اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)
اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)
محقق سبزوارى، سپس به بيان جواب اين اشكالات پرداخته و با توجه به اين كه غنا واژهاى عربى است، دخالت دادن عرف عجمى را در آن ناصواب مىشمرد. وى مىگويد كه در لغت، به همه اين موارد غنا گفته مىشود; كما اين كه اهل موسيقى نيز لفظ غنا را شامل همه اين موارد مىدانند. وى تاكيد دارد كه حتى عرب امروز نيز غنا را شامل همه اين موارد مىداند. در نهايت مىنويسد:
آنچه شايسته افراد متقى و متدين، به ويژه اهل علم و فقه است، آن است كه از اين قبيل موارد پرهيز كرده، در كار دين، رعايت احتياط داشته، به اصحاب اهوا نگروند، از تمايلات نفسانى و لذتهاى طبيعى، پرهيز كنند. در اين زمان، بهتر آن است تا در كار دين احتياط و تنها بر امور يقينى تكيه كنند، درست همان طور كه ائمه اطهار(ع) دستور دادهاند [رفتار كنند;قدس سره چرا كه اشتباه و اشكال در مسائل و ادله فراوان بوده و شبهات و اختلافات و رسوخ هواى نفس در اظهار نظرها فراوان است…. (31)
وى در پاسخ استفتاى ديگرى كه از وى در باره به آواز خواندن آيات قرآنى شده، بار ديگر نظر خود را داير بر تحريم تاكيد كرده است. وى مىنويسد:
خلافى ميان علماى اماميه (رضوان الله عليهم اجمعين) نيست در اين كه غنا و سرود حرام است و از احاديث متعدده ظاهر مىشود كه كبيره است; فرقى نيست كه غنا در قرآن باشد يا شعر يا غير آن. و فتواى بعضى از علماى سابق به تحريم رقص و تصفيق به نظر رسيده و فتواى كسى به اباحت آن به نظر نرسيده است. كتبه الفقير محمد باقر السبزواري. (32)
اين پاسخ، ما را با مشكل بيشترى درباره ديدگاه محقق سبزوارى رو به رو مىكند. دشوارى اين است كه چگونه است محقق با داشتن رساله تحريميه و اين پاسخ صريح، آنچنان از ناحيه دانشمندان ضد صوفى اين دوره، مورد حمله واقع شده است؟ به نظر مىرسد براى مخالفت، انگيزههاى ديگرى هم در كار بوده است.
فيض كاشانى و مساله غنا
فقيه ديگرى كه تمايلاتى از هر جهت مشابه محقق سبزوارى داشت، بلكه به مراتب در اين مساله از او صريحتر بود، ملامحسن فيض كاشانى (م1091ه.ق) است. وى نه تنها در گرايش فقهى خود همانند وى مىانديشيد و اين خط تا صاحب مدارك (محمد بن على موسوى عاملى (م1009ه.ق) و از آنجا تا مكتب فقهى مقدس اردبيلى ادامه مىيابد (33) بلكه در مبحث نماز جمعه و از جمله همين بحث غنا نيز همان عقيده سبزوارى را داشت. به علاوه، وى نيز همانند محقق، شخصيتسياسى داشت و مدتى منصب امامت جمعه اصفهان را عهدهدار بوده و با شاه عباس دوم (1052-1077ه.ق) و سپس شاه سليمان (1077-1105ه.ق) ارتباط داشت. در برابر اين خط، مخالفان متعددى قرار داشتند كه بسا در مساله نماز جمعه و غنا و گاه صرفا در مساله غنا، با محقق سبزوارى و فيض كاشانى سخت درگير مىشدند.
ديدگاه فيض كاشانى آنچنان كه در برخى از آثار او آمده حرمت غنايى است كه در زمان امويان و عباسيان معهود بوده و جز آن، حرمتى ندارد. گذشت كه محقق سبزوارى تنها در مورد تحليل غنا در خواندن قرآن بحث كرده بود; هر چند آن استثنا، در اصل به نفى حرمت مطلق غنا برگشته و اين راه را براى ديگر استثناها نيز فراهم كرده بود. در اينجا فيض، شايد حتى مقدم بر او، در اينباره سخن گفته است. اين تقدم از آن روست كه وى بحث غنا را در كتاب مفاتيح الشرايع خود كه آن را به سال 1042 هجرى قمرى به اتمام رسانده مطرح و اين نظر خود را در آنجا بيان نموده است. وى پس از اشاره كوتاهى به اقوالى كه در باب حرمت غنا آمده است، مىنويسد:
آنچه از مجموع اخبار وارده به دست مىآيد، آن است كه حرمت غنا و آنچه متعلق به اجرت و تعليم و شنيدن و خريد و فروش و همه اينها مىشود، اختصاص به صورتى از غنا دارد كه معهود و متعارف در زمان امويان و عباسيان بوده و در مجالس آميخته از زن و مرد، كه سخنان باطل و لهو و لعب به وسيله آلات موسيقى در آن وجود داشته، بوده است; يعنى آن چيزى كه مشتمل بر فعل حرام باشد. (34)
فيض در ادامه، با احتياط مىنويسد:
البته گفتنى است كه انجام دادن برخى از كارها، حتى اگر مباح باشد، سبتبه اصحاب مروت سزاوار نبوده و جز در مواردى كه هدف حقى در كار باشد، نبايد آنها را انجام داد. (35)
وى همين عبارت را در كتاب محجة البيضاء (36) نيز كه تهذيب و تلخيص كتاب احياء علوم الدين غزالى است آورده است. اين مطلب، احتمال آن را كه راى وى در باب غنا آنگونه كه برخى از مخالفان گفتهاند متاثر از غزالى باشد، تقويت مىكند.
فيض، بيست و شش سال بعد از تاليف كتاب مفاتيح، در كتاب وافى كه آن را در سال 1068 هجرى قمرى به پايان برده در ادامه چند حديث، همان مطالبى را كه در مفاتيحالشرايع آورده، تكرار مىكند; (37) و اين نشان مىدهد كه عقيدهاش تغيير نكرده است. در آنجا مىافزايد:
شنيدن تغنى به اشعارى كه متضمن ياد از بهشت و جهنم و تشويق به بهشت و وصف نعمتهاى الهى و ياد از عبادات و ترغيب در كارهاى خير و زهدورزى در دنياست، اشكالى ندارد. (38)
بنابراين بايد گفت، فيض كاشانى در اين مساله، موضع صريحترى از محقق سبزوارى داشته است.
اين فتاوا، همراه با شايعاتى كه انتشار مىيافت، سخت موقعيت فيض را به مخاطره مىانداخت و سبب مىشد تا اشخاصى مانند ملامحمد طاهر قمى (م1098ه.ق) كه شديدا ضد صوفيه بود به وى حمله كنند. صوفيانى هم كه پى فرصت مىگشتند، بر دامنه اين شايعات مىافزودند. از جمله يكى از اين صوفيان، با نام ملامحمد على صوفى مقرى از مشهد به اصفهان نزد فيض رفت و در بازگشتبه مشهد، به ديگران گفت: اعمال و امورى را كه صوفيان انجام مىدهند، فيض تجويز كرده و حتى در مجلس و محضر خود او انجام مىشود. مقصود از اين قبيل اعمال، سماع و مانند آن بود. متن كامل اين سؤال و جواب در كتاب هداية العوام كه وصف آن را در مقالى ديگر آوردهايم (39) آمده. از جمله، درباره خواندن «اشعار عاشقانه و وجد نمودن و رقصيدن و حيوانى نخوردن و چله داشتن» سؤال شده و فيض نوشته است، به چيزى كه از ائمه معصومين(ع) روايت نشده باشد، هيچگونه تعبدى ندارد.
موضع گيرى بر ضد ديدگاه تقسيم غنا به حرام و حلال
رديه نويسى بر كسانى كه فتواى به غناى حرام و حلال مىدادهاند، صرفا رديه نويسى بر ضد يك راى فقهى نبوده است. از آنچه گذشت، دريافتيم كه اين نظر بيشتر از آن كسانى بود كه تمايلات عارفانه و صوفيانه داشتند; از اين روست كه مبارزه بر ضد اين راى، در واقع نوعى مبارزه با تصوف بود. خواهيم ديد كه شيخ على عاملى (م1104ه.ق) نه تنها جداگانه رسالهاى در باب غنا نوشت و در آنجا صوفيه را عامل رواج آن نظر معرفى كرد، بلكه دو فصل از كتاب السهام المارقه خود را كه در رد بر صوفيه بود به بحث غنا اختصاص داد. شيخ حر عاملى نيز در رساله مستقل خود، ريشه اصلى اين فتوا را غزالى دانسته و در كتاب رد صوفيه خود نيز مبحث غنا را آورده است. همچنين با مطالعه رساله بسيار مهم سلوة الشيعه و قوة الشريعه از سيد محمد ميرلوحى، عالم معارض با مجلسى اول، درمىيابيم كه اصل بحث غنا با بحث صوفيه دقيقا پيوند خورده و مبارزه با غنا و آوازهخوانى و رقص [صوفيانهقدس سره دقيقا در جهت مبارزه با تصوف بوده است. در برابر، شاه محمد دارابى هم در رساله مقامات السالكين خود نشان داد كه گرايشش به حليت غنا، بدون ترديد، به علايق صوفيانهاش بر مىگردد.
آنچه شگفت است اين كه اوج اين مبارزات، حركتى است كه از سوى برخى از علماى عرب مقيم اصفهان بر ضد محقق سبزوارى كه تمايلات عارفانه و فيلسوفانه داشت آغاز شد; گرچه پيش از آن، ميرلوحى، زمينه را فراهم كرده و در آثار خود كه شرحى از آنها را در جاى ديگرى آوردهايم به جنبههاى مختلف اين مبارزه پرداخته بود. در اينجا نگاهى بر چندين رسالهاى كه در اينباره، از سوى موافقان و مخالفان تحريم غنا نوشته شده، خواهيم داشت. بدون ترديد، اگر مجموعه ميراث فقهى(1) غنا و موسيقى نبود، امكان تدوين اين مقاله، دست كم به اين صورت وجود نداشت.
رساله شيخ على عاملى در رد محقق سبزوارى
على بن محمد بن حسن بن زينالدين (1013-1104ه.ق) نبيره شهيد ثانى و نواده صاحب معالمالدين، از علماى عرب مقيم اصفهان است و در مدرسه ميرزا جعفر مشهد مقدس به خاك سپرده شد. (40) وى چند كتاب با عناوين الدرالمنثور، الدرالمنظوم شرح كافى، حاشيه شرح لمعه و نيز رسالهاى با عنوان تنبيه الغافلين و تذكير العاقلين در تحريم غنا متن اين رساله به كوشش آقاى حسين شفيعى به چاپ رسيده است. (42) صاحب روضات، گزيده اين مطالب را در كتاب خود، در ذيل شرح حال محقق سبزوارى آورده است. (43)
شيخ على، معاصر محقق سبزوارى، اين رساله را در رد بر نظر محقق سبزوارى (يعنى همان كه در كفاية الاحكام آمده) نگاشته است.
بخش اصلى رساله، به بحث فقهىروايى درباره غنا پرداخته شده و ضمن آن كوشش شده است تا حرمت مطلق غنا را، بدون هرگونه شرط و قيدى، ثابت كند. ابتدا روايات حرمت را آورده و سپس به بررسى رواياتى كه بوى جواز آن به مشام مىرسد، پرداخته است. وى اين رساله را در ربيعالآخر سال 1087 نگاشته است.
شيخ على نه تنها به محقق سبزوارى حمله كرده، با فيض كاشانى نيز درگير شده است. صاحب روضات مىنويسد كه وى مانند همان برخوردى كه با سبزوارى داشته، بلكه به مراتب بدتر و تندتر، بر ضد فيض داشته و متقابلا فيض با او داشته است; به طورى كه نقل شده است فيض او را براى اين كه نسل چهارم از شهيد ثانى بوده، به طعنه، هضم رابع لقب مىداده است. (44)
شيخ على در رساله السهام المارقه نيز دو فصل را به بحث غنا اختصاص داده و در آنجا ضمن انكار غناى در قرائت قرآن، آن را با كار اهل فسوق و كباير مقايسه مىكند. وى مىنويسد كه نظريه تحليل قسمى از غنا، از ملاحده و صوفيهاى مانند غزالى به اين سوى سرايت كرده است. (45)
رساله شيخ حر عاملى
شيخ محمد بن حسن معروف به حر عاملى (1033-1104ه.ق) پس از گذراندن دورههاى تحصيلى خود در جبل عامل، به سال 1073 عازم ايران شده در مشهد اقامت گزيد و همانجا در گذشت. وى صاحب آثار ارجمندى است كه مشهورترين آنها كتاب وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة و امل الآمل در شرح حال علماى جبل عامل و ديگر دانشمندان شيعه است. (46) وى با دربار صفوى نيز رفت و شد داشت (47) و گفته شده است در مشهد، منصب شيخ الاسلامى هم داشته است. (48)
شيخ حر در سال 1073 رسالهاى درباره غنا نگاشته و پس از آن، در كتابى كه با عنوان الاثنا عشريه في الرد على الصوفيه تاليف كرد، بابى را به اين مساله اختصاص داد. همين طور در كتاب الفوائد الطوسية نيز فصلى را به مساله غنا پرداخت كه خلاصهاى از همين رساله غنائيه اوست. (49)
رساله شيخ، در حدود چهارده سال پيش از تاليف رساله شيخ على نگارش يافته; اما به هر روى نظرش، ناظر به نظرى است كه به نام محقق سبزوارى و فيض شهرت يافته است. البته در اين رساله، نامى از محقق برده نشده و تنها مطالبى از وى بدون ذكر نام آمده است. رساله حاضر كه تنها از آن يك نسخه بر جاى مانده، به وسيله استاد رضا مختارى تصحيح و به چاپ رسيده است. (50) به رغم آن كه شيخ حر اين رساله را پيش از رساله شيخ على نوشته، اما در رساله خود تصريح مىكند كه در شرح حديث معروف در باب خواندن نيكوى قرآن از مطالب «بعض المحققين من مشايخنا المعاصرين» استفاده كرده است. محقق محترم نوشتهاند كه مقصود رساله السهام المارقه من اغراض الزنادقه است كه اصل همان مطلب هم ابتدا در كتاب الدر المنثور او بوده و پس از آن به صورت مستقل در اين رساله آمده است. (51)
شيخ حر در آغاز اين رساله، از شبههاى ياد مىكند كه در اين زمان، بر برخى از مردم غالب آمده است (شبهة غلبت على بعض اهل الزمان). گروهى از آنان، از اين شبهه نجات يافته، اهل تقوا و ايمان گشتهاند; گروهى هم به سوى ديگر در غلتيده، وضعيتبدى پيدا كردهاند. اصل شبهه، ناشى از روايتى است در كتاب كلينى آمده و در آن بر صوت زيبا در خواندن قرآن تكيه شده است. شيخ حر، دوازده دليل (52) براى عدم صحت استناد به اين حديثبراى غناى قرآنى اقامه كرده است. از برخى اشارات موجود در كتاب، چنين به دست مىآيد كه به هر حال، وى در رد كسى يا نوشتهاى سخن مىگويد; اما اين كه اين شخص به درستى چه كسى است، دست كم از نقلهاى موجود روشن نمىشود. سهل است كه وى عبارتى هم از رساله محقق سبزوارى در تحريم غنا نقل كرده است! (53) كه به احتمال اين ترديد را بيشتر مىكند كه وى رسالهاش را در رد بر او نوشته باشد.
شيخ حر كه از عالمان معروف ضد تصوف است در ضمن دليل پنجم خود در رد ديدگاهى كه غناى قرآنى را پذيرفته، با اشاره به حرمت مطلق غنا بدون تخصيص حرمت آن به مجالس لهو و لعب مىنويسد:
و هذا التخصيص مذهب بعض الملاحدة و الصوفية من المخالفين كالغزالي و اضرابه، فانه خصه بما يعمل في مجالس الشرب; (54)
اين تخصيص اختصاص به مذهب ملاحده و صوفيه از سنيان دارد; مانند غزالى و امثال او. آنان تحريم را مختص غنايى مىدانند كه اختصاص به مجالس شرب خمر دارد.
[و در جاى ديگر مىنويسد:قدس سره والعجب من استدلال بعض الصوفية به على اختصاص تحريم الغناء بما يقع في مجالس الشرب تقليدا لبعض العامة; (55)
شگفت از برخى از صوفيان [شيعه مذهبقدس سره است كه به پيروى از سنيان به اين قبيل روايات [كه اشاره به مجالس لهو و لعب و غناى آنها داردقدس سره استناد كردهاند كه غنايى حرام است كه مختص مجالس شرابخوارى باشد.
وى بر اين باور است كه اين نظر آنان به ميان برخى از شيعيان كه شيطان آنان را فريب داده وارد شده است. (56) وى در فصل پنجم، به تبيين منشا اصلى اين شبهه پرداخته و ريشه قضيه را خواندن غنايى اذكار و اشعار توسط برخى از منسوبان به زهد و تدين كه متمايل به تصوف هستند مىداند. اينان با تمسك به عرف، چنين ابراز مىكنند كه به جز آنچه در مجالس لهو و لعب است، عرف، غنايى را نمىشناسد و تنها همان را مصداق غنا مىداند. به علاوه بر اين باورند كه دست كم حكم غنا مشكوك بوده و اصل بر اباحه است. شيخ حر ضمن پاسخگويى به اين مطالب، اصل اين ادعاها را برگرفته از آثار غزالى (57) مىداند كه در بحث غناى كتاب احياء علوم الدين [ج2، ص306300قدس سره نوعى از غنا را «غناء المحبين العارفين لاجل تهييج الشوق والوجد» مىداند. شيخ حر از تاثير پذيرى علماى شيعه از آثار سنيان سخن گفته و با اين كه انگيزه آنان را در مرتبه اول استفاده علمى از آثار آنان مىداند، بر اين باور است كه به مرور، اين آثار روى آنان تاثير گذاشته است. وى در اينباره، به تفصيل سخن گفته و به روايات چندى استناد كرده است.
همو در فصل دهم تصريح كرده است كه وى مخالف استفاده علمى از آثار مخالفان نيست; بلكه تاثير پذيرى از ديدگاهها مورد نظر اوست. (58) به اعتقاد وى، اين تاثيرپذيرى، به ويژه در جهت تحليل نوع خاصى از غنا، توسط شيعيان صوفى مسلك صورت گرفته و همين امر سبب شده است تا شيخ حر، به اجمال، ردى بر صوفيان نيز داشته باشد و احاديثى را در مذمت آنان در فصل دوازدهم رساله تحريم غنا بياورد. وى به ويژه به تمسخر صوفيان در رسيدن به مقام كشف و شهود اشاره كرده و از اين در شگفت است كه چگونه است كه برخى از اينان، در وقت مكاشفه، بطلان مذهب شيعه و روافض را كشف مىكنند. (59)
همانگونه كه گذشت، شيخ حر، دو فصل از كتاب الاثنا عشرية را نيز به مساله غنا اختصاص داده است. وى در آنجا نيز به ادله حرمت غنا و اين كه نظريه تحليل از آن مخالفان بوده كه به شيعيان سرايت كرده، سخن گفته و در آنجا هم از رساله السهام المارقه استفاده كرده است. (60)
رساله محمد هادى ميرلوحى
جز آنچه گذشت، دست كم سه رساله ديگر در دوره صفوى درباره غنا نوشته شد كه يكى به موازات رساله شيخ على و شيخ حر و دو نمونه ديگر، در تاييد ديدگاهى است كه به فيض و محقق سبزوارى البته در كتاب كفايه مربوط است.
نخستين رساله از سيد محمد هادى فرزند سيد محمد ميرلوحى است كه پدرش در چندين مساله با مجلسى اول درگير شد و پيرامون مساله ابو مسلم نامه خوانى، غنا و تصوف، جدالهايى با مخالفانش داشت. شرح حال وى را در نوشتار ديگرى آوردهايم. (61)
سيد محمد هادى (م1113) رسالههاى چندى دارد كه يكى از آنها همين رساله اعلام الاحباء في حرمة الغناء في القرآن والدعاء است كه آن را به فارسى نگاشته و در مجموعه ميراث فقهى غنا و موسيقى به كوشش آقاى رضا مختارى و محسن صادقى به چاپ رسيده است. (62) وى رساله خود را در سال 1087هجرى قمرى (سالى كه شيخ على عاملى رسالهاش را در رد بر محقق سبزوارى نگاشته) تاليف كرده است. (63) وى نيز آنچنان كه مصحح رساله بيان كرده بايد رسالهاش را در برابر سبزوارى يا فيض يا مجلسى اول نوشته باشد; زيرا در مقدمه مىنويسد:
در اين اوقات از برخى از دوستان…چنين استماع افتاد كه بعضى از افاضل تاليفى كرده و در آن بيان كرده كه غنا كردن و خوانندگى نمودن در قرآن جايز، بلكه سنت است. (64)
آنچه جالب است، متن ادبى و زيباى اين كتاب است كه نشان از مهارت ادبى نويسنده دارد. نكته ديگرى كه وى بيان كرده آن است كه پدر او، يعنى سيد محمد ميرلوحى نيز رسالهاى در غنا داشته، كه بسيار مختصر بوده است. (65) از اين رساله، جز اشاره فرزندش (66) خبرى به دست نيامده، اما در سلوة الشيعه او، مطالبى درباره غناى صوفيان آمده است.
ميرلوحى به دو بحث نماز جمعه و غنا كه هر دو از مباحث جنجالى دوره صفوى است توجه كرده و آنها را مصداق دو نوع از احكامى مىداند كه قسم اول، مانند نماز جمعه در شمار مسائل خلافى است و قسم دوم (يعنى حرمت غنا) از مسائل متفق عليه مذهب اهل بيت(ع) است كه هر كسى بر خلاف آن فتوا دهد، اهل بدعت است و بر «ارباب علم» است كه «در ازاله آن سعى نمايند». (67) بنابراين، برخورد او با نظريه تحليل قسمى از غنا، برخورد با نظريهاى اجتهادى نيست، بلكه برخورد با بدعت است; چرا كه به نظر وى، حكم حرمت غنا اجماعى و مسلم بوده و اساسا «حرمت غنا احتياج به دليل ندارد»; (68) بنابراين هرگونه نظرى جز آن بدعت است.
ميرلوحى از ادله قرآنى آغاز كرد و در ادامه، احاديثحرمت غنا را كه به نظر وى دلالتبر آن دارد كه «خوانندگى كردن حرام است مطلقا» يك به يك، متن عربى و ترجمه فارسى آنها را آورده است. به همين دليل است كه حرمت غنا، به غير قرآن اختصاص ندارد، بلكه «در قرآن حرمتش بيشتر» است. (69)
پي نوشت ها :
30. سبزوارى، رسالة فى تحريم الغناء، ج1، ص44.
32. سيد محمد ميرلوحى، همان، ص375.
33. مدرسى طباطبائى، مقدمهاى بر فقه شيعه، ص56-57. مكتب فقهى مقدس اردبيلى، يكى از مكتبهاى فقهى نيرومند اين دوره است; البته اين به معناى آن نيست كه هر فتوايى كه متاخرين اين مكتب دارند، متاخرين آنها نيز بايد داشته باشند. مهم روشهاست كه تا اندازهاى يكسان بوده و نوعى سنتشكنى در برابر اقوال گذشته، يكى از مسائلى است كه در اين مكتب وجود دارد.
34. فيض كاشانى، مفاتيح الشرايع، ج2، ص20-21; مختارى، همان، دفتر سوم، ص1655.
35. مختارى، همان، ص22.
36. فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج5، ص226-227، مختارى، همان، دفتر سوم، ص1656.
37. فيض كاشانى، الوافى، ج17، ص221-222; مختارى، همان، دفتر سوم، ص1653.
38. فيض كاشانى، الوافى، ج17، ص1654.
39. ر.ك: نوشتار فيض و تصوف در مجموعه «صفويه در عرصه دين، سياست و فرهنگ».
40. در ذيل وقايع الاعوام و السنين (ص539) در وقايع سال 1098 از شيخ على بن شيخ محمد بن شيخ حسن بن شيخ الفقهاء و المجتهدين شيخ زينالدين شهيد ثانى، ياد كرده و مىنويسد: و شيخ مزبور (متعالله المسلمين بطول حياته و دوام بركاته) هشتاد و سه سال دارد.
41. وى شرح حالش را در كتابش: الدر المنثور (ج2، ص238) آورده است.
42. مختارى، همان، دفتر اول، ص63-100.
43. خوانسارى، روضات الجنات، ج2، ص71-77.
44. خوانسارى، همان، ج4، ص391.
45. مختارى، همان، دفتر 3، ص65-16.
46. در اين باره نگ: وسائل الشيعة، چاپ مؤسسه آلالبيت(ع)، مقدمه; عبدالمجيد زراقط، الحر العاملي مؤرخ ثقافة و شاعرا، ص138-180.
47. وى در رسالهاى كه درباره استعمال توتون نگاشته، از مذاكره شاه سليمان با خود درباره حكم توتون ياد كرده است. اين رساله، ضمن مقاله «آراء فقها درباره توتون و تنباكو در دوره صفوى» به چاپ رسيده است.
48. محمود فاضل، فهرست نسخههاى خطى كتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، ج4، ص1885.
49. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص105.
50. همان. حق آن بود كه به دليل تقدم اين كتاب از نظر زمانى بر كتاب شيخ على، در مجموعه ميراث فقهى، ابتدا رساله شيخ حر و سپس رساله شيخ على عاملى به چاپ مىرسيد. البته تقديم و تاخر رسالهها بر پايه سال درگذشت مؤلفان بوده است.
51. شيخ حسن عاملى، رسالة فى الغناء، ص131.
52. شيخ حر از مؤلفانى است كه مىكوشد تا آنجا كه ممكن استبراساس عدد دوازده، فصول و ادله خود را ارائه دهد. نمونهاى ديگر از آن در همين رسالة في الغناء در فصل ششم آمده است. همچنين كتاب الاثنا عشريه و ابواب داخلى آن نيز شاهد بر همين تمايل است.
53. همان، ص151
54.همان، ص129.
55. همان، ص157.
56. همان، ص129.
57. شيخ حر پس از اين، سختبه غزالى و مطالبى كه بر ضد شيعه دارد، حمله كرده است: همان، ص174-177.
58. همان، ص1730160.
59. همان، ص182-183.
60. رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص1683-1688.
61. ر.ك: نوشتار قصهخوانى در ايران دوره صفوى و نيز رويارويى فقيهان و صوفيان در دوره صفوى، در مجموعه «صفويه در عرصه دين، سياست و فرهنگ».
62. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص195-282.
63. محمد هادى ميرلوحى، اعلام الاحباء، مقدمه، ص191.
64. همان، ص198.
65. همان، ص204.
66. وى در معناى لغوى غنا، مطالبى از كتابهاى لغت آورده و فهرستى از كتابهاى لغت مورد استفاده پدرش داده، كه بسيار فهرست جالب و بلند بالا و قابل تاملى است.
67. به عكس شاه محمد دارابى در مقامات السالكين (ص417) كه معتقد استبحث غنا نيز مانند نماز جمعه اختلافى است و «چنان كه شخصى كه نماز جمعه را حرام مىداند، تفسيق آن كه واجب مىداند، نمىكند، سزاوار است كه كسى كه تمام افراد غنا را حرام مىداند، تفسيق آن كه بعض افراد، مثل غنا در قرآن خواندن و ذكر خدا را مباح مىداند، به طريق اولى نكند».
68. محمد هادى ميرلوحى، همان، ص200.
69. همان، ص214.
ادامه دارد ……
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : sm1372