خانه » همه » مذهبی » تاريخ حديث اميرالمؤمنين علي عليه السلام (1)

تاريخ حديث اميرالمؤمنين علي عليه السلام (1)

تاريخ حديث اميرالمؤمنين علي عليه السلام (1)

بعد از آنكه در سقيفه، برخي، ابوبكر را به خلافت برگزيدند، علی عليه السلام، راه صبر و دورانديشي را در پيش گرفتند. آن حضرت، بعد از اتمام تدفين رسول اكرم صلوات الله عليه و آله در خانه به جمع آوري آيات قرآن مشغول شدند.در روش حكومتي عمر، يكسري مسائلي كنار زده شد و يا بالعكس، مسائلي كه جزء سيرة نبوي نبود، اعمال شد.امام عليه السلام، در این دوره، در جايگاه ناصحي امين در آمدند.عثمان بعد از خلافت ابوبکر و عمر، در مسند حكومت نشست و علناً به بني اميه ميل پيدا نموده و مناصب مهم حكومتي را در بني اميه خلاصه نمود.

f37df3e9 0598 4cd3 adb2 581d267ba43f - تاريخ حديث اميرالمؤمنين علي عليه السلام (1)

0019322 - تاريخ حديث اميرالمؤمنين علي عليه السلام (1)
تاريخ حديث اميرالمؤمنين علي عليه السلام (1)

 

نويسنده: مصطفي زماني
منبع : اختصاصی راسخون

 

چکیده:
بعد از آنكه در سقيفه، برخي، ابوبكر را به خلافت برگزيدند، علی عليه السلام، راه صبر و دورانديشي را در پيش گرفتند. آن حضرت، بعد از اتمام تدفين رسول اكرم صلوات الله عليه و آله در خانه به جمع آوري آيات قرآن مشغول شدند.در روش حكومتي عمر، يكسري مسائلي كنار زده شد و يا بالعكس، مسائلي كه جزء سيرة نبوي نبود، اعمال شد.امام عليه السلام، در این دوره، در جايگاه ناصحي امين در آمدند.عثمان بعد از خلافت ابوبکر و عمر، در مسند حكومت نشست و علناً به بني اميه ميل پيدا نموده و مناصب مهم حكومتي را در بني اميه خلاصه نمود.در زمان حكومت عثمان، فساد علناً در حكومت مشهود بود؛ لذا امام عليه السلام با عثمان مخالفت نمودند.حكومت عثمان آثار بدي را در مسير امت اسلامي بر جاي گذاشت. علاوه بر آن، آتش فتنه ها را در بلاد اسلامي، مشتعل ساخت.بعد از عثمان ، تعداد كثيري از مسلمين اصرار نمودند تا امام علیه السلام را مجبور به قبول رهبري امت اسلامي نمودند، بعد از آنكه حكومت و امت اسلامي دچار انحراف و سقوط شده بود. امام عليه السلام، صيانت از شريعت اسلام را از انحراف و پاسداري از شؤون دولت اسلامي را از ضروريات مهم بعد از غيبت رسول اکرم صلوات الله عليه و آله دانسته و كوشش خويش را در اين راه بذل نمودند.در رابطه با احادیث آن حضرت، در بحار الانوار 3476 مورد یافت گردید که از ایشان کلامی نقل گردیده است که بیشترین مورد به طهاره و صلاه اختصاص دارد.در غررالحکم به ترتيب کثرت در موضوعات زیر از آن حضرت روایت نقل گردیده است: اول: اخلاقي – دوم: اقتصادي – سوم: اجتماعي – چهارم: اقتصادي – پنجم: عبادي – ششم: سياسي. نهج البلاغه نیز از نظر موضوعی مورد بررسی قرار گرفته است و تعداد سخنان، خطبه ها و نامه ها در قالب موضوعات مختلف فهرست گردیده است. کتاب های دیگری نظیر ديوان امام علي عليه السلام، صحيفة علويه، مسند الامام علي عليه السلام، موسوعه الكلمه نیز به طور مختصر مورد ارزیابی قرار گرفته است.از میان كتب اهل سنت، در صحيح مسلم، 68 حديث از آن حضرت نقل نموده است. در صحيح بخاري، 41 حديث به دست آمد. در معجم كبير طبراني ، 33 حديث از وجود مبارك ايشان بدست آمد. در كنزالعمال، 125 حديث از علي عليه السلام، نقل نموده است.در كتاب فهارس فتح الباري شرح صحيح البخاري، تعداد احاديث منقول از اميرالمومنين علي عليه السلام را، 67 عدد بيان داشته است. از این رو عامه، خود را از کسی همچون علي عليه السلام، محروم نموده اند. البته ممكن است با جستجو در عبارات ديگري كه به ذهن بنده نيامده است، به احاديث ديگري دست يابيم که بنده به آنها دست نیافته باشم.
کلید واژه ها:
علی علیه السلام، حدیث، تاریخ، شیعه، عامه، کتاب حدیث
مقدمه:
تاريخ پر فراز ونشيب زندگاني علي عليه السلام با همه شيريني ها و تلخ كاميهائي كه براي اهل بيت عليهم السلام به همراه داشت، دوران شكوفائي اسلام و عملي شدن حكومت اسلامي– هر چند اندك – بود، دوراني كه نشان داد اگر به حضرات معصومين عليهم السلام اجازه داده مي شد تا اسلام ناب محمدي را در گيتي محقق سازند، شياطين قادر به عرض اندام و مقابله با حق و حقيقت را نخواهند بود.این تحقیق بر آن است که ضمن ارائه ی فضای سیاسی و فرهنگی دوران حضرت علي عليه السلام و خدمات ایشان، چه در دوران خلافت و چه قبل از آن، آنچه از سخنان گهربار آن حضرت رسیده و یا نقل گردیده را به صورت فهرست موضوعی و دسته بندی شده به خواننده عرضه نماید.این تحقیق می تواند، برای کسانی که به دنبال تحقیقات مفصل در موضوعی خاص هستند راهگشا بوده و محقق را به راحتی و سهولت به مقصود برساند. دوران زندگي گهربار اميرالمومنين عليه السلام را مي توان به پنج دوره تقسيم نمود.
1- از ولادت آن حضرت تا بعثت نبي مكرم اسلام صلوات الله عليه و آله.ايشان در اين دوران، عمدتا در دامان رسول خدا صلي الله عليه و آله پرورش يافتند و با صفات و ملكات آن جناب از نزديك آشنا گشته و الگوبرداري نمودند(طبق مشهور).
2- از بعثت پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله تا هجرت آن جناب به مدينه منوره.باز، آنچه معروف است، ياري آن حضرت را نشان مي دهد؛ به گونه اي كه اولين مرد مسلمان به اسلام پيامبر اعظم در تاريخ اسلام مشهور گشتند و در ماجراي هجرت نيز، با جان نثاري خويش برگ زريني را در ياري نبي اكرم صلوات الله عليه و آله در كارنامة خود به جاي گذاشتند.
3- از هجرت پيامبر اسلام صلوات الله عليه و آله تا رحلت آن جناب
در اين دوران دوشادوش نبي اكرم صلوات الله عليه و آله، در سختيها، مشكلات و غزوه ها، حركت نموده و تابع بي چون و چراي آن جناب بودند.
4- از رحلت نبي اكرم صلوات الله عليه و آله تا خلافت آن حضرت حدود 25 سال خانه نشيني و مظلوميت را در اين دوران تحمل نمودند و طبق نقل تاريخ، با وجود غصب خلافت توسط دشمنان اسلام، باز بخاطر مصلحت جامعه اسلامي و بقاي اسلام و مسلمين و براي به حداقل رساندن كژيهاي حكومتهاي معاصر، در برخي تصميم گيريها، شركت نموده و اسلام و مسلمين را ياري نمودند.
5- از خلافت ظاهري آن حضرت تا شهادت مظلومانه شان.اينكه عنوان ظاهري را به كار برديم، به اين دليل است كه خلافت بلافصل از آنِ آن حضرت است و بنا به نظر شيعيان، با رحلت نبي اكرم صلوات الله عليه و آله، بلافاصله خلافت و امامت به آن حضرت منتقل مي گردد.آنچه در بحث اينجانب اهميت دارد، دو دورة اخير است كه آن حضرت، به خواندن خطابه، نوشتن نامه و پرورش و تربيت شاگردان اشتغال داشتند و غالب احاديث -اگر نگوئيم تمام آنها – در اين دورانها، از آن بزرگوار صادر شده است.در ابتدا به تاريخ زندگاني آن حضرت به طور اجمال مي پردازيم و احياناً اختلاف آراء را در مورد تاريخ ولادت يا شهادت را به صورت خلاصه عرض مي نمائيم.اين تاريخ زندگاني، از بحار الانوار، تاليف علامه محمد باقر مجلسي گردآوري شده است. تاريخ تولد: در تاريخ تولد آن حضرت، از تهذيب، اصول كافي، فصول المهمه، اعلام الوري و مناقب آل ابي طالب و الارشاد نقل شده كه 30 سال بعد از سال عام الفيل، بوده است.در مناقب آل ابي طالب قول ديگري را نيز ذكر نموده و آن اينكه 29 سال بعد از عام الفيل بدنيا آمده اند.ماه تولد آن حضرت به نقل از تهذيب، مصباح كبير و صغير، اقبال الاعمال، دروس، فصول المهمه در 13 رجب واقع شده است.در اين باره نيز قول ديگري آورده شده مبني بر اينكه ماه تولد آن حضرت، هفتم ماه شعبان بوده است اين قول در مصباح كبير نقل گرديده است.روز تولد آن جناب را نيز طبق نقل از اعلام الوري، مناقب آل ابي طالب و دروس در روز جمعه اعلام نموده اند. ولي در مصباح كبير، روز يكشنبه را روز تولد ايشان، عنوان داشته است.زمان و موقع تولد آن حضرت، تا نبوت نبي اكرم صلوات الله عليه و آله – طبق نقل اقبال الاعمال و مصباح صغير، 12 سال فاصله بوده است. يعني ايشان در زمان بعثت نبي اكرم صلوات الله عليه و آله 12 سال داشتند و به قولي 10 ساله بودند. محل تولد آن حضرت در مكه مكرمه بوده و از اختصاصات آن حضرت، تولد ايشان در داخل كعبه – بيت الله الحرام – است؛ كه در اعلام الوري، ارشاد به آن اشاره شده است.عمر شريف :در اين باره اختلاف نظر است، علامه، عمر آن حضرت را به نقل از تهذيب 63 سال بيان داشتند، در حالي كه به نقل از فرحه العزّي، آن را 65 سال بيان نمودند.نيز به نقل از كشف الغمه چند قول ديگر نيز به آن اضافه نمودند و آن 58 سال و 57 سال است.البته، صاحب كشف الغمه، اصح اقوال چهارگانه را در رابطه با عمر شريف حضرت، 65 سال بيان نموده است. باز در اين فاصلة سني آن حضرت با نبي اكرم صلوات الله عليه و آله چند سال بوده است، اختلاف كرده اند. در الفصول المهمه، 28 سال را بيان داشته، در حالي كه، در اصول كافي و دروس – از شهيد – آن را 30 سال بيان نمودند.حال اگر بخواهيم به صورت مرتب و جدول گونه عمر شريف حضرت را تقسيم نمائيم، بنابر قول علامه از دو كتاب فرحه العزي و كشف الغمه و بنابر قول شيخ عباس قمي در منتهي الآمال ج1 ص278، به شكل زير خواهيم رسيد.

كتاب

سن ايشان موقع بعثت

مدت اقامت در مكه بعد از بعثت

مدت اقامت در مدينه با رسول خدا

از رحلت رسول خدا تا شهادت

جمع

منتهي الآمال

10

13

10

30

63

فرحه العزي

12

13

10

30

65

كشف الغمه

12

13

10

30

65

علامه به نقل از كتب مختلف، تاريخهاي متفاوتي را در رابطه با شهادت آن حضرت بيان نمودند:تاريخ و محل شهادت:به نقل از تهذيب، شهادت ايشان در شب جمعه، سال 40 هجري در 9 روز مانده از ماه مبارك رمضان – يعني 21 ماه رمضان – اتفاق افتاده است.اما در نقل از كشف الغمه، ضربت اين ملجم لعنه الله عليه بر آن حضرت را شب جمعه بيان داشته و اقوال مختلف در شب ضربت خوردن آن حضرت بيان داشته اند. در نتيجه بنابر قولي 17 ماه رمضان و بنابر قول ديگر، 19 ماه رمضان و بنابر قول سوم 21 ماه رمضان و بنابر قول چهارم، 23 ماه رمضان، اين اتفاق جان سوز واقع شده است.محل شهادت ایشان در كوفه بوده و در (غرّي) از نجف به خاك سپرده شدند. زندگاني تحليلي اميرالمؤمنين عليه السلام(1)بعد از آنكه در سقيفه، برخي از صحابه با استخفاف اوامر و وصاياي رسول اكرم صلوات الله عليه و آله مبني بر خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام، از جانب خود، ابوبكر را به خلافت برگزيدند.اميرالمؤمنين عليه السلام، در اوضاع آشفته و شرائط حاكم بر جامعه اسلامي آن روز، وقتي با اعراض امت يا عدم متابعت آنها از آنچه نبي اكرم صلوات الله عليه و آله به آن سفارش فرموده و مطرح ساختند، مواجه شدند، راه صبر و دورانديشي را در پيش گرفتند تا اين كه شرائط لازم براي تحقق مسائل مورد نظر رسول اكرم صلوات الله عليه و آله فراهم شود.

امام علي عليه السلام و جمع آوري قرآن:
 

همة روايات صحيح بر اين مساله اتفاق نظر دارند كه آن حضرت، بعد از اتمام تجهيز و تدفين رسول اكرم صلوات الله عليه و آله در خانه خويش، عزلت گزيده و به جمع آوري آيات قرآن كريم مشغول شدند و آنها را به حسب ترتيب نزول آيات، مرتب نمودند.روايت شده كه ايشان، مدتي از مردم قطع رابطه كردند تا قرآن كريم را جمع آوري نمودند؛ سپس در حالي كه مردم در مسجد جمع شده بودند، قرآن گردآوري شده را به ميان آنان آوردند؛ سپس بعد از آنكه آن را در ميان جمع قرار دادند فرمودند: «ان رسول الله (صلي الله عليه و آله)، قال «اني مخلف فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا كتاب الله و عترتي اهل بيتي.» و هذا كتاب الله و انا العتره. و قال لهم: لئلا تقولوا غدا انا كنا عن هذا غافلين.(همانا رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «همانا من در ميان شما چيزي را به جاي مي گذارم كه اگر به آن چنگ بزنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد ]و آن چيز[ كتاب خدا و عترت من (اهل بيت من) هستند.» و اين كتاب خداست و من ]منظور علي بن ابي طالب عليه السلام[ عترت هستم؛ و به آنها فرمودند: تا فردا نگوئيد، همانا ما از اين مسئله غافل بوديم.ثم قال: لا تقولوا يوم القيامه اني لم ادعكم الي نصرتي و لم اذكركم حقي و لم ادعكم الي كتاب الله من فاتحته الي خاتمته. سپس فرمودند: روز قيامت نگوئيد ]يا: تا نگوئيد[ همانا من ]منظور علي بن ابي طالب عليه السلام[ شما را به ياري خويش فرا نخواندم و حق خويش را به شما يادآوري نكردم و شما را به كتاب خداوند از ابتدا تا انتهايش دعوت ننمودم.سپس عمر به ايشان گفت: اگر قرآني نزد توست، پس نزد ما ]نيز[ مثل آن موجود است، پس ما هيچ احتياجي به هيچ كدام از شما ]ظاهرا قرآن جمع آوري شده توسط آن حضرت و نيز شخص ايشان[ نداريم.
خصوصيات قرآن علي عليه السلام:
ايشان به جمع آوري آيات قرآن كريم بسنده ننمودند؛ بلكه آنها را به حسب نزول، مرتب نموده و به عام و خاص، مطلق و مقيد، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، واجب و مباح، سنن و آداب اشاره نمودند، همانگونه كه به اسباب نزول آيات اشاره نمودند و60 نوع از انواع علوم قرآني را املاء فرمودند و براي هر نوعي، مثال مخصوص به آن آوردند و با اين كار خويش، توانستند از مهمترين اصل از اصول اسلام، محافظت نمايند.انتقال قدرت به عمر:طولي نكشيد كه مريضي بر ابوبكر غلبه نمود و مشرف به موت گرديد. در اين حال تصميم گرفت كه عمر را بعد از خود به خلافت برگزيند: پس اكثر مهاجرين و انصار، اعتراض نموده و كراهت خويش را اعلام فرمودند؛ چرا كه مي دانستند، عمر داراي اخلاقي خشن است و با مردم، تعامل بدي دارد؛ ولي ابوبكر بر نظر خود اصرار ورزيد و عثمان را احضار نموده تا بنويسد كه ابوبكر، خلافت را به عمر، واگذار مي نمايد و او نيز چنين كرد.سيرة عمر در حكومت:در روش حكومتي عمر، يكسري مسائلي كنار زده شد و يا بالعكس، مسائلي كه جزء سيرة نبوي نبود، اعمال شد كه به صورت خلاصه، اين موارد را بيان مي نمائيم.
1- او در مقابل مردم، با قساوت و خشونت، تعامل مي نمود به گونه اي كه زن بارداري پيش او آمد تا از او درخواست ]يا سوالي[ نمايد و از شدت ترس از عمر، حمل خود را بر زمين نهاد.نحوه تعامل او با جبله بگونه اي بود كه سبب ارتداد جبله و فرار او به سوي روم گرديد.
2- عدم مساوات در اعطاء حق مسلمين و برتري قائل شدن براي بعضي بر اساس غيرشرعي و بدون توجيه قرآني، بلكه بر اساس قرابت يا فاميل بودن اشخاص.
3- عدم دقت در انتخاب عمال حكومتي بر اساس اسلام، چرا كه كساني را به استخدام مي گرفت كه در فساد معروف بودند و در دين ناخالص.
4- استثناء نمودن معاويه از بازرسي و ترك نمودن معاويه بگونه اي كه به مدت طولاني، هر كاري كه مي خواهد، انجام دهد.
علي عليه السلام در حكومت عمر:امام عليه السلام، بعد از اين كه سيرة سلطنت حاكم و حركت گروهي كه تحت لواي اين سلطه، بر انحراف خلافت اصرار مي ورزيدند را مشاهده نمودند، در جايگاه ناصحي امين در آمدند كه خليفه جديد را در اين مسئوليت سنگين و بزرگ، ارشاد و نصيحت نمايند.پس ايشان بر سلامت رسالت و امت اسلامي، امانت داري نموده و تلاش خود را در اداي تكليف در جهت تعليم و عمق بخشي به علم ديگران و قضاوت بصورت وسيع تر از دورة ابوبكر، بكار بستند و در مسائل جديدي كه خليفه جديد و ديگر صحابه از عهدة آن بر نمي آمدند، جد و جهد مي نمودند؛ از اين رو عمر، در برابر امام عليه السلام، اظهار تواضع و كوچكي مي نمود و راي و نظر ايشان را محترم مي شمرد و حكم ايشان را امضاء و تائيد مي نمود تا آنجا كه بارها از او روايت شده كه در اكثر مسائل مشكل، گفته بود: لاابقاني الله لمعظه ليس لها ابوالحسن.]يعني خداوند مرا در مشكل و معضلي كه ابوالحسن (اميرمومنان عليه السلام) در آن نباشد قرار ندهد ،حاكي از آنكه امام عليه السلام كمك و مشاور او نباشد[ نيز روايت شده كه عمر، خواست كه زن ديوانه اي كه متهم به زنا بود را رجم كند؛ پس امام عليه السلام، قضاوت عمر را رد نموده و او را متذكر حديثي از رسول اكرم صلوات الله عليه و آله نمودند.در اين هنگام بود كه عمر گفت: لولا علي لهلك عمر.

علي عليه السلام در حكومت عثمان:
 

عثمان همچون ابوبكر و عمر، سياستمدار و مكار نبود، لذا وقتي بالاي منبر رسول خدا صلي الله عليه و آله رفت، بر خلاف دو خليفه قبلي، در همان موضعي كه رسول خدا صلوات الله عليه و آله مي نشستند، نشست.او در مسند حكومت، علناً به قوم خويش – بني اميه- ميل پيدا نموده و آنها را بر گردن مردم سوار نمود و مناصب مهم حكومتي را در بني اميه خلاصه نمود.در اين ميان، به نصائح صحابه از جمله اميرالمومنين عليه السلام اعتنا ننمود و به گونه اي عمل نمود كه ابوسفيان بعد از اتمام بيعت عثمان بعنوان خليفه مسلمين به سوي قبر حمزه بن عبدالمطلب – سيدالشهداء – رفته و بر بالاي قبر او ايستاد و خطاب به حمزه، سخني به اين مضمون گفت:اي اباعماره! همانا آن امري (حكومت) كه با شمشير بر سر آن نزاع برخاستيم، در دست فرزندان ما ( بني اميه) است كه با آن بازي مي كنند.
عواقب شوم حكومت عثمان:
امام عليه السلام با ابوبكر و عمر، در زمان حكومت آن دو، معارضة علني ننمودند و انحراف در مسير حكومت اسلامي نيز، امري مخفي و پوشيده بود.امام عليه السلام در خيلي از مواقع، براي اصلاح امر خليفه خطاكار، دخالت مي نمودند و خليفه نيز، ايشان را استجابت مي نمود.ايشان در زمان آن دو خليفه، از حق خود در رابطه با خلافت كوتاه آمدند، ولي از مراقبت و محافظت عقيده اسلامي كه از ميراث رسول خدا صلي الله عليه و آله بود، كوتاه نيامدند و پيوسته، حافظ شريعت نبوي بودند.اما در زمان حكومت عثمان، فساد و تباهي علناً در حكومت مشهود بود؛ لذا امام عليه السلام علناً با عثمان مخالفت نمودند، حتي كساني كه در جايگاه مخالفت با خلافت امام عليه السلام قرار داشتند، از طرز حكومت عثمان و فساد حكومت، ناراضي بودند.عثمان، قبل از اسلام، مرد ثروتمندي بود و در زمان اسلام نيز پيوسته اينگونه بود؛ از اين رو معناي فقر و درد محرومين را نچشيده و در برابر مطالبة آنان از عثمان مبني بر عدالت ورزي، با خشونت و سنگدلي، عمل مي نمود همانگونه كه با عمار بن ياسر و ابوذر عمل نمود.او امور حكومتي را بر عهدة نزديكانش گذاشت، همانگونه كه وليدبن عقبه را بر كوفه مسلط ساخت، در حالي كه نبي اكرم صلوات الله عليه و آله، او را از اهل آتش خوانده بودند.عثمان در برابر مروان بن حكم، ضعيف بود و آنچه مروان مي خواست را تنفيذ مي نمود، تا آنجا كه وقتي بر عثمان شورش نمودند، امام عليه السلام دخالت نمود و شورشيان را بازگردانيد – شورشياني كه اصلاح سياست اجرائي و مالي و تعويض واليان فاسد حكومت را خواستار بودند – و با عثمان شرط نمودند كه از مروان بن حكم و سعيد بن عاص اطاعت ننمايد؛ اما به مجرد اينكه اوضاع آرام شد، مروان دوباره بازگشت.در جاي ديگر، وليدبن عقبه، شرب خمر نموده بود و شهود شهادت دادند كه او شرب خمر نموده است؛ اما عثمان بر آنان خشم گرفت و آنها را دور نمود.اينجا بود كه امام عليه السلام دخالت نموده و امر نمودند كه وليد را فرا خوانده و او را محاكمه نموده و بر او اقامه حد شود. هنگامي كه وليد، احضار شد و شهادت شهود ثابت گشت، امام عليه السلام، حد را بر او جاري نمودند.اما سياست مالي عثمان، امتداد همان سياست عمر بود كه ايجاد فاصله طبقاتي و مقدم نمودن بعضي از مردم بر بعضي ديگر در عطا و بخشش بود.تنها فرقش اين بود كه عثمان اين سياست را با شدت بيشتري پي جوئي نمود؛ بگونه اي كه وقتي خزانه دار بيت المال به عثمان اعتراض نمود، عثمان به او گفت: تو تنها خزانه دار ما هستي.

آثار منفي حكومت عثمان در امت اسلامي:
 

حكومت عثمان استمرار همان خط سياسي حاكم بود كه از لحاظ روش و اعتقاد، با محتواي رسالت نبي اكرم صلوات الله عليه و آله منطبق نبوده و از اين صراط مستقيم منحرف شده بود؛ پس آثار بدي را در مسير حكومت و امت اسلامي بر جاي گذاشت.نيز آتش فتنه ها را در اطراف بلاد اسلامي، مشتعل ساخت كه مي توان به 7 نمونه از آن اشاره نمود.
1- حكومت عثمان، از راه و روش شريعت اسلامي بدور بود لذا حدود، معطل گذاشته شد، فساد شيوع پيدا نمود و در بازرسي و محاسبة مسئولين، سستي شد؛ از اين رو، روح سرپيچي از قانون زنده گرديد ومظاهر فساد، به كمال پرده دري و استخفاف نسبت به احكام اسلامي، شيوع پيدا نمود و خانه هاي واليان حكومتي و شخصيتهاي متنفذ، از مجالس غنا و خمر، پر شده بود.
2-روح حكومت عثمان، روح قوم گرائي بود كه ابوبكر، آن را به عنوان روش سياسي خود، بكار بست و قانونمند كرد؛ پس سلطة بني اميه در زواياي دولت بروز كرد و سياست مطلقه اي كه اسلام از آنها گرفت را براي خود يافتند و بني اميه نيز جبهة سياسي قويي در برابر اسلام، در برابر روش و منش اهل بيت عليهم السلام بودند.
3- حكومت عثمان، حكمراني را براي خود، حقي مي دانستند كه به آنها داده شده بود و قائل بودند كه هيچ كس، حق گرفتن آن را ندارد. آنان حكومت را وسيله ارضاي خواسته هاي منحرف و غيرمشروع خود و نيز شهوتهاي شيطاني خود مي دانستند و نه وسيله اي براي اصلاح اجتماعي و گسترش رساله اسلامي در اقصا نقاط زمين.
4- حكومت عثمان، طبقه بزرگي از ثروتمندان را بوجود آورد كه مصالح شخصي آنان با حكومت مطابق حق و شرع مقدس اسلام، مطابقت نداشت؛ به گونه اي كه فقراء از مسلمين، قويا با قدرت و شدت، اصلاح نظام مالي و اقتصادي را از آنان خواستار شدند.
5-حركت ابوذر (رحمه الله عليه) در برابر فساد مالي حكومت، بهترين شاهد و دليل بر عمق گستردگي فقر در ميان امت بود.
6-خشونت طلبي در تعامل با مخالفين و اهانت به ايشان باعث ايجاد قيام مسلحانه عليه نظام حكومتي عثمان شد؛ كه نمونة بارز آن، قتل عثمان بود.
7-بدنبال قتل عثمان، فتنه اي بپا خاست كه هر زمان، ممكن بود شعله ور شود و شعاري را بدنبال خود داشت كه نفعيون و خوارج از اطاعت و تبعيت، آن را بالا برده و موجب مشكلات و جنگهايي در برابر حكومت شرعي اميرالمومنين عليه السلام شد؛ حكومتي كه به خواست عموم مردم بر سر كار آمد.
8-از آثار قيام عليه عثمان اين بود كه گروههاي مسلح از اقطار مختلف اسلامي، ايجاد شد كه مدينه را احاطه كرده بودند و منتظر بازگشت حكومت بودند و اين خود، قدرتي شده بود كه در حكم ]يا حكومت[ جديد تاثيرگذار بود.]چنانچه با ايجاد حركت در عموم مردم، با قدرت باعث تغيير آن مي شدند.[
امام علي عليه السلام بعد از قتل عثمان:
1- بيعت مسلمين با امام عليه السلام
بعد از آنكه عثمان به قتل رسيد، نظر ها به سوي امام عليه السلام معطوف گشت؛ به اميد آنكه آن حضرت، امت را از اين درد ورنج وارده بر امت اسلامي نجات دهد؛ از اين رو تعداد كثيري از مسلمين پيرامون حضرت جمع شده و اصرار نمودند تا ايشان را مجبور به قبول رهبري امت اسلامي نمودند، بعد از آنكه حكومت و امت اسلامي دچار انحراف و سقوط شده بود.امام عليه السلام وقتي با اصرار مردم مواجه گرديدند، قبول امر خلافت نمودند؛ البته قبول اين مهم را يكروز به تاخير انداختند و بيعت مردم را در مسجد قرار دادند – بر خلاف شيوه بيعت در سقيفه و نيز بيعت شوراي شش نفره – تا به اين صورت، فرصت ديگري را براي امت پيش آيد تا عواطف و قرار آنها در خضوع نسبت به آن حضرت، مورد آزمايش و امتحان قرار گيرد.اين امت، آنچه نص نبي اكرم صلوات الله عليه و آله مبني بر خلافت آن حضرت بود را ضايع نمودند، پس منحرف گشتند.]و اينجا بايد با خضوع، آنچه را در گذشته مي بايست انجام دهند را اكنون به انجام رسانند.[نحوه بيعت و توصيف آن روز، خود حكايتي دارد كه در حوصله اين مقاله، نمي گنجد؛ از اين رو از آن در مي گذريم.
2- مخالفان حكومت:
در اين ميان، كساني بودند كه اجماع امت بر رهبري آن بزرگوار را شكسته و از بيعت با ايشان تخلف نمودند و با اين كار، باب جديدي از فتنه را گشودند. (نام آنان در تاريخ ثبت گرديده كه به جهت وطولاني شدن كلام، از بردن نام آنان خودداري مي كنيم.)
از ميان متخلفان، معاويه بن ابي سفيان بود كه مشكلاتي براي جامعه اسلامي ايجاد نمود.البته گروهي از متخلفان از كوتاهي نمودن خويش در امر بيعت با آن حضرت، پشيمان گشتند؛ ولي امام عليه السلام هيچگاه متعرض آنان نگشته و آنها را به حال خود رها نمودند.
3- پيامدهاي روش حكومت علي عليه السلام:
امام عليه السلام بعد از آنكه ربع قرن از حكومت، دور نگه داشته شدند، حكومت را بدست گرفتند.در زمان ايشان، مسلمانان جديدي بودند كه در سايه حكومت غيرمعصوم و بلكه منحرف از روش صحيح رسالت اسلامي گذران زندگي نمودند و بر حكومت شايسته آن بزرگوار بود كه در كمترين زمان، با وجود مشكلات داخلي به امور مهم و اساسي كه در ذيل مي آيد بپردازد.
اين امور مهم، شامل موارد زير مي شد:
1- منهدم نمودن فاصله طبقاتي كه خلفاي گذشته ايجاد كرده بودند و آن به صورتهاي زير بود.
الف- برقراري تساوي به تبعيت رسول گرامي اسلام صلوات الله عليه و آله، بين تمام مسلمين در عطاء و بخشش.
ب- بازگرداندن اموالي كه در زمان حكومت عثمان، به ناحق از بيت المال توسط برخي، گرفته شده بود.پس به صورت علني اعلام نمودند كه اموالي كه به ناحق گرفته شده، بايد به بيت المال بازگردانده شود، چه، اين اموال نزد طبقه اي باشد كه اطراف عثمان بودند و چه، عثمان، آن اموال را براي تمايل ديگران به سوي خويش، به ديگران داده باشد.
ج- تساوي در اجراي حكم شرعي الهي، بين مردم بدون امتياز قائل شدن براي برخي؛ چنانچه آن حضرت مرافعة خويش با يك نفر يهودي بر سرزره مفقود خويش (كه در دست آن يهودي ديده بودند.)را به شريع قاضي سپردند (در حالي كه خود، حاكم امت اسلامي بودند)
2- نظم اداري و بازگرداندن سيطرة مركزي به دولت:ايشان، كساني را كه در ميان مسلمانان، مورداطمينان بودند را به اقصي نقاط مملكت اسلامي روانه نمودند تا امارت آنجا را بدست بگيرند.نيز براي ايجاد سيطرة مركزي بر ولايت شام، بعد از آنكه معاويه از بيعت، امتناع ورزيد، نيروهاي مسلح خود را روانه شام نمودند(تا حكومت بر بلاد شام را بدست گيرند) و فرزندش، محمدبن حنيفه را پرچمدار نيروهاي مسلح نمودند.
4- فرهنگ اسلامي در حكومت خلفاء:
از بزرگترين مشكلاتي كه رسالت و شريعت را با مشكل مواجه ساخته بود، در دست گرفتن گروههاي منحرف فكري و عاجز از دفاع از شريعت بود.آنها با سكوت يا اختلافشان، شك را در ميان عموم مردم نسبت به رسالت و عقايد ايجاد نمودند.در اين حال، وقتي گروه حاكم مشاهده نمود كه اهليت حكومت بر امت اسلامي را نداشته و از جهات علمي نيز كمبود دارد، كارهايي را به اجرا گذارد تا به زعم خود، علاج اين مسئله مشكل را بنمايد.
1- يكي از اين كارها، منع گسترش احاديث نبوي بود.
2- نهي از سوال از آنچه از معاني آيات قرآن كريم، مجهول بود. به عبارت ديگر گرفتن سلاح بحث و تحقيق و تعلم و تدبر و تفقه در آيات و احكام قرآن كريم بود.
3- باز نمودن باب اجتهاد در مقابل نص قرآن كريم يا احاديث نبوي.هر يك از اين امور، خود سبب اصلي در انحراف مسير رسالت اسلامي شد و باعث بسياري از فتنه ها و گمراهيها گرديد.
5- تلاش امام عليه السلام در احياء شريعت اسلام:
امام عليه السلام، حفظ و صيانت از شريعت مقدس اسلام را از زيغ و انحراف و پاسداري از شؤون دولت اسلامي را از ضروريات مهم بعد از غيبت و نبود رسول مكرم اسلام صلوات الله عليه و آله دانسته و تلاش و كوشش خويش را در اين راه بذل نمودند، حتي زماني كه خلافت در دست نااهلش قرار گرفته بود.گامهايي كه ايشان در اين راه برداشتند را مي توان در 6 مورد ملاحظه نمود و خلاصه كرد.
1-گشودن باب سوال و گفتگو از قرآن كريم و سنت و هرآنچه كه به شريعت مقدس، تعلق داشت در برابر عموم مردم.
2-تعليم قرائت قرآن كريم به همراه تعلم و معرفت آنچه در قرآن است، از علم و عمل گرفته تا تفقه در احكام دين.
3-اهتمام به قرائت غيرعرب مسلمان و يا كساني كه لغت عربي را بصورت صحيح نمي دانستند با وضع علم نحو.
4-فراخواندن به روايت نمودن سنت نبوي و تدوين و تدريس آن.
5تثبيت و انحصار در منبع بودن قرآن كريم و سنت در تشريع و احكام و رد نمودن منابع ديگر مثل قياس و استحسان. و در نتيجه علاج آنچه در اثر اجتهاد باطل و بدعت بر شريعت اسلام، عارض شده بود.
6-تربيت گروهي از مؤمنين صالح در محافظت از جامعه اسلامي.
(مجموع اين كارها، در زمان اندكي صورت گرفت كه آثار آن تاكنون و تا روز قيامت باقي است.) از اينجا به بعد، گذري بر احاديث آن حضرت مي نمائيم تا ميزان اهتمام آن حضرت به موضوعات مختلف را به صورت ناقص و در حد وسع خويش، دريابيم.
احاديث علي عليه السلام:بحارالانوار : از ميان كتب حديثي، تنها منبعي كه از لحاظ كميت، بيشترين تعداد روايات را در خود جاي داده است، بحارالانوار علامه مجلسي رحمه ا… عليه است.«علامه مجلسي اين كتاب شريف را از حدود 600 كتاب گردآوري نموده و آنچه را گردآوري كرده به شرح و بيان و توضيح آن پرداخته است.ايشان در مقدمه بحارالانوار، به معرفي مصادر آن اختصاص داده كه بالغ بر 378 كتاب مي باشد.ايشان به اين تعداد كتاب اكتفا ننموده و بيست كتاب لغت و سيزده كتاب از كتابهاي شرح احاديث اهل سنت را نام برده كه منبع مراجعه ايشان بوده است.نيز 52 كتاب از كتابهاي حديث و تاريخ اهل سنت را نيز نام برده كه براي رد بر خودشان يا براي بيان مورد تقيه و يا تائيد روايات خود از آنها نقل نموده است.بنابراين مصادر بحارالانوار، حدود 500 كتاب است كه بيشترين آن كه بيش از چهارصد عدد است از شيعه و حدود 85 كتاب آن از عامه مي باشد.اين فقط مقداري است كه علامه، در مقدمه نام برده، بدون توجه به آنچه كه در اينجا نامشان نيامده، ولي در ضمن كتاب از آنها نقل مي كند و اگر تمام آنها را در نظر بگيريم، مجموعه مصادر بحارالانوار، بيش از 600 كتاب است.»(2) با اين توضيح و با توجه به اين كه عمده كتاب معتبر شيعه، جزء مصادر اين كتاب ارزنده به شمار مي آيد و نيز احاديثي از اهل سنت نيز در آن موجود مي باشد، بي شك بهترين منبع براي دستيابي به احاديث و نمونه گيري و آمار گرفتن مي باشد.البته در اين ميان كه آيا احاديث منقول در بحارالانوار، از صحت برخوردار است يا نه، بحثي است كه خوانندة محترم مي تواند آن را به طور مفصل در كتاب آشنائي با بحارالانوار از جناب آقاي احمد عابدي، مطالعه نمايد.موضوعات:علامه مجلسي، بحارالانوار را در 25 موضوع عام، دسته بندي نمود و ما نيز به پيرو ايشان، احاديث حضرت علي عليه عليه السلام را در يكي از 25 موضوع قرار مي دهيم. البته بهتر است كه به جاي موضوعات لفظ كتب را بكار ببريم. زيرا ممكن است برخي كتب شامل چند موضوع باشد، البته نزديك به هم هست.

پي نوشت ها :
 

1.ر.ك: اعلام الهدايه ج2، نيز اين كتاب منابع فراواني دارد كه به جهت اختصار از آوردن منابع كتاب، خودداري مي كنيم.
2.ر.ك: عابدي، احمد(1378 ش) آشنايي با بحارالانوار، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 225 و 226.
 

ادامه دارد

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد