خانه » همه » مذهبی » مراتب آزمون هاي الهي

مراتب آزمون هاي الهي

مراتب آزمون هاي الهي

بسيار شنيده مي شود که خداي تعالي مؤمنان را به واسطه بلاها و گرفتاري ها مي آزمايد؛ اما آيا غير مؤمنان هيچ بلا و مصيبتي در دنيا نمي بينند؟ يا اين که آن ها نيز، بلا و گرفتاري هايي را تجربه مي کنند؟ در اين صورت، ابتلاهاي غير مؤمنان در چه مواردي مشابه يا مشترک به ابتلاهاي اهل ايمان است و در کدام موارد با آن تمايز يافته و مخصوص کافران و منافقان مي شود؟ و آيا

5034e5ec 13e4 4d6c 8f15 55c2b26ff18e - مراتب آزمون هاي الهي
2155 - مراتب آزمون هاي الهي
مراتب آزمون هاي الهي

نويسنده: حميدرضا مظاهري سيف

اشاره:

بسيار شنيده مي شود که خداي تعالي مؤمنان را به واسطه بلاها و گرفتاري ها مي آزمايد؛ اما آيا غير مؤمنان هيچ بلا و مصيبتي در دنيا نمي بينند؟ يا اين که آن ها نيز، بلا و گرفتاري هايي را تجربه مي کنند؟ در اين صورت، ابتلاهاي غير مؤمنان در چه مواردي مشابه يا مشترک به ابتلاهاي اهل ايمان است و در کدام موارد با آن تمايز يافته و مخصوص کافران و منافقان مي شود؟ و آيا مؤمنان در شدت ابتلائات، اختلاف مراتب داشته و آزمون هاي الهي درباره ي ايشان نوعي دسته بندي را بر مي تابد يا نه؟ پاسخ به اين پرسش، آثار اعتقادي، اخلاقي و رواني بسياري به دنبال دارد و سبب آرامش و بالا رفتن آستانه ي تحمل مؤمنان شده، آن ها را براي مواجهه با آزمون هاي الهي آماده مي سازد.

بلاهاي مشترک مؤمنان و غير اهل ايمان

ظالمان و کافران در دنيا دو گونه رنج و ابتلا دارند:
1. رنج هاي طبيعي که مقتضاي زندگي مادي و محدود دنيا است. سرور و شادکامي اين جهان محدود است و در نهايت، انسان را ناکام گذاشته يا دلزده مي کند، قرآن کريم فرمود:
قل متع الدنيا قليل (1)
بگو: برخورداري [از اين] دنيا اندک است.
و حضرت علي – عليه السلام – هم فرموده است:
نشد که از دنيا دلي شاد و لبي خندان شود، و پس از زماني بس کوتاه ، چشمي گريان پيآمد آن نباشد. هر گاه خوشي به کسي روي آورد، بي درنگ با شرنگ رنج ها رو گرداند. شبنمي از رفاه بر بوستاني ننشانيد، جز آن که از گرفتاري و رنج، رگباري سخت بر آن جا بباريد. از دنيا جز اين انتظاري نيست که بامدادان ياور انسان باشد و شامگاهان چهره اي ناشناس بنمايد. اگر يک سوي آن به کام شيرين آيد، ديگر سويش تلخ و هلاکت آور باشد. هيچ کس از فراواني آن کامياب نشد، مگر آن که رنجي از رنج هاي آن را ديد… (2)
اين دسته از آزمون هاي الهي ميان اهل ايمان و غير آن ها مشترک بوده و ابتلاي هر دو گروه از اين جهت مشابه است، با اين تفاوت که مؤمن اين رنج ها را معنادار و سبب پاداش برتري مي داند؛ اما ديگران فقط رنج و درد آن را حس کرده، فراتر از سپري شدن آن و شايد رسيدن روزگاري خوش در اين جهان ناپايدار اميدي ندارند.

بلاهاي ويژه فاسقان و کافران

2. ابتلا که ويژه ي اهل کفر و ظلم بوده و براي مؤمنان پيش نمي آيد، اين است که امکان بهره برداري از دنيا برايشان فراهم مي شود، تا سرانجام به ناگاه عذاب فرا رسيده و آن ها ديگر فرصتي براي بازگشت و اصلاح نداشته باشند.
فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا عليهم أبواب کل شي حتي اذا فرحوا بما أوتوا أخذنهم بغته فاذا هم مبلسون (3)
پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهاي هر چيزي [از نعمت ها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامي که به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم، و يکباره نوميد شدند.
به همين دليل به پيامبر – صلي الله عليه و آله – مي فرمايد که به آن ها که از حق روي مي گردانند هشدار بده و بگو: «و ان ادري لعله فتنه لکم و متاع الي حين» (4) ( و نمي دانم، شايد آن براي شما آزمايشي و تا چند گاهي [وسيله] برخورداري باشد.) بنابراين مرتبه اي از ابتلائات الهي مثل استدراج (5) و مکر (6) و املا (7) مخصوص کافراني است که لباس تقوا را برکنده و از حريم عبوديت خارج شدند.
کذلک نبلوهم بما کانوا يفسقون (8)
اين گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرماني مي کردند، مي آزموديم البته اين همه از لطف و رحمت خداوند است که رو گردانندگان از آخرت را از نعمت اندک دنيا بهره مند مي کند تا دست کم در اين جا خوشي ناچيزي را تجربه کنند و همين بهره کم را از دوستانش مي گيرد تا اجر عظيم اخروي را نصيب شان کند. هم از اين رو پيامبر فرمود:
عجبا للعبد المومن من شيعه محمد و علي عليهما السلام ان ينصر في الدنيا علي اعدائه فقد جمع له خير دارين ان امتحن في الدنيا فقد ادخر له في الاخره ما لا يکون لمحنه في الدنيا قدر عند اضافتها الي نعم الاخره و کذلک عجبا للعبد المخالف لنا اهل البيت ان خذل في الدنيا و غلب بايدي المؤمنين فقد جمع عليه عذاب الدارين.(9)
شگفتا از بنده با ايمان از پيروان پيامبر و علي عليهما السلام! اگر در دنيا برابر دشمنش ياري شود، خير دنيا و آخرت براي او جمع شده است. و اگر به ناکامي آزموده شد، چنان با نعمت هاي افزوده بهشتي جبران مي شود که اثري از رنج اين آزمون باقي نماند. و شگفتا از دشمن اهل بيت عليهم السلام اگر در دنيا بي ياور شود و به دست مؤمنان شکست خورد رنج دنيا و آخرت براي او جمع شده است.
اين دو، مراتبي از ابتلاي کافران و منافقان و فاسقان بود که يک مورد از آن، براي مؤمنان هم محقق مي شود.

ابتلاهاي مؤمنان

مؤمنان نيز مراتبي از ابتلا دارند که مخصوص آن ها است؛ زيرا آثار متفاوتي دارد و به طور کلي به ابتلاهاي خير و شر تقسيم مي شود. خداي تعالي خطاب به اهل ايمان مي فرمايد:
و نبلوکم بالشر و الخير فتنه (10)
و شما را از راه آزمايش به بد و نيک خواهيم آزمود.
امام صادق – عليه السلام – فرمودند: روزي حضرت علي – عليه السلام – بيمار بود. عده اي براي ديدار ايشان آمده و گفتند: «يا اميرالمومنين! شب را چگونه به صبح رساندي ؟» حضرت فرمودند: [شب را] به شر به صبح رساندم. گفتند: «سبحان الله! اين سخن کسي مثل تو است؟!»
سپس امام – عليه السلام – آيه ي بالا را خواند و چنين تفسير کرد:
فالخير الصحه و الغني و الشر المرض و الفقر، ابتلاء و اختبارا؛
منظور از خير، سلامتي و ثروت است و مراد از شر، بيماري و تنگدستي است؛ براي آزمودن و نيز آگاهي از حالات. (11)
پس مؤمنان به انواع و اقسام آزمون ها مبتلا مي شوند. اما همه در يک سطح نيستند و ابتلاهاي شان به اهداف و اغراض متفاوتي انجام مي گيرد.

ابتلاي آمرزش

مؤمنان متوسط که به آيات الهي توجه دارند و گاهي بر اثر غفلت يا جهالت به خطا آلوده مي شوند، بر اثر همين گناهان، توسط خداوند گرفتار مي شوند، تا اثر نيکي از خود به جا گذارند يا به سبب رنجي گناهشان شسته و بخشوده شود؛ از اين رو قرآن کريم پس از اشاره به آيات الهي و روز حساب مي فرمايد:
و ما اصبکم من مصيبه فبما کسبت ايديکم و يعفوا عن کثير (12)
(و هر گونه مصيبتي به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسياري در مي گذرد.)
روز امام علي – عليه السلام – به جمعي از يارانشان فرمود:
مي خواهيد بگويم بهترين آيه در کتاب خداي عزوجل کدام است؟ پيامبر خدا – صلي الله عليه و آله – به ما فرمود:
و ما اصبکم من مصيبه فبما کسبت ايديکم؛ چون خداوند عزوجل بزرگوارتر از آنچه در دنيا کيفر داده در آخرت هم عقوبت دهد و از آنچه در دنيا گذشته و عفو کرده است، در آخرت دوباره به آن باز گردد»(13)
بنابراين ابتلائات مؤمنان متوسط براي مغفرت و آمرزش آن هاست. امام صادق – عليه السلام – فرمود:
اذا اراد الله عزوجل بعبد خيرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمه و يذکره الاستغفار و اذا اراد الله عزوجل بعبد شرا فاذنب ذنبا تبعه بنعمه لينسيه الاستغفار و يتمادي به و هو قول الله «سنستدرجهم من حيث لا يعلمون» بالنعم عند المعاصي. (14)
وقتي خداوند براي بنده اي نيکي بخواهد، اگر او گناهي مرتکب شود، در پي آن، او را گرفتاري مبتلا مي کند، تا استغفار را به ياد او آورد. و هنگامي که براي بنده اي شر بخواهد، در صورتي که گناهي انجام دهد به دنبال آن نعمتي مي آورد تا استغفار از ياد او رفته و آن خطا را ادامه دهد. و اين، سخن خداوند است که «آن ها را از جهتي که نمي دانند، فرو مي بريم» با نعمت ها هنگام معصيت.
اين حديث، به خوبي تفاوت ابتلاي مؤمنان با غير مؤمنان را بيان مي کند؛ اما انبيا و اوليا و مؤمنان برتر، از مراتب ديگر بلا بهره مند هستند.

ابتلاي ارتقا

گروهي از مؤمنان، کساني هستند که استوار و پايدار در مسير مراتب ايمان سير کرده و درجاتي کسب کرده اند. اين گروه از اهل ايمان، به اهداف تربيتي ديگري غير از آموزش مورد آزمون هاي الهي قرار مي گيرند. ابتلاي آن ها، براي آمادگي يافتن در درک هدايت هاي ويژه است. معمولاً اين سطح از ابتلاها در مواجهه با کفار تحقق مي يابد و آنان که در رنج ها و مصائب، ايمانشان را پاس مي دارند و از هدايت هاي ويژه ي الهي بهره مند مي شوند، بر درجاتشان افزوده مي شود.
والذين کفروا و کذبوا بئايتنا أولئک أصحب النار خلدين فيها و بئس المصير، ما أصاب من مصيبه الا باذن الله و من يومن بالله يهد قلبه و الله بکل شي عليم .(15)
و کساني که کفر ورزيده، و آيات ما را تکذيب کرده اند، آنان اهل آتشند [و] در آن ماندگار خواهند بود، و چه بد سرانجامي است. هيچ مصيبتي جز به اذن خدا نرسد، و کسي که به خدا بگرود، دلش را به راه آورد، و خدا[ست که] به هر چيزي داناست.
مصداق بارز اين آيه، پيامبراني هستند که برابر کفار ايستادگي مي کنند و همه رنج ها را به جان مي خرند، تا بر هدايتشان افزوده شود و در مدارج قرب بالا روند. قرآن کريم، درباره ي کساني که در پي خشنودي حق تعالي هستند مي فرمايد:
هم درجت عند الله و الله بصير بما يعملون (16)
آن ها [که جانشان در فراز و فرودها آزموده مي شود و تنها در پي رضاي محبوبند، خودشان] درجاتي در پيشگاه خداوند هستند.
نه اين که براي آن ها درجات و جايگاهي قرار داده مي شود؛ بلکه آن درجات، عين نفس پاک و آزموده ي آن ها است که هر رنجي را براي رضاي خدا مي پسندند و مي پذيرند و اگر آن درجات مرتبه و منزلتي دارند، از فيض وجود و حضور آن ها است.

ابتلاي انقطاع يا ابتلاي اخلاص

مرتبه ي ديگر از ابتلاي مؤمنان که به اولياي خدا مربوط است، در سوره ي حديد بيان شده است:
ما اصاب من مصيبه في الأرض و لا في أنفسکم الا في کتب من قبل أن نبرأها ان ذلک علي الله يسير لکيلا تاسوا علي فاتکم و لا تفرحوا بما ءاتاهم و الله يحب کل مختار فخور (17)
هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در نفسهاي شما [به شما] نرسد، مگر آنکه پيش از آنکه آن را پديد آوريم، در کتابي است. اين [کار] بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب] آنچه به شما داده است شادماني نکنيد، و خدا هيچ خودپسند فخرفروشي را دوست ندارد.
علامه طباطبايي مي فرمايد مصيبت، واقعه اي است که براي چيزي پيش مي آيد و از اصابت تير با هدف گرفته شده است و بنابراين مفهوم شامل خير و شر مي شود؛ ولي در استعمال، معمولاً براي شر به کار مي رود. (18)
در اين مرتبه از امتحان و ابتلاي مؤمنان، سخن بر سر اين نيست که در مصائب، ايمان به خدا را حفظ کنند تا بر هدايتشان افزوده شود، بلکه سخن اين جا است که در اين مصائب، به انقطاع کامل برسند و به چيزي رنجور يا خرسند نشوند، نه اين که در رنج و خرسندي در راه رضاي خدا بکوشند و دست در دست خدا بگذارند. اين جا کسي که دست خدا به ياري اش آمده است مي کوشد خود را از هر چه غير معبود است، جدا سازد.
هنگامي که امام زين العابدين – عليه السلام – به سوي يزيد آورده شد و برابر او ايستاد، آن ملعون گفت: «و ما اصابکم من مصيبه فبما کسبت ايديکم»! امام سجاد – عليه السلام – فرمود: «اين آيه درباره ي ما نيست؛ بلکه خداوند درباره ي ما فرمود:
ما اصاب من مصيبه في الارض و لا في انفسکم الا في کتاب من قبل أن نبرأها.(19)

حل يک تعارض

مراتبي که براي ابتلائات برشمرديم، تقريبا در حديثي از اميرالمومنين علي – عليه السلام – بيان شده است:
ان البلاء الظالم ادب و للمومن امتحان و للانبياء درجه و للاولياء کرامه؛ (20)
به درستي که بلا براي ستمگران عقوبت و ادب کردن است و براي مؤمنان، آزمون و براي انبيا درجه و براي دوستان و مقربان خداوند، کرامت است.
ممکن است با ديدن اين حديث شريف، تعارضي به نظر بيايد؛ زيرا در بسياري از روايات که نمونه هايي از آن را پيش از اين خوانديم، اين مضمون وجود دارد که : اشد الناس بلاء الانبياء ثم الذين يلونهم ثم الامثل فالامثل؛ (21)
در روايات، بالاترين درجات ابتلا به انبيا نسبت داده شده است؛ ولي در حديث پيش گفته، فراتر از پيامبران ابتلاي اوليا است. توضيح اين تفاوت، اين گونه است که پيامبران، داراي درجات مختلفي هستند:
و رفع بعضهم درجات (22)
حواريون و جانشينان آن ها نيز به حسب اختلاف درجات پيامبرشان مراتب گوناگوني پيدا مي کنند. ممکن است پيروان و اصحاب پيامبري که برتر از پيامبران ديگر، از پيروان برخي انبياي ديگر و حتي از خود آن پيامبر، رشد يافته تر و بلند مرتبه تر باشند؛ از اين رو برخي از اولياي خدا به خصوص جانشينان و پيروان سيد انبيا حضرت محمد مصطفي – صلي الله عليه و آله – مي توانند از ساير پيامبران منزلتي برتر داشته باشند. و صد البته که چنين است و مصداق بارز آن، معصومان از اهل بيت رسول اکرم – صلي الله عليه و آله – هستند. با اين ملاحظه، مفهوم آن حديث کاملاً روشن مي شود که پيامبران، شديدترين بلاها را دارند، سپس آن ها که در مقام و مرتبه پس از آنها مي آيند. بنابراين در بين اوليايي که از ساير انبيا برترند، پيامبري است که شديدترين بلا براي او است و سپس براي کساني که پس از او هستند.
پس از روشن شدن اين مطلب که مؤمنان به حسب ايمانشان گرفتاري ها و آزمون هاي دشوارتري دارند، لازم است به حل يک تعارض در روايات بپردازيم. حضرت علي – عليه السلام – مي فرمايد:
الا و ان من البلاء الفاقه و اشد من الفاقه مرض البدن و اشد من مرض البدن مرض القلب. (23)
هوشيار باشيد که براستي نداري از جمله بلاهاست و سخت تر از نداري، بيماري تن است و سخت تر از آن بيماري قلب است.
در اين روايت، شديدترين بلا، بيماري هاي قلبي معرفي شده که مصداق بارز و کامل آن، کفر و نفاق است که به هيچ روي در انبيا و اوليا وجود ندارد. در مجموع، معلوم نيست شديدترين بلاها براي پيامبران است يا دشمنان خدا و رسولان.
راه حل اين تعارض توجه به عدم وحدت موضوع است، زيرا بلاياي ظاهري و دنيايي، غير از بلاياي باطني و اخروي است. در بلاياي ظاهري، پيامبران، شديدترين و دشوارترين بلاها را مي چشند؛ اما بلاهاي باطني، موضوعي ديگر است که ويژه کفار و منافقان است. مکر و استدراج، شيوه ها و ابزارهايي براي ابتلائات باطني و اخروي دشمنان حق است و ذره اي از بلاياي باطني از نظر شدت و تلخي، با سعادت انسان، قابل مقايسه نيست؛ از اين رو خداي تعالي بيماردلان هدايت ناپذير را به حال خود رها کرده و در نعمت ظاهري دنيا رها مي کند؛ زيرا آن ها گرفتار بدترين بلاها هستند و در اين نعمت ها خيري براي آن ها نيست؛ لذا امام علي – عليه السلام – فرمود:
ما خير بخير بعده النار ما شر بشر بعده الجنه و کل نعيم دون الجنه محقور و کل بلاء دو ن النار عافيه.(24)
خيري که بعد از آن، آتش است، خير نيست. و ناخوشايندي که پس از آن، بهشت است، بد نيست. هر نعمتي غير از بهشت، ناچيز است و هر بلايي غير از آتش [جهنم] عافيت و سلامتي است.
پس با معيار سعادت حقيقي انسان، مي توان بلاياي ظاهر و باطني را سنجيد و با هم مقايسه کرد. حاصل آن مقايسه، اين است که بلاي باطني، شديدترين گرفتاري ها است و درباره بلاياي دنيايي و ظاهري بايد گفت: کل بلا دون النار عافيه [هر بلايي غير از آتش عافيت است].

اختصاص بلا در دنيا براي مؤمنان

در بعضي از روايات، بلاها مخصوص مؤمنان دانسته شده و موجب هراس عده اي از دين و ايمان گرديده است. مانند روايت ابن فضال از ابن بکير که مي گويد از حضرت صادق – عليه السلام – پرسيدم آيا مؤمن به جذام و پيسي و مثل آن مبتلا مي شود. امام – عليه السلام – فرمود:
هل کتب البلاء الا علي المومن(25)
آيا بلا براي کسي غير از مؤمن نوشته شده است؟
و سدير صيرفي نيز از امام باقر – عليه السلام – نقل کرده است که به ابي جعفر – عليه السلام – گفتم «آيا مؤمن مبتلا مي شود.» فرمود:
هل يبتلي الله الا المومن … (26)
آيا خداوند غير مؤمن را مبتلا مي کند؟
عيسي بن ابي منصور از امام صادق – عليه السلام – روايت کرده:
ان الله يذود المومن عما يشتهيه کما يذود احدکم الغريب عن ابله ليس منها. (27)
به راستي که خداوند، مؤمن را از آن چه ميل دارد و مي خواهد، باز مي دارد، همان طور که يکي از شما بيگانه را از شتري که براي او نيست، منع مي کنيد.
ابوبصير نيز از امام صادق – عليه السلام – نقل مي کند که اميرالمومنين مي فرمود:
ان البلاء اسرع الي شيعتنا من السيل الي قرار الوادي (28)
همانا بلا به سوي شيعيان ما؛ با سرعت تر از سيل به زمين پست، نزديک مي شود.
امام باقر – عليه السلام – نيز فرموده است:
ان الله عزوجل ليتعاعد المؤمن بالبلاء کما يتعاهد الرجل اهله بالهديه من الغيبه و يحميه کما يحمي الطبيب المريض. (29)
به درستي که خداوند عزيز و با جلالت، بنده ي مؤمن را با بلا و گرفتاري مورد لطف قرار مي دهد؛ همان طور که مرد، هنگام سفر، خانواده اش را با فرستادن هديه مورد لطف قرار مي دهد و بر مؤمن داغ مي گذارد، همان طور که طبيب بر بيمار.
قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
ان الله ليغذي عبده المومن بالبلاء کما تغذي الوالده ولدها باللبن (30)
خداوند ، بنده ي مؤمن خود را با بلا و گرفتاري تغذيه مي کند؛ همچنان که مادر، فرزند خود را با شير.
اين همه، در حالي است که در مباحث گذشته معلوم شد که ظالمان و کافران نيز انواعي از بلا و مراتبي از ابتلا را دارند. پس معلوم مي شود اين اختصاص که به ويژه در روايات اول و دوم ظهور دارد، مربوط به مراتبي از بلا است که ويژه ي مؤمنان است؛ يعني از نوع ابتلاي ادب و عقوبت نيست، بلکه ابتلاي امتحان يا درجه يا کرامت است که در بحث پيش بررسي و تبيين شد. در قرآن مجيد مي خوانيم: ما به سوي امت هايي که پيش از تو بودند، [پيامبران] فرستاديم، سپس آن ها را با شدت و رنج و ناراحتي مواجه ساختيم؛ شايد به بندگي روي آورند پس چرا هنگامي که بلاهاي ما به آن ها رسيد، دلهايشان سخت شد و شيطان اعمالشان را زيبا جلوه داد. پس چون آنچه را يادآور شدند را فراموش کردند، درهاي همه چيز را به روي آن ها گشوديم، تا شادکام [و دلبسته شوند]؛ ناگهان همه را گرفتيم، پس نا اميد شدند. (31)
از اين آيه شريف بر مي آيد که بعد از آزمون هاي ويژه ي مؤمنان، در صورت موفق نشدن بندگان، نوبت به آزمون هاي کافرانه نظير مکر و استدارج و در نهايت بلاي عقوبت مي رسد. ممکن است اين پرسش اين جا پيش آيد: اين آيات مربوط به مشرکان و کافراني است که حتي بعد از آمدن ايات و ابتلائات الهي به حق روي نياورده اند؛ چطور ابتلائاتشان مؤمنانه بوده است؟
پاسخ اين که خودشان مؤمن نبوده اند؛ اما ابتلائات مؤمنانه براي کشف و شکوفايي استعداد عبوديت و ايمان فطري است که خداي تعالي همه ي امت ها را به اين گونه بلاها مي آزمايد و اگر از خود شايستگي نشان ندهند، آن ها به ابتلائات کافرانه گرفتار مي کند. حق تعالي براي پيامبر – صلي الله عليه و آله – اين دو گونه ابتلا را از جهت مصاديق دنيايي اين گونه تفکيک کرده است:
اي محمد! اگر بنده اي را دوست بدارم، او را با سه چيز مواجه مي سازم: دلش را غمگين، بدنش را بيمار و دستش را از بهره ي دنيا تهي مي کنم … و آن گاه که بر بنده اي خشم گيرم، او را با سه حالت همراه مي کنم: دلش را شاد، بدنش را سلامت و دستش را از بهره هاي دنيا پر مي کنم. (32)
در مجموع، ابتلائات اهل شقاوت در دنيا کمتر از مؤمنان است؛ همان طور که علي ابن ابي طالب – عليه السلام- از رسول الله – صلي الله عليه وآله – روايت کرده است:
الدنيا سجن المومن و جنه الکافر فأما المومن يفزع فيها و اما الکافر فيمتع فيها؛ (33)
زيرا رنج کم دنيا عاقبتي خوش دارد:
والاخره خير و أبقي (34)
در مقابل، خوشي ناپايدار دنيا، رنج بسيار آخرت را در پي دارد؛ لذا فرمود:
قل تمتع بکفرک قليلا انک من أصحب النار (35)
بگو: به کفرت اندکي برخوردار شو که تو از اهل آتشي.
از امام صادق – عليه السلام – روايت شده:
ان اهل الحق لم يزالوا منذ کانوا في شده أما ان ذلک الي مده قليله و عافيه طويله (36)
برنامه ي آزمون الهي مؤمنان و کافران به رنج و نعمت در دنيا، در نمونه اي از فرمايشات امام جعفر صادق – عليه السلام- به خوبي نشان داده شده است: روزي دو فرشته از آسمان به زمين مي آمدند که يکديگر را ملاقات کردند. يکي به ديگري گفت: «براي چه کاري فرو مي آيي.» پاسخ داد:«خداوند، مرا مأمور کرده است که به درياي نيل بروم و يک ماهي نادر را براي حاکمي ستمگر که به آن ميل پيدا کرده است، بالا بياورم، تا او در کفرش به نهايت آرزوي دنيايي برسد. تو براي چه کاري مي روي؟» فرشته ي ديگر پاسخ داد: «من مامورم کاري شگفت انگيزتر از کار تو انجام دهم. به سوي بنده مؤمني مي روم که روزه دار و نمازگزار بوده و دعا و صدايش در آسمان شناخته شده است. مي روم تا ظرف غذايش را که براي افطار آماده کرده است، بريزم تا به نهايت آزمون در ايمانش برسد». (37)
بنابراين هر بلايي که براي آزمودگي مؤمن به او مي رسد، آثار پر برکت آن برايش ذخير مي شود.
«اگر خدا بنده اي را دوست بدارد، به شدت او را در بلا غرق مي کند»؛(38) پس «مؤمن از رنج هاي دنيا در امان نيست؛ اما از نابينايي و بدبختي آخرت در امان است»؛ (39)
حضرت سجاد – عليه السلام- فرموند:
اني لاکره للرجل أن يعافي في الدنيا فلا يصيبه شيء من المصائب (40)
همانا نمي پسندم براي کسي که در دنيا سلامت و آسوده باشد و از حوادث دنيا چيزي به او برخورد نکند.
روزي پيامبر – صلي الله عليه و آله – دعوت شد؛ وقتي وارد منزل ميزبان شد، به مرغي که بالاي ديوار بود نگاه کرد. او تخمي گذاشت که از بالا روي ميخي افتاد که در ديوار بود و همانجا ماند و نشکست. رسول الله صلي الله عليه و آله شگفت زده شد آن مرد گفت: آيا از اين حادثه تعجي مي کنيد؟ «به خدايي که شما را به حق مبعوث کرده است هيچ گاه مصيبتي به من نمي رسد» . پيامبر برخاست و چيزي نخورد و فرمود:
من لم يرزأ فمالله فيه من حاجه (41)
کسي که رنجي به او نمي رسد، خداوند کاري به او ندارد.
بنابراين ، مؤمنان در دنيا بيش از غير اهل ايمان دچار بلا مي شوند و از آثار آن بهره مند مي گردند اما کافران و منافقان نيز بلاهاي مخصوص خود را دارند و البته در دنيا، از بهره ي بيشتري برخوردارند.
عقوبت و ابتلاي غير اهل ايمان از بحث ما خارج است، ولي مراتب ديگر ابتلا که به مؤمنان اختصاص دارد، موضوع اين نوشتار بود و در ادامه، به انواع، آثار، آفات و چگونگي مواجهه با آن ها خواهيم پرداخت.

پي نوشت :

1. نساء، آيه 77.
2. «لم يکن امرؤ منها في حبره الا اعقبته بعدها عبره و لم يلق من سرائها بطنا الامنحته من ضرائها ظهرا و لم نظله فيها ديمه رخا الا هتنت عليه مزنه بلاء. و حري اذا اصبحت له منتصره ان تمسي له تنکره و ان جانب منها اعذوذب و احلولي امر منها جانب فاوبي. لا ينال امرؤ من غضارتها رغبا الا ارهقته من نوائبها تعبا…» نهج البلاغه، خطبه 111 (همه ارجاع هاي اين نوشتار به نهج البلاغه، طبق نسخه مترجم مرحوم محمد دشتي است که در المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه مورد استفاده بوده است).
3. انعام، آيه 44.
4. انبياء، آيه 111.
5. والذين کذبوا بأياتنا سنستدرجهم من حيث لايعلمون (اعراف، آيه 182)
6. و مکروا و مکرالله و الله خير الماکرين (آل عمران، آيه 54)
7. انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين (آل عمران، آيه 178)
8. اعراف، آيه 163.
9. بحار، ج 67، ص 234، ح49.
10. انبياء، آيه 35.
11. بحار، ج 81، ص 209، ح 25.
12. شوري، آيه 30.
13. ميزان الحکمه، ج 2، ح 1942.
14. بحار، ج 67، ص 229، ح 41.
15. تغابن، آيه هاي 10 و 11.
16. آل عمران، آيه 163.
17. حديد ، آيه هاي 22 و 23.
18. الميزان، ج 19، ص 173.
19. ميزان الحکمه، باب ابتلا، ح 1960.
20. بحار، ج 67، ص 235، ح 54.
21. کافي، ج 2، ص 252، ح 1.
22. بقره، آيه 253.
23. نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 388، عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب ( فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهج البلاغه)
24. همان، 387.
25. کافي، ج 2، ص 258، ح 27.
26. بحار، ج 67، ص 241، ح 72.
27. همان، ص 243، ح 80.
28. همان ص، ح 59 .
29. کافي، ج 2، ص 255، ح 17.
30. ميزان الحکمه، ج 2، باب ابتلاء، ح 1931.
31. و لقد أرسلنا الي أمم من قبلک فأخذنهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون . فلولا اذا جاءهم بأسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم و زين لهم الشيطن ما کانوا يعلمون. فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا عليهم أبواب کل شيء حتي اذا فرحوا بما أوتوا أخذنهم بغته فاذا هم مبلسون (انعام، آيه 42 تا 44)
32. بحار، ج 72، ص 48.
33. همان، ج 67، ص 242، ح 77.
34. اعلي، آيه 17.
35. زمر، آيه 8.
36. کافي ج 2، ص 255، ح 16.
37. بحار ، ج 67، ص 229، ح 40.
38. همان، ص 253، ح 6.
39. همان، ص 255، ح 18.
40.همان ، ص 56، ح 19.
41. همان، ح 20.

منبع: برگرفته از ماهنامه ي خلق شماره ي دوم .منبع:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد