مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان در مسيحيت(2)
مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان در مسيحيت(2)
مفهوم آمرزيدگى از نظر آگوستين
آگوستين در اثر مهم خود به نام روح و حرف )The Spirit and the Letter( درباره مفاهيم شريعت و آمرزيدگى سخن به ميان مى آورد و همان گونه كه پولس با توجه به اصل گناه آلود بودن سرشت آدمى و ناكارآمد بودن شريعت براى عادل شدن و رسيدن به رستگارى، بحث آمرزيدگى از راه ايمان را مطرح كرد، آگوستين نيز با برجسته كردن مفهوم لطف و آمرزيدگى بر اين عقيده است كه انسان نمى تواند با تكيه بر توانايى خودش به رستگارى دست پيدا كند، بلكه اين لطف الاهى است كه عامل اصلى نجات انسان است. او مى گويد: «ما براى عادل شدن از كمك خدا برخورداريم» (Augustin, On, Ch. 20, P.19)The Spirit and the Letter.
اما به نظر آگوستين اين لطف به واسطه عيسى مسيح شامل حال ما مى شود و در واقع، اين عدالت مسيح است كه موجب عدالت و آمرزيدگى ما مى شود. همان طور كه پولس مى گويد: «همچنان كه به يك خطا حكم شد بر جميع مردمان براى قصاص، همچنين به يك عملِ صالح بخشش شد بر جميع مردمان براى عدالت حيات» (روميان 5:18); «كسى كه ايمان آورد به او كه بى دينان را عادل مى شمارد، ايمان او عدالت محسوب مى شود» (روميان 4:5).
آگوستين تصريح مى كند كه تنها مسيح مى آمرزد. آنگاه به سخن پولس اشاره مى كند كه با اين كه پولس مى گويد: «از شما التماس مى كنم كه به من اقتدا نماييد» (اول قرنتيان 4:16); «اقتدا به من نماييد چنان كه من نيز به مسيح مى كنم» (اول قرنتيان 11:1)، اما او هيچ گاه نگفت: «به دست من آمرزيده شويد، چنانكه من به دست مسيح آمرزيده شدم». زيرا چه بسا افرادى وجود داشته باشند كه عادل و سزاوار تقليد كردن باشند، اما هيچ كس جز مسيح عادل و آمرزنده نيست On Forgiveness of (Augustin,, Ch. 18, p. 21)Sins.
به نظر مى رسد، همان گونه كه سنّت كاتوليك مفهوم آمرزيدگى را به معناى عادل شدن مى داند، نه فقط عادل شمردگى محكمه اى، «آمرزيدگى از نظر آگوستين درباره اين است كه چگونه انسان گناهكار به سمت يك زندگى عادلانه سوق پيدا مى كند. انسان به كمك لطف الاهى از سرشت آلوده رهايى مى يابد و با توجه به طهارت حاصل شده، اختيار پيدا مى كند و از راه اختيار، محبت عادلانه حاصل مى شود و بدان وسيله به شريعت عمل مى شود و عدالت انسان محقق مى گردد. پس از نظر آگوستين و كاتوليك هاى سنّتى، آمرزيدگى بدين معناست كه شخص از راه عمل درونى روح القدس پاك و عادل مى شود» , p. 45) Justification by Faith(Lane,.
ناگفته نماند كه تأكيد فوق العاده آگوستين بر نقش لطف خدا تا حدّى مسئله ساز است، زيرا به نوعى اختيار انسان را زير سؤال مى برد. «به عقيده آگوستين افراد بشر در برداشتن گام هاى اوليه نيل به رستگارى از اختيار لازم برخوردار نيستند. بشر به رغم آزادى اراده در بند اراده اى است كه گناه آن را به فساد و آلودگى كشيده و او را متمايل به شرّ و گريزان از خدا كرده است. از آن جا كه همه گناهكارند، همه نيازمند بازخريدند. از ديدگاه آگوستين بشر نمى تواند به مدد ابزارها و امكانات خود به دوستى با خدا درآيد. بازخريد تنها به مثابه موهبتى الاهى امكان پذير است و چيزى نيست كه خود بتوانيم آن را تحصيل كنيم. به اين ترتيب، از نظر آگوستين، رستگارى موهبتى است كه اعطا شده، امّا نه از سر شايستگى» (مك گراث، درسنامه الاهيات مسيحى، صص63ـ66).
در مقابل آگوستين، پلاگيوس معتقد بود كه هر يك از افراد بشر قابليت دارد كه خود را رستگار سازد. رستگارى چيزى است كه به واسطه اعمال نيك به دست مى آيد. به طور خلاصه، از نظر پلاگيوس رستگارى پاداشى است كه عادلانه و از سر شايستگى به دست مى آيد (همان).
در واقع، با توجه به ديدگاه آگوستين در مورد ناتوانايى بشر براى رسيدن به رستگارى، اين پرسش جدّى مطرح مى شود كه آيا عادلانه است كه برخى نجات پيدا كنند و برخى نجات پيدا نكنند؟ آگوستين خود به اين پرسش توجه دارد، ولى به نظر مى رسد جواب قانع كننده اى براى توجيه ديدگاه خود ندارد; زيرا در نهايت آن را يك راز مبهم مى داند. او مى گويد دليل اين كه چرا برخى نجات مى يابند و برخى نجات نمى يابند، مخفى است، اما ناعادلانه نيست. همان طور كه پولس مى گويد: «آيا نزد خدا بى انصافى است، حاشا» (روميان 9:14). به هر حال، تنها پاسخى كه آگوستين مى دهد اين است كه ما نمى توانيم پى به حكمتِ كار خدا ببريم و اهميتى ندارد كه بتوانيم براى لطف رحمانى خدا توجيهى به دست آوريم. جاى نگرانى نيست كه لطف خدا شامل انسان هاى نالايق بشود، ولى شامل افراد لايق نشود , p. 26) on Forgiveness of Sins(Augustin,. آنگاه به سخن پولس استناد مى كند كه: «زهى عمق دولتمندى و حكمت و علم خدا، چه قدر بعيد از غوررسى است احكام او، و فوق از كاوش است طريق هاى وى، زيرا كيست كه رأى خداوند را دانسته باشد يا كه مشير او شده يا كه سبقت جسته چيزى بدو داده تا به او باز داده شود؟ زيرا كه از او و به او و تا او همه چيز است» (روميان 11:32ـ35).
به هر حال، آگوستين با برجسته كردن مفهوم لطف و آمرزيدگى چارچوبى فراهم ساخت كه در قرون وسطا با توجه به آن مفهوم آمرزيدگى مورد بحث قرار گرفت. در طول قرون وسطا مباحث زيادى در رابطه با مسئله آمرزيدگى از جمله مباحثى درباره انواع لطف الاهى، درباره رابطه ميان لطف الاهى و اختيار، درباره ارتباط ميان آمرزيدگى و تقدير الاهى، درباره نقش آيين هاى مقدس در مفهوم آمرزيدگى و نيز درباره مفهوم شايستگى مطرح گرديد p. 46) Justification by Faith,(Lane,.
مفهوم آمرزيدگى از نظر توماس آكوئيناس
توماس آكوئيناس بحث از آمرزيدگى را با مقايسه كردن شريعت قديم و آيين جديد بيان مى كند. پرسش هاى اصلى او اين است: آيا آيين هاى شريعت قديم، قدرت آمرزيدن داشتند؟ آيا دستورات اخلاقى عهد عتيق موجب آمرزيدگى مى شود؟ آيا عهد جديد عامل آمرزيدگى است؟ و به طور كلى، آمرزيدگى نوعى فضيلت اكتسابى است كه خود انسان بتواند به آن دست پيدا كند يا نوعى فضيلت موهوبى و ناشى از فيض خداست؟
آكوئيناس بر اين عقيده است كه آيين هاى شريعت قديم قدرت آمرزيدن محدودى دارند. وى در اين باره مى گويد: «در شريعت قديم دو نوع ناپاكى از هم تفكيك شده است: يكى ناپاكى مربوط به روح كه مراد ناپاكى گناه است و ديگرى ناپاكى مربوط به جسم، كه موجب مى شود انسان سزاوار پرستش خدا نباشد. ناپاكى جسم چيزى جز نوعى ناهنجارى نيست و آيين هاى شريعت قديم قدرت پاك كردن آن را دارد. همان طور كه در “نامه به عبرانيان” قربانى كردن و پاشيدن خون بزها و گاوان و خاكستر گوساله موجب طهارت جسمانى شمرده شده است (عبرانيان 9:13) و معلوم مى شود آن نوع ناپاكى كه بر جسم اثر مى گذارد نه روح، با اين گونه آيين ها برطرف مى شود. اما اين آيين ها قدرت پاك كردن ناپاكى مربوط به روح، يعنى ناپاكى گناه را ندارند، دليل آن اين است كه كفاره اين گناه جز به واسطه مسيح نيست. او “كه گناه جهان را برمى دارد” (يوحنا 1:29) از آن جا كه سرّ تجسّد و مصايب مسيح تا آن زمان هنوز فهميده نشده بود، آن آيين هاى قديم به خودى خود نمى توانستند داراى قدرتى باشند كه تجسّد و تصليب عيسى از آن برخوردار بود. در نتيجه، آن آيين ها نمى توانستند گناه را پاك كنند. از اين رو، پولس مى گويد: “محال است كه خون گاوها و بزها رفع گناهان بكند” (عبرانيان 10:4) به همين جهت است كه او آن آيين ها را اصول ضعيف و فقير مى نامد (غلاطيان 4:9) چون نمى توانند گناه را پاك كنند، ضعيف اند. اين ضعف نيز نتيجه نياز آنهاست، يعنى ناشى از اين واقعيت است كه آنها به خودى خود داراى لطف نيستند» (Aquinas, I-II, Q.103, A. 2, p. 1083).
تا كنون معلوم شد آيين هاى شريعت قديم قدرت آمرزيدن نداشتند، حال سؤال اين است كه آيا دستورات اخلاقى عهد عتيق موجب آمرزش آدمى مى شوند؟ به عبارت ديگر، آيا انسان مى تواند با رعايت دستورات اخلاقى عهد عتيق عادل شود و خودش عامل رستگارى اش را فراهم آورد؟
به نظر مى رسد آن گونه كه آگوستين بر مسئله لطف تأكيد داشت و انسان را از دستيابى به نجات عاجز مى دانست، آكوئيناس منكر توانايى انسان نيست، اما آمرزيدگى مصطلح و واقعى را ناشى از لطف خدا مى داند. از اين رو، مى گويد: «عدالت نيز همانند ساير فضايل ممكن است كه فضيلت اكتسابى يا موهوبى باشد. فضيلت اكتسابى به وسيله اعمال حاصل مى شود، اما فضيلت موهوبى ناشى از لطف خداست. فضيلت واقعى كه اكنون از آن سخن مى گوييم همين فضيلت موهوبى است و از همين جهت است كه گفته شده آدمى نزد خدا عادل شمرده مى شود: “زيرا اگر ابراهيم به اعمال عادل شمرده شد جاى فخر دارد، اما نه در نزد خدا” (روميان 4:2). پس اين نوع عدالت به وسيله دستورات اخلاقى كه به افعال بشرى مربوط مى شود، حاصل نمى گردد. بدين ترتيب دستورات اخلاقى نمى تواند موجب آمرزيدگى انسان شود» (Aquinas, I, II, Q.100, A. 12, p. 1050).
معلوم مى شود آكوئيناس از يك سو، در مورد تحقق عدالت كه از آن به فضيلت اكتسابى تعبير مى كند، اراده انسان را براى رسيدن به رستگارى همانند آگوستين ضعيف و عاجز نمى داند و منكر آن نمى شود كه چه بسا انسان بتواند از راه عمل به دستورات اخلاقى عهد عتيق به عدالت دست پيدا كند. منتهى گويى آكوئيناس در مقايسه با آمرزيدگى موهوبى، آن را اطمينان بخش نمى داند. از اين رو، عمل به دستورات اخلاقى عهد عتيق را موجب آمرزيدگى نمى داند و بر آمرزيدگى موهوبى و مبتنى بر لطف الاهى تأكيد مىورزد.
شايد گفته شود كه كم توجهى آكوئيناس به نقش دستورات اخلاقى عهد عتيق در آمرزيدگى شايد بدان سبب باشد كه به تعبير پولس دوره شريعت به سر آمده است، اما در مورد عهد جديد چطور؟ آيا عهد جديد موجب آمرزيدن مى شود؟
آكوئيناس مى گويد: «در شريعت انجيل دو عنصر وجود دارد. عنصر اصلى فيض روح القدس است كه به نحو درونى اعطا مى شود و شريعت جديد بر اساس آن مى آمرزد. همان طور كه آگوستين مى گويد: “در عهد عتيق شريعت به نحو بيرونى وضع شده است كه موجب ترس شخص گناهكار مى شود، اما در عهد جديد شريعت به نحو درونى وضع شده است كه مى تواند موجب آمرزيدگى شود.” عنصر ديگر شريعت انجيلى، يعنى تعاليم دينى و دستورات كه افعال بشرى را هدايت مى كنند، در درجه دوّم قرار دارد. شريعت جديد بر اساس اين دستورات موجب آمرزيدگى نمى شود. اين همان سخن پولس است كه: “حرف مى كُشد، اما روح زنده مى كند” (دوم قرنتيان 3:6). آگوستين در توضيح اين عبارت مى گويد: “مراد از حرف هرگونه شريعت مكتوب است كه خارج از آدمى است، حتى احكام اخلاقى اى كه در انجيل گنجانيده شده است. بدين ترتيب حرف، حتى حرف انجيل، مى كشد مگر اين كه در درون لطف شفابخش ايمان باشد”» (Aquinas, I-II, Q. 106, A. 2, p. 1104-1105).
به هر حال، آكوئيناس براى تحقق آمرزيدگى از يك سو، بر نقش اراده انسان در حركت به سوى خدا به وسيله ايمان و انتقال از حالت گناه به حالت عدالت توجه دارد و از سوى ديگر، اعطاى لطف الاهى را عامل اصلى آمرزيدگى مى داند (Ibid, Q.113, A. 7, p. 1149).
مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان از نظر لوتر
گفته شد مسئله آمرزيدگى براى نخستين بار در رساله هاى پولس مطرح شد و آگوستين نيز با تأكيدى كه بر مسئله لطف الاهى داشت، آن را مورد تأكيد قرار داد و زمينه ساز مباحثى در قرون وسطا شد، تا اين كه مفهوم آمرزيدگى در اواخر قرون وسطا از اهميت ويژه اى برخوردار شد.
از آن جا كه كليسا در طول بيش از هزار سال دوره قرون وسطا درباره اين موضوع اظهار نظر رسمى نكرد، نوعى سردرگمى در اين باره وجود داشت. البته شوراى كارتاژ در سال 418 و بعداً شوراى ارانژ در سال 529 پيشنهادهايى در اين زمينه مطرح كرده بودند كه تصميمات آنان براى متالهان قرون وسطا ناشناخته بود (مك گراث، مقدمه اى بر تفكر نهضت اصلاح دينى، صص219ـ223).
تا اين كه در آستانه ظهور نهضت اصلاح دينى بحث از آموزه آمرزيدگى در صدر مباحث الاهياتى اواخر قرون وسطا قرار گرفت و آراى مختلفى مطرح گرديد و معلوم نبود كدام يك از اين ديدگاه ها درست است. بى اعتنايى يا ناتوانى كليسا در ارزيابى اين آراء نشانه دشوار بودن مسئله بود. تا اين كه لوتر وارد صحنه شد. «آمرزيدگى تنها از راه ايمان» محور انديشه لوتر و شعار اصلى نهضت اصلاح دينى بود. بحث بر سر اين بود كه با توجه به گناه اوليه و فاصله اى كه بين انسان و خدا ايجاد شده، اين فاصله چگونه برداشته مى شود و چگونه انسان مى تواند با خدا رابطه برقرار كند؟ لوتر نخست بر اين عقيده بود كه خدا با نوع بشر پيمانى بسته است كه بر اساس آن ناگزير از آمرزيدن كسانى است كه به آن اندك پيش شرط هاى خاص جامه عمل مى پوشند. او مى گويد: «ما بدين سبب نجات يافته ايم كه خداوند با ما عهد و پيمانى بسته است كه بر اساس آن هر كه ايمان آورد و غسل تعميد انجام دهد، رستگار خواهد شد.» در چارچوب پيمان خدا با نوع بشر، كوشش اندك بشر موجب پاداش عظيم الاهى مى شود. با اين حال، لازم است كه آدمى كارى انجام دهد تا خداوند ناگزير شود گناهكار را به وسيله لطف پاداش دهد.
اما انديشه «عدالت خداوند»، كه خداوند با انصاف و بى طرفى كامل داورى مى كند، لوتر را با مشكلاتى مواجه ساخت و آن اين كه اگر گناهكاران توان انجام اين پيش شرط ها را در خود نيابند چه مى شود. لوتر به تدريج همان ديدگاه هاى آگوستين را پذيرفت كه بشر چنان گرفتار گناه است كه بدون دخالت خدا نمى تواند به نجات برسد و از آن جا كه هيچ راهى وجود نداشت كه خدا به جاى اين كه كسى را محكوم كند، پاداش دهد، انديشه «عدالت خداوند» كه به معناى محكوميت و مجازات بود به خطرى براى لوتر تبديل شد. وعده آمرزيدگى امرى حقيقى بود، اما پيش شرطى كه داشت، آن را غيرممكن ساخته بود. اين مسئله موجب دغدغه لوتر بود، تا اين كه او به كشف الاهياتى خود به نام تجربه مناره نايل آمد. او مى گويد شب و روز به غور و تأمل درباره اين سخن پولس پرداختم: «در آن عدالت خدا مكشوف مى شود، از ايمان تا ايمان، چنان كه مكتوب است كه عادل به ايمان زيست خواهد كرد» (روميان 1:17). كم كم درك كردم كه اين جمله اشاره به عدالت انفعالى خدا دارد كه بر اساس آن خداوند مهربان ما را به وسيله ايمان مى آمرزد. اين موضوع به من چنان احساسى داد كه گويى بار ديگر به دنيا آمده ام… و هم اكنون عبارت «عدالت خداوند» را كه روزى از آن نفرت داشتم، شيرين ترين عبارت مى دانم، زيرا اين عبارت پولس راه ورود من به بهشت بود» (مك گراث، همان، صص223ـ233).
لوتر از آن پس در پاسخ به اين پرسش كه به چه وسيله اى آمرزيده مى شويم و به زندگى جاودان دست پيدا مى كنيم، مى گويد: «همراه با پولس پاسخ مى دهيم، ما به وسيله ايمان تنها عادل شمرده مى شويم، نه به وسيله اعمال شريعت يا محبّت. البته نه بدين خاطر كه منكر اعمال نيك باشيم، همان گونه كه مخالفان ما را متهم مى كنند; بلكه به خاطر آن كه ما نمى توانيم خود را از شيطان برحذر بداريم» Selection from His (Luther,, p. 116)Writing.
در واقع، لوتر در آغاز فعل بشر را پيش شرط آمرزيدگى مى دانست، اما در اين تحول جديد معتقد شد كه خدا صرف نظر از شايستگى افراد اين پيش شرط را خودش محقق مى سازد. به عبارت ديگر، لوتر در ابتدا ديدگاهى تقريباً پلاگيوسى داشت و در مرحله بعد ديدگاهى آگوستينى پيدا كرد.
و اما مراد لوتر از آموزه «آمرزيدگى تنها به وسيله ايمان» چيست؟ ديدگاه لوتر در اين زمينه به تعريف او از ايمان مربوط مى شود. نكته اول اين كه او ايمانى را اصيل و آمرزشگر مى داند كه توأم با اين اعتقاد باشد كه مسيح براى ما زاده شده و عمل نجات را در حق ما به انجام رسانده است. نكته دوم اين كه ايمان عبارت است از اعتماد به وعده هاى خداوند كه معترفان به گناه را مى آمرزد. نكته سوم آن است كه ايمان موجب اتحاد مؤمن با مسيح مى شود و در نتيجه اين اتحاد لطف و حيات و نجات مسيح شامل حال مؤمن نيز مى شود. و سرانجام آموزه آمرزيدگى به وسيله ايمان از نظر لوتر اين نيست كه ايمان فعل يا تلاش بشرى و پيش شرط آمرزيدگى باشد; بلكه كشف لوتر مستلزم پذيرش اين امر بود كه خداوند هرچه را براى آمرزيدگى لازم است فراهم مى آورد و گناهكار تنها بايد آن را دريافت كند (مك گراث، همان، صص234ـ238).
به عبارت ديگر، عدالتى كه گناهكار بر اساس آن آمرزيده مى شود، عدالت خود او نيست، بلكه عدالتى است كه خداوند به او اعطا كرده است. لوتر به نوعى همان نظر آگوستين را دارد، با اين تفاوت كه آگوستين عقيده داشت عدالتى را كه خدا به مؤمنان مى دهد درونى است، اما لوتر بر اين عقيده بود كه اين عدالت بيرونى است، يعنى ما به لحاظ درونى گناهكاريم و به لحاظ بيرونى نزد خداوند عادل هستيم. نتيجه سخن آگوستين اين است كه خدا انسان را عادل مى سازد، و نتيجه سخن لوتر اين است كه خدا انسان را عادل مى شمارد (همان، صص248ـ251).
بايد توجه داشته باشيم كه برخى ديدگاه لوتر را ضدّ شريعت و مخالف اخلاقيات دانسته اند، در حالى كه گفته شده مراد لوتر از مفهوم «آمرزيدگى تنها از راه ايمان» اين بود كه اعمال نيك علّت آمرزيدگى و نجات نيست، بلكه علت اصلى نجات ايمان است و اعمال نيك نتيجه طبيعى آمرزيدگى خواهد بود.
مفهوم آمرزيدگى در شوراى ترنت
كليساى كاتوليك در واكنش به نهضت اصلاح دينى، به ويژه اظهارات لوتر، شورايى تشكيل داد تا ديدگاه رسمى كليساى كاتوليك را تبيين نمايد. اين شورا كه نوزدهمين شوراى جهانى كاتوليك بود، در شهر ترنت ايتاليا از سال 1545 تا 1563 طى 25 نشست تشكيل گرديد، كه مشتمل بر 16 فصل و صدور 33 حكم بود و مهم ترين دستاورد آن مسئله آمرزيدگى بود , p. 168) Trent(Mcgarry,.
نمايندگان پاپ شش پرسش جهت بررسى در شورا مطرح كردند: 1. معنا و ماهيت آمرزيدگى چيست؟ 2. عوامل آمرزيدگى چيست؟ سهم خدا و سهم انسان در اين فرآيند چيست؟ 3. اين تأكيد را كه انسان به وسيله ايمان نجات مى يابد، چگونه بايد بفهميم؟ 4. آيا اعمال نقشى در فرآيند آمرزيدگى دارند، چه قبل از آن و چه بعد از آن، و چگونه نقش دارند؟ نقش آيين هاى مقدس در اين فرآيند چيست؟ 5. فرآيند آمرزيدگى توصيف شود كه چه چيزى بر آن مقدّم است، چه چيزى آن را محقق مى سازد و چه چيزى به دنبال دارد؟ 6. آموزه كاتوليك در اين زمينه با چه دلايلى از متون مقدس، آباى كليساى شوراها و سنت هاى رسولى اثبات مى شود؟ (Lane, p. 61).
با توجه به اين پرسش هايى كه بايد پاسخ داده شود، در فرآيند آمرزيدگى سه مرحله وجود داشت. نخست، ايمان آوردن افراد بى دين بزرگسال، كه در اروپاى قرن شانزدهم واقعه نادرى بود. دوم، وسيله اى كه مسيحيان آمرزيده شده و تعميديافته توسط آن آمرزيدگى خود را حفظ مى كنند، در آن رشد مى كنند و به جلال ابدى دست مى يابند. سوم، راهى كه بدان وسيله كسانى كه از لطف دور افتاده اند، بتوانند آمرزيدگى از دست رفته شان را دوباره به دست آورند (Ibid, p. 66).
شوراى ترنت قبل از هر چيز بر ديدگاه سنّتى كليساى كاتوليك، مبنى بر اصل نياز بشر به مسئله آمرزيدگى تأكيد ورزيد: «طبيعت بشر به خاطر گناه آدم پاكى خود را از دست داده و ناتوان شده است. به قول پولس ”غلامانِ گناه مى بودند“ (روميان 6:17). تحت سلطه شرّ و مرگ نه تنها غير يهوديان با نيروى طبيعت، بلكه حتى يهوديان نيز نمى توانند با نصّ شريعت موسى از آن ناپاكى رها شوند. از اين رو، خداى پدر، پسرش را فرستاد تا هم يهوديان تحت شريعت، هم غيريهوديان را رهايى بخشد و به عدالت برساند و همه انسان ها فرزند خوانده شوند» p. 89)The Canons and Decrees of The Council of Trent(.
البته در فصل سوم بيانيه شورا گفته شده: «گرچه او براى همه مرد، اما همه از مرگ او سود نمى برند، بلكه تنها كسانى سود مى برند كه با او متحد شوند. آنان كه در مسيح تولد دوباره نيافته اند آمرزيده نمى شوند. او در توليد جديد به آنان لطفى عطا مى كند كه بدان وسيله آنان را عادل مى سازد» (Ibid, ch. 3, p. 90).
در مورد عوامل آمرزيدگى، لطف خدا و واسطه بودن عيسى علت اصلى آمرزيدگى به شمار مى آيد: «سرآغاز آمرزيدگى از راه لطف خدا ناشى از وساطت عيسى مسيح است. بدون اين كه آنان استحقاقى داشته باشند، عادل خوانده مى شوند … انسان بدون لطف خدا، نمى تواند با اختيار و اراده خود به عدالت برسد» (Ibid, ch. 5, p. 92).
در حكم نخست بيانيه پايانى شورا نيز آمده است: «ملعون باد كسى كه بگويد انسان مى تواند به وسيله اعمال خودش، از راه تعاليم طبيعت بشرى يا از روى تعاليم شريعت، بدون لطف خدا و وساطت عيسى مسيح نزد خدا آمرزيده شود» (Ibid, ch. 16, p. 110).
البته ناگفته نماند كه تأكيد كليساى كاتوليك بر لطف به معناى ناديده گرفتن جايگاه اختيار و اراده آدمى نيست. از اين رو، گرچه سرشت انسان گناهكار دانسته مى شود، بر وجود اختيار آدمى تأكيد شده است. در بيانيه شورا نيز آمده است: «ملعون باد كسى كه بگويد از زمان گناه آدم، اختيار آدمى از بين رفته است يا مسئله اختيار يك نام بدون واقعيت بيش نيست» (Ibid).
و اما موضع شوراى ترنت درباره ماهيت آمرزيدگى، در واقع مخالفت با ديدگاه لوتر و نهضت اصلاح دينى بود. لوتر در دوره نخست فعاليت فكرى خود به اين نظر گرايش داشت كه آمرزيدگى عبارت است از فرآيند شدنى كه طى آن فرد گناهكار پس از طى مرحله تجديد حيات درونى، آرام آرام به مشابهت با عيسى مسيح نايل مى شود. اما وى در آثار متأخر خود آمرزيدگى را عبارت از عادل خوانده شدن دانست، نه فرآيند عادل شدن. شايد اين ديدگاه لوتر تحت تأثير نگرش ملانكتون به مسئله آمرزيدگى بود كه رويكردى بيشتر دادگاهى داشت. لوتر روز به روز به اين نظر نزديك شد كه آمرزيدگى واقعه اى است كه به وسيله فرآيند مشخص تولد دوباره و نيز تجديد حيات درونى به دست روح القدس تكميل مى شود. آمرزيدگى وضع بيرونى گناهكار را نزد خداوند تغيير مى دهد و تولد دوباره ماهيت درونى او را. شوراى ترنت با اين ديدگاه مخالفت كرد و از انديشه اى كه در اصل متعلق به آگوستين بود دفاع كرد. طبق اين انديشه آمرزيدگى عبارت بود از فرآيند دوباره تولد و تجديد حيات در درون بشر كه موجب پيدايش تحول هم در وضعيت بيرونى و هم در ماهيت درونى شخص گناهكار مى شود (مك گراث، مقدمه اى بر تفكر نهضت اصلاح دينى، ص260).
در بيانيه شورا درباره درونى بودن آمرزيدگى آمده: «آمرزيدگى صرفاً برطرف كردن گناهان نيست، بلكه انسان را از درون پاك و احيا مى كند، كه از راه پذيرش اختيارى لطف و موهبت ها، انسان گناهكار عادل مى شود … ما نه تنها عادل شمرده مى شويم، بلكه واقعاً عادل ناميده مى شويم و عادل هستيم» , ch. 7, p. 94)The Canons and Decrees(.
اما مهم ترين مسئله مورد نظر شوراى ترنت موضع گيرى در مقابل شعار نهضت اصلاح دينى بود كه آمرزيدگى را تنها از راه ايمان مى دانست و براى اعمال نيك و آيين هاى مقدس نقشى در نجات قائل نبود. چنان كه گذشت، شورا گرچه تصريح مى كند كه انجام شريعت براى آمرزيدگى آدمى ناكافى است و عنصر اصلى آمرزيدگى، لطف خدا به واسطه عيسى مسيح است و بدون آن كه انسان ها استحقاق داشته باشند عادل مى شوند، امّا بدين معنا نيست كه جايگاه اعمال نيك و آيين هاى مقدس ناديده گرفته شود. از اين رو، شورا بر ضرورت رعايت احكام و حفظ آيين هاى مقدس تأكيد مى كند و كسانى را كه آنها را ناديده مى گيرند محكوم مى نمايد.
در اين شورا تصريح شد كه: «هيچ كس، هرچند آمرزيده شده باشد، نبايد گمان كند كه از رعايت احكام مستثناست … آنان كه مسيح را دوست دارند، احكام او را نگاه مى دارند (يوحنا 14:15); احكامى كه مطمئناً آنان مى توانند با كمك الاهى انجام دهند… كسى نبايد به ايمان تنها دل خوش كند. كسى نبايد خيال كند كه تنها با ايمان وارث شده است و به ميراث خواهد رسيد، هرچند شريك مصايب مسيح نبوده است (روميان 8:17); زيرا به قول پولس حتى خود مسيح “هرچند پسر بود، به مصيبت هايى كه تحمل كرد، اطاعت را آموخت و كامل شده جميع مطيعان خود را سبب نجات جاودانى گشت “(عبرانيان 5:8). پولس همچنين مى گويد: “تن خود را زبون مى سازم و آن را در بندگى مى دارم، مبادا چون ديگران را وعظ مى نمودم خود محروم شوم” (اول قرنتيان 9:24، 26، 27). پطرس نيز مى گويد: “اى برادران بيشتر جدّ و جهد كنيد تا دعوت و برگزيدگى خود را ثابت نماييد، زيرا اگر چنين كنيد، هرگز لغزش نخواهيد خورد” (دوم پطرس 1:10) , ch. 11, p. 100-102)The Canons Decrees(. «ايمان اگر به همراه اميد و محبّت نباشد، انسان به طور كامل با مسيح متحد نمى شود و عضو زنده ا ين بدن نمى شود. از اين رو، به درستى گفته شده است كه: «ايمان بدون اعمال مرده و باطل است» (يعقوب 2:20)… «اگر بخواهى داخل حيات شوى احكام را نگه دار» (متى 19:17). «انسان از اعمال عادل شمرده مى شود، نه از ايمان تنها» (يعقوب 2:24) ,The Canon and Decrees (ch. 7, p. 96).
در بيانيه پايانى شورا نيز ديدگاه مخالفان محكوم شده است: «ملعون باد كسى كه بگويد بى دينان تنها به وسيله ايمان آمرزيده مى شوند، بدين معنى كه براى رسيدن به فيض آمرزيدگى به چيز ديگرى نياز نيست و به هيچ وجه لازم نيست كه آدمى به اراده خودش آماده شود و همّت كند» (Ibid, ch. 16, p. 111). «ملعون باد كسى كه بگويد انسان ها تنها با نسبت دادن عدالت مسيح يا تنها به وسيله برطرف شدن گناهان آمرزيده مى شوند» (Ibid, ch. 16, p. 112).
درباره رد معناى ايمان از نظر لوتر كه ايمان را عبارت از اعتماد مى دانست و تنها عامل نجات، نيز آمده: «ملعون باد كسى كه بگويد آمرزش ايمان چيزى جز اعتماد به رحمت الاهى نيست كه گناهان را به خاطر مسيح بر مى دارد يا اين كه اين اعتماد تنها چيزى است كه بدان وسيله آمرزيده مى شويم… (Ibid)همچنين مى گويد: «ملعون باد كسى كه بگويد اطمينان و يقين مطلق و خطاناپذير دارد كه تا زمان مرگ از موهبت عظيم ثبات قدم برخوردار است، مگر اين كه با الهام خاصى آن را دريافته باشد» (Ibid, p. 113).
در فقرات ديگرى از اعتقادنامه نيز بر ضرورت رعايت احكام تأكيد شده است: «ملعون باد كسى كه بگويد چيزى جز ايمان در انجيل دستور داده نشده است، چيزهاى ديگر نه امر شده اند و نه نهى و اين كه ده فرمان هيچ ربطى به مسيحيان ندارد» (Ibid, P.114). «ملعون باد كسى كه بگويد: ا نسانى كه آمرزيده شده، مقيد به رعايت احكام خدا و كليسا نيست، بلكه تنها بايد ايمان آورد; گويى، انجيل وعده محض و مطلق زندگى ابدى، بدون شرط رعايت احكام بوده است» (Ibid). «ملعون باد كسى كه بگويد عيسى مسيح عطيه خدا به انسان هاست، به عنوان رهاننده اى كه به او اعتماد كنند، نه به عنوان قانونگذارى كه از او اطاعت كنند» (Ibid).
با توجه به اين كه شورا از يك سو لطف خدا و واسطه بودن عيسى مسيح را عامل آمرزيدگى مى داند و تصريح مى كند كه انسان استحقاق آمرزيدگى ندارد و از سوى ديگر بر انجام اعمال نيك و آيين هاى مقدس تأكيد مىورزد، اين سؤال مطرح مى شود كه اعمال نيك چه جايگاهى در اين فرآيند دارند؟ زيرا اگر اعمال نيك در كنار لطف خدا عامل آمرزيدگى به حساب آيد با سخن پولس منافات خواهد داشت كه مى گفت: «براى كسى كه عمل مى كند مزدش نه از راه فيض، بلكه از راه طلب محسوب مى شود و اما كسى كه عمل نكند، بلكه ايمان آورد به او كه بى دينان را عادل مى شمارد، ايمان او عدالت محسوب مى شود» (روميان 4:4). اگر اعمال نيك در كنار لطف خدا و وساطت مسيح در آمرزيدگى نقشى ندارند، اين همه تأكيد كليساى كاتوليك بر اهميت عمل براى چيست و به طور كلّى عوامل آمرزيدگى چيست؟
بيانيه شوراى ترنت، عوامل آمرزيدگى را اين گونه بيان مى كند: «علّت غايى، جلال خدا و عيسى مسيح و زندگى ابدى است. علّت فاعلى، خداى مهربان است كه به طور رايگان تطهير و تقديس مى كند. و اما علت استحقاق آمرزيدگى، محبوب ترين مولود و تنها مولود، يعنى خداوند ما عيسى مسيح است كه با مصايب خود بر روى صليب ما را سزاوار آمرزيدگى كرد و موجب رضايت خداى پدر از ما را فراهم ساخت و علّت ابزارى (مادى)، آيين فيض بخش تعميد است كه آيين فيض بخش ايمان است، ايمانى كه بدون آن هيچ كس تاكنون آمرزيده نشده است. سرانجام علّت صورى، عدالت خداست، نه از آن جهت كه او خود عادل است، بلكه از آن جهت كه ما را عادل مى سازد، با او ما هستى مى يابيم، ما نه تنها عادل شمرده مى شويم، بلكه واقعاً عادل ناميده مى شويم و عادل هستيم…» , ch. 7, p. 94-95)The Canon and Decrees(.
در واقع، تفاوت ديدگاه كاتوليك و نهضت اصلاح دينى در اين مسئله بدان سبب است كه در نهضت اصلاح دينى فقط كتاب مقدس معتبر دانسته مى شود و در اين مسئله نيز به ظاهر سخن پولس استناد مى شود. در حالى كه در كليساى كاتوليك كتاب مقدس و سنت در كنار يكديگر معتبر شناخته مى شود و در اين مسئله به ظاهرِ سخن پولس در كتاب مقدس اكتفا نمى شود، بلكه با توجه به سنّت موجود در كليساى كاتوليك، كتاب مقدس را تفسير مى شود. از اين رو، گرچه عامل اصلى نجات لطف الهى دانسته مى شود كه از راه ايمان و به واسطه عيسى تحقق پيدا مى كند، اما براى اعمال نيك و آيين هاى فيض بخش به عنوان ابزار مادى آمرزيدگى جايگاهى در نظر گرفته مى شود. همچنين گفته مى شود كه حفظ، استمرار و افزايش آمرزيدگى مشروط به اعمال نيك، رعايت آيين هاى مقدس و ترك گناه خواهد بود. از اين رو، شوراى ترنت نظريه لوتر مبنى بر اطمينان به نجات را ردّ مى كند و توصيه مى كند كه شخص آمرزيده شده بايد ثبات قدم داشته باشد و در حال خوف و رجاء اعمال نيك را به جا آورد. البته در ادامه راه نيز انسان بى نياز از لطف و امداد الاهى نيست. همانطور كه در بيانيه ترنت آمده است: «در اين باره نوشته شده است: “هر كه تا انتها صبر كند نجات يابد” (متى 24:13). چنين موهبتى از كسى جز او ناشى نمى شود. او مى تواند كسى را كه استوار است، ثابت قدم نمايد و كسى را كه سقوط كرده بازگرداند; در اين جا كسى با اطمينان خاطر چيزى را به خود وعده ندهد، هرچند همه بايد بيشترين اميد را به كمك الاهى داشته باشند: “آن كه گمان برد قائم است باخبر باشد كه نيفتد” (اول قرنتيان 10:12). “در كارها، مراقبت ها، اعمال خير و صدقات، دعاها، طاعت ها، روزه ها و احسان ها نجات خود را به ترس و لرز به عمل آوريد” (فيليپيان 2:12)، زيرا با اين كه مى دانيم آنان “از نو توليد يافته اند براى اميد زنده “(اول پطرس 1:3) اما تا زمانى كه در جلال نيستند، بايد به خاطر مبارزه اى كه هنوز با جسم، جهان و شيطان باقى است، ترس داشته باشند» The Canon and (, ch. 13, p. 103)Decrees.
حفظ و استمرار آمرزيدگى منوط به ترك گناه است و در صورت ارتكاب گناه لطف آمرزيدگى از بين مى رود. همچنان كه در بيانيه ترنت گناه در كنار بى ايمانى قرار داده شده است: «لطف دريافت شده آمرزيدگى نه تنها با كفرى كه بدان وسيله ايمان زايل مى شود، از بين مى رود، بلكه به وسيله هرگناه اخلاقى اى كه چه بسا ايمان را زايل نمى كند، از بين مى رود. بدين ترتيب، نه تنها بى دينان از ملكوت خدا طرد مى شوند، بلكه از ميان ايمان داران “فاسقان و بت پرستان و زانيان و متنعمان و لوّاط و دزدان و طمعكاران و ميگساران و فحّاشان و ستمگران” (اول قرنتيان 6:9ـ10) و همه كسانى كه مرتكب گناه كبيره مى شوند وارث ملكوت خدا نخواهند شد» (Ibid ch. 15, p. 106).
پس استمرار داشتن در رعايت احكام و ثبات قدم همواره بايد مورد توجه باشد. «كسانى كه آمرزيده شده اند بايد اين سخنان پولس را در نظر داشته باشند: “پيوسته در عمل خداوند بيفزاييد، چون مى دانيد كه زحمت شما در خداوند باطل نيست” (اول قرنتيان 15:58). “ترك مكنيد دليرى خود را كه مقرون به مجازات عظيم مى باشد “(عبرانيان 10:35). به اين ترتيب، زندگى ابدى براى كسانى در نظر گرفته شده است كه تا به آخر صبر كنند و خوب عمل كنند (متى 10:22)، و به خدا اميد داشته باشند… البته عدالتى كه ما بدان عادل خوانده مى شويم، موهبتى از طرف خداست كه از طرف خدا به خاطر شايستگى مسيح به ما افاضه شده است. فراموش نشود كه گرچه در كتاب مقدس در توصيه راجع به اعمال نيك، مسيح وعده مى دهد كه حتى “هر كه يكى از اين صغار را كاسه اى آب سرد محض نام شاگرد نوشاند، هر آينه به شما مى گويم اجر خود را ضايع نخواهد ساخت” (متى 10:42) و پولس گواهى مى دهد كه “اين زحمت سبك ما كه براى لحظه اى است، بار جاودانى جلال را براى ما زياده و زياده پيدا مى كند” (دوم قرنتيان 4:17)، با اين همه خدا منع كرده كه يك مسيحى به خود مطمئن شود يا افتخار كند، نه خداوند» , ch. 16, p. 107-109)The Canon and Decrees(.
در اين بيانيه تأكيد شده: «ملعون باد كسى كه بگويد: كسى كه يك بار آمرزيده شده ديگر نه مى تواند گناه كند، نه لطف را از دست بدهد. بنابراين كسى كه خطا و گناه كند هرگز واقعاً آمرزيده نشده است» (Ibid, ch. 16, p. 114). «ملعون باد كسى كه بگويد هيچ گناه اخلاقى وجود ندارد، بلكه گناه بى ايمانى وجود دارد، يا لطف دريافت شده با هيچ گناهى از بين نمى رود» (Ibid, p. 115).
البته در عين حال كه اين شورا گناه را عامل از بين رفتن لطف آمرزيدگى دانست، تصريح مى كند كه عدم انجام اعمال نيك يا ارتكاب گناه باعث از بين رفتن ايمان نمى شود، و اعلام مى كند كه اگر كسى بر اثر گناه، آمرزيدگى را از دست بدهد دوباره مى تواند آن را به دست آورد. در بيانيه شورا آمده است: «ملعون باد كسى كه بگويد وقتى لطف با گناه از بين مى رود، ايمان نيز به همراه آن از بين مى رود، يا اين كه بگويد ايمانى كه باقى مى ماند ايمان زنده و حقيقى نيست، يا اين كه كسى كه ايمان بدون محبت دارد، مسيحى نيست» (Ibid, ch. 16, p. 116). گرچه به نظر مى رسد اين حكم با عبارتى كه پيش از اين درباره ايمان بدون عمل از رساله يعقوب نقل شد، سازگارى ندارد، اما در اين جا تأكيد بر اين است كه گرچه عمل اهميت دارد، ولى جزو ذات ايمان نيست كه با نبودن عمل، ايمان نيز از بين برود. از اين رو، درباره كسانى كه لطف آمرزيدگى را از دست داده اند، گفته شده با آيين توبه آمرزيدگى به آنان بازگردانده مى شود: «كسانى كه به خاطر گناه از لطف آمرزيدگى دريافت شده محروم شوند، اگر خدا آنان را از راه آيين توبه برانگيزاند، دوباره مى تواند آمرزيده شوند و به واسطه شايستگى مسيح لطف از دست رفته را باز يابند. اين شيوه آمرزيدگى مربوط به بازگرداندن افراد سقوط كرده است، چيزى كه آباى مقدس كليسا به درستى آن را دوباره تخته زدن پس از كشتى شكستگى ناميده اند. عيسى مسيح براى كسانى كه پس از غسل تعميد به گناه مى افتند، آيين مقدس توبه را بنا نهاد. هنگامى كه گفت: ”روح القدس را بيابيد، گناهان آنانى را كه آمرزيديد براى ايشان آمرزيده شد “(يوحنا 20:22). البته بايد دانست كه توبه مسيحى پس از گناه، با توبه به هنگام تعميد بسيار تفاوت دارد. اين توبه نه تنها مشتمل بر دست كشيدن از گناهان و تنفر از آن است، بلكه مشتمل بر آيين اعتراف گناهان و نيز مشتمل بر تهيه اسباب رضايت الاهى از راه روزه، صدقه، دعا و ساير اعمال عبادى زندگى روحانى است» The Canon and (, ch. 14, p. 105)Decrees. در بيانيه پايانى شورا نيز آمده است: «ملعون باد كسى كه بگويد كه اگر كسى بعد از تعميد سقوط كند، نمى تواند بار ديگر با فيض خدا برخيزد، يا اين كه مى تواند عدالت از دست رفته را با ايمان تنها و بدون آيين توبه دوباره به دست آورد» (Ibid, ch. 16, p. 116).
علاوه بر مسئله حفظ و استمرار آمرزيدگى، در بيانيه شوراى ترنت به مسئله افزايش آمرزيدگى نيز اشاره شده است: «آنان از راه رعايت فرامين خدا و كليسا، ايمان به همراه اعمال نيك، عدالتى را كه از راه فيض مسيح دريافت كرده اند، افزايش مى دهند و بيشتر آمرزيده مى شوند. چنان كه نوشته شده: ”هر كه عادل است باز عدالت كند “(مكاشفه 22:11). اين افزايش آمرزيدگى را كليساى مقدس به هنگام دعا درخواست مى كند: ”خداوندا، ايمان، اميد و محبّت ما را افزايش بدهThe Canon and (, “ ch._10, P. 99)Decrees.
نتيجه گيرى
يكى از تفاوت هاى اساسى مسيحيت و يهوديت اين است كه در يهوديت اعطاى شريعت از طرف خدا لطف الاهى به شمار مى آمد و انجام اعمال شريعت راه رسيدن به رستگارى بود. بنابراين، خود انسان براى رسيدن به رستگارى نقش اصلى را به عهده داشت. اما در مسيحيت تحت تأثير انديشه هاى پولس سخن بر سر اين است كه با توجه به اين كه انسان ذاتاً گناهكار است و توانايى رسيدن به رستگارى را ندارد و از سوى ديگر، خدا مى خواست همه آدميان نجات پيدا كنند، خود خدا مداخله كرد. طرح نجات خدا اين بود كه به صليب كشيده شدن عيسى مسيح كفاره اين گناه باشد و هر كسى كه به او ايمان بياورد، لطف خدا شامل حال او مى شود و از گناه ازلى تبرئه مى شود و پاك مى شود.
ماهيت آمرزيدگى از نظر كليساى كاتوليك اين است كه لطف الاهى موجب تحول درونى مى شود و انسان را بى گناه و پاك مى سازد. البته شخص آمرزيده شده بايد با اعمال نيك و انجام آيين هاى فيض بخش اين آمرزيدگى را حفظ كرده و بر درجات آن بيفزايد. بنابراين، با اين كه ايمان عامل اصلى نجات به شمار مى آيد، عمل نيز نقش مؤثرى در وصول به رستگارى خواهد داشت. از نظر كليساى پروتستان آمرزيدگى صرفاً جنبه تبرئه و برائت از گناه دارد، يعنى انسان بيگناه به شمار مى آيد، نه اين كه واقعاً پاك شود. اين نجات و آمرزيدگى نيز تنها از راه ايمان تحقق پيدا مى كند، نه اين كه عمل انسان نقش مؤثرى در نجات داشته باشد، البته عمل صالح ثمره آمرزيدگى خواهد بود.
كتابنامه
كتاب مقدس، انجمن كتاب مقدس، 1904.
كتاب مقدس، ترجمه تفسيرى، بى جا، بى تا.
مك گراث، آليستر، درسنامه الاهيات مسيحى، ترجمه بهروز حدّادى. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384.
ــــــــــــــــــ، مقدمه اى بر تفكر نهضت اصلاح دينى، ترجمه بهروز حدادى. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1382.
Aquinas, Thomas, Summa Theologica, in Great Books of The Western World. The University of Chicago, 1977.
Augustin, On the Spirit and the Letter, Nicent and Post-Nicence Fathers of the Christian Church. Michigan: 1991.
Crossan, D. M and Tavard, G. H., “Justification” in New Catholic Encyclopedia. Washingion: The Catholic University of America, 2003.
Dunn, James D.G., The Theology of Paul. London: New York, 1998.
Faulker, J. and Murray, A. J., and Bromiley, G. W., “Justification,” G. W. Bromily, ed., The International Standard Bible Encyclopedia. Michigan, 1986.
Jungle, Eberhard, Justification The Heart of the Christian Faith. New York: T & T Clark,_2001.
Kung, Hans, Justification The Doctrine of Karl Barth and a Catholic Reflection. London:_2004.
Lane, A. N. S., Justification by Faith in Catholic-Protestant Dialogue. London: New York,_2002.
Luther, Martin, Selection from His Writing. Anchor Book, 1962.
Schaff, P., ed., The Creeds of Christendom, The Canons and Decrees of The Council of Trent. Barker Books, 1993.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب