ذاکر خودش مي شود ذکر
ذاکر خودش مي شود ذکر
درباره فضيلت ها و اهميت ذکر ، در کتب آسماني اديان مختلف ، سفارش و گفته هاي فراوان آمده است. گفته پروردگار و و گفته پيامبران و جانشينان پيامبران و نواب آنان، همه شايسته درنگ و پژوهش است ، اما چون در ايران کهن هم ، ذکر بوده ، بدين سبب فضيلت ذکر را در ادياني که در ايران رواج داشتند ، بررسي کرده ام.
الف: اهميت ذکر در دين زرتشت :
در اوستا ، در بخش « هرمز ديشت »، اهورامزاد به زرتشت مي گويد : « ذکر نام هاي من ، کارآمدتر از هر چيز است .» در اين بخش، سخن خداوند بر آن است که اين گونه نام بردن از او ، پيروزمندترين و چاره بخش ترين چيزهاست و مي فرمايد :« اين است آن چه بر دشمني ديوان و مردمان دروند [ چيره شود]. اين است آن چه که در سراسر جهان استومند ، بهتر نهاد مردمان را پاک کند.»
هنگامي که زرتشت ،اهميت ذکر را از زبان خداوند مي شنود، از او مي خواهد که نام هاي خود را براي گفتن ذکر ، به او بياموزد تا او نيز به بشريت بياموزد. خداوند نيز نام هاي خود را در دو بخش باز گو مي کند ؛ نخست ، 20 نام و سپس 49 نام را براي ذکر مداوم، به زرتشت مي آموزد. خداوند در 20 نام ابتدايي مي فرمايد:
« يکم : منم سرچشمه دانش و آگاهي ، دوم : منم بخشنده گله و رمه ، سوم : منم توانا، چهارم : منم بهترين اشه ، پنجم : منم نشان همه دهش هاي نيک ، اشه مزاد آفريده ، ششم : منم خرد ، هفتم : منم خردمند ، هشتم : منم دانايي ، نهم : منم دانا، دهم : منم ور جاوندي، يازدهم : منم ورجاوند ، دوازدهم : منم اهوره ، سيزدهم : منم زور مندترين ، چهاردهم : منم دور از دسترس دشمن ، پانزدهم : منم شکست ناپذير ، شانزدهم : منم به ياد دارنده پاداش ، هفدهم : منم همه را نگهبان ، هجدهم : منم همه را پزشک ، نوزدهم : منم آفريدگار، بيستم : منم نام بردار به مزدا . »
خداوند يکتا پس از آن که نام هاي خود را به زرتشت مي آموزد ، به پيامبر خود سفارش مي کند که : « روزان و شبان ، مرا با نياز برازنده زور بستان» و مي فرمايد که : « ياري رساني ، پناه بخشي ، چيرگي بر دشمنان و ديوان و مردمان دروغ گو ، راه زنان و کرپ هاي ستم کار، سپاه فراخ سنگر و دشمنان خون ريز، فقط در پناه ذکر هميشگي نام ايزد ، در روزان و شبان ، امکان پذير است .»
خداوند ، با کلامي برا و استوار به پيامبر خود مي گويد:« اي زرتشت ! آن که در اين جهان استومند ، اين نام هاي مرا بازگيرد ، يا روزان و شبان به بانگ بلند بخواند، آن که اين نام هاي را هنگام برخاستن از خواب يا به گاه خفتن ، هنگام کشتي بستن يا کشتي گشودن (1)، هنگام رفتن از جايي به جايي ، يا هنگام رفتن از شهر و کشور ، به سوي کشوري ديگر ، بخواند ، در اين روز و در اين شب ، کارد بر او کارگر نشود و سنگ هاي فاخن ، بدو نرسد ! اين نام هاي بيست گانه ، هم چون زره پشت سر و زره پيش سينه ، در برابر گره [ناپيدا] دروندان و نابکاران ورن و کيذي تبهکار ، به زيان اهريمن نابکار ناپاک ، به کاررود ، چنان که گويي هزار مرد ، مردي تنها را نگاه باني کنند.» (2)
ب: اهميت و فضيلت ذکر در دين موسي عليه السلام
در کتب عهد عتيق ، مبحث ذکر ، نمونه هاي جالب و چشم گيري براي پژوهش دارد ، ذکرهاي حضرت داوود (س) در « سموئيل » ، بسيار زيباست.
دعاي حضرت داوود (س) و يا سرود داوود (س)(3) در « کتاب اول تواريخ ايام» نيز سرود دوم داوود(س)، درباره اهميت ذکر و چگونه سخن گفتن با خداوند ، حکايت ها دارد. سرود دوم داوود (س) ، از آن جهت قابل توجه بيشتر است که نخستين دستور ذکر گفتن در دين يهود است. داوود (س) اين سرود را به « آساف » و برادرانش مي دهد ، تا خداوند را تسبيح گويند : « يهوه را حمد گوييد و نام او را بخوانيد. اعمال او را در ميان قوم ها اعلام کنيد. او را بسرائيد. براي او تسبيح بخوانيد. در تمامي کارهاي عجيب او ، تفکر کنيد .به نام قدوس او، فخر کنيد. در ميان امت ها ، جلال او و جميع قوم ها ، کارهاي عجيب او را ذکر کنيد ؛ زيرا خداوند ، عظيم است.اي قبايل و قوم ها ! خداوند را توصيف کنيد. خداوند را به جلال و جبروت ، توصيف کنيد. » (4)
در بخش « مزامير » ، ذکرهاي زيباي گوناگوني هست ، مانند : « چه مجيد است نام تو ( مزامير /8)، مکتوب داوود با نام اطمينان در خداوند ( مزامير /16) ، درخواست تعليم الهي (مزامير /25)، درخواست کمک ( مزامير /28).» در مزامير ، دستور ديگري که بر ذکر تاکيد دارد ، سرود تمجيد خداوند است در مزامير /29؛ در ابتدي آن چنين آمده است :« اي فرزندان خدا! خداوند را توصيف کنيد. جلال و قوت را براي خداوند ، توصيف کنيد. خداوند را به جلال و اسم او، تمجيد کنيد. خداوند را در زينت قدوسيت سجده کنيد. » (5)
در بخش « اشعيا» نيز به ذکر گفتن اشاره شده است. دونمونه جالب آن ، ستايش خدا « اي يهوه ! تو خداي من هستي. پس تو را تسبيح مي گويم. ( اشعيا /25)» و سرود ستايش ( اشعيان /42) است. (6)
ج : اهميت ذکر در دين مسيح عليه السلام
در دين مسيح نيز سفارشات بسياري به ذکر گفتن شده است. براي نمونه مي توان به بخش شکر گذاري و دعا در « رساله پولس رسول به افسسيان » اشاره کرد. پولس ، در مورد اهميت ذکر ، چنين مي گويد : « تا چشمان دل شما روشن شده ، بدانيد که اميد دعوت او چيست ؛ کدام است دولت جلال ميراث او در مقدسين ؛ چه مقدار است عظمت بي نهايت قوت او نسبت به ما مومنين. ( افسسيان / 1)» (7)
در « رساله پولس به کولسيان » ، در بخش ، « اصول زندگي » نيز به اين مساله اشاره شده و سفارش و تاکيد به ذکر گفتن شده و چنين آمده : « يک ديگر را تعليم دهيد. نصيحت کنيد به مزامير و تسبيحات و سرودهاي روحاني و با فيض. در دل هاي خود ، خدا بسراييد. ( کولسيان /3)» (8)
در « رساله پولس به تسالونيکيان » ، در بخش نصايح عملي ،باز هم به ذکر اشاره شده و چنين نوشته : « هميشه دعا کنيد. در هر کاري ، شاکر باشيد که اين است اراده خدا در حق شما .( تسالونيکيان /5)»
در « رساله اول پولس به تيموتاوس » ، بخشي هست به نام « درباره عبادات » که به ذکر گفتن و دعا براي همه مردم هنگام ذکر سفارش مي کند : « پس از همه چيز ، اول سفارش مي کنم که صلوات و دعاها و مناجات و شکرها را براي جميع مردم به جا آورند. ( تيموتاوس /2 و 3) » (9)
د: فضيلت و اهميت ذکر در دين اسلام
در دين اسلام که دين خاتم است ، در آيات ، احاديث و روايات ، ذکر گفتن سفارش شده و به دليل اهميت و گوناگوني آن ، قابل پژوهش فراوان است. درباره فضيلت ذکر خدا ، آيات بسياري در قرآن آمده :
« پس ياد کنيد مرا تا من نيز شما را ياد کنم. ( بقره ،آيه 152)»
«اي کساني که ايمان آورده ايد ، خداوند را بسيار ياد کنيد. ( احزاب ، آيه 41)»
« هرگاه نماز به پايان برديد ، پس خدا را ايستاده و نشسته بر پهلو افتاده ، ياد کنيد. ( نساء، آيه 103» )
« پروردگارت را در دل خود ، با فروتني و ترس و آهسته و آرام ، صبح گاهان و شام گاهان ، ياد کن و از گروه غافلان مباش. ( اعراف ، آيه 205)»
« آنها که به خدا ايمان آورده و دل هاشان به ياد خدا آرام مي گيرد ، آگاه شويد که تنها ياد خدا ، آرام بخش دل هاست . ( رعد ، آيه 28 )»
«مگر ايمان آورندگان و نيکوکاران که بسيار ياد خدا کردند و از او ياري خواستند و کساني که ظلم وستم کردند، به زودي خواهند دانست که به چه کيفر گناهي ، گرفتار خواهند شد. ( شعرا ، آيه 227)»
احاديث مختلفي نيز درباره اهميت ذکر از پيامبر (ص) نقل شده که بسيار جالب و زيبا هستند. « ابونعيم » در « الحليقه » و « بيهقي » در « الشعب » ، از حديث « ابن عمر » با سند ضعيف از رسول خدا (ص) نقل کرده اند که فرمود: « کسي که ذکر خدا مي گويد ، در ميان افراد غافل از ذکر خدا ، مانند درخت سرسبزي است در ميان گياهان خشک و درختان پوسيده . » (10) در روايت ديگري آمده است : « کسي که ذکر خدا مي گويد ، در ميان افراد غافل از ذکر خدا ، مانند فرد زنده است در ميان افراد مرده .» (11) هم چنين در روايتي مسلم از حديث « ابوهريره » فرموده اند : « فرشتگان ، گرد گروهي که در مجلسي بنشينند و خدا را ياد کنند ، جمع مي شوند و رحمت خدا ، ايشان را در بر مي گيرد و خداي عز و جل نيز آنان را در ميان مقربان خود ، ياد مي کند. » « ترمذي » نيز روايتي دارد از حديث ابوهريره که پيامبر (ص) فرمود : « در روز قيامت ، حسرت ، از آن گروهي است که در جايي بنشينند و ذکر خدا را نگويند و بر رسول خدا صلوات نفرستند . »
عمر و بن شعيب نيز به روايت از جد و پدرش آورده است که پيامبر (ص) فرمود: « بهترين چيزي که من و پيامبران پيش از من گفته اند اين است که هيچ معبود به حقي وجود ندارد ، جز خداوند.
که تنهاست و هيچ انبازي براي او نيست. » (12)
درباره اهميت ذکر و فضيلت آن ، روايات متعددي از ائمه عليه السلام نقل شده که نشان دهنده اهميت ذکر و ذاکر در فضيلت انجام است . در اين زمينه آمده است : چون ذاکر بر ذکر ، مداومت کند ، سلطان ذکر ، بر مملکت دل ، مستولي شود و ماسواي حق را از اقليم دل ، اخراج کند. سر بر جيب مراقبه حق فرو برد و از هر چه جز اوست ، وحشت کند و اشرف مرتبه اطمينان ، او را حاصل آيد که « و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب ( سوره رعد ، آيه 28 )» و چون محبت غير حق در دل يابد ، بداند که بيماري دل ، هنوز باقي است . پس به مصقل ذکر (13) از اله آن کند تا عرش دل ، چون فلک اطلس ، از نقش غير ، ساده شود و اين کلمات در حق او صادق آيد : « زين پيش دمي بود و هزار انديشه / اکنون همه لا اله الا الله است»
در اين وقت ، سلطان عشق ، رايت سلطنت بر افراشته ، ملک دل را مسخر گرداند و نفس سرکش را ريسمان طلب بر گردن بسته ، به سياست گاه دل آرد و از درخت اخلاص آويخته ، به تيغ ذکر ، سر هوي و هوس و خواهش را بر دارد و سراق شياطين که هم کاران نفس بودند ، چون آن سياست بينند، شهر جسد را خالي کرده ، از ولايت تن ، رخت بيرون کشند.
و خلعت رقيت و بندگي در ايشان پوشاند و سرهنگي درگاه دل ، بديشان ارزاني دارد و شهر دل را به زيور لالي و جواهر يقين و اخلاص و توکل و صدق و کرم و مروت و فتوت وجود و سخاوت و حيا و شجاعت و فراست و انواع صفات حميده و خصال پسنديده مزين گرداند تا خلوت سرايي معشوق را شايد.
پس حضرت الوهيت از تتق جلال ، در آينه دل ، جمال نمايد و زبان حال بدين مقام مترنم گردد. بدين ترتيب ذکر ، ذاکر را به سويي مي برد که امروزه آن را ارتباط با عالم بالا مي نامند. در اين مرحله (14) نيز بر ذاکره ، مراتبي را مترتب مي دانند که قابل توجه است ؛ اگر در خود ، صفت محبت الهي مي يابد ، داند که محبت الهي بر آن ، سابق و متقدم است. « يحبهم و يحبونه » ، اشارت بدين معني است و اگر در خود ، شوق حضرت ربوبيت مطالعت کند، داند که نتيجه شوق حق است و اگر در خود، ذکر حق سبحانه مي يابد ، داند که به مقدار آن ، نزديک حق است. « فاذکروني اذکرکم ( بقره ، آيه 147 )»، عبارت از آن است و اين ذکر که کلام مجيد بر ذکر بنده مرتب گردانيده است، هر چند متاخر و لاحق است ، ذکر الهي ديگري بر آن متقدم و سابق است. چه تا اول سبحانه بنده را ياد نکرد ، توفيق ياد حق او را رفيق نشد و ذکر لاحق ، ثواب کسب بنده است و ذکر سابق محض عطا.
و امير المومنين عليه السلام ، ذکر بنده را در اين موضع، ذکر بين الذکرين گفته است و في الجمله هر که خواهد که منزلت خود ، پيش خداي بداند و بشناسد ، بايد که اول ، منزلت حق را پيش خود ، اعتبار کند و به مقدار آن منزلت ، خود را نزديک او قياس کند. (15)
در اين مقام ، ذکر ، صفت لازم دل گردد، وام دار آن علي التعاقب و التوالي متواصل شود و در اوقات فترات ذکر لساني ، فتور و قصور بدان راه نيابد. و بعد از آن، به جايي رسد که صفت ذکر ، در دل متجوهر شود و حقيقت آن، با جوهر دل، متحد گردد و ذاکر در ذکر و ذکر در دل در مذکور ، محو و فاني شود.
و در اين مقام ، اگر چه صورت کلمه توحيد که معني ذاکر است ، از وجه ظاهر دل محو گردد، حقيقت آن در وجه باطن او ، مثبت بود و عبارت از اين حال است که آن چه گفته اند ذکر و ذاکر و مذکور ، هر سه ، يک چيز شوند. (16)
و اگر ذکر و ذاکر چنين شود، آن چه که در حکايات آمده ، پذيرفتني مي شود ؛ مانند: از شبلي مي آيد که پيش وي برخواندند « و اذکر ربک اذا نسيت » . وي گفت : شرط ذکر ، نسيان است و همه عالم ، اندر ذکر مانده. نعره اي بزد و هوش از وي بشد. چون به هوش آمد ، گفت : عجب از آن دلي که کلام وي بشنود و برجاي بماند و عجب از آن جاني که کلام وي بشنود و برنيايد !»(17)
پي نوشتها:
1- کشتي : بندي است باريک و بلند که از 72 نخ پشم درست شده و زرتشتيان ، آن را بر روي سدره ، سه دور به گرد کمر مي بندند و در دوره دوم ، دو گره به جلو و در دور سوم ، دو گره از پشت سر به آن مي دهند. کشتي ، بند بندگي اهورامزداست و زرتشتيان، از زن و مرد و کوچک و بزرگ ، وظيفه دارند که هماره و در هر حال ، به کمر داشته باشند. ( مراسم مذهبي و آداب زرتشتيان ، موبد اردشير آذر گشب ، صفحه 163)
2- پشت ها ، اوستاها ، صفحه 272 تا 276
3-کتاب مقدس ، عهد عتيق ، صفحه هاي 380 ، 381 ، 402 و 403.
4- کتاب مقدس ، عهد عتيق ، صفحه 508 و 509.
5- کتاب مقدس ، عهد عتيق ، ص 660.
6- کتاب مقدس ، عهد عتيق ، ص 824.
7- کتاب مقدس ، عهد جديد ، ص 1353.
8- کتاب مقدس ، عهد جديد ، صص 66 و 1356.
9- کتاب مقدس ، عهد جديد ، ص 1371.
10- مختصر احياء علوم الدين ، باب نهم ، ص 153.
11-همان منبع ، ص 154.
12- همان منبع ، ص 154.
13- صيقل دهنده ، جلا دهنده، پرداخت کننده .
14- تحفه عباسي ، صص 309 و 380.
15- مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه ، ص 93.
16- همان منبع ، ص 169.
17- کشف المحجوب ، ص 513.
منبع: مجله خيمه
/خ