«محبت »،آموزه ي اخلاقي مسيحي ـ اسلامي (3)
زاهد از همين جهت ، ساده و بي تکلف و در کمال قناعت زندگي مي کند و بر خود تنگ مي گيرد تا ديگران را به آسايش برساند . او آنچه دارد به نيازمندان مي بخشد ،
«محبت »،آموزه ي اخلاقي مسيحي ـ اسلامي (3)
محبت به همسايه دراسلام
يکي ازفلسفه هاي زهد ايثاراست . اثره و ايثار هر دو از يک ريشه اند . اثره يعني خود را و منافع خود را بر ديگران مقدم داشتن و به عبارت ديگر همه چيز را به خود اختصاص دادن و ديگران را محروم ساختن ، اما ايثار يعني ديگران را بر خويشتن مقدم داشتن و خود را براي آسايش ديگران به رنج افکندن .
زاهد از همين جهت ، ساده و بي تکلف و در کمال قناعت زندگي مي کند و بر خود تنگ مي گيرد تا ديگران را به آسايش برساند . او آنچه دارد به نيازمندان مي بخشد ، زيرا قلب حساس و دل دردي آشناي او آن گاه به نعمت هاي جهان دست پيدا مي کند که انسان نيازمندي نباشد.او از اين که نيازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسايش برساند بيش ازآن لذت مي برد که خود بخورد و بپوشد و استراحت کند . او محروميت و گرسنگي و رنج و درد را از آن جهت تحمل مي کند که ديگران برخوردار و سير و بي دردسر زندگي کنند .
اين مورد در زندگي پيشوايان دين اسلام نيز به وفور به چشم مي خورد و قرآن کريم نمونه اي از داستان ايثار و زهد و محبت و رئوفت اسلامي علي (ع) و خانواده ي گرامي اش را در سوره ي « هل اتي » به تصوير کشيده است . آنان با کمال نيازمندي نان خويش را به خاطر محبتي که به خالقشان داشتند به مسکين و يتيم و اسير بخشيدند و اين نيز رابطي است که بين زمين و آسمان به واسطه ي محبت ايجاد مي شود و به ويژه در اين داستان اسلامي مشخص مي شود که محبت به خدا رابطه ي مستقيمي با محبت به مخلوق دارد و در ديد اسلام اين دو از يکديگر جدا نيست .
زاهد مسلمان به خاطر محبتي که به خدا دارد ازخلق جدا نمي شود و به بيغوله پناه نمي برد ،بلکه اين محبت الهي را چون آيينه اي در خلق جلوه گر مي سازد و منعکس مي کند .
داستان زندگي اسوه ي زهد و تقواي اسلامي ،يعني شخصيت پيامبر گرامي اسلام (ص) ،خود نشانه اي از محبت به خلق است .وي هنگامي که وارد خانه ي دخترش مي شود و دستبندي از نقره را در دست او مي بيند و آن گاه که پرده اي را که بر در اتاق اوست مشاهده مي کند ، کراهت خويش را از اين عمل در چهره نشان مي دهد و هنگامي که زهرا (س) آن دستبند و پرده را به نزد وي مي فرستد تا به مصرف نيازمندان برساند شکفته مي شود . روايت معرفي که به شکل ضرب المثلي معروف در ميان مسلمانان شايع و رايج است بيانگر همين اصل زهدگونه ي اسلامي است :
«الجار ثم الدار » (1) ؛اول همسايه و سپس خانه .
علي (ع) درباره ي صفت متقين و زاهدان مي فرمايد :
« نفسه منه في عناء و الناس منه في راحه » (2) ؛متقي کسي است که خودش از ناحيه ي سختگيري هاي خودش در رنج است ، اما مردم از ناحيه ي او در آسايشند . زهد و ايثارهيچ گونه رابطه اي با عزلت و گوشه گيري ندارد . زاهد به گوشه ي خرابه نمي نشيند تا مستحقي و دردمندي به او رجوع نمايد و آن گاه او را نجات دهد ، بلکه در درون اجتماع به دنبال مستمندان رهسپار مي شود و به کمک آنان مي شتابد . او محبت خالق را در ميان خلق مي جويد ، نه در دوري از ايشان .
محبت به هم نوع در مسيحيت
در نامه ي اول يوحنا ـ که او « رسول محبت » مي نامند ـ درباره ي محبت به هم نوع آمده است :
« کسي که مي گويد من در نور مسيح هستم ولي هم نوع خود را دوست نمي دارد ، هنوز در تاريکي است ؛ اما هر که هم نوع خود را محبت نمايد در نور زندگي مي کند و مي تواند راه خود را ببيند ، بدون آنکه گرفتار تاريکي و گناه گردد ، ولي کسي که هم نوع خود را دوست ندارد در تاريکي سرگردان است و نمي داند به کجا مي رود ، زيرا تاريکي چشمانش را کور کرده است تا راه را نبيند » (3)
و در جايي ديگر مي گويد :
«اما کسي که ادعاي مسيحيت مي کند و از نظر مالي در وضعيت خوبي به سر مي برد ،اگرهم نوع خود را در احتياج ببيند و به او کمک نکند چگونه ممکن است محبت خدا در قلب او حکمفرما باشد .
اي فرزندان من ! محبت نبايد فقط زباني باشد ،بلکه مي بايد در عمل نيز آن را نشان دهيم . آن گاه خواهيم دانست که مسيحياني واقعي هستيم و وجدانمان نيز آسوده خواهد بود » (4)
محبت به هم نوع در اسلام
يکي ديگراز ريشه هاي زهد اسلامي محبت به هم نوع است .هنگامي که دردمند و مستحقي در کنار ديگران واقع شود و خود را عقب تر از آنان ببيند ، درد و رنجش مضاعف مي شود .درجايي که اجتماع به دو نيم تقسيم شود ؛ يعني بهره مند و محروم ، زاهد و متقي آن است که در جهت رفع وضع موجود برآيد و اين مسئوليتي بر گردن آنان است . اين مسئوليت زماني بيشتر و سنگين تر مي شود که آنان حاکم زمان خويش نيز باشند ؛چرا که :«ان الله فرض علي ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس کيلا يتيغ بالفقير فقره » (5) خداوند بر پيشوايان دادگر واجب کرده که زندگي خود را با طبقه ي ضعيف تطبيق دهند که رنج فقر براي مستمندان دشوار نيايد .
از همين روست که علي ( ع) ، زياد بن ابيه را به خاطر اسراف زندگي تجملي و دور شدن از درد هم نوعان مورد خطاب قرار مي دهد و طي نامه اي اين چنين ملامت مي کند :
«خبردارشده ام که در يک روز غذاهاي رنگارنگ و فراوان تهيه مي کني و هر روز آرايش و تزئين مي نمايي . چه مي شود تو را اگر مدتي روزه بگيري ؟ برخي از دارايي و مالت را انفاق کني ؟ غذايت را ساده و بدون خورش بخوري ؟ اين کار شعار صالحين است . توقع داري تو را از انفاق کنندگان بشمارند در صورتي که غرق تنعم هستي ؟ برخورداري را براي خود مي پسندي و برهمسايه ،ضعيف ، فقير ، بيوه و بيچاره و يتيم انفاق نمي کني ؟ شنيده ام که در گفتار مانند نيکاني ،اما در عمل چونان خطاکاران .اگرچنين باشي بر خود ستم کرده اي و عملت را نابود ساخته اي . به سوي خدا توبه کن تا عملت اصلاح شود . در کارهايت ميانه روي را پيشه کن و مازاد از مخارج ضروريت را براي روز نيازت ( آخرت ) پيش فرسا و انفاق کن » (5)
خود علي (ع) در دوره ي خلافت بيش از هر وقت ديگري زاهدانه زندگي مي کرد و مي فرمود :
« اقنع من نفسي بان يقال هذا امير المومنين و لا اشارکهم في مکاره الدهر او اکون اسوه لهم في جشوبه العيش » آيا با عنوان و لقب اميرالمومنين که روي من نهاده و مرا به آن خطاب مي کنند خودم را قانع مي سازم و در سختي هاي روزگار با مومنين شرکت نداشته باشم و يا درفقيرانه زندگي کردن ، امام و پيشواي آنان نباشم ؟ و نيز در همان نامه مي فرمايد :
« … هيهات ان يبلغني هواي و يقودني جشعي الي تخير الاطعمه و لعل بالحجاز او اليمامه من لا طمع له في القرص و لا عهد له بالشبع او ابيت مبطنا و حولي بطون عزتي و اکباد حري » (7)؛
چگونه ممکن است هواي نفس بر من غلبه کند و مرا به سوي انتخاب بهترين خوراک ها بکشاند ،در صورتي که شايد در حجاز يا يمانه افرادي يافت شوند که اميد همين يک قرص نان هم ندارند و دير زماني است که شکمشان سير نشده است ؟ آيا سزاوار است شب را با سيري صبح کنم ، در صورتي که در اطرافم، شکم هاي گرسنه و جگرهاي سوزان قرار دارد ؟
از ديدگاه اسلام ، هر چه شخص به موضع قدرت نزديک تر مي شود بايد محبتش به هم نوع خود بيشتر گردد و احساس مسئوليتش مضاعف شود . زهدداري و محبت به ديگران در چنين زماني ارزش واقعي دارد .
محبت کامل به هم نوع نيز از محبت به خدا سرچشمه مي گيرد . زاهد از آنجا که غرق در محبت الهي است نسبت به جامعه ي پيرامونش احساس وظيفه مي کند و با آنان همدردي و مشارکت مي نمايد .
محبت کامل به هم نوع نيز از محبت به خدا سرچشمه مي گيرد . زاهد از آنجا که غرق در محبت الهي است نسبت به جامعه ي پيرامونش احساس وظيفه مي کند و با آنان همدردي و مشارکت مي نمايد .
محبت به دشمن در مسيحيت
محبت در اناجيل آنقدر بلند مرتبه و عالي است که حتي دشمن خويش را بايد دوست داشت . مسيح مي گويد :
«شنيده ايد که مي گويند با دوستان خود دوست باش و با دشمنانت دشمن ؟ اما من مي گويم که دشمنان خود را دوست بداريد و هر که شما را لعنت کند براي او دعاي رحمت کنيد و به آناني که از شما نفرت دارد نيکي کنيد و براي آناني که به شما ناسزا مي گويند و شما راآزار مي دهند دعاي خير نماييد .اگر چنين کنيد فرزندان راستين پدرآسماني خود خواهيد بود ،زيرا او آفتاب خود را برهمه مي تاباند ، چه بر خوبان و چه بربدان.باران خود را نيز بر نيکوکاران و ظالمان مي باراند .اگر فقط آناني را که شما را دوست مي داريد محبت کنيد چه برتري بر مردمان پست داريد . زيرا ايشان نيز چنين مي کنند . اگر فقط با دوستان خود دوستي کنيد با کافران چه فرقي داريد ،زيرا اينان نيز چنين مي کنند . پس شما کامل باشيد ،همان گونه که پدر آسماني شما کامل است » (8)
محبت به دشمن دراسلام
دراسلام ،علاوه بر محبت به همسايگان و هم نوعان ،بر محبت به دشمنان نيز تاکيد شده است . در قرآن مجيد واژه ي « عفو » در چندين سوره نشانه اي از نيکي به دشمنان است ، زيرا خداوند نيز دشمنان خويش را مي بخشد و چنانچه توبه کنند ، هر چند گناهي سنگين داشته باشند ، مورد رحمت و عفو و محبت قرار مي دهد . در قرآن درباره ي قوم موسي (ع) ، آن هنگام که پس از تاخير موسي (ع) رو به گوساله پرستي آوردند و دوباره توبه کردند مي خوانيم :
« ثم اتخلوا العجل من بعد ما جائهم البينات فعفونا عن ذلک » (9)
سپس گوساله پرستي را پيشه کردند پس از آنکه گواهاني بر آنان آمد . پس ما آنان را از آن کارعفو نموديم و بخشيديم .
در جاي ديگر،عفو را به زهد و تقوا نزديک تر از هر چيز مي داند و مي فرمايد :
«و ان تعفوا اقرب للتقوي و لا تنسوا الفضل بينکم » (10)
و اگر گذشت کنيد نزديک تر به پرهيزکاري خواهد بود و فضل و احسان بين خودتان را فراموش نکنيد .
و در جاي ديگر،درباره ي قصاص مي فرمايد :
«و جزاء السيئه سيئه مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علي الله » (11) و جزاي عمل بد عمل بد است و اگر کسي عفو کند و گذشت نمايد پس اجر و پاداش او بر عهده ي خداست .
در قرآن مجيد جدود 34 آيه در سوره هاي مختلف درباره ي گذشت و محبت خدا به مخلوق و مخلوق به مخلوق وجود دارد .
علاوه بر دستور به گذشت و محبت نسبت به آن کساني که يا بدي با ما مواجه شده اند ، در قرآن کريم ،دستور به محبت به خويشان و از همه مهمتر والدين نيز آمده است . همچنين روايات بسياري در مورد گذشت برادران ديني از يکديگر و محبت به ديگران ، اعم ازخويش و بيگانه ، از ائمه (ع) وارد شده است .دربين داستان ها و روايات تاريخي ،اعجاب آميزترين آنها ، روايت ورود پيامبر (ص) اسلام به مکه و متصرف شدن آنجاست .در آن روز ، رئوفت و محبت الهي نسبت به دشمنان عام بود و حتي ابوسفيان که دشمن ترين مردم نسبت به خدا و رسولش بود،مورد محبت واقع شده و بخشيده شد .
امام صادق (ع) مي فرمايد : « رحم الله عبدا اجترا موده الناس الي نفسه … » (12) خداوند رحمت کند انساني را که دوستي مردم را به جانب خود جلب کند .
تبديل محبت و عشق و علاقه به کينه و نفرت و بغض و دشمني ، در صورتي که ملاک عقلي و شرعي در کار نباشد ، تبديل نعمت حق به ناسپاسي است ، و حفظ محبت و اعمال و سرايت دادن به آن به يکديگر ، سبب خوشحالي در دنيا و آخرت است . امام صادق (ع) در جايي ديگر مي فرمايد :
« ويل لمن يبدل نعمه الله کفروا طوبي للمتحابين في الله » (13)
واي بر کسي که نعمت خدا را به ناسپاسي تبديل مي کند و خوشبختي و نيکي باد بر آنان که به خاطرخدا نسبت به يکديگر محبت مي کنند .
و نيز :
عبدالله بن طلحه مي گويد : از امام صادق (ع) شنيدم که فرمود : شخصي خدمت پيامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد : خويشاني دارم که من با آنها ارتباط دارم ولي آنها مرا مي آزارند .قصد دارم از آنها جدا شوم . حضرت فرمود :«هرکس تو را محروم ساخت ،تو او را محروم نکن .هر کس ازتو بريد و جدا شد ،تو با او قطع رابطه نکن و هر کس به تو ستم کرد ، عفوش کن .اگرچنين کردي ،خداوند ـ عزوجل ـ پشتيبانت خواهد بود » (14)
عفو و گذشت به اندازه اي مهم است که قرآن مجيد اجر عفو کننده را بر خدا مي داند و مي فرمايد :«فمن عفا و اصلح فاجره علي الله » (15)
کسي که گذشت کند و اصلاح نمايد اجرش بر خداست .
سوالي که ممکن است مطرح شود اين است که : آيا انسان در همه جا و تحت هر شرايطي بايد ديگران را عفو کند يا خير ؟ بايد گفت که گاهي يک کار مصداق چند عنوان واقع مي شود . مساله ي عفو ديگران نيزداراي چنين حکمتي است ؛ يعني ممکن است با واقع شدن چند عنوان ديگر ارزش آن تغيير پيدا کند . اگر عفو کسي موجب تضييع حقوق فرد يا افراد ديگري شود حکم متفاوتي پيدا مي کند . مثلا فردي که با کسي در مالي شريک است و شخصي که در آن مال خيانت کرده اگر بخواهد او را مورد عفو و بخشش قرار دهد به شريک خود ظلم کرده است ؛ چرا که ممکن است وي از اين اقدام راضي باشد . در اينجا گذشتن ازحق خود موجب تضييق حق ديگري مي شود که از نظر شرع و اخلاق پسنديده نيست .گاهي عفو يک گناهکار موجب گستاخي وي مي گردد . يعني موجب مي شود که آن شخص کار زشت و ناپسند خود راتکرار نمايد . فلسفه ي عفو و گذشت اين است که انسان خاطي متنبه شده و خود را تکرار نمايد .فلسفه ي عفو و گذشت اين است که انسان خاطي متنبه شده و خود را اصلاح نمايد و دشمني او به دوستي تبديل گردد . بنابراين اگر عفو موجب جري شدن فرد گناهکار گردد نبايد از او گذشت نمود . انسان در اين کار بايد همواره مصالح خود و جامعه را در نظر داشته باشد . ممکن است تنبيه و مجازات فردي که حقوق ديگران را پايمال نموده است موجب جلوگيري از تکرار آن کار بد شود . اصولاً يکي از فلسفه هاي مجازات در اسلام همين نکته است که فرد و جامعه هر دو اصلاح شوند .
در اسلام ،علاوه بر محبت به همسايه ، هم نوع و دشمن ،انواع ديگري از محبت نيز آمده است که به آنها اشاره مي نماييم .
محبت به برادران ديني در اسلام
در روايات اسلامي کسي که نيازمندي را از در خانه ي خود براند و يا در جهت رفع مشکل برادر ديني خود قدم بر ندارد خائن به خدا و رسول معرفي شده است . (16) و به عذاب الهي گرفتار خواهد شد .
امام صادق (ع) مي فرمايد : « هر کس برادر مومني را که با درماندگي و با اميد برآورده شدن حاجتي پيش او آمده است از خود براند ، در حالي که خود او به تنهايي و يا توسط ديگري توان برآورده ساختن نياز آن برادر مومن را دارد ، خداوند در روز قيامت او را در حالي که دستانش به گردنش بسته شده محشور ساخته و به اين حال نگاه مي دارد تا آنگاه که از حساب خلق فرافت يابد » (17)
امام صادق (ع) ضمن حديثي ، وقتي حقوق لازم برادران مسلمان را بر مي شمارد ، در قسمتي ازآن مي فرمايد : « پنجمين حق برادر مسلمانت اين است که نبايد در حالي که او از گرسنگي رنج مي برد تو سير و در حالي که او تشنه است تو سيراب و در حالي که او برهنه و بي پوشش است تو در رفاه و آسايش باشي » (18)
و پيامبر (ص) مي فرمايد :«کسي که برادر مومن خود را با اهداي پيراهني از برهنگي بپوشاند ،خداوند او را با پارچه هاي بهشتي خواهد پوشاند ، و هر کس برادر گرسنه اش را سير کند ، خداوند از غذاهاي بهشتي او را سير مي کند ، و هر کس وي را از تشنگي سيراب کند ، خداوند او را از آب دست نخورده ي بهشتي ( رحيق مختوم ) سيراب مي کند » (19) .
محبت به خويشان دراسلام
در اسلام براي چيزهايي که سبب پيوند با خويشان مي گردد حد خاصي تعيين نشده است . پيامبر گرامي (ص) مي فرمايد :
« پيوند با خويشان را حفظ کنيد ، هر چند با سلام کردن باشد » (20)
کمترين چيزي که به وسيله ي آن اين پيوند برقرار مي شود رفت و آمد و سلام کردن است ، اما در بعضي از موارد اکتفا به اين مقدار کافي نيست .براي مثال ،اگر يکي از اقوام فقير باشد و ديگري ثروتمند ، صله ي رحم به وسيله ي کمک هاي مالي و دفع ضرر از آنها تحقق مي يابد و اگر شخص توانمند هيچ توجهي به مشکلات اقوام خود نداشته باشد قطع رحم کرده است .
امام صادق (ع) مي فرمايد :«پيوند با خويشان را هر چند با دادن ظرفي آب حفظ کن . برترين چيزي که اين پيوند را نگه مي دارد، خودداري از آزار بستگان است . صله ي رحم مرگ را به تاخير مي اندازد و محبوبيت به وجود مي آورد . حتي اگر بعضي از اقوام قطع رابطه کنند ، جدا شدن و قطع رابطه با آنها جايز نيست .امير مومنان (ع) مي فرمايد : با ارحام ارتباط داشته باشيد هر چند آنها از شما بريده باشند » (21)
امام صادق (ع) فرموده است :
«صله ي رحم مرگ را به تاخير مي اندازد ، سبب دوستي در خانواده مي گردد ، حساب قيامت را آسان مي کند و از گناهان آدمي مي کاهد .
پس با خويشان خود پيوند برقرار کنيد و به برادرنتان نيکي کنيد ، هر چند با خوب سلام کردن و پاسخ دادن به سلام باشد » (22)
محبت زن و شوهر دراسلام
بر اساس ديدگاه اسلام ،اصل محبت و علاقه و عشق زن و شوهر نسبت به يکديگر را حضرت حق در قلب آنها قرار داده و آن را از نشانه هاي وجود خود دانسته است . اين حقيقت نمايانگر عظمت و بزرگي اين مساله است .
خداوند مي فرمايد :
«و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه ان في ذلک لآيات لقوم يتفکرون » (23) از نشانه هاي وجود خداوند اين است که براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در کنار آنها بياسايند و بين زن و مرد دوستي و مهرباني برقرار کرد . در اين برنامه نشانه هايي براي مردم انديشمند است .
رسول گرامي (ص) مي فرمايد :
«قول الرجل للمراه اني احبک لا يذهب من قلبها ابدا » (24)
گفتار مرد به همسرش که من تو را دوست دارم ، هرگز از قلبش محو نمي گردد .
منابع :
1 ـ قرآن مجيد
2 ـ نهج البلاغه ، ترجمه : دشتي ، م موسسه ي انتشارات حضور،1381 ش
3 ـ کتاب مقدس.
4 ـ بوش روهايد ، ر/ نانجي ، ع / کانور ، هـ /بام استد ، ر / پتيس ، ک / جهان مذهبي ، ترجمه : عبدالرحيم گواهي ، ع ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1374 ش .
5 ـ برانتل ، ج ، آيين کاتوليک ، ترجمه : قنبري ، قم : مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب ، 1381 ش .
6 ـ آشتياني ، ح ، تحقيقي در دين مسيح ، تهران : نشر نگارش ، 1379 ش .
7 ـ طوسي ، م ، امالي ، بيروت : دار احياء التراث العربي ، 1414 ق .
8 ـ امام صادق (ع) ، مصباح الشريعه ، بيروت : منشورات الاعلمي للمطبوعات.
9 ـ ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، دار احياء الکتب العربيه ، 1378 ش .
10 ـ تميمي المغربي ، ن ،شرح الاخبار ، قم : موسسه نشر اسلامي .
11 ـ مجلسي ، م ، بحار الانوار ، بيروت : دار احياء التراث العربي ، 1403 ق .
12 ـ مفيد ، م امالي . قم ، جامعه ي مدرسين .
13 ـ الاهوازي ، ح ، کتاب الزهد ، تحقيق : عرفانيان ، ع ، قم : انتشارات علميه .
14 ـ طبرسي ، ا ، مشکاه الانوار في غرر الاخبار ، قم ، دارالحديث .
15 ـ مفيد ، م الاختصاص ، قم : جامعه ي مدرسين .
16 ـ راوندي ، ف ، النوادر ، قم : دار الحديث ، 1377 ش .
17 ـ نراقي ، م ، جامع السعادات ، نجف : جامعه النجف الاشرف .
18 ـ حر عاملي ، م ، وسائل الشيعه ، قم : موسسه ي نشر اسلامي.
19 ـ شيخ الاسلام انصاري ، عبدالجليل العطاء ، احکام الدلاله ، دار النعمان .
20 ـ سيد علي خان همداني ، مشارق الاذواق ، تحقيق : محمد خواجوي .
21 ـ ديوان حافظ ، تصحيح : خانلري ، نشر خوارزمي .
22 ـ st.Augustine,De gratia Christ , XXXVI
23 – st.Augustine,in Epistalam joanis ad Christ
24 – st.Francis de sales Atretise on love of God
25 – st.Augustine,Enarraationes in psalmos
پي نوشتها :
1 ـ بحارالانوار، ج 43 ، ص 82 ، ح 4 و 3 ( از حضرت زهرا (س) ).
2 ـ نهج البلاغه ، ص 296 .
3 ـ نامه ي اول يوحنا / 2 : 9 – 11 .
4 ـ پيشين / 3 : 17 – 20 .
5 ـ نهج البلاغه ، ص 314 .
6 ـ ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 9 ، ص 230 .
7 ـ نهج البلاغه ، ص 402 .
8 ـ انجيل متي / 5 : 43 – 48.
9 ـ نساء / 153 .
10 ـ بقره / 237 .
11 ـ شوري / 40 .
12 ـ تميمي المغربي ، ن ، شرح الاخبار ، ج 3 ، ص 507 .
13 ـ مفيد ، م ، امالي ، ص 252 .
14 ـ اهوازي ، ح ، کتاب الزهد ، ص 36 .
15 ـ شوري / 40 .
16 ـ مجلسي ، م ، بحارالانوار ، ج 7 ، ص 173 .
7 ـ طبرسي ، 1 ، مشکاه الانوار في غرر الاخبار ، ص 181 .
18 ـ مفيد ، م ، الاختصاص ، ص 29 .
19 ـ طبرسي ، ا ، مشکاه الانوار في غرر الاخبار، ص 208 .
20 ـ راوندي ، ف ، النوادر ، ص 95 .
21 ـ طوسي ، م ، امالي ص 208 .
22 ـ نراقي ، م ، جامع السعادات ، ج 2 ، ص 200 .
23 ـ روم / 21 .
24 ـ حرعاملي ، م ، وسائل الشيعه ، ج 2 ، ص 23 .
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7