ستايش و نكوهش شدگان از زبان عسكريين عليها السلام
ستايش و نكوهش شدگان از زبان عسكريين عليها السلام
مقدمه
با مطالعه تاريخ به خوبي مشاهده مي كنيم كه ائمه بزرگوار ما كه سكان داران حقيقي كشتي نجات و هاديان واقعي مردم به سوي صراط مستقيم بوده اند، همواره تحت فشارهاي حكام مستبد و جاهلان كوته فكر به سر مي برده اند. با وجود اين، هرگز شانه از زير بار مسئوليت هدايت خالي نكرده و در هر دوره اي، راه و روش اسلام راستين را به مردم نشان داده اند. يكي از اين راه ها، تمجيد ها و توبيخ هاي ايشان بوده است. مسلماً معصومان عليهم السلام هر كسي را كه تمجيد كرده اند، مي تواند الگوي خوبي براي ما به شمار بيايد و هر فردي را كه توبيخ و مذمت كرده اند، مي تواند درس و عبرتي براي ما باشد.
در اين مقاله تنها به بررسي شخصيت افرادي كه از جانب امام هادي عليه السلام و امام حسن عسكري عليه السلام مدح يا ذم شده اند، مي پردازيم.
ستودگان نور
1. يونس بن عبدالرحمن
ابوهاشم جعفري مي گويد: بر امام حسن عسكري عليه السلام كتاب«روز و شب» را عرضه كردم، حضرت به من فرمود: مصنف اين كتاب كيست؟ گفتم: يونس مولي آل يقطين. فرمود:
«خداوند به تعداد هر حرفي براي او در روز قيامت نوري عطا مي فرمايد». (1)
گرچه يونس از اصحاب امام رضا عليه السلام به شمار مي رود، لكن امام حسن عسكري عليه السلام در اين روايت از ايشان تمجيد كرده است.
ابن داوود در رجالش مي گويد: يونس، چهره برجسته اي در بين اصحاب ما بود و جايگاه عظيمي داشت و امام رضا عليه السلام در علم و فتوا به او اشاره مي كرد. او يكي از چهار كسي است كه گفته مي شود علم انبيا به آنها منتهي شده است.(2)
در روايت آمده است كه «يونس بن عبدالرحمن، سلمان زمان خودش است». (3)
فضل بن شاذان كه از بزرگان شيعه است، مي گويد: بعد از سلمان فارسي، مردي فقيه تر از يونس بن عبدالرحمن به وجود نيامده است. (4)
همچنين او مي گويد: يونس بن عبدالرحمن 54 حج و 54 عمره انجام داد و هزار جلد كتاب در رد مخالفان تأليف كرد. (5)
2. فضل بن شاذان نيشابوري
وقتي ايشان بعد از ملاقات با امام حسن عسكري عليه السلام مي خواست از محضر امام مرخص شود، كتابي كه از تصنيفات خودش بود، از دستش افتاد. امام حسن عسكري عليه السلام كتاب را برداشت و در آن نظر كرد و به فضل، مهرباني كرد و فرمود:
«اهل خراسان به جايگاه فضل غبطه بخورند». (6)
ابن ابي داوود درباره او مي نويسد: او متكلم، فقيه، و جليل القدر است… و بزرگواري او تا آن قدر زياد است كه نيازي به اشاره ندارد. (7)
3. ايوب بن نوح
عمر و بن سعيد مدائني مي گويد: نزد امام ابوالحسن عسكري عليه السلام بودم كه ناگاه ايوب بن نوح داخل شد و در مقابل ايشان ايستاد. حضرت او را به چيزي امر كرد، سپس او از محضر حضرت مرخص شد. امام هادي عليه السلام به سوي من توجه كرد و فرمود:
«اي عمرو! اگر دوست داري كه مردي از اهل بهشت را نگاه كني، پس به سوي اين مرد نگاه كن». (8)
نجاشي مي گويد: ايوب بن نوح، وكيل امام هادي و امام عسكري عليها السلام بود و نزد آنها جايگاه بزرگي داشت و امين آنان بود. تقواي او بسيار زياد و عبادتش فراوان و رواياتش مورد اطمينان است. (9)
4. ابو عمر و عثمان بن سعيد
احمد بن اسحاق بن سعد قمي مي گويد: روزي نزد امام علي بن محمد عليه السلام رفتم و عرض كردم: آقاي من! من گاهي غايبم و گاهي حاضر و برايم ميسر نيست حتي در آن روزهايي كه حاضر هستم، به محضر شما بيايم. در اين صورت سخن چه كسي را بپذيرم و از دستورهاي چه كسي پيروي كنم؟ حضرت فرمود:
«اين ابو عمرو است، موثق و امين است. هر چه را كه به شما بگويد، از جانب من گفته».
وقتي كه از محضر امام علي بن محمد عليه السلام مرخص شدم، به فرزندش امام حسن عسكري عليه السلام رسيدم. در همان روز همان سؤالي را كه از پدرشان پرسيدم، از ايشان نيز پرسيدم، ايشان فرمود:
«اين ابوعمرو و مورد اطمينان و امين بوده وهست، در زندگي و مرگ. پس آنچه را كه به شما مي گويد، از طرف من مي گويد». (10)
شيخ طوسي در كتاب الغيبه مي نويسد:گروهي بودند كه حسن بن علي عليه السلام آنها را به عدالت ياد كرده و از برگزيدگان امين آن حضرت بودند؛ مثل ابوعمر عثمان بن سعيد… . آنها اهل عقل و امانت و مورد اطمينان و … بودند؛ به گونه اي كه اين شهرت عدالتشان، آنها را از گزند دشمنانشان حفظ مي كرد.(11)
نكته
اهم ويژگي هايي كه اين افراد داشتند، عبارت است از:
1. جنبه علم و دانش و اسلام شناسي آنها؛ 2. مبارزه فكري با مخالفان اهل بيت عليهم السلام؛ 3. عمل كردن، به گونه اي كه مورد رضايت اهل بيت عليهم السلام باشند؛ 4. تقوا و عبادت و امانت داري و عدالت آنان.
نکوهش شدگان
1. فارس بن حاتم
عبدالله بن جعفر حميري نقل مي كند: امام هادي عليه السلام با خط خودشان به علي بن عمرو قزويني نوشتند كه:
«نبايد تلاش تو جز اين باشد كه در لعن او (فارس) كوشش كني … من به تو فرمان نمي دهم كه به وسيله امر غير صحيح، خداوند را اطاعت كني. پس تلاش كن و در لعن او شدت به خرج بده. اصحاب ما را از او بازدار و اين مطالب را به اصحابمان برسان كه من در پيشگاه پروردگار در مورد اين امر مؤكد از شما بازخواست خواهم كرد، پس واي به حال معصيت كار و منكر…».(12)
كشي مي گويد: «ابوالحسن عسكري عليه السلام دستور داد كه فارس را بكشند و ضامن شد براي قاتل او بهشت را …؛ زيرا فارس در بين مردم فتنه مي كرد و به بدعت فرا مي خواند». (13)
2. احمد بن هلال عبرتائي
محمد بن يعقوب روايت كرده است كه نامه اي به سوي عمري (عثمان بن سعيد) آمد كه خلاصه آن چنين است:
«و ما به سوي خداوند از ابن هلال بيزاري مي جوييم. بر او و كسي كه از او بيزاري نجويد، رحمت خدا نرسد! اسحاقي و اهل ديار او را از حال اين فاجر با خبر كن و همچنين تمامي كساني كه درباره او از تو سوال كرده اند و يا مي كنند». (14)
ابن داوود مي نويسد: درباره او مذمت هاي بسياري از جانب آقايمان ابي محمد عسكري عليه السلام وارد شده است. او مذموم است، ملعون است، اهل غلو مي باشد و در دينش مورد اتهام است. (15)
3و4. علي بن حسكه و قاسم بن يقطين قمي
احمد بن محمد بن عيسي مي گويد: نامه اي به محضر حضرت امام حسن عسكري عليه السلام نوشته شده بود درباره گروهي كه احاديثي را به شما و پدرانتان نسبت مي دهند و در آنها مطالب مشمئز كننده اي است و ما نه مي توانيم آنها را رد كنيم، چون ممكن است از پدرانتان نقل شده باشد، و نه مي توانيم آنها را قبول كنيم، چون مطالب نفرت انگيز درون آنها … يكي از آنها، مردي است به نام علي بن حسكه و ديگري به نام قاسم يقطيني. از جمله سخنان آنان اين است كه: سخن خداوند تعالي كه مي فرمايد: (ان الصلاه تنهي عن الفحشاء و المنكر)، معناي آن (نماز)، مردي است(شايد مراد از مرد، امام عليه السلام باشد)، نه سجود و ركوع كردن. و همچنين معناي «زكات»، آن مرد است، نه درهم و خارج كردن مال. همچنين چيزهايي از واجبات و سنت ها و معاصي را اينگونه تأويل مي برند. اگر صلاح مي دانيد، براي ما روشن كنيد و (با روشنگري تان) منت بگذاريد بر دوستانتان به آنچه در آن سلامتي براي دوستانتان باشد و موجب نجات آنان گردد از اين سخناني كه (كفر آلود است و) آنها را در هلاكت مي اندازد. پس حضرت نوشتند:
«اين، دين ما نيست؛ از آن كناره گيري كنيد». (16)
نصر بن صباح مي گويد: علي بن حسكه حوار- استاد قاسم شعراني يقطيني- از بزرگ ترين غاليان و ملعون مي باشد. محمد بن عيسي مي گويد: امام ابوالحسن عسكري عليه السلام در نامه اي نوشتند:
«خداوندلعنت كند قاسم يقطيني را و لعنت كند علي بن حسكه قمي را. همانا شيطان به قسم سخن باطل را از روي فريب وحي مي كند». (17)
سهل بن زياد آدمي مي گويد: بعضي از اصحاب ما به ابوالحسن عسكري عليه السلام نوشتند: فدايت شوم، اي آقاي من! علي بن حسكه ادعا مي كند كه از دوستان شماست و تو اول قديم هستي و او دري به سوي شما و پيامبر شماست و شما به او امر كرده اي كه او اين سخنان را بگويد و مي پندارد كه نماز و زكات و حج و روزه، تمامي اينها معرفت تو و معرفت كسي است كه حالش مثل حال علي بن حسكه باشد. پس او مؤمن كامل است كه عبادات از او ساقط شده … و بسياري از مردم به او مايل گرديده اند… . حضرت در جواب نوشتند:
«ابن حسكه دروغ گفته. لعنت خداوند بر او باد…! و الله، خداوند مبعوث نكرده محمد و انبياي قبل از او را مگر به دين حنيف و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت … و همچنين ما جانشينان پيامبر صلي الله عليه و آله هستيم. از آنان جدا شويد. لعنت خداوند بر آنان باد! آنها را در تنگنا قرار دهيد و اگر كسي از آنان را در خلوت ديدي، سرش را با سنگ بشكن». (18)
5و6. فِهْري و حسن بن محمد بن باباي قمي
عبيدي نقل مي كند كه: امام عسكري عليه السلام براي من نوشتند كه:
«بيزاري مي جويم از فهري و حسن بن محمدي بن باباي قمي. پس، از آنها بيزاري بجوي. پس من تو و تمامي دوستانم را از آنها بر حذر مي دارم… . آنها به وسيله ما اموال مردم را مي خورند، فتنه گران اند، اذيت كنندگان اند. خداوند آنها را اذيت كند…» (19)
علامه حلي در رجالش مي گويد: علي بن محمد عسكري عليه السلام او را لعن كرده است. (20) همچنين مي نويسد: او ادعا مي كرد كه رسول و نبي است و او را علي بن محمد فرستاده است. قائل به تناسخ است و در مورد امام هادي عليه السلام غلو مي نموده است. (21)
ابو عمرو مي گويد: او قائل به مباح بودن نكاح با محارم و نكاح مردان با مردان بود و مي گفت اين، يكي از شهوت ها و پاكيزه هاست كه خداوند آنها را حرام نكرده است. (22)
علامه حلي مي نويسد: او از اصحاب ابومحمد عسكري عليه السلام بود، ولي زماني كه حضرت وفات يافت، ادعاي جايگاه محمد بن عثمان (وكيل امام زمان عليه السلام) را كرد و خداوند، او را رسوا كرد. (23)
نكته
اهم ويژگي هاي افراد مورد نكوهش ذكر شده، عبارت است از:
1. ايجاد فتنه و گسترش بدعت؛ 2. غلو؛ 3. اهل بيت عليهم السلام را وسيله اي براي رسيدن به دنيا قرار دادن؛ 4. فرار از زير بار مسئوليت شريعت و حلال كردن حرام هاي الهي.
پي نوشت ها :
1. وسائل الشيعه، ج27، ص102 (باب وجوب العمل باحاديث النبي صلي الله عليه و آله و الائمه…) ح33325.
2. رجال ابن داوود، ص380، رقم1708.
3. رجال علامه حلي، باب اول(ثابت)ص29.
4. رجال كشي، ص484، رقم914.
5. همان، ص485، رقم917.
6. رجال ابن داوود، ص272، رقم1179.
7. همان، ص272، رقم1179.
8. الغيبه طوسي، ص349.
9. رجال نجاشي، ص102، رقم254.
10. الغيبه طوسي، ص354.
11. همان، ص109.
12. همان، ص352.
13. رجال كشي، ص524، رقم1006.
14. الغيبه طوسي، ص353.
15. رجال ابن داوود، ص425، رقم44.
16. رجال كشي، ص517، رقم994.
17. همان، ص518، رقم996.
18. همان، رقم997.
19. همان، ص520، رقم999.
20. جال علامه حلي، ص254، رقم40.
21. همان، ص274.
22. رجال كشي، ص520، رقم1000.
23. رجال علامه حلي، ص273.
منبع: فرهنگ کوثر 81