ملااحمد نراقى بر بلنداى قله دانش(2)
ملااحمد نراقى بر بلنداى قله دانش(2)
ولايت فقيه و نراقى
ملااحمد نراقى كه در دوران حساس و حوادث سازى مىزيست، با درك درستحوادث و مسائل عصر خويش، به ضرورت طرح مسئله «ولايت فقيه» رسيد و آن را به عنوان بهترين انديشه و كار آمدترين روش در اداره امور جامعه اسلامى و اجراى صحيح احكام الهى معرفى كرد و به صورت شفاف و با نگاهى ژرف به تبيين آن پرداخت.
اگر چه پيش از او عالمان و فقيهان، همچون شيخ مفيد، محقق كركى (م 940ق)، علامه حلى (م 675ق) و محقق اردبيلى (م 993ق) در لابهلاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منكر و… به اثبات آن پرداختهاند، اما ملااحمد نراقى بهطور مستقل و گسترده به بحث «ولايت فقيه» پرداخت و در عائده 54 از كتاب ارزشمند عوائد الايام، فصلى ويژه را به اثبات آن و بيان وظائف و شئون ولى فقيه اختصاص داد. وى اولين فقيه و براى اولين بار، بحث «ولايت فقيه» را به صورت منظم و بهشكلى بديع و با نگرشى نو پرداخت و افق جديدى را فرار وى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.
پس از ملااحمد نراقى فقيهانى چون: مير عبدالفتاح حسينى مراغى (م 1250ق) در العناوين، سيدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقيه و شيخ مرتضى انصارى (م 1281ق) در كتاب مكاسب، به صورت مستقل به طرح بحث «ولايت فقيه» پرداختند.
ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولايت فقيه» از طريق ادله عقل و نقلى، به بيان وظائف، اختيارات و شئون ولىفقيه مىپردازد و دوازده مورد از وظائف كلان ولىفقيه را بيان مىكند كه عبارتاند از: 1. فتوا دادن در امور دينى; 2. قضاوت; 3. اجراى حدود و تعزيرات; 4. ولايتبر اموال يتيمان; 5. ولايتبر اموال مجانين و سفيهان; 6. ولايتبر امور غايبان; 7. ولايتبر نكاح; 8 . ولايتبر اجازه دادن اموال ايتام و سفيهان و گرفتن اجرت آن; 9. ولايتبر استيفاى حقوق مالى و غير مالى; 10. تصرف در اموال امام; 11. تمام كارهاى مربوط به رعيت كه امام معصوم بايد انجام دهد; 12. هر كارى كه به دليل عقلى و شرعى بايد انجام پذيرد.
مبارزه با اخبارىگرى
چون ملا احمد نراقى چند سال در حوزه درس علامه وحيد بهبهانى شركت جسته و استادش «اصولى» بود، ملااحمد نيز به مبارزه جدى با اخبارىگرى عصر خود پرداخت و دلايل بىاساس و سست آنان را درهم ريخت. ملااحمد نراقى همانند استاد و پدرش، با اخبارىگرى و ظاهرنگرى مخالف بود; زيرا اخبارىها معتقد بودند كه تمام اخبار كتابهاى مورد اعتماد – با همه اختلافى كه در آنها وجود دارد – قطعا از سوى ائمه معصومين عليهم السلام صادر شدهاست و ظواهر قرآن را نبايد به تنهايى و بدون رجوع به اخبار اخذ كرد. آنها، علم اصول را با اين ادعا كه همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نيست، به كلى رد و انكار مىكنند. ملااحمد نراقى كه از آثار سوء اخبارىگرى كاملا آگاه بود و عواقب شوم اين انديشه را در حوزههاى علميه و محصلان علوم دينى مىدانست، با تبعيت از استادش، به مبارزه حكيمانه و علمى با آن پرداخت.
مبارزه با صوفىگرى
باورها و عقايد صوفيان مبتنى بر پندارهاى بىاساسى است كه هيچ استدلال و برهان علمى و منطقى و شرعى به همراه ندارد و با تنبلى و تنپرورى كاملا سازگارى دارد. ما در اينجا در صدد بيان تاريخ و علل پيدايش آن نيستيم و معمولا رهبران صوفيان با اضافه كردن پسوند «على شاه» به اسم خود، اظهار وجود مىكردند; مانند معصوم عليشاه، صفى عليشاه، نورعليشاه، مخدوب عليشاه، مشتاق عليشاه و… . قدر مشترك عقايد اين فرقه، عدم توجه به ظواهر شرع و احكام و فرايض دينى است. از اين رو، عالمان دين با اين تفكر، سخت مخالفت و مبارزه مىكردند. هر جا كه عالمان دينى منطقه با آنان مبارزه كردند، نتوانستند وارد آن منطقه شوند. و لذا آنان فعاليتهاى خودشان را بيشتر در مناطقى متمركز مىكردند كه فاقد عالم بود، تا بدون هيچ مانعى به نشر تفكر خود بپردازند.
ملااحمد نراقى نيز همچون پدر بزرگوارش با صوفىگرى سخت مبارزه و مخالفت مىكرد و تصوف را دكانى براى برخى افراد مىدانست. به همين جهت در آثار قلمى خود به تقبيح، قدح، نكوهش صوفىها و انديشه آنان پرداخت. وى در طاقديس در نقد راه و روش و تفكر آنان چنين سرود:
هيچ دانى چيست صوفى مشربى؟ ملحدى، بنگى، مباحى مذهبى قيد شرع از دوش خود افكندهاى كهنه انبانى ز كفر آكندهاى گربه سان سر بر سرزانو نهد چون كند غافل به دنبه بر جهد من ندانم چيست اين صوفىگرى كس سراسر حقهاش چون بنگرى نيست در آنجا يكى مرد سره مى نبينى كارها در آن كمره گم كنى هر پر شكسته تاجرى يا ز كارافتادنش خرفاجرى يا لتتبازى ز هر در راندهاى يا به كنج مدرسه وا ماندهاى در ميان صوفيانش باز جو چرسش اندر كيسه بنگش در گلو جلقگاه صوفيان كفهاى او ظلم و نكبت ظاهر از سيماى او راه و رسم صوفيان خواهىتمام حلق و جلق و دلق باشد و السلام (20)
آثار علمى ملااحمد نراقى
ملااحمد نراقى در كنار تدريس و انجام امور مردم، به تحقيق و تاليف بسيار اهميت مىداد و آثار زيادى در حوزه فقه، اصول، كلام، هيئت، ادبيات، اخلاق و شعر از خود به يادگار گذارد.
علامه حسن زاده آملى درباره تاليفات ايشان مىفرمايد:
«برخى از تاليفات ملااحمد به مضمون «الولد سر ابيه» به اقتضاى پدرش ملامحمدمهدى نراقى است; مثلا پدر در فقه معتمد مىنويسد و پسر مستند، پدر تجريه الاصول در علم اصول مىنويسد و پسر شرح مبسوطى بر آن در هفت مجلد مىنويسد; پدر در علم اخلاق جامع السعادات به عربى مىنويسد و پسر معراج السعاده ترجمه آن به فارسى با بعضى اضافات; پدر ديوان اشعار به نام طايرقدسى دارد و پسر به نام طاقديس; پدر مشكلات العلوم مىنويسد و پسر خزائن و آن را تابع مشكلات قرار داده است، به بيانى كه در اول خزائن ذكر كرده است. اين دو كتاب مشكلات و خزائن هر يك چون كشكول علامه شيخ بهايى، سفينهاى حامل مثقلات از مطالب متنوعهو امتعه ممتعه در هر باباند. مشكلات امتن از خزائن و خزائن املح از آن است» . (21)
مجموع آثار ملااحمد نراقى بالغ بر شصت عنوان مىباشد كه كنگره فاضلين نراقى موفق به شناسايى آنها شدهاست; ولى ممكن است آثار ديگرى داشته باشد كه تاكنون شناسايى نشده باشد. اين آثار، كه در حوزههاى فقه، اصول، كلام، هيئت، رياضيات، اخلاق، عرفان، ادبيات و شعر مىباشد، برخى به صورت چاپ سنگى و برخى چاپ حروفى در اختيار دانش دوستان قرار گرفته و بسيارى به صورت نسخ خطى در كتابخانههاى عمومى و شخصى موجود است كه كنگره در حد توان برخى از آنها را احيا و به زيور طبع در آورد نام برخى از آثار ايشان از اين قرار است:
1. مستند الشيعة فى الحكام الشريعة; 2. اساس الاحكام;
3. مفتحاح الاحكام; 4. تذكرة الاحباب;
5. خلاصة المسائل; 6. وسيلة النجاة;
7. هداية الشيعة; 8 . مناسك الحج;
9. عوائد الايام; 10. شرح تجريد الاصول;
11. مناهج الاحكام فى الاصول; 12. عين الاصول;
13. حجية المظنة; 14. معراج السعادة;
15. حاشيه اكرثاذوسپوس; 16. شرح محصل الهية;
17. الرسائل و المسائل; 18. سيف الامة;
19. خزائن; 20. مثنوى طاقديس;
21. ديوان شعر; 22. غزليات;
23. جامع المواعظ; 24. رساله اجازات;
25. رسالة فى اجتماع امر و نهى; 26. شرح رسالهاى در حساب;
27. رسالة فى منجزات مريض; 28. مفتاح الاصول.
ويژگىهاى آثار
آثار ملااحمد نراقى از ويژگىهاى مهمى برخوردار است; از جمله:
1. اتفاق علمى و دقت نظر بسيار;
2. پرداختن به همه زوايا و فروعات بحث;
3. دسته بندى و تنظيم مباحث;
4. پرهيز از زياده گويى و توضيح بيش از حد نياز و يا ناقص گويى;
5. طرح مباحث نو و ضرورى و بايستههاى عصر. لذا در اكثر حوزهها داراى انديشه نو و كار آمد بود;
6. رواننويسى و آسان نويسى و پرهيز از مغلق نويسى;
7. نگارش مباحثى كه براى عموم مردم مفيد بود، به زبان فارسى.
ملااحمد نراقى و حكم جهاد وى عليه روسها
تاريخ سراسر افتخار روحانيتشيعه از صدر اسلام تاكنون، نشان مىدهد كه عالمان دين و فقيهان اهلبيت عليهم السلام همواره با حاكمان و زمامداران ظالم و با فساد و تجاوز، مبارزه بىامانى داشته و يار و ياور مظلومان و ستم ديدگان و مستمندان بودهاند. و براساس شرايط زمان و مكان، اين وظيفه مهم را به انجام مىرساندهاند.
بر همين اساس، ملااحمد نراقى علاوه بر تدريس معارف دينى و علوم حوزوى در كاشان، مىكوشيد تا بر مسائل سياسى، اجتماعى و امور حكومت و وظايف سلطان وقت نظارت مستقيم داشته باشد. وى از توجه ظاهرى فتحعلى شاه به نظريات و آراى راه گشا و كار آمد او بهره گرفت و از اين طريق سعى در حل و فصل مشكلات معيشتى مردم داشت.
اما شايد مهمترين فعاليتسياسى ملااحمد نراقى اين باشد كه هنگام تجاوز روسها و تصرف بخشى از اراضى ايران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان، با پوشيدن كفن به ميدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شركت مردم در جهاد عليه روس تزار را صادر كرد. روسها در جنگ اول، كه از سال 1218ق. به مدت 10 سال به طول انجاميد، شركت جسته بودند در 29 شوال 1228 با امضاى عهدنامه لتبار گلستان بخش زيادى از اراضى ايران را تصرف كردند و به ظلم و تعدى و اذيت و آزار مردم آذربايجان پرداختند. فتحعلى شاه در سال 1241ق. با جلب نظر مردم و حمايت علما و گرفتن فتاواى جهاد، جنگ دوم ايران و روس را با فرماندهى عباسميرزا آغاز كرد. علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و… مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روسها جمعآورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم بهكار گيرد. علما هم نامههاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشانگر حضور آنان در عرصههاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه، هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيلالله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين خويشتندارى نكنند» . (22) و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبههها حضور يافتند.
«روز جمعه هفدهم ذىالقعده 1341 ه.ق. چند روز پس از جنگ جناب آقاى سيدمحمد مجاهد و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سيدنصرالله استرآبادى و حاجى سيد محمدتقى قزوينى و سيدعزيز تالشى و ديگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ايشان را پذيره شدند. روز شنبه هجدهم ذىالقعده جناب ملااحمد نراقى كاشانى كه از تمامت علماى اثناعشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوينى و جماعتى ديگر از علما و حاجى ملامحمدپسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) كه او نيز از قدوه مجتهدين بود از راه برسيد…» . (23)
حضور فقيهان و عالمان دين در جبههها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم به طور گسترده در جبههها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقب نشينى كنند. همت و مبارزه مردم و علما باعثشد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود، بار ديگر به خاك ايران ملحق شود و «سپاه ايران به رهبرى عباس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بودند، توانستند بعضى از سرزمينهاى از دست رفته ايرانى را تصرف نمايند» (24) ; اما افسوس كه خشم پاك و مقدس مردم مسلمان ايران به دليل بىلياقتى دولتمردان و كارگزاران نظام و نيز ضعف بنيه نظامى قشون و خيانتبرخى از رجال سياسى حاكم، خيانت و عدم پاىبندى انگليس و فرانسه در انجام تعهد خود، نتوانست ريشه ظلم و تعدى استعمار روسيه را بسوزاند و روسها موفق شدند سرزمينهاى اشغالى را مجددا به تصرف خود در آورند. لذا فتحعلى شاه مجبور به قبول شرايط تحميلى روسها شد و در پنجم شعبان 1243ق صلح نامه ذلتبار تركمانچاى با واگذارى بخشهاى ايروان، نخجوان، قسمتى از موقان تالش به روسها منعقد شد و جنگ پايان پذيرفت.
