شهيد اول و سازماندهي نهاد مرجعيت
شهيد اول و سازماندهي نهاد مرجعيت
سخنراني: آيت الله سيد محمد هاشمي شاهرودي در اختتاميه گنگره شهيدين (1)
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله علي آلائه و الشکر علي نعمائه و الصلوه و السلام علي سيدنا و نبيّنا ابي القاسم المصطفي محمد و آله. قال الله في محکم کتابه: انا انزلنا التوراه فيها هديّ و نورٌ يحکم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا و الربانيون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا عليه شهداء فلاتخشوا الناس و اخشون.
در آستانه شب ولادت امام هشتم سلام الله عليه هستيم، اين ميلاد فرخنده را به همه شما عزيزان و ملت عزيز و مسلمانان جهان تبريک عرض مي کنم. برگزاري اين کنگره بين المللي تلاش مبارک و مفيدي است براي شناسايي بيشتر مکانت علمي و اجتماعي اين دو عالم شهيد و دو فقيه نامدار طايفه.
سخن گفتن درباره اين دو فقيه نامدار و دو شهيد بزرگوار در اين وقت اندک کار آساني نيست. اين دو بزرگوار از بزرگان مذهب هستند و خدمات بسيار ارزنده اي به اسلام و مسلمين و مکتب اهل بيت (ع) و فقه شيعه انجام داده اند، هر چه درباره اين دو بزرگوار گفته شود، کم است. علي رغم کوتاه بودن عمر اين دو بزرگوار گفته شود، کم است. علي رغم کوتاه بودن عمر اين دو بزرگوار – يکي 52 سال و ديگري 57 سال – ولي هم نقش علمي آنان بسيار ارزنده و فوق العاده بود – مخصوصاً شهيد اول – هم نقش اجتماعي و سياسي آنان و به حق مصداق ذيل آيه شريفه اي بودند که در ابتداي عرايضم تلاوت کردم، اين آيه مسير حرکت انبيا را در تاريخ ترسيم مي کند. در مسيري که خداوند بعثت انبيا را در آن قرار داده است، هدايت الهي و حاکميت شرايع الهي به وسيله اين سه گروه يعني «نبيون»، «ربانيون»، و «احبار» محقق مي شود، نبيّون پيامبرانند، ربانيون ائمه و اوصياي انبيااند، و احبار فقها و علما هستند. اين دو فقيه شهيد مصداق احبار اين آيه هستند که در نهايت هم خون مقدس خود را تقديم کردند و در همين راه به شهادت رسيدند و افتخار شهادت را که بالاترين منزل و مرتبه قرب الهي است به دست آورند.
من در اين وقت مختصر به بيان چند نکته درباره شهيد اول بسنده مي کنم:
در کلمات فقهاي ما در مورد شهيد اول تعابير خيلي بلندي وجود دارد. گفته مي شود که وي در سن 17 سالگي از شهر خودش جزين براي ادامه تحصيل و استفاده از محضر فخرالمحققين فرزند علامه حلي به حلّه رفت. در اجازه اي که ايشان در سن 17 سالگي از فخر المحققين گرفته، تعبيراتي فخرالمحققين – که خود از اکابر فقهاي شيعه است – درباره ايشان به کار برده که دلالت بر بزرگي و نبوغ و کمال فوق العاده ايشان است. در اجازه نامه فخرالمحققين به شهيد اول چنين تعابيري آمده است: «مولانا الامام، العلامه الاعظم، افضل علماء العالم، سيد فضلاء بني آدم، مولانا شمس الحق و الدين محمد بن مکي بن محمد بن حامد ادام الله ايّامه…». يک استاد براي شاگردش اين گونه تعبير مي کند! گفته شده که اين استاد درباره ايشان فرمود: بيش از آنچه اين شاگرد از من استفاده کرده من از او استفاده کرده ام. اين نشان از فوق العادگي مرحوم شهيد اول دارد.
شهيد اول با عمر نسبتاً کوتاهي که داشته که اکثرش هم در سفر براي تحصيل و تحقيق علم گذشت و به مصر و شام و بغداد و حله براي درک محضر اساتيد و بزرگان علم سفر کرد و حتي در محضر حدود چهل استاد از بزرگان و محدثين و علما و ادباي اهل سنت حضور يافت، با اين همه استغراق علمي، يکي از امتيازات و مشخصه هاي کم نظير يا بي نظير اين عالم بزرگوار شيعه، توجهات اجتماعي و سياسي او بود.
يعني احساس مسئوليتي که نسبت به طايفه و نسبت به اسلام و مسلمانان مخصوصاً شيعيان داشت. بسياري از علما از نظر علمي تحقيقات عميقي دارند، از نظر معنوي هم در مراتب عالي از کمال سير و سلوک و عرفان و تقوا و زهدند، ولي اين خصلت يعني حس مسئوليت داشتن نسبت به اموري که در جهان اسلام مي گذرد و خود را در قبال آن مسئول دانستن، در آنها کمتر ديده مي شود.
تحقق اهداف و مقاصد بلند انبيا و ائمه اطهار و احياي آنها و حاکم کردن شرايع الهي در جامعه به مصداق «يحکم بها النبيون و الربانيون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا عليه شهداء» در گرو چنين احساس مسئوليت هاي خطير و کلاني است و همين احساس مسئوليت ها منشأ تحولات بزرگ اجتماعي در طول تاريخ بوده است. مسئوليت بزرگ انبيا و ائمه همين بوده و علماي بزرگ ما هم که در تاريخ نقش اجتماعي فوق العاده اي داشته اند همين حس در آنان غالب بوده و آنان را به صحنه جهاد و مبارزه و تلاش، نه تنها تلاش هاي علمي، بلکه تلاش هاي اجتماعي، سياسي، ميداني و در دل جامعه رفتن و درد مردم را شناختن و علاج کردن و ايستادگي براي گرفتن حق آنها، کشاند.
اين يکي از مشخصه هاي مهم حرکت انبيا و ائمه اطهار در طول تاريخ است.
با تأمل در تاريخ زندگي امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که بيشتر عمرشان در نشر علم گذشت، مي بينيم تنها کارشان نشر علم نبوده، نقش هاي مهم جهادي و اجتماعي داشتند، با روشي مناسب با آن مقطع تاريخي، بنيانگذار کارهاي بسيار مهمي از جمله تربيت افراد و تأسيس مؤسسات ويژه اي براي ارتباط دادن مردم با تشکيلات مکتب اهل بيت بودند. خيلي فرق است بين روش و منشي که در ائمه اطهار مي بينيم با روش فلاسفه و علماي علوم مختلف، در اينان اين حس – مسئوليت در قبال جامعه – را کمتر مي بينيم.
فکر شهيد اول، در هر بخشي که وارد مي شد، فکر تأسيس تشکيلات بود که در اينجا به چهار بخش از اقدامات تأثيرگذار او اشاره مي کنم:
يکم، تأسيس و تقويت حوزه هاي علميه: عصر زندگاني شهيد اول، اندکي پس از جنگ هاي صليبي بود. تمام منطقه شامات، مخصوصاً منطقه جبل عامل لبنان که شيعه نشين بود، از جنگ هاي صليبي آسيب بسيار ديد، بسياري از شيعيان کشته شده بودند و شهرهاي بزرگي نابود شده بود. تا قبل از شهيد اول حوزه هاي علمي آن چناني در آن منطقه نبود، فقط علمايي از عراق به لبنان منتقل شده بودند. يکي از کارهاي مهم شهيد اول در اين شرايط، تأسيس حوزه هاي متعدد علمي در اين منطقه بود. مخصوصاً در شهر جزين که زادگاه خودش بود و پدرش يکي از علماي آن بود و اين شهر يکي از شهرهايي بوده که از حمله صليبي ها تقريباً مصون مانده بود، چون از نظر جغرافيايي در موقعيت کوهستاني قرار داشت، شايد تنها شهري بود که به دست صليبي ها تخريب نشد.
شهيد، حوزه بسيار گسترده اي را در اين شهر تأسيس کرد که منشأ تربيت علماي بسياري شد، در برخي تواريخ نقل شده که در نماز ميتي که بر يکي از شخصيت هاي معروف شهر جزين خوانده شد، هفتاد مجتهد شرکت کردند، يعني آن حوزه داراي هفتاد مجتهد بود که در آن نماز ميت شرکت کرده بودند و اين نشان از توسعه اين حوزه در آن شهر نسبتاً کوچک دارد. حوزه هاي ديگري به تبع حوزه جزين در شهرهاي متعددي از جبل عامل ايجاد شد که نامشان در تاريخ وجود دارد. تأسيس اين پايگاه هاي علمي و تربيت فقها و علما يکي از کارهاي بسيار اساسي شهيد اول است که حاکي از فکر تشکيلاتي بسيار قوي اوست و همين هم منشأ حفظ اسلام ناب مکتب اهل بيت (ع) در آن مناطق شد.
دوم، تحول آفريني در علم فقه: ايشان نقش مهمي در ايجاد تحول و تکامل و رفع نواقص فقه شيعه در دور سوم از ادوار تاريخ فقه شيعه داشت؛ دوره اي که با محقق حلي شروع مي شود و با شهيد ثاني پايان مي يابد. فقهاي اين دوره مکتب فقهي اهل بيت را تحکيم کردند و توسعه دادند، بحث هاي جديد را وارد کردند و استدلال هاي فقهي را جامعيت و تعميق بخشيدند، هويت مستقل فقه شيعه را تثبيت کردند. يکي از کارهاي بزرگ فقهاي اين دوره، طرح نظريات فقه مذاهب ديگر و به اصطلاح فقه تطبيقي و فقه مقارن بود. هر دو شهيد در اين قسمت هم نقش بزرگي داشته اند، شهيد اول سال ها در دمشق کرسي تدريس فقه همه مذاهب اسلامي را داشت، شاگردان همه مذاهب پاي درس ايشان حاضر مي شدند، مثل کاري که مرحوم شيخ مفيد در بغداد انجام مي داد، ولي اين اقدام در منطقه شام مخصوصاً دمشق که مهد افکار ضد تشيع بود، خيلي کار بزرگي بود. شام شهر بني اميه بود و تعصب مذهبي ضد شيعي در اين منطقه بسيار شديد بود، مثل بغداد و حله و نجف و کوفه و قم نبود، شيعه در اين منطقه وجودي نداشت.
شهيد اول، طرح فقه مقارن را در حوزه شام احيا کرد و علماي بعد از او – که از برکات تأسيس حوزه هاي علمي توسط شهيد اول در آن منطقه بودند – اين راه را ادامه دادند. طرح فقه مقارن موجب هويت بخشيدن به فقه شيعه در مرکز سيطره مذاهب اربعه شد، آن هم مذاهبي که شيعه را اصلاً مذهب و داراي فقه و استدلال و استنباط فقهي نمي دانستند و به آن همچون مثل بعضي از فرق مسيحي و باطني نگاه مي کردند.
سوم، تأسيس و سازماندهي نهاد مرجعيت: شهيد اول به وجهي بنيانگذار نهاد مرجعيت بود، اين نکته اي است در تاريخ فقه که کمتر کسي به آن توجه کرده و بايد روي آن کار شود. تا قبل از شهيد اول، فقهاي ما تشکيلات مرجعيتي سازمان يافته نداشته اند که مرجع در حوزه اي مستقر باشد و وکلايي را در مناطق اطراف نصب کند که مردم را به مرجع ربط بدهند. اولين فقيهي که مرجع را به عنوان «نايب امام» مطرح کرد که بايد تمام امور حسبيه و وجوهات شرعي به او به عنوان نايب امام سپرده شود، شهيد اول بود. در کتب فقهي قبل از مرحوم شهيد آمده است که وجوهات را يا دفن مي کردند، يا نگه مي داشتند تا به امام زمان تحويل دهند، يا مي گفتند هر کسي وجوهات خود را هر گونه که مي خواهد – در راه خير – صرف کند. اولين کسي که نهاد مرجعيت را تشکيل داد و تصدي اين امور را در اين نهاد سامان داد، مرحوم شهيد اول بود. عمده جرم او هم نزد مخالفان که براي آن او را شهيد کردند همين بود. در گزارش هايي که عليه او به حاکم جبار مملکت شام مي نوشتند، آمده که «انّه کان يعمل عاملاً …»؛ يعني او به اطراف عامل مي فرستد. اصطلاح «عامل» در عرف حکومتي آن زمان يعني متولي جمع کردن وجوهات از مردم، و اين کارهاي حکام و مناصب حکومتي بود. تهمتي که به ايشان زدند اين بود که او براي خود تشکيلاتي درست کرده و حکومتي دارد، عمّال خود را مي فرستد تا از مردم وجوهات جمع کنند. همين اتهام دستمايه آن شد که او را دستگير کردند و سرانجام حکم به کفر او دادند و او را کشتند و جسدش را سوزاندند.
مرحوم شهيد ثاني مي گويد: اول کسي که فتوا داده خمس و وجوهات را بايستي به نايب امام «و هو الفقيه الجامع للشرايط الحکم» (2) داد، شهيد اول بود. شهيد اول نه فقط به اين فتوا داد، بلکه به آن عمل کرد و تشکيلات آن را تأسيس کرد و براي اجراي آن نايب و وکيل به اطراف فرستاد.
نهاد مرجعيت نهاد بسيار مبارکي است، اين انقلاب بزرگ اسلامي ما يکي از دستاوردهاي همين نهاد و حرکت مرجعيت در تاريخ است. امام اگر مرجع تقليد نبود نمي توانست اين نهضت را رهبري کند.
چهارم، نگاه حکومتي به فقه: از مشخصه هاي ارزنده شهيد اول، نگاه حکومتي وي به فقه است و او از موسسين اين ديدگاه فقهي است. ايشان عنوان «نائب الامام» را مطرح کرد و در حقيقت نخستين فقيهي است که نظريه ولايت فقيه را از منظر سياسي و حکومتي به شکل صريح مطرح کرد. او توجه داشت که فقه اسلام و فقه اهل بيت بايستي در جامعه حاکم شود؛ يعني هم به فقه و هم به فقها نگاه حکومتي داشت و بر اساس اين ديدگاه حرکت کرد و اين نگاه در آن عصر خيلي مهم بود.
در هر يک از اين محورها شواهد زيادي از سيره زندگي و تاليفات شهيد اول مي توان پيدا کرد و بحث هاي مبسوطي ارائه داد. بي خود نبود که حکومت ظالم و متعصب مماليک که آن زمان در خطه مصر و شام حاکم بود و اشخاصي پست و رذل بوده اند و ضربات زيادي به جهان اسلام زدند، وقتي عظمت اين فقيه را ديدند و از اعتقاد عميق شيعيان به او و از نفوذ اجتماعي او آگاه شدند، او را شهيد کردند. نمونه اي از رهبري اجتماعي شهيد اول در واقعه ي تاريخي به چشم مي خورد که در برخي از منابع تاريخي آمده است و آن ماجراي جنگ «تالوشي» است. تالوشي شخص شيادي از اهالي جبل عامل بود که گويا از شيعيان بود ولي منحرف شد و بعد ادعاي نبوت کرد، شهيد اول لشکري فراهم کرد و با اين شخص جنگيد. در نزديکي نبطيه مقبره اي به نام مقبره الشهداء وجود دارد که اينها شهدايي هستند که از اصحاب شهيد اول بوده و در آن جنگ که ايشان آن را رهبري مي کرد، شهيد شدند. اين گونه اقدامات و رهبري هاي اجتماعي شهيد از چشم دشمنان مخفي نبود و همين سبب شد که حکومت متعصب وقت ايشان را شهيد کرد.
خداوند توفيق ايجاد اين تحولات برگ علمي و عملي را به اين دو عالم بزرگ شيعه داد، بعد هم منصب بسيار والا و افتخار بلند شهادت را نصيبشان کرد.
پي نوشت:
1- اين کنگره در تاريخ ششم و هفتم آبان 1388 از سوي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي در قم برگزار شد.
2- يعني فقيهي که جامع شرايط حکومت باشد.
پي نوشت:
1. الخلاف، ج 3، ص 330، کتاب الشرکه، مسئله 6.
2. قواعد الاحکام، ج 2، ص 324.
منبع:فصل نامه تخصصی فقه اهل بیت ع(58-59) ، انتشارات دائره المعارف فقه اسلامی برطبق مذاهب اهل بیت ع ،1388