پيوستن سرافرازنه به لقاءالله
چنانچه فرزندان ما،خواسته باشند تاريخ اين مرحله عراق را بازخواني کنند، شايسته است که بدانند پدران شان از کدام گذرگاه تاريخ عبور کرده اند،و اين رسالت را چگونه بر دوش آنها نهاده اند، تدوين درد و رنج هاي اين مرحله،براي اينکه فرزندان، عظمت پدران شان را به ارث ببرند کافي نيست، چه هدف ازتدوين تاريخ مرحله کنوني عراق براي اين
پيوستن سرافرازنه به لقاءالله
شهید آیت الله سید محمد باقر صدر از منظر آيت الله شيخ محمد مهدي آصفي
چنانچه فرزندان ما،خواسته باشند تاريخ اين مرحله عراق را بازخواني کنند، شايسته است که بدانند پدران شان از کدام گذرگاه تاريخ عبور کرده اند،و اين رسالت را چگونه بر دوش آنها نهاده اند، تدوين درد و رنج هاي اين مرحله،براي اينکه فرزندان، عظمت پدران شان را به ارث ببرند کافي نيست، چه هدف ازتدوين تاريخ مرحله کنوني عراق براي اين است تا فرزندان ما به ارزش ميراث فرهنگي و سياسي خود که با تحمل درد و رنج به آنها رسيده است پي ببرند و از آن پاسداري نمايند.شايسته است فرزندان ما اين سفرنامه پر درد و رنج را که 35سال طول کشيد،خوب بشناسند و بدانند که هيچ خانواده اي دراين مدت از ترکش اين درد و رنج ها در امان نبوده است. شکي نيست که تاريخ از بازگو کردن درد و رنج زندان ها،اعدام هاي دست جمعي،تعقيب جوانان، جو خفقان آور و رعب وحشت ناتوان است، چه بسا خانواده هايي که در کشورهاي گوناگون آواره و پراکنده نشدند،چه بسا پدران و مادراني که فرزندان شان يکي پس از ديگري به دست دژخيمان طاغوت ربوده شد، چه بسا جواناني که بهترين دوران جواني شان را در سياه چال زندان ها سپري نکردند.
چه بسا بهترين جوانان بااستعداد و بامهارت که در جنگ هاي بيهوده و در زندان هاي نظام و در تبعيدگاه ها و جنگ و گريزها و ميادين اعدام از بين رفتند.
باوجود اينکه تاريخ پيروان اهل بيت(ع) از دوران خلافت امويان گرفته تا امروز همواره خونين و سرشار از سرکوب بوده است، اما، درد و رنج ها و عذاب و نسل کشي که در مرحله حکومت حزب بعث نسبت به شيعيان صورت گرفته، از همه مراحل قبلي وحشيانه تر بوده است.
شهيدمحراب،آيت الله سيدمحمدباقر حکيم در چنين برهه اي سخت و طاقت فرسا مي زيسته و درد و رنج هاي آن را به جان خريده و زندان،شکنجه و آوارگي را متحمل شده، در برابر شهادت برادران و افراد خانواده اش کمر خم نکرده است. او با سرافرازي و سربلندي به لقاءالله پيوست و از درد و رنج هاي مرحله کنوني درس هاي فراوان آموخت،اما،هرگز تسليم نشد، با شهادت او، تجربه حدود 40سال پيکار سياسي و اجتماعي را از دست داديم. او که در زمان حيات پدرش سيد محسن حکيم، موقعيت ها و مسئوليت هاي کليدي را برعهده داشت،پس از ارتحال پدر تا لحظه لقاءالله در شهر نجف اشرف نيز همچنان مسئوليت هايي سنگين را برعهده داشت. پيکار سياسي و جهاد در راه خدا استعدادها و مهارت هاي او را در زمينه هاي سياسي و اجتماعي گسترش داده و در پيکار سياسي تجربه و تبحري بي نظير کسب کرده بود که کمتر کسي به چنين امکاني دست مي يافت، مرحله که شهيد حکيم پيش از مهاجرت از عراق و پس از بازگشت به اين کشور که در آن مسئوليت هاي سياسي و اجتماعي برعهده داشت،ازسخت ترين و دشوارترين مراحل تاريخ معاصر عراق است.
تجربه پيکار طولاني و حضور فعال در صحنه سياسي، از شهيد آيت الله سيدمحمدباقرحکيم،يک چهره برجسته سياسي و رهبري فعال درجهان اسلام و رکني از مهم ترين ارکان پيکار سياسي در عراق ساخته بود.او واقعاً نماد مظلوميت مردم عراق پيش از سرنگوني رژيم صدام و اميد توده مردم پس از سرنگوني صدام بود. شهادت او، ضايعه بزرگي بود که از خداوند متعال مسئلت دارم،با رحمت و کرم خود اين ضايعه را جبران کند.
شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم همواره بر ضرورت مشارکت فعال علماي دين در مسايل سياسي تأکيد مي کرد، چرا که تصدي مسئوليت هاي سياسي، بخشي جداناپذير از مسئوليت هاي علماي دين است. حضرت امير مؤمنان علي بن ابيطالب(ع) در خطبه شقشقيه مي فرمايد: (و ما اخذ الله علي العلماء الا يقاروا علي کظه ظالم ولا سغب مظلوم). کسي که جان و عقل خود را با دانش هاي گوناگون لبريز کند و از آن براي خدمت به مردم و پيکار سياسي بهره نجويد،عالم دين نيست.
در حقيقت درحالي که پيکار سياسي و اجتماعي با شيوه هاي بوروکراسي و مبادله اتهامات ناروا و درگيري هاي لفظي و رويارويي حاشيه اي مردم را بدبين مي کند. اين حضور مردان قابل اعتماد و امين در صحنه سياسي و رسيدگي و نظارت بر امور مردم و برنامه ريزي و اجراي شايسته راهکارهاست که در مردم اعتماد به نفس ايجاد مي کند و آنان را اميدوار مي سازد. شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم متأسفانه در دوران پيکار سياسي متحمل تهمت هاي ناروا شد، و با سعه صدر و بردباري دربرابر آنها مقاومت کرد،او بر اين باور بود که پيکارگران بايد تاوان درگيري هاي حاشيه اي و برخوردهاي انفعالي را بپردازند و کساني که وارد پيکار سياسي مي شوند،بايد خود را براي پذيرش درگيري هاي حاشيه اي آماده کنند،اين امکان براي او وجود داشت که گوشه گيري را انتخاب کند و همانند بسياري از افراد ديگراحترام و قدرداني مردم را براي خود محفوظ نگه دارد اما، او ترجيح داد حرمت خويش را بشکند اما،بارسنگين مسئوليت را بر زمين نگذارد.
ضرورت حضور عالم دين در صحنه پيکار و برعهده گرفتن مسئوليت، يک بعد قضيه است و بعد ديگر آن نيز به تکليف مردم در پشتيباني از عالم دين و پيکارگر بستگي دارد. اين دو بعد جداي از يکديگر نيستند، چرا که اگر حضور علماي دين در صحنه پيکار سياسي يک وظيفه شرعي است، پشتيباني توده مردم از ديدگاه و رفتار آنان نيز يک وظيفه شرعي است، حضور علماي دين در صحنه هاي سياسي و اجتماعي کفايت نمي کند، مگر اينکه از پشتيباني توده مردم، و حضور فعال اقشار سالم و صالح و نيروهاي امنيتي برخوردار باشند، صحنه پيکار سياسي و اجتماعي نبايد خالي بماند، و اين خلأ جايز نيست براي مدت طولاني ادامه يابد، اگر افراد شايسته و سالم و فداکار صحنه را خالي گذاشتند، بي ترديد دسته هاي جنايتکارو فرصت طلب اين خلأ را پر مي کنند،آن گونه که در چهار دهه گذشته در عراق شاهد آن بوده ايم و تاوان سخت و سنگيني در ازاي اين سهل انگاري پرداختيم.
منظورم سهل انگاري و بي تفاوتي در مبارزه با ستمکاران نبوده است، چرا که در جهاد با ستمکاران عزيزترين فرزندان خويش را در راه خدا قرباني کرده ايم، منظورم از سهل انگاري و سستي اين است،که عناصرصالح و سالم، صحنه را خالي گذاشته و ازپشتيباني پيکارگران خودداري کردند. اين دو مسئله با يکديگرارتباط تنگاتنگ دارند و به درستي که راه کار جهاد با ستمکاران و مبارزه با زمام داران فاسد،بخشي ازاصول دين اسلام را تشکيل مي دهند،و اگرمسئله پشتيباني از عناصر شايسته و سالم و پيکارگر و متصدي پيکارسياسي و اجتماعي به آن پيوند نخورد،راه کارسياسي جنبش امت که شرط دوم راه کار جهاد با ستمکاران است، تشکيل نمي شود.جهاد با ستمکاران و مبارزه با زمام داران فاسد،اقتضا مي کند که اختلافات خود را پيرامون مسائل جزيي کنار بگذاريم،منظورم اين نيست که با يکديگر گفت و گو نکنيم و به تفاهم نرسيم و بي چون و چرا تسليم ديگران شويم. منظورم اين است که اختلاف نظرها، عامل بازدارنده پيکارامت نباشد،اگرنتوانيم و با يکديگربه تفاهم برسيم،دست کم اجازه ندهيم حرکت و پيکار امت متوقف گردد، هنگام بروزاختلاف نظرسعي کنيم، به ديدگاه مشترک دسترسي پيدا کنيم.اگر با يکديگر تفاهم داشتيم و با ميل و رغبت با يکديگر به تفاهم مي رسيديم،هرگز يک نظام کافر و فاسق و ظالم حدود 40سال بر ما حکومت نمي کرد.
در حقيقت شيوه رفتارو تعامل في مابين در پيکار سياسي به تجديد نظر جدي نياز دارد. اخلاق رفتاري في مابين در پيکار سياسي اين اجازه را به ما مي دهد تا در واقعيت سياسي موجود تجديد نظرکنيم.اگر بگوييم علت اصلي ظلم و ستمي که از سوي نظام هاي ظالم و مستبد در اين مرحله بر سر ما مي آيد، در نتيجه شيوه رفتار ما در صحنه سياسي است، اغراق نگفته ايم.
مسئوليت مرحله پس از صدام
اکنون دوران طولاني ظلم و فساد و بي عدالتي باند جنايت کاري که حدود 40سال بر عراق حکومت مي کرد،سپري شده است. اين باند جنايتکار همه چيز را مصادره کرد. همه چيز را فاسد کرد. همه ارزش هاي انساني را هتک حرمت کرد. نسل انسان و کشاورزي را بر باد و فساد را در خشکي و دريا رواج داد. اخلاق و فرهنگ مردم را تباه کرد. ميراث فرهنگي و ثروت هاي طبيعي سرزمين را قرين غارت کرد. نمي دانم درباره ميزان جنايات اين باند جنايتکار دراين مرحله چگونه سخن بگويم.
اکنون که به برکت خداوند متعال اين مرحله سپري و شب تاريک به پايان رسيده و در برابر انبوه مشکلات و اوضاع پيچيده قرار گرفته ايم،بايد راه هاي همکاري و رفتار متقابل با يکديگررا بشناسيم،اکنون کشور عراق به رغم ميزان گسترده خرابي ها و ويراني 40سال گذشته ،و با توجه به حضور اشغالگران،به ميداني وسيع و باز براي پذيرش همه توان هاي با استعداد تبديل شده است،همه جريانات و گروه هاي مبارز گذشته وظيفه دارند،راه هاي تکامل و همکاري و تفاهم را شناسايي و از اختلاف و پراکنده کاري پرهيزکنند،بايد دررفتار سياسي مان، شعارهاي عاطفي و تبليغاتي را کنار بگذاريم و با دورانديشي و تيز هوشي به مسايل نگاه کنيم، جايز نيست با شعارها، بر وضع سياسي موجود سرپوش بگذارند، بايد شرايط دقيق سياسي وضع موجود را با دقت و منطق و عقل بازنگري کنيم، اگر حوزه هاي پيکار مخالفان،در دوران حکومت حزب بعث تنگ و محدود بوده،اکنون دامنه صحنه سياسي باز و گسترده شده است و توان پذيرش همه جريانات و گروه ها را دارد.
همان گونه که طرح شعار در مرحله پيکار سياسي و جهادي يک نياز مبرم است،بي ترديد چهره استراتژي بلند مدت جنبش سياسي را تشکيل مي دهد اما، با اين وصف نبايد تحت تأثيرشعارها قرار گيريم، لازم است در پرتو منافع کوتاه مدت و بلند مدت مردم و امت و طبق موازين شرعي حرکت کنيم.
در ماه هاي آخرپيش ازشهادت آيت الله سيدمحمدباقرحکيم،با ديدگاه هاي منطقي و موضع گيري هاي عقلاني او به روشني آشنا شديم، او ضمن تعهد به شعارهاي سياسي در رفتارهاي اخلاقي، همواره بر مشارکت همگاني در فعاليت هاي سياسي و در اجراي برنامه هاي از پيش تعيين شده و در حدود موازين شرع تأکيد مي کرد.
موضع گيري منفي، بي تفاوتي، گوشه گيري و اتخاذ موضعي غيرمسئولانه دستاوردي در پي ندارد،همه اين رويکردها، اين امکان را به دشمنان مي دهد تا نقش افراد سالم و گروه هاي دلسوز را کم رنگ کنند و آنها را از صحنه دور سازند و مردم را به سوي برنامه هاي خودشان بکشانند،بي ترديد، تجاوز به خطوط قرمز کاري نادرست است و مجاز نيست،چه ميان طرح هايي که ما مي خواهيم براشغالگران تحميل کنيم، تفاوتي کلي وجود دارد. به هر حال، کشورمان امروزه دراشغال قرار دارد، من نمي خواهم اهداف و عناوين مرحله کنوني را وارونه جلوه دهم اما،براين باورم کساني که در شيوه برخورد با طرح هاي تحميلي اشغالگران، و طرح هايي که پيکارگران مسلمان شيعه مي خواهند بر اشغالگران تحميل کنند، تفاوت قائل مي شوند، نمي توانند از شرايط موجود براي خدمت به منافع توده مردم محروم و سرکوب شده بهره مند شوند.
شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم در تشخيص حدود و نيازمندي هاي شعارهاي سياسي و برخورد انعطاف پذير با وضع موجود و روش بهره برداري از آن به نفع توده مردم بسيار دقيق بود، چرا که اين مردم در طول نيم قرن گذشته و در سايه سرکوب سياسي وفرقه گرايانه به شدت تحت فشارقرارداشتند و اکنون بيش از هر چيز به آسايش و زندگي پويا نياز دارند.
امروزه صحنه سياسي عراق بيش از هر چيز ديگربه آگاهي سياسي متعادل و منطقي و موضوعي و منسجم با موازين شرعي نياز دارد.همزيستي و همکاري ميان مسلمانان شيعه و سني در عراق يک امر ضروري است.همزيستي ميان پيروان اين دو طايفه در طول 80سال گذشته بسيار مثبت و سازنده بوده و لازم است، ميان اين همزيستي و گرايش هاي فرقه گرايانه که مردم عراق در سايه حکومت حزب بعث از آن رنج برده اند، تفاوت قائل بود. حوزه پيکارگران اهل سنت در عراق، حوزه حرکت فرقه گرايانه نيست، در هر راه کاري براي دور کردن شبح فرقه گرايي در عراق لازم است، بر ضرورت همزيستي ميان شيعه و سني و تحکيم روابط ميان پيروان آن دو مذهب و اصرار بر تعهد به شعارهاي وحدت و تفاهم و همکاري ميان شيعه و سني تأکيد کرد،درعين حال بايد نسبت به امکان بازگشت طايفه گري سياسي هشيار باشيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
چنانچه فرزندان ما،خواسته باشند تاريخ اين مرحله عراق را بازخواني کنند، شايسته است که بدانند پدران شان از کدام گذرگاه تاريخ عبور کرده اند،و اين رسالت را چگونه بر دوش آنها نهاده اند، تدوين درد و رنج هاي اين مرحله،براي اينکه فرزندان، عظمت پدران شان را به ارث ببرند کافي نيست، چه هدف ازتدوين تاريخ مرحله کنوني عراق براي اين است تا فرزندان ما به ارزش ميراث فرهنگي و سياسي خود که با تحمل درد و رنج به آنها رسيده است پي ببرند و از آن پاسداري نمايند.شايسته است فرزندان ما اين سفرنامه پر درد و رنج را که 35سال طول کشيد،خوب بشناسند و بدانند که هيچ خانواده اي دراين مدت از ترکش اين درد و رنج ها در امان نبوده است. شکي نيست که تاريخ از بازگو کردن درد و رنج زندان ها،اعدام هاي دست جمعي،تعقيب جوانان، جو خفقان آور و رعب وحشت ناتوان است، چه بسا خانواده هايي که در کشورهاي گوناگون آواره و پراکنده نشدند،چه بسا پدران و مادراني که فرزندان شان يکي پس از ديگري به دست دژخيمان طاغوت ربوده شد، چه بسا جواناني که بهترين دوران جواني شان را در سياه چال زندان ها سپري نکردند.
چه بسا بهترين جوانان بااستعداد و بامهارت که در جنگ هاي بيهوده و در زندان هاي نظام و در تبعيدگاه ها و جنگ و گريزها و ميادين اعدام از بين رفتند.
باوجود اينکه تاريخ پيروان اهل بيت(ع) از دوران خلافت امويان گرفته تا امروز همواره خونين و سرشار از سرکوب بوده است، اما، درد و رنج ها و عذاب و نسل کشي که در مرحله حکومت حزب بعث نسبت به شيعيان صورت گرفته، از همه مراحل قبلي وحشيانه تر بوده است.
شهيدمحراب،آيت الله سيدمحمدباقر حکيم در چنين برهه اي سخت و طاقت فرسا مي زيسته و درد و رنج هاي آن را به جان خريده و زندان،شکنجه و آوارگي را متحمل شده، در برابر شهادت برادران و افراد خانواده اش کمر خم نکرده است. او با سرافرازي و سربلندي به لقاءالله پيوست و از درد و رنج هاي مرحله کنوني درس هاي فراوان آموخت،اما،هرگز تسليم نشد، با شهادت او، تجربه حدود 40سال پيکار سياسي و اجتماعي را از دست داديم. او که در زمان حيات پدرش سيد محسن حکيم، موقعيت ها و مسئوليت هاي کليدي را برعهده داشت،پس از ارتحال پدر تا لحظه لقاءالله در شهر نجف اشرف نيز همچنان مسئوليت هايي سنگين را برعهده داشت. پيکار سياسي و جهاد در راه خدا استعدادها و مهارت هاي او را در زمينه هاي سياسي و اجتماعي گسترش داده و در پيکار سياسي تجربه و تبحري بي نظير کسب کرده بود که کمتر کسي به چنين امکاني دست مي يافت، مرحله که شهيد حکيم پيش از مهاجرت از عراق و پس از بازگشت به اين کشور که در آن مسئوليت هاي سياسي و اجتماعي برعهده داشت،ازسخت ترين و دشوارترين مراحل تاريخ معاصر عراق است.
تجربه پيکار طولاني و حضور فعال در صحنه سياسي، از شهيد آيت الله سيدمحمدباقرحکيم،يک چهره برجسته سياسي و رهبري فعال درجهان اسلام و رکني از مهم ترين ارکان پيکار سياسي در عراق ساخته بود.او واقعاً نماد مظلوميت مردم عراق پيش از سرنگوني رژيم صدام و اميد توده مردم پس از سرنگوني صدام بود. شهادت او، ضايعه بزرگي بود که از خداوند متعال مسئلت دارم،با رحمت و کرم خود اين ضايعه را جبران کند.
شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم همواره بر ضرورت مشارکت فعال علماي دين در مسايل سياسي تأکيد مي کرد، چرا که تصدي مسئوليت هاي سياسي، بخشي جداناپذير از مسئوليت هاي علماي دين است. حضرت امير مؤمنان علي بن ابيطالب(ع) در خطبه شقشقيه مي فرمايد: (و ما اخذ الله علي العلماء الا يقاروا علي کظه ظالم ولا سغب مظلوم). کسي که جان و عقل خود را با دانش هاي گوناگون لبريز کند و از آن براي خدمت به مردم و پيکار سياسي بهره نجويد،عالم دين نيست.
در حقيقت درحالي که پيکار سياسي و اجتماعي با شيوه هاي بوروکراسي و مبادله اتهامات ناروا و درگيري هاي لفظي و رويارويي حاشيه اي مردم را بدبين مي کند. اين حضور مردان قابل اعتماد و امين در صحنه سياسي و رسيدگي و نظارت بر امور مردم و برنامه ريزي و اجراي شايسته راهکارهاست که در مردم اعتماد به نفس ايجاد مي کند و آنان را اميدوار مي سازد. شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم متأسفانه در دوران پيکار سياسي متحمل تهمت هاي ناروا شد، و با سعه صدر و بردباري دربرابر آنها مقاومت کرد،او بر اين باور بود که پيکارگران بايد تاوان درگيري هاي حاشيه اي و برخوردهاي انفعالي را بپردازند و کساني که وارد پيکار سياسي مي شوند،بايد خود را براي پذيرش درگيري هاي حاشيه اي آماده کنند،اين امکان براي او وجود داشت که گوشه گيري را انتخاب کند و همانند بسياري از افراد ديگراحترام و قدرداني مردم را براي خود محفوظ نگه دارد اما، او ترجيح داد حرمت خويش را بشکند اما،بارسنگين مسئوليت را بر زمين نگذارد.
ضرورت حضور عالم دين در صحنه پيکار و برعهده گرفتن مسئوليت، يک بعد قضيه است و بعد ديگر آن نيز به تکليف مردم در پشتيباني از عالم دين و پيکارگر بستگي دارد. اين دو بعد جداي از يکديگر نيستند، چرا که اگر حضور علماي دين در صحنه پيکار سياسي يک وظيفه شرعي است، پشتيباني توده مردم از ديدگاه و رفتار آنان نيز يک وظيفه شرعي است، حضور علماي دين در صحنه هاي سياسي و اجتماعي کفايت نمي کند، مگر اينکه از پشتيباني توده مردم، و حضور فعال اقشار سالم و صالح و نيروهاي امنيتي برخوردار باشند، صحنه پيکار سياسي و اجتماعي نبايد خالي بماند، و اين خلأ جايز نيست براي مدت طولاني ادامه يابد، اگر افراد شايسته و سالم و فداکار صحنه را خالي گذاشتند، بي ترديد دسته هاي جنايتکارو فرصت طلب اين خلأ را پر مي کنند،آن گونه که در چهار دهه گذشته در عراق شاهد آن بوده ايم و تاوان سخت و سنگيني در ازاي اين سهل انگاري پرداختيم.
منظورم سهل انگاري و بي تفاوتي در مبارزه با ستمکاران نبوده است، چرا که در جهاد با ستمکاران عزيزترين فرزندان خويش را در راه خدا قرباني کرده ايم، منظورم از سهل انگاري و سستي اين است،که عناصرصالح و سالم، صحنه را خالي گذاشته و ازپشتيباني پيکارگران خودداري کردند. اين دو مسئله با يکديگرارتباط تنگاتنگ دارند و به درستي که راه کار جهاد با ستمکاران و مبارزه با زمام داران فاسد،بخشي ازاصول دين اسلام را تشکيل مي دهند،و اگرمسئله پشتيباني از عناصر شايسته و سالم و پيکارگر و متصدي پيکارسياسي و اجتماعي به آن پيوند نخورد،راه کارسياسي جنبش امت که شرط دوم راه کار جهاد با ستمکاران است، تشکيل نمي شود.جهاد با ستمکاران و مبارزه با زمام داران فاسد،اقتضا مي کند که اختلافات خود را پيرامون مسائل جزيي کنار بگذاريم،منظورم اين نيست که با يکديگر گفت و گو نکنيم و به تفاهم نرسيم و بي چون و چرا تسليم ديگران شويم. منظورم اين است که اختلاف نظرها، عامل بازدارنده پيکارامت نباشد،اگرنتوانيم و با يکديگربه تفاهم برسيم،دست کم اجازه ندهيم حرکت و پيکار امت متوقف گردد، هنگام بروزاختلاف نظرسعي کنيم، به ديدگاه مشترک دسترسي پيدا کنيم.اگر با يکديگر تفاهم داشتيم و با ميل و رغبت با يکديگر به تفاهم مي رسيديم،هرگز يک نظام کافر و فاسق و ظالم حدود 40سال بر ما حکومت نمي کرد.
در حقيقت شيوه رفتارو تعامل في مابين در پيکار سياسي به تجديد نظر جدي نياز دارد. اخلاق رفتاري في مابين در پيکار سياسي اين اجازه را به ما مي دهد تا در واقعيت سياسي موجود تجديد نظرکنيم.اگر بگوييم علت اصلي ظلم و ستمي که از سوي نظام هاي ظالم و مستبد در اين مرحله بر سر ما مي آيد، در نتيجه شيوه رفتار ما در صحنه سياسي است، اغراق نگفته ايم.
مسئوليت مرحله پس از صدام
اکنون دوران طولاني ظلم و فساد و بي عدالتي باند جنايت کاري که حدود 40سال بر عراق حکومت مي کرد،سپري شده است. اين باند جنايتکار همه چيز را مصادره کرد. همه چيز را فاسد کرد. همه ارزش هاي انساني را هتک حرمت کرد. نسل انسان و کشاورزي را بر باد و فساد را در خشکي و دريا رواج داد. اخلاق و فرهنگ مردم را تباه کرد. ميراث فرهنگي و ثروت هاي طبيعي سرزمين را قرين غارت کرد. نمي دانم درباره ميزان جنايات اين باند جنايتکار دراين مرحله چگونه سخن بگويم.
اکنون که به برکت خداوند متعال اين مرحله سپري و شب تاريک به پايان رسيده و در برابر انبوه مشکلات و اوضاع پيچيده قرار گرفته ايم،بايد راه هاي همکاري و رفتار متقابل با يکديگررا بشناسيم،اکنون کشور عراق به رغم ميزان گسترده خرابي ها و ويراني 40سال گذشته ،و با توجه به حضور اشغالگران،به ميداني وسيع و باز براي پذيرش همه توان هاي با استعداد تبديل شده است،همه جريانات و گروه هاي مبارز گذشته وظيفه دارند،راه هاي تکامل و همکاري و تفاهم را شناسايي و از اختلاف و پراکنده کاري پرهيزکنند،بايد دررفتار سياسي مان، شعارهاي عاطفي و تبليغاتي را کنار بگذاريم و با دورانديشي و تيز هوشي به مسايل نگاه کنيم، جايز نيست با شعارها، بر وضع سياسي موجود سرپوش بگذارند، بايد شرايط دقيق سياسي وضع موجود را با دقت و منطق و عقل بازنگري کنيم، اگر حوزه هاي پيکار مخالفان،در دوران حکومت حزب بعث تنگ و محدود بوده،اکنون دامنه صحنه سياسي باز و گسترده شده است و توان پذيرش همه جريانات و گروه ها را دارد.
همان گونه که طرح شعار در مرحله پيکار سياسي و جهادي يک نياز مبرم است،بي ترديد چهره استراتژي بلند مدت جنبش سياسي را تشکيل مي دهد اما، با اين وصف نبايد تحت تأثيرشعارها قرار گيريم، لازم است در پرتو منافع کوتاه مدت و بلند مدت مردم و امت و طبق موازين شرعي حرکت کنيم.
در ماه هاي آخرپيش ازشهادت آيت الله سيدمحمدباقرحکيم،با ديدگاه هاي منطقي و موضع گيري هاي عقلاني او به روشني آشنا شديم، او ضمن تعهد به شعارهاي سياسي در رفتارهاي اخلاقي، همواره بر مشارکت همگاني در فعاليت هاي سياسي و در اجراي برنامه هاي از پيش تعيين شده و در حدود موازين شرع تأکيد مي کرد.
موضع گيري منفي، بي تفاوتي، گوشه گيري و اتخاذ موضعي غيرمسئولانه دستاوردي در پي ندارد،همه اين رويکردها، اين امکان را به دشمنان مي دهد تا نقش افراد سالم و گروه هاي دلسوز را کم رنگ کنند و آنها را از صحنه دور سازند و مردم را به سوي برنامه هاي خودشان بکشانند،بي ترديد، تجاوز به خطوط قرمز کاري نادرست است و مجاز نيست،چه ميان طرح هايي که ما مي خواهيم براشغالگران تحميل کنيم، تفاوتي کلي وجود دارد. به هر حال، کشورمان امروزه دراشغال قرار دارد، من نمي خواهم اهداف و عناوين مرحله کنوني را وارونه جلوه دهم اما،براين باورم کساني که در شيوه برخورد با طرح هاي تحميلي اشغالگران، و طرح هايي که پيکارگران مسلمان شيعه مي خواهند بر اشغالگران تحميل کنند، تفاوت قائل مي شوند، نمي توانند از شرايط موجود براي خدمت به منافع توده مردم محروم و سرکوب شده بهره مند شوند.
شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم در تشخيص حدود و نيازمندي هاي شعارهاي سياسي و برخورد انعطاف پذير با وضع موجود و روش بهره برداري از آن به نفع توده مردم بسيار دقيق بود، چرا که اين مردم در طول نيم قرن گذشته و در سايه سرکوب سياسي وفرقه گرايانه به شدت تحت فشارقرارداشتند و اکنون بيش از هر چيز به آسايش و زندگي پويا نياز دارند.
امروزه صحنه سياسي عراق بيش از هر چيز ديگربه آگاهي سياسي متعادل و منطقي و موضوعي و منسجم با موازين شرعي نياز دارد.همزيستي و همکاري ميان مسلمانان شيعه و سني در عراق يک امر ضروري است.همزيستي ميان پيروان اين دو طايفه در طول 80سال گذشته بسيار مثبت و سازنده بوده و لازم است، ميان اين همزيستي و گرايش هاي فرقه گرايانه که مردم عراق در سايه حکومت حزب بعث از آن رنج برده اند، تفاوت قائل بود. حوزه پيکارگران اهل سنت در عراق، حوزه حرکت فرقه گرايانه نيست، در هر راه کاري براي دور کردن شبح فرقه گرايي در عراق لازم است، بر ضرورت همزيستي ميان شيعه و سني و تحکيم روابط ميان پيروان آن دو مذهب و اصرار بر تعهد به شعارهاي وحدت و تفاهم و همکاري ميان شيعه و سني تأکيد کرد،درعين حال بايد نسبت به امکان بازگشت طايفه گري سياسي هشيار باشيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
/ج