خانه » همه » مذهبی » معلم اخلاق و سالک الي الله

معلم اخلاق و سالک الي الله

معلم اخلاق و سالک الي الله

مقاله اي که در پيش رو داريد، زندگينامه عالم عارف معاصر، حضرت آيت الله العظمي مرحوم حاج سيد رضا بهاء الديني است که اصل آن، توسط فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام آقاي سيد محمد باقر مهاجر تدوين شده است.

af432a03 e6ed 4423 8453 1303bc68aa10 - معلم اخلاق و سالک الي الله
2153 - معلم اخلاق و سالک الي الله
معلم اخلاق و سالک الي الله

نويسنده: سيد محمد باقر مهاجر

اشاره:

مقاله اي که در پيش رو داريد، زندگينامه عالم عارف معاصر، حضرت آيت الله العظمي مرحوم حاج سيد رضا بهاء الديني است که اصل آن، توسط فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام آقاي سيد محمد باقر مهاجر تدوين شده است.
امتياز اين زندگينامه اين است که در زمان حيات خود آن بزرگوار و با مراجعه به ايشان و فرزندش جناب حجت الاسلام آقاي سيد عبدالله بهاءالديني و نيز برخي از شاگردان و مرتبطان با ايشان (حجج الاسلام، آقايان: سيد محمد حسين احمدي، محمد حسين احمدي يزدي، محمود امجد، مرحوم حسين حيدري کاشاني، سيد محمد رضا طباطبائي، فرحزاد و ….) و براي بزرگداشت آن عالم بي نظير تهيه شده است.
با توجه به اين مطلب پيش از ارائه زندگينامه، مطالب زير را متذکر مي شويم:
1. همان طور که گفته شد، اين نوشتار از سخنان افراد گوناگون که نام آن ها ذکر شد، گردآوري شده است؛ لذا با توجه به آميختگي مطالب افراد گوناگون با يکديگر، در غير مواردي که از سخنان خود مرحوم آيت الله بهاءالديني استفاده شده، در موارد ديگر از پاورقي استفاده نشده است.
حضرت آيت الله العظمي حاج سيد رضا بهاءالديني (1) در اواخر ذي الحجه سال 1327 ق در خانواده اي متدين و تقوا پيشه، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. پدر ايشان، آقا صفي الدين، مردي پاک طينت و پرهيزکار و از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت معصومه – سلام الله عليها- بود.
ايشان در شرح حال والدشان چنين فرموده اند:
ارتباط پدرم با قرآن مداوم بود. شايد در روز، ده الي پانزده جزء قرآن مي خواند؛ به طوري که هر جاي اين کتاب مقدس سؤال مي کردند، فورا جواب مي داد. به علت انس زياد با قرآن، آيات را مي شناخت و به کشف الايات علما شهرت يافته بود. ايشان در حرم حضرت معصومه – سلام الله عليها – مشغول خدمت بود و در درس حاج شيخ عبدالکريم حائري و حاج شيخ ابوالقاسم قمي شرکت مي کرد. ادبيات را نيکو مي دانست و با فقه و اصول هم آشنا بود. او فردي وارسته بود و فکر شيطاني نداشت و هرگز نمي شد به ايشان افکار شيطاني تحميل کرد. خيلي صريح و صادق بود، مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) هم نوشته اند که اجداد پدرم، افراد شريفي بودند و در شجره نامه ي ايشان آمده است که کليد دار حرم فاطمي بوده اند. گويا در فاميل پدرم، اين سمت رسم بوده است. مي گويند مادرم نيز به آخوند ملاصدرا منسب بوده است. والده من – با اينکه سواد نداشت – خيلي از دعا ها را از حفظ بود. (2)
برخورد و رفتار شايسته پدر، در شکل گيري شخصيت او در دوران کودکي، بسيار مؤثر بوده است. يکي از شاگردان مي گويد:
پدر او، احترام خاصي به آقا [آيت الله بهاءالديني] مي گذاشت و از اين گذشته، آزادي عمل فراواني به ايشان مي داد، به گونه اي که در روح آماده به انقلاب وي اثر بسيار داشت. او احترام هاي پدر و استادانش را در ساخت شخصيت خود بسيار مؤثر مي دانست. (3)
آن بزرگوار در اين باره مي فرمود:
پدرم، مرا به جاهاي خطر آفرين مي فرستاد ؛ لکن قلباً مطمئن بود که خطري مرا تهديد نمي کند. (4)

تحصيلات ابتدايي و فراگيري دروس حوزه

حضرت آيت الله العظمي بهاءالديني از همان آغاز دوران کودکي، خردي موهوب و ورزيده داشت و از هوش سرشار و فوق العاده اي نيز برخوردار بود، به طوري که در سه يا چهار سالگي به مکتب رفت و خواندن و نوشتن، قرائت و تجويد را آموخت، و در شش سالگي با ورود به حوزه علميه قم، و به تحصيل علوم ديني روي آورد.
او از بدو ورود به حوزه، مورد عنايت خاص و محبت ويژه بزرگاني همچون مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم قمي (کبير)، مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري و مرحوم حاج شيخ محمد تقي بافقي بودند و از محضر پر فيض اين عالمان وارسته و مفاخر حوزه بهره ها برد.
يکي از فضلاي حوزه مي گويد:
آيت الله بهاءالديني از همان کودکي مورد توجه خاص شيخ ابوالقاسم کبير بوده است؛ کراراً ايشان مي فرمود:«از همان شش سالگي، بسياري از بزرگان براي ما زحمت کشيدند و به ما التفات داشتند» و حاج شيخ محمد بافقي هم توجه زيادي به ايشان داشتند و بسياري از مسائلي را که با ديگران مطرح نمي کردند، از ايشان دريغ نمي کردند. اين به سبب اطميناني بود که به شخص ايشان داشتند.
فرزند ايشان در اين باره مي گويد:
آقا نقل مي کردند: «من هفت ساله بودم که در مجالس علماي بزرگ، مثل مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري شرکت مي کردم. وقتي وارد مي شدم، مرحوم شيخ ابوالقاسم قمي بر مي خواست و مرا کنار خود مي نشاند».

استادان معظم له

حضرت آيت الله بهاءالديني، مقدمات را نخست نزد پدر گرانقدرش و پس از آن، جامع المقدمات. سيوطي و مغني را از محضر استادان آن زمان، مرحوم آقا شيخ ولي الله عامره اي و آقا ميرزا علي اديب با شور و شوق فراوان فرا گرفت و به دنبال آن، در دروس سطح از محضر استادان بزرگ و عالمان گرانقدر، مرحوم آخوند ميرزا محمد همداني و آخوند ملا علي همداني استفاده برد.
آيت الله بهاءالديني پس از اتمام سطح و تکميل و تحکيم مباني علمي، به منظور فراگيري دروس خارج، در محضر علماي بزرگ و محققان نامدار شيعه، فقهاي عظام، حاج شيخ عبدالکريم حائري، سيد محمد حجت کوه کمره اي و حاج آقا حسين بروجردي حضور يافت و از خرمن علوم و اطلاعات عميق آنان خوشه چيني کرد؛ با شور و شوقي وصف ناپذير و اراده اي استوار به تحقيق و مطالعه و تدريس پرداخت و سرانجام، به درجه اجتهاد نائل آمد.
آيت الله بهاءالديني ، اين عالم روشن ضمير، در نوجواني اخلاق عملي را نيز از مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم قمي آموخته و تحت اشراف او پرورش يافتند. وي کلام را در محضر استاد بزرگوار، مرحوم آقا ميرزا علي اکبر حکمي يزدي تلمذ کرد و در درس اسفار شيخ بزرگوار مرحوم شاه آبادي نيز شرکت مي نمود.
آيت الله بهاءالديني در اين باره چنين مي فرمايد:
زماني که به درس اسفار مرحوم شاه آبادي مي رفتم، امام خميني (ره) را مي ديدم که از اتاق پشتي خارج مي شود، مرحوم شاه آبادي به او فصوص درس مي داد. مباحثه ما اسفار بود. البته من مدت کوتاهي رفتم؛ نمي دانم چطور بود که به فلسفه خيلي علاقه نداشتم. ما در فقه و اصول بسيار اهتمام داشتيم. (5)
شايان ذکر است که فقيه اهل بيت، حضرت آيت الله بهاءالديني با اوتاد زمان؛ يعني فقهاي بزرگوار، آيت الله العظمي حاج سيد احمد زنجاني و آيت الله العظمي ميرزا ابوالفضل زاهدي نيز مباحثه و تبادل علمي داشته است.

اجازه اجتهاد و روايت

فقيه زاهد، حضرت آيت الله بهاءالديني، بدون آن که در صدد اخذ اجازه اجتهاد و روايت باشد، از عالم بزرگوار، مرحوم سيد محمد تقي خوانساري اجازه اجتهاد داشت و محرر (نويسنده) اين اجازه هم شيخ الفقها مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد علي اراکي (ره) بود.
او همچنين از علامه محدث، مرحوم حاج شيخ عباس قمي، اجازه روايت داشت.

مسافرت به عتبات عاليات

حضرت آيت الله بهاءالديني (تقريباً) در نوزده سالگي به منظور زيارت ائمه هدي عليهم السلام به عتبات مشرف شد و در مدت اقامت خود در نجف، در درس فقهاي گرانمايه، از جمله مرحوم ميرزاي نائيني و مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني ، شرکت مي کرد.سيد از او مي خواهد که در حوزه نجف بماند؛ ولي چون سفر وي زيارتي بود و از طرفي هم در اوايل ازدواجش صورت گرفته بود، به ايران باز مي گردد تا براي امتثال امر سيد، مقدمات سفر تحصيلي به نجف را فراهم کند؛ ولي مشکلاتي پيش مي آيد و موفق نمي شود.

پايداري و استقامت در تحصيل و تدريس

آنچه در شرح احوال عالمان راستين و انديشمندان فرزانه گفتني است، کوشايي و جديد فوق العاده در راه تحصيل علم و فضيلت است.
اين شور و شوق و جديت در تحصيل علم و تحقيق و تدريس، در زندگي حضرت آيت الله بهاءالديني به خوبي مشهود است. يکي از شاگردان مي گويد:
آقا مي فرمود: «يک سال تمام از مدرسه فيضيه بيرون نيامدم. مادرم مي آمد در مدرسه و از دور مرا نگاه مي کرد و باز مي گشت. اشتغالات ما به حدي بود که فرصت نمي کرديم به منزل سري بزنيم».
يکي از شاگردان استاد چنين مي گويد:
ما حدود چندين سال، درس هايي پيش از اذان صبح و حوالي وقت اذان از او فرا گرفتيم . هنگامي که به محضرش مي رفتيم سماور زغالي و چاي نيز آماده بود. حدود اذان، چاي مي خورد و اول اذان صبح نماز مي خواند. گاه يکي دوتا از درس هايش که قبل از اذان تمام مي شد، منتظر مي ماند تا وقت اذان صبح بشود و نماز بخواند.
در اين زمينه خود حضرت آيت الله بهاءالديني، چنين مي فرمايد:
براي آمدن به مدرسه فيضيه، من هميشه از حدود منزل امام مي گذشتم، چون در راه مشغول مطالعه بودم و اگر از طريق کوچه ها مي رفتم، بااشخاصي برخورد مي کردم و ناچار به سلام عليک مي شدم، لذا مطالعاتم مخدوش مي شد. معمولاً از پشت باغات اطراف شهر عبور مي کردم، تا کسي به من برنخورد و بتوانم به مطالعه ي خود بپردازم. در آن زمان، دروس سطح ، مانند رسائل را تدريس مي کردم. براي تدريس هم هميشه دو سه تا مطالعه جلو بودم، تا اگر يک شب مثلاً مانعي پيش آمد و نتوانستم مطالعه کنم، درس صبح ما تعطيل نشود و بتوانم از مطالعه ذخيره استفاده و تدريس بکنم. (6)
فرزند آن بزرگوار مي گويد:
آيت الله بهاءالديني مي فرمود: «من طوري از منزل حرکت مي کردم که اول اذان در فيضيه بودم (آن هم در تمام سال، در برف و باران، با نبود چراغ و با وجود کوچه هاي گلي) و تا اول آفتاب دو جلسه تدريس داشتم. روزهايي بود که ما چهارده درس و تدريس و مباحثه داشتيم».

روش تدريس و شاگرد پروري

عالم جليل القدر، حضرت آيت الله بهاءالديني با تدريس مستمر و مداوم و با به کارگيري روشي خاص، شاگردان مبارز و انديشور را تربيت کرده است که بسياري از آنان امروز، مايه مباهات حوزه هاي علميه و از خدمتگزاران صديق نظام مقدس جمهوري اسلامي هستند. در خصوص شيوه تدريس او، به بيانات دو تن از شاگردانش اشاره مي کنيم: آيت الله بهاءالديني در جاهاي مختلف تدريس داشت و از يک ساعت قبل از اذان صبح مشغول بود، سپس نماز صبح را مي خواند و تا شب، مشغول درس و بحث مي شد. بسياري از بزرگان امروز از شاگردان او هستند. وي به تفکر زياد، بيشتر از نقل اقوال بحث در اقوال اهميت مي داد. بايد گفت اهل تتبع نبود، بلکه اهل تفکر بود. بيان روشني داشت و به شاگردان خود بينش مي داد.
آيت الله بهاءالديني در پرورش اشخاص علمي و شاگردان خود به گونه اي تدريس مي کرد و آنان را پرورش مي داد که طي يک تا دو سال، اگر نزد او تحصيل مي کرد، رشته اصلي فقه، دستگيرش مي شد و همين امر، سبب مي شد به مرحله اجتهاد برسد؛ نه اين که تنها به فروعات بپردازد و وقت خود را به هدر بدهد.
نکته دقيق و شايان اهميت اين که آيت الله بهاءالديني علاوه بر تدريس عمومي، يک تقرير دومي خصوصي براي شاگردان ويژه خود، نظير شهيد مطهري (ره) داشت.

جامعيت معظم له

تا به حال، سخن از اشتغالات پر دامنه علمي اين فقيه فرزانه وسعي و تلاش فراوان او در تعليم و تعلم بود. حال سخن بر سر اين است که اشتغالات علمي، نه تنها او را از معنويت دور نکرده، بلکه او را آماده ساخت تا از همان آغاز دوره کودکي و نوجواني در امر خودسازي سعي و تلاش فراوان کند و با الگو گيري از زندگي امامان – عليهم السلام – به مرحله اي از سلوک برسد که خود، الگويي براي سالکان طريق الي الله و شيفتگان سير و سلوک به شمار آيد.
کوتاه سخن اينکه آيت الله بهاءالديني فقيهي موحد و مخلص، بزرگ مردي مسلط بر هوي و هوس، عارفي متمسک به اهل بيت، – عليهم السلام – تقوا پيشه اي شب زنده دار و متهجد و مردي الهي، صاحب کرامات و مکاشفات و مهم تر و ارزشمندتر از همه اين که، مستجمع بسياري از کمالات بود؛ يعني کمالاتي که ديگران را به آن سفارش مي کرد، خود به آن مرحله و درجه رسيده و نمونه عيني و عملي آن شده بود؛ لذا وقتي فردي، چند لحظه در محضر او مي نشست، حس مي کرد سبک شده و علاقه ي او به آخرت افزون گشته و از عشق و علاقه اش به دنيا کاسته شده است.
يکي از فضلاي حوزه درباره ي معظم له عباراتي را به رشته تحرير در آورده است که به قسمتي از آن اشاره مي کنيم:
حقير، بزرگترين دستاورد اين شخصيت جليل القدر را رهيدن او از خلائق و انقطاعش به خالق يکتا مي دانم. اين خصلت، آنچنان در وي متجلي و بارز بود که افراد کم توشه از معرفت نيز، در يک جلسه مصاحبت و مجالست کوتاه، به گوشه اي از آن پي مي برند. وي «لا موثر في الوجود الا الله» را عميقاً باور داشت و در تمام حالات و آنات زندگي خود نظر داشت. براي ما سوي الله از جماد و نبات و حيوان و انسان و حوادث و مخاطرات و نعمات و بليات، اثري استقلالي قائل نبود. اين پندار و باور، نه تنها در گفتار که در کردار او نيز ظهوري محسوس و ملموس داشت و همين خصوصيت او و امثال او را از صف محققان و مؤلفان و سخنوران عرفان و اخلاق و توحيد متمايز مي ساخت و بر جايگاهي بلند و قله اي رفيع مي نشاند.
گفتن و نوشتن درباره معارف و اصول و ارزش ها چندان دشوار نيست؛ آن ها را در خود پياده کردن و خود را تمثل عيني آن ها قرار دادن، مردافکن و دشوار است که شخصيت مورد بحث ما، به حق از قهرمانان پيروز اين ميدان است.
اما در فراسوي همه اين ها، او شخصي بود اجتماعي، آگاه به زمان، داراي ديدي وسيع و ژرف و فکري صائب و برخوردار از دورانديشي، به ويژه در حوادث و وقايع و شرايط خاص اجتماعي؛ لذا مي بينيم که قبل از انقلاب، شيفته و ارادتمند امام خميني – قدس سره – و همواره حامي و پشتيبان انقلاب و در خدمت مردم بودند و در سال هاي پر التهاب جنگ، يار و همراه رزمندگان در جبهه هاي نبرد بود و چه صادقانه با آغوشي باز اين مردان حماسه و خون را به خدمت مي پذيرفت و همچون پدري مهربان به گفت و گو با آنان مي نشست ! او همچنين انس و ارتباطي صميمي با رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي – دام ظله العالي- داشت و معظم له نيز ارادي خاص به او مي ورزيد. يکي از شاگردان ايشان در اين زمينه مي گويد: آيت الله العظمي بهاءالديني – قدس سره – به امام خميني – قدس سره – به عنوان فردي بي نظير و بلند مرتبه و در حد يک استثنا مي نگريست.

برخي از ويژگي هاي مهم اخلاق و تربيتي

الف. تفکر

اکثر اوقات شب و روز ايشان به تفکر مي گذشت. حتي سحرها – بعد از اين که نماز شب مي خواند – به تفکر مي پرداخت. مي فرمود: «من روي يک جمله صحيفه سجاديه چندين سال فکر کردم» و کرارا مي فرمود: «همين فکر کردن، دريچه هايي را روي انسان باز مي کند؛ ولي طول مي کشد».

ب . بي تکلفي

يکي از شاگردان نقل مي کند:
گاهي که با او از محلي عبور مي کرديم، اگر مکاني مناسبي همچون سايه يک ديوار يافت مي شد، آقا مي فرمود: «همين جا قدري بنشينيم و استراحت کنيم» عرض مي کردم: «آقا اينجا مناسب شأن شما نيست، مردم در رفت و آمدند». آقا مي فرمود: «اين حرف ها چيست؟! همين جا خوب است. اگر ما بخواهيم اين مسائل را مراعات کنيم و اين گونه ملاحظات داشته باشيم، اگر چيزي هم داشته باشيم، از ما مي گيرند».

ج . بندگي خدا

مرحوم آيت الله بهاءالديني مي فرمود:
درس رسائل مي گفتم و شاگردان زيادي داشتم يک روز که آمدم پشت در، نگاه کردم ديدم جمعيت شاگردان زياد است؛ خيلي خوشم آمد. همان جا تصميم گرفتم درسي را که هواي نفس در آن است، تعطيل کنم؛ لذا درس را به خانه منتقل کردم و عده اي از شاگردان مي آمدند خانه.
وي در جواب اين سؤال که: چه کنيم تا بتوانيم از معارف الهي بهره برداري کنيم، مي فرمود: «بايد بنده خدا باشي، بنده هوا و هوس نباشي. حضرت به مالک مي فرمايد فاملک هواک تو مالک هوا باش، نه هوا مالک تو. ما هوا مالکمان هست؛ غير کجا که هوا باشد، ما را مي کشاند؛ در حالي که بايد هوا در اختيار شما باشد…» (7)
سرانجام، اين خورشيد فروزان علم و عمل، پس از طي دوران نقاهت نسبتاً طولاني در سرزمين مقدس قم غروب کرد و دل هاي شيفتگان معرفت را داغدار نمود. رحلت آن بزرگوار ، شام جمعه 1376/4/24 رخ داد. روز شنبه پيامي از سوي مقام مطابق با ربيع الاول 1418 پيکر مبارکش را از منزل و حسينيه معظم له تشييع کردنند.
معمول اين است که علما و بزرگان را در قم، از مسجد امام حسن عسکري عليه السلام تشييع مي کنند؛ اما درباره آيت الله بهاءالديني، برخي آقايان اصرار داشتند آقا را از منزل و حسينيه معظم له تشييع کنند تا مردم بيايند و خانه محقر و زندگي ساده او را ببينند و بدانند مي شود نزديک به يک قرن بي اعتنا به زخارف دنيا در کمال غنا و بي نيازي روحي زيست.
انبوه جمعيت تا حرم مطهر حضرت معصومه، تابوت مطهر را همراه اشک و ناله حمل مي کنند و پس از اقامه نماز بر آن بدن شريف، آن بزرگوار در حرم مطهر و در قبري دفن شد که کاملا غير مادي و برخلاف پيش بيني معمار حرم، آماده و مهيا بود.
خداوند، روح پاکش را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد و ما را رهرو راهش قرار دهد.

پي نوشت :

1. مرحوم آيت الله بهاءالديني در گذشته به حاج آقا سيد صفي مشهور بود.
2.مصاحبه تلويزيوني، ارديبهشت 74.
3. مصاحبه با حجه الاسلام و المسلمين فرحزاد؛ ارديبهشت 74.
4. همان.
5. مجله حوزه، ش 32، ص 67.
6. مصاحبه تلويزيوني، ارديبهشت 74.

منبع: ماهنامه ي خلق شماره ي دوم

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد