خانه » همه » مذهبی » معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد )(2)

معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد )(2)

معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد )(2)

پس از برپا شدن قيامت و تشکيل دادگاه الهي، رسيدگي به پرونده اعمال دنيوي انسانها آغاز مي شود. (غاشيه/25و26)يهوديان و مسيحيان از روز قيامت با نام روز داوري از حساب با نام داوري نهايي ياد مي کنند. يهوديان معتقدند که خداوند به هر کاري که انسان انجام مي دهد عالم است و در روز داوري همه اين اعمال محاسبه خواهند شد. (عهد قديم، کتاب امثال سليمان، ف18/آ21، ص614؛ نيز ر.ک به: کتاب مزامير، ف141/آ 3،ص596 و کتاب جامعه، ف11/آ10-9،ص635) اين عقيده در

4bf7ab0b 43f5 4963 b5cf f7dbe57c7a19 - معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد )(2)
21522 - معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد )(2)
معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد )(2)

نويسنده: سميه کلهر

حساب

پس از برپا شدن قيامت و تشکيل دادگاه الهي، رسيدگي به پرونده اعمال دنيوي انسانها آغاز مي شود. (غاشيه/25و26)يهوديان و مسيحيان از روز قيامت با نام روز داوري از حساب با نام داوري نهايي ياد مي کنند. يهوديان معتقدند که خداوند به هر کاري که انسان انجام مي دهد عالم است و در روز داوري همه اين اعمال محاسبه خواهند شد. (عهد قديم، کتاب امثال سليمان، ف18/آ21، ص614؛ نيز ر.ک به: کتاب مزامير، ف141/آ 3،ص596 و کتاب جامعه، ف11/آ10-9،ص635) اين عقيده در ميان مسيحيان و مسلمانان نيز وجود دارد.
در خصوص رسيدگي به حساب، يهوديان معتقدند که اين داوري را خداوند متعال بر عهده دارد. (عهد قديم، سفر پيدايش، ف18/آ25،ص15؛ نيز ر.ک به: کتاب اول سموئيل، ف2/آ10،ص268و کتاب مزامير، ف9/آ7، ص 533 و ف96/آ13،ص575 و ف98/آ9،ص575) اما مسيحيان ضمن اعتقاد به اين که خداوند داور همگان است، مي گويند که او اين کار را به وسيله عيسي مسيح انجام مي دهد. (عهد جديد، رساله عبرانيان، ف12/آ 23،ص1200؛ نيز ر ک به: انجيل يوحنا، ف5/آ22و 27،ص1012و اعمال رسولان، ف17/آ31،ص1061) ولي مسلمانان عقيده دارند که به بعضي از حسابها از جمله به حساب انبيا و ائمه اطهار(ع) خداوند متعال شخصاً رسيدگي مي کند و در کنار آن هر پيامبري حساب اوصياي خود و اوصيا نيز به حساب امت خود را رسيدگي مي نمايند؛ چنان که از امام کاظم(ع) روايت شده است که «حساب مردم با ماست.»(بحار الانوار، 274/7)
در ديدگاه اسلام، داوري مخصوص افرادي است که داراي عقل و اختيار باشند؛ اما آيين مسيحيت گروههايي که داوري مي شوند را به چهار دسته تقسيم مي کند:
1. انسانها (انجيل متي، ف12/آ36،ص907؛ انجيل متي، ف25/آ32،ص926)؛
2. فرشتگان (عهد جديد، رساله اول قرنتيان، ف6/آ1105،3؛ نامه دوم پطرس، ف2/آ 4،ص1215)؛
3. حيوانات وحشي، پيامبران دروغين و سپاهيانشان (عهد جديد، مکاشفه يوحنا، ف16/آ15-13ص1241؛ مکاشفه يوحنا، ف19/ آ 15،ص1244)؛
4. شيطان و سپاهيانش (عهد جديد، مکاشفه يوحنا، ف20/آ10-9، ص 1244).
از جمله لحظات حساس روز قيامت در هنگام رسيدگي به حساب، لحظه اي است که پرونده اعمال افراد به آنها ارائه مي شود (کهف/49)؛ چنان که خداوند مي فرمايد: «نتيجه اعمال نيک و بد هر انساني را طوق گردن او خواهيم ساخت.» (اسرا/13)
اما اين اعتقاد در آيين يهود و مسيحيت به گونه اي متفاوت بيان شده است. در عهد قديم درباره نامه اعمال هيچ صحبتي به ميان نيامده ولي در تلمود چنين مي خوانيم:
«تمام اعمال تو در کتاب نوشته و ثبت مي شوند.»(کهن، گنجينه اي از تلمود، ص376)
اين مطلب در آيين مسيحيت اين گونه بيان مي شود که مردم بر طبق چيزهايي که در دفترها نوشته شده است داوري خواهند شد؛ و اين دفترها دو گونه اند: در يکي از آنها اسامي مؤمنان نوشته شده است که به آن دفتر زندگاني و دفتر حيات مي گويند (عهد جديد، مکاشفه يوحنا، ف3/آ 5، ص1231و ف13/آ8، ص1238و ف21/آ27،ص1246) و دفترهاي ديگري نيز هستند که اعمال انسان در آن ها نوشته شده است. (عهد جديد، مکاشفه يوحنا، ف20/آ12،ص1245)
نکته مهمي که در آيات و روايات بسيار مورد تاکيد واقع شده و به دادن پرونده اعمال به دست انسانها مربوط مي شود، آن است که در روز قيامت مردم به دو دسته تقسيم مي شوند: يک دسته اصحاب يمين اند که پرونده آنان به دست راستشان داده مي شود و آنها از رستگارانند و دسته دوم اصحاب شمال هستند که پرونده آنان به دست چپشان داده مي شود و آنها از زيان کارانند. (حاقه/19و25، واقعه /38-27و 44-41)
در ارتباط با همين مطلب، در عهد جديد چنين آمده است:
هنگامي که من، مسيح موعود، بيايم، آنگاه بر تخت باشکوه خود خواهم نشست و سپس تمام قومهاي روي زمين در مقابل من خواهند ايستاد و من ايشان را از هم جدا خواهم کرد همانطور که يک چوپان، گوسفندان را از بزها جدا مي کند. آنگاه به عنوان پادشاه به کساني که در طرف راست منند خواهم گفت: بياييد اي عزيزان پدرم! بياييد تا شما را در برکات ملکوت خدا سهيم گردانم، برکاتي که از آغاز آفرينش دنيا براي شما آماده شده بود… سپس به کساني که در طرف چپ من قرار دارند خواهم گفت: اي لعنت شده ها از اينجا برويد و به آتش ابدي داخل شويد که براي شيطان و ارواح شيطاني آماده شده است. (انجيل متي، 25/آ46-31، ص927)
بنابراين يهوديان و مسيحيان نيز مانند مسلمانان به روز قيامت و حساب اعتقاد دارند، اما اين مساله در کتابهاي آنان به گونه اي متفاوت با اسلام بيان شده است.

شفاعت

در عهد قديم و جديد در ارتباط با مساله شفاعت مطالب زيادي ذکر شده است. عهد قديم خدا (عهد قديم، کتاب اشعيا، ف59/آ16،ص689) و عهد جديد عيسي مسيح (عهد جديد، رساله اول تيموتائوس، ف2/آ6-5،ص1171) را شفاعت کننده معرفي مي کنند و مسيحيان معتقدند چون از شفاعت مسيح برخور خواهند شد، پس به شفاعت هيچ کس ديگر، اعم از اين که مقدس يا ملک باشد، احتياجي ندارند. (مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص525)
در آيين اسلام جز خداوند که شفاعت او در قالب بخشش نصيب بندگان مي شود- قل لله الشفاعه (زمر/44)-از جمله ديگر شفاعت کنندگان روز قيامت، تمام انبيا هستند که حضرت مسيح را نيز شامل مي شود.
بحث شفاعت در آيين اسلام به طور گسترده و با شرايط خاصي بيان شده است؛ اما چون هدف ما در اين مقاله، مقايسه است، لذا فقط مواردي را که با عهد قديم و جديد مشابهت داشتند، ياد آور شديم.

بهشت

در عهد قديم از بهشت، نامي به ميان نيامده است؛ به عبارت ديگر در اين کتاب به مکاني که نيکوکاران در قيامت در آنجا پاداش يابند اشاره نمي شود. اما در تلمود راجع به آن به طور مفصل بحث شده است:
جايگاه لذت و شادماني ابدي و کانون سعادت و خوشبختي جاويدان که براي نيکوکاران تعيين شده است، گن عدن يا باغ عدن که همان بهشت معروف است نام دارد. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص387)
مطابق تلمود، بهشت داراي هفت طبقه است که هفت دسته از نيکوکاران در آن سکني دارند. (همان، ص387و 388) در جايي از اين کتاب آمده است:
بهشت مانند اين زمين نيست؛ زيرا در آنجا نه خوردني هست و نه نوشيدني، نه تجارت، نه کينه و…(ظفرالاسلام خان، ص78)
اما در بخشي ديگر از خوراکي، از گوشت لوياتان (1) و از شراب ازلي نام مي برد. (کهن، ص389)
با اين وجود، عاليترين لذتي که ارواح عادلان و نيکوکاران در گن عدن از آن بهره مند خواهند شد، بودن آنها در حضور خداوند است. (کتاب مزامير، ص389)
اما در عهد جديد به طور مکرر از دوزخ نام برده شده ولي از بهشت و نعمتهايش کمتر سخن به ميان آمده و از آن بيشتر با تعبير حيات جاودان نام برده شده است. (انجيل متي، ف19/آ29،ص917؛ نيز ر.ک به: انجيل لوقا، ف 18/آ30-29،ص992؛ انجيل يوحنا، ف4/آ14،ص1009و ف6/آ 68،ص1015) بنابراين گفت که مطابق عهد جديد، پاداش نيکوکاران، حيات ابدي است. (انجيل متي، ف25/آ46،ص927)
عهد جديد، سعادت در بهشت را به دو روش تقسيم کرده است: سعادت ذاتي و سعادت عرضي. مراد از سعادت ذاتي سعادتي است که روان نيکوکار بلافاصله از حضور خدا دريافت مي نمايد و منظور از سعادت عرضي، برخورداري از ديگر لذات در بهشت مي باشد.
در آيين اسلام نيز لذائذ به دو بخش جسماني و روحاني تقسيم مي شوند. لذايذ جسماني همان نعمتهاي متنوع در بهشت هستند (واقعه/23-19؛ محمد/15؛ عبس/38؛ قيامت/23-22) اما يکي از لذتهاي روحاني برخورداري از حضور خداوند است:
لهم دار السلام عند ربهم (انعام/127): براي آنان نزد پرورگارشان بهشت خانه آرامش و آسايش خواهد بود.
همانطور که قبلاً هم گفته شد، يهوديان نيز بالاترين نعمت را بودن در حضور خدا مي دانند.
در قرآن درباره اوصاف بهشت آمده است که در آنجا گناه، حسد، کينه، دشمني و. ..(احراف/43؛ مريم/62؛ واقعه/25؛ نبأ/35)وجود ندارد. و کساني که در محاسبه روسفيد مي گردند، به جايگاه دائمي خود -يعني بهشت- دعوت مي شوند تا در آن مقام استقرار يافته و از نعم لاينتاهي الهي که براي عبادالرحمن آماده شده، بهره مند گردند:
و قال لهم خزنتها سلام عليکم طبتم فادخلوها خالدين (زمر/73): و خازنان بهشتي به تهنيت به آنها مي گويند: سلام عليکم چه عيش ابدي نصيب شما گرديده؛ حال در اين بهشت ابدي داخل شويد.
آنچه را که خداوند براي دوستان خود آماده کرده، چشم هيچ انساني نديده و گوشش نشنيده و قلب هيچ آدمي درک نکرده است. (انجيل برنابا، ف 169/آ4-3،ص372)
در احاديث اسلامي اين مطلب چنين بيان شده است:
اعددت لعبادي ما لا عين رات و لا اذن سمعت و لا خطر بقلب بشر. (بحارالانوار، 191/8): آماده کردم براي بندگان چيزي را که هيچ چشمي نظير آن را نديده، هيچ گوشي حديث آن را نشنيده و به هيچ قلبي خطور نکرده است.

جهنم

همانطور که پيشتر نيز گفته شد، تورات در مورد ثواب و عقاب پس از مرگ سخني نگفته است، اما در تلمود در اوصاف جهنم و عذاب گناهکاران آمده است. مطابق تلمود جهنم سه در دارد: يکي از آنها در بيابان، ديگري در دريا و يکي نيز در اورشليم مي باشد. (ظفرالاسلام خان، التلمود تاريخه و تعاليمه، ص79) اما بر اساس آيات قرآن، جهنم داراي هفت در است که دوزخيان به تناسب گناه خود گروه گروه از درهاي آن وارد خواهند شد. (حجر/44)
طبق تعاليم، سرنوشت ارواح بدکار، آن است که پس از مرگ به جايگاه خاص مجازات و تصفيه که به زبان عبري «گه هي نوم» (2)خوانده مي شود، فرود آيند. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص383)
در آيين مسيحيت از جهنم به هاويه تعبير مي شود اما در قرآن کريم از جهنم با نامهاي مختلفي ياد شده که بعضي از آن اسامي عبارتند از: هاويه (قارعه/9)، حطمه(همزه/4)، سقر(مدثر/26و27)، جحيم (مائده /10)، سعير(شوري/7)، لظي (معارج/15). از بين نامها، هاويه ميان مسلمانان مشترک است.
در عهد جديد به سه گونه عذاب اشاره مي شود:
الف. آتش (عهد جديد، مکاشفه، يوحنا، ف14/آ10،ص1239و ف21/آ8،ص1245)،
ب. خشم وغضب خدا (عهد جديد، مکاشفه يوحنا، ف14/آ10-9،ص1239)؛
ج. محروميت از رؤيت خدا (عهد جديد، رساله دوم تسالونيکيان، ف1/آ9-8، ص1167).
مهمترين موضوعي که در عهد جديد راجع به عذاب آمده است و با تعاليم اسلام مطابقت دارد، اعتقاد به جاودانگي عذاب است؛ در حالي که يهوديان عذاب را ابدي نمي دانند و معتقدند که ارواح شريران و بدکاران به مدت دوازده ماه در جهنم محاکمه و مجازات خواهند شد. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص385)
در تلمود مساحت بهشت شصت برابر زمين و مساحت جهنم نيز شصت برابر بزرگتر از بهشت ذکر شده است.(ظفرالاسلام خان، التلمود تاريخه و تعاليمه، ص 78) اما قرآن، وسعت و بزرگي بهشت را به مقدار پهنه آسمانها و زمين مي داند: و جنه عرضها السموات و الارض (آل عمران/133)

نتيجه

هر سه آيه به معاد و مسائل پيرامون آن اعتقاد دارند و اين، مبين خاستگاه واحد آنان مي باشد؛ گرچه البته اين مطالب در همه اديان الهي مذکور به يک شکل بيان نشده و تفاوتهايي دارد؛ ضمن آن که در دين اسلام مساله معاد بلافاصله پس از توحيد (اساسي ترين اصل در تعاليم انبيا) مطرح مي گردد و آيات بسياري را نيز به خود اختصاص داده است؛ که در واقع از اهميت بسيار زياد مسأله معاد در اسلام حکايت دارد. علاوه بر اين، مبحث معاد در قرآن مجيد نسبت به اديان يهود و مسيحيت از جامعيت خاصي برخوردار است که مي توان گفت اين مساله به نوعي بر قرار گرفتن دين اسلام در مرحله اي فراتر در سير تکاملي اديان دلالت دارد.

پي نوشت:

1. طبق مندرجات عهد عتيق، لوياتان حيواني بود که خداوند او را ذبح کرده و به عنوان غذا به قوم ساکن در بيابان داد. (کتاب مزامير، ف74/آ14)
2. به معني دره اي عميق است که همه به خاطر فساد اخلاق و شهوتراني به آن فرو مي افتند

منابع و مآخذ:
قرآن کريم.
کتاب مقدس.
آشتياني، جلال الدين. تحقيقي در دين مسيح. تهران: نشر نگارش، 1378
ابن منظور. لسان العرب المحيط. بيروت: دارالجليل و دارلسان العرب، 1408.
انجيل برنابا. ترجمه مرتضي فهيم کرماني. بي جا. چاپخانه پيک ايران، 1346.
طباطبايي، سيد محمدحسين. خلاصه تعاليم اسلام، قم: انتشارات دارالتبليغ اسلامي، 1354.
مباحثي در وحي و قرآن. بي جا. بنياد علوم اسلامي، 1360.
ظفرالاسلام خان، التلمود تاريخه و تعاليمه. بيروت: دارالنفائس، 1972.
عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه. تفسير نورالثقلين. قم: مطبعه العلميه، 1370.
قرشي، سيدعلي اکبر. قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1364.
کهن، راب. ا.گنجينه اي از تلمود و ترجمه امير فريدون گرگاني، تهران: بي نا، 1350.
نهج البلاغه. ترجمه ي سيد علي نقي فيض الاسلام. تهران: انتشارات فيض الاسلام، 1376.
هاکس، جيمز. قاموس کتاب مقدس. تهران: انتشارات اساطير، 1377.
منبع: فصلنامه آينه معرفت

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد