروم، بعد هم به بحث مضمون ميپردازم. ما در ادعيه مأثوره و حتّي در آيات الهي در قرآن مجيد ميبينيم كه داعي ابتدا نسبت به خودش و بعد ديگران دعا ميكند، امّا نه بهطور مطلق. آيات متعدّدي داريم؛ مثلاً در سوره ابراهيم ميفرمايد: “رَبَّنَا اغْفِرْ لي “؛ اوّل براي خودش دعا ميكند، بعد ديگران را هم دعا ميكند: “وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنين “.[1]
در سوره نوح ميفرمايد: “رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات “.[2] يا به دعاي بيست و چهارم صحيفه سجّاديه مراجعه كنيد، امام زينالعابدين(صلواتاللهعليه) خيلي زيبا و مفصّل دعا ميكنند، امّا اوّل خودشان را دعا مي كنند. پس در تقديم و تأخير نسبت به كسي كه ميخواهي براي او دعا كني، خودت را مقدّم كن.
چرا بايد اول براي خودت دعا كني؟
————————–
من اين نكته را عرض كنم كه اين تقديم خويش در دعا، بهطور مطلق نيست؛ چون خواستههاي انسان از خداوند، خواستههاي مختلفي است. در آيات كه نگاه ميكنيم، ميبينيم جايي كه داعي اوّل براي خودش دعا ميكند، خواستهاش چيست؟ مضمون دعا چيست؟ مضمون دعا “غفران ” است؛ “رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي “. در غفران، خودش را بر ديگران مقدَّم ميدارد. خدايا اوّل من را بيامرز، بعد پدر و مادرم را و بعد ساير مؤمنين و مؤمنات را بيامرز. امّا چرا چنين آمده است؟
من در گذشته اين نكته را گفتم كه يكي از دستوراتي كه در شيوه دعا كردن وارد شده، اين است كه اگر انسان بخواهد دعايش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهير كند و بعد دعا كند. من اين نكته را غالباً، بهخصوص در ليالي قدر تذكّر ميدهم كه اوّل صلوات بفرستيد، بعد استغفار كنيد، بعد دوباره صلوات بفرستيد و بعد حاجتهاي خودتان را بخواهيد. اوّل خودتان را تميز كنيد، آمرزش بخواهيد تا خدا گناهانتان را ببخشد؛ حالا اگر با اين زباني كه آمرزيده شده دعا كني، دعايت مستجاب ميشود.
بعد از خودت براي خاندانت دعا كن
————————–
ما خيلي مسائل زيبايي در بحث دعا داريم؛ خصوصاً اگر به آيات مراجعه كنيد، ميبينيد كه ميگويد خدايا اوّل من را بيامرز. وقتي او را آمرزيد، سراغ ديگران ميرود. حالا ميگويم كه چرا براي آنها هم از خدا غفران ميطلبد؟ “رَبَّنَا اغْفِرْ لي “. چرا اوّل ميگويم من را ببخش؟ چون ميخواهم براي شخص ديگري دعا كنم و شرط استجابت دعاي من اين است كه اوّل خودم را تطهير كرده باشم.
اين كه گفتم تقديم خود در دعا مطلق نيست، مرادم اين بود كه در مسأله غفران، انسان بايد خود را مقدّم كند؛ امّا در مسائل ديگر بهطور مطلق نيست. در آيات متعددي هم ميبينيم كه به همين شكل است. مثلاً ميفرمايد: “رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي “. در مرتبه بعد، ميبينيم كه خاندان و وابستگان و فرزندان انسان هستند؛ اينها بر ديگران مقدّم هستند.
دعاي انبيا در حق اهل بيتشان
————————–
در سوره ابراهيم دارد: “الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاء “.[3] حالا كه ميخواهد دعا كند، ميگويد: “ربّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ “.[4] ميفرمايد: “ربّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاةِ ” اوّل براي خودش، “وَ مِنْ ذُرِّيَّتي ” بعد بچهها و وابستگانش، بعد هم ميگويد: “رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ “. قبلش هم داشت: “إِنَّ رَبِّي لَسَميعُ الدُّعاء “، بعد هم ميگويد: “رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ “.
در سوره بقره از زبان ابراهيم(عليهالسلام) دارد: ” “وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم؛ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَك “.[5] اينجا سراغ ذريه رفت. در سوره شعرا از زبان حضرت نوح(عليهالسلام) ميگويد: “رَبِّ نَجِّني وَ أَهْلي مِمَّا يَعْمَلُون؛ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعين “.[6] در سوره اعراف از زبان حضرت موسي(عليهالسلام) ميگويد: “رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِأَخي وَ أَدْخِلْنا في رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين “.[7] يعني انبياي الهي به هنگام دعا، در مرتبه متأخره نسبت به خودشان، سراغ فرزندان و ذرّيه و اهل و خاندان ميروند.
چرا در دعا خاندان انسان بر ديگران مقدّم هستند؟
—————————-
جهت اين تقديمها چيست؟ من بحثي در باب تربيت داشتم كه اينجا آن را به كار ميگيرم. با بحث دعا هم كمالِ ربط را دارد. انسان كه ميميرد و از اين نشئه به نشئه ديگر ميرود، خودش هست و اعمالش. پس اوّل براي خودم دعا ميكنم و غفران و مغفرت و رحمت ميطلبم. امّا از اينجا كه به نشئه برزخ ميروم، انقطاع كلّي از اين نشئه پيدا نميكنم. ما وقتي ميميريم به نشئه برزخ ميرويم و بعد از آنجا به نشئه قيامت ميرويم. ما در نشئه برزخ، انقطاع كلّي از اين عالم نداريم و لذا يك سنخ تعلّقاتمان مثل فرزندانمان و خاندانمان هنوز هستند و تا حدودي رابطه با اين نشئه برقرار است.
از طرفي چون اين رابطه هست و فرزند دنباله وجودي انسان در اين عالم است، گويا بخشي از هستيام را در اينجا گذاشتهام و رابطهام با نشئه دنيا قطع نشده است. لذا من عرض كردم كه ميراث حقيقي، فرزند است نه مال؛ چون وقتي ميميرم انقطاع كلّي از مال پيدا ميكنم. رياست هم همينطور است. چرا كه يك رابطه اعتباري بود و با مرگ تمام شد. همه اينها تمام شد، هيچ رابطه ديگري نيست، فقط يك رابطه هست و چون اين رابطه هست، ميراث حقيقي براي انسان فرزندان او هستند.
ثمره دعا براي اهل بيتت به تو هم ميرسد
—————————–
هر چه از اين ارثيهاي كه گذاشتهام و رفتهام صادر شود، با من رابطه دارد. اگر صالح باشد، اعمال صالحهاش به من هم ميرسد؛ چون اعمال او به تربيت كردن من بستگي داشته و محصول كار من است. اگر نعوذ بالله طالح باشد، باز هم به من ميرسد. اينكه شما ميبينيد در آيات اين مسأله را پيش ميكشد به همين جهت است. اين رابطه دقيق بود. من رابطه فرزندي را با ميراث مطرح كردم كه خيلي روشن بود. پدر و مادر هم همينطور هستند؛ آنها براي اين كه من در اين عالم و اين نشئه بيايم، علل معدّه بودند.
ما بهطور كلّي تعبير اهل بيت و خاندان را به كار مي بريم. اين رابطهها، چون از رابطههاي ديگر قويتر هستند، مؤثّر هستند و چون مؤثّر هستند دعاهاي خيري را كه براي خودت ميكني، در مرتبه متأخر براي آنها بكن؛ چون ثمرهاش به تو هم ميرسد.
اين غير از آن بحثي است كه من سابق كردم. يكوقت اينها را با هم خلط نكنيد. قبلاً گفتيم كه اگر انسان براي غير دعا كند، خدا چندين برابر به او عنايت ميكند. اين يك بحث كلّي بود كه من در باب دعا براي غير بحث كردم. اين مسأله غير از آن چيزي است كه در اين جلسه گفتيم. اين بحث دقيقتري بود. آن دعاي براي غير يك بحث كلّي بود؛ امّا اين بحث تقديم و تأخير است كه من از آيات قرآن استفاده كردم.
دعاي پيامبر اكرم براي اهل بيت
————————————
در روايتي اُمسلمه نقل ميكند: “بينما رسولالله(صلياللهعليهوآلهوسلم) جالس عندي فأرسل إلى الحسن و الحسين و فاطمة و علي “؛ ميگويد پيغمبراكرم پيش من بود؛ بهسوي امام حسن و امام حسين و علي(عليهمالسلام) و حضرت فاطمه(سلاماللهعليها) فرستاد. “فانتزع كساء “؛ سپس عباي من را از سر من برداشت. “فألقاه عليهم “؛ عبا را روي آنها انداخت و فرمود: “اللهم إن هؤلاء أهل بيتي “؛ خدايا، اينها اهلبيت من هستند. “فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا “.[8] پليدي را از آنها دور فرما و پاكِ پاكشان كن.
روايت ديگري را ابنعباس از اسماء بنتعميس نقل ميكند و ميگويد: “فَأَخْبَرَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ أَنَّهَا رَمَقَتْ رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يَزَلْ يَدْعُو لَهُمَا خَاصَّةً “؛: ديدم پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) همينطور براي آن دو، يعني علي و فاطمه(عليهماالسلام) بهطور خاص دعا ميكند. بعد هم ميگويد: “وَ لَا يُشْرِكُهُمَا فِي دُعَائِهِ أَحَداً “.[9] يعني غير از آن دو بزرگوار كس ديگري را هم اضافه نميكردند.
دعا و دعوت؛ روش تمام اولياي خدا
—————————————
اين روش تقديم و تأخير در دعا بود كه گفتم اوّل خودت، بعد فرزندانت، خاندانت، پدر و مادرت و كساني كه به تو وابسته هستند را دعا كن. بحث دعا براي غير هم يك بحث جداگانه است كه در آينده وارد بخشي از آن كه قبلاً بحث نكردهام ميشوم؛ و آن راجع به پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) و نسبت به ائمه و انبيا(عليهمالسلام) است كه در مرتبه بعد نسبت به امّت دعا ميكنند.
اين روش در دعاهاي مأثور است؛ جهتش اين است كه آنها گويا دو چيز اساسي در نظرشان بود؛ يكي “دعا ” و ديگري “دعوت “. من نميخواهم بگويم بين اينها هم تقديم و تأخير است؛ امّا دو چيز بوده است كه همه آنها دارند؛ دعا و دعوت. پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) هم همين كار را ميكرد؛ هم دعوت ميكرد و هم دعا ميكرد. تمام اوليا هم سلسلهوار همين روش را به كار گرفتند كه سرآمد آنها حسين(عليهالسلام) است.
پينوشتها:
[1]. سوره ابراهيم، آيه 41
[2]. سوره نوح، آيه 28
[3]. سوره ابراهيم، آيه 39
[4]. سوره ابراهيم، آيه 40
[5]. سوره البقره، آيه127 و 128
[6]. سوره الشعراء، آيه 169 و 170
[7]. سوره الاعراف، آيه 151
[8]. شواهدالتنزيل، ج2، ص106
[9]. بحارالأنوار، ج43، ص120
منبع : پايگاه اطلاع رساني حضرت آيه الله مجتبي تهراني
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج