جایگاه حشر در قرآن و سنت
جمع حُشُورْ : (يَوْمُ الحَشْرِ) : روز رستاخيز، روز محشر.(1)
الحَشر : نيزههاي باريك، گوش لطيف و باريك.(2)
جایگاه حشر در قرآن و سنت
منبع : سایت راسخون
فصل 1 : معناي حشر
1-1- معناي حشر از لحاظ لغوي
الحَشْر : گرد آمدن، جمع شدن، اجتماع و گرد آمدن، جماعت، گروه، جمعيت
جمع حُشُورْ : (يَوْمُ الحَشْرِ) : روز رستاخيز، روز محشر.(1)
الحَشر : نيزههاي باريك، گوش لطيف و باريك.(2)
1-2- معناي حشر از لحاظ اصطلاحي
برانگيخته شدن مردم در روز قيامت.
جمع كردن و گردآوري اجزاء پراكندهي چيزي كه عين همان اجزاء پراكنده جمع آوري شود.(3)
1-3- حشر از نظر قرآن
قرآن كريم ميفرمايد :
«وَ تَرَي الارضَ هامِدَةً فَاِذا اَنزلنا عَليها الماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ اَنْبَتَتْ زَوجٍ بَهَيجٍ ذلكَ بِاَنَّ الله هُوَ الحَقُّ وَ اَنَّه يُحييِ المَوتي وَ اَنَّه عَلي كُلِّّ شَيءٍ قَديرٌ» حج/ 6- 5
زمين را ميبيني جامد و افسرده و بيروح و بيجنبش، امّا همين كه باران بر آن ميپاشيم به جنبش و حركت در ميآيد و فزوني ميگيرد و انواع گياههاي بهجت افزا ميروياند، اين از آن جهت است كه خدا حق مطلق است و نظام زنده كردن مردهها در قبضهي قدرت اوست و، اوست كه بر هر چيزی تواناست، قادر مطلق و تواناي مطلق است.
در همه عالم وجود- چه در موجودات جاندار و چه بيجان- يك نظم و حساب و تأليف و هماهنگي بين موجودات هست كه تمام عالم به منزلهي يك پيكر ديده ميشود. بين اجزا و اعضاي يك پيكر، ارتباط و اتصال و هماهنگي است و نمودار ميسازد كه يك مشيت و يك تدبير كلي در همهي عالم هست كه به عالم وحدت و هماهنگي ميدهد؛ مينماياند كه اجزاي اين عالم به خود واگذاشته نيست كه هر جزئي و هر ذرهاي بدون آنكه هدفي در ضمن اين مجموعه و وظيفهاي در داخل اين دستگاه داشته باشد كاري انجام دهد؛ بلكه به عكس، وضع عالم و جهان دلالت دارد كه هر ذرهاي و هر جزئي مانند پيچ يا مهره يا چرخ يا ميله يا لولهاي است كه در يك كارخانه گذاشته شده كه در عين اينكه يك كاري به تنهائي انجام ميدهد، كار او با كار ساير اجزاي اين كارخانه مربوط و وابسته است و به تغييري كه در قرآن مجيد آمده همهي موجودات عالم با همه قوا و نيروهايي كه دارند «مسخّر» يك مشيّت و يك اراده ميباشند، اين همان راهي است كه معمولاً از راه نظم و انتظامي كه در كار عالم است به وجود ناظم و نظم دهنده، اعتراف ميكنند؛ انسان از اين راه خداوند را در جلوهي نظم و صنع و اتقان ميبيند(4)
اما در خصوص مورد جانداران درس ديگري است و آن اينكه خداوند به موجودات مرده حيات ميبخشد؛یعنی علاوه بر نظم و انتظام بین اجزای مادی وجود این وجود ، یک حقیقت و کمالی را که فاقد است به او می بخشد. ذرات مردهي عالم را به هر صورت و هر شكل كه نظم و ترتيب بدهيم، نظم و ترتيب قادر نيست كه حقيقتي را كه موجود نيست موجود كند؛ اما در مورد جانداران تنها نظم و تشكل نيست، بلكه حقيقتي وجود دارد افاضه ميشود. در مادهي مرده زندگي نيست، زندگي پيدا ميشود، شعور و ادراك نيست، شعور و ادراك پيدا ميشود، احساس و ادراك و لذت نيست، همه اينها پيدا ميشود، اين است كه ما خداوند را در موجودات زنده در لباس بخشندگي و فياضيّت و تكميل و افاضهي وجود و كمال، در لباس قبض و بسط، احياء و اماته ميبينيم؛ ميبخشد و ميگيرد، موجود ميكند و معدوم ميسازد.(5)
آياتي كه در اين زمينه است دو، سه دسته است : يك دسته آياتي است كه موضوع زنده شدن زمين را براي دلالت و راهنمايي توحيد ذكر كرده، دسته ديگر، آياتي است كه به عنوان نمونهاي از قيامت ذكر كرده است، دسته سوم، آياتي است كه براي هر دو موضوع آورده است.
فصل 2 : انواع حشر
2-1- حشر خلايق
پس از آنكه در صور دميده شد، تمام خلايق و نفوس زنده ميشوند و به پا ميخيزند.
قرآن كريم در اين باره ميفرمايد : «يَومَ يَسمَعُونَ الصَّيحهَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُرُوجِ» ق/42
روزي كه همگان صيحه رستاخيز را به حق ميشنوند، آن روز، روز خروج از قبرهاست.
يعني پس از شنيدن صيحه، همه از جايگاه خود خارج ميشوند كه اين بيرون آمدن از قرآن كريم در برخي از آيات با شتاب و سرعت توصيف كرده است : «يَومَ يَخرُجُونَ مِنَ الاَجداثِ سِراعاً كَاَنَّهُم اِلي نُصُبٍ يُوفِضُونَ» معارج/43
پس بار ديگر در صور دميده ميشود، ناگهان همگي به پا ميخيزند و در انتظار حساب و جزا هستند.
از مجموعهي آيات استفاده ميشود كه زنده شدن خلايق و حشر، دفعي و يك مرتبه صورت ميگيرد : «يَومَ تَشَقَّقُ الاَرْضُ عَنهُم سِراعاً ذلِكَ حَشرٌ عَلَينا يَسيرٌ»
روزي كه زمين به سرعت از روي آنها شكافته شود و خارج ميگردند و اين جمع كردن براي ما آسان است. البته اين امر، پس از آن است كه پروردگار، بدنها و اجساد خلايق را آفريد و با دميدن در صور، در كالبد آنها روح دميد. آنگاه صيحه را ميشنوند و برميخيزند كه در روايات، شواهدي بر اين امر آمده است :
جميل بن دراج از حضرت صادق (ع) نقل كرده است : هنگامي كه پروردگار اراده ميكند خلايق را مبعوث گرداند، چهل روز باران ميبارد، پس استخوانها جمع شده، گوشت بر آنها ميرويد و فرمود : جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد و او را به سوي بقيع نزد قبري برد. صاحب آن قبر را صدا زد و گفت : به اذن خدا برخيز! ناگهان مردي بيرون آمد، در حالي كه موهاي سر و صورتش سفيد بود و خاك از چهرهاش پاك ميكرد و ميگفت : «الحمدلله و الله اكبر» جبرئيل او را گفت : به اذن خدا باز گرد. آنگاه به سوي قبري ديگر رفت و او را صدا زد، پس مردي سياه چهره بيرون آمد، در حالي كه ميگفت : «يا حسرتاه يا ثبوراء»
جبرئيل او را گفت : به اذن خدا باز گرد. آن گاه به پيامبر (ص) گفت : مردم در روز قيامت، اين گونه محشور ميشوند. مؤمنان تكبير و تحميد گويند، اما غير آنان فرياد حسرت ميزنند.(6)
2-2 – حشر انسان
جمع كردن و گردآوري اجزاء پراكنده چيزي وقتي صحيح است كه عين همان اجزاء پراكنده جمعآوري شود. وگرنه واضح است كه به ايجاد ابتدائي چيزي، جمع و گردآوري گفته نميشود و نيز به جمع كردن اجزاء چيز ديگري جمع آن شيء نخستين صدق نميكند. در حالتي كه قرآن كريم با كمال صراحت توجّه خود را در موضوع «حَشر» انسان برده است، روي «بدن» متلاشي گشته و «اجزاء» پراكندهي آن بدن و ميگويد : ايحسب الانسان ان لن نجمَعَ عظامه؟ آيا انسان چنين ميپندارد كه ما استخوانهاي بدنش را جمعآوري نخواهيم كرد؟ بلي قادرين علي ان نسوّي بنانَه، آري ما استخوان پراكندهي بدنش را جمع ميكنيم و از نو آن را ميسازيم، آن چنان كامل كه حتي سرانگشتانش را هم به عين صورت نخست تنظيم مينمائيم.(7)
2-3- حشر وحوش و حیوانات
روز قيامت، تمام خلايق محشور و زنده خواهند شد و براي رسيدن به جزاي اعمال خويش حاضر ميشوند، آن گاه پس از پشت سرگذاشتن مواقفي كه فرا روي هر كس خواهد بود، به سوي بهشت و يا آتش رهسپار ميشوند. اما آيا اين حشر و زنده شدن فقط براي انس و جن است و يا اينكه حيوانات نيز در روز قيامت محشور خواهند شد؟ براي پاسخ به اين سؤال، بايد به قرآن كريم و رواياتي كه در اين باره است مراجعه كنيم.
قرآن كريم دربارة آنها ميفرمايد : «وَ مَا مِنْ دابهٍ فِي الاَرْضِ و لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيرِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالكُمُ ما فَرَّطنا فِي الِكتابِ مِن شَيءٍ ثُمَّ اِلَي رَبِّهِم يُحْشَرُونَ» انعام/ 38
هيچ جنبندهاي در زمين و هيچ پرندهاي كه با دو بال خود پرواز ميكند نيست، مگر اينكه امتهايي همانند شما هستند، ما هيچ چيز را در اين كتاب فرو گذار نكرديم؛ سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور ميگردند.
مرحوم طبرسي در ذيل اين آيه ميگويد : همان گونه كه بندگان محشور ميشوند، حيوانات نيز روز قيامت محشور خواهند شد.
«وَ اِذَا الوُحوشُ حُشِرَتْ» و در آن هنگام كه وحوش مشحور شوند. تكوير/ 5 در رواياتي از رسول خدا (ص) نيز نقل شده است : خداوند خلق را در روز قيامت محشور خواهد كرد، چارپايان جنبندگان، پرندگان و هر چيزي كه عدل الهي در آن روز، بايد نسبت به او به اجرا درآيد؛ حتي اگر حيواني كه شاخ دارد به حيوان بيشاخ تعدي كرده باشد.
از ابي ذر نقل شده است : ما نزد رسول خدا (ص) بوديم در آن هنگام، دو گوسفند به يكديگر حمله و شاخ ميزدند. پيامبر (ص) فرمود : ميدانيد اين دو حيوان براي چه چنين ميكنند؟ ما در پاسخ گفتيم : نميدانيم رسول خدا (ص) فرمود : اما خدا ميداند و بين آن دو حكم خواهد كرد.(8)
ممكن است در اين جا، پرسيده شود، مگر نخستين شرط حساب و جزاء عقل و شعور به دنبال آن تكليف و مسئوليت نيست؟ پس چگونه حيوانات كه هيچ كدام را دارا نيستند، ميتوانند رستاخيز، حساب و جزا و كيفر داشته باشند؟ پاسخ آن است كه : مداركي در دست است كه نشان ميدهد حيوانات نيز به اندازهي خود، درك و فهم دارند؛ از جمله :
1) آميختگي زندگي حيوانات با نظام جالب و شگفتانگيز كه روشنگر سطحي از فهم و شعور آنهاست.
2) علاقهمند شدن تدريجي حيوانات به صاحبان خود يا تربيت شدن آنها يا تبديل شدن وحشي به اهلي، در اثر تربيت، مشاهد ديگري براي اين موضوع است كه به آساني نميتوان آن را ناشي از غريزه دانست.
3) علاوه در آيات قرآن و روايات، مطالبي ديده ميشود كه دليل قابل ملاحظهاي براي فهم و شعور بعضي از حيوانات محسوب مي شود.
داستان فرار كردن مورچگان از برابر لشكر حضرت سليمان و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و يمن» و آوردن خبرهاي هيجانانگيز براي آن پيامبر و استدلال هدهد به توحيد و … شاهد اين مدعاست. از برخي آيات و روايات استفاده ميشود كه حيوانات هم مانند انسانها حشر دارند و در قيامت حاضر شده و به اندازهي آگاهي و مسئوليتهايشان، حسابرسي ميشوند و هر كس به حق خود ميرسد.
اگر در آيه 5/ تكوير فقط نام حيوانات وحشي برده شده يا به جهت غلبه است يا ظلمي كه حيوانات وحشي نسبت به بقيهي حيوانات دارند و يا … ؛ در اين جا اين پرسش باقي ميماند كه آيا حيوانات همتكليف دارند يا نه؟ در پاسخ بايد گفت كه تكليف مراحلي دارد و هر مرحله، ادراك و شعور متناسب خود را ميخواهد.
حشر آنها با حشر انسانها تفاوت دارد؛ انسانها بعد از حسابرسي يا وارد بهشت ميشوند يا جهنّم، ولي حيوانات بهشت و جهنّم ندارند، بلكه بعد از انتصاف و اجراي عدالت ميميرند و خاك ميشوند، يعني اگر ستمي به يكديگركرده باشند، در صحنهي قيامت قصاص ميشوند.(9)
در تفسير آيه 5/ تكوير، وجوه ديگري نيز گفته شده؛ از جمله :
1) برخي از مفسران، حشر، آيه «وَ اِذَا الوُحوشُ حُشِرَت» را مربوط به قيامت نميدانند بلكه از نشانههاي قبل از قيامت ميدانند و آيه را اين گونه تفسير كردهاند : همان حيواناتي كه در حال عادي، وحشي و از هم دور بودند و از يكديگر ميترسيدند و فرار ميكردند، به علت شدت و وحشت حوادث هولناك آستانهي قيامت، همه چيز را فراموش كرده، گرد هم جمع ميشوند؛ گويا ميخواهند با اجتماعشان، از شدت ترس و وحشت خود بكاهند.
2) برخي گفتهاند؛ حشر در آيه مربوط به قيامت است ولي مقصود از وحوش، حيوانات وحشي نيستند، بلكه منظور آيه، انسانهاي وحشي سيرت است.(10)
«وَ ما مِنْ دابَّهٍ فِي الاَرَضِ… » انعام/ 38
و محققاً بدانيد كه هر جنبندهاي در زمين و هر پرندهاي كه به دوبال در هوا پرواز ميكند همگي طايفهاي مانند شما نوع بشر هستند ما در كتاب آفرينش بيان هيچ چيز را فرو گذار نكرديم. آنگاه همه بسوي خدا محشور ميشوند.
ظاهر آخر آيه ميرساند كه حشر آنها به جهت اين نكته است كه آنها هم همچون بشر اممي بودهاند كه خلقشان غايتي داشته كه همان بازگشت و معاد است پس «فرق» و «نشر» به جهت «جمع» و «حشر» مقصود بوده است كما اينكه جمع و حشر به جهت فرق و نشر مقصود بوده كه در آيه «وَ اِنْ مِنْ شَيءٍ اِلاّ عِندَنا خَزائِنُهُ » به همين جهت اشاره شده است.
پس حشر جنبندگان و پرندگان به سوي پروردگار، نتيجهي اين جهت است كه آنها هم مثل بشر اممي هستند.(11) علت اينكه اين كلام خداي سبحان آمده « ما فرَّطنا في الكتابِ مِن شَيءٍ » دليل اين نكته را روشن ميسازد، چون مراد از كتاب در اين آيه، كتاب حقي است كه خداوند در مورد آن فرموده : « هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيكُم بِالحَقِّ » و مقتضاي حقيقت كتاب آن است كه اختلافات موجود بين جنبندگان و پرندگان و … كه آنها را نوع نوع ميكند و هر نوعي با نوع ديگر در شكل و صورت و افعال و آثار مختلف، لغو و باطل نبوده و بلكه در غايت و منتهي مؤثر باشد، كه اين انواع قبل از رسيدن به غايت و مقصد در ميانهي راه نيست و نابود نگردند والا اختلاف مزبور باطل و (تفريط در كتاب) خواهد بود و مُخلّ به اتقان كتاب.
به اين ترتيب نتيجه ميگيريم كه حيوانات زميني نيز همچون بشر بين خويش داراي انواعي هستند و همسان با بشر به سوي پروردگار خويش رجوع ميكنند و در نزد وي حضور و اجتماع مييابند.(12)
خداي سبحان فرموده : «وَ مَنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَواتِ وَ الاَرْضِ وَ مَابَثََّ فِيهِمَا مِن دَابَّهٍ وَ هُوَ عَلَي جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ » شوري/ 29
و از آيات خداوند است خلقت آسمانها و زمين جنبندگان كه در آنها پراكنده است و او بر جمع آنها، آنگاه كه خواهد، قادر است.
كه در آن حكم جمع و حشر را به هرذي روحي در آسمانها و زمين تعميم داده است.
و همينطور در آيه «إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَواتِ وَ الأرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً لَّقَدْ أَحْصَاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَداًّ وَ كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيامَهِ فَرْداً» مريم/ 95-93
هيچ موجودي در آسمانها و زمين نيست جز اينكه خدا را بندة فرمانبردار است. او به شماره ی همه ی موجودات كاملاً آگاه است و تمام آنها روز قيامت منفرد و تنها به پيشگاهش حضور مييابند.
در آيات قرآنيه به كرات بر رستاخيز در قيامت، جمع و حشر اطلاق گشته است.
مثل : « لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَي يَوْمِ الْقِيامَهِ لارَيْبَ فِيهِ » نساء/ 87 البته همه را در روز قيامت كه هيچ شكي در آن نيست جمع آورد.
«يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ » تغابن/ 9 ياد آوريد روزي را كه خدا همهي شما را به عرصه محشرجمع ميگرداند.
از مجموع روايات هم نيز استفاده ميشود كه رستاخيز نسبت به همهي موجودات آسماني و زميني حتي از غير بشر و ملائكه، عموميت دارد.
رواياتي هست كه سگ اصحاب كهف يا ناقه صالح و يا چهار پاياني كه سه يا هفت سال در طريق حج بكار گرفته شدهاند وارد بهشت ميگردند و اينكه سگها و حيوانات وحشي داخل دوزخ ميگردند و مجرمين را ميدرند.
در روايتي كه در فقيه نقل نمودهاند؛ پيامبر هنگام ديدن شتر بستهاي كه جهازش بر پشتش بود فرمود : صاحبش كجاست؟ به او بگوييد كه خود را براي داد خواهي فردا «قيامت» آماده كند.
و نيز مثل روايتي كه از ائمه (ع) در مورد كساني كه از پرداخت زكات خودداري ميكنند وارد شده كه هر حيوان درندهاي وي را ميدرد و هر سمّ داري وي را لگدمال ميكند. و نيز مثل رواياتي كه در قرباني و … وارد شده است.(13)
فصل 3 : كيفيت حشر
3-1- توصيف چگونگي حشر
از مسائل بسيار مهم در رابطه با معاد، كيفيت حشر است كه از ديد زمان مورد توجه اهل نظر و تحقيق بوده است. مراد از كيفيت حشر اين است كه آيا معاد فقط اختصاص به روح آدمي دارد و اجساد پس از جدا شدن روح، پس از گذشت مدتي تغيير شكل داده و تبديل به خاك ميشوند، يا اينكه معاد به معناي اعادة روح به بدن عنصري است و در روز قيامت، جسم و روح مجدداً اعاده ميشوند و بدن انسان پس از فنا، باز به صورت اوليه برگشته و روح به آن تعلق ميگيرد؟ در اين مسأله چهار نظريه وجود دارد كه آنها را به طور خلاصه ذكر ميكنيم؛
1) مراد از معاد، فقط حشر روحاني است و بدن پس از فنا و نابودي، ديگر هرگز اعاده نميشود بنابراين آنچه براي هميشه باقي ميماند، روح آدمي است.
2) مقصود از معاد، حشر جسماني است و روح، پس از مفارقت از بدن، همچنان باقي است.
جسم نيز پس از متلاشي شدن در روز قيامت مجدداً به صورت اوليه باز ميگردد و روح به آن تعلق ميگيرد.
3) نظريه سوم اين است كه روح و جسم هر دو در روز قيامت اعاده ميشوند؛ اما جسمي كه در حشر،روح به آن تعلق ميگيرد، اگر چه از نظر شباهت، همانند جسم دنيوي و بدن اوليّه است، همان جسم دنيوي نيست، بلكه تنها ابعاد ماده را داراست و از ديگر جهات با كالبد دنيوي انسان فرق دارد.
4) آخرين نظريه اين است كه در روز قيامت روح انسان، به همين جسد عنصري كه در دنيا بوده است و با همين شكل و صورت و هيئت كه در دنياست، تعلق ميگيرد. براساس اين نظريه، روح و جسم در قيامت، هر دو اعاده ميشوند و همين تفاوت بين اين نظريه و نظرية دوم ميباشد.(14)
هر يك از اين نظريهها داراي طرفداراني است؛ اما آنچه از قرآن كريم و آيات فراواني كه در اين باره وجود دارد و همچنين از روايات استفاده ميشود، اين است كه معاد، روحاني و جسماني است و جسم در روز قيامت با تمام خصوصيات عنصري و مادي خود محشور خواهد شد.
مرحوم مجلسي پس از ذكر آيات و رواياتي كه دلالت بر معاد جسماني دارد، ميگويد : بدان معاد جسماني از جمله اموري است كه تمام ملت ها برآن اتفاق دارند و از جمله ضروريات دين است و كسي كه آن را انكار نمايد، از زمرة مسلمان ها خارج خواهد بود و ميگويد : آيات كريمة قرآن دربارة معاد جسماني، صريح و نص است و نميشود آنها را تأويل كرد و اخبار دربارهي معاد جسماني، در حد تواتر است كه ممكن نيست آن را رد كرد.
دربارة كيفيت حشر و اينكه معاد روحاني است و يا روحاني و جسماني و اينكه سعادت و شقاوت و لذت والم در قيامت، متعلق به روح خواهد بود يا جسم، غير از آرا و نظرياتي كه ذكر شد، بحث هاي فراواني در ميان فلاسفه و متكلمين مطرح شده است.(15)
فصل 4 : بررسي نظر منكران حشر
4-1- دلائل منكران حشر در قيامت
معاد عبارتست از رجوع انسان به سوي خدا، چون معاد به معناي محل رجوع يا زمان يا اصل رجوع نمودن است و به واسطه آن عود و بازگشت انسان به سوي خدا تحقق ميپذيرد.
حال منكران چه ميگويند؟
خداوند تبارك و تعالي داراي قدرت است و انسان را زنده ميكند و آن وقت انسان ميفهمد كه در اين دنيا عبث خلق نشده بود و روي حساب و كتاب دقيق بوده است. خواه معاد را انكار كند يا انكار نكند.
بگويد كه : * اين معادي را كه پيغمبران ميگويند، كسي نرفته است كه خبرآورد؛ چه كسي به آخرت سفر كرده و خبر آورده كه چنين و چنان است؟ انسان از نقطهي نظر مدارك حسي ميبيند كه ميميرد، بدنش زير زمين ميرود و ميپوسد و روحش هم كه قابل ديدن نيست كه بگوييم زنده است؛ پس حقيقت انسان همين بدن عنصري اوست كه آن هم از بين ميرود و متلاشي ميگردد و از روح هم كه خبري نيست؛ پس معادي نيست، خبري نيست.
« إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ » مؤمنون/ 37
دهرين و ماديين چنين ميگفتند كه هيچ خبري نيست، معادي نيست. « غير از زندگي دنيا چيزي نيست، ما زنده ميشويم و ميميريم و براي ما بعث و نشور و حشري نخواهد بود.»
* چطور وقتي كه انسان مُرد، بدنش پوسيده و متلاشي شد و در زير زمين مضمحل و فاني شد و گم شد و اثري از آن نماند؛ خداوند اين ذرات را جمع ميكند و دوباره حيات ميدهد؟ چطور ميشود؟
اين محصل كلام طبيعيون است كه در انكار معاد عليه الهيون بيان كردهاند.
جواب آن است كه غير از پندار و استبعاد و ترتيب مقدمات شعري و مغالطه اي چيزي بيان نكرديد!
چرا جاي تعجّب است؟ شما نظري به اصل خلقت و ابتداي آفرينش خودت بنما و ببين از چه بودي؟ داستان خلقت انسان عجيب نيست؟!
انسان اصلش از نُطفه است، بعد عَلقه ميشود و پس از آن مُضغه و سپس استخوان و گوشتي هم بر روي آن پوشيده ميشود و اين دوراني كه جنين در رحم مادر طي ميكند تا تبديل به انسان كامل ميگردد و نفس ميكشد و داراي شعور و عقل ميشود و پا به دنيا ميگذارد، چه خبرها هست!
و پس از آنكه به دنيا قدم گذاشت و به گفتگو پرداخت و فرياد اَنَا رَجُلٌ او بلند شد، اين تحّولات و تطّورات بقدري عجيب و غريب است كه همينكه انسان بخواهد تفكر كند و در مدارج و معارج صعودي و تكاملي اين نطفه تدبّر نمايد عقلش ميايستد و زبانش لال ميشود.
خلقت همة موجودات، عجيب است وليكن تعجب در طي مراحل تكاملي نطفه بسيار است.(16)
4-2- انكار حشر بی دلیل است
گروهي از قريش كه از جملهي آنان عتبه بن ربيعه، ابي بن خلف، وليد بن مغيره، عاص بن سعيد بودند، حضور پيامبر اسلام (ص) آمدند و دربارة معاد با بياني آميخته به مخالفت سخن گفتند، ضمناً ابي بن خلف به آن حضرت نزديك شد و قطعه استخواني را كه قبلاً با خود آورده بود و در دست داشت نشان داد، سپس بر سر انگشتان خود، آنرا به شدت فشرد و نرم كرد، آنگاه در آن دميد و ذرّاتش را پراكنده ساخت.
« وقال اتزعم ان ربك يحيي هذا بعد ماتري »(17)
به حضرت عرض كرد : آيا با آنچه مشاهده كردي باز هم گمان داري پروردگارت اين استخوان پوسيده را زنده خواهد كرد؟ او با ارائه آن قطعه استخوان و پراكنده نمودن ذرات آن تصوّر ميكرد دليل علمي متقني بر نفي معاد و ناممكن بودن آن اقامه نموده است. از اين رو به پيشواي اسلام ميگويد با آنچه ديدي آيا باز هم در گمان خود پا بر جايي و تصور ميكني مردم در قيامت دوباره زنده ميشوند؟
خداوند در پاسخ او و به منظور آگاه ساختن ديگران اين آيه را فرستاد :
«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْيِ الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ، قُلْ يُحْيِيهَا ٱلَّذِي أنْشَأهَا أوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ » سوره 36 / 79- 78
براي ما مثال ميزند و آفرينش خود را فراموش ميكند. ميگويد : چه كسي به اين استخوان پوسيده حيات ميبخشد؟ به او بگو : زنده كنندهاش كسي است كه در آغاز آن را ايجاد نموده و به عناصر مردهاش حيات بخشيده است و او به تمام آفريدههاي خود محيط و آگاه است.
يعني اگر پرسش كنندة افاضة حيات را ناممكن ميداند و ميپرسد چه كسي ميتواند ذرّات استخوان پوسيده را زنده كند؟ در پاسخ بگو : همان خدايي كه در آغاز استخوان را زنده كرد و به عناصر مردة آن حيات بخشيد و اگر مشكلش اين است كه چه كسي اين ذرات پراكنده را ميشناسد و بر آنها احاطة علمي دارد تا دوباره جمعشان كند، بگو : خداوند است كه به همه چيز عالم و بر همه ی مخلوقات خود آگاه است.(18)
حضرت علي (ع) مسأله قيام قيامت و زنده شدن مردگان را با عبارت ديگري بيان نموده است.
« عجبت لمن انك النشأة الاخره و هويري النشأة الاولي »
تعجّب ميكنم از كسي كه نشأة آخرت را نفي ميكند و آنرا ناشدني ميپندارد، با آنكه نشأةي دنيا را ميبيند.
گويي امام (ع) ميخواهد بفرمايد با آنكه در اين جهان مواد مردة زمين پيوسته در مسير حيات قرار ميگيرند و به قضاي تكويني خداوند زنده ميشوند، چگونه منكرين معاد به خود اجازه ميدهند كه حيات بعد از مرگ را نفي كنند و نشأة آخرت را انكار نمايند؟
گروه ديگري بودند كه زنده شدن پس از مرگ را غير ممكن نميخواندند و مانند گروه اوّل با صراحت آن را نفي نمی نمودند، ولي احتمال وقوع چنين امر عظيمي را بسيار بعيد تلقي ميكردند.
قرآن كريم دربارهي اينان فرموده است : سوره 50/ 3و4
در شگفت بودند از اين جهت كه چگونه شخصي از جنس خود مردم برگزيده شده است كه آنان را از عذاب الهي بترساند و كافران ميگفتند اين امري است بس عجيب، همچنين ميگفتند : آيا پس از آنكه مرديم و خاك شديم دوباره زنده خواهيم شد؟ وقوع و تحقق چنين بازگشتي بسيار بعيد به نظر ميرسد.
بعضي از افراد كه پابند غرايز و خواهش هاي نفساني خود بودند و ميخواستند در ارضاي شهوات ناروا و تمايلات غير مشروع خويش آزاد باشند، روز جزا را تكذيب مينمودند و از آن بالحني موهن و تحقيرآميز ياد ميكردند، زيرا ميدانستند اعتقاد به معاد و احساس مسؤليت در پيشگاه الهي، آنان را محدود ميكند و از اقناع قسمتي از غرايز و تمايلاتشان باز ميدارد.(19) قرآن كريم در اين باره فرموده است : سوره 75 / 6- 5
خواهش طبيعي انسان، آزادي بيقيد و شرط است. ميلدارد پيش رويش باز باشد، بدون مانع از پيهواي نفس خود برود و به تمايلات خويش، آنطور كه ميخواهد جامة تحقق بپوشاند، از اين رو به طور استهزاء و تكذيب سؤال ميكنند : قيامت چه وقت است و روز جزا كي فرا ميرسد؟
خلاصه بتپرستان عصر جاهليت به انگيزههاي متفاوت از پذيرش معاد، سرباز ميزدند و بيآنكه دليلي داشته باشند آن را نفي ميكردند. هم اكنون در عصر ما نيز مردم بسياري يافت ميشوند كه از نظر جهان بيني، الهي هستند و عالم را آفريدة خداوند دانا و حكيم ميدانند، ولي نافي قيامت اند و بدون دليل، آن را مردود ميدانند. پيروان راستين پيامبران در همة ادوار به قيام قيامت يقين قطعي داشتند، زيرا ميدانستند اين امر مهم، وعدة قطعي خداوند است كه از راه وحي، به تمام انبياء اعلام گرديده و آنان طبق وظيفة رسالت به مردم ابلاغ نمودهاند. باورشان بود كه بيگمان روز جزا خواهد آمد، وعدة الهي تحقق مييابد و مردم براي ديدن پاداش و كيفر اعمال خوب و بد خود دوباره زنده ميشوند.(20)
ساعت قيامت بدون هيچ شك و ترديدي فرا ميرسد و مردگان به فرمان الهي از قبرها برانگيخته ميشوند. سوره 22/ 7
آيه «ومَا خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَ الاَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَهَ لآتِيَهٌ لارَيْبَ فِيهَا» حجر/ 85
هم ميگويد ما آسمانها و زمين و آنچه در خلال آنها قرار دارد، نيافريديم مگر براساس حق و قطعاً قيامت آمدني است و شك ريبي در تحقق آن وجود ندارد، مقدمهايي براي تحقق جهان آخرت است.
اينها آيات و نشانهها دليلي براي اين انكار حشر و پاسخي محكم به آنها هستند و خداوند است كه بر هر چيز قادر و تواناست او داناي حكيم است.(21)
4-3- اشكال مهم
مهمترين اشكالي كه از ناحية منكرين معاد در عهد نزول قرآن، طرح ميشده و مسأله زنده شدن پس از مرگ را براي انسان غيرقابل باور نشان ميداده است و شايد تا كنون نيز آن اشكال در بعضي افكار ناپخته و ناآگاه از منطق علم و دين باقي باشد، اين است كه : بدن انسان پس از اينكه متلاشي گشت و استخوانش پوسيد و مبّدل به ذرّات خاك و خاكش دستخوش امواج باد و هر ذرّهاش به گوشهاي رفت از قُلل جبال و اعماق بحار و در لابلاي صدها و هزارها ذرات ديگر ناپديد گرديد و مُضمَحِل شد آيا چگونه ممكن است اين ذرات پراكنده كه در ابهامات زمان و مكان و ميلياردها محتويات جهان مخلوط گرديده است، مشخصاً جمع آوري شده و بار ديگر به حيات نوين و زندگي مجدد برگردد و همان انسان اولي شود!!
آري، اين اشكال است كه قرآن كريم از زبان منكرين «حيات پس از مرگ» به تعبيرات گوناگون در مواضع متعدّدهاي از بيانات خود آورده است. يك جا ميفرمايد : « فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ أءِذَامِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً ذَلِكَ رَجْعُ بَعِيدٌ» ق/ 3-2
كافران گفتند : اين چيز عجيبي است آيا وقتي مرديم و خاك شديم باز زنده ميشويم؟ اين بازگشت دوري است. و درجاي ديگر ميفرمايد: «وَ يَقُولُ الإِنْسَانُ اَءِذَا مَامِتُّ لَسَوْفَ أخْرَجُ حَيّاً » مريم/ 66
انسان ميگويد: آيا وقتي مُرديم، باز در آينده زنده گشته و از قبر بيرون آورده خواهيم شد؟! يك جا نشان ميدهد كه جهل توأم با غرور نابجا، كار انسان را به آنجا ميرساند كه سخن از معاد را سخني ناشي از جنون ميپندارد و آدم معتقد به معاد را آدم ديوانة عاري از عقل و خرد ميخواند!
چنانكه ميفرمايد: «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَي رَجُلٍ … » سبا/ 8-7
كساني كه كافر شدهاند از روي تمسخر و استهزاء به مردم ميگفتند: آيا ميخواهيد شما را به مردي راهنمايي كنيم كه ميگويد: شما پس از آنكه مُرديد و ذرات جسمتان متفرق و پراكنده گرديد، از نو زنده خواهيد شد؟ آيا محمّد با اين سخن به خدا دروغ ميبندد يا جنون بر وي عارض شده است؟(22)
4-4- منشأ پيدايش اين اشكال و پاسخ به آن
منشأ اين اشکال آن است كه تودة افراد بشر عادي، برحسب جريان مستمر زندگي از يك طرف اُنس با قدرتهاي محدود مادي پيدا كردهاند و همان را ميزان مقدوريت و معيار امكان تحقق هر مطلبي ميدانند و تمام مطالب غير عادي را كه به گوششان ميرسد با همان ميزان در معرض سَنجش قرار داده و با همان معيار ارزيابي ميكنند و وقتي ميبينند با آن ميزان نميخواند و مقدور آن قدرت نميباشد، طبعاً منكر واقعيت آن مطلب شده و آن را اساساً غير قابل امكان ميپندارند!(23) و هم از طرف ديگر چون دائماً پيدايش موجودات و حوادث و وقايع را درداخل نظام و در بطن سلسله علل و معلولهاي عادي و طبيعي ديدهاند، اين جمود فكري در آنها پيدا شده و معتقد گرديدهاند كه اساساً آنچه در عالم، واقعيت دارد همان است كه در مسير علل و اسباب عادي افتاده و دنبال يك سبب و علت طبيعي واقع شده باشد و هر چه كه در خارج از اين نظام ادعا شود، عاري از حقيقت بوده و در رديف اوهام و خرافات است و به همين جهت در تمام امور خارقالعاده كه از لوازم معتقدات ديني و ايمان به غيب ميباشد، اين گونه مردم دچار شك و ترديد و اضطراب ميشوند و از پذيرفتن آن به وحشت ميافتند.(24)
خلاصه آنكه: انسان (اعم از كافر و مؤمن ناقص الايمان) براثر اُنس با قدرتهاي محدود بشري و اعتياد به نظام علل و سبب عادي، نوعي جمود و ركود در فكرش به وجود آمده است كه از تصور امور خارقالعاده و تصديق حقائق خارج از سنّت جارية عالم طبع، وحشت ميكند و در نظرش بسيار بعيد و دور از حقيقت ميآيد.(25)
الفباي معاد در قرآن، معاد جسماني عنصري است و آنها كه اين همه آيات فراوان را كه حكايت از معاد جسماني دارد، توجيه و يا صحيحتر تحريف ميكنند و به جسم مثالي و مانند آن تفسير مينمايند؛ چيزي جز طفره رفتن از حقيقت و بيهوده گرائي ندارند.(26)
درپاسخ به این اشکال می توان گفت که؛ همان کسی، انسان را زنده می کندکه نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است وحتی قادر است خطوط و استخوان های ظریف سرانگشتان او را مرتب کند.
بنابراین همان گونه که گیاهان از زمین های مرده، به وسیله ی باران حیات بخش، به حرکت در می آیند، مردگان نیز در قیامت زنده می شوند.
این پاسخی اجمالی به آن گونه اشکال بود، البته پاسخ مفصل در فصل های بعدی خواهد آمد.
فصل 5 : پاسخ به منكران حشر
5-1- زنده شدن انسانها
5-1-1- انسان در روز قيامت چگونه زنده ميشود؟
قرآن مجيد در آيات زيادي، چگونگي زنده شدن انسان در روز قيامت را بيان كرده است كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم :
الف) در آيه 68/ زمر ميفرمايد: « وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَوَاتِ وَ مَن فِي الاَرْضِ إِلاَّ مَن شَاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أخْرَي فَإِذَاهُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ »
و در صور دميده ميشود، پس همة كساني كه در آسمانها و زميناند مي ميرند؛ مگر كساني كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده ميشود، ناگهان همگي به پا ميخيزند و در انتظار حساب و جزا هستند.
از اين آيه و آيات ديگر استفاه ميشود كه براي مردن و زنده شدن انسانها، دوباره درصور دميده ميشود؛ يكبار در پايان دنيا كه همة خلايق ميميرند و بار ديگر در آستانهي رستاخيز كه همة مردگان به نواختن آن زنده ميشوند.
ب) قرآن كريم ميفرمايد : «كَمَا بَدَأكُمْ تَعُودُونَ » اعراف/ 29
بدانيد همان گونه كه در آغاز شما را آفريد بار ديگر در رستاخيز باز ميگردید.
ج) قرآن كريم ميفرمايد : « همان گونه كه گياهان از زمينهاي مرده، پس از نزول باران حيات بخش به حركت در ميآيند، مردگان نيز در قيامت زنده ميشوند.»
چنانكه در آيه 5-6/ حج ميفرمايد : « زمين را در فصل زمستان خشك و مرده ميبيني، اما هنگامي كه آب باران بر آن فرو ميفرستيم، به حركت در ميآيد و ميرويد و از هر نوع گياهان زيبا ميروياند. اين به خاطر آن است كه بدانيد خداوند حق است و اوست كه مردگان را زنده ميكند و بر هر چيزي تواناست.»
در آيه 19/ روم ميفرمايد : « يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ كَذَلِكَ تُخْرِجُونَ » او زنده را از مرده بيرون ميآورد و مرده را از زنده و زمين را پس از مردنش حيات ميبخشد و به همين گونه روز قيامت از گورها بيرون آورده ميشويد.
در آيه 9/ فاطر نيز ميفرمايد : « خداوند كسي است كه بادها را فرستاد تا ابرهايي را به حركت در آورد؛ سپس ما اين ابرها را به سوي زمين مردهاي رانديم و به وسيلهي آن، زمين را پس از مردنش زنده ميكنيم، رستاخيز نيز همين گونه است. »
د) خداوند متعال در قرآن مجيد، صحنههاي واقعی از چگونگي زنده شدن مردگان را براي ما بيان كرده است؛ مانند : زنده شدن مرغهاي چهارگانه براي حضرت ابراهيم (ع) و داستان عزير پيامبر (ص) كه در آيات 260- 259 بقره آمده است.(27)
5-1-2- آيا در قيامت همة مردگان در يك مكان براي حسابرسي جمع ميشوند يا خير؟
از آيات قرآن استفاده ميشود در روز قيامت، همه مردگان به طور ناگهاني و به يكباره، با قدرت پروردگار دوباره زنده و از قبرها بيرون آمده و در صحراي محشر جمع شده و به حساب آنها رسيدگي ميشود.
« وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَ تَرَي الاَرْضَ بَارِزَةً … » كهف/ 49-47
به خاطر بياور روزي را كه كوهها را به حركت در ميآوريم و زمين را آشكار و مسطح ميبيني و همة آنها را محشور ميكنيم واحدي را فروگذار نخواهيم كرد. آنها در يك صفت به پروردگارت عرضه ميشوند و به آنها گفته ميشود شما همگي نزد ما آمديد؛ آن گونه كه در آغاز شما را آفريديم. اما شما گمان ميكرديد ما موعدي برايتان قرار نخواهيم داد و كتاب (كتابي كه نامه اعمال همه انسانهاست) در آن جا گذارده ميشود، اما گنهكاران را ميبيني كه از آن چه در آن است ترسان و متوحشاند و ميگويند : اي واي بر ما ! اين چه كتابي است كه هيچ عمل كوچك و بزرگي نيست مگر اين كه آن را شماره كرده است ؟ و همه اعمال خود را حاضر ميبينند و پروردگارت به احدي ظلم نميكند.(28)
قرآن كريم در جاي ديگر ميفرمايد : « يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أشْتَاتاً لِّيُرَوْا أعْمَالَهُمْ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ » زَلزَله (زلزال) / 8-6
در آن روز مردم به صورت گروههاي مختلف از قبرها خارج ميشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود، پس هر كس به اندازة سنگيني ذرهاي كار خير انجام داده آن را ميبيند و هر كس به اندازة ذرهاي كار بد كرده آن را ميبيند.
واژهي اشتات به معناي متفرق و پراكنده است. اين اختلاف و پراكندگي ممكن است به اين خاطر باشد كه اهل هر مذهبي جداگانه وارد عرصهي محشر ميشوند، يا اهل هر منطقهاي جدا وارد ميشوند و يا اين كه گروهي با صورتهاي زيبا و شاد و خندان وگروهي با چهرههاي عبوس و تيره و تاريك در محشر گام مينهند.
بنابراين، آن چه از آيات دربارة حشر انسانها در قيامت استفاده ميشود، اين است كه همگي به يكباره در قيامت حاضر خواهند بود و از قبرها براي حسابرسي بيرون خواهند آمد.(29)
5-1-3- آيا بدن دنيوي همان بدن اخروي است؟
انسان با همين بدن دنيايي خويش در قيامت حاضر ميشود و پاداش و كيفري ميبينند. آيات و روايات فرواني به اين مطلب دلالت دارند؛ از جمله:
«آيا انسان ميپندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟ آري قادريم كه (حتي خطوط و استخوانهاي ظريف سرانگشتان او را موزون و مرتب كنيم)» قيامت/ 4-3
«و براي ما مثالي زد و آفرينش خود را فراموش كرد وگفت: چه كسي اين استخوانها را زنده ميكند، در حالي كه پوسيده است بگو: همان كسي آن را زنده ميكندكه نخستين بار آفريد و او به هر مخلوقي آگاه است.» يس/ 79-78
« وهنگامي كه خلايق از قبرها برانگيخته شوند » انفطار/ 4
و آيات ديگري مانند : مؤمنون/ 36- 35 ؛ واقعه/ 50-47 ؛ اسراء/ 98 و …
مخفي نماند برخي معتقدند كه بازگشت عين ذرات موجودات ضرورتي ندارد، چرا كه شخصيت انسان به روح اوست و اين روح به هر مادهاي تعلق بگيرد، مانند انسان است كه در اين صورت نيز انسان، عين بدن دنيايي محشور شده است.(30)
فصل 6 : نگاهي به تفاسير
6-1- سيري در تفاسير شيعه با آياتي از قرآن كريم
6-1-1- ق/42 « يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَهَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ »
روزي كه خلق آن صيحه (آواز اسرافيل) را به حق بشنوند آن روز هنگام خروج از قبرهاست.
(تفسيرلاهيجي، تفسیر ج4/ صفحه 250 )
«يوم يسمعون الصيحه» بدلِ يوم ينادالمناد است و مبدل منه در حكم ساقط، پس تقدير كلام چنين است كه «و استمع يوم يسمعون الصيحه» يعني بشنو روزي كه بشنوند مردگان آواز مهيب اسرافيل را «بالحق» بواسطه امر حق و ظهور آن كه بعث و ظهور است «ذلك يوم الخروج» اين روز ندا يا روز سماع، روز بيرون آمدن از قبورست، به موقف حساب و جزا و بعضي گفتهاند كه خروج، نامي از نامهاي قيامت است يعني اين روز، روز قيامت است.
عليبن ابراهيم در تفسير «واستمع يوم يناد المناد» چنين گفته كه روزي كه ندا كند ندا كننده باسم قائمآل محمد (عج) پدر بزرگوار او و بعد از اين گفته كه اين ندا از آسمان كنند و از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه مراد از يوم الخروج روز رجعت است.
( طبرسی، ترجمه تفسيرمجمع البيان، ج23/ صفحه 283 )
روزي كه آن صدا را به حق خواهند شنيد آن روز، روز قيامت است.
كلمه بالحق بنا به نقل كلبي به معناي رستاخيز قيامت است و به گفته مقاتل «اين صيحه به طور تحقيق انجام خواهد گرفت.»
«ذلك يوم الخروج» يعني اين روز، روز بيرون آمدن از قبرها به سوي صحراي محشر است.
از ابيعبيده نقل شده است كه «يوم الخروج» يكي از نامهاي قيامت است و در اين مورد به قول شاعر عرب استشهاد شده است كه گفته است:
« اَلَيس يوم سمي الخروجاً
اعظم يوم رجه رجوجاً »
آيا روز قيامت همان روز نيست كه به خروج ناميده شده است؟ بزرگ روزي كه جنبشي سخت خواهد داشت.(31)
( کاشفی ،تفسير مواهب عليه، ج4/ صفحه 204 )
روزيكه بشنوند صيحه بعث را كه نفحه ثانيه است كه حق به آن چيزي كه حق است يعني بعث و گويند شنوندگان را اين روز، روز بيرون آمدن است از قبور.
(بلاغی،تفسير حجه التفاسير، ج6/ صفحه 213 )
در روزي كه خلايق، آن نعره تند (صور اسرافيل) را براستي ميشنوند (كه دربارهي قيام قيامت است) آن روز، روز بيرون آمدن (از گورها) است (براي حساب و سپس رفتن به سوي بهشت و يا جهنّم)
(علوی موسوی ،تفسيركشف الحقايق، ج3/ صفحه 408 )
در آن روز مي شنوند بانگ بلند را بحق اين همان روز بيرون آمدن است.
خلاصه و تأويل : با دميدن صور قيامت اعلام شده مردم همه زنده ميشوند.
(خسروانی،تفسير خسروي، ج8/ صفحه 76 )
يوم الخروج- اَيّ الخروج من القبور
(عاملی،تفسير عاملي، ج8/ صفحه 49 )
همان روزي كه همگي فرياد رستاخيز بدرستي بشنوند؛ روز به در شدن زگور است.
( طباطبائی، ترجمه تفسير الميزان ، ج18/ صفحه 541 )
«يوم يسمعون الصيحه بالحق ذلك يوم الخروج» اين آيه بيان آن روزي است كه منادي ندا ميدهد و اگر فرمود : صيحهاي است به حق، براي اين است كه قضائي است حتمي و معناي اينكه فرمود : « ذلك يوم الخروج» اين است كه امروز، روز خروج از قبرهاست.
6-1-2- تغابن/ 9 « يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ… »
زنده و برانگيخته ميشويد در روزي كه شما را در روز فراهم آوردن- روز رستاخيز- فراهم آورد.(32)
ياد آريد روزي را كه خدا همه شما را به عرصه محشر جمع ميگرداند …(33)
(کاشفی،ترجمه مواهب عليه، ج4/ صفحه 309 )
(عبدالعظیمی،تفسير اثني عشري، ج13/ صفحه 194 )
(کاشانی،تفسير خلاصه المنهج، ج6/ صفحه 178 )
«يوم يجمعكم» روزي كه جمع فرمايد خدا شما را، «ليوم الجمع» براي روزي كه در آن جمع است از حساب و جزا و غيرآن. تسميه روز قيامت به يوم الجمع، به اعتبار آنست كه جامع بعث و حساب و جزا است يا به جهت آنكه در آن روز خلق اولين و آخرين جمع شوند يا از حيث اجتماع انبياء با امم خود، يا ظالم با مظلوم يا اهل هدايت با اهل ضلالت، يا اهل بهشت، با اهل جهنم و اَشهر آنكه در آن روز ملائكه و جن و انس با هم مجتمع شوند.
(طبرسی، تفسير مجمع البيان، ج25/ صفحه62 )
و بخاطر بياوريد روزي را كه خدا براي قيامت (كه جن و انس در آن جمع ميشوند) شما را گرد آورد اين (روز جمع) روز زيان جستن است و هر كه بخدا ايمان آورد كرداري شايسته بكند خدا بديهاي او را بپوشاند و او را به بهشتي در ميآورد كه جوي هاي آب از زير …
(بلاغی، تفسير حجه التفاسير، ج7/ صفحه 31 )
روز جمع و روز تغابن در روز جمع (قيامت) كه خدا همة شما را جمع ميكند، آن روز روز تغابن است.
(علوی موسوی،تفسيركشف الحقايق، ج3 / صفحه 589 )
روزي كه (قيامت) خداي تعالي همه شما را از گذشتگان و آيندگان به عرصه محشر براي حساب جمع ميكند …
6-1-3- احقاف/6 « وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُم أَعدَاءً وَ كانُوا بِعِبَادَتِهِم كَافِرِينَ »
چون در قيامت خلق محشور شوند، آنجا معبودان باطل با مشركان دشمن و از پرستش آنها بيزارند.
( مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج21/ صفحه 300 )
و هنگامي كه مردم محشور ميشوند معبودهاي آنها دشمنانشان خواهند بود، حتي عبادت آنها را انكار ميكنند.
( طباطبائی، ترجمه تفسيرالميزان، ج18/ صفحه 286 )
حشر به معناي آن است كه چيزي را به زور از جاي خود بيرون كني و منظور از آن در اينجا مبعوث كردن مردم از قبورشان و سوق دادن آنها به سوي محشر است.
(خسروانی، تفسير خسروي، ج7/ صفحه 457 )
تفسيرالفاظ : حشر اَي جمع
(لاهيجي، تفسير، ج4/ صفحه 134 )
«و اذا حشر الناس» و چون جمع كرده شوند مردمان در روز قيامت …
6-1-4- انعام/38 « وَ ما مِن دَابَّهٍ… »
(علوی موسوی، تفسيركشف الحقايق، ج1/ صفحه 553 )
و در زمين هيچ حركت كنندهاي نيست و نه در هوا پرندهاي كه به دوبال خود بپرد، مگر اينكه آنها مثل شما امت و جماعت هستند براي آنها روزي و اجل مقرر شده همچنانكه براي شما نوع بشر مقرر شده است. احوال جميع موجودات در لوح محفوظ (علم الهي) ثبت شده هيچ چيز فرو گذار نكردهايم جميع موجودات (بعد از رسيدن وقت مقرر و درك موت) بسوي پروردگار خويش محشور ميشوند.
خلاصه و تأويل : تمام موجودات روي زمين از پرنده و جنبنده مثل بشر، اُمت و جماعت هستند.
و براي آنها اجل مقرر است و اين خود حقيقتي است كه متفكران دربارهي آن به بحث و گفتگو پرداخته و به عظمت آفريدگار و قدرت خلايق كائنات متوجه ساخته است.
(خسروانی، تفسير خسروي، ج3 / صفحه 64 )
تفسير الفاظ «دابّهٍ» الدبيب راه رفتن آرام و سبك دَب يَدب و دبيباً و دابه هر حيواني كه بر روي زمين مشي خفيف دارد و جنبش ميكند.
«طائِرٍ» هر صاحب بالي كه در هوا بپرد. «اُمَم» جمع امت است و آن جماعتي است كه امري مانند دين يا لغت يا صفت يا عمل آنها را گردهم آورد. «فَرَّطنا» : تفريط ناقص گذاردن و كسر نمودن.
تفسير معاني نوعي از انواع جنبندگان كه بر روي زمين حركت ميكنند (چه در آب و چه در خاك) و نوعي از انواع پرندهاي كه با دوبال خود (در جوهوا) ميپرد، يافت نميشود مگر اينكه انواع و اصناف و جماعاتي مانند (انواع بشر و بنيآدم) و مماثل شما ميباشند. آنها را روزي و مرگ و نظام محكم و طبايعي است كه با خلقت و تكوين آنها ملايم است و داراي حاجات و نيازمنديها هستند و محتاج به مدبّري ميباشند و ما كه آفرينندهي آنان هستيم در خوراك و پوشاك و خواب و بيداري و حيات و ممات آنها تدبير امورشان را ميكنيم. ما در كتاب عالم كون يا در كتاب منزل به رسول (ص) چيزي را فرو گذار نكرده و كوتاه نيامدهايم و هر كس هر چه استحقاق داشته به او داده و روي نظام اشرف امكاني چيزي براي جنبندهاي كم و كسر نيست.
« آنكه هفت اقليم عالم را نهاد
هر كس را آنچه لايق بود داد »
سپس بعد از گذراندن جهان زندگاني و طي دوران برزخ، آنان در پيشگاه پروردگارشان جمع ميشوند و جزاي كردههاي خود را ميستانند. « ان خيراً فخيراً و ان مثراً فشراً »(34)
فصل 7 :
7-1- جمع بندي و نتيجه گيري
آنچه از اين پژوهش بدست ميآيد اين است كه:
معاد يكي از اصول اعتقادي محكم و پايداري است كه در تمام اديان الهي وجود داشته است و چه بسا افرادي معتقد بودهاند و براعتقاد خود پابرجا مانده و حتي جانِ خود را فداي آن كردهاند و افرادي هم، عناد و لجاجت ورزيدند و در آن جهاني به سزاي اعمال خويش رسيدند و ميرسند.
اصل كلام اين است كه تمامي تفاسير قرآن يك حرف مشترك را ميزدند و آن اين است كه حشر واقع خواهد شد و روز رستاخيز، آن روزي است كه انسان سر، از، خاك مرده بر ميدارد و دوباره حيات مييابد و در پيشگاه عدل الهي حاضر ميشود تا به آنچه در اين دنيا كاشته رسيدگي گردد و محصول يك عمر تلاش خود را آنجا ببيند.
از آنچه پيرامون مقالهي حشر در قيامت گفته شد نتايج ذيل مُترتّب ميگردد:
1) با توجه به روايات و تأكيدات فراواني كه در اين زمينه شد بر ضرورت و اهميت اين موضوع بيشتر پي ميبريم.
2) همچنين اينكه حشر، امكان پذير، بلكه تخلف ناپذيراست.
3) وجوب حشر بر همهي موجودات است و انواع آن شامل حشر خلایق و وحوش می شود.
پی نوشت ها :
1 – امين، ابراهيم، منتصر،الصوالحي، خلفاحمد، ترجمة بندر ريگي محمّد، فرهنگ معجم الوسيط، ج2، چ1، اسلامي، تهران، 1382، ص367
2 – سيّاح، احمد، ترجمه : المنجد الابجدي، فرهنگ دانشگاهي1، چ1، فرحان، تهران، 1379، ص369
3 – ضياءآبادي، سيدمحمد، قرآن و قيامت، چ2، مركز چاپ و نشر، تهران، 1380، ص112
4- مطهري، مرتضي، بيست گفتار، چ20، انتشارات صدرا، تهران، 1383، ص212.
5– همان ص 213
6- نظري منفرد، علي، معاد روز رستاخيز، چ1، دارالفكر، تهران، 1383، ص194.
7- ضياء آبادي، سيدمحمد، قرآن و قيامت (تفسير سورهي قيامت)، چ2، مركز چاپ و نشر، تهران، 1380، ص112.
8- نظري منفرد، علي، معاد روز رستاخيز، چ1، دارالفكر، تهران، 1383، ص195
9- بينا، پربسمان قرآني معاد، تهيه مركز فرهنگ و معارف قرآن،چ1، بوستان كتاب، قم، 1384، ص145.
10- همان، ص 146- 145
11– طباطبائي، سيدمحمدحسين، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاريجاني، چ3، الزهرا، تهران، 1371، ص208.
12- همان ص209.
13- همان ص211.
14- نظري منفرد، علي، معاد روز رستاخيز، چ1، داراالفكر، تهران، 1383، ص196
15- همان، ص 197
16- حسيني طهراني، محمدحسين، معاد شناسي، ج5، نشر علامه طباطبائي، مشهد، 1417ق، ص259
17- فلسفي، محمدتقي، معاد از نظرجسم وروح، دفترنشرفرهنگ اسلامی، تهران ، 1379، به نقل از : بحراني، سيدهاشم، تفسير برهان،ج2، ص891
18- همان، معاد از نظر جسم و روح، ص23
19- همان، ص 24
20- همان، ص25
21- شريعتي سبزواري، محمدباقر، معاد در نگاه وحي و فلسفه، انتشارات دانشگاه تهران، 1363، ص127
22- ضياء آبادي، سيدمحمد، قرآن و قيامت، چ2، مركز چاپ و نشر، تهران، 1380، ص116
23- همان، قرآن و قيامت، ص117 و مكارم شيرازي، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، چ2، هدف، قم، بيجا، بيتا، ص314
24- همان، قرآن و قيامت، ص117
25- همان، ص119
26- همان، معاد و جهان پس از مرگ، ص315
27- بينا، پرسمان قرآني معاد، تهيه مركز فرهنگ و معارف قرآن، چ1، بوستان كتاب، قم، 1384، ص117-115
28- همان، ص126
29- همان، ص126.
30- همان ، ص117.
31- طبرسي، فضل بنحسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، ج23، فراهاني، تهران، ص284.
32- قرآن، ترجمه جلال الدين مجتبوي
33- قرآن، ترجمه مهدي الهي قمشهاي
34- سی دی جامع التفاسیر شیعه، مؤسسه نشر حدیث اهل بیت علیه السلام
منابع و مآخذ :
1) قرآن كريم
2) امين، ابراهيم، منتصر، الصوالحي، خلفاحمد، فرهنگ معجم الوسيط، مترجم: بندرريگي، محمد، ج2، چ1، تهران، انتشارت اسلامي، 1382.
3) بينا، پرسمان قرآني معاد، تهيه مركز فرهنگ و معارف قرآن، چ1، بوستان كتاب، مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميّه: قم، 1384.
4) حسيني طهراني، محمدحسين، معاد شناسي، ج5، مشهد، نشر طباطبائي، 1417ق.
5) سيّاح، احمد، فرهنگ دانشگاهي1، ترجمه: المنجدالأبجدي، چ1، تهران، انتشارات فرحان، 1379.
6) شريعتي سبزواري، محمدباقر، معاد در نگاه وحي و فلسفه، انتشارات دانشگاه تهران، 1363.
7) طباطبائي، سيدمحمدحسين، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه: صادق لاريجاني، چ3، تهران، الزهرا، 1371.
8) ضياء آبادي، سيدمحمد، قرآن و قيامت يا (تفسير سوره قيامت)، چ2، تهران، مركز چاپ و نشر، 1380.
9) فلسفي، محمدتقي، معاد از نظر جسم و روح، چ3، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1379.
10) مطهري، مرتضي، بيست گفتار، چ20، تهران، انتشارات صدرا، اسفند 1383.
11) مكارم شيرازي، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، چ2، قم، هدف، بيجا، بيتا.
12) نظري منفرد، علي، معاد روز رستاخيز، چ1، تهران، دارالفكر، بهار 1383.
13) CD جامع التفاسير شيعه، مؤسسهي نشر حديث اهل بيت «ع»