شهيد مفتح به روايت همسر
شهيد مفتح به روايت همسر
همكاري من با ايشان در مبارزات سياسي، غيرمستقيم بود، زيرا با توجه به مشغله فراواني كه ايشان داشتند، نگهداي ازبچه و رسيدگي به امور منزل به عهدة من بود و همواره سعي مي كردم ايشان با آرامش خاطر به مسائل اجتماعي و فعاليتهاي سياسي و مبارزه عليه رژيم شاه بپردازند. با توجه به سختيهاي خاصي كه در طول مبارزات سياسي براي افراد مبارز پيش مي آمدند، من نه تنها مخالفت فعاليتهاي ايشان نبودم، بلكه زمينه هاي لازم را بر ايشان فراهم مي كردم. ايشان هم در منزل از هيچ گونه همكاري دريغ نداشتند و به تمام مسائل ريز زندگي و تربيت و تحصيل فرزندان رسيدگي كامل داشتند.
شيوة تربيت ايشان بر مبناي تربيت اسلامي و به صورت تذكرات غير مستقيم بود. ايشان با عمل سنجيده و عطوفت فراوان و رفتار د قيق براي فرزندانشان الگوسازي مي كردند. شهيد مفتح نسبت به تأمين نيازهاي روحي بچه ها بسيار دقت داشتند تا جايي كه با وجود مشغلة بسيار زياد براي تفريح فرزندان هم وقت مي گذاشتند. در مورد تحصيل دختران اعتقاد داشتند كه چون دختران، مادران آينده هستند، بنابراين بايد تحصيل كنند و با حفظ شئونات اسلامي براي جامعه مفيد باشند و فرزندان خوبي نيز تربيت كنند، لذا با ادامة تحصيل دختران با رعايت اصول اسلام موافق بودند.
شهيد مفتح اعتقاد داشتند كه واحد اصلي تشكيل دهندة جامعه، خانواده است و بايد نسبت به خانواده احساس مسئوليت كرد، به همين دليل خود نيز اهميت زيادي به خانواده و تربيت و تحصيل فرزندان مي دادند و در تصميم گيريها و مسائل خانواده با فرزندان مشورت مي كردند. مبناي برخورد ايشان با فرزندان، حس اعتماد بود و ايشان همواره نسبت به فرزندانشان اظهار اعتماد كامل مي كردند، اگر چه به صورت غير مستقيم حركات و اعمال فرزندان را دقيقا زير نظر داشتند و در كمال عطوفت و مهرباني اشتباهات احتماليشان را تصحيح و آنها را راهنمايي مي كردند. تأكيد ايشان بر اين بودكه فرزندان بايد خودشان در مسايل مختلف به نتيجه برسند و راه را انتخاب كنند، زيرا مي دانستند آنچه كه تحميلي باشد، پايدار نخواهد بود، بنابراين،آنان را فقط راهنمايي و به طور غيرمستقيم و بدون تحميل نظرشان، به راهي كه مي خواستند هدايت مي كردند.
اولين اصل حاكم بر اعمال ايشان رضايت الهي بود. از آن جا كه خودشان پاية زندگي را بر ديانت، صداقت، نجابت و قناعت استوار كرده بودند، دوست داشتند كه فرزندانشان نيز همين مبنا را سرلوحه زندگي خويش قرار دهند.
در مورد ازدواج دخترانشان، آن چه مد نظر داشتند، ديانت و حسن خلق داماد بود و به امور مالي، به عنوان عاملي تعيين كننده نمي نگريستند. دربارة تعيين مهريه نيز مي گفتند چون ما الگوي جامعه هستيم، نبايد مبنايي بگذاريم كه ديگران نيز عمل كنند و به سختي نيفتند. يادم مي آيد در جلسة خواستگاري يكي از دخترانم، خانوادة داماد اصرار داشتند كه مقدار مهريه زياد باشد، ولي ايشان كه از رضايت دخترم خاطرشان جمع بود، مقدار مهريه را در حد متوسط آن روز تعيين كردند.
شهيد مفتح به شدت به صلة رحم التزام عملي داشتند، به طوري كه از همه نظر به خانواده، فاميل و پدر و مادرشان رسيدگي مي كردند. احترام فوق العاده ايشان نسبت به پدر و مادرشان براي همة بستگان آموزنده بود. برخوردهاي عاطفي و منطقي و اسلامي ايشان موجب شده بود كه ايشان به عنوان پناه فاميل مطرح باشند، به نحوي كه همه در تمام مشكلات و نيازهاي فكري و روحي به ايشان پناه مي بردند.
شهيدمفتح در كنار تحصيل و تدريس در حوزه تا درجة اجتهاد، به تحصيلات جديد نيز پرداختند و پس از اخذ ديپلم به دانشگاه رفتند و علوم دانشگاهي را نيز تا بالاترين درجه (دكترا) در رشتة فلسفه آموختند. البته تحصيلات حوزوي ايشان نيز تنها به فقه و اصول منحصر نبود، بلكه عمدة تلاش ايشان بر علوم معقول (فلسفه، منطق،عرفان) متمركز مي شد، به طوري كه ايشان علاوه بر تدريس فلسفه، استاد برجسته منطق در حوزة علميه قم نيز بودند، در كنار تحصيل و تدريس حوزوي و دانشگاهي، ازآنجا كه اعتقاد ايشان اين بود كه براي ساختن جامعه اسلامي بايد روي جوانان سرمايه گذاري كرد، لذا عمدة فعاليتهاي فرهنگي و علمي ايشان در قم و تهران بر ارتباط با جوانان تمركز مي يافت. جاذبة خاصي كه ايشان براي جوانان داشتند در اسناد ساواك نيز مشهود است و آنها نيز گزارش داده اند كه در جلسات سخنراني دكتر مفتح در شهرهاي مختلفي مثل آبادان، خرمشهر، دماوند، كرمان و اهواز همواره جوانان زيادي حاضر مي شدند و اين مسئله موجب تشديد حساسيت ساواك مي شد.
ارتباط شهيد مفتح با شهيد بزرگوار شهيد بهشتي به دوران طلبگي باز مي گردد. ايشان هر دو از شاگردان مرحوم آيت الله داماد(ره) بودندو در جمع شاگردان آن مرحوم، يعني شهيد بهشتي، امام موسي صدر، آيت الله سيد موسي شبيري و… ارتباطات علمي، فكري فراواني برقرار بود. پس از آن هم در حلقة شاگردان خصوصي علامه طباطبايي (ره) بودند و به جلسات فلسفه ايشان مي رفتند. شركت ايشان در جلسات درس حضرت امام (ره) و آيت الله بروجردي (ره) با تحصيل در دانشكده الهيات همزمان بود. شهيد مفتح در مقدمه پايان نامة دكتراي خود كه به عنوان «حكمت الهي در نهج البلاغه» چاپ شده است، اشاراتي به «دولت همفكر خود» دارند كه به منظور ايشان شهيد بهشتي است. اين دو در فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي در حوزه قم نيز فعاليتهاي مشتركي داشتند، مثل مدرسه علميه حقاني، مدرسه دين و دانش، انجمن اسلامي دانش آموزان و…
بعدها هم كه شهيد بهشتي به آلمان رفتند، اين ارتباط از طريق نامه برقرار بود و پس از برگشت شهيد بهشتي از آلمان و سكونت ما در تهران، چند سال با هم همسايه بوديم و ارتباط آن دو شهيد بيشتر شد تا سالهاي نزديك به انقلاب كه جلساتي براي تحقيق و تأليف كتب علمي داشتند و درجريانت نهضت نيز در تأسيس شوراي مركزي جامعة روحانيت مبارز تهران همگام بودند، شهيدمطهري از نظر دورة تحصيلي حوزوي مقدم بر شهيد مفتح بودند و البته در درس حضرت امام(ره) و آيت الله بروجردي و جلسات خصوصي علامه طباطبايي(ره) ارتباطشان برقرار بود و اين رابطه پس از انتقال اجباري شهيد مفتح به تهران، با دعوت شهيد مطهري از ايشان براي تدريس در دانشكدة الهيات، بيشتر شد به طوري كه در ده سال آخر عمر ايشان، شهيد مطهري از نزديك ترين دوستان شهيد مفتح بودند و در همه مسائل علمي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي همگام و همراه بودند و در قضية تأسيس جامعه روحانيت مبارز تهران و شوراي انقلاب نيز اين همدلي ادامه پيدا كرد.
شهيد باهنر از نظر دوره تحصيلي حوزوي متأخر از شهيد مفتح بودند.البته ارتباطات دوستانه و همكاري هاي سياسي و مبارزاتي ايشان با شهيدمفتح از همان دوران اقامت در قم برقرار بود و پس از انتقال به تهران اين رابطه قوي تري شد كه اوج آن در جريانات مربوط به انقلاب بود و در نماز عيد فطر 57 تجلي پيدا كرد. در آن اوضاع خطرناك، شهيد مفتح از شهيد باهنر براي سخنراني در نماز عيد فطر تپه هاي قيطريه دعوت كردند و نماز عيد فطر به امامت شهيد مفتح و سخنراني شهيد باهنر برگزار شد كه نقطه عطف انقلاب و نهضت اسلامي ايران بود. در شوراي مركزي جامعة روحانيت مبارز و شوراي انقلاب نيز همكاري هاي ايشان و شهيد باهنر ادامه داشت.
تأليف اصلي شهيد مفتح كه زحمت زيادي براي آن كشيده بودند و اهتمام فراواني به آن داشتند.شرحي بر كتاب اسفار ملاصدرا كه پيش از انقلاب، رژيم اجازة چاپ آن را نمي داد و لذا شهيد مفتح با پيشنهاد امام موسي صدر به چاپ آن در مصر اقدام كردند. البته اين مسئله با اوجگيري نهضت ناتمام ماند و بعدها با مفقود شدن امام موسي صدر و شهادت شهيد مفتح و قطع رابطة رسمي با كشور مصر، ما هيچ گونه نشانه اي از چاپخانه و ناشر مصري مسئول چاپ آن كتاب به دست نياورديم، خصوصا كه سفرهاي پيش از انقلاب شهيد مفتح به لبنان و مصر با توجه به حساسيتهاي رژيم شاه نسبت به ايشان، با نام مستعار صورت مي گرفت و البته با دستيابي به نسخه هاي پيش نويس اين كتاب نسبت به تنظيم و انتشار آن اقدام شده است.
ساير تأليفات ايشان عبارتند از : شرح منظومة منطق حاج ملاهادي سبزواري به نام «روش انديشه» و نيز كتابهاي «آيات اصول اعتقادي قرآن»،«حكمت الهي در نهج البلاغه»، «مكتب اخلاقي امام صادق(ع) » نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم»و…
حساسيت فراوان شهيد مفتح در رسيدگي به خواسته ها و مشكلات كساني كه به ايشان مراجعه مي كردند، چشمگير بود به طوري كه بارها اتفاق مي افتاد كه ايشان پس از يك روز، سراسر تلاش و فعاليت (خصوصاً بعد از انقلاب) وقتي شب به خانه مي آمدند و زمان استراحت ايشان بود، نمي گذاشتند لحظه اي تلفن منزل قطع باشد و اگر متوجه مي شدند كه فرزندانشان براي رعايت حال ايشان تلفن را قطع كرده اند، به سرعت آن را وصل مي كردند و مي گفتند تا كسي نياز به من نداشته باشد در اين ساعت از شب تلفن نمي كند. مهم ترين خصلتي كه در خانواده و بستگان ازخصوصيات بارز ايشان تلقي مي شد، جديت در كارها و خستگي ناپذيري در فعاليتها،همراه با شجاعت و دليري در امور سياسي و مبارزاتي بود، پشتكار ايشا در رسيدن به اهدافشان تا آن حد بود كه در ميان دوستانشان معروف بود كه :« ناممكن براي آقاي مفتح وجود ندارد.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14