طلسمات

خانه » همه » مذهبی » راهبردهاي تربيت اخلاقي در تبليغات ديني

راهبردهاي تربيت اخلاقي در تبليغات ديني

راهبردهاي تربيت اخلاقي در تبليغات ديني

دين اسلام براي رساندن انسان به درجات بالاي اخلاقي و توسعه ي ارزش هاي والاي آن در جامعه ، از مبلغين ديني ودرقالب آموزش و ياد دهي غير رسمي بهره ي فراواني مي برد.اسلام در اين روش راهبردهايي دارد که درصورت عمل به آنها از ناحيه ي مبلغين ، مي توان انتظار داشت ارزش هاي اخلاقي به درستي درجامعه توسعه يابد و انسان، راه سعادت وتعالي را در پيش گيرد.

08fc9607 ecd6 4df9 bf10 04656b515a47 - راهبردهاي تربيت اخلاقي در تبليغات ديني

21693 - راهبردهاي تربيت اخلاقي در تبليغات ديني
راهبردهاي تربيت اخلاقي در تبليغات ديني

 

نويسنده:حجه الاسلام و المسلمين محمد قطبي (1)

 

چکيده
 

دين اسلام براي رساندن انسان به درجات بالاي اخلاقي و توسعه ي ارزش هاي والاي آن در جامعه ، از مبلغين ديني ودرقالب آموزش و ياد دهي غير رسمي بهره ي فراواني مي برد.اسلام در اين روش راهبردهايي دارد که درصورت عمل به آنها از ناحيه ي مبلغين ، مي توان انتظار داشت ارزش هاي اخلاقي به درستي درجامعه توسعه يابد و انسان، راه سعادت وتعالي را در پيش گيرد.
براين اساس، در اين مقاله سعي داريم پس از بررسي آموزش غيررسمي و مقايسه ي کوتاه بين آن و آموزش رسمي، به بررسي راهبردهاي اساسي قرآن کريم در تربيت اخلاقي انسان ها که مي بايست توسط مبلغين ديني دنبال گردد بپردازيم. اين راهبردها عبارتند از :
1.راهبرد تعظيم؛
2.راهبرد تکريم؛
3.راهبرد تبيين ؛
4.راهبرد تبشير و تحذير، که در اين جا با عناوين1. اختبار(2) 2. اعتبار3. التزام و 4. اعتدال نام برده شده است.
واژه هاي کليدي
تربيت اخلاقي، راهبرد، آموزش غير رسمي ، تبليغات ديني.

مقدمه
 

انسان در طول زندگي وحيات خويش، بيش از آن که از سيستم ها و نظام هاي آموزش رسمي تأثير بپذيرد، ازآموزش غير رسمي بهره مي گيرد. محيط پيراموني انسان داراي مؤلفه هاي فراواني است که مي تواند موجب شکل دهي هويت ديني و تربيت اخلاقي انسان گردد؛خانواده، گروه همسالان، رسانه، جامعه، نهادهاي مدني، حکومت و..از جمله فضاها و فرصت هايي است که آموزش غير رسمي درآن شکل مي گيردو ارزش هاي اخلاقي مورد توافق خود را به انسان منتقل مي سازد . واين به مراتب از سيستم هاي رسمي ، اثر بخش ترو ماندگارتر است. مبلغ ديني به عنوان برترين عنصر نظام تبليغات ديني ،ازنوع آموزش غيررسمي تبعيت مي کندودر فرآيند تبليغ دين، تلاش مي کند ارزش هاي اخلاقي اسلام را در جامعه،هنجارسازي کرده وتوسعه بخشد.
براين اساس ، در اين مقاله پس از اشاره به برخي تفاوت هاي آموزش رسمي و غيررسمي، راهبردهاي تربيت اخلاقي را در قالب آموزش غيررسمي که روش مورد عمل در تبليغات ديني مي باشد. بررسي خواهيم کرد.

آموزش رسمي
 

مراحل ياددهي – يادگيري در اين سيستم، در نظامي از پيش تعيين شده و با اصول و روش هايي معين دنبال مي شود؛ مي توان مهم ترين مؤلفه هاي آموزش رسمي را اين گونه نام برد:

يکسان سازي هدف:
 

در نظام آموزش رسمي رايج، اهداف تعيين شده براي يادگيرندگان يکسان ودريک حد مشخص قراردارد؛ بدين شکل که نظام آموزش رسمي تلاش مي کند همه را به يک نقطه ي واحد برساند و پايين ترازآن را ناکامي در يادگيري مي داند.

يکسان سازي روش:
 

در اين نظام، روش هاي آموزشي به صورت يکسان به کارگرفته مي شود. البته بايد توجه داشت که روش هاي آموزشي متعددند، ولي هر مرکز آموزشي به ناچار بايکي يا تعداد محدودي از اين روش ها، فعاليت آموزشي و مراحل ياددهي- يادگيري را دنبال مي کند. از اين رو، مخاطبين آن مرکز با يکساني روش در تربيت روبه رويند؛ در چنين نظامي سعي مي شود همه با هم به پيش ببرند.

يکسان سازي سرعت:
 

در نظام آموزش رسمي، علاوه براين که همه با هم به سمت يک هدف حرکت مي کنند، سعي مي شود سرعت حرکت همه نيز يکسان باشد وغالبا تقويم آموزشي از پيش تعيين شده است و ياد گيرنده ناچار است مراحل وفواصل زماني پيش بيني شده درتقويم آموزشي را مطابق آن پشت سر بگذارد.

يکساني قالب وابزار:
 

نظام آموزش رسمي از قاعده اي تبعيت مي کند که ناچار است در انتخاب قالب و ابزارهاي خود نيز يکسان عمل کند؛ چرا که نمي توان براي گروهي که با هم وبا روشي واحد ودرمدت زمان مساوي و هماهنگ به سوي هدفي واحد حرکت مي کنند، قالب ها و ابزارهاي متعددي به کاربست؛ به ويژه زماني که عمليات ياددهي و يادگيري در شرايط(مکان و امکانات) مساوي صورت مي گيرد.(3)

آموزش غير رسمي
 

در آموزش غير رسمي مي توان تمام اين چهار وجه يکسان را به هم ريخت و در فضايي باز و آزاد و بدون تحميل يکساني درهدف،روش، قالب، ابزار، سرعت و… مخاطب را در محيط قرار داد که با توان دروني خود، به سمت مطلوب حرکت نمايد. مي توان عنوان«آموزش و پرورش »را براي نظامي برگزيد که به صورت رسمي، تلاش مي کند به وسيله ي سيستم رسمي آموزش وياددهي ، تربيت اخلاقي انسان ها را دنبال نمايد.
در مقابل آن، نظام غير رسمي قرارداردکه تلاش مي کندبا اتکا به توان وانگيزه ي مخاطبين، به پرورش نسل آتي بپردازد واو را تربيت نمايد. ما در اين مقاله، از اين روش با عنوان«نظام تبليغات ديني» ياد مي کنيم.

نظام تبليغات ديني
 

نظام تبليغات ديني، نظامي است که مي کوشد بدون محصورساختن انسان درروش يا قالب از پيش تنظيم شده اي ، مخاطب را توسط مبلغين ديني با توجه دادن به گوهر وجودي خويش و بهره گيري از خرد وتوان دروني، به سمت تربيت اخلاقي وتعالي انساني حرکت دهد.
اين نظام ازيک استراتژي باز وآزاد تبعيت مي کندودرآن، مبلغ مي بايست اقدامات تبليغي خود را مبتني بريک سري خط مشي هاي مشخص و معيني بنا نهد. در اصطلاح ، به اين خط مشي واهداف فراگير و نهفته در لابه لاي برنامه ها و فعاليت ها «راهبرد» گفته مي شود. راهبرد، در ظاهر مشهود نيست ، ليکن مي بايست در باطن، فعاليت ها مبتني برآن ودرراستاي آن باشد. مبلغين و مربيان تربيتي به منظور توسعه ي ارزش هاي اخلاقي وديني درجامعه، اين راهبردها را فرا روي خويش قرار داده وبا توجه به آن ها اقدام مي نمايند. اين راهبردها که ازقرآن کريم استخراج گرديده است عبارتنداز:
1-راهبرد تعظيم؛2. راهبردتکريم؛3. راهبرد تبيين؛4. راهبرد تبشير و تحذير.
تعظيم ( مرحله ي ايجاد معرفت و اختيار انسان از حقايق هستي )(4).
برنامه ي تربيتي،نخست، بايد در بردارنده ي پيام تعظيم باشد؛ باور به عظمت خداوند بلند مرتبه، شريعت و شعاير اسلامي، نبوت، قرآن و… تا زماني که فرد به عظمت خداوند بلند مرتبه و شريعت اسلامي باورنداشته باشدو اين امور برايش مقدس جلوه نکند، هرگز به دستورات و ارزش هاي اخلاقي اين شريعت تن نخواهد داد واگر چه در ظاهر نيز به آنها عمل مي کند، ولي در عمق جان اوريشه ندوانده وبا رضايت خاطرنخواهد پذيرفت.
شهيد مطهري(ره) اين موضوع را تحت عنوان راز دعوت آورده و اين چنين فرموده است:
«اولين دغدغه ي مسؤوليت که پيامبران به وجود مي آورند، دغدغه ي مسؤوليت در برابر کل آفرينش و هستي است .دغدغه ي مسؤوليت اجتماعي جزئي از دغدغه ي مسؤوليت دربرابر هستي و آفرينش است.(…) سوره هاي مکيه که درسيزده سال اول بعثت رسول اکرم(ص) نازل شده است، کمتر مطلبي جز تذکر مبدا ومعاد در آنها هست. » (5)
عظمت حضرت حق و دين و شريعت او را مي توان از راه هاي مختلفي به انسان منتقل ساخت. بعضي از اين شيوه ها و راه ها عبارتند از :
الف-توجه به عظمت هستي:
-تذکر و توجه به نظام آفرينش (اولم ينظروا في ملکوت السماوات والارض)(6).
-تبيين ربوبيت حضرت رب العاليمن: (رب السماوات و الارض وما بينهما)(7).
-توجه به عالم آفاق و انفس: ( سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم )(8)
ب-توجه به بزرگواري خالق هستي:
-تبيين مهرباني و بزرگي خداوند متعال: (سلام قولا من رب رحيم)(9).
-تذکر و توجه انسان به نعمت هاي خالق هستي: (وان تعدوا نعمه الله لا تحصوها)(10).
-و….
که در قرآن کريم در مواضع مختلفي از اين شيوه ها استفاده شده است .
همان گونه که اشاره شده، توجه به عظمت و حقيقت پنهان هستي،انسان را براي دريافت شناخت نسبت به حقيقت و واقع، آماده تر خواهد ساخت. انسان پيش از آن که به واسطه ي استدلال هاي فلسفي وکلامي، خدا را درک کند، مي تواند از درون خويش ، وجود اين حقيقت بي انتها را دريابد، واز اين رو، بيشتر استدلال هاي قرآن کريم و اهل بيت (ع) معطوف به تذکرها و استدلال هاي فکري و حسي است.در برنامه هاي تربيتي مي توان زواياي پنهان اين حقيقت را که در اطراف زندگي بشرودرجاي هستي، وجود دارد. به انسان ها نماياند و ايشان را از راز و رمز هستي با خبر ساخت. اين توجه و تذکر نسبت به هستي در عميق ترين حالت خود، انسان را متوجه استدلال هاي عقلي و منطقي درباره ي اثبات وجود و حقانيت خداوند متعال خواهد ساخت.
تفکر و تدبر درآفاق (طبيعت) وانفس (وجود انسان) در شکل گيري بينش توحيدي بسيار مؤثر است وفراوان مورد تأکيد قرآن قرار گرفته و به آن دعوت شده است. اين نوع تفکر و تدبر نوعي راه کسب شناخت و معرفت است که در آن بدون دخالت ديگري، « دريافت:» صورت مي پذيرد ورمز آن نيز در اين است که با تفکر و تدبر در آفاق وانفس،انسان دچار حيرت وسردرگمي در مقابل عظمت هستي وخالق آن مي شود و چون فطرت انسان خداجوي است ،(11) هرگاه مدار تفکر اودر خلقت بسته شود، گواين که پنجره اي به سمت روشنايي گشوده شده، حس مطلق گرايي انسان را تحريک کرده،اورا به سوي حقيقتي حقيقي مي کشاندوبا خود مي برد.
پيچيده کردن مباحث در حوزه ي شناخت خداوند، هيچ کاري از پيش نخواهد بردو بايستي ساده وروان وبا اشاره به زواياي دقيق و پنهان هستي، انسان را نسبت به عظمت خالق يکتا و حکمت وعدالت او و رأفت ورحمتش آگاه ساخت. وقتي ظرافت هاي موجودات ريزي همچون اتم و سلول و مولکول بيان مي شود وهرگاه در تشريح بدن موجودات، به ويژه انسان، دقت و نظم و حکمت موجود در آفرينش آنها مورد توجه قرار مي گيرد.آن گاه که با مطالعه ي گونه هاي حيواني، وسعت جغرافياي عالم، شناخت کهکشان ها و…، هزاران نکته ي دقيق و ظريف در پيش روي انسان قرار مي گيرد، توجه به عظمت خالق حکيم يکتاي رحيم نيز با آن همراه مي گرددو مي توان انتظار داشت که انسان، بدون اين که حفظ کردن برخي اطلاعات را تحمل کندو سعي خود راصرف گرفتن نمره وامتياز نمايد، به باور و معرفت ديني دست يافته و در وجود خويش خضوع و خشوع در مقابل عظمت خداوند را احساس نمايد.
مطالعه ي هستي، حتي با ساده ترين نگاه ها ، نيز مي تواند بينش انسان را به سمت وجود خالق و يکتايي او پيش ببرد، هستي ،متن هميشه در پيش روي انسان و کتاب گشوده ي خدا شناسي است. اين مت ، دال بر وجود خدا، يکتايي او ، حکمت و قدرت او، صفات او و.. است .به هرحال، هستي مخلوق زيباي خداست وجاي جاي آن ، زيبايي خالق خويش را اعتراف مي کند وبه آن شهادت مي دهد. پيدايش عرفان هايي که در قالب مثنوي و..از سوي عرفاي اسلامي صادر شده وبه توصيف هستي و زيبايي هاي آن پرداخته اند وبا اين توصيف با خدا عشق بازي کرده اند از همين زاويه اي که هستي را دال برحقايق پنهان دانسته اند، نشأت گرفته است.
اگرثمره ي هويت ديني را اطاعت و بندگي در پيشگاه حضرت حق و عمل به ارزش هاي اخلاقي بدانيم، بايد بپذيريم که راه رسيدن به آن ،محفوظات و يادگيري براي نمره و معدل نيست، بلکه بهترين راه رسيدن به آن ، ارايه ي درکي صحيح از عالم هستي و خالق حکيم و خبير آن است. انسان تا هنگامي که به دقت و ظرافت، عظمت و بزرگي، سادگي و پيچيدگي ، جلال وجبروت، شوکت و صولت، نظم وهماهنگي ، لطافت ونرمي ، کامل و جامع بودن، سازگاري با نيازهاي انسان، تبديل پذيري وهزاران ويژگي ديگر عالم هستي پي نبرد، هرگز به خالق حکيم، عليم، رحيم، ودود، عظيم، عالي، عادل، مالک و رب هستي پي نخواهد بردودر وجودش اورا نخواهد يافت. همچنين توجه دادن انسان به نعمت هاي بي کراني که در اختيار او قرار گرفته است. به جهت عظمت دروني هر نعمت،عظمت خالق را در ذهن و روان انسان مجسم خواهد ساخت.
قرآن کريم براي دست يابي به بصيرت ونگاه صحيح ، انسان را به سير در عالم آفاق وانفس دعوت مي کند. نعمت ها، همگي آيات و نشانه هاي خداوند عالمندو توجه به آن، روحيه ي تعظيم وکرنش در مقابل خالق هستي را به انسان عطا مي کند. يکي از روش هاي قرآن کريم براي ايجاد معرفت در انسان، برشماري نعمت ها و توجه به عظمت آن هاست. هرگاه انسان از مسير حق منحرف شود، توجه دادن اوبه نعمت هايي که در اختيارش قرار گرفته و تضمين کننده ي حيات وزندگي او است ، روحي تازه به او مي بخشد وايمانش را باز مي آفريند.(12) وجود مخلوقات ،ارتباط تنگاتنگ ويکدستي در نظام هستي، تأمين شدن همه ي نيازهاي انسان درنظام هستي، حکيمانه بودن اين نظام، رابطه ي علت و معلولي و يکپارچگي آن ، عظمت و شگفتي عناصر پديد آورنده ي آن و..همه وهمه، ازدلايل عظمت خداوند و عامل ايجاد روح توحيدي در انسان است.
قرآن کريم،گاه با تشريح عظمت عالم(13)، گاه با توجه دادن انسان به عظمت شگفت انگيز خودش،(14) گاه با پرسش(15) وگاه با بازخواست (16) از اين که چرا به آفريده هاي شگرف الهي نمي نگري و…، شگفتي نظام
آفرينش را به انسان مي نماياند. قرآن ، به صراحت انسان رابه تفکردرعوالم هستي، اعم از آفاقي وانفسي، دعوت مي کندوبا تاکيد فراوان او را به اين سمت تشويق مي نمايد.
درحقيقت، مي توان گفت پيشرفت صنايع و تکنولوژي، قبل از اين که اختراع محسوب شود، اکتشاف است، کشف عظمت هستي وقدرت پديد آورنده ي آن؛ چرا که هستي به خودي خود واجد اين همه قابليت نبوده و خداوند اين قابليت ها و ويژگي ها را درآن به وجود آورده است. اگرخداوند، الکتريسيته را در طبيعت قرار نمي داد، نه تنها اديسون، که صدها دانشمند ديگر هم توان آفرينش آن را نداشتند، ولي اکنون که آفريده شده و هست ،آن را کشف کرده اند.
توجه دادن انسان به حقيقت پيدا، ونه پنهان هستي، از مهم ترين راهبردهاي تربيتي و اخلاقي است و هرگز نبايد مورد بي مهري و بي توجهي قرار گيرد. ازاين رو، برنامه هاي تربيتي واخلاقي بايد با دقت به دنبال ايجاد روح تعظيم درمخاطبين باشند وبه گونه اي تدوين و ارايه گردند که باعث شوند انسان، از پنجره ي عظمت ، به هستي و خالق آن بنگرد.
هرگاه بتوانيم با بهره گيري از روش ها وقالب هاي مختلف، «عظمت» خداوند را به انسان بنمايانيم – نه اينکه فقط بياموزيم- آن گاه قدم اول را در هويت بخشي به او برداشته ايم .همه ي هستي،از خاک تا خورشيد، از آب تا آسمان، از باد تاباران، از درخت تادريا، ازشيرتاشتر، از کوه تا کهکشان، از نان تا نمک، ازچشم تا چشمه، همه و همه، پيام آورعظمت هستي و خالق اويند.
هستي داراي لايه هاي مختلفي است که توجه به آن ها انسان را به سوي يکتانگري خالق خويش مي کشاند. برخي از اين لايه ها عبارتند از:
1. ظاهر هستي:اين ظاهر تشکيل يافته از عناصري مثل رنگ، حجم ، بعد، حالت، شکل و..است وانسان از منظر زيبايي شناسي به آن مي نگرد.
2. توازن هستي: توازني که با دقت بيشتر نسبت به عناصر ظاهرهستي، مي توان به آن آگاهي پيدا کرد. اين توازن در دو سطح «ارتباط اجزا با يکديگر» و «پيوند وجودي آنها با يکديگر» قابل دسته بندي است که از منظر علت و معلولي به آن نگريسته مي شود .در سطح اول، انسان به اصل ارتباط ميان اجزاء هستي پي مي برد،ودرسطح دوم، رابطه ي علت و معلولي آن را درک خواهد نمود.
3. مرکزيت ارتباط: با دقت وتوجه بيشتر نسبت به رابطه ي بين عناصر هستي مي توان به مرکزيت اين پيوستگي ها و همبستگي ها دست يافت، به گونه اي که انسان در اين مرحله در مي يابد که نظام آفرينش با همه ي پيچيدگي و گستردگي هايش، داراي يک مرکزيت واحد است وچنانچه دوکانون آفرينش درعالم، وجود داشت دست کم برخي از اين رابطه ها درعالم گم مي شد ويا به تخريب وفساد کشيده مي شد. (17) در اين مرحله انسان به عله العلل و خالق يکتاي عالم توجه خواهدکرد ومفهوم توحيد را در خلقت خواهد فهميد.
4.کمال هستي: گام بالاتر در ادامه ي اين توجه ودقت اين است که انسان در خواهد يافت که هستي معلول يک علت واحد، يعني همان خالق متعال است وبراي انسان و حيات او هيچ کاستي وجود نداشته و گستره ي خلقت تأمين کننده ي همه ي احتياجات اوست. هستي،کامل وخالق آن کامل ترين هاست،نه از قدرت کاستي دارد ونه در حکمت، هرچيز به قدر خود ودرجاي خودآفريده شده است.
اين مرحله مي تواند انسان کاوشگر را به سمت توجه به توحيد افعالي پيش برده و بسياري از مراتب توحيد افعالي را براي انسان آشکار سازد. وبه همين شکل مي توان درادامه، انسان را متوجه توحيد درصفات و ذات خداوند نمود.
تکريم(مرحله ي احترام به انسان و اعتبار بخشي به او)
انسان پس از توجه به هستي و عظمت خلقت و خالق آن، مي بايست نسبت به شأنيت و جايگاه خود در هستي آگاه شود.بايد بداند که برترين خلايق واشرف مخلوقات است و همه ي هستي براي او وبه خاطر او آفريده شده است. بايد توجه داشته باشد که در کانون هستي قرارگرفته و تمام عالم و مخلوقات، پيرامون او حلقه زده اند. انسان بايد به دقت دريابد که خداوند اورا خليفه و جانشين خود درروي زمين قرار داده واو به برترين جايگاه درعالم هستي فرا خوانده است. بهترين خلايق را به سجده بر او واداشته و ملايک را از اعتراض بر آفرينش او نکوهش کرده است . اين انسان خوش سعادت بايد دريابد که تمام نظام آفرينش، با آن همه عظمتش، در صورتي ارزش دارد که درميان آن، انسان قرار گيرد. بايد باورکند که بهترين نعمت هاي الهي، يعني عقل و ادب، ايمان و اخلاق ، فکر و ذهن و…..تنها به او داده شده است و به خاطر همين برجستگي ها است که وي را درمقام کرامت و بزرگواري نشانده اند. او را از زمين و زمان روزي داده، برايش بهشت و فردوس برين آفريده واو را مؤثر برسرنوشت خويش و عالم وجود قرار داده است.
نظام آفرينش با همه ي پيچيدگي ها و عظمتش به وجود انسان افتخارمي کند، زيرا در ميان خلايق تنها، او است که به مقام والاي عبوديت و بندگي رسيده و مسير کمال و سعادت پيش رويش گشوده شده است .
انساني که خود را در چنين جايگاه با عظمتي ببيند ودرک کند که والاترين مخلوق خداوند است، به کرامت و شأنيت خويش افتخار کرد، شأن اخلاقي خود را حفظ نموده وهرگز تن به لئامت وپستي نمي دهد وبرخود کريه و ناپسند مي داند که با چهارپايان و حيوانات هم سنخ و هم نشين شود.، که در اين صورت از آنان پست تر خواهد بود.
شهيد مطهري(ره) پس از اشاره به اولين دغدغه ي پيامبران الهي ،يعني مسؤوليت انسان در برابر هستي وآفرينش ، اين گونه بيان مي کند:
«در تعليمات اسلامي آگاهي هاي انساني ديده مي شود؛ يعني توجه دادن انسان به کرامت ذات و شرافت ذات خودش، توجه دادن به عزت وبزرگواري ذاتي خودش. انسان در اين مکتب، نه آن حيواني است که دليل وجودش اين است که در طول صدها ميليون سال که در آغاز همدوش و همپايه ي ساير جانوران بوده، در صحنه ي تنازع بقا، آنقدر خيانت کرده تا امروز به اين پايه رسيده، بلکه موجودي است که در آن پرتوي از روح الهي است ، فرشتگان به او سجده برده اند، اورا از کنگره ي عرش صفير مي زنند، درپيکراين موجود،علي رغم تمايلات حيواني به شهوت و شر و فساد، جوهر پاکي است که بالذات با بدي، خونريزي، دروغ، فساد، زبوني، پستي ، حقارت و تحمل زور و ظلم ناسازگار است ؛ مظهرعزت کبريايي است .(18 )
آنچه دراين مقام مورد ستايش است ،انسانيت و کرامت انسان است که از سوي حضرت حق به امانت در اختيار انسان قرار گرفته است . از اين رو، عبور از صورت ودرک سيرت، پشت سر گذاشتن کالبد و توجه به سرشت انسان، و در يک کلام، جسم را فداي جان کردن و تعالي بخشيدن به جان و انسانيت، همه و همه، از مراحل رسيدن به کرامت است.
براين اساس ،مراحل دست يابي به مقام کرامت بدين صورت ترسيم مي شود که در ابتدا انسان، نوع بشر را داراي شأنيت انساني دانسته و انسانيت را ستايش نمايد؛ سپس ،به ايشان علاقه مند بوده ودوستي به ديگران را سر لوحه ي عمل خويش قرار دهد؛در پي آن، خدمت کردن به ديگران را راه کسب کرامت دانسته ؛و نهايتاً، آن قدر براي انسانيت محبوب و مخدوم خويش ارج و ارزش قايل باشد که بتواند از خود عبور کرده و فداي او گردد . اين مقام دراسلام «استشهاد» نام دارد؛ يعني جايگاهي که فرد درآن فراتر از هستي، ناظر برهستي خواهد بود و مقام رضا را به دست خواهد آورد.
بنابراين مبلغ بايد بکوشد تا انسان را نسبت به شأن و جايگاه والا و واقعي خويش آگاه سازد و ازبند غفلتي که انسان ها در آن گرفتارشده ومادي و مادي گرايي را مهم ترين وجهه ي همت خويش قرار داده اند، برهاند .بايد انسان را از کرامت خويش آگاه ساخت وبه او حس فداکاري و خدمت رساني بخشيد،بايد انسان را ازشأنيتي که اورا از همه چيز و همه کس بالاتر و والاتر مي داند آگاه ساخت.
آنچه امروزه بشررا به سمت لئامت و پستي کشانده، دوري از چنين مقامي است که همه از سرناداني و ناآگاهي و بي توجهي است .آن کس که مقام انسان را نشناخته ، اورا حيواني پيشرفته مي پندارد و آن کس که اين کرامات را درک نکرده ،با معادلات مادي و دنيايي با او برخورد مي کند. از باب نمونه به يک حديث اشاره مي کنيم که توجه به کرامت را موجب دوري از پستي و شهوت پرستي مي شمارد؛ قال علي (ع) «من کرمت نفسه عليه هانت عليه شهوته».( 19)
تبيين (مرحله ي آگاهي از مسؤوليت و التزام بخشي به انسان )
پس ازاين که انسان نگاه خويش را نسبت به هستي اصلاح نمود و جايگاه و شأن واقعي خودرا دريافت ، مي توان انتظار داشت که چنين انساني به فراگيري و تمسک به ارزش هاي اخلاقي پايبند بوده و نسبت به آن ها درخود التزام به وجود بياورد.
به هرميزان که انسان از مسؤوليت خود آگاه تر باشد، نسبت به آن التزام بيشتري داشت، به گونه اي که برخود لازم مي داند نسبت به آن اقدام نمايد. بديهي است آگاهي وقتي مي تواند التزام آور و تعهد بخش باشد که بعد از رسيدن انسان به سرحد تعظيم در برابر آفريدگارش و تکريم در برابرخويش، برايش حاصل شده باشد.براين اساس، درگام سوم نوبت به راهبرد تبيين معارف و ارزش هاي اخلاقي مي رسد.
انسان هرچه از قوانين واصول حاکم برخويش آگاه تر باشد، نسبت به آن ملتزم تر خواهد بود. همان گونه که راننده ي اتومبيل هرچه قوانين راهنمايي و رانندگي را دقيق تر بداند، التفات و التزام بيشتري براي عمل به آنها خواهد داشت. انسان حق دارد از حقايق هستي آگاه باشدو وظيفه و تکليف خود را بداند تا بدان پايبند باشد.
قرآن ،علاوه بر بخشيدن روح تعظيم و تکريم به انسان ، درجاي جاي خود به تبيين معارف ديني و تکاليف بشر پرداخته و حقايق هستي و اصول و قوانين حاکم بر انسان ها را به وي ياد آور ساخته است. آنچه در دين بيان مي شود ،چه از نوع تأکيد و چه از نوع تأسيس،همه، درراستاي آگاه سازي انسان است و لذا مبلغين گرامي مي بايست پس از شکافتن ذهن مخاطب و قراردادن دو روح تعظيم و تکريم دروجود انسان، ايشان را ازمسؤوليت خويش آگاه سازند.
معارف ديني و ارزش هاي اخلاقي بايد به صورت کاملاً شفاف و روان براي انسان بيان گردد. دقت و حساسيت داشتن در تبيين معارف و توجه به روش ها و قالب هاي نوين و متنوع و عنايت به روحيات لطيف جوانان ونوجوانان موجب مي گردد، انسان به درستي با معارف و ارزش هاي ديني آشنا گردد . زاويه ي ديد معارف و ارزش ها را با همان زيبايي و شيريني که دارد بيان نماييم، مسلماً راه عمل به آن را هموار کرده ايم؛ همان گونه که حضرت امام رضا (ع) فرمودند:
«اگر مردم شيريني کلام مارا مي دانستند، به يقين، ازما پيروي مي کردند.»(20 )
شفافيت، روشني،سادگي،زيبايي، لحن آرام ، بيان دوستانه ، رعايت وقار، دقت، حوصله و… از جمله شرايط تبيين معارف اسلامي وارزش هاي اخلاقي براي مخاطبين است . تبيين گري بايد ساده و روان باشد. کشاندن مباحث ديني به سمت محفوظات کافي نيست و فضا،متون، روش ها و قالب ها بايد به گونه اي تنظيم و تدوين گردد که به همراه انتقال دانش ديني به انسان حس ديني وبينش ديني را نيز در وي به وجود آورد؛تاپيش از آن که بخواهد با استدلال منطقي وعلمي، با حقايق آشنا گردد، با حس و معرفت ،آن را بيابد و با نداي فطرت خود، براي بندگي، لبيک گويد.
هويت،نه تنها آموختني ،بلکه باورکردني و عمل کردني است . هرگاه دربرنامه ي تربيتي ، خداشناسي را درراستاي خداباوري قراردهيم ، به خدا پرستي خواهد انجاميد، ولي اگر خداشناسي را صرفاً براي انباشتن انبوهي از اطلاعات و دانش در ذهن انسان برشماريم وبه ميزان پاسخ گويي اوبه پرسش هايي که از اطلاعات او جويا مي شويم، به او امتياز و نمره بدهيم ودينداري اورا تنها در فراگيري بدانيم، هرگز نخواهيم توانست هويت مثبت و اثربخش را برايش رقم بزنيم. ازاين رو، بايستي با بازآفريني روش ها و مدل هاي آموزشي، اهداف راهبردي قرآن کريم و سيره ي پيامبر گرامي اسلام را مورد عنايت قرارداده و سمت و سوي برنامه هاي تربيتي و فرهنگي را در جهت ايجاد نگاهي صحيح درذهن انسان ، نسبت به عالم هستي قرار دهيم. درآن صورت ، هويت علمي و عملي درگروه هاي هدف شکل خواهد گرفت وهويت ديني جامعه و ارزش هاي اخلاقي باز آفريده خواهد شد.
تبشير و تحذير( مرحله ي ايجاد اميد و خوف درانسان و ايجاد اعتدال دروي)(21)
تشويق و ترغيب مخاطب، براي عمل به آموزه هاي ديني و رعايت ارزش هاي اخلاقي،ازجمله راهبردهاي اساسي درتربيت انسان هاست . تمجيد مخاطب وزيبا جلوه دادن خوبي ها، بيان نتايج و وعده هاي حضرت حق و اشاره به ثمرات دنيوي و اخروي و فردوس برين،از جمله راه هاي تشويق و تبشير است. راهبرد تشويق محسوب مي شود. واز واجباتي است که فراوان مورد تأکيد قرآن و سنت قرار گرفته است.
درمقابل نيز بايد انسان از بدي ها ترسان و بيمناک باشد، اشاره به پيامدهاي ناگوار زشتي ها و آلودگي هايي که درپس بدي ها و بداخلاقي ها وجود دارد، مي تواند مانع بزرگي برسر راه گمراهي باشد؛ آسيب هايي که در دنيا دامان انسان را مي گيرد وزندگي انسان را خاکستر مي کند و همچنين عواقبي که درآخرت مايه ي سر افکندگي و عذاب انسان خواهد شد. اصل «نهي از منکر» و ايجاد خوف نسبت به پيامدهاي ناگوار زشتي ها در «نظام نظارت عمومي و کنترل اجتماعي» نقشي اساسي ايفا مي کند.
حاصل رعايت اين راهبردهاي پنج گانه، ايجاد روحيه ي «خضوع» در مقابل عظمت و بزرگي خداوند و «سپاس» در مقابل نعمت هايش و «احترام» نسبت به خلق خداو «آشنايي» نسبت به اوامرالهي و تکليف بشر،همراه با «علاقه» نسبت به رعايت ارزش هاي اخلاقي و «ترس» از ترک آن در انسان خواهد بود.

پيوستگي راهبردها
 

اهداف راهبردي مذکور به هم پيوسته است ويک نظام واحد را تشکيل مي دهد .مي توان پذيرفت که تا انسان مرحله ي تعظيم را طي نکند ومرحله ي تکريم دراو شکل نگيرد، مرحله ي سوم، يعني تبيين، برايش حجيت نداردو فراگيري معارف و ارزش ها را صرفاً نوعي اطلاعات محسوب مي کند،نه باور ديني که بايد بدان عمل کرد. همچنين مرحله ي پاياني، يعني تبشير و تحذير، همراه و همگام با هم ، مي توانند موجب تعادل در رفتار آدمي گردد.
زماني معارف ديني و ارزش هاي اخلاقي در جامعه به مرحله ي پذيرش و باور تبديل مي شود که دوراهبرد اوليه، يعني«تعظيم» و «تکريم»، درانسان شکل گرفته ودين و معارف الهي، به درستي براي انسان «تبيين» شده باشد، آن گاه با «تشويق»، انسان به سمت عمل حرکت خواهد کردوبا «تحذير»، از عواقب ترک آن پرهيز خواهد نمود.

نتيجه
 

سرحلقه ي حرکت آدمي سرسپردن به عقل است؛ عقلي که به عظمت هستي و خالق آن پي برده وانسان راداراي شأني والا وبا کرامت داند؛ عقلي که تلاش مي کند حقيقت را شناخته وبه دنبال آن حرکت کند و دراين طي مسير، به ترغيت ها وهشدارها توجه کرده و هدف را گم نمي کند. از اين رو ، مراحل تحقق ارزش هاي اخلاقي در جامعه اين گونه است:
1.اختيار
زماني يک مبلغ درزمينه ي توسعه ي ارزش هاي اخلاقي درجامعه موفق است که در فرآيند تبليغ دين ، ابتدا با اختيار و آگاهي انسان نسبت به عظمت هستي، دروجود او تعظيم و کرنش به وجود بياورد.
2.اعتبار
مبلغ بايد درادامه فعاليت خود انسان را به سرحد کرامت و تکريم شخصيت خويش پيش ببرد . تنها در چنين صورتي است که انسان حاضر مي شود . تن به ارزش هاي اخلاقي داده و نسبت به آن ها اقدام نمايد.
3.التزام
پس از ايجاد روح تعظيم در انسان و نگاه کريمانه در او،مي توان با بيان و حقايق وارزش هاي مورد انتظار خداوند متعال، در او التزام ايجاد کرد .وي را نسبت به عمل به آن ارزش ها پايبند ساخت . بديهي است پايبندي زماني اتفاق مي افتد که انسان، هم در برابر عظمت خداوند حاضربه کرنش و تواضع باشدوهم کرامت خويش را بالا بداند، در حالي که اگر هر کدام از اين دو عنصر مفقود باشد.روح تعبد و پايبندي درانسان شکل نخواهد گرفت؛ درصورت نبودن عنصر اول، يعني «تعظيم در برابرخداوند»، انسان حاضر به فروتني دربرابر خالق هستي و پذيرش دستورات او نخواهد بود، ودر صورت نبودن عنصر دوم، يعني «توجه به شأنيت و کرامت»،دروجود انسان احساس منزلت وباارزش بودن براي عمل به تکاليف ديني به وجود نخواهد آمد.
4.اعتدال
آدمي پس از آگاهي از حقايق و پذيرش آن، اقدام به انجام مي نمايد، ولي به طورمدام نيازمند تعديل درمحرک هاي باز دارنده و پيش برنده و ايجاد تعادل درخود مي باشد. از اين رو، مبلغ مي بايست با توجه به راهبرد قرآني «اعتدال» وبابهره گرفتن از روش تبشير و تحذير،انسان را در مسير تعادل قرارداده واز انحراف او پيش گيري نمايد.
براين اساس ،مي توان گفت نظام تبليغات ديني در قالب آموزش غير رسمي ، با توجه با اين که داراي قابليت ها و ظرفيت هاي بالايي است ودچار محدوديت هاي روشي، قالبي و ابزاري نيست، در صورتي که مبتني برراهبردهاي چهارگانه ي قرآن کريم باشد، مي تواند با بهره گيري ازراه کارها والگوهاي صحيح ديني واز طريق عرصه ها و محيط هاي تربيتي، از جمله خانواده،گروه همسالان، رسانه، جامعه، نهادهاي مدني،حکومت و…. فضايي معنوي و سالم درجامعه به وجود بياورد، تابه واسطه ي آن نسل آينده به درستي تربيت شوند وارزش هاي اخلاقي در جامعه فراواني يابد.

پی نوشت ها :
 

1.دانش آموخته ي حوزه ي علميه اصفهان.
2. ازباب افتعال و ريشه ي (خ ب ر ) به معني آگاهي بخشيدن.
3.براي توضيح بيشتر،ر. ک : محمد قطبي،«نقش برنامه هاي درسي در شکل دهي هويت»،درهمايش بين المللي سيماي پيامبراعظم(ص) وبرنامه هاي درسي، 1386،وزارت آموزش و پرورش. در آن جا نويسنده، پانزده مؤلفه از برنامه هاي آموزش رسمي رابرشمرده است.
4. (ومن يعظم شعائرالله فانها من تقوي القلوب)،[حج/32]؛ترجمه: «هرکس شعاير الهي را بزرگ دارد، اين کارنشانه ي تقواي دل هاست. »
5. مطهري؛ مرتضي، جامعه و تاريخ، ص224.
6. اعراف/185.
7. دخان/82.
8.فصلت/83.
9. يس/58.
10. نحل/18.
11.(حنفاءلله غير مشرکين به)[حج/31]( وما امروالا ليعبدوالله مخلصين له الدين حنفاءو…) [بينه/5].
12.خداوند قوم بني اسراييل را پس از سرپيچي وانحراف با همين روش تأديب کرد. ر. س: اعراف/141،بقره/50،طه/80.
13. از جمله: اعراف/54،يونس/6،زخرف/12و…
14. ازجمله:نحل/4،روم،21،رحمن/14و…
15. ازجمله: نحل/3.نوح/15،فاطر/27و…
16.ازجمله: اعراف/185،ق/6،غاشيه/17و…
17.اشاره به اين استدلال قرآني:(لو کان فيهما الهه الا الله لفسدتا).
18.مطهري، مرتضي، جامعه و تاريخ، ص225.
19.نهج البلاغه، حکمت449.
20.عيون اخبارالرضا(ع) ج2،ص275.
21. درسرتاسر قرآن کريم آيات متعددي آمده که اشاره به بهشت و عاقبت نيکوکاران و جهنم و عاقبت بدکاران دارد ازجمله : بقره/155،يونس/2،حج/34،آل عمران/12،رعد/18، غافر/60.
 

$منابع:
1.قرآن کريم .
2.مطهري، مرتضي، جامعه و تاريخ.
3.عيون اخبارالرضا(ع)
4. همايش بين المللي سيماي پيامبر اعظم(ص) وبرنامه هاي درسي، 1386،تهران: وزارت آموزش و پرورش.
5.نهج البلاغه .
نشريه اخلاق،شماره 15.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد