طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عوامل کسب يقين از ديدگاه قرآن و سنت (2)

عوامل کسب يقين از ديدگاه قرآن و سنت (2)

عوامل کسب يقين از ديدگاه قرآن و سنت (2)

«عبرت، در لغت، به معناي پندپذيري است. ثمره ي آن، تفكّر در حقيقت است و آن حقيقت [چيزي] جز رها كردن دنيا [ي نكوهيده] و عمل براي كسب آخرت نيست. عبرت از [عبور] اشتقاق يافته؛ چرا كه انسان از يك امر به امري ديگر منتقل مي شود…». (1)

f4abd0ef 3911 4ff0 9589 05904b04c822 - عوامل کسب يقين از ديدگاه قرآن و سنت (2)

21625 - عوامل کسب يقين از ديدگاه قرآن و سنت (2)
عوامل کسب يقين از ديدگاه قرآن و سنت (2)

 

 

17ـ عبرت گيري
 

«عبرت، در لغت، به معناي پندپذيري است. ثمره ي آن، تفكّر در حقيقت است و آن حقيقت [چيزي] جز رها كردن دنيا [ي نكوهيده] و عمل براي كسب آخرت نيست. عبرت از [عبور] اشتقاق يافته؛ چرا كه انسان از يك امر به امري ديگر منتقل مي شود…». (1)
امام صادق(ع)، از امام علي(ع)، نقل مي كنند كه لقمان در نصايح خود به فرزندش فرمود: «اي پسرم! بايد آن كه يقينش كم و نيتش در كسب روزي كم است عبرت پذيرد». (2)

18ـ خدا محوري
 

ياد خدا در تمام حالات، آرامش بخش دلهاست. ياد خدا اطمينان و قوّت قلب را به دنبال دارد و زمينه ساز كسب يقين است. از صفات برجسته ي مؤمنان، ياد خدا در همه ي حالات است كه باعث كسب يقين مي گردد: «الذين امنوا و تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكر الله تطمئن القلوب». (3) توضيح اين كه، لازمه ي يقين، آرامش قلب و اطمينان آن و لازمه ي اطمينان قلب، ياد خداست.
در قرآن، نمونه هاي زيادي وجود دارد كه لطف حضرت حق شامل حال رسولان الهي و مؤمنان گرديده است كه بر يقين آنان افزوده شده است: «و ما جعله الله إلا بشري و لتطمئن به قلوبكم و ما النصر الا من عند الله إن الله عزيز حكيم». «اين آيات [همراه با سياق آيه] اشاره به داستان بدر دارد كه اولين غزوه در صدر اسلام است». (4) امداهاي الهي موجب قوت قلب مسلمانان، و به تبع آن، افزايش يقين ايشان گرديد.
مطلب ديگر اين كه، اگر انسان در مواقع ارتكاب گناه و غفلت، خداوند را ياد كند و از ارتكاب گناه دست كشد و اين حال در او زياد گردد، نور يقين در قلب انسان خواهد تابيد. امام معصوم(ع)، درباره ي اثر ترس از خدا در تقويت يقين چنين مي فرمايد: «هيچ كاستي يقيني چونان فقدان ترس از خدا نيست.» (5)

19ـ صداقت و اخلاص
 

در زبان قرآن و روايات، يقين حقيقي، اخلاص است. (6) امام علي(ع)، اسوه ي اخلاص و يقين، مي فرمايد: «اخلاص عمل، همان يقين است». (85) از ويژگي هاي اهل صدق، يقين است. (7) و عكس آن نيز صادق است؛ يعني براي رسيدن به درجه ي يقين، بايد راستي را پيشه ساخت. امام مي فرمايد: «صداقت، پوشش يقين است». (8)
مراد از اخلاص، پاك نمودن عقايد و اعمال در جهت كسب خشنودي خدا است. اخلاص به طور تعاملي و دو جانبه در تقويت يقين نقش دارد؛ يعني اخلاص موجب يقين گشته و يقين نيز اخلاص بيشتري در پي دارد.
در حديث قدسي چنين آمده كه «جبرئيل نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: اي رسول خدا(ص) خداوند تبارك و تعالي مرا با هديه اي به سوي تو فرستاده كه پيش از تو آن را به هيچ كسي نداده است. رسول خدا(ص) فرمودند: آن هديه چيست؟ جبرييل گفت: صبر و بهتر از آن يقين… رسول خدا(ص) فرمودند: گفتم: تفسير يقين چيست؟ گفت: شخصي كه يقين دارد، براي خدا چنان كار مي كند كه گويي او را مي بيند؛ زيرا اگر او خدا را نمي بيند، خدا كه او را مي بيند و به يقين مي داند كه آن چه به او رسيده نمي شد كه نرسد و آن چه به او نرسيده امكان نداشت كه برسد. همه ي اين نشان هاي توكّل و پلكان زهدند». (9)

20ـ دعا و توسّل
 

يقين، روزي اي است كه از جانب خداوند به انسان داده مي شود و انسان بايد آن را از خداوند با دعا و توسّل طلب نمايد. (10) خداوند خود به دعا امر فرموده (11) و وعده اي استجابت داده است. (12)آري، يكي از كليدهاي موفقيت و رشد در هر زمينه اي، نياز به درگاه بي نياز است. از اموري كه ائمه ي اطهار(ع) در ادعيه ي خود، از خداوند مسألت نموده اند، يقين است. (13)
اميرمؤمنان، حضرت علي (ع) فرمودند: «اي مردم! از خداوند يقين بخواهيد و با عافيت به سمت آن كشش پيدا كنيد؛ چرا كه بزرگ ترين نعمت ها عافيت است و نيكوترين چيزي كه در قلب دوام مي يابد، يقين است و زيانكار كسي است كه دينش مورد زيان واقع شده است و كسي كه يقينش مورد غبطه ي [ديگران] است، مورد غبطه واقع مي شود». «امام سجاد(ع) نيز بعد از مغرب مدت طولاني مي نشستند و از خداوند طلب يقين مي كردند.(14) در دعاهاي وارد شده، ائمه ي اطهار(ع)، از شكّ پس از يقين به خدا پناه برده اند. (15) مطلب ديگر اين كه، توسل به ائمه ي طاهرين (ع) در تقويت يقين نقش بسزايي دارد. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «و استمسك من العري بأوثقها و من الجبال بأمتنها فهو من اليقين مثل ضوء الشمس…»(16) از مفهوم روايت بالا و نيز دلالت روايات تفسيري مبني بر اين كه «العروه الوثقي» ولايت اميرمؤمنان حضرت علي(ع) است، (17) نتيجه مي گيريم كه توسل به ائّمه ي طاهرين (ع) در تقويت يقين نقش بسزايي دارد.
و نكته ي پاياني اين كه، بر اساس آنچه در ادعيه آمده است، بايد اهل يقين در دوره ي غيبت صغري نيز از خداوند طلب پايداري بر يقين نمايند: «بارالها! با طولاني شدن مدت زمان غيبت [حضرت مهدي (عج)] يقين ما را از ما مگير…». (18)

21ـ خشوع
 

خشوع، در لغت، به معناي «فروتني، خواري و ترس» (19) است. خشوع، مرحله اي است كه يقين به لقاي پروردگار در آن حاصل مي گردد: «و استعينوا بالصبر و الصّلاه و إنّها لكبيرهٌ الاّ علي الخاشعين الذين يظنّون انّهم مّلاقوا ربّهم و انّهم اليه راجعون».(20) امام صادق(ع) مي فرمايد: «هيچ يقيني جز با خشوع حاصل نمي شود و هيچ عملي جز با يقين نباشد.»(21)

22ـ توكّل و شجاعت
 

توكّل، انجام وظيفه وانهادن عاقبت عمل به خدا و نهراسيدن از خطرها و مشكلات احتمالي است. توكّل، در لغت، به معناي تسليم، و در عرف اهل حقيقت، يعني اعتماد به آنچه نزد خداست و نااميد گشتن از آنچه نزد مردم است. (22)
براساس فحواي سخنان ائمه ي اطهار عليهم السلام، از جمله ويژگي هاي متوكّلين، يقين است. (23) يقين را اولي و آخري است: اولش طمأنينه است و آخرش تفرّد به كفايت حق؛ چنانكه فرمود: «اليس الله بكاف عبده…» (24) و مكتفي بنده اي است كه راضي باشد».
حضرت علي(ع) چنين مي فرمايد: «توكّل نشانه ي يقين استوار است». (25) و بلكه فراتر از آن، حقيقت يقين را در توكّل به خدا دانسته و مي فرمايد: حقيقت يقين در توكل است. (26) توكّل به خداوند نشانه ي قوّت يقين است.
امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: «… مؤمنين در مقام يقين مراتب متفاوتي دارند. نشانه ي آنان كه از قوّت يقين برخوردارند آن است كه از توكّل و ياري غير از خدا تبرّي مي جويند…». (27) «يقين، همان توكّل، تسليم و رضا به قضاي الهي و واگذار امور به خداوند است…». (28) ابوبصير از امام صادق(ع) نقل مي كند: «هيچ چيزي نيست مگر اين كه نهايتي دارد، عرض كردم: جانم فدايت!، نهايت توكّل چيست؟ فرمودند: يقين. پرسيدم: نهايت يقين چيست؟ ايشان در جواب فرمودند: با وجود خدا از هيچ چيز هراسي به دل راه ندهي». (29)

23ـ‌تسليم و رضا
 

تسليم به معناي واگذاري امور و نتيجه به خداوند است. در يقين، مفهوم تسليم و رضا به دلالت التزامي گنجانده شده است. كسي كه به خدا، روز جزا و قرآن يقين دارد، لاجرم، در برابر اوامر الهي سر تسليم فرود مي آورد.
رسول خدا(ص) مي فرمايد: «خداوند از روي حكمت و جلال خود، آسايش و گشايش را در خرسندي و يقين قرار داد».(30) در فرهنگ گفتار معصومين عليهم السلام، «[يقين آن است كه] بر خداوند توكّل نمايي و تسليم او باشي و به تقدير او راضي باشي و [كارت] را به او بسپاري». (31)امام علي (ع) مي فرمايد: «خرسندي، ميوه ي يقين است». (32) و «راضي شدن به پيش آمدهاي ناگوار، از بالاترين درجه هاي يقين است». (33)
يكي از جلوه هاي تسليم، داوري نزد حق است. بدين معنا كه ميان خود و ديگران، خدا و اولياي او، يعني امامان معصوم(ع)، را حكم قرار دهيم: «فلا و ربك لا يومنون حتي يحكّموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا ممّا قضيت و يسلموا تسليما». (34) بي شك، آنان كه داوري و تحاكم طاغوت را بر مي گزينند در پندار بيهوده ي خود مومن اند، ولي غافل از اين كه گمراهند: «الم تر الي الّذين يزعمون انهم امنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به و يريد الشيطان ان يضلهم ضلالاً بعيدا». (35) اهل يقين، حكم خدا را برتر از همه ي احكام مي دانند و در برابر آن تسليم اند: «افحكم الجاهليّه يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون». (36)

الگوهاي كسب يقين
 

الگوپذيري، مورد تأييد قرآن كريم است. خداوند، فرستاده ي خود، حضرت محمد(ص) را «اسوه ي حسنه» (37) نام نهاده و پيامبران الهي(ص)، را الگو مي داند: «و كلاً نقصٌ عليك من انباء الرسل ما نثبّت به فؤادك وجاءك في هذه الحقّ و موعظةٌ و ذكري للمؤمنين». (38)
نكته ي ديگر، حس كمال جويي، نيل به آن و الگوپذيري در انسان است؛ چرا كه با داشتن الگو، رسيدن به هدف، ممكن و نيز با آن، انسان از بيراهه ها نجات مي يابد. كوتاه سخن اين كه، براي تقويت يقين به الگو نيازمنديم. در زير، برخي از الگوهاي يقين و [براي تكميل بحث] الگوهاي شك ذكر گرديده است كه به ترتيب اولوّيت و اهميت به چهار دسته تقسيم مي گردند:
1ـ معصومين عليهم السلام؛ 2ـ‌رسولان الهي عليهم السلام؛ 3ـ‌ مؤمنان راستين؛ 4ـ الگوهاي شك.

1ـ معصومين(ع)
 

الف: رسول خدا(ص)
 

بارزترين اسوه ي يقين در هستي، رسول خدا(ص) است. ايشان به معاذ فرمودند: «… اي معاذ! در يقين، پيامبرت را الگو قرار بده…». (39) در دعايي كه جهت زيارت پيامبر اكرم(ص) وارد شده، چنين آمده: «… و خدا را خالصانه عبادت كردي تا اين كه خداوند يقين را همراه با حكمت و پند نيك به تو ارزاني داشت…». (40)
خداوند، پيامبر(ص) را به عبادت براي رسيدن به يقين امر فرمودند و ايشان (ع) نيز به اين درجه نايل شدند: «قل يا ايها النّاس إن كنتم في شكً من ديني فلا أعبد الذين تعبدون من دون الله و لكن أعبدالله الذي يتوفاكم و امرت ان اكون من المؤمنين»، (41) «سبحان الذي أسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي باركنا حوله لنريه من اياتنا انّه هو السميع البصير». (42) سوره ي نجم، به ويژه آيات ابتدايي كه رؤيت رسول خدا(ص) را به تصوير كشيده است، نشان يقين رسول خدا(ص) است.

ب: اهل بيت رسول خدا(ص)
 

حضرت علي(ع) درباره ي يقين اهل بيت (ع)، چنين مي فرمايد: «… كسي را با خاندان رسالت نمي شود مقايسه كرد و آنان كه پرورده ي نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر(ص) اساس دين و ستون هاي استوار يقين مي باشند…». (43)
«… آنان كه دانش و نور حقيقت بيني بر قلبشان تابيده و روح يقين را دريافته اند…» (44) پس از رسول خدا (ص) ايشان نمونه ي بي همتاي يقين اند.
مولاي متقيان،‌حضرت علي(ع)، دست پرورده ي ايشان (ع)، دروازه ي يقين (45) و ولايت ايشان «حق اليقين» است. (46) پاره اي از رواياتي كه دلالت بر يقين ايشان دارد چنين است:
1ـ «اگر حجاب ها برداشته شود، بر يقين من افزوده نمي شود». (47)
2ـ «از آن زمان كه حق را به من نمودند، در آن دو دل نگرديدم». (48)
3ـ «… من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدي ندارم». (49)
4ـ «امام صادق(ع) نقل مي كنند كه اميرمؤمنان، حضرت علي(ع) به سمت ديواري در حال افتادن نشسته بودند و قضاوت مي نمودند. يكي از مردم گفت: زير اين ديوار ننشيند كه كج است. حضرت(ع) در پاسخ، فرمودند: اجل فرد، نگهبان اوست. پس زماني كه اميرمؤمنان(ع) برخاستند، ديوار فرو ريخت. حضرت [صادق(ع)] فرمودند: اميرمؤمنان علي (ع) كارهاي بسياري از اين قبيل انجام مي دادند و اين يقين است. (50)
5ـ ايشان (ع)، خطاب به معاويه فرمودند: «… تو با آن كه رفتارت با شكّ قرين است از من كه به يقين رسيده ام كاراتر نيستي…». (51)
امام حسين (ع) در بياني رسا، كه حاكي از يقين والاي ايشان است، چنين فرمودند: «… ناظر دانستن خداوند، تحمل مصيبت ها را بر من آسان گردانيد…». (52)
در ادعيه، درباره ي امام سجاد(ع) چنين وارد شده است: «… و سرور بندگان خدا و جانشين فرستاده ي جهانيان، پيشواي هدايت و ستاره ي والا و چراغ تاريكي و از بين برنده ي شرك و شبهه ها و او خود يقين است…». (53)

2ـ رسولان الهي(ص)
 

فرستادگان الهي(ص)، همگي در مراتب مختلف يقين بوده اند. در اين قسمت، به معرفي برخي از اين نمونه ها مي پردازيم.

الف: حضرت ابراهيم(ع)
 

يكي از پيامبران الهي كه در قرآن از اسوه هاي يقين ناميده شده است، حضرت ابراهيم(ع) است: «و كذلك نري ابراهيم ملكوت السّماوات و الارض و ليكون من الموقنين»، (54) «و إذقال ابراهيم ربّ أرني كيف تخيي الموتي قال اولم تومن قال بلي و لكن ليطمئن قلبي….». (55)

ب: حضرت اسماعيل (ع)
 

حضرت يوسف (ع) زماي كه در زندان به سر مي بردند، خداوند را به حقّ يقين حضرت اسماعيل (ع) قسم دادند. (56) دليل آن اين آيه است:
«فلمّا بلغ معه السّغي قال يا بني إنّي اري في المنام اني اذبحك فانظر ماذا تري قال يا ابت افعل ما تومر ستجدني ان شاء الله من الصابرين». (57)

3ـ مؤمنان راستين
 

در اين قسمت دو نمونه از مؤمنان راستين ذكر مي شود:

الف: حضرت لقمان (ع)
 

رسول خدا (ص) در مورد يقين حضرت لقمان (ع) چنين مي فرمايند: «لقمان (ع) پيامبر نبوده است، اما بنده اي بود كه بسيار به تفكر مي پرداخت و يقيني نيكو داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نيز او را دوست مي داشت و با دادن حكمت به او بر او منّت مي نهاد. (58)

ب: صحابي جوان
 

اسحاق بن عمّار گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: «رسول خدا(ص) نماز صبح را با مردم گزاردند. سپس در مسجد نگاه به جواني انداختند كه سرش پايين و رنگ چهره اش به زردي گراييده بود. لاغر اندام و چشمانش داخل كاسه ي سرش فرو رفته بود. رسول خدا(ص) خطاب به او چنين فرمودند: «فلاني! چگونه صبح كردي؟!» پاسخ داد: «اي رسول خدا(ص) با يقين صبح كردم». رسول خدا(ص) خرسند شده، فرمودند: «هر يقيني را حقيقتي است، حقيقت يقين تو چيست؟» [جوان] پاسخ داد: «اي رسول خدا(ص)! يقين من آن است كه مرا به حزن واداشته و به شب زنده داري كشانده است، و روزهايم را به تشنگي و خودم را نسبت به دنيا و متعلقاتش بي كشش گردانيده است؛ چنان كه گويا به عرش پروردگارم نظاره مي كنم و گويا اهل بهشت را مي بينم كه از نعمت هاي خدا در بهشت بهره مندند و با يكديگر احوال پرسي مي كنند و بر تخت ها تكيه زده اند. گويا اهل جهنم را فرياد كنان و در حال عذاب مشاهده مي نمايم و گويا صداي زبانه كشيدن شعله هاي آتش جهنم را كه در گوشم وز وز مي كند، مي شنوم».
رسول خدا(ص) به اصحاب خود فرمودند: «اين بنده اي است كه خداوند قلب او را به ايمان نوراني ساخته است».
رسول خدا(ص) به جوان فرمودند: «چه خواسته اي داري؟» جوان گفت: «اي رسول خدا(ص) از خداوند بخواهيد كه شهادت در ركاب شما را روزي ام گرداند». پس رسول خدا(ص) براي وي دعا كردند. ديري نپاييد كه در يكي از غزوات رسول خدا(ص) شركت جست و دهمين نفر بود كه شهيد شد». (59)

4ـ الگوهاي شك
 

در اين بخش برخي از نمونه هاي شك ذكر مي شود:

الف: قوم بني اسرائيل
 

در شك و دودلي آنان همين بس كه با وجود بيّنات زيادي كه از حضرت موسي(ع) ديده بودند، باز هم ايمان نمي آوردند، و به تبع آن، يقين پيدا نمي كردند. خداوند، در قرآن كريم، وصف حال آنان را چنين بازگو مي نمايد: «سل بني اسرائيل كم اتيناهم من ايه بيّنه و من يبدّل نعمه الله من بعد ما جاءته فان الله شديد العقاب». (60)

ب: پيمان شكنان با امام علي(ع)
 

حضرت علي(ع) زماني كه با تهمت هاي بني اميّه [بر شريك بودن حضرت(ع)، در قتل عثمان] مواجه شدند، در دفاع از خود فرمودند: «… من، مارقين (از دين خارج شدگان) را با حجّت و برهان نابود مي كنم و دشمن ناكثين (پيمان شكنان) و ترديد دارندگان در اسلام هستم. (61)

ج: معاويه
 

حضرت علي(ع)، درباره ي وي مي فرمايد: «… و اما اين كه ادّعاي تساوي در جنگ و نفرات جهادگر را كرده اي، بدان كه رشد تو در شك به درجه ي كمال من در يقين نرسيده است…». (62)

پي نوشت ها :
 

1- طريحي، مجمع البحرين، ج 3، ص 393.
2- «يا بني ليعتبر من قصر يقينه و ضعفت نيّته في طلب الرزق… (مجلسي، بحارالانوار، ج 68، ص136).
3- رعد/ 28. ترجمه: «همان كساني كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مي گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دل ها آرامش مي يابد.
4- انفال/ 10. ترجمه: «و اين [وعده] را خداوند جز نويدي [براي شما] قرار نداد، و تا آن كه دل هاي شما بدان اطمينان يابد، و پيروزي جز از نزد خدا نيست، كه خدا شكست ناپذير و حكيم است.
5- «… لا قله يقين كفقد الخوف…» (حراني، تحف العقول، ص 286).
6- سيدرضي، نهج البلاغه، ترجمه ي: دشتي، خطبه ي 178.
7- «ان إخلاص العمل اليقين» (مجلسي، بحار الانوار، ج 74، ص 294).
8- همان، ج 92، ص 327.
9- «الصدق الباس اليقين» (آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ص 218، ش 4308.
10- «جبرئيل و قد جاء إلي النبي: يا رسول الله ان الله تبارك و تعالي أرسلني إليك بهديّه لم يعطها أحدا قبلك قال رسول الله (ص) قلت: و ما هي؟ قال: الصبر و أحسن منه اليقين ـ‌إلي ان قال ـ ‌قلت: فما تفسير اليقين؟ قال: الموقن: يعمل الله كانه يراه، فان لم يكن يري الله فإن الله يراه، و أن يعلم يقينا ان ما اصابه لم يكن ليخطئه و ان ما اخطاه لم يكن ليصيبه و هذا كله أغصان التوكل و مدرجه الزهد.» (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 14، ص 7178، ش 22951).
11- مجلسي، بحارالانوار، ج 95، ص 95.
12- غافر/ 60.
13- بقره/ 186.
14- كليني، الكافي، ج 2، صص 56، 549، 593 و ج 4، ص 74؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 54؛ همان، ج 83، ص 36؛ همان، ج 86، صص 298 ـ 299، 306 ـ‌307؛ همان، ج 87، ص 199.
15- برقي، المحاسن، ج 1، ص 248.
16- مجلسي، بحارالانوار، ج 88، ص 22.
17- «…و در استوارترين دستاويز و سخت ترين ريسمان ها چنگ نداخت. به حقيقت [يقين] چنان رسيد كه گويي پرتو خورشيد بر او دميد…» (سيدرضي، نهج البلاغه، ترجمه: شهيدي، خطبه ي 87).
18- «امام رضا(ع) از رسول خدا نقل كردند كه حضرت فرمودند: من أحبّ ان يتمسك بالعروه الوثقي فليتمسك بحب علي بن ابي طالب…» (حسيني استرآبادي، تأويل الآيات الظاهره، ص 101).
19- «‌اللهم و لا تسلبنا اليقين لطول الأمد في غيبته …» (مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 327).
20- ابراهيم انيس و همكاران، المعجم الوسيط، ج1، ص 235.
21- بقره/ 45 ـ‌46. ترجمه: «از شكيبايي و نماز ياري جوييد. و به راستي اين [كار] گران است، مگر بر فروتنان. همان كساني كه مي دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و به سوي او باز خواهند گشت».
22- «لاعمل الا بيقين و لا يقين الا بالخشوع» (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 14، ص 7180، ش 22965).
23- انيس ابراهيم و همكاران، المعجم الوسيط، ج 2، ص 1054.
24- كليني، الكافي، ج 2، ص 593، مجلسي، بحارالانوار، ج 86، ص 298، سيدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 236.
25- زمر/ 36. ترجمه: «آيا خدا كفايت كننده ي بنده اش نيست؟..»
26- «التوكل من قوه اليقين» (آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ص 198، ش 3848).
27- «في التوكل حقيقه الايقان» (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 14، ص 7186، ش 23012).
28- «…و المومنون ايضا متفاوتون في قوه اليقين وضعفه فمن قوي منهم يقينه فعلامته التبري من الحول و القوه الا بالله…» (مجلسي، بحارالانوار، ج 67، ص 179).
29- «… عن يونس قال: قلت: فاي شيء اليقين قال التوكل علي الله والتسليم الرضا بقضاء الله و التفويض الي الله …» (كليني، ج 2، ص 50).
30- كليني، الكافي، ج 2، ص 57.
31- «إن الله بحكمته و جلاله جعل الروح و الفرج في الرضا و اليقين. (ري شهري، ميزان الحكمه، ج 14، ص 7186، ش 23014).
32- «يتوكل علي الله و يسلم الله و يرضي بقضاء الله و يفوض الي الله.» (حراني، تحف العقول، ص 408).
32- «الرضا ثمره اليقين.» (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 14، ص 7186، ش 23017).
34- «الرضا بمكروه القضاء ارفع درجات اليقين.» (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 14، ص 278).
35- نساء/ 65. ترجمه: «ولي چنين نيست، به پروردگارت قسم كه ايمان نمي آورند، مگر آن كه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه ي اختلاف است داور گردانند، سپس از حكمي كه كرده اي در دل هايشان احساس ناراحتي و ترديد نكنند، و كاملاً سر تسليم فرود آورند.»
36- نساء/ 60، ترجمه: «آيا نديده اي كساني را كه مي پندارند به آنچه به سوي تو نازل شده و [به] آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان آورده اند [با اين همه] مي خواهند داوري ميان خود را به سوي طاغوت ببرند، با آن كه قطعاً فرمان يافته اند كه بدان كفر ورزند، و[لي] شيطان مي خواهد آنان را به گمراهي دوري دراندازد؟.»
37- مائده/ 50، ترجمه: «آيا خواستار حكم جاهليت اند و براي مردمي كه يقين دارند، داوري چه كسي از خدا بهتر است؟»
38- احزاب/ 21.
39- هود/ 120. ترجمه: «و هر يك از سرگذشت هاي پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مي كنيم، چيزي است كه دلت را بدان استوار مي گردانيم و در اينها حقيقت براي تو آمده و براي مومنان اندرز و تذكري است.»
40- «…إقتد بنبيك يا معاذ في اليقين…» (مجلسي، بحارالانوار، ج 67، ص 248).
41- «… و عبدت الله مخلصاً حتي اتاك اليقين بالحكمه و الموعظه الحسنه…» (كليني، الكافي، ج 4، ص 550).
42- يونس/ 104. ترجمه: «بگو: اي مردم اگر در دين من ترديد داريد، [پس بدانيد] كه من كساني را كه به جاي خدا مي پرستيد نمي پرستم، بلكه خدايي را مي پرستم كه جان شما را مي ستاند و دستور يافته ام كه از مومنان باشم.»
43- اسراء/ 1. ترجمه: «منزه است آن خدايي كه بنده اش را شبانگاهي از مسجدالحرام به سوي مسجد الاقصي كه پيرامون آن را بركت داده ايم ـ سير داد تا از نشانه هاي خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواي بيناست.»
44- «…لايقاس بآل محمد(ص)، من هذه الامه احد و لا يسوي بهم من جرت نعمتهم عليه أبداهم اساس الدين و عماد اليقين…» (سيد رضي، نهج البلاغه، ترجمه: دشتي، خطبه ي 2).
45- «… هجم بهم العلم علي حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين…» (سيدرضي، نهج البلاغه، ترجمه: دشتي، حكمت 147).
46- ابن طاووس، التحصين، ص 610.
47- حسيني استرآبادي، تأويل الآيات الظاهره، ص 694.
48- «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا.» (مجلسي، بحارالانوار، ج 40، ص 53).
49- «ما شككت في الحق مذأريته.» (سيدرضي، نهج البلاغه، ترجمه: شهيدي، حكت 184).
50- «…اني لعلي يقين من ربي و غير شبهه من ديني.» (همان، ترجمه: دشتي، خطبه ي 22، نك: همان، نامه ي 62).
51- مجلسي، بحارالانوار، ج 35، ص 12.
52- «… فلست بأمضي علي الشك مني…» (سيدرضي، نهج البلاغه، نامه 17).
53- «قال الحسين(ع): هون علي ما نزل بي فانّه يعين الله …» (مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 46).
54- «… و زين العابدين و وصي رسول رب العالمين امام هدي و نجم علي و مصباح دجي و ميبد الشرك و الشبهات و هو نفس اليقين…» (مجلسي، بحار الانوار، ج 67، صص 146 ـ‌147).
55- انعام/ 75. ترجمه: «و اين گونه، ملکوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم، تا از جمله يقين کنندگان باشد.
56- بقره/ 260. ترجمه: «و [ياد کن] آن گاه که ابراهيم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مي کني؟» فرمود: مگر ايمان نياورده اي گفت: «چرا، ولي تا دلم آرامش يابد….»
57- مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 172.
58- صافات/ 102. ترجمه: «و وقتي با او [حضرت اسماعيل(ع)] به جايگاه «سعي» رسيد، گفت: «اي پسرک من! من در خواب [چنين] مي بينم که تو را سر مي برم، پس ببين چه به نظرت مي آيد؟» گفت: «اي پدر من! آنچه را ماموري بکن. ان شاء الله مرا از شکيبايان خواهي يافت.»
59- «لم يکن لقمان نبيا و لکنه کان عبدا کثير التفکر حسن اليقين أحب الله فاحبه و من عليه بالحکمه.» (جزايري، قصص الانبياء، ص 328).
60- کليني، الکافي، ج 2، ص 53.
61- بقره/ 211. ترجمه: «از فرزندان اسرائيل بپرس: چه بسيار نشانه هاي روشني به آنان داديم. و هر کس نعمت خدا را پس از آن که بر او آمد [به کفران] بدل کند، خدا سخت کيفر است.»
61- «… انا حجيج المارقين و خصيم الناکثين المرتابين…» (سيدرضي، نهج البلاغه، ترجمه دشتي، خطبه ي 75).
62- «… و اما استواؤنا في الحرب و الرجال فلست بأمضي علي الشک مني علي اليقين…» (همان، نامه ي 17).
 

منابع
الف ـ‌ كتاب (فارسي):
1ـ‌ قرآن كريم، ترجمه: فولادوند، محمد مهدي، چاپ يازدهم، قم: سازمان تبليغات اسلامي، 1373هـ.ش.
2ـ ابراهيمي ديناني، غلامحسين، قواعد كلي فلسفي در فلسفه اسلامي، چاپ سوم، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1380هـ.ش.
3ـ بهشتي، سعيد، آيين خردپروري؛ پژوهشي در نظام تربيت عقلاني بر مبناي سخنان امام علي(ع)، چاپ اول، تهران: مؤسسه ي فرهنگي دانش و انديشه ي معاصر، 1381هـ.ش.
4ـ تبريزي، جواد، طريق اليقين، تهران: دارالصديقه الشهيده، 1425هـ.ق.
5ـ خرّمشاهي، بهاءالدين، از شك تا يقين، تهران: دفتر نشر معارف، 1384هـ.ش.
6ـ دستغيب، عبدالحسين، يقين، تهران: نورالصادق، 1362هـ.ش.
7ـ راسخي لنگرودي، احمد، سيري در انديشه شريعتي؛ مجموعه مقالات شريعتي؛ از شك تا يقين، تهران: قصيده سرا، 1383هـ.ش.
8ـ ريگي احمدي، عبدالله، گامي به سوي ايمان و يقين، تهران: حرمين، 1383هـ.ش.
9ـ سيد رضي، ابوالحسن محمد بن ابي الاحمد، نهج البلاغه، ترجمه: دشتي، محمد، چاپ بيستم، قم: مؤسسه ي فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤنين، 1382هـ.ش.
10ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه: شهيدي، سيد جعفر، چاپ بيست و يكم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1380هـ.ش.
11ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه و شرح: فيض الاسلام، تهران: انتشارات علينقي فيض الاسلام، 1376هـ.ش.
12ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه: آيتي، عبدالمحمد، چاپ هفتم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي؛ بنياد نهج البلاغه، 1379هـ.ش.
13ـ شريف زاده، حكيمه السّادات، اراده و شيوه هاي پرورش آن در اسلام، چاپ اول، لرستان: انتشارات دانشگاه لرستان، 1372هـ.ش.
14ـ محسني كبير، مرتضي، يقين، چاپ اول، تهران: فردابه، 1380هـ. ش.
15ـ محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ترجمه: شيخي، حميد رضا، چاپ سوم، قم: دارالحديث، 1377هـ. ش.
16ـ مظاهري، حسين، كاوشي نو در اخلاق اسلامي و شؤون حكمت عملي، ترجمه: ابوالقاسمي، محمود، چاپ اول، تهران: مؤسسه ي نشر و تحقيقات ذكر، 1375هـ.ش.
17ـ موسوي خميني، سيد روح الله، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1373هـ.ش.
18ـ ندوي، ابوالحسن علي، يقين مردان حق، تهران: صديقي، 1379هـ.ش.
19ـ نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، تصحيح: حجّه الاسلام موسوي كلانتري، چاپ اول، تهران: انتشارات پيام آزادي، 1378هـ.ش.
ب ـ‌ پايان نامه (فارسي):
20ـ محمدي، مهين، «بررسي رابطه ي يقين و عمل از ديدگاه قرآن و عترت (ع)، مقطع: كارشناسي ارشد، دانشكده ي علوم انساني دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك، 1376هـ.ش.
ج ـ‌ مقالات (فارسي):
21ـ جودوي، امير «پي آمد اعمال در زندگاني با الهام از قرآن»، مقالات و بررسي ها، دفتر 71، 1381هـ.ش.
22ـ عارضي، عباس، «سيماي شك و يقين»، نشاني اينترنتي: WWW. AL – SHIA. COM
23ـ تبار فيروزجاني، علي، رمضان «سيماي يقين در آيات و روايات»، معرفت، 1383هـ.ش.
كتاب (عربي):
24ـ آمدي، عبدالواحدبن محمد تميمي، غررالحكم و دررالكلم، الطبعه الاولي، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1366هـ.ش.
25ـ ابراهيم، انيس و همكاران، المعجم الوسيط، استانبول: دارالدعوه، 1410هـ.ق.
26ـ ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغه، قم: كتابخانه ي آيت الله مرعشي نجفي، 1404هـ.ق.
27ـ‌ ابن طاووس، علي بن موسي بن جعفر، إقبال الاعمال، الطبعه الثانيه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1367هـ.ش.
28ـ همو، التمحيص، الطبعه الاولي، قم: موسسه دارالكتاب، 1413هـ.ق.
29ـ ابن عبدالقادر، محمدبن ابي بكر، مختار الصحاح، تحقيق: شمس الدين، احمد، الطبعه الاولي، بيروت: دارالكتب العلميه، 1415هـ.ق.
30ـ الامام الصادق، جعفربن محمد، مصباح الشريعه، الطبعه الاولي، بيروت: موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1400 هـ.ق.
31ـ برقي، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، الطبعه الثانيه، قم: دارالكتب الاسلاميه، 1371هـ.ق.
32ـ الجزائري،‌سيد نعمت الله، قصص الأنبياء، قم: كتابخانه ي آيت الله مرعشي نجفي، 1404هـ.ق.
33ـ حرّاني، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، الطبعه الثانيه، قم: انتشارات جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه ي قم، 1404هـ.ق.
34ـ ‌حسيني استرآبادي، سيد شرف الدين، تأويل الآيات الظاهره، الطبعه الاولي، قم: انتشارات جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه ي قم، 1409هـ .ق.
35ـ ‌الديلمي، أبي محمد الحسين بن محمد، ارشاد القلوب، قم: منشورات الرضي، بي تا.
36ـ الصدوق، ابن بابويه القمي، من لا يحضره الفقيه، الطبعه الرابعه، قم: انتشارات كتابخانه ي اسلاميه، 1362هـ.ش.
37ـ‌ طباطبايي، سيد محمد حسين؛ تفسيرالميزان، الطبعه الثانيه، بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1294هـ.ق.
38ـ طبرسي، مشكاه الانوار، الطبعه الثانيه، نجف: كتابخانه ي حيدريه، 1385هـ.ق.
39ـ طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، بيروت: دارمكتبه الهلال، 1985م.
40ـ‌ الطوسي، أبي جعفرمحمدبن حسن، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق: حبيب قصير، احمد، الطبعه الاولي، بيروت: مكتبه الاعلام الاسلامي، 1409هـ.ق.
41ـ‌ عيّاشي، محمدبن مسعود، تفسير العياشي، تهران: چاپخانه ي علميّه، 1380هـ.ق.
42ـ‌ كراجكي، ابوالفتح، كنزالفوائد، الطبعه الثانيه، قم: مكتب مصطفوي، 1410هـ.ق.
43ـ ‌الكليني الرازي، محمدبن يعقوب، الكافي، تحقيق: علي اكبر غفاري، الطبعه الثالثه، طهران: دارالكتب الاسلاميه، 1388هـ.ق.
44ـ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ال ائمه (ع)، بيروت: موسسه الوفاء، 1403هـ.ق.
45ـ مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن، الطبعه الاولي، طهران: وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامي، 1368هـ.ش.
46ـ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، الطبعه السادسه،‌قم: دارالفكر، 1380هـ.ش.
47ـ همو، المنطق، الطبعه الثامنه، قم: موسسه اسماعيليان، 1378 هـ.ش.
48ـ نراقي، محمد مهدي، جامع السعادات، تعليق: كلانتر، سيد محمد، الطبعه الرابعه، بيروت: موسسه الاعلمي للمطبوعات، بي تا.
فصلنامه اخلاق 13-14

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد