طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اصحاب اجماع (4)

اصحاب اجماع (4)

اصحاب اجماع (4)

ابو على/ابو محمّد نخعى،1 از راويان و محدّثان شيعه است كه از اصحاب اجماع ـ بلكه افقه اصحاب امام صادق(علیه السلام) ـ به شمار آمده است.2 وى از ياران امام موسى كاظم (علیه السلام) نيز بوده است.3
صاحب «معجم رجال الحديث»، رواياتى را كه وى از معصوم (امامان باقر، صادق، موسى، رضا ـ عليهم السلام ـ) نقل كرده است، به 239 مورد مى رساند.4

ed1e1fd5 bf8f 40f7 8c62 0209c887f77d - اصحاب اجماع (4)
0002695 - اصحاب اجماع (4)
اصحاب اجماع (4)

نويسنده:ناصر باقرى بيدهندى

جميل بن درّاج كوفى (زنده قبل از 203هـ.ق)

ابو على/ابو محمّد نخعى،1 از راويان و محدّثان شيعه است كه از اصحاب اجماع ـ بلكه افقه اصحاب امام صادق(علیه السلام) ـ به شمار آمده است.2 وى از ياران امام موسى كاظم (علیه السلام) نيز بوده است.3
صاحب «معجم رجال الحديث»، رواياتى را كه وى از معصوم (امامان باقر، صادق، موسى، رضا ـ عليهم السلام ـ) نقل كرده است، به 239 مورد مى رساند.4
وى از كسانى چون: ابوبصير، ابان بن تغلب، زراره، محمد بن مسلم، فضيل بن يسار و… روايت مى كند و راويان او نيز بسيارند؛ محدّثانى چون: ابن ابى عمير، حسن بن محبوب، صالح بن عقبه، ابو مالك حضرمى، صفوان بن يحيى، حمّاد بن عثمان و….5
وى، دانشمند فروتنى بوده است. اين حقيقت، از گفتگوى ابن ابى عمير با او معلوم مى گردد. ابن ابى عمير مى گويد:
به جميل گفتم: محضر درس تو چه باشكوه برقرار است! گفت: آرى؛ به خدا سوگند، ما نزد زرارة بن اعين، جز به منزله كودكان مكتبى كه اطراف معلّمشان باشند، نبوديم.6
جميل، در ميدان عبادت و تقوا نيز مقامى منيع داشته و سجده هاى طولانى او زبانزد خاص و عام بوده7 و در علوم زمان خود، تبحّر و نزد محدّثان، منزلتى رفيع داشته است.وى با اينكه از نظر مالى وضع چندان خوبى نداشت، از همكارى با جائران سخت پرهيز مى كرد.
ابن درّاج، «اصل»ى داشته كه گروه بسيارى آن را روايت كرده اند8 و نيز كتابى را با همكارى محمد بن حمران تأليف كرده كه حسن بن علىّ بن بنت الياس آن را روايت كرده است.9 كتاب ديگرى را هم با مشاركت مرازم بن حكيم تدوين كرده كه حسين بن عبيداللّه آن را روايت كرده است.10
ايشان، در پايان عمر با بركت خود، نابينا شد و در زمان حضرت رضا(علیه السلام) رحلت كرد11 و در طارميه، كنار دجله، مدفون شد.12

جميل در كلام راوى شناسان

نجاشى او را اين گونه ستوده است:
شيخنا و وجه الطائفة، ثقة، روى عن أبى عبداللّه وأبى الحسن ـ عليهما السلام.13
شيخ طوسى، درباره وى مى گويد: له أصل و هو ثقة.14
كشّى، او را از اصحاب اجماع دانسته و رواياتى در مدح و منزلت والا و وثاقتش نقل كرده است15 و از ثعلبة بن ميمون (ابواسحاق فقيه) نقل مى كند كه او فقاهت جميل بن درّاج را بر عبداللّه بن مسكان، عبداللّه بن بكير، حمّاد بن عيسى، حمّاد بن عثمان وابان بن عثمان، ترجيح مى دهد.16
در «الفائق» آمده است: … من ثقات محدّثى و فقهاء ووجوه الامامية وله كتاب.17
محدّث قمى درباره او گفته است:
ثقه جليل القدر ووجه الطائفه، از اصحاب حضرت صادق(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و از اصحاب اجماع است.18
أبان بن عثمان احمر بجلىّ 19
فقيه، اديب، نسّابه و مورخى آشنا به اخبار شعرا و ايّام عرب و از اصحاب و شاگردان امامان صادق و كاظم ـ عليهما السلام ـ بوده و از آن دو امام همام، روايت نقل مى كند.20
كشّى، او را فقيه و از اصحاب اجماع مى داند.21
محمد بن ابى عمير مى گويد: ابان از همه انسانها بيشتر حافظ حديث بوده است.22
حافظه اين محقق، چنان قوى بوده است كه براى حفظ هر كتابى، يك بار مطالعه آن برايش كافى بوده و پس از آن، كلّ كتاب را بدون يك حرف پس و پيش، تكرار مى كرده است.
شمارى از مشايخ او عبارت انداز: زرارة بن اعين ، اسحاق بن عمّار، ابان بن تغلب، معاوية بن عمّار، ابوبصير، فضيل بن يسار، بشير نبّال، زيد شحّام ، صفوان بن مهران جمّال و محمد بن مسلم.
بزرگانى چون: ابن ابى عمير و بزنطى، و از بصريان: ابو عبيدة معمّر بن مثنّى، ابوعبداللّه بن مثنّى و ابو عبداللّه محمد بن سلاّم عجمى نيز از او اخذ روايت كرده اند.
افزون بر روايات بسيار و پراكنده ابان بن عثمان در كتب حديث اماميه، آثارى را نيز از وى نام مى برند كه از اين قرارند: المبتدأ، المبعث، المغازى، الوفاة، السقيفة والردّة. وى اين شش كتاب را در يك جلد گرد آورده ؛ 23 ولى متأسفانه جملگى از ميان رفته است.
اخيرا پراكنده هاى كتاب هاى: المبعث، المغازى ، الوفاة، السقيفة والردّة، به كوشش آقاى رسول جعفريان، از نصوص مختلف استخراج و توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم منتشر شده است.

نسبتى ناروا

برخى چون ابن فضّال فطحى مذهب، نسبت ناروايى به اين راوى داده24 و او را از ناووسيه25 دانسته اند. اين اتهام ، براى نخستين بار در كتاب «رجال الكشى» مطرح گرديد26 و از آنجا به برخى از كتاب ها راه يافت؛ اما با مراجعه به مجامع روايى، درمى يابيم كه او از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) روايت نقل كرده و نيز رواياتى نقل مى كند كه امامان معصوم را دوازده تن معرفى كرده است27 و اين با ناووسى بودن او سازگارى ندارد. بنابراين، همان گونه كه در پاره اى از نقلها ـ از جمله نسخه اى از «رجال الكشى» كه در اختيار محقق اردبيلى بوده28 ـ آمده و مقرون به صحّت هم هست، به جاى «ناووسيه»، «قادسيه» صحيح است و همين تبديل، منشأ چنين نسبت ناصوابى شده است. با توجه به احتمالى كه بعضى محققان درباره مخلوط بودن نسخ كشّى داده اند، احتمال صحت نسخه بدلها، صحيح به نظر مى رسد؛ خصوصا كه خود كشّى، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذكر كرده است.29
علامه سيد محسن امين نيز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبول القول بودن او نزد فقهاى شيعه، اين نسبت (ناووسى مذهب بودن ابان) را رد نموده است.30
علامه حلى نيز در كتاب خود، كلماتى در حقّ او دارد كه با هم ناسازگارند؛31 زيرا گاهى او را فطحى32، و گاهى واقفى،33 و گاهى ناووسى قلمداد كرده است؛ در حالى كه اين فرمايش، هيچ گونه دليل و برهانى ندارد و نجاشى و شيخ، به اين اتهام، اشاره نكرده اند و شايد ايشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبى درباره گرايش مذهبى ابان، به حافظه خود اتكا كرده و چون در ذهن ايشان اين بوده كه او مذهب ناووسى داشته، به جاوى ناووسى، وى را واقفى و يا فطحى معرفى كرده است.
در تاريخ وفات ابان بن عثمان اختلاف است؛ ظاهرا در حدود سال 200قمرى از دنيا رفته است.34

عبداللّه بن بكير بن اعين شيبانى

ايشان، يكى از ستارگان درخشان خاندان عريق و اصيل «آل اعين» است35 كه به فقه و وثاقتش اعتراف شده و او را از اصحاب اجماع مى دانند.36وى، فطحى مذهب است؛ اما در وثاقت او ترديدى نشده است.37
علامه حلّى مى گويد:
من به روايت هاى او (عبداللّه بن بكير) اعتماد مى كنم؛ اگرچه فاسد المذهب است.38
شيخ الطائفه مى نويسد: طائفه شيعه به اخبار فطحى ها، مثل عبداللّه بن بكير و… عمل كرده اند.39
البته گفتنى است كه برخى از فقها، چون شهيد ثانى40 و محقّق حلّى،41 روايت هاى او را به دليل فطحى بودن وى نپذيرفته اند.
عبداللّه بن بكير بن اعين، كثير الحديث وكثير الروايه بوده است.42 شيخ طوسى و نجاشى براى او كتابى ذكر كرده اند؛43 و نيز ابن نديم مى نويسد كه وى كتابى در اصول داشته است.44 ابن عقده، مسند عبداللّه بن بكير را نوشته است.45 شيخ مفيد، او را از فقهاى بزرگى مى داند كه حلال و حرام الهى و فتاوا و احكام از آنها اخذ مى شود و موردى براى طعن و ذمّشان نيست.46
مشايخ وى، بزرگانى هستند چون: پدرش (بكير بن اعين)، عمويش (زرارة بن اعين)، حمزة بن حمران، حمران بن اعين، عبيد بن زرارة، حفص بن ابى عيسى؛47 و جمع كثيرى نيز از وى روايت مى كنند كه از آن جمله اند:ابن ابى عمير، صفوان بن يحيى،حسن بن محبوب، على بن اسباط، حسن بن فضال، فضالة بن ايوب، عبداللّه بن مغيرة، جعفر بن بشير، عباس بن عامر، على بن رئاب، علاء بن رزين، عبدالرحمان بن ابى نجران، عبداللّه بن جبلة، عبداللّه بن حمّاد انصارى، مروان بن مسلم، موسى بن قاسم، نصر بن سويد صيرفى، زياد بن مروان قندى و….48
عبداللّه، سه پسر به نامهاى حسّان (محمد)، حسن و على داشت كه در زمره عالمان بوده اند.49

عبداللّه بن مسكان

ابو محمد عبداللّه بن مسكان از راويان بزرگ و محدّثان عالى قدر و مورد وثوق و از اجلّه اصحاب حضرت صادق و امام موسى بن جعفر(علیه السلام) است.50 با اينكه وى از راويان پركار امام صادق(علیه السلام) است، مع هذا از امام صادق(علیه السلام) به طور مستقيم، جز بيست روايت نقل نكرده است و بيشتر احاديث را از طريق اصحاب و ياران امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند. در علّت اين امر نوشته اند كه او از ترس آنكه نتواند حقّ احترام آن حضرت را به جا آورد، شخصا به خدمت حضرتش نمى رسيد؛ بلكه سؤالات مردم را از طريق دوستان خود به خدمت حضرت مى فرستاد تا پاسخ بگيرند و پس از مراجعت ياران خود، احاديث آنان را اخذ و يادداشت مى نمود.51
راوى شناس معروف ، نجاشى ، او را ثقه و عين معرفى كرده است.52 علامه حلّى نيز او را به همين نحو ستوده است. 53 شيخ مفيد در «رساله عدديه» خود ، ايشان را از فقهاى اصحاب صادقين(علیهما السّلام) و رؤساى شيعه كه صاحب فتوا در احكام الهى هستند، معرفى كرده و افزوده كه موردى براى ظن و ذمّ او وجود ندارد.54
محدّث قمى درباره وى مى نويسد:
از اصحاب جليل القدر حضرت امام صادق(علیه السلام) به شمار مى رفت. وى يكى از آن اشخاصى محسوب مى شود كه گروه شيعه بر تصحيح آنچه كه از او روايت شده باشد، اجماع و اتفاق دارند.55
نام شريفش در 1252 مورد از اسناد روايات واقع شده است و راويان بسيارى از او اخذ حديث كرده اند، از جمله: محمد بن ابى عمير، صفوان بن يحيى و محمد بن سنان.56
ابن مسكان، نگاشته هاى چندى داشته، از جمله كتابى در «امامت» و كتابى در «حلال وحرام».57
وى تا قبل از سال 203قمرى، در قيد حيات بوده است.58

حمّاد بن عيسى بن عبيده كوفى بصرى

ابو محمّد جهنىّ، از اصحاب امامان صادق، كاظم، رضا و جواد(علیه السلام) است، اما به تصديق علماى رجال، او از اين بزرگواران جز در مواردى محدود، نقل روايت ندارد. در اين مورد، نجاشى مى نويسد:
از حمّاد، روايتى از امام رضا و امام جواد(علیه السلام) به ثبت نرسيده است.59
در مورد امام صادق(علیه السلام) نيز با آنكه حمّاد معاصر آن حضرت بوده، ولى بيشتر روايات خود را با واسطه عبداللّه بن مغيره و عبداللّه بن سنان از آن بزرگوار نقل كرده است.60
حمّاد خود مى گويد:
من و عبّاد بن صهيب بصرى، دويست حديث از ابو عبداللّه صادق(علیه السلام) شنيديم. عبّاد همه را به خاطر سپرد و براى ديگران بازگو مى كرد؛ امّا من تنها هفتاد حديث را به خاطر سپردم؛ لكن بعدها نسبت به پنجاه حديث آن دچار ترديد و شك شدم و هم اينك به نقل بيست حديث كه به صحّت آن از امام صادق(علیه السلام) اطمينان دارم، بسنده مى كنم.61
بنابراين، ايشان در نقل روايت و انتساب آن به اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه واله) بسيار محتاط و دقيق بوده است. اخيرا يكى از معاصران بر صحيحه بيانيه حمّاد كه در بحث نماز معروف است، مناقشه اى وارد كرده62 كه بزرگانى چون استاد جعفر سبحانى و استاد غلامرضا عرفانيان به آن پاسخ داده اند.63
گويند امام موسى بن جعفر(علیه السلام) در حقّ حمّاد دعا كرد و به بركت آن، وى پنجاه سفر حج به جا آورد.64 شيخ طوسى، حمّاد را ثقه مى داند و سه كتاب (النوادر، الزكاة، الصلاة) از وى نام مى برد.65
نجاشى، رجالى معروف سده پنجم، درباره او مى نويسد: وكان ثقة فى حديثه صدوقا.66
علامه شهير سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى مى نويسد:
ابو على در كتاب خود «منتهى المقال» از او ياد كرده است و حسن بن على بن داوود در كتاب «مختصر» ـ كه به شرح حال رجال اختصاص دارد ـ به شرح حال او پرداخته است. همه نويسندگان فهرست ها و معاجم رجالى، وى را از علماى شيعه خوانده اند و از ثقات و افراد متقن و از اصحاب ائمه هدى (علیه السلام) بر شمرده اند….
ذهبى در كتابش (ميزان الاعتدال)، نام وى را ذكر كرده و علامت «ت ق»را ـ كه اشاره به افرادى از نويسندگان سنن است كه احاديث وى را نقل كرده اند ـ كنار اسم او قرار داده و گفته است كه وى در سال 208 غرق گرديد و از امام صادق (علیه السلام) روايت نقل مى كند. آنگاه به او حمله كرده، مطالب ناجورى به او نسبت داده است؛ گو اينكه هر كس به خاطر تشيّعش او را ضعيف شمرده، به او حمله كرده است.
و تعجّب از «دارقطنى» است كه او را ضعيف مى شمارد؛ ولى خودش به احاديث او استدلال مى كند. و كذلك يفعلون: آرى ، شيوه آنها چنين است.76
محدّث قمى مى نويسد:
حمّاد بن عيسى از اصحاب اجماع است و زمان چهار امام معصوم را درك كرده… و در حديث، محتاط بوده….68
حمّاد ، تأليفاتى داشته است از جمله كتابهاى : الصلاة ، الزكاة، النوادر، و منافع الأعضاء ، كه دانشمندان شيعه آنها را به اسناد متصل از او نقل مى كنند.69
صاحب «مجالس المؤمنين»، كتابى در توحيد و كتابى در حديث نيز براى حمّاد ذكر كرده است.70
نام شريف اين راوى بزرگوار، در اسناد 1036 روايت وارد شده است،71 و رواياتى كه به مباشرت از امام(علیه السلام) از او در كتب اربعه ثبت شده است، براساس نقل «مفتاح الكتب الأربعة»، 49 حديث است.72
راويان بسيارى از او نقل حديث مى كنند، از جمله: حسين بن سعيد ، اسماعيل بن سهل ، سلمان بن سيف حرّاء و محمد بن خالد برقى.
حمّاد در سال 207 يا 208 (73) يا 209 (74) در حالى كه براى انجام غسل احرام به ميان رودخانه رفته بود، غرق شد و به لقاءاللّه پيوست. غلامانش با زحمت زياد ، كالبد بى جان او را از آب گرفتند و در «سيّاله»75 او را دفن كردند.76

حمّاد بن عثمان

راوى وجيه و مورد وثوقى است كه بزرگان علم رجال به فقيه بودن و صحّت حديث او اقرار دارند و جلالت قدر و قداست نفسش را ستوده اند. 77وى از امام رضا(علیه السلام) روايت مى كند.78 نام شريفش ، 734 بار در اسناد روايات وارد شده است79 و بيش از پنجاه راوى از او روايت مى كنند، از جمله: محمد بن وليد خزاز ، حسن بن على فضّال و عبدالرحمان اصم.
حمّاد، كتابى نيز داشته است كه راوى نامور، حسن بن على بن فضّال، از وى روايت مى كند.80
برقى در رجال خود گويد:
حمّاد بن عثمان ناب داراى قصيده اى است كه حكايتگر مرگ اوست.81
برادران او، جعفر و حسين نيز فاضل و ثقه اند. صاحب «التحرير الطاووسى» درباره حمّاد و برادرش حسين گويد: فاضلان ، خيران ، ثقتان.82
گفتنى است كه در مورد اين كه حمّاد بن عثمان ناب بن زياد الرواسى(م190ق) با حمّاد بن عثمان بن عمرو بن خالد فزارى عرزمى، اتحاد دارد يا تغاير ، بحث است كه در كتابهاى مربوط، مذكور است.83
ادامه دارد…

پي نوشت :

1. ابن فضّال، كنيه وى را «ابو محمّد» مى داند. (ر.ك: رجال النجاشى، چاپ جامعه مدرسين، ص126، ش328)
2. رجال الكشى، شيخ طوسى، تصحيح حسن مصطفوى، ص375، ش 705 و نيز بنگريد به شماره هاى 467 و 468
3. رجال الطوسى، چاپ جامعه مدرسين، ص176، ش 2101 (از اصحاب امام صادق ـ ع ـ) و ص333، ش 4964 (از اصحاب امام كاظم ـ ع ـ)؛ رجال النجاشى، ص126؛خلاصة الأقوال، تحقيق نشر الفقاهة، ص92، ش 209
4. معجم رجال الحديث، ج5، ص125
5. همان.
6. رجال الكشى، ص134، ش 213 و نيز رجوع شود به: ص154، ش252و ش154
7. همان، ص252، ش 469 و نيز ص211، ش373
8. رجال النجاشى، ص126، ش328؛ الفهرست، شيخ طوسى، تحقيق نشر الفقاهة، ص94، خلاصة الأقوال، ص92، ش209
9و10. رجال النجاشى، ص126، ش328
11. خلاصة الأقوال، ص92، ش209
12. تنقيح المقال، ج1، ص232
13. رجال النجاشى، ص126، ش328
14. الفهرست، ص94، ش154
15. رجال الكشى، شماره هاى 213، 252، 373، 467، 469 و705
16. همان، ص375، ش705
17. الفائق، ج1، ص209
18. تحفة الأحباب فى نوادر آثار الأصحاب، شيخ عباس قمى، دارالكتب الاسلامية، ص73
براى اطلاع بيشتر از شرح حال جميل بن درّاج، رجوع شود به: اتقان المقال، ص35؛ أضبط المقال، ص492؛ أعيان الشيعة، ج4، ص220؛ ايضاح الاشتباه، ص21؛ الاختصاص، ص64، 205، 280 و 281؛ أحسن التراجم، ج1، ص124؛ شرح مشيخة الفقيه، ص17؛ بهجة الآمال، ج2، ص585؛ التحريرالطاووسى، ص70؛ تنقيح المقال، ج1، ص231؛ توضيح الاشتباه، ص97؛ جامع الرواة، ج1،ص165؛ جامع المقال، ص59؛ خاتمه مستدرك، ص585، 592و 609؛ رجال البرقى، ص21؛ الكنى والألقاب، ج1، ص272(در ترجمه ابن درّاج اندلسى)؛ مجمع الرجال، ج2، ص50؛ معجم رجال الحديث، ج22، ص174؛ نقد الرجال، ص76؛ هداية المحدّثين، ص31؛ الوجيزه مجلسى، ص30؛ رجال الأنصارى، ص55و76؛ ثقات الرواة، ج1، ص174و175؛ منهج المقال، ص87؛ منتهى المقال، ص82؛ سفينة البحار، ج1، ص181
19. از ابان بن عثمان، با نامهاى ديگرى نيز در كتب رجال و در اسناد روايات ياد شده است: أبان بن الأحمر، أبان الأحمر، أبان الأحمرى (ر.ك به: معجم رجال الحديث، ج1، ص17 به بعد؛ رجال الكشى، ص348، ش650).
20. رجال النجاشى، ص13، شماره8؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص59، شماره62. البته شيخ طوسى در كتاب رجال خود (رجال الطوسى، ص164، ش1886) از وى فقط در اصحاب امام صادق(علیه السلام) نام مى برد.
21. رجال الكشى، ص375، ش705
22. لسان الميزان، ج1، ص24
23. الفهرست، ص59،ش62. نجاشى، تنها از چهار كتاب وى نام مى برد: له كتاب حسن كبير يجمع المبتدأ، المغازى، الوفاة والردّة. (رجال النجاشى، ص13، ش8)
24. نهاية الدراية، ص407
25. فرقه اى از شيعه كه امامت را بر امام جعفر صادق(علیه السلام) ختم مى كنند و او را زنده و مهدى موعود مى دانند. اين فرقه باطله به رهبرى عبداللّه بن ناووس يا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه به طور كلى از بين رفته است.
26. رجال الكشى، ص352، ش660
27. قاموس الرجال، ج1، ص84؛ معجم رجال الحديث، ج1، ص3
28. ر.ك: بهجة الآمال، ج1، ص294
29. رجوع شود به پانوشت 21
30. البحر الزخار فى شرح أحاديث الأئمة الاطهار، ج1، ص37و38
31.خلاصة الأقوال، ص74، ش121 و ص438 (الفائدة الثامنة، طريق الشيخ الصدوق عن أبى مريم الأنصارى)؛ بهجة الآمال، ج1، ص195
32.فطحيه، فرقه اى هستند كه امامان معصوم را تا حضرت صادق(علیه السلام) قبول دارند؛ ولى معتقدند كه پس از حضرت، فرزند بزرگ حضرت (عبداللّه افطح) جانشين ايشان است. اين فرقه هم به طور كلى از بين رفته است. (نك: معجم الفرق الاسلامية، ص41 و 184؛ كليات فى علم الرجال، ص401)
33. واقفيه، فرقه اى هستند كه رحلت حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) را انكار و بر امامت حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) توقف كردند و آن حضرت را قائم و مهدى منتظر دانستند كه زنده است و تا دنيا را پر از عدل و داد ننمايد، رحلت نخواهد كرد. به اينان، موسويه و ممطوره نيز مى گويند (نك: معجم الفرق الاسلامية، ص238 و240). دسته ديگرى از آنها بر امامت حضرت رضا(علیه السلام) توقف نمودند و گفتند آن امام، مهدى منتظر است (نك: معجم الفرق الاسلامية، ص269).
34. براى آگاهى بيشتر از شرح حال ابان بن عثمان، رجوع كنيد به: أضبط المقال، ص483؛ الأعلام، ج1، ص27؛ أعيان الشيعة، ج2، ص100؛ أحسن التراجم، ج1، ص25؛ بهجة الآمال، ج1، ص495؛ تأسيس الشيعة، ص154 و 235؛ التحريرالطاووسى، ص49؛ تنقيح المقال، ج1، ص5؛ تهذيب المقال، ج1، ص219؛ توضيح الاشتباه، ص5؛ جامع الرواة، ج1، ص12؛ جامع المقال، ص52؛ خاتمه مستدرك، ص 622،547، 697 و789؛ رجال البرقى، ص39؛ رجال ابن داوود، ص30؛ مجمع الرجال، ج1، ص24 و27؛ معالم العلماء، ص27؛ معجم الثقات، ص2؛ معجم المؤلفين، ج1، ص1؛ منتهى المقال، ص17؛ نقد الرجال، ص4؛ هداية المحدّثين، ص7؛ الوجيزة، ص25؛ وسائل الشيعة، ج2، ص117
35. رسالة أبى غالب الزرارى، تحقيق سيد محمد رضا حسينى جلالى، ص412، ش39
36. رجال الكشى، ص345، ش639 و ص375، ش705
37. همان؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص173، ش463؛ خلاصة الأقوال، ص195، ش609
38. خلاصة الأقوال، ص195، ش609 و نيز بنگريد به: المختلف، ج2، ص497
39. عدّة الأصول، ص56
40. المسالك، ج1، ص23
41. المعتبر، ص60و156
42. رجال النجاشى، ص222، ش581؛ رسالة أبى غالب، ص214، ش39
43. الفهرست، شيخ طوسى، ص174؛ رجال النجاشى، ص222
44. الفهرست، ابن نديم، تحقيق: يوسف على طويل، بيروت، دارالكتب العلمية، ص331
45. رسالة أبى غالب، ص215
46. بنگريد به: مصنفات شيخ مفيد، ج9( جوابات أهل موصل فى العدد والرؤية)، ص25 و37
47. ر.ك به: معجم رجال الحديث، ج11، ص133
48. همان.
49. براى اطلاع بيشتر درباره شرح حال عبداللّه بن بكير، به منابع ذيل رجوع كنيد: تحفة الأحباب، ص258؛رجال الطوسى، ص230، ش3118؛ تنقيح المقال، ج2، ص171و173، ج3، ص42؛ رجال ابن داوود،ص117و 253؛ مستطرفات السرائر، ص137ـ139؛ الغيبة، شيخ طوسى، ص37؛ معجم الثقات، ص72؛ معجم رجال الحديث، ج22، ص160 و169؛ نقد الرجال، ص195و 403؛ جامع الرواة، ج1، ص473و ج2، ص431؛ هداية المحدّثين، ص22؛ مجمع الرجال، ج3، ص268و269و ج7، ص120؛ أعيان الشيعة، ج8، ص48؛ بهجة الآمال، ج5، ص203؛ منتهى المقال، ص182؛ منهج المقال، ص200؛ اتقان المقال، ص80؛ التحرير الطاووسى، ص168؛ وسائل الشيعة، ج20، ص233
50. ر.ك به: رجال الكشى، ص375، ش705
51. همان، ص382، ش716
52. رجال النجاشى، ص214، ش559
53. خلاصة الأقوال، ص194، ش607
54. ر. ك به: معجم رجال الحديث، ج11، ص348
55. الكنى والألقاب، ج1، ص395
56. معجم رجال الحديث، ج11، ص352
57. رجال النجاشى، ص214، ش559
58. براى اطلاع از شرح حال او، به منابع ذيل رجوع شود: اتقان المقال، ص84؛ أحسن التراجم، ج1، ص377؛ بحارالأنوار، ج47، ص394؛ سفينة البحار، چاپ جديد، ج2، ص138و ج6، ص82؛ أضبط المقال، ص526؛ ايضاح الاشتباه، ص61؛ بهجة الآمال، ج5، ص285؛ التحرير الطاووسى، ص168؛ تنقيح المقال، ج2، ص3و216 و باب الكنى، ص44؛ رجال البرقى، ص22؛ رجال ابن داوود، ص124؛ رجال الطوسى، ص264، ش3774؛ ريحانة الأدب، ج8، ص206؛ رياض العلماء، ج2، ص260؛ مجمع الرجال، ج4، ص52 و53 و ج7، ص166؛ معالم العلماء، ص74؛ معجم الثقات، ص75؛ معجم رجال الحديث، ج23، ص31؛ منتهى المقال، ص192؛ منهج المقال، ص212؛ نقد الرجال، ص207 و405؛ هداية المحدّثين، ص104 و 309؛ هدية الأحباب، ص78؛ الوجيزة، ص39؛ وسائل الشيعة، ج20، ص244؛ شرح مشيخة الفقيه، ص58؛ رجال الأنصارى، ص112، جامع المقال، ص78؛ نضد الايضاح، ص196
59. رجال النجاشى، ص142، ش370
60. همان.
61. رجال الكشى، ص316، ش571
62. ر. ك: معرفة الحديث، محمد باقر بهبودى، ص3 (مقدمه كتاب). اين روايت در منابع فراوانى آمده است (از جمله نك: فروع الكافى، ج3، ص313ـ315، ح8؛ من لايحضره الفقيه، ج1، ص298،ح2؛ تهذيب الأحكام، ج2، ص77، ح69).
63. جامع الشرائع، ابن سعيد حلّى، ص16 از مقدمه كتاب (پاسخ استاد جعفر سبحانى)؛ مشايخ الثقات، حلقه ثانيه، ص87(پاسخ استاد عرفانيان).
64. سفينة البحار، ج2، ص340؛ بحارالأنوار، ج47، ص116
65. الفهرست، شيخ طوسى، ص115، ش241
66. رجال النجاشى، ص142، ش370
67. المراجعات، به تحقيق و تعليق حسين الراضى، ص122 و123
68. تحفة الأحباب، ص115
69. رجال النجاشى، ص142، ش370؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص115، ش241
70. مجالس المؤمنين، ج1، ص376(مجلس پنجم).
71. أحسن التراجم، ج1، ص198؛ بحوث فى علم الرجال، ص105
72. مفتاح الكتب الأربعة، ج10، ص302 و نيز مستدرك آن.
73 . رجال النجاشى، ص142، ش370
74 . رجال الكشى، ص316، ش572
75 . اول منزلى كه اهالى مدينه وقتى به مكه مى روند، بر آن وارد مى شوند.
76 . رجوع شود به پاورقى 74 و 75 و نيز براى آگاهى بيشتر از شرح حال حمّاد بن عيسى، بنگريد به: اتقان المقال، ص54؛ أحسن التراجم، ج، ص198؛ أعيان الشيعة، ج6، ص221؛ بهجة الآمال، ج2، ص362؛ التحريرالطاووسى، ص82؛ تنقيح المقال، ج1، ص366؛ جامع الرواة، ج1،ص273؛ جامع المقال، ص64؛ رجال البرقى، ص21و48؛ سفينة البحار، ج1، ص305؛ مجمع الرجال، ج2، ص228ـ231؛ معجم الثقات، ص46؛ معجم رجال الحديث، ج6، ص224 و238؛ منتهى المقال، ص619؛ منهج المقال، ص123؛ نقد الرجال ، ص117؛ هدية العارفين، ج1، ص334؛ هداية المحدّثين، ص49؛ الوجيزة، ص33؛ وسائل الشيعة، ج20، ص181؛ تهذيب التهذيب، ج3، ص18؛ تقريب التهذيب، ج1، ص197؛ معجم المؤلفين، ج4، ص73؛ خلاصة تهذيب الكمال، ص78؛ تهذيب الكمال، ج7، ص281؛ الجرح والتعديل، ج1، ص2 و145
77 . رجال النجاشى، ص143، ش371؛ رجال الكشى، ص375، ش705؛ الفهرست، ص115، ش240
78 . همان، ص143
79 . ر.ك به: أحسن التراجم، ج 1،ص196
80 . الفهرست، ص115، ش240
81 . رجال البرقى.
82 . التحرير الطاووسى، ص83
83 . براى آگاهى بيشتر از حالات او بنگريد به: اتقان المقال، ص52؛ أعيان الشيعة، ج6، ص22؛ ايضاح الاشتباه، ص26؛ بهجة الآمال، ج3، ص358؛ جامع الرواة، ج1، ص271ـ273؛ رجال البرقى، ص21، 48 و 53؛خلاصة الأقوال، ص125، ش324 و 325؛ رجال ابن داوود، ص84؛ مجمع الرجال، ج2، ص227؛ معالم العلماء، ص43؛ مشايخ الثقات، حلقه ثانيه، ص87 به بعد؛ معجم رجال الحديث، ج6، ص212 و 223و 242؛ منتهى المقال، ص118؛ منهج المقال، ص122؛ نقد الرجال، ص167؛ هداية المحدّثين، ص50و197؛ الوجيزة، ص33؛ وسائل الشيعة، ج20، ص181؛ شرح مشيخة الفقيه، ص48؛ رجال الأنصارى، ص71و 83؛ ثقات الرواة،ج1، ص263و 264
84 . رجال النجاشى، ص196، ش524؛ الفهرست، ص145، ش356؛ رجال الطوسى، ص359، ش5311و ص376، ش5559. وى پارچه فروش بوده، لذا لقب «بيّاع السابرى» داشته است.

منبع: www.hadith.net

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد