نگاهي به چشم انداز دل نشين ادب در آموزه هاي اهلبيت (ع)
نگاهي به چشم انداز دل نشين ادب در آموزه هاي اهلبيت (ع)
————————————————
در واقع، در نخستين برخورد، آنچه از انسان انتظار ميرود، ظاهري شايسته و رفتاري مؤدبانه است. چهبسا آن رفتار شايسته يا گفتار مؤدبانه از دهها پند و اندرز مؤثرتر باشد. البته شايد برخي آداب، به ظاهر ساده و جزئي به نظر رسند، ولي بايد توجه داشت همواره رفتارها و حالات به ظاهر ساده، ميتواند بيانگر حالات دروني و نشانگر شخصيت انسان باشد؛ زيرا بسياري از روحيات و خلقيات انسان لابهلاي رفتار او جلوه ميكند. چنانكه امروزه بسياري از روانشناسان با نگريستن به رفتارهاي انسانها، به شخصيت آنها پي ميبرند. براي مثال، لويي مانك، روانشناس معروف فرانسوي از جمله افرادي است كه با نگريستن به روش غذا خوردن افراد و سفره غذايي مردم درمييافت كه فرد چه شخصيتي دارد؛ خونسرد است يا ماجراجو، احساساتي است يا استقلال طلب.2
به همين دليل، در آموزههاي ديني اسلام، ادب هر كار، از اهميت و جايگاه ويژهاي برخوردار است و با زيباترين تعابير دلنشين از ادب ياد شده است كه در اين مبحث به مهمترين آنها ميپردازيم.
1. زيوري بيمانند
……………………
زيور يا زينت براي آرايش به كار ميرود و بهطور معمول، انسان به دو دليل، خود را به زيور آراسته ميكند: يا براي پوشاندن معايب و زشتيهاي خود يا براي افزايش حُسن و زيبايياش. زيور از هر جهت كه باشد، مقطعي و كوتاهمدت است و پس از آن، انسان ارزشي را كه آنگونه كسب كرده است، از دست ميدهد. زينت ادب، زينتي بيمانند است كه همواره براي فرد شخصيت و ارزش ايجاد ميكند، چنانكه امام علي(ع) ميفرمايد: “لازِينَةَ كَاَلْاَدَبِ؛ زيوري همانند ادب نيست “.3
جالب اين است كه زينت ادب، كهنگي و دلزدگي ندارد و هميشه تر و تازه است. امام علي(ع) همچنين ميفرمايد: “وَ الآدابُ حُلَلٌ مُجَدَّدهٌ؛ آداب، زيورهاي هميشه تازه است “.4
پس بر انسان خردمند است كه به زيور ادب در مقابل زيورهاي ديگر احساس نياز بيشتري كند. رسول گرامي اسلام صل? الله عل?ه و آله ميفرمايد: “انَّ بذَوي العقُول مِنَ الحاجَةِ الَي الْادبِ كَما يَظْمَأُ الزَّرْعُ الَي الْمَطرَ؛ به راستي كه نياز خردمندان به ادب، همانند نياز مزرعه به باران است. “3 امام علي(ع) در كلامي ديگر ميفرمايد: “اِنَّ النّاسَ اِلي صالحِ الاَدبِ احْوَجُ مِنْهُم اِلي الفضَّهِ وَ الْذَّهَبِ؛ مردمان به ادب شايسته، نيازمندتر از طلا و نقره هستند “.5
2. ميراث بيهمتا
…………………….
ابديت و جاودانگي، لباسي است كه فقط بر قامت ذات اقدس احديت زيباست و زوال نيافتن و هستي فقط مخصوص اوست. ثروت و اموال انسان، يا تمام شدني است يا به فرزندان به ميراث ميرسد. ازاينرو، اگر قرار است كسي براي فرزندش ميراثي باقي گذارد، چه بهتر كه اين ميراث، معنوي و بيهمتا همچون ادب باشد كه بزرگترين سرمايه انساني است. رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين باره ميفرمايد: “ما استَرْذل اللهُ عَبْداً الاّ حَطَّ عَنهُ الْعلْمَ وَ الاَدَبَ؛ خدا بندهاي را پست نشمارد مگر آنكه علم و ادب را از او فروگذارد. “6 همينگونه امام علي(ع) ميفرمايد: “لاميراثَ كَاْلاَدب؛ هيچ ارثي چون ادب نيست “.7
بيجهت نيست كه لقمان حكيم، اين پدر و مربي آيندهنگر، به زيبايي هر چه تمام، فرزند دلبند خود را با آداب فردي و اجتماعي آشنا ميسازد، چنانكه ميگويد:
اي پسرك من، نماز را به پادار. به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند بازدار و بر آسيبي كه بر تو آمده است، شكيبا باش. اين [حاكي از عزم و اراده تو در] امور است و از مردم [به نخوت] رُخ بر متاب. در زمين خرامان راه مرو؛ كه خدا، خودپسندِ بيهودهگو را دوست نميدارد. در راه رفتن خود ميانهرو باش. صدايت را آهسته ساز؛ كه بدترين آوازها، بانگ خران است. (لقمان: 17 ـ 19)
بزرگمهر نيز درباره ارزش ادب ميگويد:
پدران براي فرزندانشان بهتر از ادب، ارثي نگذاشتهاند؛ زيرا به واسطه ادب، مال را به دست خواهند آورد و با بيادبي، آن را از دست خواهند داد.8
3. برترين حَسَب و نَسَب
……………………………
حَسَب به معناي شرف و بزرگي، گوهر شخص، اصل و تبار و آن چيزي است كه از مفاخر نياكان و اجداد شمرده شود. نَسَب، قرابت و خويشي و خويشاوندي را گويند.9 در آموزههاي ديني اسلام، هيچ حَسَب و نَسَبي، گراميتر و شريفتر از ادب نيست، چنانكه سلطان ادب و مروّت، امام علي(ع) ميفرمايد: “لاحَسَبَ اَرْفَعُ مِنَ الاَدَب؛ حَسَبي برتر از ادب نيست. “10همچنين ميفرمايد: “نِعْمَ النَسَبُ حُسْنُ الاَدَب؛ ادب نيكو، نسب خوبي است “.11
در واقع، اگر اصالت و گوهر وجودي انسان از خانوادههاي اصيل و پاك باشد، جاي بسي خرسندي و افتخار است، ولي اين افتخار، پايدار نيست. از سوي ديگر، دليلي براي توجيه رفتار بيادبانه نميشود؛ زيرا بنا به فرمايش امام علي(ع): “كُلُّ الْحَسَب مُتَناهٌ الاّ الْعَقْلْ و الاَدَبَ؛ هر حسب و افتخاري… غير از عقل و ادب پايان پذيرد. “12 همچنين ايشان فرموده است: “كسي كه پستي ادبش، او را بر زمين اندازد، شرافت حسبش، او را بلند نگرداند. “13 درحاليكه “كسي كه حسبش، او را به زمين نشاند، ادبش، او را برخيزاند. “14 بنابراين، با بيادبي ديگر شرافتي به جاي نميماند كه به آن بتوان افتخار كرد.
آبروي گل، ز رنگ و بوي اوست
بيادب، بيرنگ و بو، بيآبروست15
به همين دليل، ادب هم بر “حَسب ” و هم بر “نَسب ” برتري دارد و كسي كه به اين خوي شايسته و ارزشمند آراسته است، بايد به خود ببالد. چه زيبا فرموده است امام علي(ع): “حَسَبَ الْاَدَب اَشْرَفُ منَ حَسَب الْنَسَب؛ حسب و افتخار داشتن ادب، شريفتر از حسب و افتخار كردن به نسب است. “16 و “قَليلُ الْاَدَبِ خَيرٌ منْ كَثير الْنَسَب؛ ادب اندك، بهتر از نسب بسيار است “.17
4. تزكيه كننده اخلاق
………………………..
