كتب اپوكريفايى عهد قديم (1)
كتب اپوكريفايى عهد قديم (1)
مقدمه
كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد: يكى عهد قديم، كه يهوديان هم آن را مقدس مى شمارند; و ديگرى عهد جديد، كه ويژه مسيحيان است. هر بخش شامل مجموعه اى از نوشته هاى مختلف است. اين بخش ها دو ويژگى دارند كه در بسيارى از كتب مقدس ديگر ديده نمى شوند: يكى اين كه نوشته هاى متنوع اين دو مجموعه را به نويسندگان زيادى نسبت داده اند; دوم اين كه اين دو مجموعه در طى مدت زمانى طولانى نوشته شده اند; براى مثال مى گويند عهد قديم در طى قرن ها و عهد جديد در طى حدود يك قرن نوشته شده اند.
از آن جا كه در اين دوره طولانى يا بعد از آن كتاب هاى ديگرى نيز نوشته شده اند كه با كتاب هاى مجموعه فوق شباهت دارند، لازم بود كه در زمانى، كتاب هاى اين مجموعه رسمى و قانونى و كتاب هاى ديگر غيرقانونى اعلام شوند. طبيعى بود كه بين گرايش هاى مختلف پيرو اين دو كتاب، درباره تعداد كتاب هاى قانونى و غيرقانونى اختلافاتى بروز كند. اين مسائل بحثى را با عنوان كتاب هاى قانونى و غيرقانونى[1] مطرح كرده است.
گفتيم كه يهوديان و مسيحيان مجموعه عهد قديم را مقدس و معتبر مى شمارند. از سوى ديگر، سه گرايش عمده مسيحيت، يعنى كاتوليك، ارتدوكس و پروتستان، افزون بر اختلافات ديگر، درباره كتاب هاى قانونى و غيرقانونى عهد قديم نيز اختلاف داشته اند. قبل از اين كه از اختلاف اين چهار گروه در اين مسئله سخن بگوييم، كتاب هاى مربوط به عهد قديم را دسته بندى مى كنيم.
از عهد قديم دو نسخه مهم قديمى در دسترس است: يكى به زبان اصلى، يعنى عبرى، و ديگرى به زبان يونانى، كه به ترجمه «سبعينيه» تفاوت اين دو نسخه در اين است كه برخى از كتاب هاى نسخه يونانى در نسخه عبرى وجود ندارند. افزون بر اين برخى از كتاب ها در نسخه يونانى مفصل ترند.
مسيحيان اوليه كه در محيطى يونانى زبان مى زيستند، به نسخه هاى يونانى عهد قديم، و به خصوص نسخه سبعينيه، مراجعه مى كردند. بعداً ترجمه هايى از عهد قديم به زبان لاتينى صورت گرفتند كه بر اين نسخه ها متكى بودند. اين را بايد بيفزاييم كه كتاب هاى ديگرى نيز در رابطه با عهد قديم وجود دارند كه در هيچ يك از اين نسخه ها موجود نيستند.
با توجه به بحث قانونى و غيرقانونى، و نيز با توجه به چهار گروهى كه عهد قديم را معتبر مى دانند ـ يعنى يهوديان و سه گرايش مسيحيت ـ اين مجموعه به سه قسمت تقسيم مى شود:
1. كتاب هايى كه همه اين گروه ها، بدون اختلاف، قانونى مى دانند; اين ها كتاب هاى موجود در نسخه عبرى عهد قديمند. عنوان «قانونى» به طور مطلق براى اين دسته از كتاب ها به كار مى رود.
2. كتاب هايى كه برخى از اين گروه ها قانونى مى شمرند; اين ها عبارتند از كتاب هايى كه تنها در ترجمه سبعينيه موجودند. اين كتاب ها را دو گروه كاتوليك و ارتدوكس قانونى مى دانند، اما يهوديان و پروتستان ها چنين عقيده اى ندارند.
3. كتاب هايى كه هيچ يك از اين گروه ها قانونى نمى دانند; اين مجموعه، كه در هيچ يك از اين نسخه ها موجود نيستند، عنوان «سوداِپيگرافا» معرفى اجمالى كتاب هاى دسته دوم و سوم و بحث از موضوع، تاريخ نگارش و نويسنده آن ها موضوع اين نوشتار است.
الف) كتاب هاى اپوكريفايى يا قانونى ثانوى عهد قديم
سه گروه مسيحى فوق، در نام گذارى و ترتيب اين كتاب ها با هم اختلاف دارند. به طور كلى اين مجموعه هيجده عنوان رادربرمى گيرد كه هنگام طرح هر يك از آن ها به اختلافات نيز اشاره مى شود.
1. كتاب طوبيت
كتاب طوبيت سرگذشت زندگى فردى يهودى به همين نام است. در حدود هشت قرن قم، ده سبط بنى اسرائيل، كه كشور اسرائيل را در شمال منطقه فلسطين تشكيل داده بودند، اسير و به نينوا برده مى شوند. در اين هنگام فردى به نام طوبيت سركردگى اين قوم اسير را به عهده مى گيرد و خود را وقف خدمت به ايشان مى كند و در اين راه زيان هاى زيادى را متحمل مى شود. او با قبول خطر مجازات سنگين پادشاه، شبانه جنازه هاى قوم خود را به خاك مى سپارد و در اين راه حتى بينايى خود را از دست مى دهد.
از سوى ديگر، در ميان اسباط جنوبى بنى اسرائيل، كه در اَحمتا (= اكباتان، همدان) در اسارت به سر مى بردند، دخترى به نام ساره مى زيست كه شيطان او را آزار مى داد; به گونه اى كه هفت بار ازدواج كرد و هر بار، در شب زفاف، همسر او از دنيا مى رفت. اين دو فرد در يك زمان دست به سوى خدا بلند مى كنند و از او مى خواهند آن ها را از غم و گرفتارى برهاند و خدا دعاى هر دو را مستجاب مى كند. خداوند فرشته خود، رافائيل، را به يارى مى فرستد. طوبيت پسر خود، طوبيا، را به مأموريتى در سرزمين ماد روانه مى كند و رافائيل به صورت يك انسان وى را همراهى و راهنمايى مى كند. طوبيا در مسير خود، با راهنمايى رافائيل، به منزل ساره مى رود و با تأكيد رافائيل با وى ازدواج مى كند و شيطان را از او دور مى سازد و در اموال پدرش شريك مى شود. پس از بازگشت از اين مأموريت، با راهنمايى رافائيل، چشم پدر خود را شفا و او را از غم و غصه نجات مى دهد.
وقايع اين كتاب به حدود قرن هشتم ق م مربوط مى شود.
محققان بر اين باورند كه اين كتاب در قرن دوم قم لذا از آن جا كه طوبيت، كه قهرمان داستان است، در قرن هشتم قم مى زيسته است، خود وى نويسنده اين كتاب نيست و نويسنده واقعى آن ناشناخته است.
در واقع اين كتابى است داستانى و تخيلى كه براى تقويت ايمان قوم و اين كه خدا در همه حال همراه و ياور پارسايان است نگاشته شده است.
2. كتاب يهوديت
كتاب يهوديت داستان يك زن پارساى يهودى است كه با فداكارى و نيرنگ، فرمانده سپاه دشمن را به قتل مى رساند و قوم خود را نجات مى دهد. به گفته اين كتاب، نبوكدنّصر(بختنصّر)، كه قصد كشورگشايى و حكومت بر سراسر منطقه را دارد، اليفانا را با سپاهى گران به سوى اين نواحى گسيل مى دارد. اليفانا پس از فتح و غارت بسيارى از مناطق، به دروازه هاى يهوديه مى رسد. كاهن اعظم يهوديه به مردم دستور مقاومت مى دهد. وى از مردم شهرى كه درگلوگاه يهوديه، بر فراز كوه، قرار داشت مى خواهد كه مانع از ورود دشمن به كشور شوند. هنگامى كه سپاهيان نبوكدنّصر با مقاومت مردم اين شهر روبه رو مى شوند، شهر را محاصره مى كنند و چاه هاى آب آن را در اختيار مى گيرند. پس از مدت ها مقاومت، وقتى قوم در معرض هلاكت است و مى خواهد تسليم شود، زنى پارسا و زيباروى، به نام يهوديت، براى نجات شهر، نقشه اى را به بزرگان شهر پيشنهاد مى كند. او با موافقت بزرگان شهر لباس زيبا مى پوشد و خود را مى آرايد و به سپاه دشمن نزديك مى شود و چنين وانمود مى كند كه از شهر گريخته است و براى فرمانده لشكر خبرهايى دارد. او را نزد اليفانا مى آورند. فرمانده، كه مفتون جمال او شده است، علت گريزش از شهر را مى پرسد. يهوديت مى گويد: قوم من اگر خدا را اطاعت كنند خدا يارى شان مى كند، و تو نمى توانى به آن ها دست يابى، و اگر گناه كنند خدا رهايشان خواهد كرد; و چون به زودى آذوقه آنان پايان مى يابد، چهار پايان خود را مى كشند و قسمت هاى حرام آن را مى خورند و لذا خدا به آن ها غضب مى كند و دست يابى بر ايشان براى تو راحت خواهد بود. من نزد شما مى مانم و راه ها را نشانتان مى دهم، به شرط اين كه اجازه دهيد شب ها به بيابان رفته، خدا را عبادت كنم. فرمانده با خواسته او موافقت مى كند و يهوديت در اردوگاه مى ماند. در يكى از شب ها، هنگامى كه يهوديت در خيمه با فرمانده مست تنها بود، سر او را جدا مى كند و به بهانه عبادت از اردوگاه خارج مى شود و خود را به شهر مى رساند. دشمن با كشته شدن فرمانده خود مى گريزد و شهر نجات مى يابد.
در اين كتاب، درباره تاريخ زندگى نبوكدنّصر و نيز اسامى افراد و مناطقى كه نامشان به ميان آمده است، خطاهاى زيادى وجود دارد و اين نشان مى دهد كه كتابى تاريخى نيست، بلكه صرفاً داستان است.
3. اضافات كتاب اِستر
يكى از كتاب هاى قانونى عهد قديم، كه در همه نسخه ها موجود است، كتاب اِستر است. اين كتاب، مشتمل بر ده باب و درباره سرگذشت يك دختر يتيم يهودى به همين نام است كه در زمان اسارت بابلى همسر اَخشورش (خشايارشا) مى شود و دين خود را مخفى مى كند. هنگامى كه هامان، وزير خشايارشا، او را به قتل عام يهوديان تحريك مى كند، استر دين خود را آشكار مى كند و يهوديان را نجات مى دهد.
كتاب اِستر در نسخه هاى غيرعبرى اضافاتى دارد كه بدين قرار است:
1. قبل از آغاز باب اول: مردخاى، كه فردى يهودى است، رؤيايى مى بيند و توطئه اى را براى خشايارشا كشف مى كند و مقرب درگاه او مى شود;
2. بعد از باب سوم، آيه 13: متن نامه اى كه خشايارشا به ايالت هاى مختلف مى فرستد و در آن دستور به قتل عام يهوديان مى دهد;
3. بعد از باب چهارم آيه 17: دو دعا از مردخاى و اِستر;
4. ابتداى باب پنجم: در آن جا كه استر خود را آماده مى كند تا نزد خشايارشا رفته، از او براى يهوديان طلب بخشش كند، نسخه هاى غيرعبرى مفصل تر است;
5. باب هشتم، بعد از آيه 12: متن نامه ديگرى كه خشايارشا براى تمجيد و اكرام يهوديان به ايالات مختلف فرستاده است;
6. باب دهم، بعد از آيه 3: مردخاى روياى خود را تفسير مى كند.
اين شش قسمت، كه در متن عبرى موجود نيست، در نسخه يونانى سبعينيه به صورت فوق الذكر آمده است، ولى در نسخه هاى لاتينى، همه آن، به جز يك قسمت در پايان كتاب استر، يعنى بعد از باب دهم، آيه 3 آمده .
گفته مى شود اين اضافات بين سال هاى 114 قم و 90 م، در اصل به زبان يونانى و به دست افراد مختلفى نوشته شده و بعداً به ترجمه سبعينيه افزوده شده اند.
درباره هدف نويسندگان اين اضافات عموماً گفته اند كه چون در كتاب استر، آن گونه كه در متن عبرى آمده، اسمى از خدا نيست و رنگ دينى ندارد، بنابراين خواسته اند كه به اين كتاب رنگ دينى بدهند.
4. كتاب حكمت سليمان
كتاب حكمت سليمان از كتاب هاى حكمت آميز (همانند امثال و جامعه سليمان در مجموعه قانونى عهد قديم) است و از نظر محتوا مى توان آن را به سه بخش كلى تقسيم كرد. بخش اول كتاب، كه پنج باب نخست را در برمى گيرد، به بيان مشى و سلوك ابرار و كفار مى پردازد و آن دو را با هم مقايسه مى كند. هدف نويسنده در اين بخش تثبيت ايمان يهود است و به يهوديان گوشزد مى كند كه درد و رنجى كه در راه ايمان با آن روبه رو مى شوند، زمينه ساز سعادت اخروى آن هاست. او مردم را به انجام اعمال نيك تشويق مى كند و مى گويد با عمل نيك است كه نفس انسان جاودانه مى شود و نيز مى گويد كه دشمنان حكمت به عذاب مبتلا مى شوند.
بخش دوم كتاب، كه از باب ششم تا آيه سوم از باب يازدهم را در برمى گيرد، از زبان حضرت سليمان به تمجيد از حكمت مى پردازد. در اين قسمت حاكمان به حكمت دعوت مى شوند، حكمت شخصيت مى يابد و با انسان ملاقات مى كند و به مثابه همسر مثالى انسان مى شود، و حكمت از زبان حضرت سليمان توصيف و مدح مى شود و براى نيل به آن دعا مى شود.
بخش سوم (11:4 تا 19:22) به بيان عمل حكمت در تاريخ، از آدم تا موسى، در زمان موسى و ماجراى خروج از مصر، اقدامات حكمت براى بنى اسرائيل و عليه دشمنان آن ها و… مى پردازد.
برخى برآنند كه در ميان كتاب هاى عهد قديم، اين كتاب به عقيده عهد جديد كه بر محبت استوار است، نزديك تر است; چون محبت را علت اصلى خلقت مى داند (11: 24 ـ 26). دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس براى اين كتاب اعتبار قانونى ثانوى قائلند.
5. كتاب حكمت يشوع بن سيراخ
يكى از كتاب هاى حكمت آميز، كه در ترجمه سبعينيه عهد قديم موجود است، كتاب حكمت يشوع بن سيراخ است. برخلاف كتاب حكمت سليمان، كه نفوذ انديشه يونانى در آن آشكار است، اين كتاب براى مقابله با هجوم اين انديشه و دفاع از كيان سنت يهودى نگاشته شده است.
اگر آن ها كه زنده اند خدا را ستايش نكنند آيا مردگان او را خواهند ستود؟ مرده حمد خدا را نمى گويد، پس تنها زندگان خدا را ستايش خواهند كرد (17: 27 ـ 28).
كتاب حكمت يشوع بن سيراخ تأكيد مى كند كه سرچشمه حكمت خداست و انسان در تمام امور بايد آن را سرلوحه زندگى خويش قرار دهد. اين كتاب مجموعه مفصلى از پندها و نصايحِ بسيار جامع است. بر دورى از همه گناهان و رذايل اخلاقى تأكيد شده و آفات و زيان هاى ابتلا به آن ها به صورتى مفصل بيان شده است. تأكيد بر فضايل اخلاقى و انجام اعمال نيك در جاى جاى اين كتاب به چشم مى خورد. تأكيد بر ايمان و پارسايى و عمل به شريعت از ديگر امورى است كه در اين كتاب ديده مى شود. در پايان، مختصرى از فضايل و اعمال نيك انبياى بزرگ الهى آمده است.
نويسنده اين كتاب، برخلاف بسيارى از كتاب هاى عهد قديم، معلوم است: در عنوان مهم ترين نسخه هاى خطى و نيز در متن كتاب، نام يشوع بن سيراخ آمده است (50:27 و 51:30). كه در حدود سال 200 ق م در اورشليم مى زيسته است. او كتاب خود را حدود سال 180 ق م به زبان عبرى نوشته است. اصل عبرى كتاب، به جز پاره هايى از آن كه در دهه هاى اخير در مصر به دست آمده، در دست نيست و تنها ترجمه يونانى آن در اختيار است. اين كتاب را نوه يشوع بن سيراخ در حدود سال 132 ق م به يونانى برگردانده است. خود مترجم در مقدمه اى كه بر اين كتاب نوشته به اين مطالب اشاره كرده است.
اهميت اين كتاب در اين است كه شواهد منحصر به فردى درباره ويژگى يهوديت و جامعه يهودى قبل از انقلاب مكابى به دست مى دهد. از اين كتاب برمى آيد كه جامعه يهودى در اين زمان دچار يك نظام طبقاتى بين فقير و غنى، قوى و ضعيف، مرد و زن و.. بوده است.
6. كتاب باروك
كتاب باروك با حوادثى مرتبط است كه پس از تخريب اول معبد و هنگام اسارت بابلى رخ داده است. اين كتاب مشتمل بر چند مطلب است. در ابتدا مقدمه اى تاريخى آمده كه چگونگى نگارش كتاب و نيز حوادثى را كه در كنار آن رخ داده، شرح مى دهد. پس از آن از زبان جمع به گناهان اعتراف مى كند; گويا گناهان قوم باعث بدبختى و فلاكت آن شده است. در پى اين اعتراف، به گريه و زارى و التماس به درگاه خداوند مى پردازد. سخنانى حكمت آميز و نيز حكمت درميان يهوديان در بخش بعدى به زبان شعر آمده است. تشجيع ساكنان اورشليم و پند و اندرز آنان بخش پايانى اين كتاب را تشكيل مى دهد.
اين كتاب به باروك، منشى خاص دانيال (ارميا، 32:12) منسوب است. در نگاه نخست از كتاب برمى آيد كه در اثناى اسارت بابلى (قرن ششم ق م ) نوشته شده است; اما شواهدى در خود آن موجود است كه انتسابش را به باروك محال مى گرداند.
اين كتاب در نسخه سبعينه مشتمل بر پنج باب است، اما در نسخه لاتينى ولگات شش باب دارد و رساله ارميا (كه به آن خواهيم پرداخت) به عنوان باب ششم اين كتاب آمده است.
7. رساله ارميا
اين رساله، كه به ارمياى نبى منسوب است، براى كسانى نوشته شده است كه در معرض اسارت بابلى قرار گرفته بودند. ارميا به آنان گوشزد مى كند كه اسارتى كه در پيش دارند در اثر خطاها و گناه هاى ايشان است. او قوم را از اين كه در بابل به پرستش بت ها روى آورند برحذر مى دارد. اين رساله با استدلال هاى فراوان و گاهى مكرر، حقير و پست بودن بت ها و عدم شايستگى آن ها را براى پرستش اثبات مى كند.
گفته اند كه اين رساله همان است كه در كتاب ارمياى نبى، باب بيست و نهم، بدان اشاره شده است;
8. غزل سه جوان (يا مناجات عَزريا)
در نسخه سبعينيه و نيز نسخه هاى لاتين كتاب مقدس، در كتاب دانيال، باب سوم، بعد از آيه 23، اضافاتى مشتمل بر 67 آيه وجود دارد كه در نسخه عبرى موجود نيست. اين اضافه به «غزل سه جوان» معروف است.
در باب سوم از كتاب دانيال نبى آمده است كه نبوكدنّصر (بختنصر)، پادشاه بابل، هنگامى كه يهوديان در بابل در تبعيد به سر مى بردند، تمثالى از طلا ساخت و مردم را مجبور كرد كه بر آن سجده نمايند. سخن چينان به پادشاه مى گويند كه سه نفر يهودى حاضر به سجده بر تمثال نيستند. وى اين سه نفر را احضار و آنان را تهديد مى كند كه اگر بر تمثال سجده نكنند در آتش سوزانده مى شوند و خداى آنان نمى تواند كارى برايشان انجام دهد. ايشان از سجده امتناع مى كنند و پادشاه دستور مى دهد كه آن ها را در آتش بيندازند (دانيال، 3: 1ـ 23).
در نسخه عبرى در دنباله (آيه 24 به بعد) چنين آمده است: نبوكدنّصر مى بيند اين سه نفر، همراه فرد چهارمى كه او را پسر خدا مى نامد، به سلامت در آتش نشسته اند. پس دستور مى دهد آن ها را بيرون آورند و مقام و منصب حكومتى بالايى به ايشان مى دهد و توهين به خداى ايشان را ممنوع اعلام مى كند.
در نسخه سبعينه و نسخه هاى لاتين بين اين دو قسمت آمده است كه عزريا (عبد نغو)، كه يكى از آن سه نفر بود، در ميان آتش زبان مى گشايد و خدا را مناجات مى كند (26 ـ 45). سپس هر سه نفر با يك صدا به خواندن سرود مى پردازند و در آن خدا را ستايش كرده، به تسبيح و تمجيد او مى پردازند (51 ـ 90). دو آيه در ابتدا و چند آيه در وسط اين دو قسمت به مسائل جانبى، از قبيل افزودن آتش مى پردازد
اين قسمت در اصل به زبان عبرى، يا احتمالا آرامى، نوشته شده و به يونانى ترجمه شده است.
ادامه دارد …
پي نوشت ها :
[1]. قانونى و غير قانونى در الهيات مسيحى به معناى رسمى و غير رسمى است.