خانه » همه » مذهبی » مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (2)

مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (2)

مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (2)

از ويژگي هاي بارز و مهم قرآن کريم در معرفي ذات خداوند هستي، تنزيه و پيراستگي خداوند است از هر گونه شرک و همتا داشتن. به عبارت ديگر الهيات قرآن بيش از هر چيزي بر «يگانگي و وحدانيت خدا» تکيه کرده و شعار نخستين قرآن اين است که «لا اله الّا الله». اين شعار در قرآن بيش از 60 بار با عبارت هاي گوناگون آمده است. حتي در

a857810b bacd 4c5c b707 3dd939b362c0 - مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (2)

m489 - مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (2)
مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (2)

 

نويسندگان: دکتر سيد تقي کبيري و محمدرضا نورآبادي

 

دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوي

براي بررسي و تحليل بيشتر اين اوصاف به بخشي از آنها اشاره مي شود:
 

1- يگانگي خدا:
 

از ويژگي هاي بارز و مهم قرآن کريم در معرفي ذات خداوند هستي، تنزيه و پيراستگي خداوند است از هر گونه شرک و همتا داشتن. به عبارت ديگر الهيات قرآن بيش از هر چيزي بر «يگانگي و وحدانيت خدا» تکيه کرده و شعار نخستين قرآن اين است که «لا اله الّا الله». اين شعار در قرآن بيش از 60 بار با عبارت هاي گوناگون آمده است. حتي در سوره آل عمران آيه 18 دو بار آمده است: «شَهِدَ اللهُ اِنَّهُ لا اِله الّا هُو وَ الْمَلائِکَةُ وَ اوُلوُالْعِلم قائماَ بِالْقِسْط لا اِلهَ اِلّا هُو الْعَزيزُ الحَکيم» در حقيقت يگانگي و توحيد مطرح شده در قرآن، توحيد به معناي حقيقي کلمه است يعني يگانگي در تمام ابعاد وجود ذات پروردگار. به عبارتي توحيد در ذات، توحيد در صفات و… براي تبيين بيشتر مطلب به بعضي از ابعاد آن اشاره مي شود:

الف) توحيد ذاتي:
 

قرآن کريم در عالم هستي فقط يک خدا را براي بندگانش معرفي کرده است و از خداي يگانه و واحد سخن مي گويد، خدايي که در ذاتش همتايي نداشته و از هر گونه شريک و مانند، منزّه و پاک است قرآن کريم نه تنها سخن از خداوند واحد و يگانه به ميان مي آورد بلکه اساساً فرضيّه چند خدايي را در موارد متعدّد ابطال و ردّ مي کند.
قرآن در يکي از براهين عقلي خود وجود خدايان متعدد را عامل فساد در آسمان ها و زمين مي داند و مي فرمايد: «لَوْ کانَ فيهِما اِلهَهٌ اِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللهِ رَبُ الْعَرْشِ عَمّا يَصِفُونَ» (انبياء/22) يعني اگر در آنها خداياني جز خداوند مي بود هر آينه فاسد مي شدند پس منزّه است خداوندي که پروردگار عرش است از آنچه مي ستايند.
قرآن کريم براي تکميل برهان خود، خدا را از داشتن فرزند (که مورد ادّعاي پيروان اديان تحريف شده قبلي مثل مسيحيّت و يهوديّت بود) مبرّا و منزّه مي داند و مي فرمايد: « مَا اتَّخَذَاللهُ مِنْ وَلَدٍ و َ ما کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ اِذاً لَذَهَبَ کُلُّ اِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلي بَعْضٍ سُبْحانَ اللهِ عَمّا يَصِفُونَ» (مؤمنون/91) از بررسي آيات مربوط به توحيد ذاتي و خصوصاً تکرار لفظ «لا اِلهَ اِلّاَ الله» در قرآن، به دست مي آيد:
اولاً: خداي معرفي شده در قرآن، خداي يگانه بي همتاست و از شريک و زاد و ولد منزّه است و اين امر يک مسأله کاملاً عقلاني است و پشتوانه براهين يقيني دارد.
ثانياً: نشانه اين است که معبود شايسته پرستش فقط خداي واحد است. و عبادت و پرستش خدايان متعدّد و يا اعتقاد به چند خدايي، مردود و از نظر عقلي باطل مي باشد و انسان را در پرتگاه ضلالت و گمراهي و بدبختي قرار مي دهد.

ب) توحيد در خلق و امر:
 

آيات قرآن کريم نه تنها ذات خداوند را يکي دانسته و او را از شريک داشتن مبرّا مي داند بلکه در آفرينش هستي و افاضه فيض به موجودات آن نيز قائل به وحدانيت و يگانگي است. و همه مخلوقات را در نهايت به خداوند متصل مي کند و از شرک در خلقت و به عبارتي با شرک افعالي مبارزه مي کند.
در اولين آياتي که خداوند به پيامبر خاتم نازل مي کند اين امر را خاطر نشان مي کند که خلقت عالم به دست اوست، و مخلوقات عالم نهايتاً فعل و اراده او هستند. علاوه بر اين در آيات ديگري، خداوند به صورت صحيح خالق همه چيز معرفي شده است. در عين حال که تأکيد بر يگانگي او نيز شده است.
«قُلِ اللهُ خالِقُ کُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (رعد / 16)
در قرآن کلمه «خلق» 9 بار به صورت اسم و 151 بار به صورت فعل استعمال شده است و در تمامي اين موارد موضوع آفريدن و خلق کردن و ايجاد نمودن به خداوند نسبت داده شده است اگر چه مسلم است که خداوند امور اين عالم را با اسباب و مسببّات قرار داده است ولي خداوند مسبّب الاسباب عالم هستي است.

ج) توحيد در عبادت:
 

آنجايي که در قرآن معتقد به وجود يک مؤثّر حقيقي و مطلق در عالم وجود بوده و توحيد ذاتي شعار اصلي آن است لذا در جاي جاي قرآن، دعوت به سوي عبادت و سر سپردگي به خداي يگانه به چشم مي خورد. و انسانها از عبادت غير خدا و شريک و همتا قرار دادن براي او و اطاعت و تبعيّت از غير خالق هستي پرهيز داده شده اند. که به عنوان نمونه مي توان به آيات 21 و 22 سوره بقره در اين مورد اشاره نمود. در جاي ديگر، قرآن کريم بعد از اينکه از گروهي خبر مي دهد که براي خداوند شريکاني از جن قرار داده و يا براي او پسران و دختراني قايل شده اند، با يک برهان عقلي وجود خداي يگانه را اثبات و آنها را به پرستش و عبادت او امر مي کند. آيات 100 تا 102 سوره انعام ناظر بر اين امر است.
آيات ياد شده و ده ها آيه ديگر قرآني، پيرامون دين مبين اسلام را دعوت مي کنند که خداي يگانه را بپرستند و از عبادت اصنام دروي گزينند و حتّي در قرآن تأييد ضمني نيز بر خدايان دروغين و ساختگي و يا تشويق ضمني بر عبادت و اطاعت آنها وجود ندارد.

2- بي نيازي خدا:
 

از جمله چيزهايي که در بررسي آيات قرآن کريم، در موضوع توصيف خداوند، بدست مي آيد اين که خداي قرآن، خداي بي نياز مطلق است، يعني همان صفتي که خالق مطلق هستي بايد داشته باشد. چرا که وجود ذرّه اي نياز و ذرّه اي وابستگي در ذات باري تعالي، او را از درجه خداوندي ساقط و به يک موجود نيازمند و محتاج تبديل خواهد کرد و چنين موجودي شايستگي خداي واقعي و حقيقي را نخواهد داشت. بنابراين خداوند در ديدگاه قرآن هيچگونه نيازي به ديگر موجودات و به اعمال و رفتار آنان ندارد و البته خود قرآن براي رفع اين توهّم، مواردي را که احتمال دارد وجود خداوند به صورت نياز مطرح شود عنوان نموده و آنها را ردّ مي کند که عبارتند از:

الف) بي نياز از زاد و ولد:
 

يکي از صفات خداوند که در آيات مختلف عنوان گرديده، صفت «غني» است که به معني «هميشه بي نياز» بوده است و مجموعاً در قرآن 18 بار به کار رفته است. قرآن کريم از جمله جاهايي که اين صفت را به خداوند نسبت مي دهد جايي است که گروهي، افتراي داشتن فرزند را به خداوند نسبت دادند و قرآن نيز با استناد به اينکه خداوند غنيّ مطلق است اين موضوع را ردّ و خداوند را منزّه از داشتن فرزند معرفي مي کند. سوره يونس آيه 68 و سوره انعام آيه 101 به اين مهم اشاره دارند. شايد به خاطر تأکيد بر عدم زاد و ولد در مورد خداوند، در سوره توحيد بعد از اينکه خداوند به صفت «صمد» يعني بي نياز و پناه نيازمندان متّصف مي شود به دنبال آن زاد و ولد در مورد باري تعالي مردود شمرده مي شود. (توحيد / 2و 3)

ب) بي نياز از انفاق:
 

يکي از دستورات خداوند احدّيت بر بندگان خود، توجه به فقيران و مستمندان جامعه و انفاق و احسان بر آنهاست. البته اين احسان و انفاق بايد در راه خدا باشد و با قصد قُربةً اِلَي الله انجام گيرد.
در آيه 195 سوره بقره، خداوند انسان را ترغيب به انفاق مي کند. توجه به اين آيه باعث اين سؤال مي شود که آيا خداوند به اين انفاق و احسان بندگان نياز دارد؟ اگر نيازي به آن ندارد چرا فرمان مي دهد که در راه خداوند انفاق کنيد؟ جواب اين سؤال را خود قرآن، به خوبي در آيه 38 سوره محمّد مي دهد زيرا که در نگاه قرآن ثمره انفاق يا عدم آن به خود انسان برمي گردد. چرا که خداوند غني است و هيچ نيازي به انفاق بندگان ندارد. در جاي ديگري صراحتاً مطرح مي کند که گوشت قرباني و خون آن به خداوند نمي رسد بلکه اين امر زمينه تقوا و پرهيز کاري شماست.

ج) بي نيازي از ايمان و عبادت بندگان:
 

قرآن کريم سعادت و خوشبختي انسان را در ايمان به خداوند مي داند، البته اين دليل بر نياز خداوند بر عبادت بندگانش نيست و اگر قرآن سفارش در اين مورد داشته، سوق دادن بشر به رشد و کمال مد نظر بوده است. حضرت موسي (ع) خطاب به کساني که در مقابل دعوت او عناد نموده و راه کفر را پيشه خود قرار مي دادند مي فرمودند: «نه تنها شما بلکه اگر اهل زمين نيز کفر بورزند براي خداوندِ غنيّ ستوده تأثيري ندارد.(ابراهيم / 8)

د) بي نياز مطلق:
 

خداوند غني مطلق است و اوست که همه حاجت ها را برآورده مي کند.
در سوره فاطر آيه 15 مي خوانيم «يا اَيُهَّاالنّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَي اللهِ وَاللهُ الغَنِيُ الْحَميدُ.» البته دليل بي نيازي خداوند اين مهم است که وي خالق همه هستي است و مالک حقيقي و واقعي آنها مي باشد. قرآن کريم براي محکم کاري در يکي از آيات خود، واژه «غني» را با قيد «عالمين» استعمال مي کند تا بي نيازي مطلق خداوند را بر جهانيان و هستي ثابت کند:
«وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِيُّ عَنِ الْعالَمينَ.» (آل عمران / 97)
کارشناس ارشد اديان و عرفان – حق التدريس دانشگاه آزاد واحد خوي
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد