بررسي تحليلي مفهوم عزت در متون ديني (4)
از سخن فوق اين گونه برمي آيد که شخص ممکن است صاحب عزت گردد اما نتواند عزت خود را پايدار و مداوم نگه دارد . طمع يکي از مهمترين عواملي است که شخص عزيز را خوار و ذليل مي سازد .
بررسي تحليلي مفهوم عزت در متون ديني (4)
14 ـ اجتناب ازحرص و طمع
حضرت امام محمد باقر(ع) مي فرمايد :
« با کشتن و ميراندن طمع در خود ، عزتت را باقي نگه دار و حفظ کن » (1)
از سخن فوق اين گونه برمي آيد که شخص ممکن است صاحب عزت گردد اما نتواند عزت خود را پايدار و مداوم نگه دارد . طمع يکي از مهمترين عواملي است که شخص عزيز را خوار و ذليل مي سازد .
بدون شک ، انساني که به کالاي حقير دنيا حرص مي ورزد و جهت به دست آوردن آن از هيچ کار و درخواست و منت کشيدني از مردم دريغ نمي ورزد ،به شحصيت و اصالت انساني خويش لطمه خواهد زد و سربلندي و عزت خود را نابود خواهد ساخت .
بيهوده نيست که ازوصاياي لقمان نسبت به فرزندش آن بود که اگر مي خواهي تمامي عزت دنيا را درخود جمع کني ، طمع و خواسته ي خود را از آنچه در نزد مردم است قطع نما . (2)
15 ـ قناعت
حضرت علي (ع) مي فرمايد :
« قناعت ،انسان را به سوي عزت سوق خواهد داد » (3)
قناعت ،نقطه ي مقابل حرص و طمع است و همان گونه که طمع ذلت آفرين است ، قناعت عزت بخش است .معناي دقيق قناعت ، « نداشتن » نيست ،بلکه « نخواستن » است ، به طوري که انسان به مقامي نايل آيد که دلبسته ي متاع دنيا نگردد و وابسته ي ماديات و مظاهردنيا نشود و به کالاي دنيا عشق نورزد .
قطعاً چنين مقامي زماني ميسرخواهد گرديد که آدمي حقيقت دين خدا را آن گونه که هست ببيند و به هستي و نظام حاکم بر آن آنگونه که شايسته است معرفت و شناخت پيدا کند و به اين حقيقت مجزوم و مسلم برسد که تعلقات دنيا ، قطع ازخدا و معنا ، جز بر تزلزل و اضطراب آدمي نخواهد افزود ، و شادي حقيقي جز در پرتو احساس بي نيازي نسبت به ماديات دنيا امکان پذير نخواهد بود .
بديهي است انساني که به چنين مقامي ( مقام قناعت ) نايل آيد به راستي شکست ناپذير خواهد بود و هيچ ترس و هراسي در زندگي براي او نخواهد بود و هم در نزد خود احساس سربلندي و سرافرازي مي نمايد و هم ديگران او را عزيز و سرافراز و سربلند خواهند ديد .
اين جاست که حضرت مولي الموحدين علي (ع) ازعزت قناعت و ذلت دنياپرستي سخن مي گويند و چنين بيان مي دارند :
«اين خانه را مغرور آرزوها از کسي که پس ازمدت کوتاهي از اين جهان رخت بر مي بندد ،به مبلغ خروج از عزت قناعت و دخول درذلت دنيا پرستي خريداري نموده است » (4)
16 ـ صداقت و راستي و اجتناب از جهل و ناداني
حضرت امام جعفر صادق (ع) صداقت و راستي را عزت و جهل و ناداني را خواري و ذلت مي داند . (5)
تمامي گناهان و خطاهايي که از آدميان سر مي زند و حرمت و شخصيت و عزت آنان را نابود و ضايع مي سازد ريشه در جهالت و ناداني و عدم برخورداري از شناخت و معرفت صحيح و استوار دارد . بدون ترديد ، انساني که زيبايي و نيکويي را بر نمي گيزند مشکل معرفتي دارد .
از طرف ديگر،آنجا که بينش و بصيرت حاکم است و علم و آگاهي غلبه دارد ، انديشه ي نيکو و رفتار زيبا معنا مي يابد که صداقت و راستي از زيباترين آنهاست و نخستين نتيجه ي پسنديده اش شامل خود آدمي مي گردد که آن همانا عزت و سرافرازي دردنيا و آخرت است .
17 ـ رعايت انصاف
حضرت علي (ع) رعايت انصاف را از جانب فرد ،سبب افزايش عزتمندي او قلمداد مي کند . (6)
اگر آدمي به راستي بتواند آنچه را که براي خود مي پسندد براي ديگران نيز بپسندد ، نه تنها در نظرآنان عزيز و محبوب خواهد شد بلکه در پيشگاه خداي متعال نيز بر عزتش افزوده خواهد گرديد .گذشته از اين ، تمرين چنين عادت پسنديده اي احساس عزت واقعي را در خود فرد نيز پرورش خواهد داد و تقويت خواهد نمود .
18 ـ خودداري از آزار و اذيت مردم و سبک شمردن آنان
حضرت امام جعفرصادق (ع) عزت انسان مومن را در خودداري از آزار و اذيت مردم مي داند . (7)
شک نيست آن که مردم از او درامانند در نزد آنان محترم و عزيزخواهد بود . از طرف ديگر،بايد توجه داشت که حضرت رسول اکرم (ص) مي فرمايد :«ذليل ترين افراد کسي است که مردم را سبک شمارد » (8)
19 ـ عفو و بخشش و حسن ارتباط با ديگران
حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق (ع) سه مورد را سبب افزايش عزت انسان مي دانند :
«عفو و گذشت نسبت به کسي که به فرد ستم کرده است ،و اعطا و بخشش نسبت به کسي که از انسان دريغ ورزيده است ، و ارتباط با کسي که با انسان قطع دوستي کرده است » (9)
اصولاً بزرگوارانه برخورد کردن با افرادي که با انسان با بزرگواري برخورد نکرده اند ، دال بر شخصيت اصيل و افق ديد و عزتمندي بسياربالاي انسان است ، زيرا تا وقتي آدمي به مقام عزت نايل نشده و از عزت نفس بالايي برخوردار نگرديده باشد ، هرگز نخواهد توانست کارهاي خطا آلود ديگران را نسبت به خود با ديدي کريمانه ببيند و با تشخيص حقيقي ضعف خطاکاران از خطاي آنان درگذرد و حتي با روح بلند و آسماني خويش براي آنان دلسوزي نمايد و در جهت خيرو خوبي و صلاح آنان آن هم با نيتي الهي قدم بردارد .
20 ـ ترک قيل و قال ها و مجادلات بي جا و بي مورد
حضرت علي (ع) عزت انسان مومن را در ترک قيل و قال مي داند . (10)
حقيقتاً بايد اعتراف نمود آنان که درگير قيل و قال ها و مجادلات بي موردند ،درواقع ، با اين رفتار زننده ي خود اثبات مي کنند که هنوز در بند الفاظ و کلمات محبوس و مسجونند ، اين عمل زشتشان پرده ازافکار و نيات آلوده شان بر خواهد داشت که آنان هنوز گرفتار حب جاه و شهرتند و درفکر طرح خود و کسب اعتبار و وجهه درنظر مردم دنيايند ،و بدين گونه است که نيازمندي و احتياج خود را به جلب نظر ديگران آشکار خواهند ساخت و از طرف ديگر ضعف اخلاقي و حتي ضعف علمي خود را نيز بر همگان روشن خواهند نمود و توسط خود اسباب ذلت و خواري و حقارت خود را فراهم خواهند ساخت و متانت و وقار خويش را در ديدگاه صاحب نظران از دست خواهند داد و افرادي خام و سبک جلوه خواهند کرد . اما برخلاف آنها ،علما و انيدشمندان متخلق ،خاموشي و سکوت به موقعشان نه ازسرناداني ،که ازکثرت دانايي است ،و سخن گفتنشان با منطق و استدلال و برهان و تحقيق است و برخاسته از بينشي جامع و ژرف و تفکري همه جانبه و به منظورتبيين حقيقت و طرح حق ـ و نه طرح خود ـ مي باشد و اگر هم در اين راستا رنجي بر روح بلند آنان مستولي مي گردد ازسرعدم روشن شدن حقيقت براي بعضي کوته بينان خردنگر و غافل است و نه ازجهت عدم کسب اعتبار و وجهه در نظراهل دنيا .
عزت پنداري ( کاذب )
شخصي که واجد معيارهاي حقيقي عزت و عوامل واقعي موثردرايجاد يا افزايش عزت ـ که درمبحث قبل عنوان و تشريح گرديد ـ باشد ،داراي عزت حقيقي خواهد بود و حقيقتاً نزد خداي متعال و بندگان خوب خدا عزيز و عزتمند مي باشد .
از سوي ديگر،اگرفردي فاقد معيارها و خصوصيات مذکورباشد ،اما به واسطه ي فقدان بينش و بصيرت و به علت برخورداري ازمواردي نظير مال و ثروت و مکنت و …خود را داراي عزت بداند ،در اين صورت ،فقط درخيال باطل خود واجد عزت است و در نزد خدا و اشخاص صاحب نظر هرگز عزيز و عزتمند نمي باشد ،و لذا عزت او فقط عزتي پنداري و کاذب است .دراين راستا حضرت امام علي (ع) مي فرمايند :«هرعزتي که دين آن را تاييد نکند ، ذلت و خواري است » (11)
حضرت امام جعفر صادق (ع) فردي را که با غيرخدا (نظيرمال و ثروت و … ) به ظاهرعزتي يافته ،حقيقتاً خوار و ذليل مي شمارند . (12)
يکي از خصوصيات شيطان اين بود که با غير خدا ـ يعني با خلقت خود از آتش خودرا عزيزشمرد وخويشتن را عزتمند ومغروريافت :
«اغترته الحميه وغلبت عليه الشقوه وتعزز بخلقه النار،واستوهن خلق صلصال »(13)
درتفسيرروان جاويد درتفسير آيه ي 139 سوره ي نسا اين گونه آمده است :کوته نظران همين که ديدند کفارداري ثروت ومکنت ورياست مي باشند مايل به دوستي با آنها مي شوند به گمان آنکه حشرومعاشرت ورفاقت با آنها موجب عزت وافتخار است،درصورتي که ازثروت ومکنت ورياست آنها بهره نمي برند وبه وبال عقايد فاسده واعمال کاسده ي آنها گرفتارمي شوند وناچارمي شوند که دراوضاع زندگي {از}آنهاتقليد وتبيعت کنند(14)
اميرالمومنين علي (ع)از گروهي از گذشتگان سخن مي گويند که به حسب ظاهرازعزت بالايي هم برخورداربودند.اما سرانجام پس از مرگ،آن عز ت ظاهري را از دست دادند.آن حضرت ،آنان را اين گونه توصيف مي نمايند:
«آنان پيش ازشما به جايي که مقصد شما است رخت کشيدند ،وزودتر ازشما به آبشخورتان رسيدند.پايه هايي داشتند بلند،ودرجرگه هايي بودند سرافرازارجمند.پادشاهان يا رعيت راه خويش را به درون برزخ سپردند،ورخت به دل زمين بردند….»(15)
همچنين علامه ي طباطبايي درتفسير الميزان درتفسيرآيه ي شريفه ي «واذا قليل له اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم ولبس المهاده »(16)ازعزت پنداري وباطل که با اثم و نفاق کسب مي شود ودل فرد را بيمارمي سازد سخن مي گويد.فردي که آن چنان عزتي را درخود احساس مي کند دچارنخوت وغرورمي گردد،بي خبراز اين که عزت مطلق (که تحت تاثير هيچ عاملي ازبين نمي رود )تنها ازناحيه ي خداي سبحان است ،وحاشا برخداي متعال اين که چيزي را که مخصوص خود اوست وتنها به بندگان خاص مي دهد به بنده اي بدهد که باعث گناه وشراوگردد. پس معلوم مي شود عزت مورد بحث دراين آيه عزت خدايي نيست ،بلکه اصلاً عزت نيست ،بلکه غروري است که اشخاص جاهل وظاهربين آن را عزت مي پندارد(17)
پي نوشتها :
1 ـ «اطلب بقاء العز باماته الطمع » ( بحار الانوار،ج 78 ، ص 164 ؛ ميزان الحکمه ؛ ج 6 ،ص 296 ) .
2 ـ « ان اردت ان تجمع عز الدنيا فاقطع طمعک مما في ايدي الناس » (بحارالانوار ، ج 13 ؛ ص 420 ؛ ميزان الحکمه ، ج 6 ، ص 292 ) .
3 ـ « اقناعه تودي الي العز » ( غرر الحکم و درر الکلم ،به نقل از : ميزان الحکمه ؛ ج 6 ، ص 294 ) .
4 ـ آشتياني و امامي ، ترجمه ي نهج البلاغه ، ص 145 . «اشتري هذا المغتر بالامل ،من هذا المزعج بالاجل ، هذه الدار بالخروج من عز القناعه ، و الدخول في ذل الطلب و الضراعه » ( نهج البلاغه ، نامه ي 3 )
5 ـ «الصدق عز و الجهل ذل » ( بحار الانوار، ج 78 ، ص 78 ؛ ميزان الحکمه ، ج 6 ، ص 290 ) .
6 ـ « الا انه من ينصف الناس من نفسه لم يزدد الله الا عزا » ( بحار الانوار ، ج 75 ، ص 33؛ ميزان الحکمه ، ج 6 ، ص 293 ) .
7 ـ « شرف المومن قيامه باليل و عزه کف الاذي عن الناس » ( بحار الانوار ، ج 75 ، ص 52 ؛ ميزان الحکمه ، ج 6 ) .
8 ـ « اذل الناس من اهان الناس »(بحار الانوار ، ج 75 ؛ ص 142 ؛ مشکوه الانوار ، ص 226 ؛ ميزان الحکمه ، ج 3 ، ص 444 ) .
9 ـ بحارالانوار ، ج 7 ، ص 403 ؛ بحارالانوار، ج 78 ، ص 209 ، ميزان الحکمه ، ج 6 .
10 ـ «حسن خلق المومن من التواضع و عزه ترک القال و القيل ».(بحارالانوار ، ج 77 ، ص 267 ؛ ميزان الحکمه ، ج 6 ، 290 ) .
11 ـ «کل عز لا يويده الذين مذله » ( غرر الحکم و دررالکلم ، به نقل از : ميزان الحکمه ، ج 3 ، ص 443 ) .
12 ـ « العزيز بغير الله ذليل » ( بحار الانوار ، ج 78 ، ص 10 ؛ميزان الحکمه ، ج 6 ، ص 289 ) .
13-نهج البلاغه،خطبه ي 1.
14-ثقفي تهراني ،ميرزا محمد،روان جاويد در تفسير قرآن مجيد ،ج2،ص139.
15-شهيدي ،سيد جعفر،ترجمه ي نهج البلاغه ،ص253.«اولئکم سلف غايتکم ،و فراط منا هلکم الذين کانت لهم مقاوم العز و حلبات الفخرملوکاً و سوقاً .سلکوا في بطون البرزخ سبيلاً سلطت الارض عليهم فيه….»(نهج البلاغه ،خطبه ي 1)
16-بقره/206.
17 ـ تفسيرالميزان ،ترجمه :سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 2 ، ص 145
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 8
/ن