خانه » همه » مذهبی » دریای معنويت

دریای معنويت

دریای معنويت

کرمانشاه به سبب تنوع ويژگي هاي قومي و مذهبي غرب کشور،ازديرباز يکي از نقاط مهم کشور بوده ودرصورت کوچک ترين کم توجهي و کوتاهي قابليت بحران زايي را درخود نهفته داشته است.درطول تهيه اين ويژه نامه، مدام اززبان نزديکان ومعاشران شهيد محراب شنيديم که ايشان توفيق زيادي درحل اين مشکلات يافته بودند. به همين سبب بهترديديم تا ازنظرات وخاطره هاي اهل سنت نيز درتکميل ويژه نامه چهارمين شهيد محراب بهره ببريم.

9322cf58 919a 4bde 9d86 551dc3e65ed6 - دریای معنويت

0019268 - دریای معنويت
دریای معنويت

 

 

* گفتگو با حاج ملامحمد محمدي درباره خصوصیات شهید آیت الله اشرفی اصفهانی

درآمد
 

کرمانشاه به سبب تنوع ويژگي هاي قومي و مذهبي غرب کشور،ازديرباز يکي از نقاط مهم کشور بوده ودرصورت کوچک ترين کم توجهي و کوتاهي قابليت بحران زايي را درخود نهفته داشته است.درطول تهيه اين ويژه نامه، مدام اززبان نزديکان ومعاشران شهيد محراب شنيديم که ايشان توفيق زيادي درحل اين مشکلات يافته بودند. به همين سبب بهترديديم تا ازنظرات وخاطره هاي اهل سنت نيز درتکميل ويژه نامه چهارمين شهيد محراب بهره ببريم.مصاحبه ذيل درهمين بستر با حاج ملا محمد محمدي، امام جمعه اهل سنت کرمانشاه،انجام شده است.

براي پي بردن به فعاليت هاي شهيد محراب آيت الله اشرفي اصفهاني،بهتراست از ابتداي آشنايي شما ونخستين معاشرت هاي تان با آن بزرگوار آغاز کنيم؟
 

اولين مرحله اي که ما توفيق زيارت شهيد محراب را يافتيم،زماني بود که در سرپل ذهاب امام جمعه بوديم،جنگ تحميلي شروع شد وما ناچار شديم در دوم يا سوم مهرماه 1359 به شهر کرمانشاه مهاجرت کنيم. چون مسؤوليت امام جماعت آن ديار برعهده ما بود، طبعاً با شهيد محراب هم ارتباط داشتيم. اولين باري که من خدمت ايشان رسيدم، در منزل خودمان بود. پس از اين که متوجه شده بود ما از سرپل ذهاب مهاجرت کرده ودر کرمانشاه سکونت گزيده ايم ودرخانه محقر وکوچکي زندگي مي کنيم، به ما اطلاع دادند که شهيد محراب وارد منزل شما خواهد شد.

قبل از آن،شما ارتباطي با ايشان نداشتيد؟
 

ارتباط آن چناني اي نداشتيم،ارتباط ما از همين جا شروع شد. حاج آقا اشرفي، تشريف آوردند ومن که سيماي ايشان را ديدم به گريه افتادم. آن سيماي نوراني، آن سيماي پاک وبي آلايش، آن تقوا وخداشناسي،آن زهد وعرفاني که در وجودش داشت،اثرات مفيدي بر وجود ما گذاشت .ايشان آمد وبالاي فرش نشست، به ما نگاه کرد واز اوضاع واحوال مهاجرت سؤال کرد وفرمود که شما ايمان خوبي داريد. علاوه براين که ايمان خوب داريد، توکل خوبي هم به خدا داريد، چون به خاطر خدا ونظام جمهوري اسلامي اين مسير را انتخاب کرده ايد. القصه، آمدند، نشستندويک چاي خوردند وتشريف بردند که درآن جا مفصل صحبت کرديم وآوارگي خودمان را براي شان بيان کرديم و صحبت هايي درباره مردم درمحضرشان عرض کرديم و پايه ارتباط ما ازآن جا شروع شد.

از ويژگي هاي اخلاقي شهيد اشرفي صحبت کنيد.
 

ويژگي هاي اخلاقي شهيد محراب خيلي زياد است وزبان بنده الکن است که بتواند آن ويژگي هاي پرمعنا که در وجود ايشان بود را بيان کند.ابتدا من راجع به تقواي ايشان صحبت مي کنم.خداشناسي، پرهيزگاري،رعايت کل مسائل اسلامي وبيان کردن آن بدون احساس،يعني آن هايي که از آن صحبت خوش شان نمي آيد وبدون ترس. معظم له- در طول خدمت شان- آن رسالتي را که برعهده شان گذاشته بودند، انجام مي داند. در واقع، آن چه مورد رضايت خداوند تبارک وتعالي وپيامبر عظيم الشان وائمه (ع) بود بيان مي داشت واز هيچ کس باکي نداشت.اين صفت ارزشمند تقوا در وجود ايشان مستقربود والحمدلله رب العالمين اين صفت تا زماني که شهيد شد،کمافي السابق ،پايدار وبرقرار بود.

در دين داري هم ايشان زبان زد خاص وعام بودند.
 

واقعاً.تقوا،ديانت، لياقت وصداقت در ديانت و گفتار،ازديگر صفات ايشان بود.دومين صفت شهيد هم شجاعت بود. شهيد محراب، درايراد خطبه ها و سخن راني هايش، با حضور درجلسات مختلف، ولو اين که آن زمان، زمان حادي بود و دشمنان داخلي و خارجي درحول وحوش بودند، مطالب را ادا مي کرد. ازاين جهت، ما افتخار داشتيم تا از وجود چنين امام جمعه اي در شهر خودمان بهره مند باشيم. عرفان، تصوف وزهد ايشان،يکي از صفات بارز آن حضرت بود، به نوعي که در پذيرايي واردين شخصاً اقدام مي کرد. نمازهاي شبانه اش وآن اشک هايي که قبل ازنماز صبح مي ريخت که من شخصاً درمسافرتي که با هم بوديم شبي شاهد آن بودم،” ويستغفرون بالاسجار”آيه قرآن،شايد در وجودايشان هم مصداق پيدا کند.من محاسن زيادي از شهيد ديده ام؛اخلاق کريمانه واسلامي ايشان.همان گونه که پيامبرعظيم الشأن(ص) اسلام فرموده بود:«ادبني ربي فاحسنت اديبي خداوند مرا خوب ادب کرده، بهترين ادب.»اين ادب شدن وادب کردن، در وجود شهيد محراب هم بود. سعه صدر فراواني درمقابل ارباب الرجال داشت وبرخورد پرخاش گرانه وخشونتي اصلاً درايشان وجود نداشت. يادم مي آيد زماني خدمت ايشان رفتم، مرحوم شهيد صياد شيرازي هم تشريف آورده بودند وچند نفر ديگري هم بودند، خودشان بلند شده بودند وبا استکان ونعلبکي و آن گز معروف اصفهاني ازهمه پذيرايي مي کردند. مرا خدمت مهمانان معرفي کردند وگفتند ايشان يکي از برادران اهل سنت خيلي خوب ماست. شهيد محراب، با اين کيفيت مرا معرفي کردند. نهايتاً شهيد محراب دراخلاق اسوه بود:«ولکم في رسول الله اسوه حسنه».

فکرمي کنيد سرچشمه اين ويژگي هاي اخلاقي اي که برشمرديد، کجا بوده است؟
 

قطعاً سرچشمه اين همه نشو و نمو درتبعيت از قرآن، رسول وائمه هدي(ع) وتبعيت کامل ازحضرت رهبري وامام والاي انقلاب است.

جايگاه علمي شهيد اشرفي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
 

شهيد محراب،جايگاه علمي اش خيلي بالا بود، به نوعي که من شايد سه،چهاربار که درکلاس درس ايشان درجمع برادران طلاب تشيع شرکت کردم،ازمزاياي علم ودانش فوق العاده شان برخوردار شدم؛درکتاب هاي فلسفي،اخلاقي ومکاسب که درس مي دادند.

شيوه تدريس ايشان به چه شکل بود؟
 

طلبه هايي که در مدرسه آيت الله بروجردي بودند که معروف به مدرسه علوم ديني امام خميني بود،درجلسه حضور پيدا مي کردند. ايشان هم درپايين ترين قسمت مجلس مي نشستند ومشغول به تدريس مي شدند. بيانات وعبارات را مي خواندند ومعني مي کردند وجواب سائلين را هم با خلق وخوي خوش پدرانه نسبت به شاگردان شان مي دادند.

درملاقات هايي که با شهيد اشرفي داشتيد چه احساسي به شما غالب بود؟
 

من اين مسأله را بدون ريا عرض مي کنم، زماني که با ايشان برخورد مي کردم و ملاقات داشتم ،به عنوان امام جمعه منطقه، ملاقات نمي کردم،بلکه به عنوان يک شخصيت ديني والا خدمت شان مي رسيدم. همواره از آن اثراتي که دروجود ايشان بود، بهره مند مي شدم.دوست داشتم که حداقل هفته اي يک بار،دوبار درخدمت ايشان باشم.
معنويت،مهم ترين چيزي بود که در وجود شهيد محراب موج مي زد.

کيفيت نمازجمعه هاي شهيد اشرفي چگونه بود؟
 

مردم عاشق اين فريضه بودند، چون ابتداي برگزاري نماز جمعه دراين شهر بود وهمگان تشنه اين آيين سياسي،عبادي، الهي بودندوعشق وعلاقه وافري به نماز جمعه داشتند. اين بنده خدا هم تشنه خدمت گزاري به دين، مردم وانقلاب بود. حاج آقا، درکمال خلوص نيت، تشريف مي آوردند وحدود يک ساعت صحبت وسخن راني مي کردند. بدون تشريفات ،خطبه هاي خود را ايراد مي کردند ،با آن بيان شيرين وخداپسندانه، چيزي که ازدل برآيد لاجرم بردل خواهد نشست.چون صحبت هايش خالص وخدايي بود اثر فراواني برمردم مي گذاشت. خطبه هايش زيبا بود؛ همه جانبه، اخلاقي، اسلامي، انقلابي وخلاصه اين که جامه ومانع بود.

شما هم درنمازجمعه هاي شان شرکت مي کرديد؟
 

يک بار درخطبه هاي حاج آقا حضور يافتم وبعد براي نماز جمعه خودمان آمدم، ولي معمولاً خطبه هاي شان در روزهاي جمعه را که به سرعت ضبط وپخش مي شد، گوش مي کردم.

روش وگفتماني که شهيد اشرفي در ايجاد هم دلي با اهل سنت ازآن استفاده مي کرد، چه بود؟
 

شهيد محراب، شاگرد حضرت امام بود وامام نيز وحدت را خيلي دوست داشت. حضرت امام (ره) مسؤوليت سنگيني به ايشان محول فرمود که آن هم اداره امور اهل سنت دراستان بود، در آن مقطع خاص وآن نابساماني هايي که ما مشاهده مي کرديم.جلسات ائمه جمعه را درمناطق مختلف برپا مي کردند،با وجود اين که دشمنان زيادي وجود داشتند.
از صحبت هايي که درآن جلسات مي شد، براي ما بگوييد که چطور وبا چه روشي آن اختلاف يا تفاوت ديدگاهي را که ميان اهل سنت وتشيع وجود داشت،حل مي کردند.
قدم اساسي اي که براي وحدت برداشته بودند، اين بود که دفتر روحانيت اهل سنت را در کنار حوزه علميه حضرت امام خميني (ره) درمسجد آيت الله بروجردي قرار داده بودند. هرکس که به اين جا وارد مي شد، طبعاً سري هم به تشکيلات اهل سنت مي زد واين خود به خود پايه اي اساسي براي وحدت امت اسلامي دراستان بود.

فکر مي کنيد که حضرت امام،مسؤوليتي کلي را به ايشان محول فرموده بودند واين موارد،سليقه شخصي خودشان بوده است؟
 

اين جزو خصوصيات خودشان بود. امام آن وظيفه را محول کرد،شهيد اشرفي هم دربرنامه ريزي اش خيلي استاد بود.شاهد بود و مي ديد که دشمنان دارند بين مردم تفرقه مي اندازند.آمد وآن دفتررا درکنار دفتر حوزه علميه امام خميني قرار داد. هر روز صبح که بلند مي شد،بعد از تدريس چند دقيقه اي مي آمدند در دفتر، که آن زمان مسؤوليتش به عهده من بود،مي نشست وراجع به برنامه ها ومشکلات اهل سنت صحبت مي کرد .در جلسات مختلفي که با هم مي رفتيم، آن آيه واحاديثي را که در مورد وحدت کار ساز بود، بيان مي کرد.
ونه، آن مطالبي را که خداي ناکرده ممکن است باعث بروز تنش بشود.
درايراد بيانات درخصوص وحدت خيلي دقيق بود. بدون حب وبغض ولله، کار مي کرد. قلب همه اهل سنت را پاک کرده بود.طبعاً چيزي بين فريقين به وجود مي آيد، ولي تردد ايشان درمناطق مختلف سني نشين باعث شده بود تاگرد اختلاف برچيده شود و وجود خارجي نداشته باشد.

00192681 - دریای معنويت

طبعاً شهيد محراب براشتراکات ديني تأکيد و برهمان مبنا حرکت مي کردند.ديگر اقدامات ايشان را هم دراين خصوص بيان کنيد.
 

سمينارائمه جمعه اهل سنت واهل شيعه در اسلام آباد غرب گذاشته بودند.سمينارهاي مختلفي برپا مي کردند.آن زمان رهبر معظم انقلاب، رئيس جمهور بودند. ايشان هم در سمينار ائمه جمعه وجماعت حضورداشتند.بسياري از مراجع، شهيد صدوقي، ائمه جمعه منطقه، مراجع مختلف ومقام معظم رهبري هم درآن جلسه شرکت کرده بودند. امام جمعه اهل سنت،از ديدگاه خودش مطلب ارائه مي کرد، امام جمعه شيعه نيز هم چنين.هيچ گونه بوي اختلافي از آن جلسه به مشام نمي رسيد.نوبت ما هم که شد، ما آن موقع به عنوان امام جمعه اهل سنت سرپل ذهاب حضور داشتيم، در رابطه با ولايت فقيه صحبت کرديم. سال 1361 بود. صحبت هاي من گيرا بود. اين صحبت ها در دل مقام معظم رهبري بود تا يک سال بعد از آن که تشريف آوردند به استان داري ومي خواستند به جبهه تشريف ببرند. درآن جا ديديم که مقام معظم رهبري- درلباس رزم- داخل حياط استان داري ايستاده اند.ايشان من را ديدند وصدا کردند. فکر کرديم شايد منظورشان ما نباشيم. فرمودند آقاي عالم، من دارم با شما صحبت مي کنم، تشريف بياوريد اين جا. من فاصله زيادي گرفته بودم،رفتم.فرمودند شما بوديد در سمينار اسلام آباد غرب دررابطه با ولايت فقيه صحبت کرديد- چه حافظه اي داشتند، تعجب کردم – گفتم بله.پيشناني مرا بوسيدند وفرمودند خداوند شما را براي اسلام زنده نگه دارد.اين نتيجه حسن رفتار وخلق وخوي شهيد محراب بود که اين همه را دور وبر خودش جمع مي کرد که رهبر معظم انقلاب هم در آن جلسه حضور داشته باشند وآداب ورسوم اهل سنت را شخصاً گوش کند که چه نظر وبياني دارند.

اشاره اي به آن سخن راني اي که در آن راجع به ولايت فقيه صحبت کرديد،بفرماييد واين که کلاً نظراهل سنت درمورد مقوله ولايت فقيه چيست؟
 

اهل سنت خيلي برولايت فقيه پاي بند هستند،چون قرآن چنين دستوري داده است:«يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منکم» واين «اولي الامرمنکم:جزو دين اهل سنت است وبه اين جمله بسياراهميت مي دهند. اگر ولايت فقيه،آن شرايطش که هاشمي باشد، سيد واولاد پيغمبرباشد را داشته باشد، نورعلي نوراست وتبعيت ازاو واجب، و اهل سنت براين مسأله صحه مي گذارند وبا اين ديدگاه به ولايت فقيه مي نگرند.

شهيد محراب،با اهل حق يا دراويش اهل کرمانشاه چه برخوردي داشتند؟
 

برخورد ايشان بسيارپدرانه،واعظانه ودلسوزانه بود.من هرگز نديده بودم که نسبت به اين گونه افراد پرخاش داشته باشد؛ مثل ديگر مردم.گاهي که شهيد به جبهه هاي مختلف مي رفتند وبا آن ها برخورد مي کردند، مثل يک هم وطن دوست داشتني با آن ها برخورد مي کرد.

از حضور شهيد اشرفي اصفهاني درجبهه ها بگوييد.
 

عادت خوب وجالب شهيد محراب حضور در جبهه ها بود،هميشه درمواقع حساس به آن جا مي رفت .در بيش تر حمله ها وعمليات ها شرکت مي کرد وبا آن ادعيه اي که مي خواند، دل همه را به خودش مي آورد، حضور همه جانبه اي داشت ومشوقي واقعي براي رزمندگان ما دراين منطقه بود- چه منطقه سنت نشين اورامانات چه منطقه آن طرف- ومرتب از جبهه هاي مختلف بازديد مي کرد.

به رزمنده هاي اهل سنت هم درجبهه ها سر مي زدند؟
 

هيچ فرقي بين رزمندگان سني با شيعه نمي گذاشتند.

رزمنده هاي اهل سنت بيش تر در چه مناطقي بودند؟
 

متفرق بودند ودر جبهه جنوب وغرب حضور داشتند، ولي بيش تر در جبهه اورامانات بودند.بومي آن جا بودند وجان بازانه خدمت مي کردند. در منطقه اورامانات،شايد ما بيش از يک هزار وششصد شهيد- فقط در جبهه -داديم.

اورامانات شامل چه شهرهايي مي شود؟
 

پاوه، جوان رود،روان سر،ثلاث باباخاني. اين هم علامت صداقت واخلاص به نظام جمهوري اسلامي و ولايت فقيه است .دوست دارم به خوبي درک کنيد اين مسأله را که اهل سنت به مسائل ولايتي آگاه و پاي بند هستند .

قطعاً اين طوراست .راستي شهيد محراب درتربيت فرزندان شان چگونه بودند؟
 

ما دراين مورد زياد اطلاع نداريم، به خاطر اين که – الحمدلله رب العالمين- آن شخصيتي که دروجود شهيد محراب بود، بالطبع فرزندانش هم خوب بار آمده اند. مثلاً آقاي محمد اشرفي که در شخصيت محترم وارزشمندي بود،هميشه درکنار پدرش- به هر جايي که مي رفت- بود.
به نظرم بهتراست در بزرگداشت نام، ياد وخاطره شهداي محراب، به ويژه شهيد اشرفي اصفهاني عزيز بيش تر بکوشيم. تمام قدرداني اي که از شهيد محراب مي شود فقط دريک روز بعد از ظهر وآن هم فقط دوساعت است که با همکاري چند انجمن تکراري برگزار مي شود، واقعاً حيف است.من انتظار دارم ازآن بزرگواراني که دراين زمينه کار مي کنند يک همايش همه جانبه براي شهيد محراب برپا کنند. به خدا تکند،شهيد محراب خدمات زياد،دلسوزانه و بي غرض ومرضي دراين استان داشته اند.چه سني، چه شيعه، همه به عنوان پدر به شهيد محراب نگاه مي کنند.دلم مي خواهد اين شخصيت بيش تر دربقيه جاها معرفي شود وقدرداني فوق العاده اي ازايشان بشود.حداقل اگرهمايش دو،سه روزه اي با دعوت از شخصت هاي داخلي وخارجي برگزار شود، خيلي خوب ومؤثراست.ما اين توقع را داريم که تا زماني که در قيد حيات هستيم اين را ببينيم، چون مي بينيم که مقداري راجع به شهيد محراب کوتاهي مي شود.
البته شهدا براي ماهيچ فرقي ندارند، ولي خون پاک شهداي محراب در راه اجراي رسالت حق ريخته شده وبا آن خوني که در جبهه ها به زمين ريخته است، تفاوت دارد. مسؤوليت اين خون ها خيلي سنگين است وبايد از آن ها قدرداني شود.

به نظرتان علت اين که منافقين يک پيرمرد هشتاد ساله واز نظر جسمي ضعيف را با آن وضعيت ناجوان مردانه به شهادت رساندند، چه بود؟
 

علاوه براين که منافقين داراي دين وايمان نبودند، وجدان هم نداشتند به قول سعدي:«نيش کژدم نه از ره کين است/ اقتضاي طبيعت اش اين است».شهيد محراب درباره افشاگري منافقين زياد در محراب و تريبون جمعه صحبت مي کرد که اين ها انسان هاي پاکي نيستند،انسان هاي مفسدي هستند، داراي اخلاق اسلامي نيستند،دست به هر جنايتي مي زنند،وبراي مردم در خصوص اين گروه روشنگر واقعي بود.
يادم مي آيد که بيست وسوم مهرماه آن سال داشتم،درجمع اهل سنت، نماز جمعه مي خواندم،هنوز نماز ما شروع نشده بود که يکي آمد وبه من اشاره کرد که آيت الله اشرفي را شهيد کرده اند. گفتم علت چيست؟ آزاري داشته؟ ظلم و زوري داشته؟ کج سليقگي داشته؟ نه، علت اصلي، فقط بيان مطلب با آن صفا وصدق وخلوص نيت در رابطه با اين گروه خدانترس بوده است.اين فاجعه،درضمن بيان گر بيگانگي آن ازخدا بي خبرها با مردم بود واين چنين بود که به خود اجازه مي دادند عزيزان ملت را به خاک وخون بکشانند،هم چنان که در شهادت شهيد محراب هم ديديم که اکثر مردم گويا پدرشان را از دست داده وبه گريه افتاده بودند.اين خودش اثر مطلوبي گذاشته بود که اين شهيد محراب-با آن سن وسال وخدماتش وبا آن برنامه ريزي اش-به دست منافقين،اين طور شهيد شود وبه همين خاطر همه به گريه افتاده بودند.خون پاک ايشان،باعث شد مردم به عشق شهدا بيايند درمسير مبارزه عليه باطل وگروه هاي مختلف گمراه.
خود من نيزهمواره علاقه فراواني به شهيد محراب داشته ام ودلم مي خواهد آثار شهيد محراب دراين شهر برقرار واحيا شود وصفات حسنه ايشان که همه استان شاهد آن صفات بودند،ترويج شود وبراي اين استان اثرات مطلوب وبهتري در برداشته باشد.

شما،قطعاً خاطرات شخصي فراواني از شهيد اشرفي داريد؛ازآن ها هم براي مان بگوييد.
 

هرگاه به منزل ايشان مي رفتم،شخصاً با کلاهي که روي سرشان بود،مي رفتند وچاي وگز مي آوردند مي گفتم من خودم مي روم، مي گفتند نه، نه. نه. حاج آقا اشرفي، نه فقط با من که زياد با ايشان آشنا بودم، بلکه با همه اين طور بودند، مخصوصاً اهل سنت را تکريم مي کردند، جناب آقاي حاج ملا قادر را خيلي دوست داشتند وآقايان ديگر را هم مثل ملا قادر دوست داشتند، ما همه زير مجموعه ايشان بوديم.هميشه درخصوص اجرايي امور اهل سنت،ما مشکلات موجود را خدمت ايشان ارائه مي کرديم وآن مشکلات به سرعت برطرف مي شد. کلاً حرکات، خطبه ها، جلسات، ميهمان نوازي ها وترددهاي شهيد محراب به جبهه ها براي ما خاطره انگيزاست.ما جداً براي اين شهيد محراب دعاي علو درجات داريم وخداوند تبارک وتعالي ان شاء الله ايشان را با صديقين، شهدا وصالحين محشور بفرمايدوهمه شهداي اسلام را -مثل شهيد محراب- مورد لطف وعنايت خود قرار دهد. از شما هم تشکر مي کنم که آن ” ما في الضمير” ما در مورد شهيد محراب را بيان مي کنيد. همه شهدا براي ما ارزش دارند، ولي چون مدتي دراين جا با ايشان محشور بوديم ورفت وآمد داشتيم ودرمعيت شان به جلسات مي رفتيم ، علاقه مان به اين شهيد به خصوص بيش تر است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد