مباني مشروعيت جنگ در يهوديت، ملحمت حوا(1)
مباني مشروعيت جنگ در يهوديت، ملحمت حوا(1)
چکيده
مسأله جنگ جايگاهي ويژه در يهوديت دارد. گستره تاريخ کهن يهودي متأثر از نبردهاي تهاجمي يا دفاعي يهوديان است. جنگ مانند بسياري از آموزه هاي اين آيين، بر دو موضوع محوري بنا نهاده شده است: قوم و سرزمين. نبردهاي يهوديت باستان در راستاي تصرف، تسلط و گسترش اراضي سرزمين تحت حاکميت يهودي سامان دهي شده اند. يکي از اقسام جنگ مشروع و البته واجب يهودي، « ملحمت حوا» است. ملحمت حوا، نبردي است به منظور تصرف اراضي سرزمين موعود.
برخي از نبردهاي سرنوشت ساز يهوديان آغازين چون جنگ با اقوام هفت گانه، در زمره جنگ آغازگرانه واجب يا همان « ملحمت حوا» قرار دارند. مصاديق « ملحمت حوا» که هماره تنخ با افتخار از آنها ياد مي کند زمينه ساز چالش هاي الاهيات مبتني بر عهد عتيق با اصول انساني و اخلاقي شده است. چالش هايي که برخي از انديشمندان يهودي را به تأويل اين فرازها و تفسير جنگ هاي آغازگرانه به منزله نبردهاي دفاعي پيش گيرانه ناچار نموده است.
کليدواژه ها: يهوديت، جنگ، مشروعيت، ملحمت حوا.
مقدمه
اين مقاله با رويکرد نظري و کاوش در منابع اسنادي مربوط به يهود، به بررسي مباني مشروعيت جنگ در يهوديت، به خصوص جنگ واجب آيين يهود مي پردازد. مقاله پيش رو، تلاشي است تا مباني مشروعيت جنگ را به کمک متون درون ديني مبتني بر آموزه هاي يهوديت از منظر آيين يهود باز شناسد؛ تا به اين نتيجه رهنمون شود که همچون يک يهودي متدين، به تنخ و تفاسير موثق آن بيانديشد و همانند او و با کاوش در منابع توراتي پاسخ مسئله را بيابد. از اين رو، وجود تعارض ميان برخي مطالب مذکور با مستندات تاريخي، قوانين حقوق بشري رايج و اعتقادات ديگر اديان، کاملاً قابل پيش بيني است.
هرگز اصول اخلاقي به ما اجازه نمي دهد که طفل شيرخواره اي به سبب گناه والدينش و تعلّق نسبي اش به « عمالقه» کشته شود. حتي شواهد تاريخي کافي دال بر ماجراي خارق العاده داستان موسي در پيروزي بني اسرائيل بر عمالقه وجود ندارد. همچنين در نگرش اسلامي از ساحت يک پيامبر بسيار بعيد است که فرمان هايي را صادر کند و خواهان اعمال چنين خشونت زايدالوصفي باشد. اما هيچ يک از اين موارد، مانع از دسترسي ما بدون در نظرگرفتن اين اصول و باورداشت ها، به يک بررسي دقيق مبتني بر اسلوب، شيوه و مستندات يهودي، براي نيل به درکي مشابه يک يهودي متدين به انگاره هاي موجود از آيين يهودي، نمي شود.
ضرورت بازخواني آموزه جنگ مشروع در يهوديت
افزون بر ماهيت پيچيده برهم کنش ميان اديان جهان، عدم استقرار صلح و پيدايي تعارض در دهه هاي اخير و نيز نقش آفريني دين در طول تاريخ، بحث از مباني مشروعيت جنگ از منظر اديان امري ضروري است.
نظر به اهميت روز افزون دين در زندگي انسان ها، قدرت سياسي مولود اين سرسپردگي، بسته به چگونگي کاربست آن به جهاني خشونت بارتر يا صلح آميزتر مي انجامد. در سايه درک عميق و هم دلانه باور ديني است که مي توان به راهبري جهان ديني در مسير صلح و همزيستي اميدوار بود.
به علاوه، تنها در صورتي که صلح به سان مسئله بنيادين و آموزه اصيل و تأثيرگذار تعاليم ديني به جاي تفاهمي متزلزل مبتني بر قراردادهاي غير الزام آور اين جهاني درک شود، اين تعهد و التزام نزد طيف وسيعي از مردم متدين پايدار خواهد ماند. شيوه هاي ايجاد صلحي که بر سياست مداران و نظريه پردازان تمرکز يافته اند به طور بالقوه در حال منجر شدن به شکست سياسي فاجعه آميزي در سرزمين هاي کليدي جهان همچون حوزه بالکان، افغانستان، سودان و به ويژه خاورميانه هستند.
حوزه هاي نظري متعددي در باب صلح و جنگ وجود دارند که هريک ادّله خاص خويش را اقامه مي کنند. اما در عمل همگي از ارائه تبييني موجه از چرايي وضعيت پيچيده کنوني و راه حل برون رفت از آن عاجزند. يهوديت، با توجه به عقبه تاريخي آن و به عنوان مادر مسيحيت و نيز نقش آفريني بالفعل آن در منازعات نظامي جهان معاصر، مي تواند نقطه آغازي بر بازنگري مباني مشروعيت جنگ از منظر اديان باشد. بر همين اساس، در اين مختصر، مباني مشروعيت جنگ از منظر يهوديت سنتي، با نيم نگاهي سازوارانه به يهوديت مدرن مورد بررسي قرار گرفته است.
واژه شناسي جنگ
در زبان عبري، مانند هر زبان ديگري، واژه هاي مختلفي وجود دارند که مفهوم « جنگ» را مي رسانند. در اين ميان، رايج ترين کلمه، واژه (mil.kha.ma) است که ريشه آن سه حرف اصلي مي باشد. عبري نيز چون عربي، يک زبان اشتقاقي است و با استفاده از حروف اصلي و ايجاد يک سلسله تغييرات مطابق با الگوي صرف افعال و اسامي، مي توان به معاني جديدي دست يافت.
ريشه بر دو معناي اصلي دلالت دارد: يکي به معناي نان( lekh.em) يا غذا و ديگري به معناي جنگ- در حالت اسمي-(la.khem) است. هر دوي اين معاني، هم در کتاب مقدس (1) و هم در عبري معاصر رواج دارند.(2) از اين ريشه، گروه کلماتي چون جنگيدن (la.kham)، جنگ(mil.kha.ma)، رزمجو(lowkh.em)، و… ساخته مي شوند. واژه عبري، معادل کلمه عربي« لحم» به معني گوشت است. برخي معتقدند از آنجا که در گذشته نبردها تن به تن بوده است، جنگ را ملحمه ناميده اند؛ چرا که در آن روز گوشت ها ( بدن ها) به هم مي خورد و دريده مي شود.(3) بنابر آنچه گفته شد بيت لحم( bayth leh.khem) (4) در زبان عبري، به خانه، « نان»(5) و در عربي، به خانه « گوشت» ترجمه مي شود.(6)
علاوه بر معناي لغوي واژه « جنگ» در زبان عبري، کشف معناي اصطلاحي آن بسي مهم تر است. يکي از بهترين راه ها براي دريافت معناي اصطلاحي واژه اي در يک علم يا حوزه خاص، مراجعه به کاربرد و توجه به گستره، شرايط و ضوابط دلالت آن واژه بر مفهوم مورد نظر در متون معتبر و موثق آن حوزه مي باشد. اين روش، شيوه ي رايج در کشف معاني استعمالي( معاني اصطلاحي ) در علوم گوناگون است. بر اين اساس، به طور خلاصه مي توان گفت که جنگ در يهوديت، عبارت است از:« يک اقدام سازمان يافته(7) نظامي(8)، تحت اراده و خواست يهوه،(9) با حضور کاهن،(10) به منظور نيل به هدفي مشخص»(11).
البته همان گونه که انتظار مي رود، بسيار محتمل است که ما مصداق هايي از بروز نبرد به وسيله يهوديان را بيابيم که برخي از شرايط مذکور در آنها وجود نداشته باشد، يا اينکه ضوابط افزون تري در آنها لحاظ شده باشد. هدف اين مقاله ارائه تعريف جامع و مانع در اين خصوص نيست، بلکه صرفاً تلاشي است علمي براي تسالم بر مفهومي مشترک از جنگ در آيين يهود به منظور واکاوي ابعاد، گستره، شرايط و ضوابط آن.
جايگاه جنگ در عهد عتيق
جنگ، يکي از آموزه ها و واقعيت هاي تأثيرگذار در حيات اجتماعي يهوديت بوده است. سراسر تاريخ، فرهنگ و متون شرعي يهود، مالامال از داستان ها، اسطوره ها و تعاليم هلاخايي(12) در باب جنگ و جنگاوران نامدار اين قوم است. گزاف نيست اگر گفته شود که برخي نقاط عطف تاريخ يهود، در سايه جنگ شکل گرفته است. مسئله نبرد چنان با يهوديت عجين شده است که برهه هاي حساس تاريخ يهود را بايد تاريخ دفاع يا حمله ناميد.
انسان هنگامي مي رزمد که هدفي در سر داشته باشد، آرماني که جز با نبرد ميسر نمي شود. اساساً آدمي براي اقدام به کارهاي خطير به پذيرش يا توجيه رواني نياز دارد. حال هرچه اين اقدام مهم تر و دشوارتر باشد، نياز به مجوز نيز بيشتر خواهد بود. بي ترديد اقدام به قتل هم نوع، يکي از دشوارترين اموري است که آدمي بدان مبادرت مي ورزد. از اين رو، نياز به تبييني اخلاقي و شرعي، که او را در اين فرايند راهنمايي و توجيه کند، ضرورتي مضاعف دارد. همه ي اديان، به خصوص اديان ابراهيمي درباره جنگ مواضع مهمي اتخاذ کرده اند که عموماً دو محور اصلي، شرايط و ضوابط در باب مشروعيت اقدام به جنگ(13) و نيز آداب و اخلاق آن(14) را در بر مي گيرند.
در آيين يهود، تورات(15) به معناي عام کلمه، عهده دار ارائه اين مجوز و بيان آداب آن به مؤمنان يهودي است. جنگ در کتاب مقدس، بسيار پر رنگ و مهم مطرح مي شود؛ به گونه اي که معادل انگليسي واژه « عبراني جنگ» 319 بار در خلال 308 آيه براساس نسخه KJV (16) از عهد عتيق به کار برده شده است.(17) يهوه، خود يک مرد جنگي است.(18) او با سربازانش در ميدان جنگ مي رزمد. جنگيدن براي يک يهودي، به خاطر يهوه افتخاري بس بزرگ است. اساساً جوانان بايد خود را براي جنگجو بودن آماده کنند و اين يک هلاخا است.(19)
تاريخ جنگ در تنخ(20)
با توجه به داستان آفرينش در سفر تکوين (21) مي توان به روشني يافت که هدف اصلي يهوه، استقرار انسان در صلح و آرامش در بهشت عدن(22) بوده است. آنجايي که مقرر شده تا آدم(23) از گياهان بخورد(24) و آب بياشامد، آدم عدن، شکارچي نيست. گويا سفر پيدايش چنين باور دارد که اگر انسان از شر و بدي آگاهي نيابد، مرتکب آن نيز نخواهد شد. از اين رو، در مرتبه نخست، آدمي از درخت آگاهي نهي شده است و نه از درخت حيات.(25)
در سفر تکوين تصريح شده است که اولين سرچشمه دشمني و جنگ را خداوند در وجود آدم قرار داده و اين يکي از جلوه هاي عقاب تمرّد آدم و حوا(26) است.(27) شايد بتوان با تأويل اين بخش، اين گونه بيان داشت که يهوه صرفاً از رابطه آن دو در سايه آگاهي ايشان از شر و بدي پرده برداشته و از اين تعامل تکويني سخن گفته است. در ادامه، با يک تغيير جدي در روحيات انسان و حتي انتظار يهوه از آدم مواجه شويم که عهد عتيق هيچ تبييني از آن ارائه نمي دهد. انسان ها، که زماني گياه خوار بودند، ناگهان شکارچي شده اند و يهوه نيز از ايشان قرباني مي پذيرد. اساساً وجه برتري هابيل(28)، پيشکش قرباني گوشتي از سوي هابيل در برابر هديه زراعتي قائن است. قائن از اين پيشامد سرخورده شده و دست به قتل برادر مي زند. يهوه نيز بر او نشاني مي نهد و ديگران را از کشتن وي منع کرده، تهديد مي کند که جريمه قاتل قائن، هفت برابر جريمه قائن به سبب قتل برادرش هابيل خواهد بود.(29) از اين پس، شاهد قتل ديگري در تاريخ انسان هستيم و بدين سان لمک(30)، کسي را مي کشد که وي را مجروح ساخته است.(31)
با کمي دقت در بخشي از عهد عتيق، شاهد تغيير روح حاکم بر آفرينش انسان از اين کتاب هستيم. گفته شد که آدم در صلح و همزيستي آفريده شد. او موجودي آرام و عاري از اقدام به خشونت بود. خوراکي که براي وي تدارک ديده شده بود، عبارت بود از گياهان، ميوه ها و دانه ها، اما به ناگاه در بندهاي ابتدايي باب هفت از سفر تکوين، شاهد اين هستيم که يهوه، نوح را به حمل حيوانات حلال گوشت با کشتي خود امر مي کند. ذکر قيد « حلال گوشت» براي حيوانات حکايت از اين دارد که اولاً« حيوان» در آن برهه تاريخي از جهت جواز يا عدم جواز خوردن گوشت آن، به دو گروه کلي تقسيم مي شده است و ثانياً کشتن حيوانات و شکارگري آدم معاصر نوح، نه يک مسئله اتفاقي يا غيراخلاقي، که يک آموزه قانونمند ديني بوده است و براي آن احکامي از سوي خداي يهود صادر شده و انسان نيز حيواناتي را براي کشتن و خوردن برگزيده بود.
براساس تعاليم تورات، چنان فرايند اقدام به خشونت در نسل آدم پرشتاب به پيش مي رود که با گذشت زماني اندک و در عهد نوح، زمين پر از خشونت، تباهي و گناه مي شود، به گونه اي که خدا بر آن مي شود تا تومار زمين را در هم پيچد.(32) پس از استقرار کشتي نوح در ساحل امن، وي براي نخستين بار اقدام به ساخت قربانگاه مي کند.(33) يهوه فرمان بي سابقه ديگري مي دهد. او به نوح مي گويد هيچ انساني حق کشتن انسان ديگري را ندارد؛ چرا که ما او را به صورت خود آفريديم؛ اما قاتل را بايد کشت. امر قصاص قاتل، يکي ديگر از احکامي است که علي رغم ظاهر خشونت بار آن از سوي يهوه تجويز مي شود.(34)
خشونت هايي که تا به کنون در تاريخ انسان شاهد بوده ايم، غير سازمان يافته و موردي بوده است. اما با گذشت زمان، وضعيت به همين شکل باقي نمي ماند و نظام حکومت پادشاهي شکل مي گيرد.(35) انسان ها براي دشمني و شرارت خود، سازمان جنگ تشکيل مي دهند. در مقابل، ابرام(36) نيز ارتشي براي خود مهيا مي کند(37) و به مبارزه با دشمنانش برمي خيزد و طي يک شبيخون آنها را تار و مار مي کند.(38)
پس از عصر مشايخ و ظهور موسي(ع)(39)، در سايه آگاهي مردم از علوم و فنون جديد، هنر رزم نيز دگرگون شده و ساز و کار جديدي يافته است، به گونه اي که ارتش ها به ارابه هاي جنگي مسلح و داراي پياده نظام و سواره نظام شده اند.(40) و هريک نظام نامه جنگي مشخصي يافته اند. در اين ميان، جنگ در يهوديت نيز دچار تحول مبنايي شده و نبردها جنبه الوهي و تقدس يافته به خود مي گيرند. خدا، خود فرمانروايي جنگ ها را به عهده مي گيرد و با نفوذ در اراده ها و قلب هاي دشمنان، به سپاهيان خويش ياري مي رساند.(41) از اين پس، جنگ امري مقدس و داراي شئون و قواعد ديني مي شود.
با نگاهي گذرا به تاريخ جنگ از منظر عهد عتيق شاهد بوده ايم که، خشونت، قتل و جنگ در دو حوزه روشي و انگيزشي فرايند تکامل و تحول را طي کرده است. در ابتدا، حس خشونت و دشمني يک عقوبت الاهي قلمداد شد، سپس جنبه ديني و آييني به خود گرفت، قائن، هابيل را کشت و با گذشت زمان، انسان براي تغذيه به کشتن حيوانات ديگر روي آورد. جنگ ها به يهوه نسبت داده شدند.(42) ارتش هاي الاهي در برابر ارتش هاي الحادي قد برافراشتند و سازمان هاي جنگ سامان يافتند. يهوه، خود که بسان مردي جنگي توصيف مي شود،(43) پا به ميدان مي گذارد و براي سپاهيانش مي رزمد. در نهايت، ميان يهوه و قوم برگزيده اش، پيماني منعقد مي شود که براساس آن، يهوه دشمنان بني اسرائيل(44) را نابود خواهد کرد.(45) بني اسرائيل نيز براي خدا و به حکم او و با توجه به قوانيني که او وضع کرده است،(46) وارد جنگ با ديگر اقوام خواهند شد.(47)
مي توان همه فرايند فوق را به لحاظ اهداف و انگيزه هاي موجود در آن، به چند نقطه گذار تقسيم کرد:(48)
1. قتل (قرباني) عملي به منظور جلب رضايت يهوه؛
2. حسادت و رقابت ميان فرزندان آدم؛
3. قتل حيوانات به منظور تغذيه از گوشت آنها؛
4. حمايت از قبيله و پايداري روابط نسبي؛
5. تصاحب اراضي( سرزمين موعود)؛
6. از بين بردن فرهنگ و مظاهر تمدن رقيب.
پي نوشت:
* كارشناس ارشد رشته اديان.
1. پيدايش 19: 3 و به عرق پيشاني ات نان خواهي خورد… خروج 3: 15. يهوه مرد جنگي است… .
2.http://en.wiktionary.org/wiki/%D7%9E%D7%9C%D7%97%D7%9E%D7%94
3.http://www.balashon.com/2006/03/lechem.html
4.bayth leh`.khem
5.Encyclopedia of Britannica.
6. ر.ک:کاظم موسوي بجنوردي، دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
7. درواقع سازمان نظامي ناگزير از وجود فرمانده جنگ، قوانين از پيش تعيين شده و فنون مورد اجرا است، ولي اين بدان معنا نيست که که حتماً ساختارهاي نظامي پيشرفته اي از بدو پيدايي جنگ هاي ديني در آيين يهود بوده باشد. گاهي فرماندهي جنگ را پيامبران، برخي ايام پادشاهان و در برخي موارد نيز يک فرمانده منصوب از سوي پادشاه يا نبي بر عهده داشته است.
8.Genesis 14:15; Joshua 8:2-7: Judges 7:16-22; Samuel 5:23.
9.Judges 20:23, 27, 28; 1 Samuel 14:37; 1 Kings 22:6
10. Numbers 31:6; Judges 18:17; Deuteronomy 20:2.
11. اين هدف مي تواند آرماني سياسي چون تسلط بر اراضي دشمنان، مانند نبرد با اقوام هفت گانه، اعتقادي چون از بين بردن عقايد باطل مانند جنگ با عماليق و يا اجراي حدود الهي همچون نبرد با سبط بنيامين باشد.
12. (Ha.lakh.ah).
13. واژه لاتيني jus ad bellum بر مباحثي که به منظور بررسي تجويز و مشروعيت اقدام به جنگ سامان يافته اند، دلالت دارد. ر.ک: Kenneth W.Kemp, Just-War Theory & its Non-pacifist Rivals,University of St.Thomas & St. Pual,Minnesota,p 1.
14. واژه لاتيني jus in bello بر مباحثي که به منظور بررسي آداب و شرايط انجام نبرد سامان يافته اند، دلالت دارد. ر.ک: همو، همان.
15. (Tor.ah)
16. King James Version of the Bible,1769 edition
17. http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H4421.
18.Exodus 15:3 The LORD is a man of war: the LORD is his name.
19.Numbers 1:22,26:2.
20. مجموعه کتاب هاي مقدس يهود، که به اختصار « تنخ» ناميده مي شود، شامل کتاب هايي است که به اعتقاد يهوديان از طريق حضرت موسي و ديگر پيامبران الاهي به ايشان رسيده و شالوده و اساس معتقدات اخلاقي، رسوم اجتماعي و ايمان يهوديت را تشکيل مي دهند. بدون آنها زندگي و حيات ديني براي يهوديان مفهومي ندارد. طبق باور يهوديان ارتدوکس، همه مطالب اين کتاب ها و حتي نحوه ي جمله بندي، گزينش واژه ها، حروف و غيره را خداوند متعال به انبيا الهام فرموده است. تنخ يا کتب مقدس يهود، مجموعه اي 24 جلدي و داراي بخش هاي زير است:
الف) تورا: اين بخش شامل پنج کتاب است. 1- برشيت( پيدايش)، 2- شموت( خروج)، 3- وييقرا( لاويان)، 4- بميدبار( اعداد)، 5- دواريم( تثنيه).
ب) نويئيم( انبيا): دومين قسمت از تنخ و شامل 8 جلد است. نويئيم به معناي « انبيا» و متشکل از نبوت پيامبراني است که پس از درگذشت مشه ربنو تا اوايل آبادي بت هميقداش دوم، در مدتي نزديک به هزار سال، به هدايت و ارشاد مردم پرداخته اند. انبياي يهود 55 تن بوده که 48 نفر آنها مرد و 7 نفر زن هستند. کتب نويئيم عبارتند از 1- يهوشوع، 2- شوفطيم( داوران)، 3- شموئل، 4- ملاخيم(پادشاهان)، 5- يشعيا، 6- يرميا، 7- يحزقل( حزقيال)، 8- کتب دوازده گانه( داراي نبوت 12 تن از پيامبران بني اسرائيل است که به علت کم حجمي آنها در يک جلد گردآوري شده و شامل نبوت هاي هوشع، يوئل، عاموس، عووديا، يونا( يونس)، ميخا، ناحوم، حبقوق، صفنيا، حگي، زخريا( زکريا) و ملاخي است.
ج) کتوبيم( مکتوبات) به سومين بخش تنخ گفته مي شود که شامل 11 کتاب است. 1- تهيليم( مزامير داوود)، 2- ميشله ( امثال سليمان)، 3- قوهلت( جامعه)، 4- شيرهشيريم( سرود سرودها)، 5- کتاب ايوب، 6- کتاب روت، 7- اِخا( مراثي يرميا)، 8- کتاب استر( مگيلت استر)، 9- کتاب دانيئل( دانيال نبي)، 10- کتاب عزرا- نحميا، 11- کتاب ديوره هياميم( تواريخ ايام). لازم به ذکر است که کتابهاي شموئل، پادشاهان، تواريخ ايام و عزرا- نحميا در اصل هرکدام يک کتاب محسوب مي شوند، ولي به صورت 2 جلدي( جلد 1 و جلد 2) و کتاب « عزرا- نحميا» به صورت جداگانه؛ يعني کتاب عزرا و کتاب نحميا نيز چاپ شده اند.
21.(be-Reish.it).
22.(a.den).
23.(a.dam).
24.Gen 1:29 And God said,Behold, I have given you every herb yielding seed, wich is upon the face of all the earth, and every tree,in wich is the fruit of a tree yielding seed, to you it shall be for food.
25. Gen 3:2-3 And the woman said unto the serpent, Of the fruit of the trees of the garden we may eat:but of the fruit of the tree which is in the midst of the garden,God hath said,Ye shall not eat of it,neither shall ye touch it, lest ye die.
26. ( khav.va).
27. Gen 3:15 and I will put enmity between thee and the woman,and between the seed and her seed: he shall bruise thy head,and thou shalt bruise his heel.
28.( heh.vel) بر قائن( kah.yin).
29. Gen 4:15 And Jehovah said unto him,Therefore whosoever slayeth Cain,vengeance shall be taken on him sevenfold, And Jehovah appointed a sign for Cain,lest any finding him should smite him.
30.(leh.mek).
31. Gen 4:23-24 And Lamech said unto his wives:Adah and Zillah, hear my voice; Ye wives of Lamech,earken unto my speech:For I have slain a man for wounding me, And a young man for bruising me.If Cain shall be avenged sevenfold, Truly Lamech seventy and sevenfold.
32.Gen 6:13 And God said unto Noah, The end of all flesh is come before me; for the earth is filled with violence through them; and behold, I will destroy them with the earth.
33. Gen 8:20 And Noah builded an altar unto Jehovah,and took of every clean beast,and of every clean bird, and offered burnt-offerings on the altar.
34. Gen 9:6 Whoso sheddeth man`s blood, by man shall his blood be shed:For in the image of God made he man.
35. اين مسئله به صراحت و به عنوان يک نقطه عطف تاريخي در عهد عتيق مطرح نشده، ولي هنگامي که سخن از ورود ابراهيم به مصر به ميان مي آيد عناويني چون فرعون، قصر و درباريان ذکر مي گردد که حاکي از وجود نوعي حکومت پادشاهي در آن سامان است.
36. ( av.ram).
37. ابرام پس از اين که به عهد الاهي درمي آيد، از سوي خداوند به وراثت زمين کنعان و اولاد فراوان وعده داده مي شود و به همين مناسبت ابراهيم( Abraham) پدر اقوام لقب مي گيرد. پيدايش: 5: 17.
38. Gen 14:14 And When Abram heard that his brother was taken captive, he led forth his trained men, born in his house,three hundred and eighteen,and pursued as far as Dan.
39.(mo.sheh).
40.Exo 14:9 And the Egyptains pursued after them, all the horses[and] chariots of Pharaoh,and his horsemen,and his army,and overtook them encomping by the sea, beside Pihahiroth,before Baal-zephon.
41. Exo 14:17,18 And I, behold, I will harden the hearts of the Egyptains, and they shall go in after them:and I will get me honor upon Pharaoh,and upon all his host, upon his chariots, and upon his horsemen.And the Egyptains shall know that I am Jehovah,when I have gotten me honor upon Pharaoh, upon his chariots, and upon his horsemen.
42.Exo 17:16 And he said,Jehovah hath sworn:Jehovah will have war with Amalek from generation to generation.
43. Exo 15:3 Jehovah is a man of war:Jehovah is his name.
44.(yis.ra.alBnei).
45. PSALM 27:3,ISAIAH 19:1-15,ISAIAH 41:8-16,ZECHARIAH 14:1-5.
46.DEUTERONOMY 20:1-20,DEUTERONOMY 21:10-14.
47. EXODUS 34:10-16,DEUTERONOMY 7:1-6.
48. علل بروز خشونت در انسان از منظر عهد عتيق، فراتر از موارد فوق است. اما آنچه که مد نظر بوده، بررسي فرايند تاريخي بروز و توسعه خشونت و نيز پيدايي اشکال جديد آن بر مبناي گزارش روايي تنخ از پيدايش آدمي تا استقرار بني اسرائيل در ارض موعود بوده است.
منبع: نشريه معرفت اديان شماره 2