نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)
حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد رضا سيادت موسوي مي گفت :«ايان وفيات ائمه (ع)و يا روزهاي شهادت ،درمدرسه ي صدر دراتاقمان توسلي پيدا مي کرديم . ايشان عاشق روضه و مصيبت براي امام حسين (ع) و نيزمقيد به منبر بودند . يکي از روزها منبر را که طي کردند به ايشان گفتم : امروزجلسه خيلي حال پيدا کرد و حاضرين متحول شدند ،حاجي با قطعه شعري جوابم را دادند و فرمودند :«افسرده دل افسرده کند انجمني را » (1)
نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)
نويسنده:محمد حسين رياحي
حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد رضا سيادت موسوي مي گفت :«ايان وفيات ائمه (ع)و يا روزهاي شهادت ،درمدرسه ي صدر دراتاقمان توسلي پيدا مي کرديم . ايشان عاشق روضه و مصيبت براي امام حسين (ع) و نيزمقيد به منبر بودند . يکي از روزها منبر را که طي کردند به ايشان گفتم : امروزجلسه خيلي حال پيدا کرد و حاضرين متحول شدند ،حاجي با قطعه شعري جوابم را دادند و فرمودند :«افسرده دل افسرده کند انجمني را » (1)
شهيد مطهري در مقدمه ي سيري در نهج البلاغه ازعشق سوزان اين استادش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين (ع) سخن گفته و انگيزه ي منبر رفتن حاجي را همين اشتياق معنوي ذکر کرده است .
آن شهيد درجاي ديگر مي نويسد :«مرحوم حاج ميرزا علي آقا ( اعلي الله مقامه ) ارتباط قوي و بسيار شديدي با پيغمبراکرم (ص) و خاندان پاکش ( صلوات الله و سلامه عليهم ) داشت . اين مرد درعين اينکه فقيه (درحد اجتهاد ) و حکيم و عارف و طبيب و اديب بود و دربعضي از قسمت ها مثلاً طب قديم و ادبيات ازطراز اول بود و قانون بوعلي را تدريس مي کرد ،از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سيدالشهداء (ع) بود . منبر مي رفت و موعظه مي کرد و ذکر مصيبت مي فرمود . کمتر کسي بود که در پاي منبراين مرد عالم مخلص متقي بنشيند و منقلب نشود .خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت ياد مي کرد و در حال يک انقلاب روحي و معنوي بود و محبت خدا و پيامبرش و خاندان پيامبر در حد اشباع او را به سوي خود مي کشيد ، با ذکر خدا دگرگون مي شد . مصداق قول خدا بود :«الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و ان تليت عليهم ايه زادتهم ايماناً و علي ربهم يتوکلون » نام رسول اکرم (ص) يا اميرالمومنين (ع) را که مي برد اشکش جاري مي شد » (2)
باز در جايي ديگر مرحوم مطهري چنين مي نويسد :«من از اين مرد بزرگ داستان ها دارم ازجمله به مناسبت بحث رويايي است که نقل مي کنم :ايشان يک روز ضمن درس در حالي که دانه هاي اشکشان بر روي محاسن سفيدشان مي چکيد اين خواب را نقل کردند . فرمودند : « در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است . مردن را همان طوري که براي ما توصيف شده است در خواب يافتم . خويشتن را جدا از بدنم مي ديدم و ملاحظه مي کردم که بدن مرا به نقل براي دفن حمل مي کنند ،مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند . من تنها ماندم و نگران که چه بر سرمن خواهد آمد ؟
ناگاه سگي را ديدم که وارد قبر شد در همان حال حس کردم که اين سگ ، تندخويي من است که تجسم يافته و به سراغ من آمده است . مضطرب شدم .درحال اضطراب بودم که حضرت سيدالشهداء (ع) تشريف آوردند و به من فرمودند :غصه نخور من آن را از تو جدا مي کنم … » (3)
شهيد مطهري در تفسير قرآن – سوره زخرف ـ از آنان که در همين دنيا از غذاي بهشتي و لقمه ي ملکوتي خورده اند سخن به ميان آورده و اين ماجرا را نقل کرده است : «مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ( رضوان الله عليه ) که هيچ وقت اين جور حرف ها (کشف و شهود و امور غيبي ) را نمي زد،نمي دانم يک دفعه چطور شد که بگويد داستاني يک وقت نقل کرد . يک لطف و کرامت و عنايتي نسبت به ايشان رخ داده بود که درنجف خيلي سخت مريض مي شود . يک مرضي که تقريباً مشرف به موت مي شود و بعد در همان حال که مي گفت از اين پهلو به آن پهلو هم ديگرخودم نمي توانستم بشوم (طبيب هم بود و مرضش را مي شناخت )،او را مي آورند درحرم مطهر و متوسل مي شد .بعد درحرم او را ارجاع مي کنند به حضرت حجت (عج) .من الان يادم رفته که گفت دربيداري يا خواب ، ولي بالاخره ارجاعش مي کنند .بعد مي آيد . گفت که آخرهاي شب بود .تابستان هم بود و در اتاق باز بود . من در بستربيدار بودم ولي کسان من همه در حياط بودند . يک شيخي را ديدم که از در وارد شد و از طرف دست راست آمد تا رسيد بالاي سر من … عرضم اينجاست ،گفت :لقمه اي به من داد و گفت : بگير ، بخور .من آن لقمه را خوردم و اين تعبير او بود ( اگر کسي او را مي ديد مي فهميد که چگونه آدمي است که هيچ وقت در حرف او يک سر سوزن کم و زياد وجود نداشت )گفت :لقمه اي خوردم . اما همين که خوردم ، خوردن همان و احساس اينکه رمق به تمام بدنم آمد همان . پا شدم نشستم ، بعد بلند شدم رفتم درحياط . فرياد آنها بلند شد ديدند مرده زنده شده … » (4)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا با توجه به مشکلات سفر در آن زمان ، رنج سفر و مشقت طي طريق را تحمل مي نمود تا خود را به عتبات برساند و بارگاه ائمه ي هدي (ع) را زيارت کند و بارها نيز به زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) رفت . چون از عتبات بازمي گشت در تهران توفقي داشت و دراين حال شخصيت هايي مانند آيت الله حسن سعيد (ره) و فرزند برومند آيت الله آشتياني معروف به دينش مي آمدند . (5)
از جهت اخلاقي و قدرت روحي ميرزا علي آقا شيرازي آنقدر نيرومند و قوي بود که به دنيا و آنچه در آن بود اعتنايي نداشت و خود را اسير و بنده ي اين متاع قليل نمي نمود . حالات زاهدانه اش او را از وضع زندگي اطرافيان و اوضاع محرومان و درماندگان غافل نمي ساخت و با آنان نهايت همدردي را داشت و رسيدگي به امور مردم و فعاليت براي سر و سامان دادن به وضع دردمندان و مستمندان جامعه در راس برنامه هاي اجتماعي وي بود .
خيلي پول مي آوردند براي حاجي ، بسياري پول ها را مي ريخت توي دو تا جيبش و مرتب مي داد به مردم محتاج و مستمند . به هنگام مغرب که مي رفت به طرف خانه ، ديناري ديگر در جيبش بود . اين مطالب انسان را به ياد اميرالمومنين (ع) مي اندازد که پس از تامين مردم و محتاجان ، بيت المال را جاروب کرده شکر مي فرمود و نماز مي خواند به خاطراينکه حقوق مردم به صاحبانش برگشت داده است . (6)
مرحوم آقا شيخ حيدر علي محقق در رابطه با رسيدگي حاجي به وضع اجتماعي و اقتصادي مردم و دستگيري از ضعيفان مي فرمود : « سيدي در اصفهان زندگي مي نمود که حاجي در مواقع اضطرار و گرفتاري وي سراغش مي رفت و به مشکلاتش رسيدگي نموده و وضعش را ترتيب اثر مي داد . از جمله اينکه سيد مزبور دختران متعددي داشت و توانسته بود به واسطه ي وجود آن مرحوم جهيزيه آنان را تدارک ببيند و به خانه ي شوهر بفرستد . وقتي که حاجي رحلت نمود ،سيد دختر ديگري در خانه داشته و با خود نجوا کرده است حال که حاجي نيست ،چه کنم و چه کسي به دادم خواهد رسيد ؟عازم قم مي شود و تصميم مي گيرد به منزل آيت الله بروجردي برود و چون مي دانست آقا با حاجي مانوس بوده سعي مي کند ايشان را در جريان برنامه هاي قبلي قرار دهد و خدمات حاج ميرزا علي آقا را گوشزد نمايد . چون وارد بيت آن مرجع بزرگوار مي شود ، به دليل ازدحام جمعيت درآن وقت برايش ميسر نمي گردد تا با حضرت آيت الله بروجردي ارتباط برقرارنمايد و عرض حالي تقديم کند . در نتيجه با ياس و حرمان به قبرستان شيخان مي رود و بر سر مزار مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي رفته متوسل به روح آن بزرگوارشده ،استمداد و التجا مي نمايد . قبل از ظهرهمان روز آيت الله بروجردي در روياي راستيني حاجي را به خواب مي بيند که او را مورد خطاب قرار داده و مي گويد :کاراين سيد را درست کنيد و گره مشکلاتش را بگشاييد .وقتي آيت الله بروجردي اين خواب را مي بيند به اطرافيان توصيه مي نمايد تا سيد را بيابند . گويا در يکي از مدارس قم ( شايد مدرسه ي فيضيه ) وي را مي يابند و از طرف زعيم عالي قدر جهان تشيع به کار او رسيدگي مي شود و براي اين دخترش نيز جهيزيه فراهم مي گردد » (7)
وارستگي حاجي از قيود دنيوي قابل توجه بود .به تعبيراستاد ابراهيم جواهري ،خشتي بر روي خشتي نگذارد و به آباداني دنيا بکوشيد .درواقع منزلي که ايشان درآن اقامت داشت از ارث پدري همسرشان بود و قبلاً حالت باغي را داشت که يکي دو اتاق در آن احداث کرده بود . (8)
حاج سيد عبدالرسول حيم زاده معروف به روغني (ازتجار معروف اصفهان درآن دوره )گفته بود :حاج آقا اجازه دهيد يکي دو اتاق برايتان بسازم ،حاجي ميرزاعلي آقا گفته بود :احتياجي نيست و چون زماني حاجي براي زيارت عتبات اصفهان را ترک نمود ،مرحوم رحيم زاده فرصت به دست آمده را غنيمت شمرد و دو اتاق بر منزل حاجي ضميمه کرد .وقتي آن زاهد متقي از سفر زيارتي برگشت و اين وضع را ديد به شدت ناراحت شد و به حاج عبدالرسول گفت :چرا اين کرديد ؟ حاجي روغني گفته بود :اين را براي فرزندتان احداث کردم . (8)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي علي رغم تقويت نفوس و ارشاد خلق ،درجهت حفظ مواريث معنوي و اخلاقي و طبع و انتشارآن نيزگام هاي ارزنده اي برداشت که نمونه هاي ارزشمندي از آن را مي توان در تصحيح و چاپ آثاري در تفسير قرآن کريم ، اخبارو احاديث و ادعيه ي شيعه و نيز ميراث هاي برجاي مانده ازاطباي مشهور و مبرز جهان اسلام مانند رازي مثال زد .
يکي ازخدمات بزرگ و ارزنده ي اين عارف عالم ،طبع کتاب تفسير قرآن شيخ طوسي ( 385 ـ 465 هـ ق ) مي باشد که با اين اقدام او «تبيان »که نزديک به هزار سال بود در دسترس عموم علاقه مندان نبود ،رايج و منتشر گرديد .
تفسيرتبيان شيخ طوسي اولين تفسير شيعه است که درآن همه ي علوم قرآني که قرآن کريم حاصل آنهاست يک جا جمع شده و پس از آن ازاين نوع ،تفسيرمختصرالبيان طبرسي است .فراهم آمدن چنين کتابي تنها در قدرت دانشمندي است که بر همه ي معارف و علوم اسلامي تسلط داشته باشد . شيخ طوسي درانواع فنون و فضايل فقه و اصول و تفسيرو حديث و کلام و ادب بي نظير بود .اما مقام تفسير « تبيان » شيخ در ميان ديگرمصنفات او درپايه اي بلند قرار دارد که شيخ محقق محمد بن ادريس متوفي به سال 598 هـ ق که پس از وفات شيخ نخستين کسي است که به مخالفت با برخي از اقوال شيخ برخاست ،دربرابر«تبيان » نه تنها توقف کرد بلکه زبان به تجليل و تبجيل گشود و نيزاتقان و استواري آن به قدري او را خوش افتاد که به تلخيص آن پرداخت و مختصرالبيان را به وجود آورد . ازاين تفسيرشريف با همه ي جلالت قدر و عظمت شان برخلاف مجمع البيان طبرسي تا اين اواخر تنها نامي شنيده مي شد و همه ي مجلدات آن به صورت کامل در هيچ کتابخانه ي شخصي يا عمومي وجود نداشت مرحوم علامه محمد باقرمجلسي نسخي از آن را در اختيار داشته و نام آن را در فهرست ماخذ بحار آورده است و در کتاب الذريعه نيز در ذيل نام اين تفسيردرج است ؛چنانکه از فهرست کتب الازهر در مصر و کتابخانه ي سلطان محمد فاتح و کتابخانه ي عبدالحميد خان و غيراينها بر مي آيد در هر کدام نسخي ازآن تبيان وجود دارد .
با توجه به همکاري و مساعدت يکي از مراجع معظم زمان يعني آيت الله حجت کوه کمري درياري رساندن به تلاش هاي بي وقفه ي حضرت آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي درجمع ،ترتيب و طبع تبيان شيخ طوسي و نيزبا هزينه ي آقا سيد عبدالرسول روغني معروف به رحيم زاده سرانجام کتاب تبيان في تفسيرالقرآن به چاپ رسيد . از علما و دانشمنداني که در اين ارتباط نقشي داشتند ، مي توان از حکيم متاله آيت الله آقا رحيم ارباب ، مرحوم آيت الله شيخ عبدالحسين اميني مولف الغدير ، استاد جلال الدين همايي (ره) و مرحوم استاد حسين عمادزاده ياد کرد .(10)
مرحوم عمادزاده در مقاله اي که به مناسبت هزاره ي شيخ طوسي تدوين نموده بود ،در اين مورد آورده است :«روزهايي که تصميم برچاپ تفسيرتبيان گرفته شد ، به دستوراستاد بزرگوار مرحوم علامه حاجي ميرزا علي آقا شيرازي (ره) به اراک رفتم و 76 جزء ازنسخه ي آن تفسير را که در کتابخانه ي مرحوم حاجي آقا محسن اراکي (ره) بود ،به اصفهان بردم و در محضر حضرت آيت الله حاجي آقا رحيم ارباب (ره) به مقابله و تصحيح پرداختم » (10)
اديب اريب جلال الدين همايي که خود در مقابله ي اجزاي اين تفسير دخالت داشته و ناظر بر تلاش هاي استادش مرحوم حاج ميرزا علي آقا بوده در خاتمه ي تفسير مزبور چنين نوشته است :
«نهض لجمعه و ترتيبه و نسخه و تصحيحه و تهيئته للطبع العالم العامل الفقيه الحاج ميرزا علي آقا الواعظ الشيرازي الاصفهاني ( ادام الله برکاته العاليه )و اني قد زرته مراراً في اثناء تشاغله بهذا المهم و تشرفت و شارکت بمقابله بعض الاجزاء باصلها معه » (12)
حجت الاسلام و المسلمين محمد واعظ شيرازي (ره) فرزند حاجي در مورد اين که چه عاملي باعث اين اهتمام از ناحيه ي حاج ميرزا علي آقا شيرازي شد مي گفت : « اما درمورد چاپ تفسير تبيان شيخ طوسي شخصي در اصفهان خواب حضرت اميرالمومنين (ع) را ديد که آن حضرت به او فرموده بود : به سيد عبدالرسول روغني بگو به همراهي شيخ شيرازي تفسير تبيان را چاپ کند .حاجي پس از آن خواب ، شب و روز نداشت .چندين سال تلاش کرد و چهار پنج سال طول کشيد تا تفسير شيخ طوسي را ازاين طرف و آن طرف جمع آوري نمود .از شهرهاي مختلفي مانند اصفهان ، قم ، نجف و يا هر کجاي ديگر به هر قيمتي و با فعاليت هاي بسيار که در اين دوره ي هشتاد ساله از عمر ايشان هيچ موقعي اينگونه تلاش نکرده بود » (13)
يکي از تاليفات وزين علامه مجلسي به زبان فارسي کتاب شريف زاد المعاد دراعمال ماه ها و زيارات است که مشتمل بريک مقدمه و چهارده باب و خاتمه است .باب چهاردهم اين اثر خود رساله ي مستقلي در خمس ، زکات و اعتکاف است که علامه ي مجلسي آن را دراين کتاب آورده است . تاليف زاد المعاد در رمضان سال 1107 هـ ق انجام گرفته است .زاد المعاد از مشهورترين آثار مجلسي (ره) است و قبل از تدوين و طبع کتاب مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي معروف ترين کتاب ادعيه و زيارات بود ؛ و بارها به طبع رسيده است . از ديگر اقدامات مرحوم حاجي درحفظ ميراث هاي گرانقدر اسلام و تشيع ،تصحيح و طبع آبرومندانه ي اين کتاب بود ،لذا آن مرحوم تصحيح و منقح نمودن اين کتاب نفيس را عهده دار گرديد و با هزينه ي آن بازرگان خير و متدين که قبلاً نيز در چاپ تفسير تبيان هزينه هايي را متقبل شده بود ،اين اثر هم چاپ و منتشرگرديد . (14)
شهيد مطهري در مقدمه ي سيري در نهج البلاغه ازعشق سوزان اين استادش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين (ع) سخن گفته و انگيزه ي منبر رفتن حاجي را همين اشتياق معنوي ذکر کرده است .
آن شهيد درجاي ديگر مي نويسد :«مرحوم حاج ميرزا علي آقا ( اعلي الله مقامه ) ارتباط قوي و بسيار شديدي با پيغمبراکرم (ص) و خاندان پاکش ( صلوات الله و سلامه عليهم ) داشت . اين مرد درعين اينکه فقيه (درحد اجتهاد ) و حکيم و عارف و طبيب و اديب بود و دربعضي از قسمت ها مثلاً طب قديم و ادبيات ازطراز اول بود و قانون بوعلي را تدريس مي کرد ،از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سيدالشهداء (ع) بود . منبر مي رفت و موعظه مي کرد و ذکر مصيبت مي فرمود . کمتر کسي بود که در پاي منبراين مرد عالم مخلص متقي بنشيند و منقلب نشود .خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت ياد مي کرد و در حال يک انقلاب روحي و معنوي بود و محبت خدا و پيامبرش و خاندان پيامبر در حد اشباع او را به سوي خود مي کشيد ، با ذکر خدا دگرگون مي شد . مصداق قول خدا بود :«الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و ان تليت عليهم ايه زادتهم ايماناً و علي ربهم يتوکلون » نام رسول اکرم (ص) يا اميرالمومنين (ع) را که مي برد اشکش جاري مي شد » (2)
باز در جايي ديگر مرحوم مطهري چنين مي نويسد :«من از اين مرد بزرگ داستان ها دارم ازجمله به مناسبت بحث رويايي است که نقل مي کنم :ايشان يک روز ضمن درس در حالي که دانه هاي اشکشان بر روي محاسن سفيدشان مي چکيد اين خواب را نقل کردند . فرمودند : « در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است . مردن را همان طوري که براي ما توصيف شده است در خواب يافتم . خويشتن را جدا از بدنم مي ديدم و ملاحظه مي کردم که بدن مرا به نقل براي دفن حمل مي کنند ،مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند . من تنها ماندم و نگران که چه بر سرمن خواهد آمد ؟
ناگاه سگي را ديدم که وارد قبر شد در همان حال حس کردم که اين سگ ، تندخويي من است که تجسم يافته و به سراغ من آمده است . مضطرب شدم .درحال اضطراب بودم که حضرت سيدالشهداء (ع) تشريف آوردند و به من فرمودند :غصه نخور من آن را از تو جدا مي کنم … » (3)
شهيد مطهري در تفسير قرآن – سوره زخرف ـ از آنان که در همين دنيا از غذاي بهشتي و لقمه ي ملکوتي خورده اند سخن به ميان آورده و اين ماجرا را نقل کرده است : «مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ( رضوان الله عليه ) که هيچ وقت اين جور حرف ها (کشف و شهود و امور غيبي ) را نمي زد،نمي دانم يک دفعه چطور شد که بگويد داستاني يک وقت نقل کرد . يک لطف و کرامت و عنايتي نسبت به ايشان رخ داده بود که درنجف خيلي سخت مريض مي شود . يک مرضي که تقريباً مشرف به موت مي شود و بعد در همان حال که مي گفت از اين پهلو به آن پهلو هم ديگرخودم نمي توانستم بشوم (طبيب هم بود و مرضش را مي شناخت )،او را مي آورند درحرم مطهر و متوسل مي شد .بعد درحرم او را ارجاع مي کنند به حضرت حجت (عج) .من الان يادم رفته که گفت دربيداري يا خواب ، ولي بالاخره ارجاعش مي کنند .بعد مي آيد . گفت که آخرهاي شب بود .تابستان هم بود و در اتاق باز بود . من در بستربيدار بودم ولي کسان من همه در حياط بودند . يک شيخي را ديدم که از در وارد شد و از طرف دست راست آمد تا رسيد بالاي سر من … عرضم اينجاست ،گفت :لقمه اي به من داد و گفت : بگير ، بخور .من آن لقمه را خوردم و اين تعبير او بود ( اگر کسي او را مي ديد مي فهميد که چگونه آدمي است که هيچ وقت در حرف او يک سر سوزن کم و زياد وجود نداشت )گفت :لقمه اي خوردم . اما همين که خوردم ، خوردن همان و احساس اينکه رمق به تمام بدنم آمد همان . پا شدم نشستم ، بعد بلند شدم رفتم درحياط . فرياد آنها بلند شد ديدند مرده زنده شده … » (4)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا با توجه به مشکلات سفر در آن زمان ، رنج سفر و مشقت طي طريق را تحمل مي نمود تا خود را به عتبات برساند و بارگاه ائمه ي هدي (ع) را زيارت کند و بارها نيز به زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) رفت . چون از عتبات بازمي گشت در تهران توفقي داشت و دراين حال شخصيت هايي مانند آيت الله حسن سعيد (ره) و فرزند برومند آيت الله آشتياني معروف به دينش مي آمدند . (5)
از جهت اخلاقي و قدرت روحي ميرزا علي آقا شيرازي آنقدر نيرومند و قوي بود که به دنيا و آنچه در آن بود اعتنايي نداشت و خود را اسير و بنده ي اين متاع قليل نمي نمود . حالات زاهدانه اش او را از وضع زندگي اطرافيان و اوضاع محرومان و درماندگان غافل نمي ساخت و با آنان نهايت همدردي را داشت و رسيدگي به امور مردم و فعاليت براي سر و سامان دادن به وضع دردمندان و مستمندان جامعه در راس برنامه هاي اجتماعي وي بود .
خيلي پول مي آوردند براي حاجي ، بسياري پول ها را مي ريخت توي دو تا جيبش و مرتب مي داد به مردم محتاج و مستمند . به هنگام مغرب که مي رفت به طرف خانه ، ديناري ديگر در جيبش بود . اين مطالب انسان را به ياد اميرالمومنين (ع) مي اندازد که پس از تامين مردم و محتاجان ، بيت المال را جاروب کرده شکر مي فرمود و نماز مي خواند به خاطراينکه حقوق مردم به صاحبانش برگشت داده است . (6)
مرحوم آقا شيخ حيدر علي محقق در رابطه با رسيدگي حاجي به وضع اجتماعي و اقتصادي مردم و دستگيري از ضعيفان مي فرمود : « سيدي در اصفهان زندگي مي نمود که حاجي در مواقع اضطرار و گرفتاري وي سراغش مي رفت و به مشکلاتش رسيدگي نموده و وضعش را ترتيب اثر مي داد . از جمله اينکه سيد مزبور دختران متعددي داشت و توانسته بود به واسطه ي وجود آن مرحوم جهيزيه آنان را تدارک ببيند و به خانه ي شوهر بفرستد . وقتي که حاجي رحلت نمود ،سيد دختر ديگري در خانه داشته و با خود نجوا کرده است حال که حاجي نيست ،چه کنم و چه کسي به دادم خواهد رسيد ؟عازم قم مي شود و تصميم مي گيرد به منزل آيت الله بروجردي برود و چون مي دانست آقا با حاجي مانوس بوده سعي مي کند ايشان را در جريان برنامه هاي قبلي قرار دهد و خدمات حاج ميرزا علي آقا را گوشزد نمايد . چون وارد بيت آن مرجع بزرگوار مي شود ، به دليل ازدحام جمعيت درآن وقت برايش ميسر نمي گردد تا با حضرت آيت الله بروجردي ارتباط برقرارنمايد و عرض حالي تقديم کند . در نتيجه با ياس و حرمان به قبرستان شيخان مي رود و بر سر مزار مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي رفته متوسل به روح آن بزرگوارشده ،استمداد و التجا مي نمايد . قبل از ظهرهمان روز آيت الله بروجردي در روياي راستيني حاجي را به خواب مي بيند که او را مورد خطاب قرار داده و مي گويد :کاراين سيد را درست کنيد و گره مشکلاتش را بگشاييد .وقتي آيت الله بروجردي اين خواب را مي بيند به اطرافيان توصيه مي نمايد تا سيد را بيابند . گويا در يکي از مدارس قم ( شايد مدرسه ي فيضيه ) وي را مي يابند و از طرف زعيم عالي قدر جهان تشيع به کار او رسيدگي مي شود و براي اين دخترش نيز جهيزيه فراهم مي گردد » (7)
وارستگي حاجي از قيود دنيوي قابل توجه بود .به تعبيراستاد ابراهيم جواهري ،خشتي بر روي خشتي نگذارد و به آباداني دنيا بکوشيد .درواقع منزلي که ايشان درآن اقامت داشت از ارث پدري همسرشان بود و قبلاً حالت باغي را داشت که يکي دو اتاق در آن احداث کرده بود . (8)
حاج سيد عبدالرسول حيم زاده معروف به روغني (ازتجار معروف اصفهان درآن دوره )گفته بود :حاج آقا اجازه دهيد يکي دو اتاق برايتان بسازم ،حاجي ميرزاعلي آقا گفته بود :احتياجي نيست و چون زماني حاجي براي زيارت عتبات اصفهان را ترک نمود ،مرحوم رحيم زاده فرصت به دست آمده را غنيمت شمرد و دو اتاق بر منزل حاجي ضميمه کرد .وقتي آن زاهد متقي از سفر زيارتي برگشت و اين وضع را ديد به شدت ناراحت شد و به حاج عبدالرسول گفت :چرا اين کرديد ؟ حاجي روغني گفته بود :اين را براي فرزندتان احداث کردم . (8)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي علي رغم تقويت نفوس و ارشاد خلق ،درجهت حفظ مواريث معنوي و اخلاقي و طبع و انتشارآن نيزگام هاي ارزنده اي برداشت که نمونه هاي ارزشمندي از آن را مي توان در تصحيح و چاپ آثاري در تفسير قرآن کريم ، اخبارو احاديث و ادعيه ي شيعه و نيز ميراث هاي برجاي مانده ازاطباي مشهور و مبرز جهان اسلام مانند رازي مثال زد .
يکي ازخدمات بزرگ و ارزنده ي اين عارف عالم ،طبع کتاب تفسير قرآن شيخ طوسي ( 385 ـ 465 هـ ق ) مي باشد که با اين اقدام او «تبيان »که نزديک به هزار سال بود در دسترس عموم علاقه مندان نبود ،رايج و منتشر گرديد .
تفسيرتبيان شيخ طوسي اولين تفسير شيعه است که درآن همه ي علوم قرآني که قرآن کريم حاصل آنهاست يک جا جمع شده و پس از آن ازاين نوع ،تفسيرمختصرالبيان طبرسي است .فراهم آمدن چنين کتابي تنها در قدرت دانشمندي است که بر همه ي معارف و علوم اسلامي تسلط داشته باشد . شيخ طوسي درانواع فنون و فضايل فقه و اصول و تفسيرو حديث و کلام و ادب بي نظير بود .اما مقام تفسير « تبيان » شيخ در ميان ديگرمصنفات او درپايه اي بلند قرار دارد که شيخ محقق محمد بن ادريس متوفي به سال 598 هـ ق که پس از وفات شيخ نخستين کسي است که به مخالفت با برخي از اقوال شيخ برخاست ،دربرابر«تبيان » نه تنها توقف کرد بلکه زبان به تجليل و تبجيل گشود و نيزاتقان و استواري آن به قدري او را خوش افتاد که به تلخيص آن پرداخت و مختصرالبيان را به وجود آورد . ازاين تفسيرشريف با همه ي جلالت قدر و عظمت شان برخلاف مجمع البيان طبرسي تا اين اواخر تنها نامي شنيده مي شد و همه ي مجلدات آن به صورت کامل در هيچ کتابخانه ي شخصي يا عمومي وجود نداشت مرحوم علامه محمد باقرمجلسي نسخي از آن را در اختيار داشته و نام آن را در فهرست ماخذ بحار آورده است و در کتاب الذريعه نيز در ذيل نام اين تفسيردرج است ؛چنانکه از فهرست کتب الازهر در مصر و کتابخانه ي سلطان محمد فاتح و کتابخانه ي عبدالحميد خان و غيراينها بر مي آيد در هر کدام نسخي ازآن تبيان وجود دارد .
با توجه به همکاري و مساعدت يکي از مراجع معظم زمان يعني آيت الله حجت کوه کمري درياري رساندن به تلاش هاي بي وقفه ي حضرت آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي درجمع ،ترتيب و طبع تبيان شيخ طوسي و نيزبا هزينه ي آقا سيد عبدالرسول روغني معروف به رحيم زاده سرانجام کتاب تبيان في تفسيرالقرآن به چاپ رسيد . از علما و دانشمنداني که در اين ارتباط نقشي داشتند ، مي توان از حکيم متاله آيت الله آقا رحيم ارباب ، مرحوم آيت الله شيخ عبدالحسين اميني مولف الغدير ، استاد جلال الدين همايي (ره) و مرحوم استاد حسين عمادزاده ياد کرد .(10)
مرحوم عمادزاده در مقاله اي که به مناسبت هزاره ي شيخ طوسي تدوين نموده بود ،در اين مورد آورده است :«روزهايي که تصميم برچاپ تفسيرتبيان گرفته شد ، به دستوراستاد بزرگوار مرحوم علامه حاجي ميرزا علي آقا شيرازي (ره) به اراک رفتم و 76 جزء ازنسخه ي آن تفسير را که در کتابخانه ي مرحوم حاجي آقا محسن اراکي (ره) بود ،به اصفهان بردم و در محضر حضرت آيت الله حاجي آقا رحيم ارباب (ره) به مقابله و تصحيح پرداختم » (10)
اديب اريب جلال الدين همايي که خود در مقابله ي اجزاي اين تفسير دخالت داشته و ناظر بر تلاش هاي استادش مرحوم حاج ميرزا علي آقا بوده در خاتمه ي تفسير مزبور چنين نوشته است :
«نهض لجمعه و ترتيبه و نسخه و تصحيحه و تهيئته للطبع العالم العامل الفقيه الحاج ميرزا علي آقا الواعظ الشيرازي الاصفهاني ( ادام الله برکاته العاليه )و اني قد زرته مراراً في اثناء تشاغله بهذا المهم و تشرفت و شارکت بمقابله بعض الاجزاء باصلها معه » (12)
حجت الاسلام و المسلمين محمد واعظ شيرازي (ره) فرزند حاجي در مورد اين که چه عاملي باعث اين اهتمام از ناحيه ي حاج ميرزا علي آقا شيرازي شد مي گفت : « اما درمورد چاپ تفسير تبيان شيخ طوسي شخصي در اصفهان خواب حضرت اميرالمومنين (ع) را ديد که آن حضرت به او فرموده بود : به سيد عبدالرسول روغني بگو به همراهي شيخ شيرازي تفسير تبيان را چاپ کند .حاجي پس از آن خواب ، شب و روز نداشت .چندين سال تلاش کرد و چهار پنج سال طول کشيد تا تفسير شيخ طوسي را ازاين طرف و آن طرف جمع آوري نمود .از شهرهاي مختلفي مانند اصفهان ، قم ، نجف و يا هر کجاي ديگر به هر قيمتي و با فعاليت هاي بسيار که در اين دوره ي هشتاد ساله از عمر ايشان هيچ موقعي اينگونه تلاش نکرده بود » (13)
يکي از تاليفات وزين علامه مجلسي به زبان فارسي کتاب شريف زاد المعاد دراعمال ماه ها و زيارات است که مشتمل بريک مقدمه و چهارده باب و خاتمه است .باب چهاردهم اين اثر خود رساله ي مستقلي در خمس ، زکات و اعتکاف است که علامه ي مجلسي آن را دراين کتاب آورده است . تاليف زاد المعاد در رمضان سال 1107 هـ ق انجام گرفته است .زاد المعاد از مشهورترين آثار مجلسي (ره) است و قبل از تدوين و طبع کتاب مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي معروف ترين کتاب ادعيه و زيارات بود ؛ و بارها به طبع رسيده است . از ديگر اقدامات مرحوم حاجي درحفظ ميراث هاي گرانقدر اسلام و تشيع ،تصحيح و طبع آبرومندانه ي اين کتاب بود ،لذا آن مرحوم تصحيح و منقح نمودن اين کتاب نفيس را عهده دار گرديد و با هزينه ي آن بازرگان خير و متدين که قبلاً نيز در چاپ تفسير تبيان هزينه هايي را متقبل شده بود ،اين اثر هم چاپ و منتشرگرديد . (14)
پي نوشتها :
1 ـ همان ، ص 90 .
2 ـ سيري در نهج البلاغه ، مقدمه .
3 ـ عدل الهي ، صص 250 ـ 251.
3 ـ آشنايي با قرآن ، ج 5 ، ص 42 .
4 ـ طبيب جسم و جان ، ص 88 .
5 ـ همان ، صص 72 و 73 .
6 ـ همان ، صص 36 و 37 .
7 ـ علوم و عقايد ، بخش اول ، ص 8 .
8 ـ طبيب جسم و جان ، ص 81 .
9 ـ ر . ک : طبيب جسم و جان ، ص 107 .
10 ـ هزاره ي شيخ طوسي ، علي دواني ، ص 291 .
11 ـ ناصح صالح ، ص 155 .
12 ـ طبيب جسم و جان ، ص 79 .
13 ـ همان ، صص 110 و 111 .
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7