ملااحمد نراقى با روحى لطيف و ذهنى سرشار از ظرافت و ذوق ادبى، روحيه ظلم ستيزى و وضعيت جبهههاى بردع، گنجه، شوشى، رودارس در شمال غرب كشور را، با زبان شعر چنين بيان مىكند:
اى صفايى مرد ميدانى اگر عيد قربانست هر روز اى پسر هر سرخارى كه بينى خنجر است هر سركويى منا و مشعر است نفخه عشق آيد از هر سرزمين ديده بگشا ساحتبردع ببين عيد قربان در منى اى ارجمند گوسفند و گاو واشتر مىكشند در زمين گنجه روز اربعين خون پاكان را به خاك آغشته بين حبذا از ساحتبردع زمين مجمع عذب و اجاج كفر و دين گنجه يا رب يا زمين كربلااست؟ اى رفيقان گنجه يا كوى منا است كربلا گرنيست چون آيد به لاف روبهان با شير مردان در مصاف گنجه يا رب يا منا يا مشعر است؟ آب زمزم يا كه رود ترتر است؟ اين منى يا ساحتبردع زمين؟ عيد قربان يا كه روز اربعين؟ تيغها بنگر در آنجا آخته روبهان بر شير مردان تاخته گنجها در گنجه مىبينم نهان حبذا آن گنجهاى شايگان شيشه دل سوى شوشى مىكشد شهد جان از خاك شوشى مىچشد بوى عشق آمد ز بردع بر مشام هان و هان اى كاروان بردار گام ناقه را محمل ببند اى ساربان آيدم از خاك بردع بوى جان حبذا شط كرو رود ارس خيزاى رايض بكش تنگ فرس ساز راه ارمينه سازكن همرهان راه را آواز كن عيد قربان آمداى ياران راه گنجه و شوشى بود قربانگاه گرسرى داريد پا در ره نهيد بلكه از غمهاى دوران وارهيد من كنون رفتم سوى بردع زمين هستم آنجا تا به روز اربعين (25)
غروب خورشيد
مژدهاى دل، خيمه بيرون از جهان خواهم زدن خيمه بر بالاى هفتم آسمان خواهم زدن
ملااحمد نراقى آن عارف بزرگ و فقيه اهلبيت كه عمر خويش را در راه نشر فرهنگ اسلام، مبارزه بىامان با بيگانگان در جهاد اصغر و مبارزه با نفس اماره در جهاد اكبر و تحقيق و ژرف انديشى و نگارش يافتههايى در حوزه علوم اسلامى و تدريس و تربيت عالمانى در فقه، اصول، كلام و… سپرى كرد، سرانجام روح بزرگش در شب يكشنبه بيست و سوم ربيع الثانى سال 1245ق مطابق با 1208ش در كاشان به نداى حق لبيك گفت و به ملكوت اعلى پيوست. بدن مطهرش را به نجف اشرف منتقل كردند و در جوار قبر اميرالمؤمنين عليه السلام در سمت پشتسر مبارك امام همام كنار پدرش به خاك سپرده شد.
اى خدا خواهم برون از هر دو عالم عالمى تا ز رنج جسم و جان آنجا برآسايم دمى
پي نوشت ها :
20. طاقديس، ملااحمد، ص 220.
21. انيس الموحدين، ص 14، انتشارات الزهرا.
22. ناسخ التواريخ، ج 1، ص 184.
23. ناسخ التواريخ، ج 1، ص 358.
24. تاريخ نهضتهاى فكرى ايرانيان، ص 812 .
25. طاقديس، ملااحمد نراقى، ص 414.
منبع www.naraqi.com: