روايات حضرت عبدالعظيم (ع) (3)
در اين روايات، در مقام بيان حقيقت و تأويل معانى الفاظ قرآنى مصداق واقعى آيه هم بيان شده و حضرت فرمودهاند: «آيه اينگونه نازل شده است»؛ اما نه آن حضرت و نه هيچ كس ديگرى
روايات حضرت عبدالعظيم (ع) (3)
الف. آيات قرآنى
در روايات متعددى، آيات قرآنى همراه با تأويل و بيان معنايى كه آن گونه نازل شده، در نقلهاى حضرت عبدالعظيم(علیه السلام) آمده است.
در اين روايات، در مقام بيان حقيقت و تأويل معانى الفاظ قرآنى مصداق واقعى آيه هم بيان شده و حضرت فرمودهاند: «آيه اينگونه نازل شده است»؛ اما نه آن حضرت و نه هيچ كس ديگرى مدعى نيست كه الفاظ و اسامى زايد بر قرآنِ موجود به عنوان وحى قرآنى نازل شدهاند، بلكه مواردى كه لفظى زايد در آيه نقل شده و ادعا شده كه آيه اينگونه نازل شده، اشاره به وحى بيانى و تبيين معناى آيه دارد. اينگونه روايات را نمىتوان دليل بر تحريف قرآن گرفت و اين اعتقاد با مذهب تشيع سازگار نيست.
از جمله آياتى كه بدين گونه در روايات آن حضرت آمده، اين آياتاند:
و لو أنهم فعلوا ما يوعظون به – فى علىٍ – لكان خيراً لهم؛ اگر آنها آنچه را – درباره على – پند داده شدند را انجام دهند برايشان بهتر است.(61)
آيه شريفه:
ان الذين كفروا و ظلموا – آل محمد حقم – لم يكن اللّه ليغفر لهم و لا ليهديهم طريقاً * الاّ طريق جهنم خالدين فيها أبداً و كان ذلك على اللّه يسيراً * يا ايها الناس قد جاءكم الرسول بالحقّ من ربكم – من ولاية على – فآمنوا خيراً لكم و ان تكفروا – بولاية على – فان للّه ما فى السموات و الأرض.(62)
و آيه شريفه:
فأبى اكثر الناس – بولاية على – الاّ كفوراً.(63)
و آيه شريفه:
و قل الحق من ربكم – فى ولاية على – فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا اعتدنا للظالمين – آل محمد – ناراً.(64)
و همچنين:
هذا صراطُ علىٍ مستقيم، كه اصل آيه چنين است، «هذا صراط علىّ مستقيم».(65)
اين آيه از مصاديق اختلاف قرائت نيز هست.
و آيه شريفه:
فبدّل الذى ظلموا – آل محمد حقهم – قولاً غير الذى قيل لهم، فانزلنا على الذين ظلموا – آل محمد حقهم – رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون.(66)
گذشته از اين تأويلات قرآنى كه در متن آيه قرآنى و الفاظ قرآنى ادراج شده است، در موارد زيادى نيز معصوم(علیه السلام) در روايتى، تأويل آيه را حضرت على(علیه السلام) و ائمه اهل بيت دانستهاند. از جمله در روايتى از امام هادى(علیه السلام) -كه سند آن به امام حسن مجتبى(علیه السلام) مىرسد از پيامبر نقل شده كه فرمود:
ابوبكر همچون گوش و عمر همچون چشم و عثمان همچون قلب من است و سپس آن حضرت به استناد آيه شريفه تصريح كردند كه گوش و چشم و قلب از ولايت وصى من سؤال خواهند شد و در روز قيامت، ايشان را براى سؤال و مؤاخذه نگاه خواهند داشت.(67)
و در روايات ديگر، «طريقه» را در آيه شريفه«و ألّو استقاموا على الطريقة لأسقيناهم ماءً غدقاً»،(68) به ولايت على بن ابىطالب و اوصياى وى تأويل كردهاند.(69)
ب. حديث رسول خدا (صلی الله علیه واله)
حضرت عبدالعظيم با سند از نافع، غلام عايشه جريانى را از گفتوگوى عايشه با پيامبر نقل مىكند كه غذايى براى آن حضرت آوردند و ايشان مشغول خوردن از آن شدند و در آن حال، از اميرالمؤمنين ياد كردند كه كجاست تا با من از اين غذا بخورد. پس چون عايشه پرسيد مراد شما از اميرالمؤمنين كيست، با سكوت آن حضرت مواجه شد و همچنان بار ديگر اين مطلب تكرار شد. در اين هنگام، صداى در بلند شد، پس چون عايشه در را گشود، على بن ابىطالب را بر در ديد. پس پيامبر را خبر كرد و آن حضرت به اميرالمؤمنين خوشآمد گفت و دعوت به همراهى در غذا خوردن كرد و آن گاه فرمود: خداوند قاتل تو را بكشد و دشمنت را دشمن بدارد. عايشه از هويت دشمنان پرسيد و پيامبر پاسخ دادند: دستهاى آنها با توست و تو به اين امر رضايت نخواهى داد و آن را انكار خواهى كرد.(70)
در اين حديث جايگاه بلند امام على(علیه السلام) نزد حضرت رسول(صلی الله علیه واله) به نيكى روشن مىشود.
