خانه » همه » مذهبی » نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)

عالم رباني مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي در موقع موعظه و ارشاد مردم از ارزش هاي ديني حمايت مي نمود و سعي وي بر اين بود که سنت هاي مردمي و آداب و رسوم جامعه از اعتقادات و مضامين قرآني تاثير پذيرد وي از موهومات و خرافات تنفر داشت و مي گفت : بسياري از عقيده هاي خرافي بر اثر انحراف احساس مذهبي پديد آمده است . سنت هايي در گذشته بين مردماني جريان داشته که بر حسب مقتضيات آن اجتماع رشد يافته و در عمق روابط آحاد آن خود را بروز داده ، ولي در اکثر

dcef8e15 2b90 4b74 8804 07cf534f5fd2 - نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)
m195 - نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)
نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (6)

نويسنده:محمد حسين رياحي

عالم رباني مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي در موقع موعظه و ارشاد مردم از ارزش هاي ديني حمايت مي نمود و سعي وي بر اين بود که سنت هاي مردمي و آداب و رسوم جامعه از اعتقادات و مضامين قرآني تاثير پذيرد وي از موهومات و خرافات تنفر داشت و مي گفت : بسياري از عقيده هاي خرافي بر اثر انحراف احساس مذهبي پديد آمده است . سنت هايي در گذشته بين مردماني جريان داشته که بر حسب مقتضيات آن اجتماع رشد يافته و در عمق روابط آحاد آن خود را بروز داده ، ولي در اکثر مواقع اساس درستي نداشته و بر بنيان هاي معنوي و عقلي واقع نشده و از حقيقت دور افتاده است . از سوي ديگر ، وقتي هدف هاي عالي و گرايش هاي معنوي جامعه به اموري موهوم و مقيد به شئونات دور از خرد بدل شود ، آن اجتماع از حرکت به سوي کمالات و تکاپوي فکري باز ايستاده و زندگي جامد و راکدي خواهد داشت .
« تطير » که به معني فال بد زدن است زاييده ي اينگونه پندارهاي بي پايه ست که چون ميهمان ناخوانده اي ا در و ديوار اذهان بالا رفته و به جاي خرد و منطق نشسته و خود را موجه و آراسته نشان داده است . حاج ميرزا علي آقا مي گفت آنان که اينگونه توهماتي دارند ، نمي توانند تحليل درستي از آنچه پيش آمده داشته باشند و گاهي قواي ضعيف روح و احساس حقارت خويش را با اين باورهاي ناپايدار ترميم مي کنند . او براي مستمعين تشريح مي نمود که تفال مايه ي اميد ، خوش بيني و تحرک است ، ولي شگون بد زدن يا تطير ، موهوم و بي اعتبار بوده و پايمبر اکرم (ص) مردم را از آن بر حذر داشته و در روايتي آن را مرادف شرکه دانسته است . انسان مسلمان به جاي پيروي از اين امور مذموم بايد بر خداوند توکل کند و خود را تسليم قضاي الهي نمايد . در قرآن کريم سه بار « تطير » به صورت هاي مختلف آمده و در هر سه مورد اين عمل به دشمنان و مخالفان انبيا نسبت داده شده است . وي تاکي مي نمود که شارع اسلام فال بد زدن را مردود دانسته و قرآن و حديث آن را زد و نفي کرده اند و همه ي اموري که به تطير ارتباط مي يابد يا از آن ناشي مي شود ، موجب بدبيني ، سستي و دلسردي مي شود . (*) به قول مولوي :
اين خيال و وهم بد چون شد پديد
صد هزاران يار را از هم ريد
استاد شهيد مطهري مي گويد :
« در خراسان يک چيز معروفي است که من در بعضي از شهرستان هاي ايران ديده ام و هست و در بعضي ديگر نيست و استاد بزرگوار مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ريشه ي آن را به دست داد که اين چه بوده و از کجا پيدا شده است .
در ولايت ما ـ به اصطلاح فريمان ـ خيلي شايع بود و شايد هنوز هم هست که مي گفتند اگر شخصي بخواهد برود مسافرت ، چنان چه اول کسي که به او برخورد سيد باشد ، اين امر نحس است و او قطعاً از آن سفر بر نمي گردد ، ولي اگر غربتي به او برخورد ، اين سفر ، سر ميموني است . واقعا اين جور معتقد بودند . مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي گفت : اين يک ريشه اي دارد ، و در دوره ي بني العباس سادات که اولاد پيغمبر بودند و به حالت مخفي زندگي مي کردند . در خانه هر کس گير مي آوردند نه تنها خود آنها بلکه تمام آن خاندان از بين مي رفتند . کم کم اين تصور براي مردم پديد آمد که سيد نحس به اين معناست ، نحس سياسي است . نه نحس فلکي ؛ يعني يک سيد در خانه ي هر کس آمد او ديگر خانه خراب است ، اين نحس سياسي کم کم به نحس تکويني تبديل شد . بعد بني عباس هم که از بين رفتند کم کم مردم ساده لوح گفتند : اصولا سيد نحس است خصوصا در سافرت » (*)
مرحوم مطهري در بحث هاي تفسيري خود ريشه يابي متلک گويي به مردم قم و کاشان را به نقل از حاج ميرزا علي آقا شيرازي بيان کرده است .
« … اين که مي گويند « نه قم خوبه نه کاشون ، لعنت به هر دو تاشون » مربوط به دوره اي است که مردم همه ي شهرها سني بودند جز اين دو شهر که شيعه بودند ؛ و آنها که سني بودند تا اسم قم و کاشان را مي بردند هر دو را لعن مي کردند ؛ چون قم و کاشان از قديم الايام دارالمومنين و دارالشيعه بوده [ است ] .
ايشان ( حاج ميزرا علي آقا ) مي گفت که اين مضمون و متلکي که راجع به اين دو شهر مي گويند ، به اعتبار اين است که همه جاي ديگر سني بودند و اينها شيعه بودند و سني ها به شيعه ها فحش مي دادند … » (*)
عالم زاهد و فقيه عادل و مجتهد وارسته آيت الله حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي ( متوفي 1384 هـ . ق ) از مدرسان و دانشوران و ائمه ي جماعات اصفهان که مورد وثوق و احترام کليه ي اقشار جامعه بود ، از شاگردان مبرز حاج ميرزا بديع درب امامي ، آخوند ملاحسن کرماني ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ، آخوند کاشي ، جهانگير خان قشقايي و … بود . او اصفهان و در مدرسه ي جده بزرگ بر کرسي تدريس شرح لمعه استادي مسلم به شمار مي رفت . جمع کثيري از مشتاقان و مستعدان از محضرش استفاده کردند ؛ از جمله شاگردانش آيت الله ابراهيم اميني ، مرحوم حاج آقا محمود شريعت و فضل الله ضياء نور مي باشند .
وي کتب و رسايلي در فقه و اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته است .همچنين کتابي تحت عنوان فضيله السياده درباره ي سادات و اهميت مقم آنان و احاديث وارد شده در اين موضوع به رشته نگارش درآورده که به طبع رسيده است .
او بر منبر مردم را موعظه مي نمود و سهم امام ( خمس ) مصرف مي نمود ؛ چون اجتهاداً عقيده داشت اگر سادات احتياج داشته باشند ، تمام خمس بايد به مصرف آنها برسد . (*)
آيت الله سيد جمال گلپايگاني که از شاگردان و اصحاب خاص ميرزاي نائيني بود ، از جهت تهذيب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به شمار مي آمد و مدت ها نيز در حوزه ي علمي ، معنوي اصفهان به تحصيل دانش و تهذيب نفس پرداخته بود ، از نجف به مرحوم عالم نجف آبادي نوشت که شما از جانب من اجازه داريد و ماذون هستيد که سهم امام را تملک نماييد ، ولي ايشان باز هم از مصرف خمس اجتناب مي نمود . چون احداث بناي مسجد کازروني خيابان عباس آباد به اتمام رسيد ، اين عالم فاضل و زاهد متقي امامت آن را عهده دار گرديد و معمولا پس از نماز جماعت به منبر رفته مسايل ديني ، معارف مذهبي ، اخلاق و احکام را براي نمازگران به زباني قابل فهم بيان مي کرد . چون در يکي از سال ها به سفر حج و زيارت عبتات عاليات مشرف گرديد و اين مسافرت دو ماه طول کشيد ، از آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي دعوت نمود که اين ماه را در اين مسجد اقامه ي جماعت نمايد . ايشان هم اين دعوت را پذيرفت و پس از نماز بر پله ي نخستين منبر قرار گرفته و مردم را موعظه مي نمود . (*)
آيت الله ابراهيم اميني خاطر نشان نمود که به ياد دارم جلسه اي در مدرسه ي جده بزرگ واقع در بازار اصفهان برقرار بود . اين مجلس در مدرس بود و در آن سه تن از دانشمندان و علماي بزرگ آ« زمان اصفهان ؛ يعني حاج ميرزا علي آقا ، حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي حضور داشتند. حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي منبر رفت و دعوت به تقوا نمودذ و در اين باب صحبت مي کرد . من مشاهده مي نمودم که حاج ميرزا علي آقا شيرازي و حاج آقا رحيم ارباب اشک مي ريختند . منظره ي خيلي جالب بود و حالات آنها در ما طلبه ها خيلي اثر مي کرد . (*)
انس و الفت بين حاجي و مرحوم شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي در مرتبه ي والايي بود . آقاي دکتر رضا عالم در اين رابطه خاطره اي را برايم نقل کردند که در کتاب طبيب جسم و جان هم آورده ام . ايشان مي فرمود : « چنين اتفاق افتاده که در اغاز جواني ، پدر و مادرم به همراه جمعي از خويشان عازم زيارت حضرت ثامن الائمه ( عليه آلاف التحيه و الثناء ) شدند . صبح يک روز در بازار بزرگ شهر ، مقابل بازار زرگرها به زيارت مرحوم آيت الله آقا يحاج علي آقا شيرازي نايل شدم و به حکم دوستي که با پدرم داشتند اينجانب را مورد عنايت قرار دادند و فرمودند : « بابا! ديشب ، بابايت براي من زيارت خواند » براي من تعجب آور بود که حاجي از کجا خبر دارند ؟ قضيه تا بازگشت پدر مسکوت ماند و پس از بازگشت ايشان از مشهد مقدس قضيه را به عرضشان رساندم که با حيرت و تعجب فرمودند : « پس حاجي مي بيند ! » و چنين ادامه دادند « که آن شب با ورود به حرم ملائک پاسبان و مطهر حضرت رضا (ع) حاجي را در گوشه اي از حرم ايستاده ديدم . براي عرض خير مقدم به حضورشان شتافتم ، اما در آنجا حاج ميرزا علي آقا شيرازي نبودند . تعجب کردم و آن شب را به نيابت از ايشان به زيارت و دعا نشستم » (*) لازم به ذکر است که مرحوم عالم نجف آبادي به سال 1384 هـ ق به سن متجاوز از نود و هفت سالگي از دنيا رفت و در تکيه ي کازروني تخت فولاد اصفهان دفن گرديد .
آيت الله محمد واعظ زاده ي خراساني درباره ي مرابت معنوي و فضل حاجي م ينويسد : « مرحوم حاج ميرزا علي آقا را اولين بار در سال 1327 هـ ق در اصفهان ديدم . در آن هنگام پدر من که از قماش خود او بود در اصفهان منبر مي رفت و با وي بسيار مانوس بود . ساعت ها در مجالس و محافلي که پيش مي آمد و مي نشستند و اين دو پيرمرد روحاني به گرمي با هم راز و نياز مي کردند .
هر چه مرحوم ( شهيد ) مطهري درباره ي او نوشته بود ، در وي وجود داشت . گاهي طبابت هم مي کرد و من که چندي مي بود به درد مفاصل مبتلا شده بودم و طبيب معالجم مرا از خوردن گوشت منع کرده بود ، با وي تماس گرفتن فرمود : بي خود مي گويند گاهي گوشت بخور والا از پا در مي آيي ؛ و با اين جمله مرا از ضعف مفرط نجات داد » (*)
مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) بر اين باور بود که اولين برنامه اي که براي فراگيري علوم ديني ضرورت دارد . پلايش درون ، تطهير روان و تهذيب نفس مي باشد ؛ زيرا تمام فضايل بر اين محور مي گردند و تا الودگ يها از قلب پاک نشوند تحصيل علم و رسيدن به مقامات بالاي علمي انسان را نجات نخواهد داد . به اعتقاد آن زعيم بزرگوار شيعيان ، کسي که مي خواهد جامعه را اصلاح کند ، بايد در مرکز علمي خود را مهذب نمايد ، و اين موضوع الهام گرفته از بيانات اميرمومنان علي (ع) مي باشد که مي فرمايد : کسي که خود را در معرض پيشوايي و ارشاد مردم قرار دهد ف بايد قبل از آموختن به ديگران خود را در معرض پيشوايي و ارشاد مردم قرار دهد ، بايد قبل از آموختن به ديگران خود را تعليم دهد ؛ و پيش از انکه با زبان ديگران را ادب نمايد ، لازم است همان را خود عمل کرده باشد و نفس سرکش را مهار نمايد لذا آن فقيه نستوه تصميم گرفت کلاسي اخلاقي در حوزه ي علميه ي قم برگزار شود و در اين برنامه استادي وارسته و مهذب طلاب را از بيانات خود بهره مند نمايد . در آن موقع شخصيت هاي برجسته اي در قم مشول تدريس بودند ، اما ايت الله بروجردي که در اصفهان با حاج ميرزا علي آقا آشنا شده و از مراتب فضل و درجات تقوا و زهد وي با خبر بود ، حاجي را به عنوان استاد اخلاق حوزه ي علميه ي قم برگزيده و او را به قم فرا خواند و بدين گونه خضر اين مرحله و معلم تزکيه کسي جز حاج ميرزا علي آقا شناخته نشد . (*)
مولف کتاب سيماي فرزانگان در اين مورد مي نويسد : « حضرت آيت الله بروجردي مرحوم شيرازي را براي تدريس اخلاق به قم آورده بود و ما در مجاس ايشان شرکت م يکرديم » . شهيد مطهري در اين باره آورده است : « در يک سال حضرت آيت الله بروجدي از ايشان براي منبر در منزل خودشان در دهه ي عاشورا دعوت کردند . منبر خاصي داشت . غالباً از نهج البلاغه تجاوز نمي کرد ، ايشان در منزل ايت الله منبر مي رفت و مجلسي را که افراد آن اکثراً اهل علم و طلاب بودند سخت منقلب مي کرد ، به طوري که از آغاز تا پايان منبر ايشان جز ريزش اشک ها و حرکت شانه ها چيزي مشهود نبود … » (*) و نيز برخي از اهل قلم نقل کرده اند چون حاجي روضه مي خواند ، از اول تا آخر آيت الله بروجردي عباي خود را به سر مي کشيد و مي گريست و سخت متاثر مي شد . (*)
ورود حاجي ميرزا علي آقا به قم با استقبال گسترده ي اهل علم و حتي ساير طبقات ني زرو به رو شد . حضور ايشان در مجالس از جمله مدرسه ي فيضيه رونق خاصي بخشيده بود . به گفته ي يکي از فضلا، در قم به گفتن درس اخلاق آن هم با استفاده از حقايق و نکات اخلاقي نهج البلاغه علمي بودند در مجلس درس اخلاق آن مرحوم شرکت مي جستند و درس آن مرحوم براي آنها دلچسب و داراي تازگي بود .

پي نوشتها :

1ـ ناصح صالح ، صص 210 و 202
2 ـ سيره ي نبوي ، مرتضي مطهري ، صص 84 و 85
3 ـ آشنايي با قرآن ، ج 5 ، ص 243
4 ـ ر . ک : رجال اصفهان ، محمد باقر کتابي ، ج 1 ، ص 229 ؛ طبيب جسم و جان ، صص 32 و 32
5 ـ ناصح صالح ، ص 211
6 ـ مجموعه ي ارباب معرفت ، ص 17
7 ـ طبيب جسم و جان ، صص 83 و 84
8 ـ يادنامه ي شهيد مطهري ، ج 1 ، ص 333
9 ـ ر . ک : طبيب جسم و جان ، ص 55
10 ـ سيماي فرازنگان ، ص 51
11 ـ ناصح صالح ، ص 221

منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد