بیانات آيت الله العظمي حسين نوري همداني درباره شهید آیت الله مفتح
 

در سال 1321 شمسي، براي فراگيري ادبيات و صرف و نحو وارد مدرسه علميه همدان، مدرسه مرحوم آخوند، شدم. پدرم كه يكي از علماي همدان بودند. مرا نزد آيت الله العظمي آخوند ملا علي همداني بردند و به ايشان پيشنهاد كردند كه حجره اي در مدرسه در اختيارم بگذارند. مرحوم آخوند فرمودند،«صبر كنيد تا هم حجره مناسبي از لحاظ استعداد و هوش و… در نظر بگيريم، تنها تعيين حجره كافي نيست.» بعد از دو سه روز كه همراه پدرم خدمتشان رفتيم، فرمودند، «يك هم حجره اي مناسب از لحاظ هوش و ذكاوت و تقوي و اصالت خانوادگي برايش در نظر گرفته ايم.» من به مدرسه به آن حجره رفتم. وقتي به حجره وارد شدم، چشمم به چهره اي كه از سيمايش آثار ذکاوت و هوش نمايان بود،افتاد. او خود را به من معرفي كرد و گفت من محمد مفتح، پسر حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمود مفتح هستم. از آن تاريخ، پيوند رفاقت و مصاحبت ميان ما برقرار شد. با هم درس مي خوانديم ودر دروسي كه لازم بود، شركت و مباحثه مي كرديم. تقريبا تا حدود يك سال به همين ترتيب با هم هم حجره و هم درس و هم بحث بوديم تا اين كه من به قصد ادامه تحصيل از همدان به قم آمدم. ايشان كه به قم آمدند، در آنجا هم مدتها هم مباحثه بوديم، تا اينكه در سال 1325، سطوح عاليه را نزد اساتيدي از قبيل مرحوم آيت الله شيخ محمد مجاهدي و آيت الله سيد محمد باقر سلطاي تمام كرده و در درس خارج آيت الله سيد محمد داماد، آيت الله العظمي بروجردي و درس منظومه علامه طباطبايي شركت مي كرديم. اما برخي از نكاتي كه در زندگي حجت الاسلام مفتح جالب بود عبارتند از :
1 محاسن اخلاقي، نجابت خانوادگي، هوش و استعداد ذاتي آن مرحوم كه به راستي از لحاظ معاشرت و رعايت آداب مصاحبت و مجالست به طوري بر موازين اسلامي استوار بود كه نظير آن را كمتر مي توان يافت. اينكه مي بينيم در بسياري از شهرهاي ايران علاوه بر حوزه ها و محافل علمي دوستان و آشنايان بسياري دراند كه از فقدان ايشان متأثرند و اشك مي ريزند و اظهار ناراحتي مي كنند. رمز همه اين محبتها همان محاسن اخلاقي و شخصيت اجتماعي آن مرحوم مي باشد.
2 پشتكار و استقامت آن مرحوم در مراحل مختلف تحصيل حقا شايستة اعجاب و تحسين بود. آن استاد بزرگ در موقع تحصيل جز به فرا گرفتن علم و دانش براي هيچ موضوعي اهميت قائل نبود. يكي از نشانه هاي استقامت و ثبات قدم ايشان در راه تحصيل اين بود كه در قم در عين حال كه اشتغال به تحصيل و تدريس داشت به تهران هم براي اين منظور رفت و آمد مي كرد تا علاوه بر رسيد نامه اجتهاد به تحصيل درجة دكتري نيز نائل آمد و در رشته فلسفه درجة دكترا گرفت.
3 علاوه بر داشتن مقام شامخ علمي، آن استاد شهيد داراي قلمي روان و توانا بود به طوري كه در ضمن تحصيل به تدريس مقالات بسياري در مكتب اسلام نوشت كتابهاي متعددي از قبيل روش انديشه، تفسير شريف مجمع البيان مي توان نام برد. مسلماً نوشته هاي ديگري وجود دارد كه هنوز چاپ نشده است و اميد است كه به توفيق خداوند بازماندگان آن مرحوم در اين مورد همتي به خرج دهندو به طبع آنها اقدام كنند تا اجتماع از انديشه هاي ارزنده ايشان استفاده كنند.
4 استاد دكتر مفتح همواره برا اثر ايمان واخلاصي كه داشت در راه انجام وظايف اجتماعي و مذهبي هرگز خستگي به خود راه نمي داد. لذا علاوه بر اشتغالات ديگر هيئتي را در قم به منظور تحقيق و بررسي مسائل اسلامي تأسيس كرد. هيئت مذكور زير نظر آن مرحوم به تأليف و ترجمه كتابهاي متعددي از قبيل با ضعف مسلمين، دنيا در خطر سقوط شيعه، زمامداران خودسر و نقش كليسا در ممالك اسلامي و… اقدام كرد.

5 حضرت استاد متفح بيان روان و رسائي مخصوصا در تدريس داشت. لذا در حوزه علميه قم ساليان دراز به تدريس فقه و اصول به ويژه فلسفه اشتغال داشته كه هم اكنون افراد بسياري كه از خرمن علم فضيلت آن استاد خوشه چيني كرده اند و در حوزه هاي علمي به اين موضوع مفتخر و مباهي مي باشند.
6 مرحوم دكتر مفتح از لحاظ ايراد و خطابه و فن سخنراني نيز داراي امتياز قابل توجهي بودند. آن مرحوم براي اداي اين وظيفه حساس و حياتي به شهرهاي مختلف ايران مسافرت نموده و افراد بسياري در پرتو روشنگري و ايراد خطبه هاي ايشان به راه اسلام راستين گام نهاده و از معارف اسلامي بهره مند شدند.
7 يكي از امتيازات استاد شهيد مفتح موضوع جهاد و مبارزه ايشان با رژيم طاغوتي است. آن مرحوم از نخستين روزي كه طرح انقلاب اسلامي و معمار جمهوري عدل اسلامي رهبر بزرگ انقلاب امام خميني (رض) پرچم انقلاب را به اهتزاز درآورد. پشت سر آن رهبر بزرگ با قلم و بيان خود در راه اداي اين وظيفه خطير گام برداشت. ايشان در سال 1342 در مسافرتي به آبادان‌، در آن زمان كه زبانهاي حق را مي بريدند و قلمها را مي شكستند و نفسها را در سينه ها حبس مي كردند و كسي جرئت گفتن حق را و واقعيات و حقايق اسلامي را نداشت و تقريبا دو ماه در منطقه خوزستان به افشاگري و مبارزه بياني در برابر رژيم سفاك پرداخت. در آن روزگار كسي جرئت نمي كرد عکس امام خميني را در مجامع عمومي نصب نمايد يا ظاهر كند، روزي در يكي از مساجد آبادان با اصرار تصميم گرفتند كه بايد عكس امام فردا در آن مسجد نصب شود لذا تا فرداي آن روز يك عكس تمام قد از امام خميني تهيه نمودند ودر پيش چشم صدها پليس كه براي جلوگيري از اين موضوع مسجد را محاصره كرده بودند، عكس به مسجد آورده شد و بر ديوار مسجد نصب گرديد. آن مرحوم در اين مورد احساسات مردم را به راه اندازي تحريك و متمركز كرده بود كه پليس رژيم سفاك جرئت اظهار وجود و جلوگيري پيدا نكرد كه هنوز هم در شهر آبادان اين موضوع را يكي از نشانه هاي شهامت مرحوم دكتر مفتح به شمار مي رود و زبانزد مردم آن مرز و بوم است.
در خطبه هاي نماز عيد فطر سالهاي 56 و 57 استاد مفتح نام رهبر بزرگ انقلاب اسلامي ايران امام خميني را با صراحت برد و مردم را به مقام رهبري و نقش آن مرجع بزرگ در ايجاد تحول در ابعاد گوناگون اجتماعي مسلمان متوجه كرد و در مسجد قبا كه يكي از نقاط حساس تهران بود خصوصا در سال 56 كه خمودي و سكوت در نتيجه فشار خفقان آور حاكم بود آن مسجد پايگاهي براي مبارزه و تجمع مجاهدان و مبارزات انقلاب محسوب مي شد.
برگرفته از گفت و شنود منتشر نشده توسط حجت الاسلام دكتر حميد صبري
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14