همچنين در روايت ديگرى از حضرت عبدالعظيم به نقل از امام صادق(علیه السلام) چنين آمده كه عدهاى از قريش ولايت على بن ابىطالب را نوعى شرك دانستند و به رسول خدا معترض شدند. جبرييل به شكل سوارى بر آن مرد معترض ظاهر شد و گفت: اين عهدى است كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) بسته و جز كافر يا منافق آن را نمىشكند.(71)
ج. استدلالهاى كلامى
از جمله روايات طولانى كه حضرت عبدالعظيم نقل كرده، حديثى در گفتگوى امام سجاد(علیه السلام) با ابوخالد كابلى در اثبات اولىالامر بودن امام على و فرزندانش است.(72)
همچنين حديثى طولانى در مناظره هشام بن حكم با متكلمان در مجلس هارونالرشيد در برتر بودن اميرالمؤمنين على بن ابىطالب(علیه السلام) را ايشان نقل كرده است.(73) اين روايات استدلالهاى مختلفى را با توجه به مخاطبان گوناگون بر اثبات شأن و منزلت اميرالمؤمنين(علیه السلام) دربردارد.
4. منزلت اوصيا و ائمه از اهلبيت
پس از امام على(علیه السلام)، يازده نفر از نسل ايشان به امامت رسيدند و منزلت و جايگاه ايشان در تأويلات قرآنى و احاديث رسول خدا(صلی الله علیه واله) تبيين شده است. حضرت عبدالعظيم بخشى از اين روايات را نقل كرده است.
در روايتى مراد از مؤمنون در آيه شريفه، «مأمونون» معرفى شده كه ايشان پس از خدا و رسولش عمل امت را خواهند ديد.(74) و در روايت ديگر از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه ما از كسانى هستيم كه مورد رحمت الهى و مصداق آيه شريفه «الاّ من رحم اللّه»(75) هستيم.(76)
همچنين تأويل «متوسمين» و «سبيل» كه در قرآن ذكر شده(77) و نيز مراد از آياتى كه در«كذبوا بآياتنا كلها»(78) تكذيب شدهاند، اوصيا دانسته شدهاند.(79)
گذشته از اين آيات قرآنى، رسول خدا(صلی الله علیه واله) در رواياتى محبت اهلبيت را امرى لازم مىشمارد. در روايت حضرت عبدالعظيم، از امام هادى و ايشان با سند از پيامبر نقل كردهاند كه آن حضرت فرمود: خدا را براى نعمتهايش دوست بداريد و مرا براى خدا و نزديكان من را براى رضاى من دوست بداريد.(80)
صلوات بر اهلبيت نيز در روايت امام هادى(علیه السلام) از چيزهايى شمرده شده كه خداوند دوست داشته، و زيادى صلوات حضرت ابراهيم بر پيامبر و خاندانش موجب دوستى او با خدا شده است.(81)
از سوى ديگر، دشمنان ايشان پيروان ابليس(82) و قاتلان ايشان و فرزندان انبيا، زنازادگان معرفى شدهاند.(83)
5. مرجعيت علمى اهلبيت
گذشته از عمل حضرت عبدالعظيم در عرضه عقايد دينىاش بر امام هادى(علیه السلام) و تأييد آن حضرت -كه خود گوياى يك درس علمى در لزوم مراجعه در امر دين به اهلبيت است روايات متعدد نيز از طريق ايشان نقل شده كه راه شناخت دين، فرا گرفتن تعاليم دينى از ائمه و ايشان باب علم الهى هستند.(84)
همچنين آيه شريفه «الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» نيز به عالمان حافظ حديث آل محمد -كه با امانتدارى آنها را به ديگران مىرسانند تأويل شده است.(85) در برخى از احاديث حضرت عبدالعظيم به واسطه از امام صادق(علیه السلام) قواعدى در استفاده از حديث ائمه اطهار بيان شده است. از جمله جواز عمل به احاديث ائمه قبل از امام حاضر و نيز حجيت حديثى كه در زمان امام متأخر صادر شده و ترجيح آن بر روايت ائمه سابق و نيز تكليف بندگان خداوند و تبليغ ايشان به حد مقدورات آنها، از اين روايات استفاده مىشود.(86)
6. مهدويت
حضرت عبدالعظيم با آنكه از سادات حسنى است و كسانى از اين نسل به جهت حسادتهايى، امامت در اولاد امام حسين(علیه السلام) را برنمىتابيدند، اما روايات متعدد و جامعى را در موضوع مهدويت و امام مهدى(علیه السلام) نقل كرده است.
اين روايات در موقعيتى صادر شده كه هنوز آن حضرت متولد نشده بودند. خود اين امر، گواه بر اعتقاد عميق حضرت عبدالعظيم به مقام شامخ امامت و تبعيت كامل وى از ائمه است، همچنان كه در حديث عرض دين نيز آن حضرت، اعتقاد خود را به امام مهدى و قيام ايشان ابراز داشت و بر آن تأكيد ورزيد.(87)
روايات حضرت عبدالعظيم در اين موضوع، برخى در معرفى امام مهدى و وعده تولد ايشان است(88) و برخى درباره وعده به قيام ايشان و خصوصيات آن(89) و دعوت مردم به انتظار فرج آن امام است.(90)
اين موضوع در مجموعه روايات حضرت عبدالعظيم از اهميت ويژهاى برخوردار است و از اين رو جاى تحقيق و تدقيق عميق دارد.
چهارم. تاريخ و زيارات و ادعيه ائمه
آن حضرت با سند از امام صادق(علیه السلام) نقل مىكند كه روزى ام سلمه، همسر پيامبر، از خواب برخاست، در حالى كه مىگريست. از وى سبب گريه را پرسيدند، گفت: حسين(علیه السلام) ديشب كشته شد. من پيامبر را پس از وفاتش در خواب نديدم، مگر ديشب. او محزون و ناراحت بود. چون سببش را پرسيدم، فرمود: تمام شب براى حسين و اصحابش قبر مىكندم.(91) همچنين، پيشگويى شهادت امامحسين(علیه السلام) به وسيله امامعلى(علیه السلام)(92) وگريهآسمان بر آن امام مظلوم(93) از جمله نقليات تاريخى حضرت عبدالعظيم در حادثه عاشوراست.
گذشته از اين نوع روايات -كه درباره تاريخ شهادت امام حسين(علیه السلام) آن حضرت نقل كرده است، رواياتى نيز در فضيلت زيارت امام حسين(علیه السلام) و ثواب قدم زدن در اين راه از امام باقر(علیه السلام)(94) و امام جواد(علیه السلام)(95) نقل كرده است.
همچنين فضيلت زيارت امام حسين(علیه السلام) در شب بيست و سوم ماه رمضان، در روايات حضرت عبدالعظيم ديده مىشود.(96)
نيز فضيلت زيارت حضرت امام رضا(علیه السلام) در روايات متعددى از حضرت عبدالعظيم مورد تأكيد امام جواد(علیه السلام) و امام هادى(علیه السلام) قرار گرفته است.(97) و آنگاه كه خود حضرت عبدالعظيم از امام جواد(علیه السلام) درباره افضليت زيارت امام حسين(علیه السلام) يا زيارت امام رضا(علیه السلام) پرسيد، امام در جواب، ضمن تصريح به ثواب هر دو، زيارت امام رضا(علیه السلام) را به جهت كمى زايرانش در آن عصر، اولى دانست.(98) از سوى ديگر، ادعيه و تعويذاتى را حضرت عبدالعظيم از ائمه نقل كرده است؛ از جمله دعاى رؤيت هلال شب اول ماه رمضان از امام جواد(علیه السلام).(99)
همچنين تعويذى (دعا نوشتهاى كه غالباً براى حفظ كودكان از شرور مختلف نگاشته مىشود و همراه آنها نگاه داشته مىشود) كه امام جواد(علیه السلام) در طفوليت امام هادى(علیه السلام) مىنوشتهاند و در كنار ايشان مىگذاردهاند، به صورت كامل از سوى حضرت عبدالعظيم نقل شده است.(100)
پنجم. تفسير قرآن
در روايات حضرت عبدالعظيم گذشته از تأويل آيات، در مواردى هم نقل قول ائمه اطهار در تفسير و تبيين معانى الفاظ قرآنى و مفاهيم آيات ديده مىشود.
اين روايات تفسيرى در موضوع خلقت انسان(101) و تفسير آيات مورد استناد مجبره -كه در آن عصر حضور داشتند(102) و تبيين برخى مبهمات قرآنى(103) و تبيين معناى نظر به خداوند در روز قيامت(104) و يا تعيين مراد از برخى الفاظ قرآنى.(105)
همچنين آن حضرت، روايتى را با سند متصل از امام على(علیه السلام) نقل كرده كه اميرمؤمنان چهار حكمت از كلماتشان را مورد تصديق قرآن و تطبيق آيات قرآنى دانستهاند كه به نوعى تفسير آن آيات شمرده مىشود.(106)
بديهى است كه اين روايات نيز بايد براى شناخت شيوه تفسيرى اهلبيت، مورد بررسى دقيق و تحقيق قرار گيرد.
ششم. احكام شرعى
بخشى از روايات حضرت عبدالعظيم، در موضوع احكام شرع و حكمت برخى از آنها وارد شده است. همچنين فضايل و ثواب برخى اعمال عبادى نيز در اين روايات تبيين شدهاند.
در موضوع طهارت، حديث مشهور «لا صلاة الاّ بطهور؛ هيچ نمازى بدون طهارت پذيرفته نيست»(107) را آن حضرت از امام جواد(علیه السلام) نقل كرده است. همچنان كه در گفتوگوى حضرت موسى با خداوند، فضيلت وضو هم بيان شده،(108) عدم جواز تيمم با خاك راه كه بر لباس مانده نيز از احكام فقهى در روايات آن حضرت است.(109)
در احكام نماز، سؤال حضرت موسى از ثواب كسى كه اول وقت نمازش را بخواند،(110) و حكم نماز در مكانى كه در آن تصوير وجود دارد(111) در روايت آن حضرت به چشم مىخورد.
در احكام روزه نيز حكم مشهور شيعه (ملاك بودن رويت هلال در اثبات ابتداى ماه رمضان و انتهاى آن)، و تعبير مشهور «صم للرؤية و أفطر للرؤية»(112) و حكم روز شك در ابتداى ماه رمضان، به روايت حضرت عبدالعظيم از امام رضا(علیه السلام) در مصادر روايى وارد شده است.
تارك زكات را در روايت امام صادق(علیه السلام) به نقل حضرت عبدالعظيم، همچون مانع زكات دانستهاند، كه نوعى كفر در عمل دارد.(113)
بيان فريضه حج و تفسير استطاعت و تفسير آيات احكام حج، از جمله مباحث مهم در احاديث فقهى حضرت عبدالعظيم به شمار مىرود(114) و نيز آب كشيدن از چاه زمزم و استفاده از آب آن در روايت آن حضرت مورد تأييد و ترغيب قرار گرفته است.(115)
احكام ازدواج، از جمله خطبه اجراى عقد نكاح -كه از مستحبات ازدواج شمرده مىشود نيز به نقل آن حضرت از امام هادى(علیه السلام) به تفصيل نقل شده است.(116) همچنان كه در احكام جماع و مكروهات آن نيز امام هادى(علیه السلام) به نقل از امام رضا(علیه السلام) مطالبى فرمودهاند كه در ضمن اين روايات نقل شده است.(117)
فضيلت زنان حامله و ثواب ايشان نيز به نقل رسول كريم در اين روايات نقل شده است.(118)
آنچه كه در بررسى روايات فقهى حضرت عبدالعظيم مشهود است، آنكه ايشان توجه به آيات احكام و تفسير آن داشتهاند؛ از جمله گفتوگوى آن حضرت با امام جواد(علیه السلام) در موضوع حيوان ذبح شده و ميته و احكام قرآنى آنها از نمونههاى روشن و توجه ايشان به اين موضوع است. در روايتى كه اين گفتوگو نقل شده، امام جواد(علیه السلام) به صورتى دقيق و مستند به كلام رسول خدا و آيات قرآنى به تشريح احكام حليت گوشت حيوانات پرداختهاند.(119)
و نمونه ديگر، گناه كبيره شمردن قتل نفس با توجه به آيه وارد شده در اين موضوع است.(120) همچنان كه حديث طولانى منقول از امام جواد(علیه السلام)، كه از جدشان حضرت امام صادق(علیه السلام) يكايك گناهان كبيره را به استناد آيات قرآنى در هر موضوع برشمردهاند، هم نمونه توجه به تفسير آيات احكام است.(121) همين موضوع – يعنى شمارش گناهان كبيره – بدون استناد به آيات قرآنى در روايات ديگرى از ايشان نقل شده است.(122)
در مجموعه رواياتى كه در موضوع احكام فقهى از حضرت عبدالعظيم رسيده است، به خوبى اين نكته مشهود است كه غالباً به احكامى دقيق و دقتهايى در استدلال به احكام برمىخوريم و اين امر حكايت از جلالت و فقاهت حضرت عبدالعظيم دارد و اينكه ايشان در جايگاه رفيع علمى قرار داشته كه مىتوانسته اينگونه استدلالها را به دقت دريابد و استفاده نمايد.
پی نوشت :
61. سوره نساء، آيه 66؛ الكافى، ج 1، ص 424؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 130، ح 8.
62. سوره نساء، آيه 168 – 170؛ الكافى، ج 1، ص 424؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 142، ح 22.
63. سوره اسراء، آيه 89؛ الكافى، ج 1، ص 424؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 142، ح 23 و ص 244، ح 99.
64. سوره كهف، آيه 29؛ همان.
65. سوره حجر، آيه 41؛ الكافى، ج 1، ص 424؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 142، ح 24.
66. سوره بقره، آيه 59؛ الكافى، ج 1، ص 423؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 134، ح 12.
67. معانى الأخبار، ص 387؛ عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 280؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 128، ح 4.
68. سوره جن، آيه 16.
69. الكافى، ج 1، ص 220؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 138 و 140، ح 18 و 19.
70. مائة منقبة، ص 74؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 242 و 244، ح 97.
71. مناقب آل ابىطالب، ج 2، ص 239؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 252 و 254، ح 107.
72. كمال الدين و تمام النعمة، ص 319؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 234 و 236، ح 92.
73. الاختصاص، ص 96؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 226 – 232، ح 91.
74. سوره توبه، آيه 105؛ الكافى، ج 1، ص 424؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 128، ح 5.
75. سوره دخان، آيه 41.
76. الكافى، ج 1، ص 423؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 128 و 130، ح 6.
77. سوره حجر، آيه 75.
78. سوره قمر، آيه 42.
79. الكافى، ج 1، ص 218 و 207؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 140، ح 20 و 21.
80. علل الشرايع، ج 1، ص 599؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 210 و 212، ح 73.
81. علل الشرايع، ج 1، ص 34؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 214، ح 77.
82. علل الشرايع، ج 2، ص 598؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 190 و 192، ح 59.
83. كامل الزيارات، ص 164؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 186، ح 55.
84. الكافى، ج 1، ص 377؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 182، ح 48 و كتاب الغيبة، نعمانى، ص 135؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 210، ح 72.
85. الكافى، ج 1، ص 391؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ح 10.
86. مختصر بصائر الدرجات، ص 94؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 246، ح 100 و 101.
87. الامالى، صدوق، ص 419؛ روضة الواعظين، ص 31؛ كفاية الاثر، ص 286؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 218 و 220، ح 83.
88. كتاب الغيبة، نعمانى، ح 186؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 222، ح 85.
89. كمال الدين، ج 1، ص 36؛ الاحتجاج، ج 2، ص 249؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 150 و 152، ح 27؛ كمال الدين، ص 303، مسند عبدالعظيم حسنى، ص 226، ح 90.
90. مسند عبدالعظيم حسنى، ص 224، ح 89 و ص 232 – 236، ح 92 و ص 236، ح 93؛ الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، ص 101 – 106.
91. الأمالى، مفيد، ص 319؛ الأمالى، طوسى، ص 90؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 246 و 248، ح 102.
92. كامل الزيارات، ص 186 – 187؛ بحارالانوار، ج 45، ص 212؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 216، ح 81.
93. كامل الزيارات، ص 186؛ بحارالانوار، ج 45، ص 213؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 214، ح 79.
94. كامل الزيارات، ص 256؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 212 و 214، ح 76.
95. عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 287؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 224، ح 87.
96. اقبال الأعمال، ج 1، ص 383؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 244، ح 98.
97. الأمالى، صدوق، ص 752؛ عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 286 و 291؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 184، ح 53 و ص 212، ح 75 و ص 220، ح 84.
98. عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 287، ح 87؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 224، ح 87.
99. اقبال الأعمال، ج، ص76؛ مستدركالوسايل، ج7، ص444؛ مسند عبدالعظيمحسنى، ص172 و 170، ح37.
100. بحارالانوار، ج 60، ص 266؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 166 و 168، ح 35 و ص 260 و 262، ح 116.
101. الكافى، ج 1، ص 147؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 130 و 132، ح 9.
102. عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 113؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 134 و 138، ح 14.
103. عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 59؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 138، ح 15.
104. مسند عبدالعظيم حسنى، ص 138، ح 16.
105. معانى الأخبار، ص 139؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 156 و 158، ح 29 و 31 و ص 254، ح 109؛ بحارالانوار، ج 5، ص 201.
106. الامالى، طوسى، ص 494؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 252، ح 106.
107. بحارالانوار، ج 8، ص 238؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 262، ح 118.
108. الأمالى، صدوق، ص 276؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 176، ح 40.
109. الكافى، ج 3، ص 62؛ تهذيب الاحكام، ج 1، ص 187؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 214، ح 78.
110. الامالى، صدوق، ص 276؛ بحارالانوار، ج 79، ص 204؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 176، ح 39 و ص 178، ح 41.
111. الكافى، ج 3، ص 369؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 194، ح 63.
112. فضايل الاشهر الثلاثة، صدوق، ص 63؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 180، ح 47.
113. الكافى، ج 3، ص 563؛ ثواب الاعمال، ص 236؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 194، ح 64.
114. بحارالانوار، ج 96، ص 110؛ مستدرك الوسايل، ج 8، ص 93؛ مسند عبدالعظيم الحسنى، ص 260، ح 115 و ص 262، ح 117.
115. علل الشرايع، ج 2، ص 599؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 184، ح 51.
116. الكافى، ج 5، ص 327؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 186 و 188، ح 56.
117. علل الشرايع، ج 2، ص 514؛ عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 260؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 200 و 202، ح 68.
118. علل الشرايع، ج 2، ص 598؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 190، ح 57.
119. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 343؛ تهذيب الاحكام، ج 9، ص 83؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 122 و 124، ح 1.
120. علل الشرايع، ج 2، ص 478؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 130، ح 7.
121. الكافى، ج 2، ص 285؛ عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 257؛ علل الشرايع، ج 2، ص 391 و 480؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 144 – 148، ح 25 و ص 150، ح 26.
122. بحارالانوار، ج 85، ص 26؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 256 و 258، ح 112.
منبع: www.hadith.net
/ن