خانه » همه » مذهبی » اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)

اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)

اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)

محقق سبزوارى در رساله تحريم غنا، پس از ارائه ادله حرمت غنا، از خواندن قرآن ياد كرده و روال بحث را در تحريم ادامه داده است. شگفت‏ترين بخش آن، بخش پنجم است كه ضمن آن به وضعيت زمان خود و آواز خوانى رايج ميان صوفيه اشاره و از آن انتقاد كرده است. وى مى‏نويسد: در ميان جماعتى از مردم روزگار ما، خواندن قرآن با آوازه و نغمه

2208f3f8 ac29 4c8a b62d 4b0799aaa9ec - اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)

0004930 - اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)
اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (2)

 

نويسنده:رسول جعفريان

 

محقق سبزوارى در رساله تحريم غنا، پس از ارائه ادله حرمت غنا، از خواندن قرآن ياد كرده و روال بحث را در تحريم ادامه داده است. شگفت‏ترين بخش آن، بخش پنجم است كه ضمن آن به وضعيت زمان خود و آواز خوانى رايج ميان صوفيه اشاره و از آن انتقاد كرده است. وى مى‏نويسد: در ميان جماعتى از مردم روزگار ما، خواندن قرآن با آوازه و نغمه رايج گشته است; همين طور خواندن و شنيدن دعاها و اذكار; گاه اين وضعيت‏به خواندن اشعار متصوفه و مانند آن با آواز، سرايت كرده و از دايره عوام فراتر رفته، به خواص از اهل علم و ديانت و افرادى كه منسوب به تقوا و عدالت هستند، رسيده است. اين افراد اين‏گونه استدلال مى‏كنند كه خواندن آنچه در قرآن، دعاها و اشعار مشتمل بر حكمت و موعظه آمده است، غنا نيست; بلكه غنا، چيزى است كه مردمان اهل لهو و فجور در مجالس گناه و شراب و غيره به آن مى‏پردازند…. گاه نيز به اين مطلب استدلال مى‏كنند كه عرف اين قبيل موارد را غنا نمى‏داند و بنابراين حرام نيست. گاه نيز گفته مى‏شود كه حقيقت غنا مجهول بوده و ثابت نيست كه اين قبيل موارد غنا باشد و از آن‏جا كه اصل اباحه است، تا دليل كافى نباشد، نمى‏توان اين موارد را حرام دانست. (30)
محقق سبزوارى، سپس به بيان جواب اين اشكالات پرداخته و با توجه به اين كه غنا واژه‏اى عربى است، دخالت دادن عرف عجمى را در آن ناصواب مى‏شمرد. وى مى‏گويد كه در لغت، به همه اين موارد غنا گفته مى‏شود; كما اين كه اهل موسيقى نيز لفظ غنا را شامل همه اين موارد مى‏دانند. وى تاكيد دارد كه حتى عرب امروز نيز غنا را شامل همه اين موارد مى‏داند. در نهايت مى‏نويسد:
آنچه شايسته افراد متقى و متدين، به ويژه اهل علم و فقه است، آن است كه از اين قبيل موارد پرهيز كرده، در كار دين، رعايت احتياط داشته، به اصحاب اهوا نگروند، از تمايلات نفسانى و لذت‏هاى طبيعى، پرهيز كنند. در اين زمان، بهتر آن است تا در كار دين احتياط و تنها بر امور يقينى تكيه كنند، درست همان طور كه ائمه اطهار(ع) دستور داده‏اند [رفتار كنند;قدس سره چرا كه اشتباه و اشكال در مسائل و ادله فراوان بوده و شبهات و اختلافات و رسوخ هواى نفس در اظهار نظرها فراوان است…. (31)
وى در پاسخ استفتاى ديگرى كه از وى در باره به آواز خواندن آيات قرآنى شده، بار ديگر نظر خود را داير بر تحريم تاكيد كرده است. وى مى‏نويسد:
خلافى ميان علماى اماميه (رضوان الله عليهم اجمعين) نيست در اين كه غنا و سرود حرام است و از احاديث متعدده ظاهر مى‏شود كه كبيره است; فرقى نيست كه غنا در قرآن باشد يا شعر يا غير آن. و فتواى بعضى از علماى سابق به تحريم رقص و تصفيق به نظر رسيده و فتواى كسى به اباحت آن به نظر نرسيده است. كتبه الفقير محمد باقر السبزواري. (32)
اين پاسخ، ما را با مشكل بيشترى درباره ديدگاه محقق سبزوارى رو به رو مى‏كند. دشوارى اين است كه چگونه است محقق با داشتن رساله تحريميه و اين پاسخ صريح، آن‏چنان از ناحيه دانشمندان ضد صوفى اين دوره، مورد حمله واقع شده است؟ به نظر مى‏رسد براى مخالفت، انگيزه‏هاى ديگرى هم در كار بوده است.

فيض كاشانى و مساله غنا
 

فقيه ديگرى كه تمايلاتى از هر جهت مشابه محقق سبزوارى داشت، بلكه به مراتب در اين مساله از او صريح‏تر بود، ملامحسن فيض كاشانى (م‏1091ه.ق) است. وى نه تنها در گرايش فقهى خود همانند وى مى‏انديشيد و اين خط تا صاحب مدارك (محمد بن على موسوى عاملى (م‏1009ه.ق) و از آن‏جا تا مكتب فقهى مقدس اردبيلى ادامه مى‏يابد (33) بلكه در مبحث نماز جمعه و از جمله همين بحث غنا نيز همان عقيده سبزوارى را داشت. به علاوه، وى نيز همانند محقق، شخصيت‏سياسى داشت و مدتى منصب امامت جمعه اصفهان را عهده‏دار بوده و با شاه عباس دوم (1052-1077ه.ق) و سپس شاه سليمان (1077-1105ه.ق) ارتباط داشت. در برابر اين خط، مخالفان متعددى قرار داشتند كه بسا در مساله نماز جمعه و غنا و گاه صرفا در مساله غنا، با محقق سبزوارى و فيض كاشانى سخت درگير مى‏شدند.
ديدگاه فيض كاشانى آن‏چنان كه در برخى از آثار او آمده حرمت غنايى است كه در زمان امويان و عباسيان معهود بوده و جز آن، حرمتى ندارد. گذشت كه محقق سبزوارى تنها در مورد تحليل غنا در خواندن قرآن بحث كرده بود; هر چند آن استثنا، در اصل به نفى حرمت مطلق غنا برگشته و اين راه را براى ديگر استثناها نيز فراهم كرده بود. در اين‏جا فيض، شايد حتى مقدم بر او، در اين‏باره سخن گفته است. اين تقدم از آن روست كه وى بحث غنا را در كتاب مفاتيح الشرايع خود كه آن را به سال 1042 هجرى قمرى به اتمام رسانده مطرح و اين نظر خود را در آن‏جا بيان نموده است. وى پس از اشاره كوتاهى به اقوالى كه در باب حرمت غنا آمده است، مى‏نويسد:
آنچه از مجموع اخبار وارده به دست مى‏آيد، آن است كه حرمت غنا و آنچه متعلق به اجرت و تعليم و شنيدن و خريد و فروش و همه اين‏ها مى‏شود، اختصاص به صورتى از غنا دارد كه معهود و متعارف در زمان امويان و عباسيان بوده و در مجالس آميخته از زن و مرد، كه سخنان باطل و لهو و لعب به وسيله آلات موسيقى در آن وجود داشته، بوده است; يعنى آن چيزى كه مشتمل بر فعل حرام باشد. (34)
فيض در ادامه، با احتياط مى‏نويسد:
البته گفتنى است كه انجام دادن برخى از كارها، حتى اگر مباح باشد، سبت‏به اصحاب مروت سزاوار نبوده و جز در مواردى كه هدف حقى در كار باشد، نبايد آن‏ها را انجام داد. (35)
وى همين عبارت را در كتاب محجة البيضاء (36) نيز كه تهذيب و تلخيص كتاب احياء علوم الدين غزالى است آورده است. اين مطلب، احتمال آن را كه راى وى در باب غنا آن‏گونه كه برخى از مخالفان گفته‏اند متاثر از غزالى باشد، تقويت مى‏كند.
فيض، بيست و شش سال بعد از تاليف كتاب مفاتيح، در كتاب وافى كه آن را در سال 1068 هجرى قمرى به پايان برده در ادامه چند حديث، همان مطالبى را كه در مفاتيح‏الشرايع آورده، تكرار مى‏كند; (37) و اين نشان مى‏دهد كه عقيده‏اش تغيير نكرده است. در آن‏جا مى‏افزايد:
شنيدن تغنى به اشعارى كه متضمن ياد از بهشت و جهنم و تشويق به بهشت و وصف نعمت‏هاى الهى و ياد از عبادات و ترغيب در كارهاى خير و زهدورزى در دنياست، اشكالى ندارد. (38)
بنابراين بايد گفت، فيض كاشانى در اين مساله، موضع صريح‏ترى از محقق سبزوارى داشته است.
اين فتاوا، همراه با شايعاتى كه انتشار مى‏يافت، سخت موقعيت فيض را به مخاطره مى‏انداخت و سبب مى‏شد تا اشخاصى مانند ملامحمد طاهر قمى (م‏1098ه.ق) كه شديدا ضد صوفيه بود به وى حمله كنند. صوفيانى هم كه پى فرصت مى‏گشتند، بر دامنه اين شايعات مى‏افزودند. از جمله يكى از اين صوفيان، با نام ملامحمد على صوفى مقرى از مشهد به اصفهان نزد فيض رفت و در بازگشت‏به مشهد، به ديگران گفت: اعمال و امورى را كه صوفيان انجام مى‏دهند، فيض تجويز كرده و حتى در مجلس و محضر خود او انجام مى‏شود. مقصود از اين قبيل اعمال، سماع و مانند آن بود. متن كامل اين سؤال و جواب در كتاب هداية العوام كه وصف آن را در مقالى ديگر آورده‏ايم (39) آمده. از جمله، درباره خواندن «اشعار عاشقانه و وجد نمودن و رقصيدن و حيوانى نخوردن و چله داشتن‏» سؤال شده و فيض نوشته است، به چيزى كه از ائمه معصومين(ع) روايت نشده باشد، هيچ‏گونه تعبدى ندارد.
موضع گيرى بر ضد ديدگاه تقسيم غنا به حرام و حلال
رديه نويسى بر كسانى كه فتواى به غناى حرام و حلال مى‏داده‏اند، صرفا رديه نويسى بر ضد يك راى فقهى نبوده است. از آنچه گذشت، دريافتيم كه اين نظر بيشتر از آن كسانى بود كه تمايلات عارفانه و صوفيانه داشتند; از اين روست كه مبارزه بر ضد اين راى، در واقع نوعى مبارزه با تصوف بود. خواهيم ديد كه شيخ على عاملى (م‏1104ه.ق) نه تنها جداگانه رساله‏اى در باب غنا نوشت و در آن‏جا صوفيه را عامل رواج آن نظر معرفى كرد، بلكه دو فصل از كتاب السهام المارقه خود را كه در رد بر صوفيه بود به بحث غنا اختصاص داد. شيخ حر عاملى نيز در رساله مستقل خود، ريشه اصلى اين فتوا را غزالى دانسته و در كتاب رد صوفيه خود نيز مبحث غنا را آورده است. همچنين با مطالعه رساله بسيار مهم سلوة الشيعه و قوة الشريعه از سيد محمد ميرلوحى، عالم معارض با مجلسى اول، درمى‏يابيم كه اصل بحث غنا با بحث صوفيه دقيقا پيوند خورده و مبارزه با غنا و آوازه‏خوانى و رقص [صوفيانه‏قدس سره دقيقا در جهت مبارزه با تصوف بوده است. در برابر، شاه محمد دارابى هم در رساله مقامات السالكين خود نشان داد كه گرايشش به حليت غنا، بدون ترديد، به علايق صوفيانه‏اش بر مى‏گردد.
آنچه شگفت است اين كه اوج اين مبارزات، حركتى است كه از سوى برخى از علماى عرب مقيم اصفهان بر ضد محقق سبزوارى كه تمايلات عارفانه و فيلسوفانه داشت آغاز شد; گرچه پيش از آن، ميرلوحى، زمينه را فراهم كرده و در آثار خود كه شرحى از آن‏ها را در جاى ديگرى آورده‏ايم به جنبه‏هاى مختلف اين مبارزه پرداخته بود. در اين‏جا نگاهى بر چندين رساله‏اى كه در اين‏باره، از سوى موافقان و مخالفان تحريم غنا نوشته شده، خواهيم داشت. بدون ترديد، اگر مجموعه ميراث فقهى(1) غنا و موسيقى نبود، امكان تدوين اين مقاله، دست كم به اين صورت وجود نداشت.
رساله شيخ على عاملى در رد محقق سبزوارى
على بن محمد بن حسن بن زين‏الدين (1013-1104ه.ق) نبيره شهيد ثانى و نواده صاحب معالم‏الدين، از علماى عرب مقيم اصفهان است و در مدرسه ميرزا جعفر مشهد مقدس به خاك سپرده شد. (40) وى چند كتاب با عناوين الدرالمنثور، الدرالمنظوم شرح كافى، حاشيه شرح لمعه و نيز رساله‏اى با عنوان تنبيه الغافلين و تذكير العاقلين در تحريم غنا متن اين رساله به كوشش آقاى حسين شفيعى به چاپ رسيده است. (42) صاحب روضات، گزيده اين مطالب را در كتاب خود، در ذيل شرح حال محقق سبزوارى آورده است. (43)
شيخ على، معاصر محقق سبزوارى، اين رساله را در رد بر نظر محقق سبزوارى (يعنى همان كه در كفاية الاحكام آمده) نگاشته است.
بخش اصلى رساله، به بحث فقهى‏روايى درباره غنا پرداخته شده و ضمن آن كوشش شده است تا حرمت مطلق غنا را، بدون هرگونه شرط و قيدى، ثابت كند. ابتدا روايات حرمت را آورده و سپس به بررسى رواياتى كه بوى جواز آن به مشام مى‏رسد، پرداخته است. وى اين رساله را در ربيع‏الآخر سال 1087 نگاشته است.
شيخ على نه تنها به محقق سبزوارى حمله كرده، با فيض كاشانى نيز درگير شده است. صاحب روضات مى‏نويسد كه وى مانند همان برخوردى كه با سبزوارى داشته، بلكه به مراتب بدتر و تندتر، بر ضد فيض داشته و متقابلا فيض با او داشته است; به طورى كه نقل شده است فيض او را براى اين كه نسل چهارم از شهيد ثانى بوده، به طعنه، هضم رابع لقب مى‏داده است. (44)
شيخ على در رساله السهام المارقه نيز دو فصل را به بحث غنا اختصاص داده و در آن‏جا ضمن انكار غناى در قرائت قرآن، آن را با كار اهل فسوق و كباير مقايسه مى‏كند. وى مى‏نويسد كه نظريه تحليل قسمى از غنا، از ملاحده و صوفيه‏اى مانند غزالى به اين سوى سرايت كرده است. (45)

رساله شيخ حر عاملى
 

شيخ محمد بن حسن معروف به حر عاملى (1033-1104ه.ق) پس از گذراندن دوره‏هاى تحصيلى خود در جبل عامل، به سال 1073 عازم ايران شده در مشهد اقامت گزيد و همان‏جا در گذشت. وى صاحب آثار ارجمندى است كه مشهورترين آن‏ها كتاب وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة و امل الآمل در شرح حال علماى جبل عامل و ديگر دانشمندان شيعه است. (46) وى با دربار صفوى نيز رفت و شد داشت (47) و گفته شده است در مشهد، منصب شيخ الاسلامى هم داشته است. (48)
شيخ حر در سال 1073 رساله‏اى درباره غنا نگاشته و پس از آن، در كتابى كه با عنوان الاثنا عشريه في الرد على الصوفيه تاليف كرد، بابى را به اين مساله اختصاص داد. همين طور در كتاب الفوائد الطوسية نيز فصلى را به مساله غنا پرداخت كه خلاصه‏اى از همين رساله غنائيه اوست. (49)
رساله شيخ، در حدود چهارده سال پيش از تاليف رساله شيخ على نگارش يافته; اما به هر روى نظرش، ناظر به نظرى است كه به نام محقق سبزوارى و فيض شهرت يافته است. البته در اين رساله، نامى از محقق برده نشده و تنها مطالبى از وى بدون ذكر نام آمده است. رساله حاضر كه تنها از آن يك نسخه بر جاى مانده، به وسيله استاد رضا مختارى تصحيح و به چاپ رسيده است. (50) به رغم آن كه شيخ حر اين رساله را پيش از رساله شيخ على نوشته، اما در رساله خود تصريح مى‏كند كه در شرح حديث معروف در باب خواندن نيكوى قرآن از مطالب «بعض المحققين من مشايخنا المعاصرين‏» استفاده كرده است. محقق محترم نوشته‏اند كه مقصود رساله السهام المارقه من اغراض الزنادقه است كه اصل همان مطلب هم ابتدا در كتاب الدر المنثور او بوده و پس از آن به صورت مستقل در اين رساله آمده است. (51)
شيخ حر در آغاز اين رساله، از شبهه‏اى ياد مى‏كند كه در اين زمان، بر برخى از مردم غالب آمده است (شبهة غلبت على بعض اهل الزمان). گروهى از آنان، از اين شبهه نجات يافته، اهل تقوا و ايمان گشته‏اند; گروهى هم به سوى ديگر در غلتيده، وضعيت‏بدى پيدا كرده‏اند. اصل شبهه، ناشى از روايتى است در كتاب كلينى آمده و در آن بر صوت زيبا در خواندن قرآن تكيه شده است. شيخ حر، دوازده دليل (52) براى عدم صحت استناد به اين حديث‏براى غناى قرآنى اقامه كرده است. از برخى اشارات موجود در كتاب، چنين به دست مى‏آيد كه به هر حال، وى در رد كسى يا نوشته‏اى سخن مى‏گويد; اما اين كه اين شخص به درستى چه كسى است، دست كم از نقل‏هاى موجود روشن نمى‏شود. سهل است كه وى عبارتى هم از رساله محقق سبزوارى در تحريم غنا نقل كرده است! (53) كه به احتمال اين ترديد را بيشتر مى‏كند كه وى رساله‏اش را در رد بر او نوشته باشد.
شيخ حر كه از عالمان معروف ضد تصوف است در ضمن دليل پنجم خود در رد ديدگاهى كه غناى قرآنى را پذيرفته، با اشاره به حرمت مطلق غنا بدون تخصيص حرمت آن به مجالس لهو و لعب مى‏نويسد:
و هذا التخصيص مذهب بعض الملاحدة و الصوفية من المخالفين كالغزالي و اضرابه، فانه خصه بما يعمل في مجالس الشرب; (54)
اين تخصيص اختصاص به مذهب ملاحده و صوفيه از سنيان دارد; مانند غزالى و امثال او. آنان تحريم را مختص غنايى مى‏دانند كه اختصاص به مجالس شرب خمر دارد.
[و در جاى ديگر مى‏نويسد:قدس سره والعجب من استدلال بعض الصوفية به على اختصاص تحريم الغناء بما يقع في مجالس الشرب تقليدا لبعض العامة; (55)
شگفت از برخى از صوفيان [شيعه مذهب‏قدس سره است كه به پيروى از سنيان به اين قبيل روايات [كه اشاره به مجالس لهو و لعب و غناى آن‏ها داردقدس سره استناد كرده‏اند كه غنايى حرام است كه مختص مجالس شراب‏خوارى باشد.
وى بر اين باور است كه اين نظر آنان به ميان برخى از شيعيان كه شيطان آنان را فريب داده وارد شده است. (56) وى در فصل پنجم، به تبيين منشا اصلى اين شبهه پرداخته و ريشه قضيه را خواندن غنايى اذكار و اشعار توسط برخى از منسوبان به زهد و تدين كه متمايل به تصوف هستند مى‏داند. اينان با تمسك به عرف، چنين ابراز مى‏كنند كه به جز آنچه در مجالس لهو و لعب است، عرف، غنايى را نمى‏شناسد و تنها همان را مصداق غنا مى‏داند. به علاوه بر اين باورند كه دست كم حكم غنا مشكوك بوده و اصل بر اباحه است. شيخ حر ضمن پاسخگويى به اين مطالب، اصل اين ادعاها را برگرفته از آثار غزالى (57) مى‏داند كه در بحث غناى كتاب احياء علوم الدين [ج‏2، ص‏306300قدس سره نوعى از غنا را «غناء المحبين العارفين لاجل تهييج الشوق والوجد» مى‏داند. شيخ حر از تاثير پذيرى علماى شيعه از آثار سنيان سخن گفته و با اين كه انگيزه آنان را در مرتبه اول استفاده علمى از آثار آنان مى‏داند، بر اين باور است كه به مرور، اين آثار روى آنان تاثير گذاشته است. وى در اين‏باره، به تفصيل سخن گفته و به روايات چندى استناد كرده است.
همو در فصل دهم تصريح كرده است كه وى مخالف استفاده علمى از آثار مخالفان نيست; بلكه تاثير پذيرى از ديدگاه‏ها مورد نظر اوست. (58) به اعتقاد وى، اين تاثيرپذيرى، به ويژه در جهت تحليل نوع خاصى از غنا، توسط شيعيان صوفى مسلك صورت گرفته و همين امر سبب شده است تا شيخ حر، به اجمال، ردى بر صوفيان نيز داشته باشد و احاديثى را در مذمت آنان در فصل دوازدهم رساله تحريم غنا بياورد. وى به ويژه به تمسخر صوفيان در رسيدن به مقام كشف و شهود اشاره كرده و از اين در شگفت است كه چگونه است كه برخى از اينان، در وقت مكاشفه، بطلان مذهب شيعه و روافض را كشف مى‏كنند. (59)
همان‏گونه كه گذشت، شيخ حر، دو فصل از كتاب الاثنا عشرية را نيز به مساله غنا اختصاص داده است. وى در آن‏جا نيز به ادله حرمت غنا و اين كه نظريه تحليل از آن مخالفان بوده كه به شيعيان سرايت كرده، سخن گفته و در آن‏جا هم از رساله السهام المارقه استفاده كرده است. (60)

رساله محمد هادى ميرلوحى
 

جز آنچه گذشت، دست كم سه رساله ديگر در دوره صفوى درباره غنا نوشته شد كه يكى به موازات رساله شيخ على و شيخ حر و دو نمونه ديگر، در تاييد ديدگاهى است كه به فيض و محقق سبزوارى البته در كتاب كفايه مربوط است.
نخستين رساله از سيد محمد هادى فرزند سيد محمد ميرلوحى است كه پدرش در چندين مساله با مجلسى اول درگير شد و پيرامون مساله ابو مسلم نامه خوانى، غنا و تصوف، جدال‏هايى با مخالفانش داشت. شرح حال وى را در نوشتار ديگرى آورده‏ايم. (61)
سيد محمد هادى (م‏1113) رساله‏هاى چندى دارد كه يكى از آن‏ها همين رساله اعلام الاحباء في حرمة الغناء في القرآن والدعاء است كه آن را به فارسى نگاشته و در مجموعه ميراث فقهى غنا و موسيقى به كوشش آقاى رضا مختارى و محسن صادقى به چاپ رسيده است. (62) وى رساله خود را در سال 1087هجرى قمرى (سالى كه شيخ على عاملى رساله‏اش را در رد بر محقق سبزوارى نگاشته) تاليف كرده است. (63) وى نيز آن‏چنان كه مصحح رساله بيان كرده بايد رساله‏اش را در برابر سبزوارى يا فيض يا مجلسى اول نوشته باشد; زيرا در مقدمه مى‏نويسد:
در اين اوقات از برخى از دوستان…چنين استماع افتاد كه بعضى از افاضل تاليفى كرده و در آن بيان كرده كه غنا كردن و خوانندگى نمودن در قرآن جايز، بلكه سنت است. (64)
آنچه جالب است، متن ادبى و زيباى اين كتاب است كه نشان از مهارت ادبى نويسنده دارد. نكته ديگرى كه وى بيان كرده آن است كه پدر او، يعنى سيد محمد ميرلوحى نيز رساله‏اى در غنا داشته، كه بسيار مختصر بوده است. (65) از اين رساله، جز اشاره فرزندش (66) خبرى به دست نيامده، اما در سلوة الشيعه او، مطالبى درباره غناى صوفيان آمده است.
ميرلوحى به دو بحث نماز جمعه و غنا كه هر دو از مباحث جنجالى دوره صفوى است توجه كرده و آن‏ها را مصداق دو نوع از احكامى مى‏داند كه قسم اول، مانند نماز جمعه در شمار مسائل خلافى است و قسم دوم (يعنى حرمت غنا) از مسائل متفق عليه مذهب اهل بيت(ع) است كه هر كسى بر خلاف آن فتوا دهد، اهل بدعت است و بر «ارباب علم‏» است كه «در ازاله آن سعى نمايند». (67) بنابراين، برخورد او با نظريه تحليل قسمى از غنا، برخورد با نظريه‏اى اجتهادى نيست، بلكه برخورد با بدعت است; چرا كه به نظر وى، حكم حرمت غنا اجماعى و مسلم بوده و اساسا «حرمت غنا احتياج به دليل ندارد»; (68) بنابراين هرگونه نظرى جز آن بدعت است.
ميرلوحى از ادله قرآنى آغاز كرد و در ادامه، احاديث‏حرمت غنا را كه به نظر وى دلالت‏بر آن دارد كه «خوانندگى كردن حرام است مطلقا» يك به يك، متن عربى و ترجمه فارسى آن‏ها را آورده است. به همين دليل است كه حرمت غنا، به غير قرآن اختصاص ندارد، بلكه «در قرآن حرمتش بيشتر» است. (69)

پي نوشت ها :
 

30. سبزوارى، رسالة فى تحريم الغناء، ج‏1، ص‏44.
32. سيد محمد ميرلوحى، همان، ص‏375.
33. مدرسى طباطبائى، مقدمه‏اى بر فقه شيعه، ص‏56-57. مكتب فقهى مقدس اردبيلى، يكى از مكتب‏هاى فقهى نيرومند اين دوره است; البته اين به معناى آن نيست كه هر فتوايى كه متاخرين اين مكتب دارند، متاخرين آن‏ها نيز بايد داشته باشند. مهم روش‏هاست كه تا اندازه‏اى يك‏سان بوده و نوعى سنت‏شكنى در برابر اقوال گذشته، يكى از مسائلى است كه در اين مكتب وجود دارد.
34. فيض كاشانى، مفاتيح الشرايع، ج‏2، ص‏20-21; مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1655.
35. مختارى، همان، ص‏22.
36. فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج‏5، ص‏226-227، مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1656.
37. فيض كاشانى، الوافى، ج‏17، ص‏221-222; مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1653.
38. فيض كاشانى، الوافى، ج‏17، ص‏1654.
39. ر.ك: نوشتار فيض و تصوف در مجموعه «صفويه در عرصه دين، سياست و فرهنگ‏».
40. در ذيل وقايع الاعوام و السنين (ص‏539) در وقايع سال 1098 از شيخ على بن شيخ محمد بن شيخ حسن بن شيخ الفقهاء و المجتهدين شيخ زين‏الدين شهيد ثانى، ياد كرده و مى‏نويسد: و شيخ مزبور (متع‏الله المسلمين بطول حياته و دوام بركاته) هشتاد و سه سال دارد.
41. وى شرح حالش را در كتابش: الدر المنثور (ج‏2، ص‏238) آورده است.
42. مختارى، همان، دفتر اول، ص‏63-100.
43. خوانسارى، روضات الجنات، ج‏2، ص‏71-77.
44. خوانسارى، همان، ج‏4، ص‏391.
45. مختارى، همان، دفتر 3، ص‏65-16.
46. در اين باره نگ: وسائل الشيعة، چاپ مؤسسه آل‏البيت(ع)، مقدمه; عبدالمجيد زراقط، الحر العاملي مؤرخ ثقافة و شاعرا، ص‏138-180.
47. وى در رساله‏اى كه درباره استعمال توتون نگاشته، از مذاكره شاه سليمان با خود درباره حكم توتون ياد كرده است. اين رساله، ضمن مقاله «آراء فقها درباره توتون و تنباكو در دوره صفوى‏» به چاپ رسيده است.
48. محمود فاضل، فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، ج‏4، ص‏1885.
49. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص‏105.
50. همان. حق آن بود كه به دليل تقدم اين كتاب از نظر زمانى بر كتاب شيخ على، در مجموعه ميراث فقهى، ابتدا رساله شيخ حر و سپس رساله شيخ على عاملى به چاپ مى‏رسيد. البته تقديم و تاخر رساله‏ها بر پايه سال درگذشت مؤلفان بوده است.
51. شيخ حسن عاملى، رسالة فى الغناء، ص‏131.
52. شيخ حر از مؤلفانى است كه مى‏كوشد تا آن‏جا كه ممكن است‏براساس عدد دوازده، فصول و ادله خود را ارائه دهد. نمونه‏اى ديگر از آن در همين رسالة في الغناء در فصل ششم آمده است. همچنين كتاب الاثنا عشريه و ابواب داخلى آن نيز شاهد بر همين تمايل است.
53. همان، ص‏151
54.همان، ص‏129.
55. همان، ص‏157.
56. همان، ص‏129.
57. شيخ حر پس از اين، سخت‏به غزالى و مطالبى كه بر ضد شيعه دارد، حمله كرده است: همان، ص‏174-177.
58. همان، ص‏1730160.
59. همان، ص‏182-183.
60. رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1683-1688.
61. ر.ك: نوشتار قصه‏خوانى در ايران دوره صفوى و نيز رويارويى فقيهان و صوفيان در دوره صفوى، در مجموعه «صفويه در عرصه دين، سياست و فرهنگ‏».
62. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص‏195-282.
63. محمد هادى ميرلوحى، اعلام الاحباء، مقدمه، ص‏191.
64. همان، ص‏198.
65. همان، ص‏204.
66. وى در معناى لغوى غنا، مطالبى از كتاب‏هاى لغت آورده و فهرستى از كتاب‏هاى لغت مورد استفاده پدرش داده، كه بسيار فهرست جالب و بلند بالا و قابل تاملى است.
67. به عكس شاه محمد دارابى در مقامات السالكين (ص‏417) كه معتقد است‏بحث غنا نيز مانند نماز جمعه اختلافى است و «چنان كه شخصى كه نماز جمعه را حرام مى‏داند، تفسيق آن كه واجب مى‏داند، نمى‏كند، سزاوار است كه كسى كه تمام افراد غنا را حرام مى‏داند، تفسيق آن كه بعض افراد، مثل غنا در قرآن خواندن و ذكر خدا را مباح مى‏داند، به طريق اولى نكند».
68. محمد هادى ميرلوحى، همان، ص‏200.
69. همان، ص‏214.

ادامه دارد ……
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : sm1372

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد