مروري بر کارنامه علمي و عملي شهيد آيت الله قاضي طباطبائي (4)
علامه طباطبائي مظهر کامل و تجلي محسنات اخلاقي بود و با همه علما و تلامذه خود روابط حسنه داشت و معلوم است که اين روابط با بني اعمام و علماي بلاد چگونه خواهد بود … وقتي آيت الله قاضي به «قم»آمدند ، در منزل استاد علامه طباطبائي در کوچه ارک – متصل به منزل مرحوم آيت الله سيد احمد زنجاني – براي ديدار ، جلوس کردند که عکس هاي تاريخي آن ديدارها موجود است. يکي دو روز قبل، استاد علامه طباطبايي به
مروري بر کارنامه علمي و عملي شهيد آيت الله قاضي طباطبائي (4)
گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين سيد هادي خسروشاهي
آيت الله قاضي با مرحوم استاد علامه طباطبائي نسبت «نسبي » داشتند . آيا رابطه اين دو بزرگوار چگونه بوده و مکاتباتي بين آنها انجام پذيرفته است ؟
علامه طباطبائي مظهر کامل و تجلي محسنات اخلاقي بود و با همه علما و تلامذه خود روابط حسنه داشت و معلوم است که اين روابط با بني اعمام و علماي بلاد چگونه خواهد بود … وقتي آيت الله قاضي به «قم»آمدند ، در منزل استاد علامه طباطبائي در کوچه ارک – متصل به منزل مرحوم آيت الله سيد احمد زنجاني – براي ديدار ، جلوس کردند که عکس هاي تاريخي آن ديدارها موجود است. يکي دو روز قبل، استاد علامه طباطبايي به من فرمودند:«آقاي قاضي به قم مي آيد و به منزل ما وارد مي شود و جلوس دارد… اگر جناب عالي وقت داريد، يکي دو روزي در آنجا حضور داشته باشيد و طلاب جواني را که به ديدار ايشان مي آيند و من آنها را نمي شناسم، به ايشان معرفي کنيد. در واقع شما خود «ميزبان» باشيد.» البته اين تغبيرات نشان دهنده لطف ايشان است… و اين بود که من دو روز اول را در منزل استاد حضور يافتم و طبعاً در خدمت آيت الله قاضي هم بودم.
مکاتبات چه؟
قاعدتاً بايد مکاتبات زيادي بين علامه و ايشان انجام گرفته باشد، اما متاسفانه علي رغم چندين بار پيگيري مستقيم و مع الواسطه، توفيق دريافت آنها حاصل نشد! البته من مي خواستم آن نامه ها در جلد 22 آثارعلامه طباطبايي، همراه با ده ها نامه ديگر ايشان به علماء و بزرگان درج شود. اين مجلد از مجموعه آثار علامه در واقع نشان دهنده روابط علامه طباطبايي با مراجع و علماء بزرگ و يا شاگردان و علاقمندان خود مي باشد. به هر حال فقط يک نامه و يک اجازه نامه نقل روايات، از علامه، خطاب به آيت الله قاضي موجود بود که در اينجا نقل مي کنم:
متن نامه علامه چنين است:
43/1/13 هو
به عرض مقدس مي رساند. ديشب نامه گرامي، زيارت و موجب مزيد افتخار گرديد. اميدوارم پيوسته قرين عافيت و موفقيت بوده و مشمول عنايات عاليه خداوندي عز اسمه و توجهات خاصه حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و مبدا خيرات و منشاء فيوضات باشيد و گاهگاهي يادي از ارادتمندان بفرمائيد. از حالات اينجانب استفسار فرموده بوديد، بحمد الله حالم نسبتاً خوب و مشغول دعا گوئي مي باشم.
خدمت عموزادگان گرامي دانشمند معظم آقاي ميرزا حسن آقا قاضي و آقاي حاج ميرزا جواد خان رئيسي سلام اخلاص دارم و همچنين حضور شريف حضرت آقاي حاج ميرزا لطفعلي خان طباطبائي با سلام ارادت مصدعم خدمت عليا مخدره سرکار فريده خانم دامت عزتها اينجانب و همچنين اهل منزل سلام فراوان داريم و السلام عليکم و رحمه الله و برکاته. محمد حسين طباطبائي
اجازه نامه علامه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله علي الدوام و الصلاة علي افضل انبيائه محمد و آله و السلام اما بعد فهذا ما قدمته الي السيد الجليل و العالم النبيل فخر الاعلام و المحققين حجة الاسلام و المسلمين الحاج ميرزا محمد علي القاضي الطباطبائي التبريزي لا زال مؤيداً بالتاييدات الربانية و معنيا بالعنايات السبحانية من اجازاتي له ان يروي عني جمع ما صحت لي روايته عن اولياء الدين النبي و اهل بيت الطاهرين عليهم الصلوة و السلام بطرقي المتصلة بهم بالعلماء العظام و المشايخ الکرام قدس الله اسرارهم.
و هي ما ارويه عن شيخي و استاذي آيه الله العظمي الاميرزا محمد حسين الغروي النائيني ره بجميع طرقه عن مشايخه العظام و ما ارويه عن المحدث البارع الحاج شيخ عباس القمي ره عن النوري صاحب المستدرک بجميع طرقه الي البهبهاني ره المشروحة في آخر المستدرک. و ما ارويه عن شيخنا العابد الزاهد الحاج الشيخ علي القمي النجفي ره کتاب المستدرک قراءة و سماعا و جميع طرقه اجازة الي البهبهاني ره.
و ما ارويه عن الايه البروجردي عن شيخه الاخوند الخراساني عن السيد محمد مهدي القزويني عن السيد محمد باقر القزويني عن السيد محمد مهدي بحرالعلوم بطرقه المذکوره ي في آخر المستدرک و ما ارويه عن شيخي و استاذي علم التحقيق الحاج ميرزا علي اصغر الملکي التبريزي عن سيدنا الاجل السيد حسن الصدر العاملي الکاظمي عن الحاج النوري اجازة و سماعاً و قراءه ي عن شيخ العراقين عن صاحب الجواهر عن کاشف الغطاء عن البهبهاني. و ما ارويه عن السيد حسن الصدر عن الميرزا هاشم الخوانساري عن السيد صدر الدين العاملي و السيد صدر عن بحرالعلوم و عن کاشف الغطاء و السيد محسن الاعرجي و صاحب الرياض و السيد صالح العاملي عن البهبهاني و صاحب الحدائق ره، و عن السيد حسن الصدر، عن الحاج ملا علي ميرزا خليل عن الشيخ الانصاري عن السيد الصدر و عن النراقي عن بحرالعلوم عن البهبهاني و عن السيد حسن الصدر عن الحاج ملا علي عن الشيخ عبدلله الرشتي عن بحرالعلوم عن مشائخه و عن السيد حسن الصدر عن الحاج ملا علي عن الشيخ جواد ملا کتاب عن السيد جواد العاملي عن بحر العلوم بطرقه عن البهبهاني و السيد حسين بن ابراهيم القزويني و السيد عبدالباقي الخواتون آبادي و صاحب المحدائق و الشيخ محمد مهدي الفتوني و الشيخ محمد باقر الهزار جريبي.
و عن السيد حسن الصدر عن الحاج ملا علي عن الشيخ عبد علي عن الشيخ ابي علي صاحب الرجال عن البهبهاني و عن السيد حسن الصدر، عن الميرزا هاشم عن ابيه السيد زين العابدين عن السيد محمد باقر حجة الاسلام عن المحقق القمي و الکاشف الغطاء و صاحب الرياض جميعا عن البهبهاني. و بالطرق السابقه عن بحرالعلوم عن السيد حسين القزويني عن السيد نصرالله الحائري عن الشيخ ابي الحسن الشريف عن شيخه صاحب البحار عن مشايخه منهم والده و صاحب الوافي و الشيخ صالح مازندراني ره و الملا خليل القزويني و صاحب الوسائل عن البهاني عن اليه عن الشهيد الثاني ره. و بالطرق المقدمة عن السيد صدر العاملي عم ابي السيد حسن الصدر عن ابيه السيد صالح عن السيد محمد عن شيخه صاحب الوسائل عن مشائخه الي الشهيد الثاني و بالطرق المتقدمة عن بحرالعلوم عن صاحب الوسائل عن مشائخه الي الشهيد الثاني. و بقية الاسناد مذکوره في الفهارس کاخر المستدرک و غيره و الحمدلله محمد حسين الطباطبائي
آيت الله قاضي درباره خشونت ها و اعدام هاي پس از انقلاب چگونه مي انديشيد و اصولاً در امور قضا دخالت مي کرد يا نه؟
ايشان تمايلي به دخالت در امور قضات نداشت، ولي اين به اين معني نيست که مسئولين قضائي منطقه را به مراعات رأفت و رحمت و عدالت اسلامي دعوت نمي کرد. اصولاً ايشان روحيه خشونت نداشت و بيشتر طرفدار عفو و گذشت بود.
شهادت ايشان توسط «فرقان » را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
ترورهاي پس از انقلاب و انتخاب شخصيت هاي برجسته و تأثير گذار مانند: آيت الله مطهري، آيت الله صدوقي، آيت الله قاضي، آيت الله دستغيب، آيت الله بهشتي و ديگران ، در واقع يک طرح و توطئه برنامه ريزي شده امپرياليستي بود که از سوي مزدوران وابسته داخلي و عناصر فريب خورده و جوانان تندروي بي منطق اجرا شد که شايد هم بعضي از آنها مانند «خوارج »فکر مي کردند که با ترور حضرت علي عليه السلام «دارند به اسلام خدمت مي کنند»!
اين ترورها بي ترديد، بدون نقشه و طرح قبلي نبود و در کل، هدف تصفيه انقلاب از عناصر اصلي و شخصيت هاي موثر بود تا پس از ايجاد خلاء در کادر رهبري عناصر اصلي انقلاب، بتواند به خيال خود قدرت را در دست گيرند. که برنامه هاي به اصطلاح «فاز نظامي» ! آنان اين حقيقت را ثابت کرد و اصولا به نظر من حتي بخش عمده ي تصرفات غير شرعي نخستين در آغاز انقلاب، مانند مصادره لجام گسيخته اموال، اعدام هاي فراوان عناصر فرعي دست چندم و يا فراري دادن افراد، اغلب در راستاي اهداف عناصر چپ و راست وابسته به خارج بود.
در اين راستا ناگهان گروه فرقاني پيدا شد که گويا در زمان شاه کار فرهنگي مي کرده و اکنون دست به اسلحه برده و مسئوليت ترورها را هم رسماً به عهده مي گيرد! اما شيخ گودرزي و چند جوان مريد! او نمي توانستند اطلاعات لازم را درباره حتي محل برگزاري جلسه شواري انقلاب بدانند و يا داري امکانات مالي گسترده اي باشند: (خانه هاي تيمي، باغ و املاک در لواسانات و کرج، ماشنين هاي گوناگون، حساب هاي بانکي متعدد و وسايل چاپ و نشر و امکانات توزيع و هزينه هاي زندگي افراد وابسته و …) پس اين گروه دقيقا سازماندهي شده بود که به اين ماموريت مجرمانه بپردازد و گروه يا سازمان پشت پرده، به اهداف بعدي خود برسد…. و البته مي دانيم که آن سازمان ها و گروه ها، نخست اين ترورها را در روزنامه هاي خود به اصلاح «محکوم»!مي کردند و آقاي بني صدر، در مقاله «اي تروريست ها »! در روزنامه انقلاب اسلامي خود، آنها را مزدوران و آلت دست مستقيم آمريکا و استعمار معرفي کرد….؟ ولي همين ها، پس از فرار از کشور در مصاحبه هاي خود – به ويژه شخص آقاي بني صدر – اين ترور ها را «نبرد آزادي بخش ! براي رهايي کشور » ناميدند!…
يکي از علل و انگيزه هاي ترورها توسط گروهک ها ، علاوه بر اهداف کلي که داشتند اين بود که هواداران انقلاب اسلامي را هم با وادار به واکنش و خشونت کنند و آنها را وادار به «مقابله به مثل» نمايند که متاسفانه همين طور هم شد و خشونت ها به موازات ترورها، تشديد گرديد و اعدام ها هم شکل ويژه اي به خود گرفت.
بي ترديد شخصيت هائي چون آيت الله قاضي، آيت الله صدوقي ، آيت الله مطهري، آيت الله بهشتي و رجال برجسته ديگر انقلاب که ترور شدند، اگر زنده مانده بودند، جريانات بعدي مسير ديگري را طي مي کرد؛ روي همين اصل، دشمنان انقلاب اسلامي نخست آنها را هدف قرار دادند که در اين ميان ، فرقان آلت دستي بيش نبود و در واقع مجري اوامر و دستورات! بود . در اسناد لانه جاسوسي هم به اين نکته اشاره شده است.
به هر حال من تصور مي کنم که «گروه فرقان » در واقع شاخه ترور سازماني بود که وقتي اين گروه متلاشي گرديد، خود به طور صريح و آشکار به اين کارها پرداخت و آن را«اوج مبارزه انقلابي ! در راه خدمت به خدا و خلق ناميد» و براي هر ترور و اقدامي هم آيه اي نازل مي کرد!… که اقدامات بعدي و سرانجام آنها را همه مي دانيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 51
/ج
آيت الله قاضي با مرحوم استاد علامه طباطبائي نسبت «نسبي » داشتند . آيا رابطه اين دو بزرگوار چگونه بوده و مکاتباتي بين آنها انجام پذيرفته است ؟
علامه طباطبائي مظهر کامل و تجلي محسنات اخلاقي بود و با همه علما و تلامذه خود روابط حسنه داشت و معلوم است که اين روابط با بني اعمام و علماي بلاد چگونه خواهد بود … وقتي آيت الله قاضي به «قم»آمدند ، در منزل استاد علامه طباطبائي در کوچه ارک – متصل به منزل مرحوم آيت الله سيد احمد زنجاني – براي ديدار ، جلوس کردند که عکس هاي تاريخي آن ديدارها موجود است. يکي دو روز قبل، استاد علامه طباطبايي به من فرمودند:«آقاي قاضي به قم مي آيد و به منزل ما وارد مي شود و جلوس دارد… اگر جناب عالي وقت داريد، يکي دو روزي در آنجا حضور داشته باشيد و طلاب جواني را که به ديدار ايشان مي آيند و من آنها را نمي شناسم، به ايشان معرفي کنيد. در واقع شما خود «ميزبان» باشيد.» البته اين تغبيرات نشان دهنده لطف ايشان است… و اين بود که من دو روز اول را در منزل استاد حضور يافتم و طبعاً در خدمت آيت الله قاضي هم بودم.
مکاتبات چه؟
قاعدتاً بايد مکاتبات زيادي بين علامه و ايشان انجام گرفته باشد، اما متاسفانه علي رغم چندين بار پيگيري مستقيم و مع الواسطه، توفيق دريافت آنها حاصل نشد! البته من مي خواستم آن نامه ها در جلد 22 آثارعلامه طباطبايي، همراه با ده ها نامه ديگر ايشان به علماء و بزرگان درج شود. اين مجلد از مجموعه آثار علامه در واقع نشان دهنده روابط علامه طباطبايي با مراجع و علماء بزرگ و يا شاگردان و علاقمندان خود مي باشد. به هر حال فقط يک نامه و يک اجازه نامه نقل روايات، از علامه، خطاب به آيت الله قاضي موجود بود که در اينجا نقل مي کنم:
متن نامه علامه چنين است:
43/1/13 هو
به عرض مقدس مي رساند. ديشب نامه گرامي، زيارت و موجب مزيد افتخار گرديد. اميدوارم پيوسته قرين عافيت و موفقيت بوده و مشمول عنايات عاليه خداوندي عز اسمه و توجهات خاصه حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و مبدا خيرات و منشاء فيوضات باشيد و گاهگاهي يادي از ارادتمندان بفرمائيد. از حالات اينجانب استفسار فرموده بوديد، بحمد الله حالم نسبتاً خوب و مشغول دعا گوئي مي باشم.
خدمت عموزادگان گرامي دانشمند معظم آقاي ميرزا حسن آقا قاضي و آقاي حاج ميرزا جواد خان رئيسي سلام اخلاص دارم و همچنين حضور شريف حضرت آقاي حاج ميرزا لطفعلي خان طباطبائي با سلام ارادت مصدعم خدمت عليا مخدره سرکار فريده خانم دامت عزتها اينجانب و همچنين اهل منزل سلام فراوان داريم و السلام عليکم و رحمه الله و برکاته. محمد حسين طباطبائي
اجازه نامه علامه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله علي الدوام و الصلاة علي افضل انبيائه محمد و آله و السلام اما بعد فهذا ما قدمته الي السيد الجليل و العالم النبيل فخر الاعلام و المحققين حجة الاسلام و المسلمين الحاج ميرزا محمد علي القاضي الطباطبائي التبريزي لا زال مؤيداً بالتاييدات الربانية و معنيا بالعنايات السبحانية من اجازاتي له ان يروي عني جمع ما صحت لي روايته عن اولياء الدين النبي و اهل بيت الطاهرين عليهم الصلوة و السلام بطرقي المتصلة بهم بالعلماء العظام و المشايخ الکرام قدس الله اسرارهم.
و هي ما ارويه عن شيخي و استاذي آيه الله العظمي الاميرزا محمد حسين الغروي النائيني ره بجميع طرقه عن مشايخه العظام و ما ارويه عن المحدث البارع الحاج شيخ عباس القمي ره عن النوري صاحب المستدرک بجميع طرقه الي البهبهاني ره المشروحة في آخر المستدرک. و ما ارويه عن شيخنا العابد الزاهد الحاج الشيخ علي القمي النجفي ره کتاب المستدرک قراءة و سماعا و جميع طرقه اجازة الي البهبهاني ره.
و ما ارويه عن الايه البروجردي عن شيخه الاخوند الخراساني عن السيد محمد مهدي القزويني عن السيد محمد باقر القزويني عن السيد محمد مهدي بحرالعلوم بطرقه المذکوره ي في آخر المستدرک و ما ارويه عن شيخي و استاذي علم التحقيق الحاج ميرزا علي اصغر الملکي التبريزي عن سيدنا الاجل السيد حسن الصدر العاملي الکاظمي عن الحاج النوري اجازة و سماعاً و قراءه ي عن شيخ العراقين عن صاحب الجواهر عن کاشف الغطاء عن البهبهاني. و ما ارويه عن السيد حسن الصدر عن الميرزا هاشم الخوانساري عن السيد صدر الدين العاملي و السيد صدر عن بحرالعلوم و عن کاشف الغطاء و السيد محسن الاعرجي و صاحب الرياض و السيد صالح العاملي عن البهبهاني و صاحب الحدائق ره، و عن السيد حسن الصدر، عن الحاج ملا علي ميرزا خليل عن الشيخ الانصاري عن السيد الصدر و عن النراقي عن بحرالعلوم عن البهبهاني و عن السيد حسن الصدر عن الحاج ملا علي عن الشيخ عبدلله الرشتي عن بحرالعلوم عن مشائخه و عن السيد حسن الصدر عن الحاج ملا علي عن الشيخ جواد ملا کتاب عن السيد جواد العاملي عن بحر العلوم بطرقه عن البهبهاني و السيد حسين بن ابراهيم القزويني و السيد عبدالباقي الخواتون آبادي و صاحب المحدائق و الشيخ محمد مهدي الفتوني و الشيخ محمد باقر الهزار جريبي.
و عن السيد حسن الصدر عن الحاج ملا علي عن الشيخ عبد علي عن الشيخ ابي علي صاحب الرجال عن البهبهاني و عن السيد حسن الصدر، عن الميرزا هاشم عن ابيه السيد زين العابدين عن السيد محمد باقر حجة الاسلام عن المحقق القمي و الکاشف الغطاء و صاحب الرياض جميعا عن البهبهاني. و بالطرق السابقه عن بحرالعلوم عن السيد حسين القزويني عن السيد نصرالله الحائري عن الشيخ ابي الحسن الشريف عن شيخه صاحب البحار عن مشايخه منهم والده و صاحب الوافي و الشيخ صالح مازندراني ره و الملا خليل القزويني و صاحب الوسائل عن البهاني عن اليه عن الشهيد الثاني ره. و بالطرق المقدمة عن السيد صدر العاملي عم ابي السيد حسن الصدر عن ابيه السيد صالح عن السيد محمد عن شيخه صاحب الوسائل عن مشائخه الي الشهيد الثاني و بالطرق المتقدمة عن بحرالعلوم عن صاحب الوسائل عن مشائخه الي الشهيد الثاني. و بقية الاسناد مذکوره في الفهارس کاخر المستدرک و غيره و الحمدلله محمد حسين الطباطبائي
آيت الله قاضي درباره خشونت ها و اعدام هاي پس از انقلاب چگونه مي انديشيد و اصولاً در امور قضا دخالت مي کرد يا نه؟
ايشان تمايلي به دخالت در امور قضات نداشت، ولي اين به اين معني نيست که مسئولين قضائي منطقه را به مراعات رأفت و رحمت و عدالت اسلامي دعوت نمي کرد. اصولاً ايشان روحيه خشونت نداشت و بيشتر طرفدار عفو و گذشت بود.
شهادت ايشان توسط «فرقان » را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
ترورهاي پس از انقلاب و انتخاب شخصيت هاي برجسته و تأثير گذار مانند: آيت الله مطهري، آيت الله صدوقي، آيت الله قاضي، آيت الله دستغيب، آيت الله بهشتي و ديگران ، در واقع يک طرح و توطئه برنامه ريزي شده امپرياليستي بود که از سوي مزدوران وابسته داخلي و عناصر فريب خورده و جوانان تندروي بي منطق اجرا شد که شايد هم بعضي از آنها مانند «خوارج »فکر مي کردند که با ترور حضرت علي عليه السلام «دارند به اسلام خدمت مي کنند»!
اين ترورها بي ترديد، بدون نقشه و طرح قبلي نبود و در کل، هدف تصفيه انقلاب از عناصر اصلي و شخصيت هاي موثر بود تا پس از ايجاد خلاء در کادر رهبري عناصر اصلي انقلاب، بتواند به خيال خود قدرت را در دست گيرند. که برنامه هاي به اصطلاح «فاز نظامي» ! آنان اين حقيقت را ثابت کرد و اصولا به نظر من حتي بخش عمده ي تصرفات غير شرعي نخستين در آغاز انقلاب، مانند مصادره لجام گسيخته اموال، اعدام هاي فراوان عناصر فرعي دست چندم و يا فراري دادن افراد، اغلب در راستاي اهداف عناصر چپ و راست وابسته به خارج بود.
در اين راستا ناگهان گروه فرقاني پيدا شد که گويا در زمان شاه کار فرهنگي مي کرده و اکنون دست به اسلحه برده و مسئوليت ترورها را هم رسماً به عهده مي گيرد! اما شيخ گودرزي و چند جوان مريد! او نمي توانستند اطلاعات لازم را درباره حتي محل برگزاري جلسه شواري انقلاب بدانند و يا داري امکانات مالي گسترده اي باشند: (خانه هاي تيمي، باغ و املاک در لواسانات و کرج، ماشنين هاي گوناگون، حساب هاي بانکي متعدد و وسايل چاپ و نشر و امکانات توزيع و هزينه هاي زندگي افراد وابسته و …) پس اين گروه دقيقا سازماندهي شده بود که به اين ماموريت مجرمانه بپردازد و گروه يا سازمان پشت پرده، به اهداف بعدي خود برسد…. و البته مي دانيم که آن سازمان ها و گروه ها، نخست اين ترورها را در روزنامه هاي خود به اصلاح «محکوم»!مي کردند و آقاي بني صدر، در مقاله «اي تروريست ها »! در روزنامه انقلاب اسلامي خود، آنها را مزدوران و آلت دست مستقيم آمريکا و استعمار معرفي کرد….؟ ولي همين ها، پس از فرار از کشور در مصاحبه هاي خود – به ويژه شخص آقاي بني صدر – اين ترور ها را «نبرد آزادي بخش ! براي رهايي کشور » ناميدند!…
يکي از علل و انگيزه هاي ترورها توسط گروهک ها ، علاوه بر اهداف کلي که داشتند اين بود که هواداران انقلاب اسلامي را هم با وادار به واکنش و خشونت کنند و آنها را وادار به «مقابله به مثل» نمايند که متاسفانه همين طور هم شد و خشونت ها به موازات ترورها، تشديد گرديد و اعدام ها هم شکل ويژه اي به خود گرفت.
بي ترديد شخصيت هائي چون آيت الله قاضي، آيت الله صدوقي ، آيت الله مطهري، آيت الله بهشتي و رجال برجسته ديگر انقلاب که ترور شدند، اگر زنده مانده بودند، جريانات بعدي مسير ديگري را طي مي کرد؛ روي همين اصل، دشمنان انقلاب اسلامي نخست آنها را هدف قرار دادند که در اين ميان ، فرقان آلت دستي بيش نبود و در واقع مجري اوامر و دستورات! بود . در اسناد لانه جاسوسي هم به اين نکته اشاره شده است.
به هر حال من تصور مي کنم که «گروه فرقان » در واقع شاخه ترور سازماني بود که وقتي اين گروه متلاشي گرديد، خود به طور صريح و آشکار به اين کارها پرداخت و آن را«اوج مبارزه انقلابي ! در راه خدمت به خدا و خلق ناميد» و براي هر ترور و اقدامي هم آيه اي نازل مي کرد!… که اقدامات بعدي و سرانجام آنها را همه مي دانيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 51
/ج