خانه » همه » مذهبی » تقوا و عمل؛ تنها راه رسيدن به سعادت و پاداش الهي

تقوا و عمل؛ تنها راه رسيدن به سعادت و پاداش الهي

تقوا و عمل؛ تنها راه رسيدن به سعادت و پاداش الهي

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «ما تنال ولايتنا الا بالعمل و الورع؛ به ولايت ما نتوان رسيد جز با عمل نيك و پرهيزكاري و دوري از گناه». اكنون چند روايت در تأييد اين مطلب ذكر مي كنيم:

5c65492a b537 4807 9b0c 4164a6071763 - تقوا و عمل؛ تنها راه رسيدن به سعادت و پاداش الهي

294 - تقوا و عمل؛ تنها راه رسيدن به سعادت و پاداش الهي
تقوا و عمل؛ تنها راه رسيدن به سعادت و پاداش الهي

 

 

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «ما تنال ولايتنا الا بالعمل و الورع؛ به ولايت ما نتوان رسيد جز با عمل نيك و پرهيزكاري و دوري از گناه». اكنون چند روايت در تأييد اين مطلب ذكر مي كنيم:
طاووس يماني مي گويد: امام سجاد عليه السلام را ديدم كه از وقت عشاء تا سحر به دور كعبه طواف مي كرد و به عبادت مشغول بود. چون خلوت شد و كسي را نديد به آسمان نگريست و گفت: خدايا ستارگان در افق ناپديد شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهاي تو بر روي درخواست كنندگان گشوده است… . طاووس جمله هاي زيادي در اين زمينه از مناجاتهاي خاضعانه و عابدانه آن حضرت نقل مي كند و مي گويد: اما چند بار در خلال مناجات خويش گريست سپس به خاك افتاد و بر زمين سجده كرد. من نزديك رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گريستم. اشكهاي من سرازير شد و قطرات آن بر چهره اش چكيد. برخاست و نشست و گفت: كيست كه مرا از ياد پروردگارم مشغول ساخت؟ عرض كردم: من طاووس هستم اي پسر پيامبر. اين زاري و بي تابي چيست؟ ما مي بايد چنين كنيم كه گناهكار و جفا پيشه ايم. پدر تو امام حسين عليه السلام و مادر تو حضرت فاطمه زهرا عليهاسلام و جد تو پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است (يعني شما چرا با اين نسب شريف و پيوند عالي در وحشت و هراس هستيد؟) امام به من نگريست و فرمود: «هيهات هيهات يا طاووس دع عني حديث ابي و امي و جدي، خلق الله الجنة لمن اطاعه و احسن و لو كان عبدا حبشيا، و خلق النار لمن عصاه و لو كان ولدا قرشيا. أما سمعت قوله تعالي: « فاذا نفخ في الصور فلاانساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون ». و الله لا ينفعك غدا الا تقدمة تقدمها من عمل صالح؛ نه، نه، اي طاووس! سخن نسب را كنار بگذار، خدا بهشت را براي كسي آفريده است كه مطيع و نيكوكار باشد هر چند غلامي سياه چهره باشد و آتش را آفريده است براي كسي كه نافرماني كند ولو آقازاده اي از قريش باشد. مگر نشنيده اي سخن خداي تعالي را كه «وقتي كه در صور دميده شود، نسبها منتفي است و از يكديگر پرسش نمي كنند». به خدا قسم فردا تو را سود نمي دهد مگر عمل صالحي كه امروز پيش مي فرستي».
پيامبر اكرم پس از فتح مكه بالاي تپه صفا رفته فرياد كرد: ” اي پسران هاشم! اي پسران عبدالمطلب! ” فرزندان هاشم و عبدالمطلب گرد آمدند. وقتي جمع شدند آنان را مخاطب ساخته فرمود: «اني رسول الله اليكم، اني لشفيق عليكم، لا تقولوا ان محمدا منا، فوالله ما اوليائي منكم و لا من غيركم الا المتقون، فلا اعرفكم تأتوني يوم القيمة تحملون الدنيا علي رقابكم و يأتي الناس يحملون الاخرة. الا و اني قد اعذرت فيما بيني و بينكم و فيما بين الله عز و جل و بينكم و ان لي عملي و لكم عملكم؛ من فرستاده خدا به سوي شما هستم، من دلسوز شمايم. نگوييد كه محمد از ماست. به خدا از ميان شما يا غير شما تنها پرهيزكاران، دوستان من اند و بس. مبادا روز قيامت بياييد در حالي كه شما دنيا را بر دوش بكشيد و ديگران آخرت را. هان كه من عذري بين خودم و شما و بين شما و خدا باقي نگذاشتم. براي هر كس از من و شما عملش خواهد بود».
تواريخ نوشته اند كه رسول اكرم در ايام آخر عمر خود شبي تنها بيرون آمدند و به قبرستان بقيع رفتند و براي خفتگان بقيع استغفار كردند. پس از آن به اصحاب خود فرمودند: جبرئيل هر سال يك بار قرآن كريم را بر من عرضه مي كرد و امسال دو بار عرضه كرد. فكر مي كنم اين بدان جهت است كه مرگ من نزديك است. روز بعد به منبر رفتند و اعلام كردند كه موقع مرگ من فرا رسيده است. هر كس كه به او وعده اي داده ام بيايد تا انجام دهم و هر كس از من طلبي دارد بيايد تا ادا كنم. آنگاه به سخن خود چنين ادامه دادند: «ايها الناس انه ليس بين الله و بين احد نسب و لا امر يؤتيه به خيرا او يصرف عنه شرا الا العمل. الا لا يدعين مدع و لا يتمنين متمن، و الذي بعثني بالحق لا ينجي الا عمل مع رحمة و لو عصيت لهويت. اللهم قد بلغت؛ ايها الناس! ميان هيچكس و خدا خويشاوندي يا چيزي كه خيري به او برساند يا شري از او دفع كند وجود ندارد جز عمل. همانا كسي ادعا نكند و آرزو نكند و خيال نكند كه غير از عمل چيزي به حالش نفع مي رساند. قسم به كسي كه مرا مبعوث كرد نجات نمي بخشد مگر عمل توأم با رحمت پروردگار. من نيز اگر عصيان كرده بودم سقوط كرده بودم. خدايا شاهد باش كه رسالت خود را ابلاغ كردم».
امام رضا عليه السلام برادري دارند به نام زيد النار. رفتار اين برادر چندان مورد رضايت امام نبود. در وقتي كه امام در مرو بودند، روزي در مجلسي كه گروه زيادي شركت داشتند و سخن مي گفتند زيد نيز در آن مجلس حضور داشت. حضرت در حالي كه سخن مي گفتند متوجه شدند كه زيد عده اي را مخاطب قرار داده دم از مقامات خاندان پيغمبر مي زند و بطور غرور آميزي دائما ” نحن ” “نحن”: ” ما چنين. .. ما چنان. .. ” مي گويد. امام سخن خود را قطع كرده زيد را مخاطب ساخته فرمودند: اين سخنان چيست كه مي گويي؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنائي داشته باشند، خداوند بدكاران آنها را معذب نكند و عمل نكرده به آنها پاداش دهد، پس تو از پدرت امام كاظم عليه السلام در نزد خدا گرامي تري، زيرا وي خدا را بندگي كرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مي پنداري كه بي آنكه بندگي خدا كني مي تواني در درجه موسي بن جعفر قرار گيري. امام آنگاه رو كردند به حسن بن موسي الوشاء كه از علماي كوفه بود و در آن مجلس حضور داشت و فرمودند: علماي كوفه اين آيه را چگونه قرائت مي كنند: «قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح؛ (خدا) فرمود: اي حضرت نوح عليه السلام! در حقيقت او (پسرت) از كسان تو نيست، او عملي ناصالح است» (هود / 46)، وي پاسخ داد كه آنان چنين مي خوانند: «انه عمل غير صالح» يعني او فرزند تو نيست و از نطفه تو نيست، او فرزند يك مرد زناكار است. امام فرمود: چنين نيست، آيه را غلط مي خوانند و غلط تفسير مي كنند. آيه چنين است: «انه عمل غير صالح»؛ يعني فرزند تو خودش ناصالح است. او واقعا فرزند نوح بود، او بدان جهت از درگاه خدا رانده شد و غرق شد كه شخصا ناصالح بود با اينكه فرزند نوح پيغمبر بود. پس فرزندي و انتساب به پيغمبر و امام سودي ندارد، عمل صالح لازم است.
منبع:www.noorportal.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb

 

 

منبع:منبع: نورپرتال (www.noorportal.com
این مقاله توسط کاربر محترمhasantalebارسال شده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد