طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اثربخشي رعايت آموزه هاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده (1)

اثربخشي رعايت آموزه هاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده (1)

اثربخشي رعايت آموزه هاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده (1)

اين پژوهش با رويکرد تحليلي و توصيفي و با هدف شناسايي آموزه هاي اخلاق اسلامي تدوين يافته است که عمل به آنها موجب تقويت، استحکام و کارآمدي خانواده مي شود. در اين نوشتار، آموزه هاي اخلاقي خانواده از آيات و روايات مربوط به خانواده استخراج و مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج پژوهش نشان مي دهد که، در منابع ديني

88a4ca73 555d 49fc 8d65 95516ab3a725 - اثربخشي رعايت آموزه هاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده (1)

sa108 - اثربخشي رعايت آموزه هاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده (1)
اثربخشي رعايت آموزه هاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده (1)

 

نويسنده: محمد مهدي صفورايي پاريزي

 

چکيده
 

اين پژوهش با رويکرد تحليلي و توصيفي و با هدف شناسايي آموزه هاي اخلاق اسلامي تدوين يافته است که عمل به آنها موجب تقويت، استحکام و کارآمدي خانواده مي شود. در اين نوشتار، آموزه هاي اخلاقي خانواده از آيات و روايات مربوط به خانواده استخراج و مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج پژوهش نشان مي دهد که، در منابع ديني براي تمام جنبه هاي زندگي خانوادگي، که کانون تربيت، رشد مادي، معنوي، فردي و اجتماعي است، دستور العمل هاي اخلاقي بيان شده است که پايبندي به آنها تضمين کننده ي کارآمدي خانواده است. صبر، راستگويي، تکريم، احترام متقابل، مدارا با يکديگر، دلسوزي، مهرباني و مثبت انديشي و خوش بيني، از جمله مهم ترين رفتارهاي اخلاقي هستند که بر کارآمدي خانواده تأثير مستقيم دارند.
کليد واژه ها: اخلاق اسلامي، کارآمدي، خانواده، اثربخشي خانواده، مثبت انديشي.

مقدمه
 

پس از مسائل اعتقادي و بينشي، دومين بخش از معارف اسلام، مسائل اخلاقي و ارزش هاي انساني است. بنابراين، منابع ديني اسلام توجه ويژه اي به اخلاق، مسائل اخلاقي(1) و رعايت اخلاق در انديشه و عمل دارد و تهذيب نفس را که نتيجه ي رعايت مسائل اخلاقي است، يک مسئله ي اساسي و زيربنايي مي داند که ديگر برنامه هاي انسان ها از آن نشئت مي گيرد و بر تمام احکام و قوانين اسلامي سايه افکنده است. تکامل اخلاقي فرد، خانواده و جامعه، هدفي است که اديان آسماني بر آن تکيه مي کنند و آن را ريشه ي همه اصلاحات اجتماعي و وسيله ي مبارزه با مفاسد و پديده هاي نابهنجار مي شمردند.(2)
پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد صلي الله عليه وآله در حديث معروفي مي فرمايد: «من تنها براي تکميل فضايل اخلاقي مبعوث شده ام»(3) و بر اين مضمون، به علت اهميتي که داشته است، با عبارت هاي مختلف و متعددي تأکيد ورزيده اند.(4) استفاده از تعبير «انما» که در ادبيات عرب براي حصر به کار برده مي شود، نشان مي دهد که تمام اهداف بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله در همين امر يعني تکامل اخلاقي انسان ها خلاصه مي شود. همچنين آن حضرت کامل ترين مردم از نظر ايمان را کامل ترين آنان از جهت اخلاق مي دانند.(5)
حضرت علي عليه السلام نيز در حديثي مي فرمايد: «اگر ما اميد و ايماني به بهشت و ترس و وحشتي از دوزخ و انتظار ثواب و عقابي نداشتيم، شايسته بود به سراغ فضايل اخلاقي برويم؛ زيرا آنها راهنماي نجات و پيروزي و موفقيت هستند».(6)
اين احاديث به خوبي نشان مي دهند فضايل اخلاقي نه تنها سبب نجات در قيامت است، بلکه زندگي دنيا نيز بدون آن سامان نمي يابد و کارآمدي خانواده به منزله ي کانون تعليم و تربيت، بدون کسب و رعايت مسائل اخلاقي تأمين نخواهد شد.
رعايت اخلاق و عمل بر اساس دستورهاي اخلاقي، يک امر خصوصي در زندگي شخصي نيست که فقط يک مسئله ي مقدس، روحاني و معنوي باشد و تنها براي زندگي اُخروي فايده داشته باشد، بلکه همه ي مسائل اخلاقي آثاري در زندگي مادي و معنوي جامعه ي بشري و انساني دارد که بدون آن زندگي انساني مفهوم خود را از دست خواهد داد. درست است که زندگي فرد نيز بدون اخلاق، لطافت و شکوفايي و زيبايي ندارد، ولي مهم تر از زندگي فردي، خانواده و زندگي اجتماعي است که با حذف و يا کم رنگ شدن مسائل اخلاقي، به سرنوشت نامطلوبي گرفتار و کارآمدي خانواده دچار اختلال مي شود.(7) تلاش براي عمل به مقررات و قوانين، بدون پشتوانه ي اخلاق، درخانواده ــ و هيچ جاي ديگر ــ ثمري ندارد. درمقابل، ايمان و اخلاق، بهترين ضامن اجرايي قوانين و مقررات در کانون خانواده است و کارآمدي آن را تضمين مي کند.
خانواده، اولين محيط براي تعليم و تربيت کودک است. فضايل اخلاقي در اين محيط رشد مي کند و سنگ بناي اخلاق انسان در خانواده نهاده مي شود. کودک بسياري از صفات و رفتارهاي اخلاقي را از پدر، مادر، خواهر، برادر و کساني که با آنها در يک خانواده زندگي مي کند، مي آموزد. صداقت، امانت داري، احترام متقابل، سپاسگزاري، مهرباني، محبت کردن، سخاوت، شجاعت، حفظ عفت و بسياري از اين قبيل رفتارها، توسط اعضاي خانواده به يکديگر منتقل مي شود. خانواده نخستين درس هاي فضيلت را به فرزندان خود مي آموزد و بزرگ ترها نيز به سبب همنشيني طولاني و مداوم، بر شکل گيري صفات اخلاقي يکديگر تأثير مي گذارند. پس قبل از هر چيز بايد محيط خانواده به فضايل اخلاقي آراسته شود تا بتواند کارآمدي خود را اثبات کند و زمينه ي رشد و بالندگي اعضاي خود را فراهم سازد.

صبر و کارآمدي خانواده
 

زندگي انسان در دنيا آميخته با مشکلات و تعارض هاي فراواني است. اگر انسان در برابر آنها بايستد و صبر و مقاومت داشته باشد، حتماً پيروز خواهد شد و اگر ناشکيبايي کند و در برابر حوادث ناگوار زانو بزند، هيچ گاه به مقصد نخواهد رسيد. از اين روي در منابع ديني، صبر و پيروزي قرين هم شمرده شده اند.(8) در قرآن کريم نيز شرط مهم پيروزي مجاهدان راه خدا صبر شمرده شده است. خداوند خطاب به مجاهدان مي فرمايد: «هر گاه بيست نفر صبور و با استقامت از شما باشد، بر دويست نفر غلبه مي کند و اگر يکصد نفر باشند، بر هزار نفر از کافران پيروز مي گردند».(انفال: 65) خداوند صبر را عامل افزايش توانايي و نيروي مقابله با سختي ها مي داند؛ هفتاد آيه در مورد صبر و آثار آن در زندگي فردي، اجتماعي و خانوادگي از طرف خداوند متعال نازل شده است. به اعتقاد برخي از مفسران، هيچ يک از فضايل انساني به اين اندازه مورد تأکيد قرار نگرفته است. اين نشان مي دهد که قرآن براي اين فضيلت اخلاقي و عملي اهميت فراواني قائل است و آن را عصاره ي همه ي فضيلت ها و خميرمايه ي همه ي سعادت ها و ابزار رسيدن به هر گونه خوشبختي و سعادت مي داند. اگر انسان و خانواده ويژگي اخلاقي صبر را نداشته باشد و به آن عمل نکند، هرگز به خوشبختي و سعادت نخواهد رسيد و کارآمد نخواهد بود.(9)
حضرت علي عليه السلام صبر در کارها را به منزله ي سر در بدن مي داند و مي فرمايد: «همچنان که اگر سر از بدن جدا شود بدن فاسد مي شود، هر گاه صبر نيز در کارها نباشد، کارها تباه مي گردد».(10) در خانواده گاهي اعضا با ناکامي هايي رو به رو مي شوند و يا برآورده شدن خواسته ها نيازمند گذشت زمان است؛ همچنين گاهي آسيب هاي بدني براي آنان پديد مي آيد و در بسياري از موارد روابط بين آنان به هم مي خورد و زمينه ي بروز اختلاف و رفتارهاي نامناسب در خانواده فراهم مي شود؛ در صورتي که اعضاي خانواده از مهار خويش ناتوان باشند و بردباري و تحمل در برابر مشکلات نداشته باشند، خانواده به شدت آسيب مي بيند و نه تنها نياز خود فرد برآورده نمي شود، بلکه براي ديگران نيز مشکل ساز مي شود. فشار رواني، اولين نتيجه ي بي صبري در برابر فشارهاست. فرد صبور مي تواند با صبر در مقابل حوادث پيش آمده، موفقيت و کارآمدي خانواده را حفظ کند؛ در حالي که واکنش فوري و بدون انديشه در برابر رفتارهاي نامناسب ديگران سبب پشيماني مي شود. اما صبر به فرد امکان مي دهد در زمان مناسب، رفتار و واکنش مناسب و متناسب با رفتار فرد خطاکار را از خود نشان دهد.
طبيعي است که در يک خانواده، به علت همراهي طولاني مدت اعضاي آن، اختلافاتي پيش مي آيد و اگر هر عضوي بخواهد فقط به خواسته هاي خود بينديشد و به دنبال رسيدن به آن و ارضاي نيازهاي فردي باشد و در مقابل کمبودها از خود بي صبري نشان دهد، نمي تواند به خوشبختي و اهداف خود برسد. فرزنداني که در خانواده هاي بي صبر و عجول پرورش يافته اند، در اجتماع نيز دچار مشکل مي شوند؛ زيرا هميشه و در همه جا شرايط فراهم نيست که خواسته هاي آنها برآورده شود. کودکي که صبر ندارد، مي پندارد هر چه در اجتماع خواست، فوراً در اختيارش قرار مي گيرد؛ اما وقتي به خواسته هاي خود نرسد، در مقابل اجتماع واکنش هاي نامطلوب از خود نشان مي دهد و اين امر در بسياري از موارد موجب دردسر براي فرد و خانواده اش مي شود.
بنابراين صبر نه تنها عامل تضمين کارآمدي خانواده است، بلکه کارآمدي جامعه ي انساني را نيز تأمين مي کند. اينکه خداوند مي فرمايد صبر عامل پيروزي مجاهدان است، تنها ثمره ي صبر منحصر به جبهه ي جنگ و مجاهدان نيست، بلکه در همه ي عرصه هاي زندگي، انسان به صبر و مقاومت نياز دارد تا به پيروزي برسد. پيروزي در خانواده بدين معناست که انسان با تشکيل خانواده ي کارآمد، به کمال و بالندگي برسد.

راست گويي و کارآمدي خانواده
 

در قرآن کريم درباره ي اهميت راست گويي تعبيرات کم نظيري آمده است. خداوند مي فرمايد راستي و راست گويي مؤمنان سبب ياري آنان در دنيا و نجاتشان در قيامت مي شود و پاداش آن را بهشت و رضايت خود از راست گويان مي داند. (مائده: 19) در روايات نيز به اين فضيلت اخلاقي اهميت فراواني داده شده است. از روايات استفاده مي شود که همه ي فضيلت هاي انساني از صداقت و راستي سرچشمه مي گيرد(11) و کليد همه ي خوبي ها راست گويي و کليد همه ي بدي ها دروغ و دروغ گويي است.(12) امام صادق عليه السلام راست گويي را نوري مي داند که جهان اطراف خود را روشن مي کند؛ مانند آفتابي که هر جه در معرض تابش آن قرار گيرد، روشن مي شود، بدون آن که نقصي در آن وارد شود.(13)
بر اساس آموزه هاي قرآني و روايي، راستي و راست گويي در کارآمدي تمام بخش هاي زندگي انسان مؤثر است و توجه به اين آثار، انگيزه ي انسان براي گرايش و عمل به اين فضيلت بزرگ اخلاقي را افزايش مي دهد. نخستين تأثيري که اين فضيلت دارد، مسئله ي جلب اطمينان و اعتماد در همکاري هاي جمعي است. اساس زندگي انسان را کار گروهي و دسته جمعي تشکيل مي دهد و بدون همکاري جمعي، کارهاي مهم و باارزش انجام نمي شود و يا اينکه پيشرفت آن کاهش مي يابد. پيشرفت کار گروهي بدون اعتماد و اطمينان در بين اعضاي گروه امکان ندارد؛ اعتماد و اطمينان نيز در صورتي حاصل مي شود که صداقت و امانت در ميان آنان حاکم باشد. همچنين تفاوتي ميان فعاليت هاي علمي، فرهنگي، پرورشي، حقوقي، اقتصادي و غيره وجود ندارد. يک دانشمند، مربّي، مدير، سياستمدار، فرزند و همسر اگر چند بار به ديگران و کساني که با آنها رابطه دارد دروغ بگويد، به سرعت نفوذ و ارزش خود را از دست مي دهد و کارآمدي او در اجتماع ــ به ويژه اجتماع کوچک خانواده ــ دچار اختلال و ضعف مي شود.
راست گويي تأمين کننده ي سلامت و بهداشت روان است و به انسان شجاعت و شهامت مي بخشد، در حالي که دروغ و دروغ گويي هميشه انسان را در هاله اي از ترس فرو مي برد و پيوسته از اين هراس دارد که دروغ هاي او آشکار گردد. فردي که از بهداشت روان برخوردار نيست، نمي تواند در جهت کارآمدي خانواده ي خود گام هاي جدي بردارد. صدق در گفتار و صداقت در کردار، انسان را محبوب دل ها و مورد اعتماد اعضاي خانواده ي خود و جامعه ي انساني مي گرداند. بر عکس، تظاهر، ريا، نفاق ودروغ گويي فرد را در جامعه بي اعتبار و نزد خداوند مطرود مي سازد و پيوندهاي اجتماعي و خانوادگي را با به وجود آوردن جو بي اعتمادي از هم مي گسلد. همچنين خود فرد دچار شخصيت دو گانه و متضاد مي گردد و هنگام آشکار شدن دروغ ها گرفتار رنج و عذاب وجدان مي شود. اما افراد صادق و درستکار، داراي آرامش روان و احساس ايمني هستند؛ زيرا چيزي جز آنچه مي نمايند، نيستند تا از فاش شدن چهره ي پنهان خود نگران باشند.
در تحليل روان شناختي، صداقت به گفتار و رفتاري گفته مي شود که فرد انگيزه و قصدي مغاير با مفاد گفتار و رفتارش نداشته باشد؛ يعني اينکه فرد با صراحت و وضوح صحبت مي کند. هنگامي که فرد در ارتباط کلامي يا بدني صداقت نداشته باشد، ارتباطي متعارض يا دوسطحي برقرار مي شود؛ به گونه اي که مفاد سخن شخص چيزي است و بقيه ي وجود او چيزي ديگر را بيان مي کند و يا انگيزه و قصد او از رفتار و گفتارش امر ديگري است.(14) در چنين موقعيتي مخاطب به دريافتي که از کلام يا رفتار خود دارد، پاسخ مي دهد، ولي آن گاه که متوجه شود انگيزه شخص امر ديگري بوده است، در پاسخ به رفتار و گفتارهاي بعدي او سردرگم مي شود؛ گاه به کلام و رفتار او توجه مي کند و از انگيزه و يا انگيزه هاي محرک رفتار غفلت مي کند و گاهي به دليل توجه بيشتر به انگيزه هاي احتمالي، دچار واکنش نامناسب مي شود. اين گونه ارتباط، از ويژگي هاي رفتارها و گفتارهاي اعضاي خانواده ي ناکارآمد است.(15)
بنابراين، براي دست يابي به سلامت روابط در خانواده و بالندگي و کارآمدي آن، بايد روابط کلامي و بدني مثل آهنگ صدا، تماس هاي چشمي، نگاه ها، وضعيت بدني افراد نسبت به هم و حرکات بدن واضح و شفاف باشد و فرد را دچار سردرگمي نکند. بايد سخنان فرد نه تنها با حالت صورت، وضع بدن و آهنگ صدا هماهنگ باشد، بلکه روايت گر انگيزه و حالات ناهشيار نيز باشد. درواقع، همه ي ابعاد روان شناختي فرد اعم از عاطفي، هيجاني، رفتاري و شناختي يک مطلب را نشان دهد. چنين ارتباط صادقانه، کارآمد و بهنجاري به اعضاي خانواده امکان مي دهد که درستي، تعهد، شايستگي و خلاقيت داشته باشند؛ به کمال و بالندگي برسند و با غلبه بر مشکلات، بر کارآمدي خانوده بيفزايند.(16)
منبع: معرفت اخلاقي (1)
ادامه دارد…

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد