نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)
عالم رباني مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي در موقع موعظه و ارشاد مردم از ارزش هاي ديني حمايت مي نمود و سعي وي بر اين بود که سنت هاي مردمي و آداب و رسوم جامعه از اعتقادات و مضامين قرآني تاثير پذيرد وي از موهومات و خرافات تنفر داشت و مي گفت : بسياري از عقيده هاي خرافي بر اثر انحراف احساس مذهبي پديد آمده است . سنت هايي در گذشته بين مردماني جريان داشته که بر حسب مقتضيات آن اجتماع رشد يافته و در عمق روابط آحاد آن خود را بروز داده ، ولي در اکثر
نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)
نويسنده:محمد حسين رياحي
عالم رباني مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي در موقع موعظه و ارشاد مردم از ارزش هاي ديني حمايت مي نمود و سعي وي بر اين بود که سنت هاي مردمي و آداب و رسوم جامعه از اعتقادات و مضامين قرآني تاثير پذيرد وي از موهومات و خرافات تنفر داشت و مي گفت : بسياري از عقيده هاي خرافي بر اثر انحراف احساس مذهبي پديد آمده است . سنت هايي در گذشته بين مردماني جريان داشته که بر حسب مقتضيات آن اجتماع رشد يافته و در عمق روابط آحاد آن خود را بروز داده ، ولي در اکثر مواقع اساس درستي نداشته و بر بنيان هاي معنوي و عقلي واقع نشده و از حقيقت دور افتاده است . از سوي ديگر ، وقتي هدف هاي عالي و گرايش هاي معنوي جامعه به اموري موهوم و مقيد به شئونات دور از خرد بدل شود ، آن اجتماع از حرکت به سوي کمالات و تکاپوي فکري باز ايستاده و زندگي جامد و راکدي خواهد داشت .
« تطير » که به معني فال بد زدن است زاييده ي اينگونه پندارهاي بي پايه ست که چون ميهمان ناخوانده اي ا در و ديوار اذهان بالا رفته و به جاي خرد و منطق نشسته و خود را موجه و آراسته نشان داده است . حاج ميرزا علي آقا مي گفت آنان که اينگونه توهماتي دارند ، نمي توانند تحليل درستي از آنچه پيش آمده داشته باشند و گاهي قواي ضعيف روح و احساس حقارت خويش را با اين باورهاي ناپايدار ترميم مي کنند . او براي مستمعين تشريح مي نمود که تفال مايه ي اميد ، خوش بيني و تحرک است ، ولي شگون بد زدن يا تطير ، موهوم و بي اعتبار بوده و پايمبر اکرم (ص) مردم را از آن بر حذر داشته و در روايتي آن را مرادف شرکه دانسته است . انسان مسلمان به جاي پيروي از اين امور مذموم بايد بر خداوند توکل کند و خود را تسليم قضاي الهي نمايد . در قرآن کريم سه بار « تطير » به صورت هاي مختلف آمده و در هر سه مورد اين عمل به دشمنان و مخالفان انبيا نسبت داده شده است . وي تاکي مي نمود که شارع اسلام فال بد زدن را مردود دانسته و قرآن و حديث آن را زد و نفي کرده اند و همه ي اموري که به تطير ارتباط مي يابد يا از آن ناشي مي شود ، موجب بدبيني ، سستي و دلسردي مي شود . (*) به قول مولوي :
اين خيال و وهم بد چون شد پديد
صد هزاران يار را از هم ريد
استاد شهيد مطهري مي گويد :
« در خراسان يک چيز معروفي است که من در بعضي از شهرستان هاي ايران ديده ام و هست و در بعضي ديگر نيست و استاد بزرگوار مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ريشه ي آن را به دست داد که اين چه بوده و از کجا پيدا شده است .
در ولايت ما ـ به اصطلاح فريمان ـ خيلي شايع بود و شايد هنوز هم هست که مي گفتند اگر شخصي بخواهد برود مسافرت ، چنان چه اول کسي که به او برخورد سيد باشد ، اين امر نحس است و او قطعاً از آن سفر بر نمي گردد ، ولي اگر غربتي به او برخورد ، اين سفر ، سر ميموني است . واقعا اين جور معتقد بودند . مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي گفت : اين يک ريشه اي دارد ، و در دوره ي بني العباس سادات که اولاد پيغمبر بودند و به حالت مخفي زندگي مي کردند . در خانه هر کس گير مي آوردند نه تنها خود آنها بلکه تمام آن خاندان از بين مي رفتند . کم کم اين تصور براي مردم پديد آمد که سيد نحس به اين معناست ، نحس سياسي است . نه نحس فلکي ؛ يعني يک سيد در خانه ي هر کس آمد او ديگر خانه خراب است ، اين نحس سياسي کم کم به نحس تکويني تبديل شد . بعد بني عباس هم که از بين رفتند کم کم مردم ساده لوح گفتند : اصولا سيد نحس است خصوصا در سافرت » (*)
مرحوم مطهري در بحث هاي تفسيري خود ريشه يابي متلک گويي به مردم قم و کاشان را به نقل از حاج ميرزا علي آقا شيرازي بيان کرده است .
« … اين که مي گويند « نه قم خوبه نه کاشون ، لعنت به هر دو تاشون » مربوط به دوره اي است که مردم همه ي شهرها سني بودند جز اين دو شهر که شيعه بودند ؛ و آنها که سني بودند تا اسم قم و کاشان را مي بردند هر دو را لعن مي کردند ؛ چون قم و کاشان از قديم الايام دارالمومنين و دارالشيعه بوده [ است ] .
ايشان ( حاج ميزرا علي آقا ) مي گفت که اين مضمون و متلکي که راجع به اين دو شهر مي گويند ، به اعتبار اين است که همه جاي ديگر سني بودند و اينها شيعه بودند و سني ها به شيعه ها فحش مي دادند … » (*)
عالم زاهد و فقيه عادل و مجتهد وارسته آيت الله حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي ( متوفي 1384 هـ . ق ) از مدرسان و دانشوران و ائمه ي جماعات اصفهان که مورد وثوق و احترام کليه ي اقشار جامعه بود ، از شاگردان مبرز حاج ميرزا بديع درب امامي ، آخوند ملاحسن کرماني ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ، آخوند کاشي ، جهانگير خان قشقايي و … بود . او اصفهان و در مدرسه ي جده بزرگ بر کرسي تدريس شرح لمعه استادي مسلم به شمار مي رفت . جمع کثيري از مشتاقان و مستعدان از محضرش استفاده کردند ؛ از جمله شاگردانش آيت الله ابراهيم اميني ، مرحوم حاج آقا محمود شريعت و فضل الله ضياء نور مي باشند .
وي کتب و رسايلي در فقه و اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته است .همچنين کتابي تحت عنوان فضيله السياده درباره ي سادات و اهميت مقم آنان و احاديث وارد شده در اين موضوع به رشته نگارش درآورده که به طبع رسيده است .
او بر منبر مردم را موعظه مي نمود و سهم امام ( خمس ) مصرف مي نمود ؛ چون اجتهاداً عقيده داشت اگر سادات احتياج داشته باشند ، تمام خمس بايد به مصرف آنها برسد . (*)
آيت الله سيد جمال گلپايگاني که از شاگردان و اصحاب خاص ميرزاي نائيني بود ، از جهت تهذيب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به شمار مي آمد و مدت ها نيز در حوزه ي علمي ، معنوي اصفهان به تحصيل دانش و تهذيب نفس پرداخته بود ، از نجف به مرحوم عالم نجف آبادي نوشت که شما از جانب من اجازه داريد و ماذون هستيد که سهم امام را تملک نماييد ، ولي ايشان باز هم از مصرف خمس اجتناب مي نمود . چون احداث بناي مسجد کازروني خيابان عباس آباد به اتمام رسيد ، اين عالم فاضل و زاهد متقي امامت آن را عهده دار گرديد و معمولا پس از نماز جماعت به منبر رفته مسايل ديني ، معارف مذهبي ، اخلاق و احکام را براي نمازگران به زباني قابل فهم بيان مي کرد . چون در يکي از سال ها به سفر حج و زيارت عبتات عاليات مشرف گرديد و اين مسافرت دو ماه طول کشيد ، از آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي دعوت نمود که اين ماه را در اين مسجد اقامه ي جماعت نمايد . ايشان هم اين دعوت را پذيرفت و پس از نماز بر پله ي نخستين منبر قرار گرفته و مردم را موعظه مي نمود . (*)
آيت الله ابراهيم اميني خاطر نشان نمود که به ياد دارم جلسه اي در مدرسه ي جده بزرگ واقع در بازار اصفهان برقرار بود . اين مجلس در مدرس بود و در آن سه تن از دانشمندان و علماي بزرگ آ« زمان اصفهان ؛ يعني حاج ميرزا علي آقا ، حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي حضور داشتند. حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي منبر رفت و دعوت به تقوا نمودذ و در اين باب صحبت مي کرد . من مشاهده مي نمودم که حاج ميرزا علي آقا شيرازي و حاج آقا رحيم ارباب اشک مي ريختند . منظره ي خيلي جالب بود و حالات آنها در ما طلبه ها خيلي اثر مي کرد . (*)
انس و الفت بين حاجي و مرحوم شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي در مرتبه ي والايي بود . آقاي دکتر رضا عالم در اين رابطه خاطره اي را برايم نقل کردند که در کتاب طبيب جسم و جان هم آورده ام . ايشان مي فرمود : « چنين اتفاق افتاده که در اغاز جواني ، پدر و مادرم به همراه جمعي از خويشان عازم زيارت حضرت ثامن الائمه ( عليه آلاف التحيه و الثناء ) شدند . صبح يک روز در بازار بزرگ شهر ، مقابل بازار زرگرها به زيارت مرحوم آيت الله آقا يحاج علي آقا شيرازي نايل شدم و به حکم دوستي که با پدرم داشتند اينجانب را مورد عنايت قرار دادند و فرمودند : « بابا! ديشب ، بابايت براي من زيارت خواند » براي من تعجب آور بود که حاجي از کجا خبر دارند ؟ قضيه تا بازگشت پدر مسکوت ماند و پس از بازگشت ايشان از مشهد مقدس قضيه را به عرضشان رساندم که با حيرت و تعجب فرمودند : « پس حاجي مي بيند ! » و چنين ادامه دادند « که آن شب با ورود به حرم ملائک پاسبان و مطهر حضرت رضا (ع) حاجي را در گوشه اي از حرم ايستاده ديدم . براي عرض خير مقدم به حضورشان شتافتم ، اما در آنجا حاج ميرزا علي آقا شيرازي نبودند . تعجب کردم و آن شب را به نيابت از ايشان به زيارت و دعا نشستم » (*) لازم به ذکر است که مرحوم عالم نجف آبادي به سال 1384 هـ ق به سن متجاوز از نود و هفت سالگي از دنيا رفت و در تکيه ي کازروني تخت فولاد اصفهان دفن گرديد .
آيت الله محمد واعظ زاده ي خراساني درباره ي مرابت معنوي و فضل حاجي م ينويسد : « مرحوم حاج ميرزا علي آقا را اولين بار در سال 1327 هـ ق در اصفهان ديدم . در آن هنگام پدر من که از قماش خود او بود در اصفهان منبر مي رفت و با وي بسيار مانوس بود . ساعت ها در مجالس و محافلي که پيش مي آمد و مي نشستند و اين دو پيرمرد روحاني به گرمي با هم راز و نياز مي کردند .
هر چه مرحوم ( شهيد ) مطهري درباره ي او نوشته بود ، در وي وجود داشت . گاهي طبابت هم مي کرد و من که چندي مي بود به درد مفاصل مبتلا شده بودم و طبيب معالجم مرا از خوردن گوشت منع کرده بود ، با وي تماس گرفتن فرمود : بي خود مي گويند گاهي گوشت بخور والا از پا در مي آيي ؛ و با اين جمله مرا از ضعف مفرط نجات داد » (*)
مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) بر اين باور بود که اولين برنامه اي که براي فراگيري علوم ديني ضرورت دارد . پلايش درون ، تطهير روان و تهذيب نفس مي باشد ؛ زيرا تمام فضايل بر اين محور مي گردند و تا الودگ يها از قلب پاک نشوند تحصيل علم و رسيدن به مقامات بالاي علمي انسان را نجات نخواهد داد . به اعتقاد آن زعيم بزرگوار شيعيان ، کسي که مي خواهد جامعه را اصلاح کند ، بايد در مرکز علمي خود را مهذب نمايد ، و اين موضوع الهام گرفته از بيانات اميرمومنان علي (ع) مي باشد که مي فرمايد : کسي که خود را در معرض پيشوايي و ارشاد مردم قرار دهد ف بايد قبل از آموختن به ديگران خود را در معرض پيشوايي و ارشاد مردم قرار دهد ، بايد قبل از آموختن به ديگران خود را تعليم دهد ؛ و پيش از انکه با زبان ديگران را ادب نمايد ، لازم است همان را خود عمل کرده باشد و نفس سرکش را مهار نمايد لذا آن فقيه نستوه تصميم گرفت کلاسي اخلاقي در حوزه ي علميه ي قم برگزار شود و در اين برنامه استادي وارسته و مهذب طلاب را از بيانات خود بهره مند نمايد . در آن موقع شخصيت هاي برجسته اي در قم مشول تدريس بودند ، اما ايت الله بروجردي که در اصفهان با حاج ميرزا علي آقا آشنا شده و از مراتب فضل و درجات تقوا و زهد وي با خبر بود ، حاجي را به عنوان استاد اخلاق حوزه ي علميه ي قم برگزيده و او را به قم فرا خواند و بدين گونه خضر اين مرحله و معلم تزکيه کسي جز حاج ميرزا علي آقا شناخته نشد . (*)
مولف کتاب سيماي فرزانگان در اين مورد مي نويسد : « حضرت آيت الله بروجردي مرحوم شيرازي را براي تدريس اخلاق به قم آورده بود و ما در مجاس ايشان شرکت م يکرديم » . شهيد مطهري در اين باره آورده است : « در يک سال حضرت آيت الله بروجدي از ايشان براي منبر در منزل خودشان در دهه ي عاشورا دعوت کردند . منبر خاصي داشت . غالباً از نهج البلاغه تجاوز نمي کرد ، ايشان در منزل ايت الله منبر مي رفت و مجلسي را که افراد آن اکثراً اهل علم و طلاب بودند سخت منقلب مي کرد ، به طوري که از آغاز تا پايان منبر ايشان جز ريزش اشک ها و حرکت شانه ها چيزي مشهود نبود … » (*) و نيز برخي از اهل قلم نقل کرده اند چون حاجي روضه مي خواند ، از اول تا آخر آيت الله بروجردي عباي خود را به سر مي کشيد و مي گريست و سخت متاثر مي شد . (*)
ورود حاجي ميرزا علي آقا به قم با استقبال گسترده ي اهل علم و حتي ساير طبقات ني زرو به رو شد . حضور ايشان در مجالس از جمله مدرسه ي فيضيه رونق خاصي بخشيده بود . به گفته ي يکي از فضلا، در قم به گفتن درس اخلاق آن هم با استفاده از حقايق و نکات اخلاقي نهج البلاغه علمي بودند در مجلس درس اخلاق آن مرحوم شرکت مي جستند و درس آن مرحوم براي آنها دلچسب و داراي تازگي بود .
« تطير » که به معني فال بد زدن است زاييده ي اينگونه پندارهاي بي پايه ست که چون ميهمان ناخوانده اي ا در و ديوار اذهان بالا رفته و به جاي خرد و منطق نشسته و خود را موجه و آراسته نشان داده است . حاج ميرزا علي آقا مي گفت آنان که اينگونه توهماتي دارند ، نمي توانند تحليل درستي از آنچه پيش آمده داشته باشند و گاهي قواي ضعيف روح و احساس حقارت خويش را با اين باورهاي ناپايدار ترميم مي کنند . او براي مستمعين تشريح مي نمود که تفال مايه ي اميد ، خوش بيني و تحرک است ، ولي شگون بد زدن يا تطير ، موهوم و بي اعتبار بوده و پايمبر اکرم (ص) مردم را از آن بر حذر داشته و در روايتي آن را مرادف شرکه دانسته است . انسان مسلمان به جاي پيروي از اين امور مذموم بايد بر خداوند توکل کند و خود را تسليم قضاي الهي نمايد . در قرآن کريم سه بار « تطير » به صورت هاي مختلف آمده و در هر سه مورد اين عمل به دشمنان و مخالفان انبيا نسبت داده شده است . وي تاکي مي نمود که شارع اسلام فال بد زدن را مردود دانسته و قرآن و حديث آن را زد و نفي کرده اند و همه ي اموري که به تطير ارتباط مي يابد يا از آن ناشي مي شود ، موجب بدبيني ، سستي و دلسردي مي شود . (*) به قول مولوي :
اين خيال و وهم بد چون شد پديد
صد هزاران يار را از هم ريد
استاد شهيد مطهري مي گويد :
« در خراسان يک چيز معروفي است که من در بعضي از شهرستان هاي ايران ديده ام و هست و در بعضي ديگر نيست و استاد بزرگوار مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ريشه ي آن را به دست داد که اين چه بوده و از کجا پيدا شده است .
در ولايت ما ـ به اصطلاح فريمان ـ خيلي شايع بود و شايد هنوز هم هست که مي گفتند اگر شخصي بخواهد برود مسافرت ، چنان چه اول کسي که به او برخورد سيد باشد ، اين امر نحس است و او قطعاً از آن سفر بر نمي گردد ، ولي اگر غربتي به او برخورد ، اين سفر ، سر ميموني است . واقعا اين جور معتقد بودند . مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي گفت : اين يک ريشه اي دارد ، و در دوره ي بني العباس سادات که اولاد پيغمبر بودند و به حالت مخفي زندگي مي کردند . در خانه هر کس گير مي آوردند نه تنها خود آنها بلکه تمام آن خاندان از بين مي رفتند . کم کم اين تصور براي مردم پديد آمد که سيد نحس به اين معناست ، نحس سياسي است . نه نحس فلکي ؛ يعني يک سيد در خانه ي هر کس آمد او ديگر خانه خراب است ، اين نحس سياسي کم کم به نحس تکويني تبديل شد . بعد بني عباس هم که از بين رفتند کم کم مردم ساده لوح گفتند : اصولا سيد نحس است خصوصا در سافرت » (*)
مرحوم مطهري در بحث هاي تفسيري خود ريشه يابي متلک گويي به مردم قم و کاشان را به نقل از حاج ميرزا علي آقا شيرازي بيان کرده است .
« … اين که مي گويند « نه قم خوبه نه کاشون ، لعنت به هر دو تاشون » مربوط به دوره اي است که مردم همه ي شهرها سني بودند جز اين دو شهر که شيعه بودند ؛ و آنها که سني بودند تا اسم قم و کاشان را مي بردند هر دو را لعن مي کردند ؛ چون قم و کاشان از قديم الايام دارالمومنين و دارالشيعه بوده [ است ] .
ايشان ( حاج ميزرا علي آقا ) مي گفت که اين مضمون و متلکي که راجع به اين دو شهر مي گويند ، به اعتبار اين است که همه جاي ديگر سني بودند و اينها شيعه بودند و سني ها به شيعه ها فحش مي دادند … » (*)
عالم زاهد و فقيه عادل و مجتهد وارسته آيت الله حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي ( متوفي 1384 هـ . ق ) از مدرسان و دانشوران و ائمه ي جماعات اصفهان که مورد وثوق و احترام کليه ي اقشار جامعه بود ، از شاگردان مبرز حاج ميرزا بديع درب امامي ، آخوند ملاحسن کرماني ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ، آخوند کاشي ، جهانگير خان قشقايي و … بود . او اصفهان و در مدرسه ي جده بزرگ بر کرسي تدريس شرح لمعه استادي مسلم به شمار مي رفت . جمع کثيري از مشتاقان و مستعدان از محضرش استفاده کردند ؛ از جمله شاگردانش آيت الله ابراهيم اميني ، مرحوم حاج آقا محمود شريعت و فضل الله ضياء نور مي باشند .
وي کتب و رسايلي در فقه و اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته است .همچنين کتابي تحت عنوان فضيله السياده درباره ي سادات و اهميت مقم آنان و احاديث وارد شده در اين موضوع به رشته نگارش درآورده که به طبع رسيده است .
او بر منبر مردم را موعظه مي نمود و سهم امام ( خمس ) مصرف مي نمود ؛ چون اجتهاداً عقيده داشت اگر سادات احتياج داشته باشند ، تمام خمس بايد به مصرف آنها برسد . (*)
آيت الله سيد جمال گلپايگاني که از شاگردان و اصحاب خاص ميرزاي نائيني بود ، از جهت تهذيب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به شمار مي آمد و مدت ها نيز در حوزه ي علمي ، معنوي اصفهان به تحصيل دانش و تهذيب نفس پرداخته بود ، از نجف به مرحوم عالم نجف آبادي نوشت که شما از جانب من اجازه داريد و ماذون هستيد که سهم امام را تملک نماييد ، ولي ايشان باز هم از مصرف خمس اجتناب مي نمود . چون احداث بناي مسجد کازروني خيابان عباس آباد به اتمام رسيد ، اين عالم فاضل و زاهد متقي امامت آن را عهده دار گرديد و معمولا پس از نماز جماعت به منبر رفته مسايل ديني ، معارف مذهبي ، اخلاق و احکام را براي نمازگران به زباني قابل فهم بيان مي کرد . چون در يکي از سال ها به سفر حج و زيارت عبتات عاليات مشرف گرديد و اين مسافرت دو ماه طول کشيد ، از آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي دعوت نمود که اين ماه را در اين مسجد اقامه ي جماعت نمايد . ايشان هم اين دعوت را پذيرفت و پس از نماز بر پله ي نخستين منبر قرار گرفته و مردم را موعظه مي نمود . (*)
آيت الله ابراهيم اميني خاطر نشان نمود که به ياد دارم جلسه اي در مدرسه ي جده بزرگ واقع در بازار اصفهان برقرار بود . اين مجلس در مدرس بود و در آن سه تن از دانشمندان و علماي بزرگ آ« زمان اصفهان ؛ يعني حاج ميرزا علي آقا ، حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي حضور داشتند. حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي منبر رفت و دعوت به تقوا نمودذ و در اين باب صحبت مي کرد . من مشاهده مي نمودم که حاج ميرزا علي آقا شيرازي و حاج آقا رحيم ارباب اشک مي ريختند . منظره ي خيلي جالب بود و حالات آنها در ما طلبه ها خيلي اثر مي کرد . (*)
انس و الفت بين حاجي و مرحوم شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي در مرتبه ي والايي بود . آقاي دکتر رضا عالم در اين رابطه خاطره اي را برايم نقل کردند که در کتاب طبيب جسم و جان هم آورده ام . ايشان مي فرمود : « چنين اتفاق افتاده که در اغاز جواني ، پدر و مادرم به همراه جمعي از خويشان عازم زيارت حضرت ثامن الائمه ( عليه آلاف التحيه و الثناء ) شدند . صبح يک روز در بازار بزرگ شهر ، مقابل بازار زرگرها به زيارت مرحوم آيت الله آقا يحاج علي آقا شيرازي نايل شدم و به حکم دوستي که با پدرم داشتند اينجانب را مورد عنايت قرار دادند و فرمودند : « بابا! ديشب ، بابايت براي من زيارت خواند » براي من تعجب آور بود که حاجي از کجا خبر دارند ؟ قضيه تا بازگشت پدر مسکوت ماند و پس از بازگشت ايشان از مشهد مقدس قضيه را به عرضشان رساندم که با حيرت و تعجب فرمودند : « پس حاجي مي بيند ! » و چنين ادامه دادند « که آن شب با ورود به حرم ملائک پاسبان و مطهر حضرت رضا (ع) حاجي را در گوشه اي از حرم ايستاده ديدم . براي عرض خير مقدم به حضورشان شتافتم ، اما در آنجا حاج ميرزا علي آقا شيرازي نبودند . تعجب کردم و آن شب را به نيابت از ايشان به زيارت و دعا نشستم » (*) لازم به ذکر است که مرحوم عالم نجف آبادي به سال 1384 هـ ق به سن متجاوز از نود و هفت سالگي از دنيا رفت و در تکيه ي کازروني تخت فولاد اصفهان دفن گرديد .
آيت الله محمد واعظ زاده ي خراساني درباره ي مرابت معنوي و فضل حاجي م ينويسد : « مرحوم حاج ميرزا علي آقا را اولين بار در سال 1327 هـ ق در اصفهان ديدم . در آن هنگام پدر من که از قماش خود او بود در اصفهان منبر مي رفت و با وي بسيار مانوس بود . ساعت ها در مجالس و محافلي که پيش مي آمد و مي نشستند و اين دو پيرمرد روحاني به گرمي با هم راز و نياز مي کردند .
هر چه مرحوم ( شهيد ) مطهري درباره ي او نوشته بود ، در وي وجود داشت . گاهي طبابت هم مي کرد و من که چندي مي بود به درد مفاصل مبتلا شده بودم و طبيب معالجم مرا از خوردن گوشت منع کرده بود ، با وي تماس گرفتن فرمود : بي خود مي گويند گاهي گوشت بخور والا از پا در مي آيي ؛ و با اين جمله مرا از ضعف مفرط نجات داد » (*)
مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) بر اين باور بود که اولين برنامه اي که براي فراگيري علوم ديني ضرورت دارد . پلايش درون ، تطهير روان و تهذيب نفس مي باشد ؛ زيرا تمام فضايل بر اين محور مي گردند و تا الودگ يها از قلب پاک نشوند تحصيل علم و رسيدن به مقامات بالاي علمي انسان را نجات نخواهد داد . به اعتقاد آن زعيم بزرگوار شيعيان ، کسي که مي خواهد جامعه را اصلاح کند ، بايد در مرکز علمي خود را مهذب نمايد ، و اين موضوع الهام گرفته از بيانات اميرمومنان علي (ع) مي باشد که مي فرمايد : کسي که خود را در معرض پيشوايي و ارشاد مردم قرار دهد ف بايد قبل از آموختن به ديگران خود را در معرض پيشوايي و ارشاد مردم قرار دهد ، بايد قبل از آموختن به ديگران خود را تعليم دهد ؛ و پيش از انکه با زبان ديگران را ادب نمايد ، لازم است همان را خود عمل کرده باشد و نفس سرکش را مهار نمايد لذا آن فقيه نستوه تصميم گرفت کلاسي اخلاقي در حوزه ي علميه ي قم برگزار شود و در اين برنامه استادي وارسته و مهذب طلاب را از بيانات خود بهره مند نمايد . در آن موقع شخصيت هاي برجسته اي در قم مشول تدريس بودند ، اما ايت الله بروجردي که در اصفهان با حاج ميرزا علي آقا آشنا شده و از مراتب فضل و درجات تقوا و زهد وي با خبر بود ، حاجي را به عنوان استاد اخلاق حوزه ي علميه ي قم برگزيده و او را به قم فرا خواند و بدين گونه خضر اين مرحله و معلم تزکيه کسي جز حاج ميرزا علي آقا شناخته نشد . (*)
مولف کتاب سيماي فرزانگان در اين مورد مي نويسد : « حضرت آيت الله بروجردي مرحوم شيرازي را براي تدريس اخلاق به قم آورده بود و ما در مجاس ايشان شرکت م يکرديم » . شهيد مطهري در اين باره آورده است : « در يک سال حضرت آيت الله بروجدي از ايشان براي منبر در منزل خودشان در دهه ي عاشورا دعوت کردند . منبر خاصي داشت . غالباً از نهج البلاغه تجاوز نمي کرد ، ايشان در منزل ايت الله منبر مي رفت و مجلسي را که افراد آن اکثراً اهل علم و طلاب بودند سخت منقلب مي کرد ، به طوري که از آغاز تا پايان منبر ايشان جز ريزش اشک ها و حرکت شانه ها چيزي مشهود نبود … » (*) و نيز برخي از اهل قلم نقل کرده اند چون حاجي روضه مي خواند ، از اول تا آخر آيت الله بروجردي عباي خود را به سر مي کشيد و مي گريست و سخت متاثر مي شد . (*)
ورود حاجي ميرزا علي آقا به قم با استقبال گسترده ي اهل علم و حتي ساير طبقات ني زرو به رو شد . حضور ايشان در مجالس از جمله مدرسه ي فيضيه رونق خاصي بخشيده بود . به گفته ي يکي از فضلا، در قم به گفتن درس اخلاق آن هم با استفاده از حقايق و نکات اخلاقي نهج البلاغه علمي بودند در مجلس درس اخلاق آن مرحوم شرکت مي جستند و درس آن مرحوم براي آنها دلچسب و داراي تازگي بود .
پي نوشتها :
1ـ ناصح صالح ، صص 210 و 202
2 ـ سيره ي نبوي ، مرتضي مطهري ، صص 84 و 85
3 ـ آشنايي با قرآن ، ج 5 ، ص 243
4 ـ ر . ک : رجال اصفهان ، محمد باقر کتابي ، ج 1 ، ص 229 ؛ طبيب جسم و جان ، صص 32 و 32
5 ـ ناصح صالح ، ص 211
6 ـ مجموعه ي ارباب معرفت ، ص 17
7 ـ طبيب جسم و جان ، صص 83 و 84
8 ـ يادنامه ي شهيد مطهري ، ج 1 ، ص 333
9 ـ ر . ک : طبيب جسم و جان ، ص 55
10 ـ سيماي فرازنگان ، ص 51
11 ـ ناصح صالح ، ص 221
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7