تاريخ در نگاه نراقى(2)
تاريخ در نگاه نراقى(2)
تاريخ اسلامى
بخش مهمى از شعر و نثر نراقى درباره تاريخ اسلام است. او به مناسبتهاى گوناگون به گزارش رويدادهاى صدراسلام، زندگى پيامبر و امامان پرداخته كه افزون بر پيامهاى تاريخى، نقاط تاريك و پرابهامى را روشن مىسازد. او از دوره كودكى پيامبر، جريان عامالفيل و حمله ابرهه به مكه (18) ، امى بودن پيامبر (19) و تحليل جمع آن با حديث: «ايتونى بدواة …» ، مطالبى را بيان مىكند و از آن نكتههاى جالبى را به دست مىدهد تاريخ پيامبر، ويژگىهاى اخلاقى، سادهزيستى، رفتار اجتماعى و فردى پيامبر، بخشهاى ديگرى از گزارش اوست. (20)
جنگهاى پيامبر عنوان ديگر مندرج در سخنان نراقى است او 26 غزوه براى پيامبر برمىشمرد و امكانات و تعداد نيروى پيامبر در هر يك از اين غزوهها را ذكر مىكند. (21) در بخشى ديگر به شرح زندگى فرزندان پيامبر، امامان و فرزندان آنها به طور خلاصه پرداخته است و در سرتاسر معراج السعاده نكتههاى جالبى از زندگى و سيرت اخلاقى امامان روايت كردهاست كه جمع آنها مجموعهاى بزرگ از تاريخ امامان را تشكيل مىدهد. نكتههاى ويژه از زندگى امامان، موضوع جالب ديگر در آثار نراقى است. از جمله درباره مهربانى على عليه السلام با اسراى ايرانى و آشنا بودن آن حضرت با زبان فارسى مىنويسد:
وقتى كه شهر بانو را اسير كردند و به نزد عمر آوردند و عمر او را در مجلس مرد طلبيد پس شهربانو جد خود پرويز را دشنام داد كه: ديم پرويز سيه كاغذش پاره كه من بندگى گفتن. عمر نفهميد، چنان تصور كرد كه او را دشنام داد.
حضرت امير عليه السلام فرمودند كه بلكه نفرين به پرويز كرد و يك روز حضرت امير با شخص اصفهانى اوصاف اهل اصفهان را بيان كرد. پس از سكوت حضرت، آن شخص عرض كرد ديگر بگو: حضرت فرمودند: امروز اين و سن. يعنى امروز اين تو را بس است. (22)
او در جاى ديگر از جنگهاى على عليه السلام (23) گزارش مىكند و در جاىجاى كتاب معراج السعاده، از شيوه زندگى و روش حكومت و برنامههاى سياسى على عليه السلام حكايتها نقل مىكند.
ايشان در شرح زندگى امام حسن مجتبى گفته است: آن حضرت در دوره عمر همراه سعدبن ابى وقاص به ايران سفر كرد و از شهر رى، اردستان و اصفهان بازديد نمود. (24) نراقى در گزارش زندگى امام حسن عليه السلام برخى از داستانهاى غير مستند تاريخى مانند تعدد ازدواج امام را نيز بدون بررسى نقل كردهاست كه سزاوار بود از كنار آن بدون نقد و بررسى نگذرد و اين را اضافه كند كه اين گزارشها بيشتر ساخته دستگاه امويان براى بى اعتبار كردن امام است; وگرنه اندك بودن اولاد امام حسن دليل آن است كه ايشان از عرف ازدواجهاى ساير امامان فراتر نرفته است. و در شرح زندگى امام حسين عليه السلام افزون بر شرح فرزندان و نكتههايى از زندگى در باب همسر امام حسين عليه السلام (25) در مثنوى طاقديس به طور مشروح و مفصل به بيان تاريخ كربلا، زمينههاى قيام امام حسين عليه السلام و رويدادهاى روز عاشورا و شهادت ياران امام حسين پرداخته و از آن درسهاى بزرگى را به خوانندگان داده است. از جمله در ورود امام به كربلا اين چنين مىسرايد:
شاه پرسيد اين زمين را نام چيست؟
آن كه اين جا را شناسد، نام كيست؟
آن يكى گفت اين زمين نينواست
نام آن هم ماريه هم كربلاست
گفت نى نى نينوا نى قتلگاست
كربلا نى منزل كرب و بلاست
كربلا نى هم مناى ماست اين
اين سركوى وفاى ماست اين
كشتى ما را در اين جالنگر است
منزل ما تا صباح محشر است (26)
تاريخ خلفا و شاهان مسلمان
نراقى در خزائن به طور سامان يافته، سيرى تاريخى در سرگذشتشاهان و حكام بنىاميه و بنىعباس انجام داده است و اطلاعات شفاف و مفيدى را در اختيار خوانندگان نهاده است. او حكومت معاويه و سپس حاكمان بنىمروان تا حكومت مروان چهارم را گزارش كرده، آنگاه از ظهور بنىعباس و زمينههاى پيروزى آنان سخن گفته است. در ضمن بحث از عباسيان به حكومت آلبويه و دولت فاطميان مصر پرداخته و بحث را با حمله مغول و سقوط بنىعباس در سال 651ق پايان داده است. (27)
او در جاهاى ديگر به بخشهايى از زندگى منصور (28) و هارون و مامون عباسى، و برامكه (29) و هجوم قرامطه (30) به مكه اشاره كرده است. همچنين به مناسبتهايى از تاريخ سامانيان و غزنويان و سلاجقه و شاهان مغول حكايتهايى را نقل كرده است. (31)
تاريخ علما
بخشى از نوشتههاى تاريخ نراقى درباره تاريخ علما و نكتههاى آموزنده از زندگى علمى آنان است. وى در اين زمينه نكات پنهان و پرابهامى را از تاريخ دانشمندان روشن مىسازد كه براى طالبان علم آموزنده است. از جمله:
1- نكتهاى از زندگى ابن خالويه از ادباى دوران آل بويه. (32)
2- معرفى ابن جرير و اين كه محمدبن جرير طبرى كيست و در شرح آن گفته است كه يكى ابنجرير طبرى، شافعى مذهب است و ديگرى محمدبن جرير بن رستم طبرى كه از بزرگان شيعه است و اضافه كرده است كه بر مؤلف معجم البلدان اين مطالب پنهان مانده است. (33)
3- معرفى جفنعى، كراجكى، حمصى و ابن شهرآشوب از علماى سده پنجم و ششم قمرى. (34)
4- نكتهاى از ابوالعلاى معرى از دانشمندان سده پنجم قمرى. (35)
5- شرحى در علم و دانش و اخلاق بيضاوى از علماى شافعى مذهب و مفسر قرن هفتم قمرى. (36)
6- معرفى نويسندگان صحاح سته اهل سنت و محدثين مشهور آنان. (37)
7- گزارش زندگى تحصيلى كسايى از ادباى مشهور سده سوم قمرى. (38)
8- نراقى در خزائن، نكات زيبايى از زندگى و پژوهش علمى پارهاى از علماى دوران صفويه را نگاشته است از جمله:
نكات آموزندهاى از زندگى و دانش شيخ بهايى (39) ، داستانهايى از زندگى فندرسكى و سياحت او به هند و محاورهاى را از فندرسكى با يكى از علماى عامه گزارش كرده است. (40) و در مثنوى طاقديس محاوره او با اربابان مذاهب هند و پيروزى ميرفندرسكى بر هندوان را به شعر گزارش كرده است. (41)
نكتهاى از درس آقا جمال خوانسارى (42) ، نكتهاى از محاوره آقا حسين خوانسارى و خليل قزوينى (43) ، خاطرهاى از سيدداماد، (44) مشايخ اجازه ميرزا محمد اردبيلى از علماى دوره صفويه كاشان، (45) نقدى بر يكى از نوشتههاى مقدس اردبيلى و نيز نقدى بر يكى از مطالب صاحب مدارك (46) از جمله مطالب اوست. او همچنين خاطراتى را از علماى معاصر و اساتيد خود از جمله شيخ محمدجعفر كاشف الغطا (47) و قاضى احمد قمى (48) ، ياد كرده است.
اين بخش را با گزارش ترجمه وصيتشهيدقدس سره كه نراقى آن را گزارش كرده استبه پايان مىبريم:
برتو باد به تقوا و نگاهداشتحرمتخداوند در آشكار و پنهان و خيرخواهى براى همه بندگان، گر چه به تو بد كنند. و تحمل كردن آزار بندگان خدا، گر چه تو را دشنام دهند و اهانت كنند. دشنام دهنده را پاسخ مگو، در وقتخشم از سخن گفتن بپرهيز و لكن از جايتبه مكان ديگر برو و به چيزى كه خشمت را از ميان ببرد، بپرداز و براى دنيا و آخرتتبينديش و در همه كارهايتبر خداوند توكل كن و در همه حال به خداوند تكيه كن. در برابر آن كس كه به تو نعمتى مىدهد، سپاسگزار باش. از خنده بپرهيز كه دلت را مىميراند. از تاخير انداختن نماز از اول وقتخود دورى جو، هر چند شغل تو مهم باشد. و نماز قضاى خود را به تاخير نينداز.
پس از نماز واجب نافله بخوان. در همه حال دانش بيندوز و از كشمكش با استادت بپرهيز و بر او مطلبى را برنگردان و آنچه به تو مىگويد، بپذير. در آنچه مىآموزى، مطالعه كن و براى خود وظيفهاى براى خواندن قرآن معين كن و اگر مىتوانى آن را حفظ كن. و كوشش كن كه هر روزت ولو به اندك بهتر از ديروزت باشد.
به سخن سخنچين گوش مسپار، به جز دانش در پيرامون با ديگران گفت وگو نداشتهباش. از پرحرفى دورى كن و سخنان ديگران را نقل مكن. هر روز 25 بار بگو: اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات. كه در آن ثواب بسيار است. پس از نماز عصر 77 بار استغفار كن و سوره انا انزلنا سوره قل هو الله احد را بسيار تلاوت كن. (49)
تاريخ معاصر ايران
در نوشتههاى نراقى درباره تاريخ و رويدادهاى تاريخ معاصر او نكتههاى فراوانى گنجانده شده كه اطلاعات ذى قيمتى را از اوضاع سياسى و اجتماعى به دست مىدهد.
او در ضمن سخن از اوضاع كشاورزى و نابهسامانى كشاورزان، ورشكستگى پيشهوران، (50) ظلم و استبداد برخى از كارگزاران، نابهسامانى قوانين و بهويژه حكومت قانون ايلى به جاى قانون اسلامى حكايتها دارد. (51)
نيز در شيوع فرقهسازى و آرمانها و عقايد و روشها و منشهاى اربابان مذاهب و فرقهها، و شيوع فساد و تباهى در درون فرقههاى صوفيه و… نكتههاى ارزندهاى را بهدست مىدهد. (52)
ناامنى راهها و تجارت از ناحيه مهاجمان بهويژه تركمنها مسئلهاى است كه در جاهاى گوناگون سخن نراقى تكرار شدهاست كه نشانگر هجوم شديد تركمنها و سايه وحشت آنان بر راهها و شهرهاى مرزى خراسان و گرگان بودهاست. (53)
داستانهايى از رويدادهاى معاصر كاشان، كارگزاران ستمكار و سرانجام آنان و… از قطعههاى تاريخى ديگرى است كه در خزائن گزارش شدهاست. (54)
اوضاع و شيوه تحصيل و درس و بحث و روش تربيت را در ضمن سخنهاى نراقى به درستى مىتوان استفاده كرد. نراقى به مناسبت از زندگى علمى و تحصيلى خود نيز نكتههايى را تعريف كردهاست. همچنين نكتههايى از زندگى علمى پدرش ملامحمدمهدى، زيارت به عتبات در سال 1210ق (55) ، ديدار با استادش شيخ جعفر كاشف الغطا و بيان ماجرايى از او، (56) داستانهايى از معجزات امامان، بهويژه موسىبنجعفر، (57) ديدار با اربابان مذاهب اسلامى در مكه، جلسه گفت و شنود و بحث و پژوهش با علماى يهود، (58) و نيز نكتههاى فراوانى از زندگى علمى علماى معاصر خود را نقل مىكند.
سرانجام شرح شركت نراقى در جبهه براى دفاع از سرزمين ايران و رفتن به جبهههاى قفقاز و شرح دلاورى و جانبازى رزمندگان در جبهه بردع، شوشى، گنجه، ايروان، رودكر ورود ارس، از نكتههاى مهم و جالبى است كه در گزارشهاى او آمده است. (59)
ايران و يونان باستان
نراقى در معراج السعاده و مثنوى طاقديس صدها حكايت از ايران و روم باستان بازگو مىكند و از ماجراهاى تلخ و شيرين آنها درسهايى را به ما مىآموزد. او در اين گفتارها، راه انصاف رفته و روش تجربههاى مثبت و درسهاى زندگى را از حكيمان ايران و يونان، به امانت گزارش كرده و مسلمانان را به درس آموزى توصيه مىكند.
آثار پيشينيان رسيده كه هيچ پادشاهى در بنىاسرائيل نبود مگر اين كه حكيمى دانشمند با او بود و صحيفههايى در دست داشت كه برآن نوشته بود: بر زير دستان رحم كن. از مرگ بترس و روز جزا را فراموش مكن. و هر وقت كه پادشاه غضبناك شد، آن حكيم صحيفه را به دست او مىداد تا مىخواند و غضب او ساكن مىشد. (60)
يكى از بزرگان يونان زمين بر غلامى فخر كرد. آن غلام به او گفت: اگر فخر تو به پدران توست، پس برترى براى ايشان است نه براى تو و اگر به جهت لباس است كه پوشيدهاى، پس شرافت از براى لباس توست نه تو. و اگر به مركبى است كه سوار شدهاى، پس فضيلت از براى مركب توست و از براى تو چيزى نيست كه به آن عجب و افتخار كنى. (61)
نراقى در معراج السعاده و مثنوى طاقديس، جابهجا از زندگىشاهان عجم، روابط اجتماعى و سياسى و سيرت آنان، براى عبرت گيرى سخن به ميان آوردهاست كه نشانگر اطلاعات وسيع و پردامنه او از تاريخ ايران باستان است و نشاندهنده اين است كه او با كتابهايى چون شاهنامه حكيم توس و كتابهاى نظامى گنجوى سر و كار داشته است. از جمله، اسكندر و بهمن، (62) اسفنديار روئيندژ، فريدون عجم، كىقباد، رستم و زال و سيمرغ و سام و جمشيد. (63) افراسياب و شاپور و بهرام گور و قباد و اشكانيان و ساسانيان، (64) انوشيروان، فرهاد و شيرين و بيستون خسرو و شبديز و افراسياب و سياوش. (65)
او همچنين از قصص ملتهاى چين، هند، يونان و عرب جاهلى نيز حكايتهايى نقل مىكند، مانند برصيصاى عابد، سمتون، (66) نگارستان چين، ابرهه، داستان آتش زدن زنان هندى خود را پس از مرگ شوهران، (67) داستان ليلى و مجنون (68) و سلمى و ليلى.
داستانهاى رمزى
نراقى به داستانها و حكايات رمزى ملتها نيز بىتوجه نيست. او، با نقل داستانهاى ملل به سبك كليله و دمنه از زبان بيعتبىجان و حيوانات بىزبان، اهداف و آرمانهاى خود را از زبان آنان القا مىكند و مضامين عالمانه و خردمندانهاى را در ستايش عدل و داد، و ديگر ارزشهاى انسانى از زبان آنان شرح مىدهد. از كوه قاف و سيمرغ و بيستون و شبديز و آب حيوان كه در قصههاى باستانى آمده است و هر يك نمادى از آرزوها و ويژگىهاى ملتهاست. از داستانهاى نراقى براى پيش برد پيامهاى انسانى و ارزشهاى معنوى استفاده شدهاست.
پي نوشت ها :
18) همان، ص 138.
19) همو، خزائن، ص 240.
20) همان، ص 364.
21) همان، ص 1.
22) همان، ص 125.
23) همان، ص 456.
24) همان، ص 126.
25) همان، ص 569.
26) همو، مثنوى طاقديس، ص 412.
27) همو، خزائن، ص 444.
28) همان، ص 215.
29) همان، ص 531.
30) همان، ص 450.
31) همو، معراج السعاده، ص 336.
32) همو، خزائن، ص 150.
33) همان، ص 167.
34) همان، ص 164.
35) همان، ص 390.
36) همان.
37) همان، ص 570.
38) همان، ص 540.
39) همان، ص 93 و 178.
40) همان، ص 178.
41) همو، مثنوى طاقديس، ص 174.
42) همو، خزائن، ص 189.
43) همان، ص 235.
44) همان، ص 300.
45) همان، ص 407.
46) همان، ص 415.
47) همان، ص 474.
48) همان، ص 518.
49) همان، ص 539.
50) همو، مثنوى طاقديس، ص 35.
51) همان، ص 126.
52) همان، ص 99، 108.
53) همان.
54) همو، خزائن، ص 514، 515.
55) همان، ص 359.
56) همان، ص 474.
57) همان، ص 351.
58) همان، ص .
59) همو، مثنوى طاقديس، ص 405.
60) همو، معراج السعاده، ص 239.
61) همان، ص 275.
62) همان، ص 521.
63) همان، ص 483.
64) همان، ص 336.
65) همو، مثنوى طاقديس، ص 219.
66) همان، ص 86.
67) همان، ص 184.
68) همان، ص 298.
منبع:www.naraqi.com