شبهه عدم امکان معراج پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) بر اساس علوم جدید
1. معراج جسمى پیامبر (صلی الله علیه واله) و گذشت او از جو زمین، خلاف قوه ى جاذبه عمومى است و تا وقتى که هر چیز پرتاب شده به طرف بالا، نتواند بر قوه ى جاذبه پیروز
شبهه عدم امکان معراج پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) بر اساس علوم جدید
اصل شبهه:
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد معراج پیامبر (صلی الله علیه واله) ذکر نموده اند که معراج پیامبر (صلی الله علیه واله) با دانش روز سازگاری ندارد. آنها مى گویند:
1. معراج جسمى پیامبر (صلی الله علیه واله) و گذشت او از جو زمین، خلاف قوه ى جاذبه عمومى است و تا وقتى که هر چیز پرتاب شده به طرف بالا، نتواند بر قوه ى جاذبه پیروز آید، برگشت آن به سوى زمین حتمى است و اگر بخواهد جسمى بر نیروى جاذبه فایق آید و خود را به فضاى بىوزنى برساند، باید سرعت سیرش در هر ساعت، بیست و پنج هزار «میل»باشد و انجام دادن این کار با وسایل آن روز ـ که قرآن نازل شد ـ غیر مقدور و از موضوعاتى است که علم، در این زمان آن را مبین ساخته است؛ پس عبور حضرت محمد (صلی الله علیه واله) در آن روز از جو زمین و وصولش به ملکوت اعلى ناممکن است.
2. هواى محیط بر زمین تا صد کیلومتر، قابلیت تنفس دارد و زاید بر آن، قابل تنفس نیست؛ پس عبور محمد (صلی الله علیه واله) بیش تر از این مقدار غیر ممکن است.
3. شعاع شمس، داراى گرمایى است که هر چیز را مقابل خود ذوب مى گرداند و این استعداد زمین است که با آن حرارت سوزان مبارزه مى کند و آن را به صورتى معتدل، قابل استفاده ى موجودات زنده مى گرداند و پس از عبور از کره ى ارض، آن استعداد نیست و گرماى زیاد، مانع عبور انسان به آسمان است.
4. فشار هواى محیط بر زمین به اندازه اى است که قابلیت سکونت را براى موجودات ذخیره کرده و هر اندازه از سطح زمین دور شویم، فشار هواکم تر مى شود و کاهش فشار هوا با عبور انسان، منافات دارد.
5. اگر جسمى بخواهد از حد محسوس بشر عبور کند، باید سرعتى داشته باشد که بر سرعت سیر نور ـ که در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر را طى مى کند ـ سبقت بگیرد و پیشى گرفتن هم، نتیجه اى جز نابودى ندارد.
در نتیجه بیان می دارند که مسئله معراج پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) با علوم و دانش روز سازگاری ندارد.
عناصر منطقی شبهه:
1- مسلمانان معتقد به معجزه معراج برای پیامبر می باشند.
2- در حالی که طبق علوم امروزی چنین چیزی امکان ندارد و مسئله معراج پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) با علوم و دانش روز سازگاری ندارد.
3- بنابر این مسئله معراج پیامبر (صلی الله علیه واله) با توجه به علوم و دانش روز امکان ندارد.
پاسخ شبهه:
متجددان خواسته اند با بیان این اشکالات، خود را خشنود سازند و امرى روشن و ضرورى را ناممکن به حساب آورند.در برابر تمام اشکالات و ایرادهایى که در این مقوله و موضوع هاى دیگر مذهبى ـ که اثبات آن همراه با محسوسات باشد ـ دو دلیل کلى وجود دارد:
1. دلیل نقلى:
ما مقابل آیات و براهینى واقع شده ایم، در برابر قرآنى قرار گرفته ایم که زمان نزول آن معلوم و آیات آن، طبق بیان گذشتگان، بدون کم و کاست به دست ما رسیده؛ قرآنى که از مبدأ دیگرى بر پیامبر امى و راستگو (صلی الله علیه واله) نازل شده است. در این قسمت، هیچ گونه شک و شبهه اى نیست که این کلام، کلام الهى و از جاى دیگر است؛ وضع تاریخ و گفتار صحیح آن، این موضوع را تصدیق مى کند. آنچه در این کلام شریف باشد، به عنوان حقیقت آن را مى پذیریم. یکى از موضوعات مذکور در آن، وقوع حادثه ى معراج نبى اکرم (صلی الله علیه واله) و عروج او به آسمان ها با همان بدن صورى و جسم محسوس است.
معراج در آیات و احادیث
برخی از ایات و احادیث مربوط به معراج را مورد دقت نظر قرار می دهیم:
الف) آیات
خداوند در سوره اسراء می فرماید: «سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من ایاتنا انه هو السمیع البصیر» (سوره اسراء،1) ترجمه: پاک و منزه است خدایی که بندة خود را شبی از مسجدالحرام تا مسجد الاقصی که اطراف آن ر مبارک و پر نعمت گرداندیم، حرکت داد تا نشانه های عظمت خود را به او بنمایانیم. به درستی که خداوند شنوا و بیناست.
در آیه فوق، دو نکته در خور توجه می باشد:
یک: چنان که از عبارات ارباب لغت استفاده می گردد، «اسراء» به معنای حرکت و سیر شبانه است. بر خلاف «سیر» که به مسافرت در روز گفته می شود.
دو: هرچند در تعیین مصداق واژه مسجدالاقصی در میان برخی از مفسرین، اختلاف نظر وجود دارد، اما عمده آنان بر این باورند که مقصود از مسجدالاقصی، همان بیت المقدس است. مرحوم علامه طباطبایی درباره نام گذاری بیت المقدس به مسجد الاقصی، معتقد است که چون مسافت بیت المقدس تا محل زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و مخاطبین ایه، دور بوده است، به آن مکان مسجدالاقصی گفته شده است.
2. و «لقد رآه نزلة اخری، عند سدرة المنتهی، عندها جنة المأوی، اذ یغشی السدرة ما یغشی، ما زاغ البصر و ما طغی، لقد رای من ایات ربه الکبری» (نجم / 13 – 18) ترجمه: یک بار دیگر نیز آن را مشاهده نمود در نزد سدرة المنتهی. جایگاه بهشت است، آنگاه که سدره را می پوشاند. آنچه می پوشاند چشم (محمد) منحرف نگردید و طغیان نکرد؛ به تحقیق نشانه هایی بزرگ از پروردگارش را مشاهده نمود.بنابر نظر اکثر مفسران قرآن، می توان از این ایات استفاده کرد که معراج شگفت انگیز پیامبر صلی الله علیه و آله در بیداری به وقوع پیوسته است. توجه به مفاهیمی همانند (ما زاغ البصر و ما طغی) به خوبی می تواند ما را به این دیدگاه رهنمون شود.
ب) احادیث
در احادیث به صورت مکرر به معراج تصریح شده و جای هرگونه تردید و انکار را در این باره مسدود نموده است؛ تا بدان جا که مرحوم علامه مجلسی بر این باور است که: اگر ما بخواهیم احادیث وارد شده در این زمینه را در یک مجموعه جمع آوری کنیم، به کتاب بزرگی تبدیل خواهد شد.در نگاه مرحوم علامه طباطبایی نیز این احادیث به درجة تواتر رسیده و راه جدال و تشکیک را برای همگان بسته است. قضیه معراج برای اندیشمندان اسلامی از چنان روشنی و قطعیت برخوردار است که برخی از آنان بر این باور بوده اند که: معراج از ضروریات دین محسوب می گردد و منکر آن به عنوان کافر شناخته می شود.برخی از دانشمندان بزرگ شیعه بالاتر از این فرموده اند: اقرار به معراج پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و سفر به عوالم دیگر، از ویژگی های مذهب امامیه است.
1. «عن الرضا أنه قال: من کذب بالمعراج فقد کذب رسول الله» امام رضا فرمود: کسی که داستان معراج را انکار کند، در واقع پیامبر را تکذیب کرده است».
2. «عن ابی عبدالله قال: لما عرج برسول الله انتهی به جبرئیل الی مکان فخلی عنه فقال له: یا جبرئیل تخلینی علی هذه الحالة؟ فقال: أمضه، فوالله لقد وطئت مکانا ما وطئه بشر و ما مشی فیه بشر قبلک» ترجمه: امام صادق می فرماید: هنگامی که پیامبر اکرم به معراج رفتند، به مکانی رسیدند که دیگر جبرئیل ایشان را همراهی نکرد و او را تنها گذارد. پیامبر سؤال کردند: ای جبرئیل! ایا مرا در این حال تنها می گذاری؟! جبرئیل در پاسخ گفت: به خدا قسم به مکانی قدم نهادی که هنوز پای هیچ بشری قبل از تو بدان جا نرسیده است!
اقوال دانشمندان، درباره معراج پیامبر (صلی الله علیه واله)
شیخ طبرسى (رحمه الله) اقوال گوناگون، درباره ى این حادثه ى حتمى الوقوع را به چهار وجه بیان کرده است:
1. وقوع حادثه ى معراج و حتمیت آن به صورت تواتر، مشخص شده و آنچه متواتر باشد، عقل و وجدان، از پذیرش آن ناگزیر مى باشند؛ زیرا هم کلام مصدق الهى و هم احادیث فراوان، مبین این موضوع است که در این قسمت، شکى نیست.
2. حوادثى است که در حین وقوع معراج، عملى شده و در نظر عقل، صحیح است و مخالف اصول شرعى هم نیست و صحت وقوع حادثه را در بیدارى آن حضرت، مبرهن مى سازد.
3. حوادثى است که در خصوص معراج پیامبر (صلی الله علیه واله) بیان مى کنند و ظاهرا مخالف پاره اى از اصول است و به تأویل محتاج مى باشد؛ مانند این که آن حضرت با دوزخیان و بهشتیان ملاقات فرمود؛ که باید تأویل کنیم که ـ مثلا ـ براى او دوزخیان و بهشتیان را وصف نموده باشند.
4. بیان حوادثى که مخالف عقل و شرع است و تأویل پذیر هم نیست و باید از پذیرش آن خوددارى کرد؛ زیرا عقل سلیم و فطرت صحیح از قبول کردن آن گریزان است؛ مانند این که بگویند: پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) خدا را دید و با او بر عرش نشست و صداى او را آشکارا شنید و مانند آن که ـ این گونه بیانات ـ مخالف (معارف) دین اسلام و مذهب حق است؛ زیرا خدا جسم نیست و «لیس کمثله شىء» «چیزى همانند او نیست» (شورى/11)
آنچه در قسمت اول بیان شد ـ که حدوث واقعه به صورت متواتر بیان شده و به نظر عقل ناگزیریم که امور متواتر را بپذیریم ـ در این قسمت نیز آیات شریفه ى قرآن محقق این موضوع اند و اثبات آن با عقل و شرع توأم است؛ زیرا خداوند مى فرماید: «سبحـن الذى أسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام إلى المسجد الاقصا ….» این قسمت از آیه مى فرماید: این سیر و معراج در شب، انجام شده؛ در بیدارى بوده و با بدن عنصرى هم انجام گرفته است. در جاى دیگر مى فرماید: «وسـل من أرسلنا من قبلک من رسلنا» (زخرف /45) از پیامبرانى که پیش از تو فرستادیم سؤال کن.» معلوم است که پیامبر (صلی الله علیه واله) نمى تواند ظاهرا از آنان سؤال کند؛ پس این سؤال کجا باید عملى شود؟ بیان مى کنند: چون پیامبر(صلی الله علیه واله) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سیر داده شد، پیامبران در مسجدالاقصى با او نماز گزاردند؛ پس این پرسش، باید آن جا عملى شود. در سوره ى «نجم» مى فرماید: «أفتمـرونه على ما یرى * و لقد رءاه نزلة أخرى * عند سدرة المنتهى» (نجم/ 12 ـ 14) ترجمه: «آیا شما پیامبر را به آنچه دیده است، مورد ستیزه قرار مى دهید (و او را به ندیدن نسبت مى دهید.) همانا او جبرئیل را دفعه ى دیگر هم مقابل سدرة المنتهى مشاهده کرد.» با این بیانات و امثال آن، حقیقت حدوث معراج نبى اکرم (صلی الله علیه واله) مشخص مى گردد.
2. دلیل عقلى:
اولا از نظر عقل، هیچ کس را توانایى بیان این مطلب نیست که بگوید: قوا و نیروهاى عالم بى کران هستى، در همین نیروهاى محسوس و مادى محصور و منحصر است؛ بدیهى است که هر کس گویاى این بیان باشد، سخافت عقل خود را به اثبات رسانده است؛ زیرا چه بسا نیروهاى شگفت انگیزى که قبل از پیشرفت دامنه ى علوم در همین جهان مادى وجود داشت و بشر از آن غافل و از ثمره اش بى بهره بود و چه بسا نیروهاى شگفت آورى باشد که بشر امروز از آن بى خبر است و روزى بنا به اراده ى خداى متعال در اختیار او گذارده شود. با این بیان، یادآور مى شویم که چه منافاتى دارد، خدایى که این همه وسایل حیرت آور را در اختیار بشر گذارد و پس از این هم مى گذارد، با قدرت غیر محدود خود، وسیله اى در اختیار پیامبر گرامى(صلی الله علیه واله) قرار دهد که از جو زمین بگذرد و به فضاى بىوزنى برسد؛ شعاع سوزان خورشید و جز آن را پشت سر بگذارد و به مرحله «فکان قاب قوسین أو أدنى» ترجمه: «تا به اندازه ى دو کمان یا نزدیک تر» (نجم/9) برسد و سالم با همان بدن عنصرى به کره ى ارض بازگردد؟! هر کسى که عقل سلیمى بر احساساتش حاکم باشد، در امکان این موضوع، شکى نخواهد کرد.
ثانیا: ما مى دانیم که با آن همه مشکلاتى که در سفر فضایى است بالآخره انسان توانسته است با نیروى علم بر آن پیروز گردد، و غیر از مشکل زمان همه مشکلات حل شده و مشکل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است.
ثالثا: از دید اندیشمندان عصر تکنولوژی، این فرضیه علمی پذیرفته شده است که امواج جاذبة زمین در لحظه ای کوتاه می تواند از یک سوی جهان به سوی دیگر آن انتقال یابد و تأثیرات خود را بر جای گذارد. وقتی احتمال اینکه در حرکات رو به تکامل هستی، منظومه هایی وجود دارند که با سرعتی چشمگیرتر از سرعت نور، از مرکز و قطب عالم دور می شوند و هنگامی که چنین پدیده های مافوق تصور عقل در جهان قابل تحقق می باشند، پدیده ای نظیر معراج نیز محال عقلی نیست و با اصول علمی عصر جدید، قابل انطباق و توجیه می باشد.
رابعا: بدون شک مساله معراج، جنبه عادى نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بى پایان خداوند صورت گرفته است، و همه معجزات انبیاء همین گونه است، به عبارت روشنتر معجزه باید عقلا محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکان پذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنى است.
هنگامى که بشر با پیشرفت علم توانایى پیدا کند که وسائلى بسازد سریع، آن چنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هایى بسازد که مساله اشعه هاى مرگبار بیرون جو را حل کند، لباسهایى بپوشد که او را در برابر سرما و گرماى فوق العاده حفظ نماید، با تمرین به بى وزنى عادت نماید، خلاصه جایى که انسان بتواند با استفاده از نیروى محدودش، این راه را طى کند آیا با استمداد از نیروى نامحدود الهى حل شدنى نیست؟! ما یقین داریم که خدا مرکب سریع السیرى که متناسب این سفر فضایى بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتى که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته، این مرکب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ رفرف؟ یا مرکب دیگر؟ در هر حال مرکب مرموز و ناشناخته اى است از نظر ما؟.
از همه اینها گذشته فرضیه حد اکثر سرعت، امروز در میان دانشمندان متزلزل شده، هر چند” اینشتاین” در فرضیه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است. دانشمندان امروز مى گویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یک سوى جهان به سوى دیگر منتقل مى شود و اثر مى گذارد، و حتى این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگى جهان (مى دانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور مى شوند) منظومه هایى وجود دارند که با سرعتى بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور مى شوند. کوتاه سخن اینکه مشکلاتى که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلى در این راه نیست، مانعى که معراج را به صورت یک محال عقلى در آورد، بلکه مشکلاتى است که با استفاده از وسائل و نیروى لازم قابل حل است. به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلى غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنا بر این هر گاه با دلیل قاطع نقلى ثابت شود باید آن را پذیرفت.
معراج پیامبر (صلی الله علیه واله)، نمایش قدرت خدا
ظاهر آیه سوره اسراء، بر سیر پیامبر (صلی الله علیه واله) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى (بیت المقدس) دلالت دارد.آنچه به طور مسلم انجام شده و حتمى الوقوع است، معراج پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى است، که این آیه، ناظر به آن است؛ و از مسجدالاقصى به عالم بالا و جهان ملکوت، که قسمتى از آیات سوره ى «نجم» گویاى آن مى باشد.قبل از این که اکتشافات حیرت آور امروزى، جامه ى عمل به خود پوشد، اگر استغراب و استعجابى درباره ى سیر نبى اکرم (صلی الله علیه واله) و معراج حتمى الوقوع و ضرورى الاعتقاد آن حضرت در ذهن غیر سالکان حق ایجاد مى شد، امکان آن بود؛ زیرا هنوز پیشرفتى نصیب بشر نشده بود و علم روز، دل ذره را نشکافته و از آفتاب تابان درونى آن بى اطلاع بود؛ ولى امروزه که با پرده بردارى علوم، در آن واحد، صدایى از این طرف کره ى ارض به آن سوى زمین فرستاده مى شود و جهان، عموما در حکم خانه ى واحدى شده، تأویل این گونه امور از قبیل معراج نبى اکرم (صلی الله علیه واله) و جز آن آسان تر به نظر مى رسد؛ هر چند که در هر دوره و زمانى هادى واقعى بشر، ایمان تزلزل ناپذیرى است که به حقیقت دارد.
ما در برابر گفتار پوچ منحرفان، حربه اى بران و دلیلى کمرشکن داریم که آن حربه، قاطع تمام شبهات و نابودسازنده ى عموم شکوک است و آن، قدرت و استیلاى بى حد ذات بارى تعالى است.ما معتقدیم که اراده ى قاهره ى او بر انجام دادن هر امرى تعلق گرفت، وقوعش حتمى است. کلید رفع تمام این اشکالات، معرفت به ذات بارى تعالى است؛ بدان گونه که پیامبر (صلی الله علیه واله) و اوصیاى گرامى آن بزرگوار فرموده اند، اگر ما خدا را آن طور که خداشناسان واقعى شناختند، بشناسیم و عقل خود را از سرچشمه ى فیاض آنان سیراب کنیم، این مشکلات، خود به خود حل مى شود و استبعادى در ذهن باقى نخواهد ماند. اگر ما به قدرت بى حد و استیلاى نامحدود خداى متعال معتقد شدیم و این را درک کردیم که آنچه را مى دانیم، در برابر آنچه نمى دانیم، مانند قطره اى در مقابل اقیانوسى بى پایان است، آن وقت در برابر چنین امورى، تعجبى براى مان پیدا نمى شد. در زمان نزول قرآن بر نبى محترم (صلی الله علیه واله)، هیأت بطلمیوسى، مرجع مردم بود که قائل بود جهان هستى به صورت فلک هایى است، داراى طبقات پیازى شکل، بدون «خلل» و «فرج» و «خرق» پس عبور پیامبر (صلی الله علیه واله) از این کرات و افلاک، غیرمقدور است؛ بنابراین، معراج از این نظر استبعاد داشت؛ اما این زمان که هیأت بطلمیوسى غیر محقق جلوه گر شد و اساسش در هم فرو ریخت، موضوع معراج را از جهتى دیگر مستبعد و آن را به صورتى دیگر غیر عملى مى دانند.در هر حال بى تردید، مسئله معراج، جنبه عادى نداشته و امرى خارق العاده بوده و با استفاده از نیرو و قدرت بى پایان خداوند متعال صورت گرفته است و همه معجزه هایى پیامبران الهى از همین گونه اند: (بدیع السمـو ت و الارض و إذا قضى أمرا فإنما یقول لهو کن فیکون، بقره، آیه 117) هستى بخش آسمان ها و زمین اوست! و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مى گوید «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى شود. (… ان الله على کل شىء قدیر) ( بقره، آیه 20)… خدا بر همه چیز تواناست. بنابراین، معراج پیامبر گرامى (صلی الله علیه واله) از مقوله قدرت خداوند و امور خارق العاده بوده و با قوانین و سنن علمى و عادى و علوم تجربى قابل تحلیل نیست. یعنى علم بشرى قادر نیست در حوزه معجزات و امور خارق العاده الهى وارد شود و درباره نفى و یا اثبات آن نظرى ارائه کند. هر چند که فى حد نفسه انجام آن کار، محال عقلى نیست.
پي نوشت ها :
1- تفسیر نمونه، ج 12، ص 12 و ص: 19
2- ترجمه المیزان، ج 13، ص 24 ـ 34
3- نشریه کوثر -> زمستان 1385، شماره 68، مقاله معراج پیامبر صلی الله علیه و آله در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن، پدیدآورنده: محمدرضا ایزدپور
4- کتاب: پرسمان قرآنی نبوت، گردآوری و تدوین: علی هاشمی نشلجی، گفتار دوم، بخش دوم: حضرت محمد (صلی الله علیه واله)
5- جرعهای از زلال قرآن (جلد اول)، تألیف: آیت الله میرزا ابوالقاسم محمد گلپایگانی (ره)، تحقیق: مرکز فرهنگ و معارف قرآن
منبع:www.tahoordanesh.com
ارسالي از طرف کاربر محترم : amirpetrucci0261
/ج