يزيديان و اهل حق كردستان(2)
يزيديان و اهل حق كردستان(2)
سيدسعيدرضا منتظري*
يزيديان و اهل حق: ريشههاي مشترك در دين زردشت
بايد تأكيد كرد كه تا حدي ميتوان عناصر ايران باستان را در بين يزيديان و اهل حق مشاهده كرد. اكنون لازم است دلايل اين ادعا مورد بحث قرار گيرد. شايد مهمترين وجه اشتراک دين زردشتي و اين دو فرقة كردي، اعتقاد مشترك ايشان به گروهي هفتتايي از موجودات الاهي باشد كه تحت فرمان خداي خالق،[5] بر جنبههاي مختلف زندگي زميني فرمان ميرانند و رابطهاي خاص با عناصر جهان طبيعي دارند.[6] به علاوه، هر سه دين احترام خاصي براي آتش قائلاند؛[7] و بعضي از جشنهاي يزيدي، مشابه جشنهاي زردشتي هستند. هر سه دين يادشده، بين خانوادههاي روحاني و غيرروحاني، تفاوت جدّي قائلاند که بر طبق سنت باستان، نبايد با يكديگر ازدواج كنند. يزيديان همانند زردشتيان بهطور سنّتي پيراهن مقدّسي ميپوشند[8] و بعضي از افراد برجستة يزيدي كستي، ريسمان يا كمربند، به خود ميبندند.[9] بعضي از نامهاي اماكن و قبايل يزيدي، نشان از پيشزمينهاي ايران باستاني دارند: قبيلة بزرگي از يزيديه مهركان نام دارد كه بهوضوح از ميترا اشتقاق يافته است و يا بسياري از يزيديان در ناحيهاي به نام بادينان يا بهدينان، اصطلاح مشهور زردشتيان، ساكناند. بسياري از تابوهاي يزيدي، برگرفته از توجه به پاكي عناصر طبيعي هستند؛ مثلاً آتش نبايد آلوده شود. همچنين اگر سنّت دخمهنشيني (نمايش مرده در برجهاي خاموشي) زردشتيان ناشناخته است، اما مقبرههاي يزيديان با سنگ چيده ميشود تا بين جسد و زمين، تا حد ممكن، تماس مستقيم نباشد.[10] از آنجا كه اين دو فرقة كُرد، به لحاظ جغرافيايي، دور از يكديگر زندگي ميكنند، به شاخههاي مختلف اسلام مربوط ميشوند[11] و در قرون اخير، ارتباط نزديكي با يكديگر نداشتهاند، محتملترين توضيح در مورد اشتراک دو فرقة مذکور، اشاره به ريشههاي مشترك ايشان است؛ مسئلة شباهت اين دو فرقه به دين زردشتي حاکي از آن است كه ريشههاي آنها را بايد در فرهنگ ايران باستان جستوجو كرد.
اين شباهتها تحقيقات بيشتري را ميطلبد و بهسختي ميتوان آنها را قطعي تلقي کرد. به علاوه، تفاوت بنيادي بين عقايد اصلي زردشتي دربارة خير و شر و آموزههاي روشن يزيديه در اين باره، اين فرضية ساده را كه اين دو فرقة كُردي واقعاً پيروان گمشدهاي در تاريخ زردشت به حساب ميآيند، تضعيف ميكند. اما پيشرفتهاي اخير در حوزة مطالعات اديان ايراني، منجر به شفافسازيهايي در اين باره شده است. مهمترين نتيجة اين مطالعات، كشف تعداد زيادي از سرودهاي مذهبي يزيدي است كه تا اين اواخر به رشتة تحرير درنيامده بودند و همواره از دسترس محققان غربي دور نگاه داشته ميشدند.
در دهههاي اخير، برخي از اين سرودهاي مذهبي در مجموعهاي از ادبيات كُردي در اتحاد جماهير شوروي سابق چاپ شدند (O.and J. Jelil, 1978: 5f) و در سال 1979، در شمال عراق، دو پژوهشگر يزيدي كه از بالاترين مقامهاي مذهبي براي انجام اين اقدام بحثبرانگيز مجوز گرفته بودند مجموعة بزرگتري را به چاپ رساندند.[12] از آنجا كه اين سرودها در منابع غيرغربي چاپ شدند و توجه آکادميک به يزيديه از دهة 1930 به بعد كمتر شده بود، اين اشعار مورد توجه قرار نگرفتند؛ تا اينكه در سال 1990، نسخة چاپ عراق آن به دست غربيها رسيد. پس از اينكه وجود سرودهاي يزيدي مشخص شد، اهميت اين سرودها براي درك ما از اين مذهب كاملاً آشكار گرديد.
بنابراين، براي نخستينبار، امكان مطالعه دربارة يزيديه بر اساس منابع موثق به وجود آمد؛ اين سرودها وجوه تشابه غيرمنتظره و مهمي را ميان اسطورهها و افسانههاي يزيدي و اهل حق نشان ميدادند.
اسطورة آفرينش: بندهشن
همانطور كه پيشتر گفته شد، اين شباهتها قوياً حاکي از آناند که اين دو آيين ريشههاي مشتركي در ايران باستان دارند. اين فرضيه با توجه به اسناد و شواهد موجود در اسطورههاي آفرينش اين دو فرقه كه به غير از نامشان عملاً يكي هستند، بيشتر تأييد ميشود.
به منظور تبيين ويژگي ايراني باستاني اين اسطورهها، و بهويژه رابطة آنها با كيهانزايي زردشتي، لازم است به جزئيات داستان آفرينش آنگونه که در دين زردشتي تحول يافته است پرداخته شود و ميتوان آن را با اسطورة فرضي هندوايراني ــ كه ظاهراً، عناصر اصلياش در جوامع كرد حفظ شده است ــ مقايسه كرد. كاملترين و واضحترين نسخة اين اسطوره، در بندهشن بزرگ يا ايراني يافت ميشود. اين روايت حاكي از آن است كه پيش از آنكه چيزي وجود داشته باشد، اورمزد در آسمانها، در نور مطلق، و اهريمن در قعر، در تاريكي، بوده است. اورمزد ميدانست كه اهريمن نمايندة شر است و تا زماني كه موجودات بيحركت و ايستايند، از بين نخواهد رفت؛ پس اين جهان را بهعنوان آوردگاه بين خير و شر آفريد. خلقت او نخست به شكل مينوي بود و سپس به شكل مادّي اما هنوز بدون تحرك، رشد يا گوناگوني. او نخست، هفت امشاسپند، ياريدهندگان مقدساش، كه هركدام رابطة ويژهاي با يکي از عناصر جهان طبيعي داشتند، را فراخواند. در اين زمان اهريمن موجود شر را برابر آنان آفريد؛ اما ميدانست كه جهان ايدئال و بدون عيب و نقص اورمزد بسيار برتر است. گفته ميشود که پس از حملة نخستين و ناكام اهريمن، و پيش از خلقت مادي، اين دو روح با يکديگر پيمان بستند كه براي زمان محدودي با هم نبرد كنند. سرانجام، اهريمن حملة موفقيتآميزي به جهان اورمزد كرد و طبيعت پاك آسمان، زمين، و آب را آلوده ساخت. نخست گياهان را خشك و نابود كرد، و نخستين گاو و نخستين انسان را كشت. مخلوقات، به دليل طبيعتِ فطرتاً خوبشان، به مقابله برخاستند و در نتيجه تحرك، جنبش و نيرو به جهان وارد شد و جهان به شكل امروزي درآمد.
گفته ميشود مفهوم «شر» را كه در سنّت هندوايراني وجود نداشت، زردشت پيامبر بهعنوان نيرويي مستقل و مؤثر در جهان مطرح كرد. اين نکته از جمله مواردي است كه بيان ميكند اسطورة بندهشن اساساً روايتي زردشتي است و نتيجة انطباق اسطورههاي قديمي با آموزههاي اساسي دين زردشت به حساب ميآيد. بر اساس بعضي از بندهاي فروردينيشت (يشت 13) و همچنين مقايسة اسطورة بندهشن با آنچه دربارة کيهانزايي هنديان باستان در دست است (Kreyenbroek, 1994: 173-182)، گفته ميشود كه اسطورة اصلي، احتمالاً دربرگيرندة عناصر زيادي بوده است.
هندوايرانيان باستان معتقد بودند همانطوري كه فرزند ابتدائاً در تاريكي و درون بدن مادر رشد ميكند و سپس وارد جهاني روشن و پر از گوناگوني و تحرك ميشود، جهان نيز در دو مرحله آفريده شده است: در وهلة نخست، نمونة كوچكي از آنچه بنا بود به جهان تبديل شود ــ كه ظاهراً آفريدة خداي آفريدگار بود ــ در درون حفرة غارمانندي در آسمان كه از سنگ ساخته شده بود قرار داشت. در اين مرحله، آسمان سنگي هنوز خورشيد و آتش خود را داشت (گفته ميشود كه اينها با يكديگر مرتبطاند و آتش در داخل سنگ قرار دارد و از آتشزنه نشئت ميگيرد) و حصار غارمانندي كه جهان را دربرداشت تاريك بود. در نيمة پايين اين فضا، مقداري آب وجود داشت كه بر روي آن، پيشنمونههاي كوچك و متحرك زميني حركت ميكردند. بر روي اين زمين نارس، يك گياه، يك حيوان (احتمالاً گاو) و يك انسان وجود داشت. سپس، قرباني نخستين رخ داد كه در آن، حيوان كشته شد و نخستين گياه از بين رفت. ظاهراً اين قرباني آغازين را ميترا،[13] خداي آتش و پيمان، انجام داد و عملكرد او به عنوان ايزد، مسئوليت خاصي را در اين دنيا بر عهدهاش نهاد. ميترا از آسمانِ سنگي به «غار» وارد شد و آتش (و سپس نيرو) را به جهان آورد و باعث طلوع خورشيد شد؛ بنابراين، نور را گستراند. هنگامي كه خورشيد طلوع كرد، آسمان بلندتر شد و از زمين فاصله گرفت. به همين سبب، اندازة فضا بيشتر شد و حجم زمين و آب نيز افزايش يافت. همچنين، زمين ريشههايي براي تكيه كردن بر آن پيدا كرد و قسمتهايي از آن به صورت كوه درآمد. به علاوه، وجود نيرو در جهان به جريان آبها انجاميد و باعث رشد و افزايش گياهان، حيوانات و حيات انسان شد. قرباني نخستين ميترا عملي آزادبخش تلقي ميشود كه باعث شد جهان از مرحلة اصلي آغازينش وارد مرحلة كنونياش شود.
خلاصة كلام اينکه کيهانزايي زردشت اشاره به آن دارد كه اورمزد، در اصل، جهان را به صورت كامل آفريد، جهان حالت ايدئالش را به دليل حملة اهريمن (كه شامل كشتن گاو نيز شد) از دست داد، و هدف از وجود جهان رهايي از حضور شر است. از طرف ديگر، كيهانزايي قديميتر هندوايراني، حالت كنوني جهان را از مرحلة آغازين آن برتر و بهتر ميدانست و معتقد بود كه «تولد» جهان به دليل قرباني سودمند ميترا بود. مدارك برجاي مانده از ميتراييسم حاكي از آن است كه تصوير اين كيش رومي، ريشه در اسطورههايي همچون اسطورة هندوايراني مذكور دارد. مسئلة ريشههاي آيين ميتراييسم مدتهاست كه متخصصان را سردرگم كرده است؛ چراكه اين آيين، در زماني وارد روم شد كه مدتها بود دين زردشتي (با تكوينشناسي كاملاً متفاوتش) دين رايج همة ايران بود،[14] و نيز به دلايل مختلفي، ارتباط روم با هند، ناممكن به نظر ميرسد.[15]
اعتقاد بر اين است كه دين زردشتي به آرامي از شرق به غرب سرزمين ايران گسترش يافت و تا عصر هخامنشيان، به جايگاه اصلي و مهم خود در ميان ايرانيان غربي دست نيافت (به عبارتي ديگر، احتمالاً تا پانصد سال پس از زمان زردشت). بنابراين، به نظر ميرسد که ديني غيرزردشتي با ريشة هندوايراني به مدت چندين قرن در غرب ايران رايج بوده است. چنين آييني يقيناً کيهانزايي باستاني را به بهترين شكل حفظ كرده است، و ظاهراً مدارك ميتراييسم نشان ميدهند كه اين آيين در بعضي نقاط، حتي تا بعد از ورود دين زردشتي، باقي مانده و سرانجام از آنجا به روم رسيده است.
اسطورة آفرينش در سنت اهل حق و يزيدي
بهراستي اگر روايات اهل حق و يزيدي در دسترس نبود، چنين ادعاهايي بسيار نظري مينمود. کيهانزايي هر دو فرقه حاكي از آن است كه پيش از خلقت، خداي خالق در مرواريدي ساكن بوده كه فضاي محدود و بستهاي داشته است؛ اين مرواريد بيشباهت به «غار» قديمي نيست.[16] او نخست، در داخل مرواريد، «سرور اين جهان» را (كه احتمالاً همتاي ميتراي قديمي بوده) آفريده و پس از آن، هفت موجود الاهي ديگر (يا هفتا) را خلق كرده است تا مسئول جهان باشند. از اين رو، خداوند پيماني را با هفتا يا با رهبرشان (مقايسه كنيد با نقش ميترا به عنوان ايزد پيمان) بسته، و گاوي قرباني شده است.[17] سپس، از آن مرواريد، جهان پديد آمده و به هفتا سپرده شده است.
جزئيات کيهانزايي باستاني يادشده را (كه در روايات ودايي يا اوستايي و يا هر دو تأييد ميشوند) ميتوان از اين دو سنّت كُردي دريافت؛ جزئياتي مانند «لنگر انداختن» زمين ــ كه بر آبها معلّق بوده است ــ و روييدن كوهها از زمين. به علاوه، در روايتي از اسطورة اهل حق آمده است كه آتش، نخست، در زير جهان ميسوخت (در خارج از فضايي كه پيشنمونة جهان را، دقيقاً مانند اسطورة باستاني، دربرداشت)؛ سپس، با جوشاندن دريا، به گسترش آن كمك كرد و در نتيجه نيروي آن را به جهان انتقال داد و باعث حركت جهان شد. بنابراين، به رغم عجيب بودن آن، ظاهراً اين بخش از کيهانزايي اهل حق ريشههاي غيرمنتظرهاي دارد [يعني ريشه در اسطورههاي هندوايراني دارد]. به هر روي، اين مسئله نميتواند اتفاقي باشد.
يزيديان اعضاي هفتا را ــ همانند امشاسپندان زردشتي ــ به صورت جداگانه مورد تكريم قرار ميدهند، اما ويژگي خاصي را براي آنان ذكر نكردهاند. هفتاي اهل حق ويژگيها و كاركردهايي دارند كه منطبق بر ويژگيهاي شناختهشدة خدايان ايران باستان است (Kreyenbroek, 1994: 69-71).
بنيامين، همانند ميترا، با عهد و پيمان، قرباني گاو و مسائل مربوط به آيين و مناسك ارتباط دارد. پيمان اصلي با او بسته ميشود و ظاهراً او مسئول امور اين جهان است.
داود، که «راهنما» و مشكلگشاست، با گرز در ارتباط است؛ اين ويژگي از ويژگيهاي ورثرغنة باستاني ايران نيز شمرده ميشود.
موساي اهل حق، همانند تيري باستان (Boyce, 1991: 2/33)، با نوشتار پيوند خورده است. او اعمال انسان را بر روي زمين ثبت ميكند. مفهوم او تا حدودي نيز مرهون رشنوي ايران باستان است.
مصطفي، «گردآورندة روحها»، فرشتة مرگ است؛ اما احتمالاً، با دميدن حيات در انسان، در آفرينش او نيز نقش داشته است. بر اين اساس، اين چهرة اهل حق را ميتوان با وايوي ايران باستان پيوند داد؛ وايويي بهعنوان خداي زندگي و همچنين، به دليل نابود كردن آن (زندگي)، بهعنوان خداي مرگ شناخته ميشود (Ibid: 2/38).
فرشتة زن، رزبر (razbar)، با آب و همچنين با داوري روز جزا در ارتباط است. ارتباط او با آب شايد به اردويسوره آناهيتا (Ardvisura Anahita) برگردد كه آيين آن در غرب ايران، قبل و بعد از دين زردشتي رايج بوده است؛ اما شواهدي وجود ندارد تا آناهيتا را با داوري روز جزا در ارتباط بدانيم. اين عناصر، اگرچه وجود برجستهاي در مفهوم زردشتي «اشي» ندارند (Kreyenbroek, 1994: 71)، اما بعضي از محققان به ويژه (Ivanow, 1953: 47) رزبر را با هر دوي اين خدايان پيوند ميدهند. البته در ميان خدايان اهل حق، فقط يك فرشتة زن مقرّب وجود دارد که ممكن است مفهوم آن از خدايان متعدد ايراني و غيرايراني ريشه گرفته باشد.
برجستهترين ويژگي دو عنصر باقيماندة هفتا ــ كه گاهي ايوت (Ayvat) و روچهيار (Ruchyar) و گاهي ابراهيم و يادگار نيز ناميده شدهاند ــ اين است كه آن دو را به صورت جفت در نظر ميگيرند. در حالي كه ديگر اعضاي هفتاي اهل حق با خدايان اصلي پيش از زردشت مطابقت دارند، اما اين دو خداي باقيمانده همتايان آشكار خويش را در خرداد و امرداد زردشتي مييابند.
واژة يزيدي براي اين موجودات الاهي «راز» (سر) است. تعريف حالت هستيشناختي آنان همانند امشاسپندان زردشتي كار سادهاي نيست: آنان «خدايان» نيستند، اما واژة «فرشتگان» نيز براي نشان دادن نقش آنان در زندگي ديني معتقدان كافي نيست. اعضاي هفتا در هر دو سنت، مورد احترام و پرستش قرار ميگيرند؛ اما از آنجا كه از جهاتي «مظهر» خداوند هستند، هر ستايشي كه به آنان تقديم شود سرانجام به خالق بازخواهد گشت. پس ميتوان گفت که آنان عضوي از سلسله مراتب موجوداتي هستند كه معتقدان عادي را به خدا پيوند ميدهند.[18] روحانيان كه زندگي معتقدان را هدايت ميكنند، بهعنوان عضوي از اين سلسله مراتب، همتايان زمينيِ اين موجوداتاند. خانوادههاي روحاني حقيقتاً ادعا ميكنند كه از «نسل» اعضاي هفتا و ديگر چهرههاي مقدساند. بنابراين، شخص غيرروحاني از طريق راهنمايي روحانياش به خدا نزديک ميشود. اين راهنمايان نمايندگان موجودات الاهياند و نايبان خدا نيز محسوب ميشوند. هر كدام از معتقدان ـ چه روحاني و چه غيرروحاني ـ را دو نفر از اعضاي طبقة روحاني هدايت ميكنند (يزيدي: شيخ و پير؛ اهل حق: پير و دليل). هر فرد معتقدْ فرمانبردار كامل يكي از اين دو نفر است[19] و اين دو نفر، مسئول سعادت روحاني معتقدان به حساب ميآيند. منشأ اين باور معمولاً در سنت صوفيانه جستوجو ميشود، اما به تازگي نشان دادهاند كه نهاد مشابه آن ــ در زبان پهلوي به نام «دستوري» (dastwarih) ــ دستکم تا قرن دهم در دين زردشتي وجود داشته است.[20]
* پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب.
پينوشتها:
[5]. در دين زردشتي متأخر، كه اهورهمزدا و سپنتهمينو به منزلة يك موجود تلقّي ميشوند، اهورهمزدا را به عنوان يكي از هفت امشاسپند در نظر ميگرفتند. در اصل، اين سپنتهمينو بود كه عضو يك گروه هفتنفره بود و گفته ميشود كه اينها زيردست اهورهمزدا بودند (ر.ك: Kreyenbroke, 1994b: 97-104).
[6]. براي اشاره به تعاليم اهل حق در اينباره، (ر.ك: Kreyenbroek, 1992: 57-79)؛ براي تعاليم يزيدي، (ر.ك: Kreyenbroek, 1994c).
[7]. براي يزيديه (ر.ك: kreyenbroek, 1994a: 146-8) در منابع انتشاريافته، از احترام اهل حق به آتش چندان سخن نرفته است. نويسنده از هژير تيموريان در لندن به دليل يادآوري اين مسئله به وي سپاسگزار است.
[8]. در عمل، اکنون، بيشتر اعضاي سنّتيتر خانوادههاي روحاني به اين مراسم توجه دارند.
[9]. اين رسم، كه به سرعت در حال کمرنگشدن است، ميتواند داراي سرچشمههاي صوفيانه و همچنين ايران باستاني باشد.
[10]. مقايسه شود با مقبرة شاهان باستاني ايران كه در آنجا سعي شده است که جسد، خاك را آلوده نكند؛ دربارة اين رسم و رسم اصلي دفن مردگان (پيش از زردشت) ايرانيان غربي، (ر.ك: M. Boyce, A History of Zoroastrianism, vol.II, leiden 1982, pp. 54-56).
[11]. اهل حق شيعه هستند؛ اما يزيديان در اصل طرفداران خليفة اموي يزيد بن معاويه بودند. شيعيان يزيد را عامل قتل امام حسين(ع) ميدانند و او را دشمن خود ميشمارند.
[12]. Kh. Sileman and kh. Jindi, Ezdiyati: Liber Rosnaya Hindek Teksted Ainiye Ezdiyan (Yezidism: in the light of some Religious Texts of the Yezidis), Baghdad, 1979.
[13]. چون مقالة حاضر بيشتر به دين باستاني ايران ميپردازد، در اينجا، از شكل ايراني كلمة «ميترا» استفاده شده است. گفتني است که شكل هندي اين کلمه، «ميتره» است.
[14]. نخستين اشاره بهتاريخ ميتراييسم رومي بهقرن نخست ميلادي بازميگردد (ر.ك: Boyce and Grenet, 1991: 468 ff).
[15]. مخصوصاً اين حقايق كه تأثيرات اساسي روحاني گاو قرباني در ودا به پيروزي ايندره بر مار يا اژدها نسبت داده ميشود اسطورهاي است كه در عصر قهرمانانة مهاجرت هندوايرانيان بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
[16]. موضوع آفرينش از يك غار هنوز در روايات اهل حق وجود دارد؛ آنجا كه گفته ميشود هفتا از يك غار ظاهر ميشوند. براي يزيديان، يك غار واقعي در عبادتگاه لالش وجود دارد كه احتمالاً مقدسترين مكان در زمين شمرده ميشود و در آن، آب از صخره جاري و آتش دائماً روشن است.
[17]. در سرودهاي يزيدي، كه تا به حال به دست آمدهاند، هيچ اشارة صريحي به قرباني گاو نميشود؛ البته قرباني يك گاو سفيد براي «سرور خورشيد» نقطة اوج جشن پاييزي يزيدي است (كه در مقابل مهرگان زردشتي قرار دارد كه در گذشته با قرباني همراه بود). در همان هنگام، که طبق اعتقاد يزيديان، در اين زمان، خدايان هفتگانه جمع ميشوند تا چرخة سالانة جديد را آغاز كنند و دربارة وقايع سال جديد تصميم بگيرند. پس ميتوان گفت که از اين نظر، اسطورة اصلي يزيدي با نمونة مشابهش در اهل حق تفاوتي ندارد.
[18]. عقيدة مشابهي را الگوي دستوري زردشتيان منعكس كردهاند (ر.ك: Kerenbroek, 1985: 151).
[19]. آيين تشرف اهل حق در واقع همان «سپردن سر به پير» است. اين مراسم حاكي از اطاعت كامل مريد از راهنمايي روحانياش است.
[20]. ر.ك: Krenbroek, 1994b: 1-15؛ هم دين زردشتي و هم روايات صوفيانه فقط از يك رهبر و راهنما نام ميبرند. رابطة پيچيده بين يك «پيرو» و دو معلم روحاني فقط در ميان سه فرقة خاورميانه يافت ميشود؛ يعني اهل حق، يزيدي و علويه كه همه داراي عناصر ايرانياند.
منبع: www.urd.ac.ir
ادامه دارد…
/ج