ايدئولوژي تشيع، انقلاب اسلامي و بيداري اسلامي (3)
ايدئولوژي تشيع، انقلاب اسلامي و بيداري اسلامي (3)
تحول دروني تفکر اسلام شيعي در ايران
اگر بپذيريم که دگرگونيهاي سياسي و اجتماعي مي توانند زمينه اي فراهم کنند که تفاسير نادرست از آموزه هاي مذهبي کنارگذاشته شوند و تصوير اصلي آنها دوباره خود را نشان دهد، مي توان گفت که در ايران هم عوامل متعددي وجود داشت که منجر به تفسير نوين انقلابي و راديکال از تشيع و اسلام شيعي گرديد؛ بطوري که توانست نقش ايدئولوژي انقلاب اسلامي را ايفا کند.
در واقع در طول يکصد سال اخير، بتدريج برداشت سنتي شيعه از بسياري مقولات و مفاهيم مذهبي عوض شد. بخشي از اين تحول، ناشي از آگاهي فکري مردم و بخشي ديگر مربوط به تحولات سياسي- اجتماعي بود، قسمتي نيز به نقش اجتهاد، يعني ابزار مقطعي و ذاتي تشيع براي انطباق با تحولات تازه برمي گشت. حاصل اين تحول، کنار گذاشتن تقديرگرايي و کشيده شدن به سوي مبارزه و عمل بود.(1)
در فرآيند انقلاب اسلامي، اسلام شيعي به مثابه ايدئولوژي راهنماي عمل و رهايي بخش جلوه گر شد. در اين راستا نقش امام خميني (ره)به عنوان ايدئولوگ انقلاب اسلامي برجسته است. مهمترين اقدام امام در زمينه اسلام شيعي، ايجاد تغييرات اساسي در تفکر اجتهادي شيعه نسبت به سياست بود، از جمله اين اقدامات، بطلان تز جدايي دين از سياست، حرام شمردن تقيه و سکوت در برابر ظلم، حمله به دربار، نهاد سلطنت و…و ادامه مبارزه تا تغيير نظام سلطنتي به يک حکومت اسلامي بود.
مبناي اين تغييرات، تفسير جديد امام از مفاهيم، آموزه ها و نمادهاي اسلام شيعي بود. تصويري که ايشان از اسلام ارائه نمود اسلام ضد استعمار، ضد بي عدالتي و جهل، ضد اختلافات طبقاتي و ضد امپرياليسم بود. در واقع قرائت امام از عناصر و آموزه هاي اسلام شيعي- دست کم در پاره اي موارد- چهره اي ايدئولوژيک بدان بخشيد که تمامي دقايق و عناصر ساير ايدئولوژي هاي سياسي- اجتماعي مدرن و رهايي بخش را دربر داشت. در اين ايدئولوژي انقلابي، اسلام، مکتبي توحيدي معرفي شد که با توجه به غناي مفهومي و محتوايي، تمامي نيازهاي فردي، اجتماعي، مادي و معنوي زندگي انسان را تامين و سياست را همنشين ديانت مي کند؛ هر دو را با سيمايي عرفاني زينت مي دهد و در کنش اجتماعي، هر سه را در منزلت تئوري، راهنماي عمل مي نمايد.(2)
محورهاي اساسي اين ايدئولوژي عبارت بودند از: تاکيد بر ابعاد سياسي اسلام شيعي و جنبه هاي ضد ديکتاتوري و ضد امپرياليستي آن، تاکيد بر مبارزه و پذيرش سختي ها ارائه تصويري تاريخي از حکومت اسلامي و تاکيد بر ضرورت تشکيل آن پرهيز از تفرقه ميان مسلمانان و تاکيد بر وحدت ميان شيعه و سني.(3)
به اين ترتيب انقلاب اسلامي، به عنوان يک انقلاب ايدئولوژيک و با جهان بيني خاص خود-که از مکتب اسلام سرچشمه گرفته- نه تنها در بعد ملي، احياگر برنامه ها و نظريات خاص اسلام براي حکومت و دولتمداري است، بلکه در بعد جهاني نيز افکار و نظريات خاص دارد و ارائه دهنده نظام جهاني ويژه خود مي باشد.
به همين دليل انقلاب اسلامي- با توجه به ايدئولوژي جهان شمول خويش- هدف خود را احياي هويت واحد اسلامي، مبارزه با ناسيوناليسم و برقراري اتحاد جهان اسلام در برابر غرب قرار داد. برهمين اساس از نظر کارگزاران انقلاب اسلامي، وطن اسلامي توسعه مي يابد و در نهايت کل جهان را در بر مي گيرد. اين بدان دليل است که اسلام داراي رسالتي انساني براي تمام بشر است و خاص جوامع مسلمان نيست. از اينرو برنامه اسلام، نجات انسانهاست؛ لذا در اين راستا اولين قدم بحث صدور انقلاب است.
صدور ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي
يک رژيم انقلابي زماني در پي صدور انقلاب و اصول و ارزشهاي آن به جهان خارج برمي آيد که ادعاي جهان شمولي داشته باشد. چنين نظامي داراي ايدئولوژي مبتني بر فلسفه اجتماعي و سياسي است و اين فلسفه-که بطور مطلق و عام پذيرفته شده- به مثابه نسخه اي تلقي ميشود که قابليت تجويز براي ظرفيت هاي مکاني و جغرافيايي ديگر را دارد.(4)
از جمله دلايلي که موجب ميشود، پديده صدور انقلاب ظهور کند، اين است که تحولات سياسي کشورها تا حدودي مي تواند کشورهاي همسايه را نيز تحت تاثير قرار دهد. براين اساس، شعارهاي انقلابي يک ملت به پا خاسته تاثير مستقيمي بر نحوه زندگي و حکومت کشورهاي همسايه دارد؛ از اينرو، عده اي به مخالفت با انقلاب کشور مادر ، برمي خيزند و در صدد برمي آيند تا با سرکوب آن مانع از نفوذ افکار و انديشه هايش درکشور متبوع خود گردند. کشورهاي انقلابي نيز براي حفظ دستاوردهاي انقلاب خود متقابلا اقدام مي کنند و روشهاي گوناگوني براي صدور انقلاب اتخاذ مي نمايند که منبعث از روح حاکم بر ايدئولوژي آنها است.(5)
با توجه به مطالب فوق، مي توان گفت که انقلاب ايران نيز ازاين قاعده مستثني نيست؛ بويژه آنکه اين انقلاب با رويکرد ايدئولوژيک خود از توانمندي بسياري براي تاثير بر جغرافياي جهان اسلام برخوردار است. اين انقلاب با تکيه بر بعد معنوي خود تاثير بسزايي در گرايش نهضت هاي اسلامي به سوي تحقق انديشه هاي اسلامي داشته است. به واقع اين انقلاب نه تنها الگوي عيني براي نهضت هاي شيعي منطقه بلکه نمونه اي از انقلاب اسلامي براي تمام مسلمانان جهان بشمار مي آيد.
ماهيت انقلاب اسلامي ايران
از آنجا که انقلاب اسلامي ايران بوسيله مردم مسلمان شيعه و رهبري مسلمان بوجود آمد، بي ترديد از بسياري خصوصيات اسلام- در پرتو تشيع- بهره گرفت و رشد نمود. اين انقلاب در شيعيان جهان بويژه شيعيان عربستان، عراق و لبنان تاثير محسوسي نهاد، ولي رهبر و مسلمانان شيعه ايران خود انقلاب منحصر اسلامي معرفي مي نمايد. چرا که معتقدند اين خود اسلام است که همه ارزشها را جمع و متحد مي کند نه چيز ديگر. بنابراين بر فرض که انقلاب اسلامي از اصول و ارزشهاي تشيع برخوردار شده باشد انقلاب غير اسلامي نمي شود؛ همانگونه که انقلابهاي رهبري عثمان دن فوديو وحاج عمرو مهدي در آفريقا، انقلاب اسلامي بودند نه انقلاب شافعي، مالکي، حنفي و غيره(6)
از طرفي، انقلاب اسلامي مدعي است که تنها حلقه اي از يک زنجير طولاني مي باشد که به وسيله پيامبراسلام- حتي پيامبران قبل از اسلام- بنيانگذاري شده است و به اين انقلاب نيز ختم نمي شود. انقلاب ايران تنها بخشي از انقلاب مداوم پيامبران و بخشي از انقلاب مداوم اسلام است که تا استقرار عدل جهاني و حاکميت موعود مطلق خدا به سمت بندگان صالح او و مستضعفان ادامه خواهد يافت.(7)
به اين ترتيب انقلاب اسلامي نمي تواند به تشيع محدود باشد؛ چراکه اين انقلاب، تداوم انقلاب انبيا- از جمله پيامبر اسلام- و بازسازي ارزشهاي نبوت عامه و خاصه و امامت عامه و خاصه است و برخلاف کوشش مغرضان يک انقلاب فرقه اي، ملي، نژادي و طبقاتي نيست و مي تواند الگوي خوبي براي انقلاب کردن ديگر اديان، پيروان مذاهب مختلف اسلامي و تمام مستضعفان باشد.
براين اساس مي توان گفت که انقلاب ايران نه اولين انقلاب اسلامي است و نه آخرينش خواهد بود. ارزش و اهميت اين انقلاب بيشتر درآن است که عملا روش و ديدگاه جديدي را به همراه آورده است که اين روش و ديدگاه براي تمامي مسلمانان و حتي مستضعفاني که در پي استقلال و آزادي و عدالت هستند درخور تامل و تعمق است.
در ادامه سعي مي کنيم به بررسي نفوذ افکار انقلاب اسلامي ايران بر مسلمانان در بحث صدور انقلاب و حتي در ارتباط با مستضعفان جهان بپردازيم.
انقلاب اسلامي ايران، صدور افکار انقلابي و بيداري اسلامي جهاني
انقلاب اسلامي ايران نقطه آغازي براي خيزش تفکر اسلامي است. قرن بيستم با عقب نشيني اسلام در پي ضعف و ناتواني امپراطوري عثماني آغاز شد؛ اما پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سالهاي پاياني اين قرن، آغاز دوره جديدي از ظهور مجدد اسلام را نويد داد.
انقلاب اسلامي ايران براساس مباني عقيدتي خود نوعي واکنش خشمگينانه نسبت به اوضاع موجود نشان داد و نارضايتي خود را از نظم کنوني و جايگاه اسلام در دوران معاصر به منصه ظهور گذاشت. از طرف ديگر با طرح عقايد روشنگرانه، نارضايتي خود را نسبت به استراتژي ديگر جنبشهاي اسلامي براي رسيدن با اسلام ايده آل ابراز نمود و نداي رهايي از جريان حرکت تاريخ را سر داد- جرياني که براساس مفروضات از پيش تعيين شده مدرنيزاسيون بود- بر اين اساس از يک طرف، خواهان افزايش توان مبارزاتي و تغيير الگوي عمل بود و از طرف ديگر، آلترناتيو مناسبي براي رهايي از وضع موجود و ايجاد وضع مطلوب داشت. روش حرکت اسلامي در ايران تبديل نيروهاي بالقوه به حالت بالفعل و بسيج انديشه هاي ذخيره شده در درون ملتهاي اسلامي بود. انجام اين کار براساس نوعي مديريت همه جانبه با توان حرکتي بسيار بالا و به مراتب سريع تر از ساير جنبه هاي اسلامي بود. اين حرکت اسلامي به عنوان الگويي براي ترفندهاي ايدئولوژيک ساير ملل اسلامي مورد توجه قرار گرفت و باعث شد که آنها، تحولي عميق در راهبرد يا شيوه عمل و چگونگي تعيين اهداف خود ايجاد نمايند.
حرکت اسلامي ايران، زمينه اين ذهنيت را فراهم آورد که هنوز توان تصور آرماني، فراتر از آنچه که سايرحرکتها در گذشته انجام داده اند و امکان دگرگوني و بازگشت به دوران طلايي اسلامي وجود دارد. شايد اعتقاد به همين توانمندي بود که روح تحرک را ميان ساير جنبشهاي اسلامي متاثر از انقلاب ايران فزوني بخشيد.(8)
از اينرو، مي توان گفت مهمترين عامل تاثير انقلاب ايران بر جهان اسلام و حتي مستضعفان کل جهان همان بُعد ايدئولوژيک آن است.
به اين ترتيب اندکي پس از پيروزي انقلاب اسلامي يک روند فراگير، نه فقط مسلمانان بلکه تمام مستضعفان جهان را به حرکت درآورد؛ چرا که مخاطب امام مستضعفان سراسر کره زمين بود:
بايد اين نهضت در تمام عالم، نهضت مستضعف در مقابل مستکبر در تمام عالم گسترده شود. ايران مبدا و نقطه اول و الگو براي همه ملتهاي مستضعف است. در تمام اقصار عالم، مسلمين به پا خيزند بلکه مستضعفين به پاخيزند. وعده الهي که مستضعفين را شامل است و مي فرمايد که ما منت بر مستضعفين مي گذاريم که آنها امام ما بشوند در دنيا و وارث باشند، امامت حق مستضعفين است. وراثت از مستضعفين است. مستکبرين غاصب اند، مستکبرين بايد از ميدان خارج شوند.(9)
در اين ميان، انقلاب اسلامي بيش از همه کشورهاي حوزه خليج فارس و خاورميانه سرمنشاء تحولات دامنه دار- از درون و بيرون- گرديد. ايده هاي انقلاب اسلامي خود به خود در منطقه خاورميانه گسترش يافت و موجب بي ثباتي هاي داخلي در بسياري از کشورها گرديد.
رژيمهايي چون عراق و عربستان سعودي- که به عنوان با ثبات ترين کشورهاي منطقه در نظر گرفته مي شدند- به شکل ناگهاني به آسيب پذيري خود پي بردند. هر چند ايران در تنش هاي داخلي اين کشورها مداخله مستقيم نداشت، اما کاملا واضح است که امواج انقلاب اسلامي تاثير خود را گذاشته بود. کشورهايي که داراي جوامع شيعي بودند بيشترين تاثير را از انقلاب اسلامي دريافت کردند. ناآرامي شيعيان در کشورهاي کويت، بحرين، عراق و عربستان و… نشان داد که با ظهور انقلاب اسلامي آنها توانستند به ظلمي که دچار آن هستند، پي ببرند و دست به قيام بزنند. انقلاب ايران در افتخار و اعتماد به نفس مسلمانان- چه سني و چه شيعه و بدون توجه به مليت يا تمايلات سياسي آنها- تاثير بسياري داشته است، بطوريکه در سراسرجهان اسلام از يوگسلاوي و مراکش تا اندونزي و فيليپين يک جنبش مردمي نضج گرفت. اين تجديد حيات اسلامي به شکلهاي مختلف ولي با بيان عقيدتي مرتبط با يکديگر تجلي يافته است. اين نيروي مردمي اسلامي، مرزهاي جغرافيايي را درنورديد؛ از ايدئولوژيهاي سياسي و نظامهاي ملي فراتر رفت و به عنوان يک معضل جدي براي رژيم هاي محافظه کار حاکم بر اين کشورها عنوان شد.
در واقع، پيروزي انقلاب اسلامي ايران، يک افسون و جذبه اسلامي را در مردم ايجاد کرد و از آن پس مردمي که از عظمت و قدرت خود بي اطلاع بودند و همه مظالم را درچارچوب قسمت و قضا و قدر الهي تفسير مي کردند با برداشتي نوين از اسلام به حرکت درآمدند.
پي نوشت ها :
1- امرايي،همان،ص35
2- اخوان مفرد، همان، ص233
3- همان
4- امرايي، همان، ص50
5- همان،ص51
6- ابوالفضل عزتي، اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي(تهران: هدي، بي تا)ص407
7- همان، ص403
8-امرايي، همان،ص177و178
9- صحيفه امام،ج7، ص293
منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19