اخلاق شامل مجموع سجايا، خويها و عادتهاي خوب و بد و زشت و زيباي انساني است. آنچه موجب ميشود اخلاق انساني از پليديها و زشتيها پاك شود، “ادب ” است. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد: “سَبَبُ تَزْكيه الْاخْلاقِ حُسْنُ الْاَدَب؛ ادب نيكو سبب تزكيه و پاكسازي اخلاق است “.18
در واقع، ادب همانند آب جاري، پاك كننده اخلاق از زشتيها و پليديهاست. شاعر در اين باره چه زيبا سروده است:
از ادب پر نور گشته اين فلك
وز ادب، معصوم و پاك آمد ملك19
البته نبايد فراموش كرد اخلاق زماني به وسيله ادب تزكيه و پاك ميشود كه انسان با ياري جستن از پروردگار، زشتي جهالت و بيادبي را دريابد و از آن دوري كند، چنانكه وقتي از محمد بن حنفيه، فرزند بزرگوار امام علي(ع) پرسش ميشود: چگونه ادب آموختي؟ ميفرمايد:
پروردگارم از درون خودم، مرا به ادب وادار ساخت و هر آنچه را از خردمندان و بينايان به نظرم پسنديده آمد، از آن پيروي كردم و آن را به كار بستم و هر آنچه را از بيخردان و نادانان نزدم زشت آمد، از آن اجتناب كردم.20
پس بهتر است:
از خدا جوييم توفيق ادب
بي ادب محروم ماند از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش بر همه آفاق زد21
5. نشانه كمال
…………………
ادب در آموزههاي ديني اسلام، نشانهاي از كمال نيز هست، چنانكه امام علي(ع) ميفرمايد: “اَلْاَدبُ كَمالُ الرَّجُل؛ ادب، كمال مرد است. “22 همچنين بقراط حكيم ميگويد: “ادب مثل مال است و به كار انداختن آن كمال و بزرگواري “؛23 زيرا “ادب در انسان همچون درختي است كه ريشه در عقل و خرد دارد. “24 از سوي ديگر، “آداب، باروركننده فهمها و مولود ذهنهاست. “25 ازاينرو، ميتواند زمينه رشد و باروري عقل و در نتيجه، كمال انسان را فراهم آورد. شايد بتوان گفت ادب چهرهاي ديگر از عقل است كه سبب ميشود تا انسان در برابر زشتيها و نابخرديها، رفتار شايسته و مؤدبانهاي داشته باشد. بيجهت نيست كه رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: “مَنْ لا أدَبَ لَهُ لا عَقْلَ لَهُ؛ هر كه ادب ندارد، عقل ندارد “.26
در اشعاري منسوب به امام علي(ع) نيز چنين آمده است:
بسا نابخرد كه با من زبان به ناداني گشايد و من گفتن پاسخ را خوش نميدارم. وي به ناداني فزايد و من به دانايي، همچون عود كه به سوختن خوشبوتر شود.27
پيش ارباب خرد، مايه ايمان، ادب است
لاجرم پيشه مردان سخندان، ادب است
بي ادب را به سماوات بقا، منزل نيست
در سماوات بقا، منزل مردان ادب است
دامن عقل و ادب گير كه در راه يقين
بر سر گنج وجود تو، نگهبان، ادب است28
6. پسنديدهترين خُوي و خصلت
…………………………………….
انسان خوي و خصلتهاي گوناگوني دارد، ولي از ديدگاه اسلام، “بهترين خوي و خصلت، ادب است. “29 براي اينكه ادب به شكل خوي و خصلت درآيد، لازم است هر خردمندي آن را امري ضروري بداند و براي فراگيري آن بكوشد، چنانكه لقمان حكيم در پند حكيمانهاش ميفرمايد:
… اي فرزندم… هر آنكس ادب را براي خويش امري ضروري داند و به فراگيري آن مصمم گردد و چون تصميم گيرد، بار گران آن را به دوش كشد، در طلب آن بكوشد تا رفته رفته ادب، خوي و عادت وي گردد… .30
به يقين، وقتي امري به صورت عادت درآيد، بسياري از كارهاي پيچيده و ضروري زندگي به صورت خودكار درميآيد و براي انسان تسهيل ميشود. ازاينرو، شايسته است پيش از آنكه رفتارها و گفتارهاي بيادبانه به صورت خوي و عادت درآيند، گفتارها و رفتارهاي شايسته و مؤدبانه را جاي گزين آنها كنيم و به صورت خوي و عادت درآوريم و فراموش نكنيم: “كسي كه برترين خصلتهايش ادب نباشد، آسانترينحالات او رنج و هلاكت است “.31
7. عامل تيزهوشي
………………………
زيركي يا تيزهوشي از ويژگيهاي خوب انساني است كه زمينه فهم و ادراك آسان را فراهم ميكند. در آموزههاي آسماني اسلام، زيركي از ويژگيهاي مؤمن به شمار آمده است. رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: “المؤمن كيّس؛ مؤمن، زيرك است “.32
با اين حال، بنا بر آموزههاي ديني، آنچه عامل تيزهوشي ميشود، گوهر ارزشمند ادب است، چنانكه امير مؤمنان علي(ع) ميفرمايد: “بالْاَدَب تُشْحَذُ الفطَن؛ ادب سبب تيزهوشي شود “.33
شايد بتوان گفت كساني كه در معاشرتهاي اجتماعي شرط ادب را مراعات ميكنند، انسانهاي زيرك و آيندهنگري هستند. آنان ضمن اينكه با مراعات ادب، در هر كاري، براي خود شخصيت كسب ميكنند، به آساني هم خود را دچار مخمصه نميكنند. بهويژه معاشرت با بزرگان، زيركي و ادب خاص خود را ميطلبد تا انسان دچار گرفتاري و سختي نشود. حضرت علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
مَنْ طَلَبَ خدمَهَ السُّلطان بغَيْر اَدَبٍ خَرَجَ منَ السَّلامَه الَي العَطب.34
كسي كه بدون داشتن ادب در جستوجوي خدمت پادشاه باشد، خود را از آرامش به رنج و سختي افكنده است.
حافظ شيرين سخن در اين مورد چه زيبا سروده است:
حافظا، علم و ادب ورز كه در مجلس شاه
هر كه را نيست ادب، لايق صحبت نبود
بهر يغماي دل اندر صف خوبان زمان
آنچه بيش از همه داري تو نگارا، ادب است35
8. بهترين ياور و همراه
…………………………
امام علي(ع) در گفتاري ارزشمند فرموده است: “حُسنُ الاَدَب خَيرُ مُوازرٍ و اَفْضَلُ قَرين؛ ادب نيكو، بهترين ياور و بهترين همراه است “.36
اين كلام يكي از زيباترين تعبيرهايي است كه در مورد ادب به كار رفته است. شايد اين تعبير دلنشين بدان جهت باشد كه فرد مؤدب با گفتار و رفتار پسنديده، در روح و قلب ديگران نفوذ ميكند و موجب جذب محبت، صميميت، احترام و كمك ديگران به خود ميشود، ولي بيادب با رفتار ناشايست و بيادبانه، زمينه رنجش خاطر ديگران را فراهم ميكند و ديگران را از خود ميراند. شهيد بلخي ميگويد:
با ادب را ادب، سپاه بس است
بي ادب با هزار كس تنهاست37
9. روش دستيابي به سروري
…………………………………..
در اجتماعات انساني، افراد زيادي وجود دارند كه ميكوشند از روشهاي مختلف به مقام سروري برسند، به گونهاي كه گاه روشهايي را كه انتخاب ميكنند، راه مناسب و مشروعي نيست. انتخاب روش نامناسب نه فقط انسان را به هدف نميرساند، بلكه به جاي احترامآفريني موجب نفرت و بيزاري ديگران نيز خواهد شد. در اين ميان، آموزههاي ديني اسلام روشي ارائه ميدهد كه بسيار پسنديده است و آن كسب ادب است. به يقين، كسي كه رنج كسب ادب را به خود ندهد، بايد از رسيدن به آقايي و سروري نااميد شود. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد: “لايَرأسُ مَنْ خْلا عَن الاْدَبِ؛ به آقايي نرسد كسي كه از ادب تهي است “.38
شايد اين امر به آن دليل باشد كه افراد بيادب به علل مختلف از جمله تصورهاي غلط درباره ادب، يا غرور و خودخواهي نميتوانند با مردم و جامعه، روابط سالم و احترامآميزي داشته باشند؛ چون براي مردم احترام قائل نيستند و مردم نيز احترام خود را از آنها دريغ ميكنند. در عوض، افراد مؤدب با به كار بستن روابط سالم، بزرگوارانه و احترامآميز، به افراد جامعه انرژي مثبت ميدهند و به اين دليل، همواره عزيز و گرامي هستند.
در اينجا ذكر نمونهاي شايد خالي از لطف نباشد. در احوالات شهيد شيخ محمدتقي بافقي نوشتهاند كه “روزي در حمام، شخصي را ديد كه ريش خود را ميتراشد. به او تذكر داد كه آن كار را نكند. آن شخص كه سرهنگ ارتش پهلوي بود، با عصبانيت به صورت شيخ سيلي نواخت. شيخ بدون درنگ، طرف ديگر صورت را پيش آورد و گفت: يك سيلي هم اين طرف بزن، ولي ريشت را نتراش! سرهنگ از اين خُلق و ادب شيخ متعجب شد. سرآسيمه از ايشان عذرخواهي كرد و توجه كرد و سرانجام از ارادتمندان ايشان گشت “.39
سعدي چه زيبا گفته: “با ادب هر جا كه رود، قدر بيند و در صدر نشيند و بيادب، لقمه چيند و سختي ببيند و پست نشيند “.40
10. مايه قوام
……………….
امير مؤمنان علي(ع) درفرمايشي وزين فرمودهاست: “ادب مايه قوام و استواري است. “41 اين تعبير زيبا بيانگر آن است كه ادب ستون استواري است كه انسان ميتواند شخصيت خود را بر پايه آن بنا كند؛ زيرا ادب نيك مانع لغزش ميشود و انسان باادب با مراعات حدّ و مرزها، از نارواها و زشتيها پرهيز ميكند. از سوي ديگر، تمام افتخارات انساني روزي تمام شدني است، ولي افتخار ادب با افزايش ادب هر روز بيشتر ميشود و ارزش انسان را بيشتر ميكند.
عاقبت هر چه كند خواجه، پشيمان گردد
آنكه از وي نشود هيچ پشيمان، ادب است
كردم از عقل سؤالي كه بگو ايمان چيست؟
عقل در گوش دلم گفت كه ايمان، ادب است42
پينوشتها:
1. سنن النبي، ص 7.
2. نك: سيدرضا پاكنژاد، اولين دانشگاه، آخرين پيامبر، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، 1347، ج 3، صص 20 و 21.
3. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 82.
4. محمد دشتي، ترجمه نهج البلاغه، قم، لقمان، 1373، چ 3، ص 625، حكمت 5.
5. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 78.
6. همان.
7. نهج الفصاحه (با تنظيم موضوعي)، ص30.
8. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 82.
9. آداب معاشرت (راهنماي انس و مودت)، ص 51.
10. فرهنگ صبا، صص 1381 و 1096.
11. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 81.
12. همان، ص 81.
13. همان، ص 82.
14. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 80.
15. همان، ص 81.
16. اقبال لاهوري، ديوان.
17. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 80.
18.همان.
19.همان.
20. مثنوي معنوي، ص 8.
21. سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، تهران، مؤسسه فرهنگي آرايه، 1376، چ 3، ج 2، ص 41.
22. مثنوي معنوي، ص 8.
23. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 78.
24. آداب معاشرت، ص 49.
25. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 78.
26. محمد محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، ترجمه: حميدرضا شيخي، مركز تحقيقات دارالحديث، 1379، چ 2، ج 1، ص 97.
27. نهج الفصاحه (با تنظيم موضوعي)، ص 30.
28. قطب الدين محمدبن حسين بيهقي كندري، ديوان منسوب به امام علي(ع)، تهران، 1373، چ 1، ص 82، بند 37.
29. سنن النبي، ص 7 (مقدمه).
30. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 77.
31. ميزان الحكمه، ج 1، ص 99.
32. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 82.
33. نهج الفصاحه (با تنظيم موضوعي)، ص 614.
34. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 79.
35. همان، ص 82.
36. شمسالدين حافظ، ديوان حافظ، قم، الوفاء، 1368، چ 1، ص 105.
37. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 79.
38. مهدي توحيدي پور، آداب نوين معاشرت، تهران، چاپ سپهر، 1348، چ 5، ص 10.
39. غررالحكم و دررالكلم آمدي (به صورت موضوعي)، ج 1، ص 82.
40. اخلاق (1)، ص 101.
41. مصلح الدين سعدي، گلستان، تهران، انتشارات اميركبير، باب هشتم.
42. ميزان الحكمه، ج 1، ص 93.
43. سنن النبي، ص 7 (مقدمه).
منبع:كتاب آداب اجتماعي
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج