درباره استاد (2)
درباره استاد (2)
شركت در امتحان دورة مدرسي معقول و منقول
پس از ورود به تهران در امتحانات اولين دورة مدرسي معقول و منقول شركت كرد. او با ورود به تهران ابتدا در مدرسه مروي به تدريس شرح منظومه ، شرح اشارات و شفا رو آورد و حدود بيست سال در اين مدرسه به تربيت طلاب و محققين علوم و فرهنگ اسلامي توفيق يافت.
اولين اثر علمي او نيز در سال 1332 با نام اصول فلسفه و روش رئاليسم شكل گرفت كتابي كه به تعبير علامه طباطبائي : « مجلات… و مقالههاي فشرده بود و ما ميخواستيم باز شود مطلب روشن شود و كسي كه اين معني را بتواند برعهده بگيرد مرحوم آقاي مطهري بود. شروع كرد و به بهترين وجهي هم از عهده برآمد. اين است كه ما دو دستي به او ميداديم كه حل كند و حل هم كرد. آن مقداري كه نوشته قابل توجه است و خودش هم صاحب نظر بود.» (21)
تدريس در دانشگاه
سال 1333 آغاز تدريس آزمايشي او بود كه خوش درخشيد و سرمنشأ خيرات و بركات فراواني براي عرصه اصول فلسفه و معارف اسلامي شد. مقالات او در مجلات و نشريات توجه هر خوانندهاي را به خود جلب ميكرد از آن جمله همكاري او در نشريه وزين مكتب تشيع كه در آن روزگار به همت چند طلبه آگاه و مبارز راهاندازي شده بود و البته براثر فشار رژيم دوام نياورد و عمري كوتاه داشت. نقل است كه او براي هر جلسه تدريس و منبر خود ساعتها مطالعه ميكرد و اگر ندرتاً موفق به مطالعه نميشد در آن روز بر كرسي تدريس نمينشست و يا از پله منبر بالا نميرفت. اولين جلسه تفسير قرآن او نيز در همان سالهاي اوليه ورود او به تهران و در انجمن اسلامي دانشجويان آغاز شد.
از سال 1337 با شركت در جلسات انجمن اسلامي پزشكان و ايراد بحثهاي اعتقادي حساس، به پاسخگويي نسل تحصيل كرده توفيق يافت و از اين رهگذر و در طول بيست سال موضوعاتي چون توحيد، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگي از نظر اسلام، صلح امام حسن (علیه السلام) ، امام صادق (علیه السلام) مسأله خلافت، مسأله ولايتعهدي امام رضا(علیه السلام) ، پرورش جسم و استعداد عقلاني، عوامل تربيت اسلامي، فطرت، ربا، بانك و بيمه و… را در آن انجمن به بحث گذاشته، به پرورش نفوس مستعده در آن جمع همت گماشت. در عين تدريس اسفار و ارائه بحثهاي كلامي كلان در پي اطلاع از نياز جوانان و نوجوانان در سال 1339 جلد اول داستان راستان را منتشر كرد و جلد دوم آن نيز در سال 43 با استقبال مواجه شد و بعدها نيز از طرف يونسكو جايزهاي بدان تعلق گرفت.
سفرهاي تبليغي
همزمان با تحصيل در ايام تبليغي به همراه ساير همراهان دست به سفرهاي تبليغي زده راهي مناطق مختلف كشور ميشد. سفر به اراك ، همدان ، اصفهان و نجفآباد از آن جمله بود.
تابستان سال 1326 كه براي زيارت پدر و مادر به فريمان رفته بود از حسن اتفاق، استادش امام خميني نيز به مشهد مشرف شد و اين بهانه ميشد كه وي را به فريمان دعوت كند و چند روزي در خانه پدري از استاد خود پذيرايي كرده و محبت قلبي خويش را به او بيش از پيش بنماياند.
مجله زن روز
استاد مطهري در سال 1345 ابراهيم مهدوي در مجله زن روز مطالبي در مورد حجاب و زن نوشت كه استاد بدون پروا از اينكه ديگران چه خواهند نوشت و چه خواهند گفت با انتشار يك سلسله مقالات در همان مجله پاسخ ياوهگوييهاي آن فرد را
داد و بعدها همان مقالات را با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام« منتشر كرد كه بسيار مورد استقبال قرار گرفت.
مقابله با ناسيوناليسم منفي
در موقعيتي كه رژيم شاهنشاهي بيشترين تكيه را بر رواج ناسيوناليسم داشت و ارزشهاي ناسيوناليستي را در كشور از سطح خانواده تا دانشگاه رواج ميداد و گروههاي چپ هم بر اين مسئله تكيه ميكردند و در اين زمينه نقطه مشتركي با رژيم شاهنشاهي داشتند، او متوجه خطرات رشد اين احساسات ناسيوناليستي شد و كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» را نوشت و نشان داد كه اسلام و ايران در فرهنگ ملي و اسلامي ما دو مقوله جدا از هم نيستند و همه چيزهايي كه ما به آنها افتخار ميكنيم، نشأت گرفته از اسلام است.(22)
****
فعاليتهاي سياسي ـ مبارزاتي
فدائيان اسلام
با سقوط ديكتاتوري رضاخاني و فرار او از كشور در شهريور 1320 ايران چونان زمين خلاصي يافته از زمستان سرد، تنفس بهاري خويش را آغاز كرد و موج آزاديخواهي در كشور دوباره نضج گرفت و بارزترين و شورانگيزترين حركت سياسي توسط جواناني مخلص كه بعدها نام فدائيان اسلام بر خود نهادند صورت گرفت و مطهري هم دور و نزديك اين حركت را دنبال ميكرد و گاه از آنان پشتيباني و زماني به نقد برخوردهاي تند آنان مينشست و آنان را به تسليم و خضوع در برابر مرجعيت بزرگ شيعه فرا ميخواند.
دعوتنامه شاه
شاه گفته بود كه اساتيد دانشگاه جمع بشوند و راجع به مواد انقلاب سفيد نظرياتي بدهند و اگر انتقاداتي دارند بكنند، در همين رابطه هم آقاي مطهري را دعوت كرده بودند و نامه تهديدآميز بود كه اگر نياييد چنين و چنان ميشود، و ايشان گفتند من نميروم هر چه ميخواهد بشود.(23)
با شروع نهضت روحانيت در سال 41 به رهبري امام خميني مطهري نيز از جان و دل به تقويت مواضع امام پرداخت و بهاي آن را نيز در شب عاشوراي سال 42 پس از بازگشت از سخنراني در خيابان پيروزي پرداخت و به اسارت عوامل رژيم شاه درآمد.
همسر استاد ميگويد :
« شب عاشورايي بود كه ايشان سخنراني عجيبي كرده بودند و به منبريها گفته بودند كه بايد واقعيت را بگوييد و در مقابل هر نوع حادثه و گرفتاري بايستيد. بعد از سخنراني بود كه نيم ساعت بعد از نيمه شب ايشان به منزل آمدند. منزل ما يك حياط 100 متري در كوچه دردار بود. آن روز بچهاي دوماهه نيز داشتم ايشان طبق معمول كه يك ذرّه پنير يا كره ميخوردند همان شام مختصر را از من طلب كردند و من رفتم شام بياورم. در زدند و استاد براي باز كردن در به طرف حياط رفتند. آنها دائم مطهري را ميكشيدند و ايشان ميخواستند لباس عوض كنند ولي اجازه نميدادند. من آمدم جلو ايشان به من گفتند : «لباسهاي مرا بياور» در جيب قباي ايشان پُر بود از اعلاميه و دفتر تلفن و مدارك من فوراً رفتم و قباي ديگري براي ايشان آوردم.
آن شب ايشان را دستگير كردند و نزديك به دو ماه زنداني بودند. وقتي آزاد شدند در اولين ديدار با من، خنديدند و گفتند : اگر كار تو نبود و آن قبا را عوض نكرده بودي رازهاي ما كشف شده بود. تو خيلي زرنگي كردي.» پاكروان رئيس وقت ساواك، در مورد بازداشت استاد، خطاب به دادستان ارتش مينويسد :
« مرتضي مطهري فرزند محمد حسين… در تاريخ 15/3/42 به اتهام اقدام بر ضد امنيت داخلي مملكت دستگير و در حال حاضر در زندان شهرباني كل كشور بازداشت ميباشد. عليهذا خواهشمند است دستور فرماييد نسبت به صدور قرار بازداشت مشاراليه اقدام مقتضي معمول و نتيجه را به اين سازمان اعلام نمايند.»
عليرغم جو موجود ، تنگي جا در زندان و شرايط غيرقابل تحمل فضاي حاكم بر بازداشتگاه 65 زنداني كه همه از علما و مبلغان برجسته كشور بودند روزگار را بر خود تنگ نكرده و با تشكيل نشستهاي دوستانه علمي و فكاهي اوقات زندان را برخود گوارا مينمودند.
فشار مردم و مهاجرت علماي درجه اول بلاد ايران به تهران سبب شد كه روحانيون زنداني پس از تحمل 40 روز حبس از زندان آزاد گردند. استاد مطهري روز 26 تير 1342 آزاد گرديد.
همكاري با هيئتهاي مؤتلفه اسلامي
مشاركت او در شكلگيري هيئتهاي مؤتلفه كه در آن روزگار نقش چشمگيري در سازماندهي تظاهرات و فعاليتهاي سياسي و پخش اعلاميههاي امام در سراسر كشور را داشت قابل توجه است و به فرمان رهبري نهضت استاد مطهري به همراه دكتر بهشتي و حجج اسلام انواري و مولايي و غفوري شوراي فقهاي مؤتلفه را تشكيل داده و در تدوين ايدئولوژي گروه نقش اساسي را ايفا مينمايند. كتاب «انسان و سرنوشت« او محصول تدريس در اين جمع است.
ساواك در 20/4/1344 و در بازجويي از يكي از اعضاي هيئتهاي مؤتلفه از تدوين جزوهاي تحت عنوان انسان و سرنوشت كه جهت تدريس در هيئتهاي مؤتلفه تنظيم شده بود آگاه ميشود.
پس از تبعيد رهبري نهضت مسئوليت مطهري صد چندان شد و لذا در دوران 16 ساله مبارزات روحانيت به جوابگويي به شبهات و سمپاشيهاي دو جبهة راست (سلطنت طلب) و (چپ) و جلوگيري از ايجاد يأس در مبارزات طلاب و دانشجويان و ساير مبارزان پرداخت.
حسينيه ارشاد
بنيان نهادن حسينيه ارشاد در سال 1346 نيز از جمله شيوههاي نوين مبارزه فرهنگي او در اوج غربت دين و دينداري بود كه البته براي او پايان غمانگيزي داشت :
« مرحوم استاد بنيانگذار حسينيه ارشاد بودند. در آن روزي كه تبليغ اسلامي جز روضهخوانيها آن هم به صورت ناقص وجود نداشت و مركزي هم براي تبليغ اسلام به صورت صرفاً تبليغ و با توجه به انگيزههاي تازه اسلامي يافت نميشد، ايشان به اين فكر افتادند كه مركزي براي اين گونه تبليغات بايد بوجود بيايد. و چون فردي بود كه شديداً معتقد به اهل بيت بود و علاقهمند به نام و ياد خاندان پيامبر اسلام نام آنجا را حسينيه گذاشت.» (24)
در پي برخي خودسريهاي مدير داخلي حسينيه ارشاد، استاد مطهري در سال 1349 مجبور به ترك حسينيه گرديد. بخشي از پايان غمانگيز ماجراي حسينيه ارشاد را بخوانيد :
« در سال 49 يك مسئلهاي پيش آمد، بين آقاي مطهري و آقاي ميناچي و آن به اين صورت بود كه آقاي ميناچي كه به عنوان مدير داخلي حسينيه انتخاب شده بود، عملاً دست آقاي مطهري و ديگران را از همه كارهاي داخلي حسينيه كوتاه كرده بود. انتخاب سخنران، انتخاب مجلس، جلسات گوناگون و چاپ و نشر. آقاي مطهري ميگفت خوب اينكه نميشود، ما يك مؤسسه را بوجود آوردهايم مردم اينجا را متعلق به ما ميدانند ما ندانيم اينجا كي سخنراني ميكند يا مثلاً چه موقع كتابش ميخواهد چاپ بشود يا چه مطالبي گفته ميشود. استاد مطهري جزء هيئت امناي سه نفره بود و در مقابل، ميناچي به اعتراضهاي ايشان اعتنايي نميكرد. اين بود كه عملاً آقاي مطهري فريادش به جايي نميرسيد… آقاي مطهري به عنوان اعتراض گفتند تا وقتي كه ايشان خودسرانه در حسينيه كار بكند من نميتوانم در حسينيه باشم و من عملاً كنارهگيري خودم را از حسينيه اعلام ميكنم تا همه بدانند كه من نيستم…» (25)
مطهري در اوج اختناق حاكم بر كشور در پاسخ مراجعين براي امر تقليد همگان را به تقليد از امام ارجاع ميداد. او در جايي گفته بود :
« ايشان از لحاظ علمي ابتكاراتي در فقه دارند كه مخصوص خودشان است. اگر تا ده سال ديگر خداوند اين آقا را زنده نگه دارد، تحولي در ايران به وجود خواهد آمد.»(26)
يا در پاسخ ديگري گفته بود :
« در درجه اول آقاي خميني. به نظر من در بودن آقاي خميني بيانصافي است كه از كس ديگري تقليد كنيد… تقليد از حاج آقا روحالله لذت ديگري دارد.»(27)
*وكالت از سوي امام خميني در سال 1347
استاد مطهري از سوي امام خميني اجازه در امور حسبيه شرعيه را دريافت نمود. متن اين اجازه نامه بدين شرح است :
«بسمالله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين، والصلوه والسلام علي محمد و آله الطاهرين و لعنةالله علي اعدائهم اجمعين. و بعد، جناب مستطاب عماد العلمأالاعلام و حجتالاسلام آقاي حاج شيخ مرتضي مطهري ـ دامت افاضاته ـ مجازند در امور حسبيه و شرعيه كه در عصر غيبت ولي امر ـ عجلالله تعالي فرجه ـ از مختصات فقيه جامعالشرايط و منوط به اذن اوست : «فلهالتصدي لما ذكر مع مراعاة الاحتياط» و نيز مجازند در اخذ سهم مبارك امام ـ عليهالسلام ـ و صرف نصف آن را در مواردي كه براي علو اسلام و ترويج احكام مقدسه و تشييد مباني دين حنيف مفيد است و ايصال نصف ديگر را نزد حقير براي صرف در حوزههاي مهمه اسلاميه. و وكيل هستند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار صلاح و اخذ و صرف و ايصال به نحوي كه مذكور گرديد.
«و اوصيه ـ ايدهالله تعالي ـ بما اوصي به السلف الصالح من ملازمة التقوي و التجنب عنالهوي و التمسك بعروةالاحتياط فيالدين و الدنيا و ارجو من جنابه ان لاينساني من صالح دعواته» والسلام عليه و علي اخواننا المؤمنين و رحمةالله و بركاته. به تاريخ 24 شهر ذيالحجة الحرام 1388 روحالله الموسوي الخميني»(28)
كمك به فلسطين
در سال 1349 به خاطر صدور اعلاميهاي با امضاي ايشان و حضرت علامه طباطبائي و آيتالله حاج سيد ابوالفضل مجتهد زنجاني مبني بر جمع اعانه براي كمك به آوارگان فلسطيني و اعلام آن طي يك سخنراني در حسينيه ارشاد به ساواك احضار شد. اين در حالي بود كه ساواك چند روز پس از اطلاع از صدور اين بيانيه دستور كنترل 24 ساعته و شنود تلفن استاد را صادر كرده بود.(29) در سندي از ساواك چنين ميخوانيم:
از : 316 تاريخ : 3/9/49
گزارش
درباره : شيخ مرتضي مطهري شغل واعظ
محترماً معروض ميدارد :
بهطوري كه خاطر عالي مستحضر است چندي قبل سه نفر از روحانيون افراطي تهران و قم به اسامي شيخ مرتضي مطهري، سيد ابوالفضل موسوي زنجاني و محمدحسين علامه طباطبائي با انتشار اعلاميههايي از مردم درخواست كردند به منظور كمك به آوارگان فلسطين كمكهاي نقدي خود را به حسابهايي كه از طرف آنان در بانكهاي ملي ايران، صادرات و بازرگانان باز شده واريز نمايند. در اجراي اوامر صادره چندين بار با شيخ مطهري تماس حاصل و به وي توصيه شد با توجه به اينكه وجوه مذكور از طريق سفارتخانههاي عربي فرستاده ميشود به مصرف حقيقي نميرسد. اصلح است در ايران صرف كارهاي خير از قبيل تأسيس مدرسه، مسجد و مؤسسات خيريه برسد يا در اختيار جمعيت شيروخورشيد سرخ قرار گيرد تا از اين طريق در امور عامالمنفعه خرج شود : نامبرده اظهار داشته وظيفه شرعي آنان حكم ميكند وجوهي كه از طرف مردم به عنوان امانت در حسابهاي آنان واريز شده به فلسطين فرستاده شود و چنانچه در جايي غير از محل مورد نظر مردم صرف شود متهم به خيانت در امانت خواهند شد لذا از اجراي خواسته ساواك معذور است. چون مشاراليه در دفعات قبل با جسارت تمام از انجام دستور سرپيچي ميكرد لذا در آخرين بار شديداً به وي اخطار شد چنانچه اين وجوه به خارج از كشور فرستاده شود به اتهام خيانت به مملكت تحت پيگرد قرار خواهد گرفت لذا قول داد از ارسال پول مذكور به عنوان آوارگان فلسطين خودداري نمايد.
با عرض اينكه مراتب به ساواك تهران اعلام گرديد و خواسته شد با تمام امكانات از مطهري و ابوالفضل موسوي مراقبت نمايند كه چنانچه قصد ارسال وجوه موصوف را به فلسطين دارند قبل از اجراي تصميم خود مراتب را اعلام نمايند تا تصميم مقتضي اتخاذ شود. مراتب جهت استحضار معروض گرديد.
رونوشت به پروندههاي ابوالفضل زنجاني و محمدحسين علامه طباطبايي ضميمه شد. در پرونده مرتضي مطهري بايگاني شود. 5/11/49
برابر نظريه اقدام شود. 20/10
در سندي ديگر با عنوان : «جمعآوري وجه جهت سازمان الفتح» اداره كل سوم در تاريخ 31/2/49 با تنظيم خلاصه سابقه استاد مطهري چنين مينويسد :
« الف ـ شيخ مرتضي مطهري فرزند حسين شغل استاد دانشكده الهيات، از روحانيون افراطي و طرفدار نهضت به اصطلاح آزادي است كه در تاريخ 15/3/42 به اتهام اقدام بر ضد امينت داخلي كشور دستگير و در تاريخ 26/4/42 از زندان آزاد و سرانجام قرار منع پيگرد درباره وي صادر شده است. شخص مذكور مدتي بجاي سيد محمود طالقاني در مسجد هدايت نماز جماعت برگزار مينموده و همواره در گفتار و مذاكرات خود مطالب تحريك آميز و انتقادي بيان مينمايد كه از جمله در تاريخ 31/4/43 به طور خصوصي اظهار داشته مردم بس كه مبارزه كردند و نتيجه نگرفتند خسته شدند و همگي مأيوسند مخصوصاً جبهه ملي كه روي همين اصل عقب نشيني كرد و سران نهضت آزادي هم تنها روي ايمان آنها بود كه ايستادگي كردند. وظيفة ما روحانيون و وعاظ است كه نگذاريم مردم از مبارزة خود نااميد شوند بلكه بايد آنها را اميدوار سازيم و روحية آنان را تقويت كنيم. مشاراليه روز 17/7/48 ضمن سخنراني در حسينيه ارشاد مطالبي در مورد نهضت آزاديبخش اسلام ايراد و افزود: با شعار زنده باد و مرده باد نميتوان آزاد شد و آزادي معنوي با آزادي اجتماعي همراه است. اسلام گفته است هيچكس در اجتماع نميتواند برتر و بهتر از ديگري باشد و قرآن اين حق را داده كه اگر كسي داراي قدرت شد و بر ضعيف ستم نمود و قوانين اسلامي را ناديده گرفت او را از مقام خود به زير بكشند و حق خود را از وي بگيرند. سپس اضافه كرده چرا مردم از يك مقامي كه در رأس قرار دارد با نام و القاب ستايش كننده او را صدا ميكنند؟ فقط خداست كه بايستي مورد ستايش قرار گيرد.
نامبرده روز 10/9/48 در سالن امتحانات كوي دانشگاه تهران تحت عنوان انسانيت در مكتب علي صحبت و اظهار نموده: استعمارگران غربي ميكوشند تا ما را در قيد و بند اسارت نفس خود نگهداشته و حس آزاديخواهي و آزادي طلبي را از ما سلب كنند.»
و لذا سپهبد ناصر مقدم ذيل اين خلاصه سابقه مينويسد :
«صلاحيت استادي ندارد به اداره كل 4 منعكس گردد. 3/3/49»
گزارشگران ساواك از شركت او در سمينار دبيران علوم ديني كه از تاريخ 11/5/49 به مدت پنج روز در باشگاه فرهنگيان مشهد تشكيل شده بود جلوگيري كرده و اظهارات او را تحريكآميز و برخلاف مصالح كشور دانسته مينويسند :
« او اظهار داشته كه اين سمينار جنبه تشريفاتي دارد نه جنبه ديني براي اينكه تمام دستگاههاي دولت در اين مملكت با دين مبارزه مينمايند و مردم را به بيديني دعوت ميكنند. [مطهري] نسبت به نثار تاج گل بر پيكر رضاشاه اعتراض كرده و گفته آيا دبيران علوم ديني هم بايد بتپرست باشند.»
پس از ارسال اين گزارش به مركز كه طي آن خبر از اقدام جهت بركناري شهيد مطهري از سمت استادياري دانشكده الهيات ميدهد، ناصر مقدم مقام عالي امنيتي ذيل گزارش مينويسد :
«تحت مراقبت قرار گيرد.»(30)
پی نوشت ها :
21ـ ويژهنامه استاد مطهري، حزب جمهوري اسلامي، ص 125 به نقل از آيتالله جوادي آملي، ص 28
22ـ پارهاي از خورشيد، ص 424.
23ـ ويژهنامه ششمين سالگرد شهادت آيةالله مرتضي مطهري، حزب جمهوري اسلامي، ص 41
24ـ يادنامه ششمين سالگرد شهادت آيتالله مرتضي مطهري ص 302 به نقل از آيتالله خامنهاي.
25ـ همان منبع، ص 315.
26ـ پارهاي از خورشيد. به نقل از حجةالاسلام محمد محدثي ص 389.
27ـ همان منبع، ص 170 و 175.
28ـ صحيفه امام جلد 2، صفحه 221.
29ـ ر. ك: سند شماره 14793/20 همورخه 26/2/49
30ـ ر. ك : سند مورخه 14/6/49
منبع: استاد مطهري به روايت اسناد ساواك / مركز بررسي اسناد تاريخي
ادامه دارد…