ورع
حکايت: آورده اند که روزي جماعتي از بزرگان در خانه اي مهمان بودند. خواستند که نامه اي نويسند و دوستي را فرا بخوانند و صاحب خانه بيرون رفته بود. نامه ننوشتند و گفتند
ورع
تعريف ورع (1)
نکته: ورع پرهيزيدن است از ناپسند و از افزون خواهي و دوري کردن از خاطر پريشاني به جهت دنيا. (2)
حقيقت ورع
نکته: حقيقت ورع آن است که هر چه دل نپسندد، دست از آن کوتاه کند، و هر چه مشکوک است خود را از ان بازگيرد.(3)
حکايت: آورده اند که روزي جماعتي از بزرگان در خانه اي مهمان بودند. خواستند که نامه اي نويسند و دوستي را فرا بخوانند و صاحب خانه بيرون رفته بود. نامه ننوشتند و گفتند: شايد که صاحب خانه مرده باشد و اين دوات و کاغذ وارث را باشد، و روا نباشد ما را از اين دوات و کاغذ چيزي نبشتن .(4)
حکايت حاتم اَصم را پرسيدند که هيچ کس تو را به سخني خاموش کرده است ؟ گفت: بلي عيالم مرا خاموش کرده است، آن گاه که او را گفتم: به حج خواهم رفت، نفقه چند خواهي تا کنار بگذارم؟ گفت:چندان که زندگاني من است بگذار. گفتم: زندگاني تو به من نيست. گفتا: روزي هم به تو نيست! چون برفتم زنان او را پرسيدند که حاتم تو را نفقه چه داد تا بازگشتن؟ گفت: من حاتم را روزي خواره دانم نه روزي دهنده، و روزي ده من و او خداي – عزّ و جلّ – است
(5)
اصول ورع
نکته: اصل ورع، پيوسته حساب کشيدن از نفس، راستگويي در سخن، صفا در معاملات، بيرون رفتن از هر شبه اي، پرهيز از هر چيزي که در مورد آن شکي هست، دوري از امر بي فايده، نگشودن در هايي که راه بستن آنها دانسته نيست، مجالست نکردن با کم خردان، همنشيني نکردن با کسي که دين خود را خوار و خفيف مي دارد، مخالفت نکردن با عملي که نه قلب آن را تحمّل مي کند و نه از کسي مي شود فهميد، و قطع رابطه با کساني است که رابطه خود را با خداوند بلند مرتبه قطع کرده اند.(6)
نکته: انسان پرهيزکار به سه اصل محتاج است.
1. چشم پوشيدن از خطاهاي مردم؛
2. نپرداختن به عيوب مردم؛
3. يکي بودن ستايش و بدگويي مردم نزد او ؛(7)
دوام ورع
نکته: حقيقت ورع، احتياط است از مشتبهات، (8) و قناعت اس به اندکي از حلال، ودوربودن از همه آفات، و ترک شهوت راني. و پايداري ورع به احتياط و قناعت است. (9)
پی نوشت ها :
1ـ وَرَع: پرهيز کاري
2صد ميدان، ص26
3ـ رسالة القدس، ص34
4ـ شرح التعرّف، ج3، ص1107
5ـ گزيده در اخلاق و تصوف، ص115
6ـ چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)، صص89و90
7ـ همان، ص89
8ـ مشتبه: آنچه حلال يا حرام بودن آن قطعيت ندارد.
9ـ صوفي نامه، ص93
منبع:گنجينه ش 81