نصيحت خلق
نصيحت خلق
چيستي نصيحت
حکايت: مردي از ابواسحاق پرسيد: نصيحت چيست؟ گفت: آن که ديگران را همان قدر دوست بداري که خود را دوست داري. تا اگر مردي را بيني با شمشير از پس تو همي رود و چاهي بيني در پيش او و او همي نبيند، او را بگو: از آن چاه دوري کن، چنان که اگر او تو را گويد تو شاد گردي.(1)
قواعد کلي نصيحت
نکته: نصيحت خلق را سه نشان است: نيکوکاران را ياري دادن، و گذشتن از تقصير بدکاران، و همه خلق را نيک خواستن؛ اصل اين اخلاق نيکو دلي است و جوانمردي و کم آزاري.(2)
از خويشتن آغاز کردن
نکته: درين آيت که فرموده است: «يا أيّهَا الّذينَ آمَنُوا قُوا أنفسَکُم وَ أهليکُم ناراً؛ اي کساني که ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتش بازداريد »(3) فرمان اين است که از تن خويش آغاز کن. و گر از تن خويشتن آغاز نکني، اهل از تو نپذيرند، تا از خويشتن آغاز نکني، به نفع ديگر کسي نرسي.(4)
به دنبال نفع خود نبودن
توصيه و تمثيل: اگر ادعاي نصيحت مي کني، شباني کن نه گرگي! شبان آن باشد که گلّه را فراهم دارد، و به چَرا برد، و به آبشخور برد، نه چون گرگ که در ميان گلّه افتد، و همه را زير و زبر کند، و از بهر شکم خويش برخي را بکشد، و برخي را مجروح کند، و برخي را در جهان آواره کند، و برخي را به صحرا بِرماند، و گرگان ديگر را در پي ايشان. عجبا نيک شباني که تو هستي! فردا از عهده گلّه بيرون تواني آمد، و با خداوند گلّه جواب تواني داد!(5)
تمثيل و توصيه: آيينه اي که در آن صورت نصيحت را بتوان ديد، تويي. آن معاملت که خواهي که با تو کنند، تو با ايشان جز آن مکن. چنان که مي فرمايد: «المؤمن مرآه المؤمن؛ هر مؤمني مؤمنان را چون آيينه است.» خود را آيينه کن تا بداني که با خلق به چه سان معاملت کني. ايشان از تو همان مي خواهند که تو از ايشان مي خواهي.(6)
مسئوليت پذيري و اتمام خيرخواهي
توصيه و تمثيل: اي مرد عارفِ عالمِ عاقلِ! بنگر به تقليدِ هر تقليد کننده اي تا امت محمد را (ص) سر در بيابان تقليد و پنداشت ندهي، و گرگان درنده را سر در پي ايشان ندهي، و آن گاه گويي آنچه بر من تکليف بود بکردم، و بگفتم، چون فرمان نبردند من چه کنم! اي برادران، چنان نبايد کرد. زينهار! که دست شفقت از سر ايشان برنگيريد! شکرانه اين نعمت که خداي – عزّ و جلّ – تو را داده است.
مگوي که آنچه بر من تکليف بود بکردم، و رمه به چراگاه بردم؛ رمه به چراگاه بردي، باز آر! نه که چون شب تاريک گردد، رمه را در دشت در ميان درندگان، و دزد بگذاري و گويي: آنچه بر من بود بکردم مرا گفتي: رمه به چراگاه بر، ببردم. نه در ضمن اين سخن است که به صحرا بر، و مواظبت کن، و باز آر، تا شباني به نصيحت کرده باشي؟ (7)
نيت خدايي در نصيحت خلق
توصيه و تمثيل: بدان که نيت درست آن باشد که مقصود وي آن بود، که خلق راه خدا گيرند و از دنيا رويگردان شوند، براي مهرباني بر خلق، و اگر کسي ديگر پديدار آيد که نصيحت وي سودمند تر بود و خلق را سخن وي بيشتر قبول افتد، بايد که بدان شاد شود؛ چنان که اگر کسي اندر چاهي افتاده باشد و سنگي بر سر چاه بود و ي همي خواهد که به حکم عنايت وي را خلاص دهد و سنگ از سر چاه برگيرد به کوشش بسيار، چون کسي پديد آيد که اين سنگ برگيرد و وي را از اين رنج برهاند، بدان شاد شود. چون اين نصيحت گوي شاد نشود و اندر خود اين حسد بيند، ببايد دانست که مقصود وي آن است که به خود دعوت کند نه به خداي – تعالي(8)
شرايط آمر به معروف
توصيه: بزرگان شرايط کسي که امر معروف کند را چنين ذکر کرده اند:
اول بايد عالم بود؛ که جاهل، امر معروف نداند کردن.
دوم آن که مقصودش رضاي خداي عزّ و جلّ باشد و بزر گ داشتن دين.
سوم آن است که بايد که نرم دلي تمام بود بر آن کس که امر معروف و نهي منکر مي کند. با نهايت دلسوزي نصيحت کند…و چون شفقت بودش، و موافقِ مراج آن کس سخن گويد، و نرم خويي کند و درشتي نکند، زودتر پذيرد.
چهارم آن که صبور بود و بردبار بود تا اگر ضرري کنند، صبر تواند کردن.
و پنجم آن که بايد که وي بدانچه فرمايد، خود عمل کرده باشد تا زودتر پذيرند، که اگر بدان عمل که مي فرمايد ، خود عمل نکرده باشد امر و نهي وي را تأثير نباشد.( 9)
پی نوشت ها :
1ـ گزيده در اخلاق و تصوف، ص261
2ـ صد ميدان، ص61.
3ـ تحريم: 6
4ـ اين برگ هاي پير( مرتع الصالحين)، ص221
5ـ روضة المذنبين، ص176
6ـ اين برگ هاي پير(مرتع الصالحين)، صص187و188.
7ـ روضة المذنبين، صص195و196.
8ـ کيمياي سعادت، ج2، صص242و243.
9ـ اين برگ هاي پير ( مرتع الصالحين،) صص220و221.
منبع:گنجينه ش 81