بررسي معيارهاي هفت گانه جرمي بنتام با تکيه برآموزه هاي اسلامي(1)
بررسي معيارهاي هفت گانه جرمي بنتام با تکيه برآموزه هاي اسلامي(1)
چکيده
در ميان نظريه هاي اخلاقي انديشمندان غربي، نظريه سودگرايي جرمي بنتام از جمله نظرياتي است که با برخي گرايش ها و تمايل هاي بشر سازگاري زيادي دارد. به نظر مي رسد که وي تلاش کرده است نظريه اخلاقي خود را با اتکا به تمايلات بشري سازگار سازد. يکي از اشکال هاي اين نظريه اين است که صرفاً مبتني بر نگاه مادي طرح شده و صاحب آن همه چيز را در ظرف دنياي مادي و اين جهاني خلاصه کرده است. نظريه بنتام از سوي انديشمندان پس از او از جهات مختلف نقد و بررسي شده است.(1) نگارنده نوشته حاضر با رويکردي ديگر به نظريه او نگريسته و در پي تکميل و تصحيح معيارهاي هفت گانه بنتام با تکيه بر مضامين اخلاقي قرآن و حديث در جهت تشويق بشر به سمت ايمان به خدا و معاد و رعايت اصول اخلاقي است. در اين مقاله سعي شده است از يک سو، قوّت و کمال معارف اخلاقي اسلام آشکار شود و از سويي ديگر، مشکلات و خلأهاي نظريه بنتام به سبب نگاه مادي او و ناديده گرفتن جهان آخرت و زندگي ابدي انسان در جهان پس از مرگ، نمايان گردد.
کليد واژه ها: نظريه اخلاقي، سودگرايي، جرمي بنتام، ارزش هاي اخلاقي و لذت گرايي.
مقدمه
يکي از پرسش هايي که براي بشر مطرح بوده اين است که چرا انسان بايد رفتار خود را طبق هنجارهاي اخلاقي تنظيم کند و از انجام کار غير اخلاقي پرهيز نمايد؟ به طور کلي، معيار ارزشمندي افعال انسان چيست و بر چه اساسي مي توان افعال اختياري انسان را ارزشمند دانست يا ميزان ارزشمندي آنها را اندازه گيري کرد و سنجيد؟ جاي طرح اين قبيل پرسش ها و پاسخ آن در فلسفه اخلاق است و از ديرباز نظريه هاي متعددي براي پاسخ به اين پرسش شکل گرفته است. يکي از اين نظريه ها نظريه موسوم به سودگرايي است که از آن گاهي به منفعت گرايي و نفع گرايي نيز تعبير مي شود. سودگرايي نظريه اخلاقي است که از قرن نوزده ميلادي در فلسفه اخلاق راه پيدا کرد. اين نظريه از زمره نظريه هاي غايت گرايانه بوده و براي توجيه رفتار اخلاقي، قبل از هر چيز به غايت آن نظر دارد و در بردارند اين معناست که رفتار اخلاقي، رفتاري است که پيامد آن، خير و منفعت يا سود باشد. به عبارت ديگر، از نگاه طرفداران اين نظريه، خوب آن است که بيشترين منفعت و سود يا به بيان ديگر، بيشترين غلبه خير را بر شر در پي داشته باشد. پس، رفتاري که نفعش بيشتر از ضرر آن است خوب، و رفتاري که ضرر و شر بيشتري دارد، بد است. بنابراين، از ميان امکانات مختلفي که در هر مورد در برابر ما وجود دارد بايد آن امکان را برگزينيم که بزرگ ترين سعادت (يعني بزرگ ترين لذت) را براي بيشتر افراد ايجاد کند.(2)
بنتام معتقد است:
طبيعت، بشر را فرمانبردار دو حاکم گردانده است، يکي لذت و ديگري درد. همه تصميمات ما به اين دو (اصل) برمي گردد…جست و جوي لذت و گريز از درد، تنها غايت آدمي است، حتي در لحظه اي که بزرگ ترين لذت را از خود دريغ دارد و يا جرايم سنگين را بر خود هموار مي کند.(3)
بنتام اساسي ترين امر را در اصل سودگرايي، محاسبه ميزان سودمندي هر چيزي دانسته و غير از آن را دخيل نمي داند.(4) البته سودگرايي مانند برخي ديگر از مکتب هاي همنوع خود، همچون لذت گرايي، به صورت هاي بسيار متفاوت و مختلفي تقرير شده است، به گونه اي که به سختي مي توان وجه جامع و مشترکي براي آنها پيدا کرد، اگر چه درباره سودگرايي مي توان گفت که «سود» يگانه مدارنهاييِ صواب، خطا و الزام اخلاقي در آن به شمار مي رود.
سودگروي خود سه شاخه شده است:
1.سودگروي عمل نگر: سودگروي عمل نگر بر اصل توسل مستقيم به سود استوار شده است. در اين نوع از سودگروي به هيچ قاعده کلي توجه قرار نمي شود و هر عملي به صورت خاص، بررسي و ميزان سود و غلبه خير آن بر شرّش سنجيده مي شود و تنها در صورت برتري سود آن بر زيانش و غلبه خير آن برشرّش، عمل خوب دانسته مي شود.
سودگرايي عمل نگر، اجازه استفاده از هيچ قاعده يا تعميمي را از تجارب گذشته نمي دهد و اصرار دارد که در تک تک موارد بايد آثار و نتايج همه اعمالي که پيش روي ما قرار دارند بر رفاه عمومي و سود اکثري، از نو سنجيده و محاسبه شود. اين ديدگاه از سوي پاره اي از فيلسوفان اخلاق، نقد و بررسي شده است. جرمي بنتام و جي.اي.مور طرفدار اين نوع سودگرايي هستند.
2.سودگروي عام: اين نوع سودگردايي بر اين اصل استوار است که ببيند هر کاري را اگر همه انجام دهند چه پيامدي خواهد داشت. تفکري که پشتوانه سودگروي عام است اين است که اگر در موقعيت خاصي انجام کاري براي کسي صواب است، پس انجام آن براي همه کساني که موقعيت مشابهي دارند، صواب است. بنابراين، بايد پرسيد اگر در چنين مواردي همه بخواهند مانند ما عمل کنند چه پيامدهايي خواهد داشت. ام.جي سينگر اين نظر را دقيق، تبيين کرده است.
3.سود گرويي قاعده نگر: اين نوع سودگروي بر نقش محوري و کليدي قواعد در اخلاق تأکيد مي کند و به ما مي گويد: بايد کاري را انجام دهيم که مورد توصيه قواعدي است که اگر افراد جامعه سعي در پيروي از آنها کنند بهترين پيامدها را خواهد داشت.(5) پس اين نظريه در پي آن است که بگويد کدام قاعده، بيشترين سود را دارد. اين نوع سودگروي به جان استوارت ميل نسبت داده شده است.
سودگرايي براساس ديدگاه جرمي بنتام
گاهي از جرمي بنتام به عنوان مبدع نظريه سودگرايي ياد مي شود. وي هر چند نقش بسيار مهمي در تبيين علمي آن داشته، اما حقيقت اين است که او مايه هاي اوليه طرح اين نظريه را از فيلسوفان و متفکران پيش از خود گرفته و شايد تبيين علمي و دقيق او باعث شده است که برخي اين نظريه را به او نسبت دهند. به هر حال، بنيادي ترين اصل مکتب بنتام که در آخرين دهه هاي قرن نوزدهم پايه گذاري شد، عبارت است از «اصل سود» يا «اصل بيشترين سعادت». بنتام طرفدار يا به تعبير بهتر مبدع نظريه سودگروي عمل نگر است. او معتقد است که اين اصل همواره و همه جا بر رفتارهاي همه افراد، اعم از رفتارهاي فردي يا جمعي تأثيرگذار است. البته اهميت اصل سود براي بنتام در فراهم آوردن حداکثر خوشبختي ممکن براي همه مردم است.
همچنين مکتب وي اصول اخلاقي ديگري نيز دارد که به طور کلي مي توان آنها را در چند اصل خلاصه کرد: (6)فقط لذت خوب است و فقط درد بد است. بنتام از لذت و الم، همان معنايي را اراده مي کند که عموم مردم مي فهمند و قصد مي کنند.
اصل اول: لذت ها و دردها قابل اندازه گيري و سنجش اند: منظور وي اين است که گرايش کلي اعمال را مي توان با دقت کافي تخمين زد، به گونه اي که منطق و قانون بتوانند با حمايت يا مقابله با چنين گرايشي بناي سعادت را بر پا کند.
اصل دوم: هدف هر فردي رسيدن به لذت و اجتناب از درد است: به عقيده وي آدميان نه تنها بايد غايت نهايي کارهاي خود را رسيدن به چنان هدفي قرار دهند، بلکه اصولاً بايد به طور گريز ناپذيري چنين مي کنند.
اصل سوم: انسان ها هر چند در حقيقت در پي رسيدن به لذت شخصي و پرهيز از الم شخصي اند، اما لازم است که لذت عمومي افراد جامعه و افزايش آن لذت را نيز هدف خويش قرار دهند.
بنتام معتقد است ميزان لذت ها را مي توان سنجيد. او براي اندازه گيري ميزان لذت در اعمال و رفتاري که در پيش وي روي آدمي است، هفت معيار يا شاخص معرفي مي کند(7):
1.شدت(8): پاره اي از لذت ها حاد و شديدند و پاره اي ديگر، ضعيف و کم تأثير. براي مثال، لذت غذا پس از گرسنگي زياد، شديدتر و قوي تر از لذت آن در حالت عادي است.
2.پايداري(9): بعضي لذت ها در مقايسه با ديگر لذات، دوام و پايداري بيشتري دارند. براي مثال، لذت علم و دانش در مقايسه با لذت بهره مندي از غذا پايدارتر و بادوام تر است. در اين ميان، وظيفه ما اين است که لذت هاي پايدارتر را قرباني لذت هاي ضعيف تر و ناپايدارتر نکنيم.
3.مطمئن الحصول بودن يا نبودن(قطعيت يا عدم قطعيت(10): حصول برخي لذت ها يقيني و قطعي است و برخي ديگر احتمالي. در چنين مواردي نيز لازم است در پي لذت هايي باشيم که به تحقق و حصولشان اطمينان داريم.
4.نزديکي يا دوري(11): برخي لذت ها قريب الحصول و نزديک اند و برخي ديگر بعيد الحصول و دور. در اينجا نيز بايد لذت هاي نزديک تر و قريب الحصول را بر لذت هاي دور و بعيد ترجيح داد. اين شرايط چهارگانه بايد براي ارزيابي لذت و المي که هر کدام في نفسه در نظر گرفته مي شوند، مورد توجه قرار گيرند. اما زماني که ارزش هر لذت و المي را به منظور ارزيابي استعداد هر عملي که توسط آن ايجاد شده است در نظر مي گيريم، افزون بر چهار معيار پيش گفته، بايد به دو معيار ديگر نيز براي ارزيابي و محاسبه لذت و الم توجه کرد که عبارت اند از:
5.باروري(12): برخي لذت ها، لذات ديگري را در پي دارند که به آنها لذات بارور يا لذات ثمربخش گفته مي شود و برخي ديگر چنين ويژگي را ندارند. در مقايسه اين دو نوع لذت بايد همواره لذايذ بارور و ثمربخش را مقدم داشت.
6.خلوص: برخي لذت ها هستند که بهره مندي از آنها مستلزم هيچ گونه المي نيست. به اين نوع از لذت ها، لذايذ خالص گفته مي شود. در مقابل، برخي ديگر از لذايذ هستند ــ بيشتر لذت ها از اين نوع مي باشند ــ که بهره مندي از آنها مستلزم تحمل پاره اي از آلام است. روشن است که تا زماني که بهره مندي از لذت هاي خالص امکان داشته باشد نبايد در پي لذت هاي ناخالص و آميخته با آلام بود.
اکنون اگر ارزش لذت يا الم را در مقايسه با تعدادي از انسان ها در نظر بگيريم، شرط ديگري را بايد بر اين مجموعه افزود و آن عبارت است از:
7.شموليت و گستردگي(13): هفتمين و آخرين معياري که بايد در محاسبه سودگرايانه خود به آن توجه داشته باشيم ميزان گستردگي و قلمرو تأثيرگذاري لذات و آلام است. هر لذتي که گستره شمول آن بيشتر از لذت ديگر باشد به همان ميزان در مقايسه با آن از اولويت برخوردار است. لذت گسترده به لذتي گفته مي شود که افزون بر فاعل، عده اي ديگر از مردمان نيز از آن بهره ببرند. لذتي که ديگران نيز در آن سهيم باشند بزرگ تر از لذتي است که فقط خوشايند فاعل باشد و به همين دليل، در مقايسه با آن نيز ارجحيت و تقدم دارد.
نکته شايان توجه درباره محاسبه سودگرايانه بنتام اين است که لازم نيست هميشه و در همه جا براي تشخيص وظيفه اخلاقي خود دست به چنين محاسبه اي بزنيم، زيرا تاريخ انسانيت و مدنيت، اين محاسبه را طي قرون متمادي انجام داده و نتيجه محاسبات خود را با تأسيس علم اخلاق براي ما به ارث گذاشته است. فحواي علم اخلاق سنتي در حقيقت همان مذهب منفعت عمومي است.(14)
منبع: معرفت اخلاقي(2)
ادامه دارد…
/ج