خانه » همه » مذهبی » ابوذر غفاري (4)

ابوذر غفاري (4)

ابوذر غفاري (4)

ربذه تبعیدگاه ابوذر، صحابی با وفا و جلیل القدر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله است. شیعیان به دلیل عشق و علاقه ای که به ابوذر دارند، در سفر به مدینه منوره، بسیار علاقمندند تا به منطقه ربذه رفته، از نزدیک قبر این صحابی مظلوم و غریب را زیارت کنند.

73980d5d e81c 458e 917e 255d907b2e3f - ابوذر غفاري (4)

0011335 - ابوذر غفاري (4)
ابوذر غفاري (4)

 

تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : سایت راسخون

 

ربذه کجا است؟
 

ربذه تبعیدگاه ابوذر، صحابی با وفا و جلیل القدر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله است. شیعیان به دلیل عشق و علاقه ای که به ابوذر دارند، در سفر به مدینه منوره، بسیار علاقمندند تا به منطقه ربذه رفته، از نزدیک قبر این صحابی مظلوم و غریب را زیارت کنند.
مکانی که میان ایرانیان به «ربذه» شهرت یافته و گاهی حتی علما و بزرگان نیز به آنجا می رفتند و بر سر قبری که تصور می کردند قبر ابوذر است، فاتحه می خواندند، در اطراف قریه ای به نام «واسط»، در جاده قدیم مدینه ـ مکه قرار داشت، که حدود 128 کیلومتر با مدینه فاصله دارد.
از جمله بزرگانی که به این منطقه سفر کرده اند، مرحوم علاّمه محمد تقی جعفری رحمه الله است. استاد سید محمد باقر نجفی، مؤلف کتاب «مدینه شناسی» در این باره می نویسد:
«در اسفند سال 1356 وقتی از سفر پژوهشیِ مصر باز گشتم، حضور ایشان رسیدم، ضمن گفتگو در باره پژوهش هایی که در مدینه و قاهره داشتم، یادی از سفر خود به مدینه و ربذه به میان آوردند. با تعجب پرسیدم: ربذه؟ گفتند: آری، با جمعی از دوستان همسفر، در مدینه ماشینی اجاره کردیم و خواستیم تا ما را به ربذه ببرد، راننده هم راه را می دانست و ما را به آنجا برد، در این سفر حال و هوای خاصی داشتیم، نیم ساعتی به طول انجامید تا آنجا رسیدیم، وقتی به بنای مخروبه قبر ابوذر، صحابی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیدیم، شور و حالی به ما دست داد که وصف ناپذیر است…»
بسیاری از نویسندگان نیز که در باره ابوذر کتاب نوشته و به محلّ شهادت او؛ یعنی ربذه اشاره دارند، همین منطقه را به عنوان «ربذه» شناسانده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
مرحوم حسین عماد زاده در مورد قبر ابوذر می نویسد:
«جناب ابی ذر ـ رضوان اللّه علیه ـ در قریه واسط ما بین مکه و مدینه، از مدینه به طرف مکه به فاصله 128 کیلومتر طرف چپ جاده آسفالته، به فاصله 200 متر در قبرستان آن واقع است.»
آقای اصغر قائدان در این زمینه می نویسد:
«بیابان مشهورِ ربذه در شرق مدینه؛ یعنی به سوی یَنبُع یا ینبوع (نزدیکی ساحل دریای سرخ) واقع شده است. در سمتِ چپ جاده یا راه مدینه ـ ینبوع آرامگاه ابوذر غفاری، آن یار با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله و از بهترین و پاک ترین صحابه و ارکان اوّلیّه شیعه است که هیچگاه از حمایت امام و مقتدای خود، علی علیه السلام دست بر نداشت.»
نویسنده مرحومِ کتاب «با راهیان قبله» در مورد ربذه نوشته است:
«بیابان ربذه تبعیدگاه یکی از بهترین و پاک ترین صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در راه مکه، بین مدینه و یَنبُع و در نزدیک دهستان رابغ (سرزمین بدر) قرار دارد که راه آن منطقه از واسط جدا می شود. در سمت چپِ این راه، مدفن ابوذر غفاری واقع شده است.»
در پاورقی کتاب «ابوذر غفاری شهید ربذه» نیز آمده است:
«ربذه در یک فرسخی مدینه، سر راه مسافران مدینه به مکه واقع شده است.»
محمد رضا حاج شریفی، مؤلف کتاب «سیمای ابوذر غفاری» آورده است:
«عثمان حکم تبعد ابوذر را ـ که در آن هنگام پیر مردی نود ساله ـ بود، به ربذه صادر کرد… آخرین تبعیدگاه او را بیابانی انتخاب کرد که بین مدینه و ینبع واقع شده بود و هیچکس در آن سکونت نداشت.»
در رجال ابوعلی نیز چنین آمده است:
«قبر ابوذر مزار معروفی است در ربذه، که اکنون (یعنی سال 1262 ه .) آن را صفراء گویند و بین حرمین شریفین قرار دارد.
در کتاب «بهجة الآمال»، که در سال 1341 هجری تألیف شده، موقعیت ربذه را در «صفراء» و به همان صورت که در رجال ابوعلی ذکر شده، آورده و می نویسد:
مستنسِخ و چاپ کننده بهجة الآمال، که مکرر توفیق زیارت مرقد شریف ابوذر غفاری نصیبش شده، موقعیت قبر شریف آن بزرگوار را در همین سالهای اخیر، به این صورت ذکر کرده است:
ربذه اکنون به صورت قریه کوچک و نسبتا متوسطی می باشد که دقیقا در 125 کیلو متری مدینه در سمت چپ خیابان اصلی قرار دارد و از خیابان تا مرقد مطهّر ابوذر تقریبا پانصد متر فاصله است.
میقات اهل عراق که ذات العرق نامیده می شود، نیز نزدیک همانجا است.»
تعداد دیگری از نویسندگان و محقّقان نیز محلّ ربذه را همین منطقه ذکر کرده اند، لیکن در کتب و منابع معتبر و نیز نقشه های جغرافیایی عربستان، مکان ربذه در شمال شرقی مدینه معرفی شده و هیچ جایی در مسیر مدینه ـ مکه به این نام وجود ندارد. اینکه چرا برخی از نویسندگان همان ذهنیّتی را که در میان راهنمایان کاروانها، از گذشته تا کنون وجود داشته، مکتوب کرده و به منابع نخستین مراجعه نکرده اند، دقیقا روشن نیست.
از مجموع آنچه گذشت، نتیجه می گیریم:
ربذه در فاصله حدود 200 کیلومتری شمال شرقی مدینه واقع شده و موقعیت جغرافییایی آن، در کوههای حجاز غربی، بر خط طولی 41 ْ ـ 18 و خط عرضی 24 ْ – 40 درجه قرار دارد.
نزدیک ترین راه برای رسیدن به این نقطه، استفاده از راه قصیم به مدینه است که حدود 70 کیلو متر از مدینه فاصله دارد. از قصیم به ربذه نیز دو راه موجود است؛ یکی از سوی «معدن النقره» و دیگری «محطّة الشقران» که پس از گذشت حدود 2 تا 3 ساعت و طی مسیر از طریق جاده های صحرایی، به ربذه خواهیم رسید.
منطقه ربذه دارای تپّه های سنگی و کوههای مرتفع و وادی های آن دارای خاکی نرم و حاصلخیز است. بارندگی ها و سیل های فصلی در این منطقه موجب شده است تا گیاهان فراوانی در این سرزمین رشد کند و آنجا را محل مناسبی برای چراگاه گوسفند و بز و شتر قرار دهد.
به همین دلیل در صدر اسلام این منطقه در اختیار شتران و گوسفندان مربوط به بیت المال قرار گرفت و از زمان عمربن خطاب تا دوره اوّل عباسی؛ یعنی زمان خلافت مهدی، چراگاه حکومتی بود.
بر اساس پژوهشهای انجام شده، منطقه ربذه دارای حدود 50 نوع درخت و گیاه است که مهمترین آنها گیاهان و درختان لیموترش، رمث، سمر، سلم، سَیال و موز است.
اهمیت دیگری که برای ربذه می توان برشمرد، قرار گرفتنِ آن بر سرِ راه حاجیان عراق از مسیر درب زبیده بوده است؛ راهی که از کوفه آغاز و به مکّه ختم می شد.
اقامتگاههای بین راهی آن حدود 26 مورد بوده و ربذه نوزدهمین منزل اصلی در این مسیر است.
در پایان این نوشتار، مطلبی را که در آغاز این نوشتار، از محقّق فرهیخته، مرحوم سید محمد باقر نجفی ذکر گردید تکمیل می کنم تا اطمینان خاطری باشد برای کسانی که این موضوع را دنبال می کنند.
ایشان در پاسخ فیلسوف عالی قدر، محمّد تقی جعفری ـ طاب ثراه ـ که خاطره دیدار خود از ربذه را بازگو کرده بودند، می نویسد:
«… گفتم چنین نشانه ای نادرست است؛ زیرا ربذه در 50 کیلومتری جنوب النقره، در شمال شرقی مدینه است که به برکه ابو سلیم شهرت دارد؛ منطقه ای صعب العبور میان کوه ها و شنزارها، که از مدینه تا آنجا، جاده ای نیست و قبری به نام او نیز در هیچ متن جغرافیایی و تاریخیِ ده قرن اخیر، شناسانده نشده است.
مرحوم جعفری گفت: مدارک این موقعیت جغرافیایی تاریخی را بیاورید. فردای آن روز، تقدیم داشتم، آهی کشید و گفت: ما را به اشتباه انداختند. باید به کسانی که دیدار را نقل کرده ام تلفن کنم تا به اشتباه نیفتند. همان دقیقه گوشی تلفن را برداشت و شروع به شماره گرفتن نمود، با احترام و صداقت خاصی، این اعتماد به راننده مدنی را توضیح می داد.
عرض کردم، حالا مهم نیست، آنها که نمی خواهند به مدینه روند.
گفتند: خطا، خطاست. باید تصحیح شود. بی آنکه موقعیت خود و یا مخاطبانم را در نظر آورم.

وي‍‍ژگي هاي شخصيتي ابوذر
 

وقتی که ابوذر اسلام آورد، اسلام به او قدرت و صلابت بخشید و ایمانی قوی به او داد و او را به یکی از قهرمانان اولیه اسلام تبدیل کرد. این حقیقت در سخن او خطاب به پیامبر گرامی اسلام تجلی می یابد که گفت: “ای پیامبر خدا! من به سوی قوم خود باز می گردم تا این که فرمان جنگ برسد. در این صورت به تو می پیوندم. زیرا من همه قوم تو را در برابر تو متحد می بینیم.” رسول خدا نیز فرمود: “درست است.”
علاقه به حقيقت، صداقت و روشن ضميري بي نظير ابوذر غفاري، ايشان را به يكي از اصحاب بزرگ پيامبر اكرم (ص) تبديل نموده، عنصر لياقت، روشن ضميري، خوش طينتي و … هر چه بود از ابوذر مسلماني دگرگونه و متمايز با ديگران مي سازد. پاكي و تشنگي خاصش به حقيقت جويي، باعث مي گردد كه باران رحمت ديانت اسلام را كه توسط پيامبر (ص) بر انسانها عرضه مي شد با صداقت تمام پذيرا شده، در مقاطع مختلف ايفاي نقش كند. «ابوذر مي گفت: روز قيامت مجلس من از همه شما به رسول خدا (ص) نزديكتر است و اين به آن جهت است كه از آن حضرت كه درود و سلام خدا بر او باد شنيدم كه مي فرمود: نزديك ترين شما روز قيامت به من كسي است كه از دنيا همانگونه بيرون رود كه در زمان رحلت من بوده است و به خدا سوگند هيچ كس از شما نيست مگر آنكه به چيزي از دنيا دست يازيده است جزمن.» شخصيت استثنايي ابوذر به حدي مي رسد كه از سوي جبرئيل به پيامبر خدا (ص) ندا مي رسد كه: سوگند به كسي كه تو را به حق به پيامبري برانگيخته است او در ملكوت آسمانها از زمين مشهورتر است به پارسايي و پرهيزكاريش در اين جهان فاني. به راستي كه تعمق و تفكر در خصيصه هاي شخصيتي ابوذر، در دنياي خودخواهي ها و مكرها، اين كلام الهي را به خاطر مي آورد كه به پيامبر(ص) وحي شده: «وَ ِاذ قال ربك للملئكه اني جاعل‘’ في الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء ونحن نسج بحمدك ونقدس لك قال اني اعلم مالا تعلمون» (سوره بقره آیه 30، چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمين خليفه اي مي آفرينم، گفتند: آيا كسي را مي آ فريني كه در آنجا فساد كند و خونها بريزد، و حال آنكه ما به ستايش تو تسبيح مي گوييم و تو را تقديس مي كنيم؟ گفت: من آن دانم كه شما نمي دانيد.)
از خصوصيات ديگر ابوذر فزوني علم و دانش و ديانت بود كه امام علي(ع) در موردش فرمود:«انباشته از علمي شد كه از كشيدن آن ناتوان ماند بسيار سخت گير و آزمند بود، سخت گير به از دست دادن دين خود و آزمند نسبت به كسب علم» چنانچه ابوذر، خود نيز مي گفت:«پس از ترك محضر رسول خدا (ص) چنان شد كه اگر پرنده اي در آسمان بال مي زد، از آن حالت دانشي را به خاطر مي آورديم و بهرة علمي مي برديم» همان طور كه گفتيم او در طلب دانش دين از محضر نبوى، روحي آزمند و زباني سَئول (پرسش گر) داشت و در پي معرفت دين تا آن جا رسيد كه از شناخت حكم لمس سنگ ريزه اي در زمين و دانستن داستان پرنده اي در آسمان بازنماند. همراه اين تلاش، روزهايش را در پرتو تفكر و انديشيدن سپري مي ساخت.او در پاسداري از قلعه مستحكم ديانت، بسيار سرسخت بود و در بيان حقايق كتاب و سنت، زباني صريح و دلي دلير داشت. به او گفتند كه اميرمؤمنان (عثمان بن عفان) تو را از فتوا دادن منع كرده است. پاسخ داد: سوگند به خدا! اگر شمشير بر گلويم بنهند تا سخني كه از پيامبر شنيده ام نگويم، خواهم گفت‏.
بدين ترتيب شخصيتي آگاه باوفا، الگوي دينداري، ثبات و پايداري، و شخصيتي بي نظير براي جهان اسلام شكل مي گيرد چنانچه يكي از شخصيتهاي مهم شيعي چون مالك اشتر با ابوذر مصاحبت داشته و از علم او نيز بهره مند شده است.»
منزلت و اعتبار ابوذر نزد پيامبر (ص) بيش از ديگر اصحاب بود چرا كه براساس شناختي كه از ايشان داشتند تنها وي را لايق مي داند كه وظيفه بسيار خطير دفاع از حق را برعهده اش قرار داده، پيمان گرفت كه در راه خدا از سرزنشِ سرزنش كننده ها نهراسد و حق را بگويد هر چند تلخ باشد. ايشان نيز، پس از رحلت نبي اكرم (ص) در عملي كردن اين پيمان به خوبي عمل نمود و در حمايت از امام علي (ع) و اصول اسلامي، با تكيه بر آيات قرآن همه سختي ها را به جان خريد و در برابر خود خواهان قدرت طلب و بي عدالتيها و نابه هنجاري هاي اجتماعي ايستاد تا آنجا كه هيچ ترفندي براي همراه نمودنش كارساز نشد و «نه اي» كه در برابر معاويه و دستگاه حاكمة او گفت چنان با اصالت، زيبا، انساني و محكم بود كه او را به ربذه كشاند ابوذر رنج آن را به جان پذيرا شد چرا كه «نه» او، از جنس همان «نه اي» بود كه خداوند متعال به پيامبر اكرم (ص) آموخت «لااله الاالله» لايي كه پرچمدارش پيامبر (ص)، و مظهر عدالتش، روح بزرگ و باشگوه امام علي (ع) بود و منادي اش ابوذر!
ابوذر با اینکه به زادگاه و وطن خویش علاقه وافری داشت اما می پنداشت که در محضر رسول خدا(ص)، بهتر می تواند در خدمت اسلام قرار گیرد و قصد داشت همانند پیامبر(ص) از مکه به مدینه هجرت کند.
ابوذر پس از هجرت به مدینه مانند عده ای دیگر از یاران پیامبر(ص) که سربازان فدایی پیامبر(ص) به شمار می رفتند و در مدینه خانه و کاشانه ای نداشته و در مسجد پیغمبر(ص) به سر می بردند، جزء این دسته بود.(اهل صفّه)
هم چنين او یکی از صحابی وفادار پیامبر است که وقایع پس از رحلت پیامبر بر آن ها تاثیر انحرافی نداشت و همچنان در وفاداری بر ولایت اهل بیت علیهم السلام پافشاری می کردند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از او پیمان گرفت درباره احکام خدا سستی نشان ندهد و تمام مذمت ها و ملامت ها را با شکیبایی برخود هموار سازد و همواره حق بگوید، اگر چه تلخ و دشوار باشد . ابوذر از جمله معدود یاران وفادار حضرت علی علیه السلام است که همراه امیرالمومنین بر جنازه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نماز خواند .
ابوذر هرگز از نقل احادیث رسول خدا خودداری نورزید . با آنکه حکام وقت مردم را از نقل احادیث نبوی منع کرده بودند . او کم ترین اعتنایی به تهدیدات آن ها نشان نداد . برای ابوذر درهم و دینار فراوان فرستاده شد تا با دریافت آن، از موضع خود دست بردارد و از آشکار ساختن حق و حقیقت خودداری ورزد، ولی او با وجود مضیقه مالی، از پذیرفتن آن ها خودداری ورزید و انواع دشواری ها و گرفتاری هایی را که برایش ایجاد کردند، به جان خرید .
ابوذر پس از آن در اکثر جنگها شرکت می­کرد از جمله در فتح مکه و غزه تبوک حضور داشت و در نهایت هم همراه حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و مقداد و حسنین(ع) و مسلمانان بر جنازه رسول خدا(ص) نماز گذارند.
هم چنين او نخستين كسى بود كه پيامبر را به تحيّت اسلامى سلام گفت. وى پس از پذيرش اسلام، از طرف حضرت به اخفاى دين و بازگشت به ديار خويش تا هنگام رسيدنِ فرمانِ هجرت، مأموربازگشت به مدينه شد. از امام على(عليه السلام)نقل است كه پيامبردرباره ابوذر فرمود: آسمان بر كسى راست‌گوتر از ابوذر سايه نيفكنده، و‌زمين، مثل او را حمل نكرده است. صداقت ابوذر در بين عرب ضرب‌المثل شد. پيامبر بدو علاقه داشت و وى را يكى از چهارده رفيق خود مى‌شمرد و حتى او را بر مركب خود، پشت سرش سوار مى‌كرد؛ امّا با اين حال، گويا از طرف حضرتش، مسؤوليّتى سياسى بدو واگذار نشد. خود او نيز از آنان كه در برخى از ادوار بعدى مقام سياسى را مى‌پذيرفتند، دورى مى‌گزيد؛ ازاين‌رو به ابوموسى‌اشعرى كه وى را برادر خطاب كرده بود، گفت: من پيش از آن كه به خدمت [در خلافت عثمان]درآيى، برادرت بوده‌ام.
در اين كه ابوذر در ماجراى پيمان مؤاخات، با چه كسى برادر شده، اختلاف است. ابن‌سعد در طبقات، اصل آن را درباره ابوذر انكار مى‌كند؛ چراكه آن پيمان، پيش از بدر با نزول آيه ارث قطع‌شده و ابوذر تا اين هنگام، هنوز به مدينه هجرت نكرده بود؛ بر همين اساس، برادرى او با «منذربن‌عمر» را كه در جريان بئر معونه در سال‌سوم هجرت به شهادت رسيد نيز رد مى‌كند. بعضى، برادرى او را با ابن‌مسعود، برخى با بلال، عدّه‌اى با سلمان و هم‌چنين با ابودردا ذكركرده‌اند. يكى از معاصران، با استناد به حديثى از امام‌سجاد(عليه السلام)و ذكر دو دليل ديگر، برادرى او را با سلمان درست مى‌داند و بر آن است كه ابوذر از همان ابتداى هجرت در مدينه بود با رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله)ابوذر بر امامت على(عليه السلام)پاى فشرد و به تعبير امام صادق(عليه السلام)يكى از سه تنى بود كه بر فرمان رسول‌خدا استوار ماند و تا پايان عمر، ديگران را بدان سفارش مى‌كرد؛ به همين جهت، خلافت ابوبكر را انكار كرد و با برخى ديگر از بزرگان صحابه، از على(عليه السلام)مى‌خواست تا براى گرفتن حقّ خود به‌پاخيزد و در برخوردى كه با عمر داشت، در حقّانيّت على خطبه‌اى خواند.. همين رابطه با خاندان پيامبر و على، او را در جمع محدود و خلوت تشييع‌كنندگان حضرت‌فاطمه(عليها السلام)كه حتّى بسيارى از زنان پيامبر حضور نداشتند، قرار داد.
زهد و پارسايى ابوذر موجب شد كه پيامبر وى را به حضرت عيسى تشبيه كند. او در زندگى دنيايى به حداقل ممكن قناعت مى‌كرد و حتّى حاضر به پذيرش هديه نبود. ابوذر گاه در مسجد مى‌خوابيد. وى در حقْ‌گويى سرآمد بود. ابوذر، هرگز از بيان حق باز نايستاد و هنگامى‌كه بدو گفتند: چرا با اين‌كه خليفه تو را از فتوا دادن منع كرده، باز چنين مى‌كنى؟ گفت: به خدا سوگند! اگر خنجر بر حلقم نهيد تا يك كلمه از آن‌چه را از رسول‌خدا شنيده‌ام، ترك كنم، چنين نخواهم كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)او را از آنانى دانسته كه بهشت، مشتاق ديدارشان است.
ابوذر در شأن نزول:
مفسّران، در ذيل چند آيه از ابوذر سخن به ميان آورده‌اند:
1-‌ابن‌عبّاس در ذيل آيه 20 مزمل/73 در كنار حضرت على(عليه السلام)از ابوذر ياد كرده كه مقصود از«طائِفَةٌ مِن الّذين مَعَك» بوده و هم‌چون پيامبر(صلى الله عليه وآله)نزديك به دو سوم يا نصف يا يك سوم شب را به بيدارى و عبادت مى‌گذراندند. چنان‌كه نقل شده، با نزول آيه «كَانوا قَليلاً مِن الـّيلِ ما يَهجَعون» (ذاريات/51‌،17) ابوذر از كسانى بود كه براى عبادت خداوند بر خود سخت مى‌گرفت و با تكيه بر عصا و حالِ ايستاده بيش‌تر شب را به عبادت مى‌پرداخت تا آن كه آيه «قُمِ الَّيلَ إلاّ قَلِيلاً» (مزّمّل/73، 2) نازل شد.
2- ميبدى، آيه 51 انعام/6 را در شأن موالى و فقيران عرب، از جمله ابوذر دانسته كه خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى‌گويد: اينان را كه يقين دارند به سوى پروردگارشان محشور مى‌شوند، از وحى آگاه كند:«وَ‌أنذِر بهِ الّذين يَخافُون أن يُحشَروا إلى ربِّهم = و كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان انديشناكند، به آن [قرآن]هشدار‌بده. «
3-گفته شده كه آيه‌هاى 17 و 18 زمر/39 درباره سه تن از جمله ابوذر نازل شده كه در جاهليّت از بت‌ها دورى جسته، لا إله إلاّ اللّه مى‌گفتند. ابن‌زيد بر آن است كه خداوند آنان را بدون كتاب و پيامبر هدايت كرد:«وَالّذين اجتَنَبوا الطّـغوتَ أن يَعبُدوها وَ أنابوا إِلَى اللّهِ لَهُم البُشرى فَبشِّر عِبادِ الَّذين يَستمِعونَ القولَ فَيتَّبِعونَ أَحسنَهُ أُولــئِكَ الَّذين هَدهُم اللّهُ و أُولـئِك هُم أُولوا الألبب = و كسانى‌كه از پرستش طاغوت پرهيز كردند و به سوى خداوند بازگشتند، آنان را بشارت [‌‌بهشت]است؛ پس بندگانم را بشارت ده؛ آنانى را كه گفتار [نيك و حق] را مى‌شنوند؛ آن‌گاه از بهترين آن پيروى مى‌كنند. اينانند كه خداوند هدايتشان كرده‌است و اينان خردمندانند.»
4-قرطبى در ذيل آيه 11 احقاف/46 با ذكر وجود اختلاف در سبب نزول آن مى‌نويسد: ابوذر در مكّه اسلام آورد و به دنبال او، تيره بنى‌غفار مسلمان شدند. قريشيان با شنيدن آن گفتند: غفار، هم‌پيمان ما بودند؛ اگر در آن خيرى مى‌بود، بر ما پيشى نمى‌گرفتند و اين آيه نازل شد:«وَ‌قال الّذين كَفروا لِلّذين ءَامَنوا لَو كانَ خَيراً ما سَبقونا إليه وَ إذ لَم يَهتَدوا بِه فَسَيقولونَ هـذا إفكٌ قَديم = و كافران در حقّ مؤمنان مى‌گويند: اگر [ايمان به پيامبر(صلى الله عليه وآله)]خير مى‌بود، بر ما پيشى نمى‌گرفتند و چون به آن [ايمان]راه نيافتند، خواهند گفت: اين، دروغى كهن است
5- »إنّ الّذين ءامَنوا وَ عَمِلوا الصّـلِحتِ كانَت لَهُم جَنّـتُ الفِردَوس نُزُلا.» (كهف/18، 107) قمى، نزول آيه را درباره ابوذر و چند تن ديگر مى‌داند كه ايمان آورده و عمل‌صالح انجام داده‌اند و خداوند وعده داد كه باغ‌هاى بهشت را در قيامت، منزل‌گاه آنان قرار دهد.
6- البرهان در ذيل آيه 76 بقره /2 به نقل از تفسير منسوب به امام حسن‌عسكرى(عليه السلام)آورده است كه مقصود از «الّذين ءامنوا» ابوذر و گروهى ديگرند: «وَ إذا لَقُوا الّذين ءامَنوا قالوا ءامَنّا و إذا خَلا بَعضُهم إلى بَعض قالوا أتُحَدِّثونَهم بِما فَتحَ اللّهُ عَليكم لِيُحاجُّوكم بِه عِند رَبِّكم أَفلاتَعقِلون = و چون با مؤمنان روبه‌رو شوند، مى‌گويند: ايمان آورده‌ايم و چون با هم‌ديگر تنها شوند، مى‌گويند: آيا آن‌چه خدا بر شما گشوده، با آنان در ميان مى‌گذاريد تا در پيش‌گاه خداوند با آن بر شما حجّت آورند؟ چرا انديشه نمى‌كنيد؟»
7- «وَاصبِر نَفسَك مَع الّذين يَدعون رَبّهُم بِالغَدوة والعَشىّ يُرِيدون وَجهَهُ و لاتَعدُ عَيناك عَنهُم تُرِيدُ زِينَةَ الحيوةِ الدُّنيا وَ لاتُطِع مَن أغفَلنا قَلبَه عَن ذِكرنا وَاتّبَع هوهُ وَ كان أمرُه فُرُطاً = و با كسانى كه بامدادان و شام‌گاهان پروردگارشان را مى‌خوانند و در طلب خشنودى او هستند، مدارا كن و در هواى تجمل زندگى دنيايى، چشم از ايشان برمگير، و‌ازكسى كه دلش را از ياد خويش غافل داشته‌ايم و در پى هوس خويش است و كارش تباه است، پيروى مكن.» (كهف/18، 28) طبرسى‌مى‌گويد: آيه درباره ابوذر، سلمان و ديگر فقيران اصحاب پيامبر است كه روزى برخى از «مؤلفة القلوب» چون عيينة‌بن حصين و اقرع‌بن حابس و ديگران نزد پيامبر آمده، خواستند فقيران بدبوىِ بد پوشش را از خود دور كند تا اينان بدو نزديك شوند كه اين آيه نازل شد و پيامبر(صلى الله عليه وآله)را به مدارا با تهيدستان و عدم پيروى از غافلان مأمور ساخت؛ البتّه با توجّه به يكى بودن سوره و نيز زمان نقل داستان ـ پس از فتح مكّه كه اوضاع مسلمانان به سامان شده بود ـ پذيرش اين سخن مشكل است.
8-قمى، آيه 2 انفال/8 (إِنَّما المُؤمِنونَ الّذين إذا ذُكِر اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم) را در شأن على(عليه السلام)، ابوذر و ديگران دانسته كه هنگام شنيدن ياد خداوند، قلب‌هايشان ترسان مى‌شود.
«فَالّذين هاجَروا و أُخرِجوا مِن دِيرِهم و أُوذُوا فِى سَبيلِى وَ قـتَلوا و قُتِلوا لأُكفِّرنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهم و لأُدخِلنَّهم جنّـت تَجرى مِن تَحتِها الأنهـرُ ثَواباً مِن عِنداللّه وَاللّه عِندهُ حُسنُ الثَّواب = آنان‌كه مهاجرت كرده و از ديار خويش اخراج شده‌اند و در راه من آزار ديده و به جهاد پرداخته و كشته شده‌اند، گناهانشان را مى‌بخشم و به بوستان‌هايى‌كه زير [درختان]آن جويباران جارى است، واردشان مى‌كنم. اين پاداش الهى است و پاداش نيكو نزد خداوند است.» (آل‌عمران/3، 195) قمى، مقصود از «الّذين هاجَروا» را على (عليه السلام)، سلمان و ابوذر مى‌داند؛ امّا نظر به عموميّت آيه و متأخّر بودن هجرت ابوذر، شايد بتوان نزول آن را عام دانست.
10-همو در ذيل آيه 55 نساء/4 (فَمِنهم مَن ءامن بِه) آورده كه ابوذر، مصداقى از «مَن ءامنَ» است. بى‌ترديد اين‌گونه آيات بر ابوذر تطبيق داده‌شده و او در شأن يا سبب نزول بى‌نقش بوده‌است.
11- ابن‌شهرآشوب مقصود از «صالحين» در آيه 69 نساء/4 را ابوذر و ديگران دانسته؛ كسانى كه خداوند، نعمت خويش را بر آنان ارزانى داشته است:«وَ مَن يُطِع‌اللّهَ والرّسولَ فأولـئِكَ معَ الّذينَ أنعَم اللّهُ عَليهِم مِن‌النَّبِيّين والصِّدِّيقينَ وَالشّهداءِ والصّـلحين وَ حَسُنَ أُولـئِك رَفيقاً = و كسانى‌كه از خداوند و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى‌اند كه خداوند به آنان نعمت داده؛ از پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان، و‌اينان نيك رفيقانى هستند. »
12- «والّذين ءَامنوا وَ عَمِلوا الصّـلحتِ و ءَامنوا بِما نُزّلَ عَلى محمّد و هو الحَقُّ مِن ربِّهم.» (محمد/47،2) قمى، اين آيه را درباره ابوذر، سلمان، عمّار و مقداد دانسته كه عهد خويش را نشكستند و به آن‌چه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرود آمد، ايمان داشتند.اين شأن نزول نيز مى‌تواند از باب جرى و تطبيق باشد.
13-بر اساس روايتى در ذيل آيه 24 حج/22 (و هُدُوا إلى الطَّيِّب مِن القَول و هُدُوا إلى صِرط الحَميد) منظور از هدايت‌يافتگان، ابوذر و ديگرانند كه به حقيقت راه يافته‌اند.
14-قرطبى، آيه 11 حجرات/49 (وَ لاتَنابَزُوا بِالألقـب) را به ابوذر مربوط مى‌داند كه در منازعه با مردى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله)به او «ابن‌اليهودية!» خطاب كرد و پيامبر او را از چنين رفتارى بازداشت، و‌اين آيه نازل شد.
15-بر پايه روايتى، آيه «رِجالٌ لاتُلهِيهم تِجرةٌ و لا بَيعٌ عَن ذِكر اللّه» (نور/24، 37) در شأن هشت تن، از جمله ابوذر است كه وقتى دحيه كلبى از شام آمد و خبر رسيدن او را با طبل اعلان كردند، همگان جز اينان پيامبر را كه بر منبر خطبه مى‌خواند، رها كرده، به سوى او رفتند كه آيه 11 جمعه/62 حال آن‌ها را چنين بيان مى‌كند: «و‌إذارَأوا تِجـرةً أو لهواً انفَضّوا إلَيها وَ تَركُوك قائِماً قُل ما عِنداللّه خَيرٌ مِن اللّهوِ و مِن التّجرةِ و اللّه خَير الرّزقين».
16- « يأيّها الّذين ءَامنوا لاتُحَرّموا طَيّبت ما أحلّ اللّه لَكم وَ لاتَعتدوا إنّ اللّه لايُحِبُّ المُعتدين * و كُلُوا ممّا رَزَقَكُم اللّه حَللاً طَيِّباً واتّقوا اللّه الّذى أنتم بِه مُؤمِنون… =اى مؤمنان! چيزهاى پاك [وپسنديده‌اى]را كه خداوند بر شما روا داشته، ناروا مشماريد و از حد نگذريد كه خداوند تجاوزكاران را دوست ندارد و از آن‌چه خداوند به شما روزى داده و پاك و پاكيزه است، بخوريد و از خداوندى كه به او ايمان داريد، پروا داشته باشيد.» (مائده/5‌، 87 و 88)
طبرسى مى‌گويد: مفسّران درباره نزول آيه گفته‌اند: روزى پيامبر(صلى الله عليه وآله)قيامت را براى مردم وصف و يادآورى كرد. سخنان حضرت سخت در آنان تأثير گذاشت و عدّه‌اى، از جمله ابوذر را به دورى افراطى از دنيا و ترك تمام لذايذ آن كشاند و اين آيات درباره آنان نازل شد تا حدّ اعتدال را در بهرهورى از نعمت‌هاى خدادادى رعايت كنند.
17-قمى، آيه «وَ‌السّـبقون الأوّلون مِن المُهجرين و الأنصار…» (توبه/9، 100) را درباره ابوذر و سه تن ديگر مى‌داند كه بر طريق حقيقت پايدار ماندند.
18-در برخى تفاسير روايى نقل شده كه آيه 117 توبه/9 «لَقد تابَ اللّه عَلى النَّبِىّ و المُهـجرينَ و الأنصارِ الّذين اتَّبعوه فِى ساعَةِ العُسرةِ مِن بَعد ما كادَ يَزيغُ قُلوبُ فَريق مِنهُم ثمَّ تابَ عَليهم إنّه بهم رَءوف رَّحيم» درباره ابوذر، عمروبنوهب و ابوخيثمه است كه درجنگ تبوك سرپيچى كرده؛ سپس به پيامبر(صلى الله عليه وآله)پيوستند؛ البتّه شيخ طوسى، زمخشرى و ابوالفتوح، نام اين سه تن را كعب‌بن مالك شاعر، مرارة بن ربيع و هلال بن‌اميّه دانسته‌اند.
19-ابن‌شهرآشوب بر آن است كه مقصود از «الّذين ءَامنوا» در آيه 29 مطففين/83 ابوذر، سلمان و ديگرانند كه مشركان و منافقان، آنان را ريشخند مى‌كردند.

شخصيت ابوذر از ديدگاه پيامبر و ائمه اطهار
 

منزلت والاي يكي از با سابقه ترين صحابي پيامبر(ص) از منظر اصحاب تراجم و سيره دور نمانده است. در اين ميان، اهل بيت نبوت عنايت ويژه اي به ابوذر داشته و او را به بزرگي ياد كرده و ستوده اند. طبق روايت علي بن ابي طالب (ع)او را به سرسختي در دين و آزمندي در طلب علم ستود .
امام صادق (ع)مي گويد: پيامبر خدا(ص) ميان ابوذر و سلمان پيمان برادري بست‏.
از رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام احادیث بسیاری درباره ابوذر نقل شده که حاکی از والایی شخصیت و منزلت اوست . حضرت علی علیه السلام درباره ابوذر می فرماید: «در گذشته، برادری ایمانی و خدایی داشتم . آنچه که او را در چشم من بزرگ می کرد، این بود که دنیا در چشم او کوچک بود و از فرمان شکم خود بیرون بود . وقتی در نزاعی درگیر می شد، بیهوده برهان اقامه نمی کرد . همیشه در محضر داور سخن می گفت و احتجاج می کرد و به شنیدن حریص تر بود تا به گفتن . هر گاه بر سر دو راهی قرار می گرفت، می سنجید تا ببیند کدام یک از این دو راه به هوا و هوس نزدیک تر است تا با آن مخالفت نماید .»
حضرت علی علیه السلام در روایت دیگری می فرمایند «ابوذر عالمی است که مردم از علم او عاجزند، و ابوذر به واسطه علاقه ای که به دانش داشت آن قدر علم در پیمانه اش ریخته شد که پرگشت .»
رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره صراحت وصداقتش فرمود: «درختان سایه نینداخته و زمین به خود برنداشته است کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد .»
و هم چنين فرمود:«در زیر آسمان آبی و بر روی زمین خاکی راستگوتر و صریح‌تر از ابوذر نیست.»
دانشمند رجالی معروف شیعه سیخ کشی از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت می کند که روزی جبرئیل با ابوذر وارد خانه پیغمبر شدند. جبرئیل پرسید: یا رسول الله! این کیست؟ پیغمبر فرمود: ابوذراست. جبرئیل گفت: او در آسمان معروفتر از زمین است. از وی سؤال کن که صبح ها چه کلماتی را به زبان می آورد. پیغمبر پرسید: ابوذر! آن کلمات چیست؟ ابوذر گفت: یا رسول الله اینها است: «الهم انی اسئلک الایمان بک والتصدیق بنبیک و العافیة من جمیع البلاء و الشکر علی العافیة و الغنی عن شرار الناس» .
رسول خدا(ص) او را می ستود و می فرمود:
«رحمت خداوند بر تو باد ای اباذر! براستی که تو تنها زندگی می کنی، تنها می میری، تنها برانگیخته می شوی و تنها وارد بهشت خواهی شد. سعادتمند و رستگارند مردمی که غسل و کفن و دفن تو را به عهده می گیرند … آسمان سایه نیفکند و زمین در برنگرفت، راستگوتر از ابوذر! ای اباذر! براستی که تو از ما اهل بیت هستی … پس دوستدار اهل بیت من باش، آن کسانی که خداوند «رجس» و پلیدی را از آنان دور ساخت و پاکشان گردانید، پاک گردانیدنی مخصوص».
نگرش روشن پیامبر(ص) پس از رحلت آن حضرت برای همگان تجسم یافت. زیرا ابوذر در تندباد حوادث و اوضاع سیاه سیاسی در میان انبوه بیش از یکصد هزار نفر در غدیر خم چونان سروی راست قامت و پیشگامی هوشمند، پویا و انقلابی حضوری زنده و تأثیرگذار داشت و لحظه ای تحت تأثیر شرایط و جوّ آلوده تطمیع و تهدید با زر و زور قرار نگرفت.
او از آغازین لحظه حرکت به سوی رسول خدا(ص)، علی(ع) را که نوجوانی بیش نبود در کنار آن حضرت دیده بود و از سخت کوشی فاطمه(ع) در مسیر رسالت پیامبر(ص)، آگاهی کامل داشت. از این رو ایمانی از سر شناخت و معرفت به رسول خدا(ص) و خاندان پاک او داشت. آنگاه که سکه های زرد و سفید سران حکومت در مدینه و شام به صورت پنهانی برای او فرستاده می شد تنها به یک جمله بسنده می کرد:
«یک گرده نان جو دارم که با آن چند روز را می گذرانم. من با ولایت علی بن ابی طالب و عترت پاک او، احساس بی نیازی از دیگران می کنم.»
روزی دیگر قاطعانه از حرکت پرخروش فاطمه زهرا(س) حمایت کرده و فریاد می زند: «براستی که من به خاطر ولایت علی و خاندان هدایت گر او که به حق و حقیقت دعوت می کنند و خود اهل هدایت و عدالت اند احساس ثروتمندی بیش از دیگران دارم. من خود این ویژگیها را در علی و دودمان او از رسول خدا شنیدم … همانا علی راستگوی بزرگ، صدیق اکبر و امتیازدهنده حق از باطل بعد از پیامبر خدا و رهبر دین داران است و ثروت پیشوای ستم پیشگان.»

ابوذر و فاطمه (ع)
 

ایمان استوار، فریاد رعدآسا و حمایت پرتوان ابوذر در هنگامه درد و رنج فاطمه(ع)و غربت آن بانو، تسلی بخش زخم های سوزان او بود. به ویژه آنگاه که بینش عمیق و شناخت روشن، او را به موضعگیری قاطعانه علیه دنیاطلبان و دنیاپرستان وامی داشت، گویی صدای حق خواهی زهرا(س) است که از دهان اباذر در فضا طنین انداز می شود.
این سخن اباذر است که فرمود:
«بار خدایا! من علی، فاطمه، حسن و حسین را دوست می دارم، هرچند به خاطر محبتشان قطعه قطعه ام کنند و پیوسته این راه من است تا تو را ملاقات کنم و از این طریق جویای رضایت تو می شوم … .»
فاطمه(ع) نیز نگاهی برتر به ابوذر داشت و در صحنه های مختلف زبان به ستایش او می گشود و یا او را از مَحْرمان خاندان نبوت و امامت معرفی می کرد.
روزی خبر از دیدار سه دختر زیبارو و پرنشاط با رایحه روح پرور داد که از حوریان بهشتی بوده و از شیفتگان نگاه دل آرای زهرای عزیز هستند که چون حضرت نام یکایک آنها را جویا می شود دومی خود را «ذرّه» معرفی کرده که خداوند او را برای ابوذر غفاری آفریده است!
امام صادق(ع) فرمود:
مادرم فاطمه(ع) به علی(ع) فرمود:
«اذا توفیّتُ لا تُعْلِمْ اَحَدا اِلاّ امَ سَلَمة و اُمَ ایمن و فَضّة و من الرجال اِبْنیَّ و العبّاس و سلمان و عمّار و المقداد و اباذر و حذیفة و لا تُدْفِنی الاّ لَیلاً و لا تُعْلم قَبری اَحَدا»؛
هنگامی که وفات کردم هیچ کس را آگاه مکن، مگر ام سلمه و ام ایمن و فضّه را از زنان و از مردان دو فرزندم حسن و حسین و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه را خبر کن …
آری:
وادی عشق که بی هوش و سرگردانی است
مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است
لب فرو بست هر آنکس رخ جون ماهش دید
آنکه مدحت کند از گفته خود مسرور است
وقت آن است که بنشینم و دم در نزنم
به همه کون و مکان مدحت او مسطور است
شخصيت ابوذر ازديدگاه دانشمندان مسلمان
بر حسب روايت احمد بن حنبل و شيخ صدوق و شيخ مفيد، ابوذر يكي از چهار نفري بود كه پيامبر(ص) به امر خداي عزّوجل به محبت و دوست داشتن او مكلف شد. ابونعيم اصفهاني مناقب او را چنين بازگو مي كند: عابدي پارسا و مطيع، پرهيزكاري تنها و چهارمين مسلمان بود. سرش بر آستان بندگي حق فرود و از هر گونه بت پرستي پيش از نزول شريعت و احكام به دور بود. نخستين كس بود كه پيامبر را ستود و ابّهت واليان و حاكمان، او را بيمناك نكرد و با تحمل همه رنج ها و شدايد بر سخن حق استوار ماند و از حوزه پيمان ها و سفارش هاي خدا جانب داري كرد، رسول خدا را خدمتي شايسته كرد، اصول معارف را فرا گرفت و سرانجام تنها زيست و تنها درگذشت.
ذهبي مي نويسد: مناقب ابوذر فراوان است. او در دانش، پارسايى، جهاد، راستىِ در بيان و پاك دلي سرآمد بود. در زمان خلافت ابوبكر، عمر و عثمان فتوا مي داد و از قراء و حافظان قرآن به شمار مي رفت.
به جهت ستبري اش در راه حق و ويژگي هاي اخلاقي اش از جانب عثمان بن عفان از فتوا دادن ممنوع گرديد و سرانجام به ربذه‏ تبعيد شد و در آن جا وفات يافت‏. نووي مي نويسد: او در زندگي زاهد، در معيشت به اندكي قانع و زبانش در بيان حق گويا بود. و مذهب اش چنين بود كه اندوختن مازاد بر نياز را نامشروع مي دانست‏.
او از طبقه صحابه و از نجباي آن ها و از اصحاب اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع)و از راويان اوست. شيخ طوسي در كتاب الفهرست از اُصول او چنين ياد مي كند: براي او خطبه اي است كه در آن، رويدادهاي پس از پيامبر را شرح مي دهد. آن گاه سند خود به اين خطبه را ذكر مي كند.
نووي مي نويسد: 281 حديث از پيامبر به روايت ابوذر به ثبت رسيده است. احمد بن حنبل و سيوطي شمار زيادي از اين احاديث را نقل كرده اند.
از راويان او مي توان از عبدالله بن عباس، انس بن مالك، عبدالرحمن بن غنم، زيد بن وهب، معرور بن سويد، احنف بن قيس، ابو الاسود دئلى، ابوجعفر محمد بن علي بن حسين (ع)و ابوعبدالله جعفر بن محمدي نام برد.
از حفص بن معتمر روايت است كه: نزديك آمدم و ديدم ابوذر حلقه درب كعبه را به دست گرفته و مي گويد: من ابوذر غفاري ام آن كه مرا نمي شناسد بداند كه نامم جندب و صاحب و ياور پيامبر خدا هستم. از رسول اللهْ شنيدم كه مي گفت: مَثَل اهل بيت من مَثَل كشتي نوح است كه هر كس سوار شد نجات يافت و هر كس تخلف كرد تباه گرديد.
شيخ آغا بزرگ تهراني مي نويسد: ابومنصور، ظفر بن حمدون بادرائي و ابن بابويه قمي هر يك كتابي با عنوان اخبار ابي ذر تأليف كرده اند و نجاشي كتاب ابو منصور را بر مؤلف اش قرائت كرده ست‏.
منابع تحقیق :
پژوهشگاه باقر العلوم
www.Sobh.org
tahoorkotob.com
maarefquran.com
bashgah.net
Bayanat.ir
daneshnameh.roshd.ir
كتب :
پیام زن، شماره 104
آموزه های زندگانی حضرت زهرا (س)
شخصیت شناسی فاطمه(ع)
حاج شریفی، محمد رضا؛ سیمای ابوذر غفاری، قم، نشر مرتضی، چاپ اول، 1369
زریاب، عباس؛ سیره رسول ا… (از آغاز تا هجرت)، تهران، انتشارات سروش، 1370، چاپ اول
جوده السحار، عبدالحمید؛ ابوذر غفاری خداپرست سوسیالیست، ترجمه دکتر علی شریعتی، مشهد، چاپخانه طوس
ناظم زاده قمی، سید اصغر؛ اصحاب امام علی(ع) (شرح زندگی 1110 صحابی امیرالمؤمنین)، قم، مؤسسه بوستان کتاب، 1385، ج اول.
جعفر مرتضی عاملی، ابوذر; مسلمان یا سوسیالیست، قم، 1361. سیدجعفر شهیدی، ابوذر غفاری اولین انقلابی اسلام، تهران، سایه، 1370 .
آل الفقیه، شیخ محمد جواد؛ ابوذر غفاری (وجدان بیدار آدمیت)، ترجمه هوشنگ اجاقی، نشر آفاق.
ابوالقاسم اجتهادی، وضع مالی و مالیه مسلمین، به نقل از ابوعبید، قاسم بن سلام، الاموال، قاهره، 1353 .
مجله معرفت، شماره 77، خلیلی تیرتاشی، نصرالله؛
«خاطراتی از پروفسور محمد تقی جعفری»، نوشته سید محمد باقر نجفی حسین عماد زاده، مکه معظمه، مدینه طیبه، ص412
اصغر قائران، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرّمه و مدینه منوره
علی رضا محمد خانی، با راهیان قبله، چاپ اول
ابوذر غفاری شهید ربذه
و ديگر كتب معروف شيعه…

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد