ديدگاه برنامه ي درسي اخلاق مدار با تکيه بر پرورش منش (2)
ديدگاه برنامه ي درسي اخلاق مدار با تکيه بر پرورش منش (2)
افسانه کلباسي
رويکردهاي تربيت اخلاقي
ارزش شناسي در زمينه ي اخلاقي به طور مستقيم با فعاليت هاي تربيتي ارتباط دارد. بي ترديد ارزش ها، به ويژه ارزش هاي اخلاقي، رکن اساسي زندگي آدمي را تشکيل مي دهند. ارزش ها مانند ديگر امور، هم جنبه ي فردي دارند و هم در عرصه ي اجتماعي ظاهر مي شوند.(5) براي اينکه تربيت اخلاقي به طور مؤثر انجام گردد، آشنايي با رويکردهاي تربيت اخلاقي و نحوه ي پرورش منش اخلاقي لازم و ضروري است. برخي از محققان ده رويکرد را در تربيت اخلاقي معرفي کرده است که عبارتند از:
1.رويکرد غيرمستقيم يا رويکرد تلويحي و ضمني: بدين معنا که عقايد مذهبي و ارزشي بايد به صورت تلويحي و ضمني در برنامه ي درسي گنجانده شود؛
2.رويکرد مبتني بر تأکيد بر جنبه هاي ذهني اخلاق و ارزش ها: رويکرد شناختي پياژه نمونه اي از اين رويکرد است؛
3.رويکرد اخلاق مراقبتي يا رويکرد مسئوليت اجتماعي؛
4.رويکرد پيامدگرا: که به اثر و علت رفتارهاي اخلاقي توجه دارند، نه به اصول و قواعد اخلاقي؛
5.رويکرد الهياتي:(6) که رفتارهاي اخلاقي را امري فراانساني مي داند؛
6.رويکرد علمي:(7) اين رويکرد به آثار بيروني و عيني رفتارهاي اخلاقي توجه کرده و آن را ملاک داوري مي داند؛
7.رويکرد تبيين ارزش ها: اين رويکرد معتقد است تنها بايد ارزش ها را براي دانش آموزان تبيين کرد و از تلقين آنها خودداري کرد؛
8.رويکرد تحليل ارزش ها: اين رويکرد معتقد است تنها بايد دانش آموز بتواند چرايي ارزش هاي اخلاقي را توجيه کند و اين بهترين راه براي آموزش اخلاق است؛
9.رويکرد روان تحليلي گري:(8) بر اساس اين رويکرد، رفتارهاي انسان ريشه در ناخودآگاه او دارد و بايد تحريکات ناشي از آن کنترل شود؛
10.يادگيري اجتماعي: اين رويکرد معتقد است انسان از راه مشاهده رفتارهاي تقويت شده، انجام رفتارهاي اخلاقي را مي آموزد. بنابراين، آموزش مستقيم، الگوسازي، تقليد و تقويت، نقش مهمي در تربيت اخلاقي دارند.(9)
با توجه به رويکردهاي تربيت اخلاقي مزبور مي توان دريافت که هر کدام از آنها از مکتب هاي حاکم بر فلسفه ي اخلاق يا از مکتب هاي روان شناسي رشد، به ويژه مکتب شناختي و اخلاقي و يا از نظريه ي خاصي در تربيت اخلاقي ناشي مي شوند. هر کدام از اين رويکردها داراي پيامدهاي مثبت يا منفي مخصوص به خود مي باشند؛ تا آنجا که هيچ کدام از آنها به تنهايي براي رسيدن به هدف مناسب نيست. بنابراين، براي تربيت اخلاقي نبايد به يکي از اين رويکردها بسنده کرد، بلکه به ترکيبي از رويکردها نيازمنديم. رفتارهاي انسان افزون بر شناخت و آگاهي، از عوامل ديگري مانند عواطف و احساسات و نيز عوامل محيطي تأثير مي پذيرند.(10)
پرورش منش(11)(شخصيت)
تحکيم شخصيت اخلاقي به منزله ي هدف اساسي در تعليم و تربيت تلقي مي گردد. پرورش منش يعني کمک به دانش آموزان براي دروني ساختن ارزش ها؛ به طوري که بدون حضور والدين و معلمان نيز قادر و راغب باشند به انتخاب هاي عاقلانه دست بزنند و بر اساس آنها عمل کنند.(12) پرورش منش، تصورات واقعي و مثبت دانش آموزان، نگرش نسبت به ديگران، توانايي آنها در تصميم گيري و ضرورت شرکت در فعاليت هاي اجتماعي را در آنها پرورش مي دهد. پرورش منش، ارزش هاي معيني را در دانش آموزان پرورش مي دهد. روش اساسي در اين امر شامل اثر متقابل قوانين انضباطي، فرآيند تفکر عقلاني و مشارکت دانش آموزان مي باشد. پرورش منش به راه زندگي شکل مي بخشد؛ تا جايي که ارزش هاي اخلاقي را در ــ تفکر هر ــ فرد پرورش مي دهد. بنابراين يک پرورش منش اثربخش، درک و احساس زندگي اخلاقي و همچنين به واقعيت پيوستن آن در عمل را شامل مي گردد.(13) در پرورش منش، تمام تلاش ها براي پرورش اخلاقياتي چون دلسوزي، شهامت، تصميم گيري، اعتماد، محبوبيت، وفاداري، مسئوليت پذيري و قابل احترام بودن به کار مي رود. همچنين، يک منش ايدئال به کمک ارزش ها شناخته مي شود. براي دروني شدن هر ارزش سه مرحله وجود دارد که عبارتند از: 1.شناخت اخلاقي؛ 2.احساس اخلاقي؛ 3.عمل اخلاقي.
براي مثال، در مرحله ي شناخت اخلاقي، شخص براي منصف بودن بايد معناي انصاف را بداند و ضرورت منصف بودن در روابط بين مردم را درک کند. اگر شخصي در موارد بي انصافي، از رنج بردن ديگران ناراحت مي شود، احساس اخلاقي دارد و سرانجام اگر در روابط بين فردي منصفانه رفتار کند، عمل اخلاقي به شمار مي آيد.(14) رفتار شخص، مقيد به قراردادهاي متفاوتي در گروه هاي مختلف است. گاهي به دليل شرايط خاص محيطي، مطابق ارزش هاي خود عمل نمي کنيم و گاهي اوقات رفتاري انجام مي دهيم که به ارزشي بودن آن اعتقادي نداريم. بنابراين، هر رفتاري، يا از خواسته هاي فرد و يا از ارزش هاي او ناشي مي شود. هنگامي که ارتباط دقيقي بين شناخت، احساس (تمايل) و عمل فرد برقرار نشده باشد، آن ارزش دروني نشده است.(15)
تمام فيلسوفان از افلاطون و ارسطو تا کانت و ديويي، بر اهميت پرورش منش در اجتماع نظر داشته اند. در تربيت اخلاقي، معلمان به منزله ي الگوهاي مثبت بايد جو اخلاقي درکلاس ايجاد کنند و در برنامه ي درسي، فرصت هايي را براي معرفي يک منش اخلاقي خوب در محيط خارج از کلاس فراهم آورند. از سوي ديگر، شرايط خشک مدرسه، روش هاي تدريس خسته کننده، بي علاقگي معلمان و سلامت اخلاقي معلمان مي تواند تأثيرهاي مثبت يا منفي بر شخصيت دانش آموز داشته باشد. با اين نقطه نظر، تربيت اخلاقي بايد تمام عوامل تأثيرگذار در آموزش را دربرگيرد.
عناصر مهم در تربيت اخلاقي
در تربيت اخلاقي سه عنصر مهم وجود دارد: خانواده، مدرسه و اجتماع؛ خانواده اولين نهادي است که فرزند در آن به تدريج هويت کسب کرده، وارد زندگي اجتماعي مي شود. پايه هاي منش اخلاقي فرد، در پنج سال اول زندگي بنا نهاده مي شود. ارتباط بسيار اساسي بين روابطي که در خانواده، در سال هاي کودکي شکل مي گيرد، با روابط با معلمان، دوستان و مدارس در طي سال هاي بعدي وجود دارد. استفاده ي والدين از سبک هاي تربيتي خاص مثل استدلال(16) در مقابل اظهار قدرت،(17) آثار متفاوتي بر دروني کردن ارزش ها و عقايد والدين توسط فرزندان دارد. دروني کردن ارزش ها، از روش هاي مختلف تربيت از جمله آموزش، الگودهي، تقويت رفتار مناسب و سازواره هاي محيطي ــ مانند اينکه رفتار مطلوب به طور طبيعي استنباط مي شود ــ تأثير مي پذيرد. اعمال سبک هاي تربيتي مختلف و به تبع آن، درجه انتقال ارزش ها و هنجارهاي والدين به فرزندان، از خصوصيات شخصيتي والدين تأثير مي پذيرد.(18)
متغيرهايي که در جريان دروني شدن ارزشي معين و در نتيجه در تربيت اخلاقي فرزندان مي توانند تأثير بسزايي داشته باشند، سن، جنسيت و خلق و خوي فرزند، ثبات ارزش و اهميت آن براي والدين، توافق بين پدر و مادر بر روي ارزش، روشني و فراواني ارزش به نمايش گذاشته توسط والدين و اتخاذ روش هاي تربيتي مناسب مي باشند. خصيصه هاي شخصيتي مثبت يا منفي تنها از خانواده و يا اجتماع گرفته نمي شود، بلکه مدارس نيز در اين زمينه نقش دارند. معلمان در اين زمينه مهارت هاي مهم را با تمرکز بر بهبود و اصلاح ويژگي هاي شخصيتي دانش آموزان و آموزش آنها براي توسعه روابط انساني و اينکه افرادي قابل احترام براي مردم باشند، فراهم مي سازند.(19)
مدرسه به منزله ي يک مرکز تربيتي جامعه، در جنبه هاي مختلف زندگي و رشد منش اجتماعي دانش آموزان تأثير فراوان دارد. آماده کردن شاگردان براي برخورد با اجتماع و کسب مهارت هاي لازم جهت شرکت در زندگي اجتماعي به وسيله مدرسه صورت مي گيرد. مدرسه يک نظام اجتماعي است که سه نقش و مشخصه اصلي دارد: مديريت مدرسه، معلم و شاگرد. اين نقش ها قسمتي از سازمان رسمي مدرسه است که بايد محيط مدرسه را نيز به آن افزود. محيط مدرسه همان جو رواني ــ اجتماعي مدرسه است که به نوعي بخش زيادي از شخصيت احساسي، رفتاري و فکري دانش آموزان را در بر مي گيرد. اگر بر روابط معلم و شاگرد، مديريت و شاگرد و محيط و شاگرد، ارزش ها و هنجارهاي پذيرفته شده ي جامعه و والدين حاکميت داشته باشد، به جريان هويت يابي جوانان بر اساس ارزش ها و هنجارهاي پذيرفته شده کمک خواهد کرد.(20)
سه راه اساسي براي انتقال ارزش هاي اخلاقي در مدارس وجود دارد: الف)برنامه درسي (رسمي و غيررسمي)؛ ب)برنامه درسي پنهان؛ ج)تعاملات شخصي بين معلمان و دانش آموزانشان.(21)
همچنين تجربياتي که دانش آموزان در ميان همسالان خود کسب مي کنند، مانند بازي ها و کارهاي گروهي، مي تواند در رشد اخلاقي آنها مؤثر باشد. با اينکه مدرسه يک مؤسسه اجتماعي است و خواه ناخواه تحت تأثير زندگي جمعي و آنچه در آن جريان دارد قرار مي گيرد، انتخاب مواد و به کار بردن روش هاي معين تعليماتي مي تواند اين واحد اجتماعي را به صورت خاص در آورد. مدرسه بايد نفوذ عوامل گروهي يا طبقه اي را در رفتار افراد کم کند و همه را با توجه به مهارت هاي اجتماعي و مباني تربيتي متوجه ارزش ها و آرمان هاي انساني کند.(22) کهلبرگ معتقد است محيط هاي آموزشي مانند مدارس، بايد در تربيت اخلاقي، نقش واضح نمودن ارزش هاي اخلاقي را ايفا کنند.(23)
منبع:معرفت اخلاقي (1)
ادامه دارد…
/ج