خانه » همه » مذهبی » داستان‌هاي تربيتي

داستان‌هاي تربيتي

داستان‌هاي تربيتي

رسول خدا(ص) خواهر رضاعي(شيري) داشت. روزي خدمت حضرت آمد. پيامبر چون او را ديد شادمان شد و عباي خود را براي او به زمين پهن كرد و او را روي آن نشاند، سپس رو به او كرد و با گرمي و لبخند با وي به گفتگو پرداخت، تا خواهرش برخاست و رفت.

d0d15050 5862 401e 8114 83d92bbd394d - داستان‌هاي تربيتي

12025 - داستان‌هاي تربيتي
داستان‌هاي تربيتي

 

 

راز احترام پيامبر(ص) به خواهر
 

رسول خدا(ص) خواهر رضاعي(شيري) داشت. روزي خدمت حضرت آمد. پيامبر چون او را ديد شادمان شد و عباي خود را براي او به زمين پهن كرد و او را روي آن نشاند، سپس رو به او كرد و با گرمي و لبخند با وي به گفتگو پرداخت، تا خواهرش برخاست و رفت.
اتفاقاً همان‌روز برادر رضاعي‌اش نيز آمد. ولي پيغبر(ص) با او مثل خواهرش رفتار نكرد.
شخصي پرسيد: يا رسول‌الله! چرا به خواهر بيشتر از برادر احترام نموديد؟! با اينكه او مرد بود.(يعني او سزاوار به احترام بود).
حضرت فرمود: چون خواهر نسبت به پدر و مادرش بهتر از برادر خدمت مي‌كند. بدين‌جهت خواهر را بيشتر از برادر محبت كردم.

چگونه به وضع يكديگر رسيدگي مي‌كنيد؟
 

امام‌موسي‌بن جعفر(ع) فرمود:
– اي عاصم! چگونه به يكديگر رسيدگي و به هم كمك مي‌كنيد؟
عرض كرد:
– به بهترين وجهي كه ممكن است مردم به حال يكديگر برسند.
حضرت فرمود:
– اگر يكي از شما تنگدست شود و به خانة برادر مؤمنش بيايد و او در منزل نباشد، آيا مي‌تواند بدون اعتراض كسي دستور دهد كيسة پول ايشان را بياورند و سركيسه را باز كند و هرچه لازم داشت بردارد؟
عرض كرد: نه! اين‌طور نيست.
فرمود: پس آن‌طور كه من دوست دارم شما هنگام فقر و تنگدستي به هم رسيدگي و كمك نمي‌كنيد.

مكافات عمل
 

در زمان حضرت‌موسي(ع) پادشاه ستمگري بود كه وي به شفاعت بنده‌اي صالح، حاجت مؤمني را به جا آورد! از قضا پادشاه و مؤمن هر دو در يك روز از دنيا رفتند! مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نمودند و سه روز عزادار شدند.
اما جنازه مؤمن در خانه‌اش ماند و حيواني بر او مسلّط گشت و گوشت صورت وي را خورد! پس از سه روز حضرت موسي(ع) از قضيه باخبر شد. حضرت موسي(ع) درضمن مناجات با خداوند، اظهار نمود: بار الها! آن دشمن تو بود كه با همة عزت و احترام فراوان دفن شد، و اين‌هم دوست توست كه جنازه‌اش در خانه ماند و حيواني صورتش را خورد! سبب چيست؟ وحي آمد كه اي موسي! دوستم از آن ظالم حاجتي خواست، او هم بجا آورد، من پاداش كار نيك او را در همين جهان دادم.
اما مؤمن چون از ستمگر كه دشمن من بود، حاجت خواست، من هم كيفر او را در اين جهان دادم، حال، هردو نتيجة كارهاي خودشان را ديدند.

شرايط مهماني
 

شخصي اميرمؤمنان علي(ع) را به مهماني دعوت كرد.
حضرت فرمود:
دعوت تو را مي‌پذيرم اما به سه شرط عرض كرد:
آن سه شرط چيست؟ فرمود:
1. خارج از منزل چيزي برايم نياوري!
2. چيزي كه در منزل هست از من مضايقه نكني(هرچه هست از آن پذيرايي كن).
3. خانواده‌ات را هم به زحمت ميانداز!
ميزبان شرايط را قبول كرد و حضرت نيز دعوت او را پذيرفت.
منبع: داستان‌هاي بحارالأنوار محمود ناصري
منبع: قدر شماره: 23

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد