پژوهشي در باره خطبههاي جمعه و عيدين امام علي عليه السلام (3)
پژوهشي در باره خطبههاي جمعه و عيدين امام علي عليه السلام (3)
4. دلايل کاستي ضبط خطبهها؟!
با توجه به شرايط سياسي، اجتماعي جامعه صدر اسلام و اهميت نماز جمعه در بين مسلمين، هر هفته خلفاي اسلامي، خود در نماز جمعه حاضر ميشدند و خطبههاي نماز جمعه را ايراد ميکردند. (1) بر پايي نماز جمعه در صدر اسلام براي حاکميت خليفه اسلامي امر مهمي به حساب ميآمده است؛ تا آن جا که مستشرقين هم، درباره اين رويداد اسلامي پژوهشهايي داشته و اين امر را جزء اقدامات مهم خليفه اسلامي دانستهاند. به عنوان نمونه مسجد جامعي به نقل از «پِدرسن» چنين مينويسد: از نخستين روزهاي اسلام، حاکم اسلامي امامت نماز را به عهده داشت. او امامت نماز، خصوصاً نماز جمعه را [هم] به عهده داشت و در اين زمينه هم، خود خطبهها را القا ميکرد. در غياب حاکم اسلامي نيز، صاحب الشرطه (فرماندار نظامي) نماينده او بود … . (2) يادآوري اين نکته ضروري به نظر ميرسد که برپايي نماز جمعه توسط خليفه مسلمين و شرکت مسلمانان در نماز جمعه، نوعي بيعت عمومي با خليفه اسلامي به حساب ميآمده است. همچنين به شواهد فراوان تاريخي، امام علي عليه السلام به عنوان خليفه مسلمين، تعداد قابل توجهي خطبه جمعه ايراد فرمودهاند. حال سؤال اينجاست که، چرا از بين آن همه خطبههاي جمعهاي که امام علي عليه السلام به هنگام خلافت ايراد فرمودهاند، اکنون، شاهد تعداد اندکي از آنها هستيم؟!!
چه عامل يا عواملي باعث گرديد، تا اين که خطبههاي جمعه حضرت در منابع ثبت نگردد؟ و يا اين که پس از ثبت، دچار فراموشي شده و به مرور زمان دستخوش تحريف بشوند؟! اکنون به عوامل کمي خطبهها و همچنين به نقش گروههايي که باعث عدم ثبت خطبهها و يا باعث از بين رفتن خطبهها گرديدهاند، اشاره مينماييم:
الف. تقطيع روايات توسط راويان احاديث
در طول تاريخ، دوستداران اهل بيت عليه السلام، از سر دوستي و محبت به اين خاندان، اقدام به جمعآوري و نشر روايات اين بزرگواران کردهاند، ولي متأسفانه در اين نقلها و نوشتنها، اقداماتي را انجام دادهاند که به صورت ناخواسته منجر به از بين رفتن اصل خطبه و يا ناقص بودن آن، گرديده است. بدين معنا که هم راويان و هم نويسندگان خطبهها، با نقل و نوشتن قسمتي از خطبهها باعث گرديدهاند تا پس از سپري شدن روزگاري، اصل خطبه تحت الشعاع واقع بشود. (3) به عنوان نمونه، ابتداي بعضي از خطبهها، با عباراتي چون: «بعد الحمد و الثناء، قام خطيباً و …»، شروع شده و همين طور در متن خطبهها نيز شاهد آن هستيم که، راويان خطبه، تنها به گزيدهاي از خطبه اشاره کردهاند. همچنين، بخشي از خطبهها به صورت ناقص نقل گرديدهاند؛ نواقصي که يا در اول خطبهها نمود ميکند و يا در آخر خطبهها. نتيجه اين که، وجود اين قبيل خطبهها، بيانگر اين واقعيت است که، در مواردي از نقل و استنساخ خطبهها، اشتباهاتي چه به صورت عمد و چه به صورت سهو از ناحيه راويان، اتفاق افتاده که همين امر هم، باعث گرديده تا به مرور زمان عنوان جمعه بودن از خطبهها برداشته شود. البته عملکرد راويان اين قبيل از خطبهها را ميتوان چنين توجيه کرد، اول: اين که آنها تنها به نقل بخشي از خطبه، که به نظرشان مهم به ميآمده است، اکتفا و از قسمتهاي ديگر صرف نطر نمودهاند. دوم: در مواردي که خود راويان، دچار مشکلي ميگشتهاند، به جهت توجيه عملکرد خويش، به سخن حضرت استناد نمودهاند. در واقع سخن خويش را، مستند به کلام امام عليه السلام، ساختهاند. (4)
ب. اقامه نماز جمعه توسط فرد ديگر
از جمله عامل ديگري که باعث گرديده تا اکنون، شاهد تعداد اندکي از خطبههاي جمعه امام علي عليه السلام باشيم، اين است که، در دوران زمامداري آن حضرت، افراد ديگري در نماز جمعه حاضر شده و خطبههاي جمعه را ايراد نمودهاند.
به عنوان نمونه، پس از واقعه جنگ جمل در شهر بصره، کسالتي بر امام عليه السلام عارض ميشود و حضرت نميتوانند در نماز جمعه حضور داشته باشند، امّا حضرت به امام حسن عليه السلام امر ميکنند که در مصلي حاضر شود و خطبههاي جمعه را ايراد کند. شيخ طوسي رحمه الله و مسعودي، در مورد اين واقعه، چنين نوشتهاند: ابوعبدالله محمد بن محمد گفته:
ابوالحسن علي بن محمد کاتب از حسن بن علي زعفراني از ابراهيم بن محمد ثقفي از ابو وليد عباس بن بکّار ضبّياز ابوبکر هذلي از محمدبن سيرين و او هم از تعداد زيادي از شيوخ بصره چنين نقل ميکند که: حضرت علي عليه السلام پس از فارغ شدن از جنگ جمل مريض شدند، تا اين که روز جمعه فرا رسيد و حضرت بر اثر بيماري نتوانستد در نماز جمعه شرکت کنند، امّا با توجه به استقبال مردم از برپايي نماز جمعه و حضورشان در مسجد، حضرت به امام حسن عليه السلام دستور دادند تا به مسجد روند و نماز جمعه را اقامه کنند. (5)
ج. وجود جنگها و مسافرتها
از جمله عوامل ديگري که موجب شده تا خطبههاي جمعه امام علي عليه السلام در مقايسه با مدت زمامداري آن حضرت معدود باشد، وجود جنگها و مسافرتهاي آن حضرت است. به شواهد تاريخي امام علي عليه السلام ماههاي قابل توجهي از دوران زمامداريشان را براي خواباندن فتنه ناکثين و از بين بردن طاغيها و سرکشان صرف کردهاند و بنا بر اين، در اين ايام، فرصت ايراد خطبه جمعه را نداشتهاند. متن زير، بهترين شاهد اين مدعاست: امام علي عليه السلام در 18 ذي حجه ي سال (35 ق) در شهرمدينه به خلافت رسيدند و پس از سپري شدن چند ماه براي سرکوبي و از بين بردن فتنه جمل، عازم بصره ميشوند و در تاريخ دهم جمادي الثاني سال (36 هجري)، اين جنگ به پايان ميرسد و حضرت بلافاصله قصد کوفه را ميکنند و در تاريخ 12رجب سال (36 ه) به اين شهر ميرسند و در تاريخ 5 شوال همان سال، براي جنگ با قاسطين عازم شام ميشوند و بنا به نقل تاريخ، جنگ صفين 110 روز به طول ميانجامد. (6)
چنان که ملاحظه ميشود، علي عليه السلام ماههاي قابل توجهي از عمر شريف خويش را، صرف جنگها و مسافرتها نمودهاند و بنا بر اين، حضرت در اين ايام ياد شده، فرصت ايراد خطبه جمعه را نداشتهاند. بدون شک دلايل متعددي ميتواند در اين مورد دخيل بوده باشد و دلايل ياد شده، همه علل کمي خطبهها نبوده، و ميطلبد که، پژوهشهايي در اين زمينه صورت گيرد. نکته پاياني اين که، به جهت تکميل شدن مباحث اين بخش، مناسب است چند سؤال مرتبط با اين علل نيز مطرح و پاسخهايي هم ارائه گردد؛ پاسخهايي که هر کدام از آنها ميتواند فصلي ديگر در رابطه با موضوع کمي خطبههاي حضرت، بگشايد. سؤالاتي که تا حدودي ميتوانند مکمل اين بخش از پژوهش باشد، بدين قرار است: آيا در غياب علي عليه السلام کسي بوده که امامت جمعه را بر عهده گيرد؟ چنان که پاسخ مثبت باشد، شخص مورد نظر چه کسي بوده است؟ آيا در طول مدت تمام مسافرتها و جنگهاي امام علي عليه السلام، هيچ نماز جمعهاي اقامه نشده است؟ و اگر اقامه شده، به چه نحوي بوده است؟ و سؤالاتي از اين قبيل.
5. سيره امام علي عليه السلام در امر خطبهخواني و برپايي نماز جمعه
خطباي نماز جمعه، بنا به تأسي به سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله مواردي چون ايراد خطبهها به صورت ايستاده، عصا يا شمشير به دست گرفتن و خواندن سوره کوچک از قرآن کريم را در پايان خطبهها، رعايت ميکردند. (7) همچنين، بنا به اهميت اين فريضه الهي، حاکمان اسلامي اقداماتي را براي بهتر برگزار شدن نماز جمعه، انجام ميدادهاند و امام علي عليه السلام هم به عنوان خليفه وقت مسلمين، علاوه بر اين که توصيههايي براي برگزاري هر چه با شکوهتر نماز جمعه فرمودهاند، اقدامات مهمي نيز در اين زمينه انجام دادهاند. با توجه به اهميت اقدامات آن حضرت در امر برپايي نماز جمعه، اين اقدامات ميتواند جزء سيره آن بزرگوار در امر بر پايي نماز جمعه به حساب آيد. (8) اينک به خلاصهاي از سيره آن بزرگوار در امر خطبهخواني و نماز جمعه اشاره ميکنيم:
1 ـ 5 . آزادي زندانيان جهت شرکت در نماز جمعه
بنا به اهميتي که نماز جمعه در صدر اسلام داشته، امام علي عليه السلام زندانيان را براي شرکت در نماز جمعه آزاد ميکردند. روايت امام صادق عليه السلام در اين باره مويد اين مطلب است: أَنَّ عَلِياً عليه السلام كَانَ يخْرِجُ أَهْلَ السُّجُونِ مَنْ حُبِسَ فِي دَينٍ أَوْ تُهَمَه ي ٍ إِلَي الْجُمُعَه ي ِ فَيشْهَدُونَهَا وَ يضْمَنُهُمُ الْأَوْلِياءُ حَتَّي يرُدُّوهُمْ؛ (9) حضرت علي عليه السلام هميشه کساني را که به واسطه بدهکاري يا تهمت در زندان بودند، روز جمعه براي شرکت در نماز جمعه از زندان خارج ميساخت و آنها را به نماز جمعه ميآورد و اوليائشان ضامن ميشدند که آنان را به زندان باز گردانند. همچنين، امام صادق عليه السلام نقل فرمودهاند که امام علي عليه السلام به تبهکاران زنداني هم اجازه حضور در نماز جمعه را ميدادند. أَنَّ عَل ِياً عليه السلام كَانَ يخْرِجُ الْفُسَّاقَ إِلَي الْجُمُعَه ي ِ وَ كَانَ يأْمُرُ بِالتَّضْييقِ عَلَيهِمْ؛ (10) امام صادق عليه السلام ميفرمايند: حضرت علي عليه السلام تبهکاران را براي شرکت در نماز جمعه از زندان خارج ميساخت و دستور ميداد در رابطه با آنان محدوديت ايجاد گردد .
2 ـ 5 . نهي از مسافرت رفتن در روز جمعه
امام علي عليه السلام افزون بر اين که مردم را به شرکت در نماز جمعه تشويق ميکردند، بلکه همواره اصحاب و آشنايان را از سفر کردن در روز جمعه برحذر ميکردند.
در اين زمينه، نامهاي که حضرت براي يکي از دوستان خود نوشتهاند، گوياي اين واقعيت تاريخي است. بخشي از آن نامه، بدين قرار است: عن علي عليه السلام في کتابه إلي الحارث الهمداني، قال: … وَ لَا تُسَافِرْ فِي يوْمِ جُمُعَه ي ٍ حَتَّي تَشْهَدَ الصَّلَاه ي َـ إِلَّا فَاصِلًا فِي سَبِيلِ الله أَوْ فِي أَمْرٍ تُعْذَرُ بِه … ؛ (11)
… در روز جمعه تا نماز را نگزاري به سفر نرو، مگر اين که سفرت در راه [جهاد براي] خداي تعالي، يا براي كاري كه عذر داشته باشي ، باشد … .
3 ـ5. پرهيز از خوردن دارو در روز پنجشنبه
امام علي عليه السلام، همواره اطرافيان را از خوردن دارو در روز پنجشنبه نهي ميکرند؛ چرا که ممکن بود شخص بر اثر استعمال دارو، در روز جمعه بيحال باشد و در نتيجه نتواند در نماز جمعه شرکت کند. قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا يشرب اَحَدُکُم الدَّواءَ يومَ الخَميس، فَقيل: يا اَميرَالمُؤمِنين وَ لِمَ ذلِکَ؟ قال لئلّا يضعُفَ عَن اِتيانِ الجُمعَه ي ِ؛ (12) حضرت علي عليه السلام فرمود: هيچ کدام از شما نبايد روز پنجشنبه از دارو استفاده کند! از آن حضرت سؤال شد: براي چه منظوري ما را از خوردن دارو نهي ميکني؟ فرمود: براي اين که ضعف و سستي شما را از آمدن به نماز باز ندارد .
4 ـ 5. تکيه بر سلاح به هنگام ايراد خطبه
چنان که قبل از اين هم اشاره کردهايم، از ديگر آداب خطبه خواني، اين است که خطيب به هنگام ايراد خطبه، عصا و يا اسلحه به دست بگيرد و با تکيه کردن به آنها خطبه بخواند. البته يادآوري اين نکته لازم است که، اين سنت به دوران پيش از ظهور اسلام بر ميگردد، زيرا سبک و سياق خطبه خواني در جاهليت چنين بود که خطيب چوبي را به مانند عصا و يا اسلحهاي مانند نيزه و شمشير در دست ميگرفت و با اين هيئت خطبه را ايراد ميکرد. (13)
بنا براين، ميتوان گفت که سنت به دست گرفتن عصا و اسلحه در خطبههاي نماز جمعه به پيش از اسلام مربوط است و از آن جايي که تضادي با اصول و مباني ديني اسلام نداشت؛ بعد از بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز، اين سنت به عنوان روشي پسنديده و عملي مستحب مورد تاکيد قرار گرفت. (14)
اما در رابطه با اين که حضرت علي عليه السلام به هنگام ايراد خطبههاي جمعه به چه نوع سلاحي تکيه ميکردند، نقلهاي متفاوتي ذکر شده است؛ البته هر کدام از اين نقلها هم، مؤيد يک ديگر ميباشند. نقل اول از نصر بن مزاحم (96 ق) است، چرا که وي چنين نقل کردهاند: … حضرت علي عليه السلام به هنگام ايراد خطبهها شمشير خويش را حمايل کرده و بر کمان تکيه زده بودند. (15) اما نقل دوم از شيخ مفيد رحمه الله است، که چنين فرمودهاند: … امام علي عليه السلام به هنگام ايراد خطبههاي جمعه، بر کمان عربي تکيه ميکردند . (16) با در کنار هم قرار دادن اين نقلها، ميتوان چنين نتيجه گرفت، حضرت به هنگام ايراد خطبهها بر يک سلاحي تکيه ميکردند؛ حال آن سلاح شمشير بود يا کمان!. در رابطه با تنوع سلاح به دست گرفته شده، ميتوان چنين ادعا کرد که نقل اول، ناظر بر وضعيت کاملا جنگي و شرايط ويژه است، چرا که اين نقل، گزارشي از حالات آن حضرت، از جبهه صفين است. امّا به احتمال زياد، نقل دوم بيانگر شرايط طبيعي جامعه اسلامي است. (17) روايت زير تا حدودي ميتواند، مويد اين ادعاست:
حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ سَعْدٍ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ رَسُولَ الله صلي الله عليه و آله كَانَ إِذَا خَطَبَ فِي الْحَرْبِ خَطَبَ عَلَي قَوْسٍ وَإِذَا خَطَبَ فِي الْجُمُعَه ي ِ خَطَبَ عَلَي عَصًا . (18)
همانا رسول خدا صلي الله عليه و آله زماني که در شرايط جنگي خطبه ايراد ميفرمود بر چله کمان تکيه ميکرد و زماني که در نماز جمعه [ و شرايط طبيعي و صلح ] خطبه ميخواند عصا بر دست ميگرفت.
5 ـ 5. خواندن سوره يا آيه در پايان خطبه
با مطالعه خطبههاي حضرت علي عليه السلام متوجه ميشويم که حضرت در بعضي موارد در پايان خطبه اول، سورههاي متفاوت و در پايان خطبه دوم، آيات مختلفي را تلاوت ميکردند. شيخ طوسي رحمه الله در کتاب مصباح المتهجد، پس از نقل خطبه، از زبان راوي خطبه چنين نوشته که، حضرت بعد از پايان خطبه اول، يا سوره توحيد يا سوره الکافرون و يا سوره والعصر را تلاوت کردند. (19)
اين روايت علاوه بر اين که نشان از مردد بودن راوي دارد، بلکه نشانگر اين است که حضرت به طور معمول پس از بيان خطبه، اين سورهها را تلاوت ميکردند. همچنين، در اين زمينه باز به روايتي بر ميخوريم که، علاوه بر اين که نظر اول را تأييد ميکند، بلکه حکايتگر آن است که حضرت به طور دائم در پايان بخش اول خطبه، سوره توحيد را ميخواندند. متن روايت بدين قرار است: محمّد بن علي بن الحسين، قال: خطب أميرالمؤمنين عليه السلام في يوم الجمعه ي ، إلي أن قال: ثمّ يبدأ بعد الحمد بقل هو الله أحد، أو بقل يا أيها الکافرون، أو باذا زلزلت الأرض، أو بألهاکم التکاثر، أو بالعصر، وکان ممّا يداوم عليه: قل هو الله أحد. (20)
اين روايت را شيخ طوسي رحمه الله به روايت أبومِخنف نقل کرده است و آن چه قابل تأمل است، بند آخر اين روايت است که حضرت پس از پايان خطبه نخست، هميشه سوره توحيد را ميخواندند. (21) با کنار هم قرار دادن روايات ياد شده، ميتوان چنين استنباط کرد که قدر متيقن، حضرت پس از پايان خطبه اول يک سوره کامل را تلاوت ميکردند. اما در رابطه با اين که امام علي عليه السلام در پايان خطبه دوم چه سوره يا آيهاي را تلاوت ميکردند، هيچ مستندي يافت نشد، ولي با تتبع در خطبههاي حضرت چنين به دست ميآيد که در اين قسمت از خطبهها سوره کاملي تلاوت نشده است و حضرت فقط به تلاوت آيه 90 از سوره مبارکه نحل، (22) و 201 از سوره بقره (23) بسنده کردهاند.
پي نوشت:
*كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث.
** عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و تحقيقات.
1. زمينه هاي تفكر سياسي در قلمرو تشيع و تسنن، ص236.
2. همان.
3. براي نمونه در روايتي چنين آمده: «قال: و خطب اميرالمؤمنين عليه السلام يوم الفطر فقال: الحمد لله الذي خلق السماوات و الارض- الي ان قال- و اطيعو الله فيما فرض عليكم و امركم به، من اقام الصلاه، و ايتاء الزكاه، و حج البيت، وصوم شهر رمضان، و الامر بالمعروف، و النهي عن المنكر» (وسائل الشيعه، باب وجوب عبادات خمس، روايت 19). چنان كه ملاحظه مي شود، راوي اين روايت، به دنبال بيان وجوب عبادات خمس بوده نه بيان خطبه علي عليه السلام.
4. براي مطالعه بيشتر، ر.ك: كتاب هاي حديثي از جمله بحارالانوار؛ وسائل الشيعه؛ مستدرك وسائل الشيعه؛ ابواب صلاه الجمعه و العيدين و مستحبات آنها.
5. الامالي(طوسي)، ص82-83؛ مروج الذهب، ج2، ص431.
6. اقتباس از: تاريخ الطبري، حوادث سال35-40 هجري.
7. السرائر، ج1، ص294-295؛ المراسم العلويه، ص77؛ وسائل الشيعه، ج7، ص344.
8. براي آگاهي بيشتر از نظر فقهي و تاريخ نماز جمعه و همچنين آگاهي از نحوه عملكرد حاكمان اسلامي، ر.ك: كتاب صلاه الجمعه: تاريخياً و فقهياً، اثركاظم جابري و صلاه الجمعه اثر مرتضي حايري.
9. مستدرك الوسائل، ج6، ص27.
10. وسائل الشيعه، ج7، ص408.
11. نهج البلاغه، نامه69.
12. من لا يحضره الفقيه، باب صلاه الجمعه، ج1، ص275؛ بحارالانوار، ج89، ص191.
13. خطيبان جاهلي در القاي خطابه به خويش عادات ويژه اي داشتند. آنها در مراسم مهم و مجامع پرجمعيت، بر روي مركب خود خطابه ايراد مي كردند، و اغلب در هنگام ايراد خطبه با عصا و سرنيزه و يا شاخه درختي كه در دست داشتند، به حاضران اشاره مي نمودند. و چنان كه گفته اند: «قيس بن ساعده ايادي نخستين خطيبي است كه در زمان جاهليت بر عصا يا شمشير تكيه نموده و بر بلندي به ايراد خطابه پرداخته است» (به نقل از: كيهان انديشه، شماره اول، سال1364، ص86).
14. براي نمونه ر.ك: وسائل الشيعه، ج5، ص38.
15. پيكار صفين، ص130.
16. الجمل(جنگ جمل)، ترجمه محمود مهدوي، ص80.
17. گرچه، كمان نيز جزء ادوات جنگي آن زمان به حساب مي آمده است، امّا نقل دوم در مقايسه با نقل اول، بيانگر حالتي غير از جنگ و شرايط كاملا ويژه، است.
18. سنن ابن ماجه، ج3، ص476.
19. مصباح المتهجد، ص603.
20. تهذيب الاحكام، ج1، ص432؛ وسائل الشيعه، ج5، ص39.
21. تهذيب الاحكام، ج1، ص 432.
22. (اِنَّ اللهَ يَامُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ايتاءِ ذِي الْقُرْبي وَ ينْهي عَنِ الْفَحشاء ِوَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْي يعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّروُنَ).
23. (رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَهً وَ فِي الاخرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّار).
منبع: نشريه علوم حديث شماره 56