خانه » همه » مذهبی » یک شبهه و پاسخ آن

یک شبهه و پاسخ آن

یک شبهه و پاسخ آن

موضع عمار ياسر در جريان حمله خلفا به بيت حضرت زهرا (س) چه بود و در آن واقعه کجا بود؟ راجع به احقاق حق ولايت تلاشي کرد يا خير؟ وآيا نقطه ضعفي در دفاع از حريم ولايت در او وجود دارد؟ همين سوالات در مورد ابن عباس هم وجود دارد.

df3dc8ff 7b36 45a3 92bd a73e47ad7f42 - یک شبهه و پاسخ آن
0004925 - یک شبهه و پاسخ آن
یک شبهه و پاسخ آن

طرح شبهه :

موضع عمار ياسر در جريان حمله خلفا به بيت حضرت زهرا (س) چه بود و در آن واقعه کجا بود؟ راجع به احقاق حق ولايت تلاشي کرد يا خير؟ وآيا نقطه ضعفي در دفاع از حريم ولايت در او وجود دارد؟ همين سوالات در مورد ابن عباس هم وجود دارد.

پاسخ شبهه :

قبل از نقل تاریخ باید توجه داشت که شبهه در باره‌ی شخصیت و مواضع «عمار یاسر»، به ویژه در عرصه‌ی دفاع از حریم ولایت، پس از سخنان مقام «ولایت فقیه» در شأن، منزلت و دفاع وی از حریم ولایت شیوع یافت و هدف ایجاد کنندگان نیز تخریب چهره‌ی یاران ولایت از یک سو و توجیه خود از سوی دیگر است. و البته این چالش‌ها برای روشن‌تر شدن اذهان عمومی و اطلاع از حقایق تاریخی بسیار مفید است.
عمار یاسر از معدود شخصیت‌هایی است که نه فقط به عنوان یک مؤمن یا یک ولایتمدار، بلکه به عنوان یک شاخص مطرح بوده و هست. چرا که پیامبر اکرم (ص) درباره‌ی وی فرمودند:
«هر كه با عمار دشمنى كند خدا با او دشمنى خواهد كرد و هر كه با عمار كينه ورزد خدا با او كينه ورزد و هر كه به عمار بدگويى كند خداوند به او بد خواهد گفت.» (رجال كشى ج 1، 15)
و نیز فرمودند:
«سراپاى عمار را ایمان پر کرده, و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است.» (اعیان الشیعه, ج8, ص373)
بريده اسلمى نيز روايت كرده كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «بهشت مشتاق سه نفر است . از ابوبكر و عمر خواسته شد تا از رسول خدا صلى الله عليه و آله بپرسند آن سه نفر كيستند اما هر يك از آنها ترسيد كه سوال كند و جز آن سه نفر نباشد در نتيجه قبيله هايشان (بنى تيم ، قبيله ابوبكر و بنى عدى ، قبيله عمر) آن دو را سرزنش كنند آنگاه اميرمومنان على عليه السلام آن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله سوال كرد و گفت : يا رسول الله شما فرموديد بهشت مشتاق سه نفر است آن سه نفر كيستند؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تو اولين آنان هستى ، بعد سلمان فارسى است كه بى تكبر است و خير خواه تو است او را به خود نزديك و براى خود نگهدار و سومى عمار بن ياسر است كه در جنگهاى بسيار طرفدار تو بوده و خواهد بود خير او بسيار و نور او درخشان و اجر او بزرگ است ». (الدرجات الرفيعه ص 258)
این احادیث و سایر روایات وارده از اهل عصمت علیهم‌السلام در باره‌ی عمار یاسر، مبین آن است که او هیچ گاه از صراط مستقیم و حریم ولایت خارج نشد و دست از دفاع برنداشت.
در خصوص ماجراهای سقیفه نیز «عمار یاسر» جزو معدود کسانی بود که از حریم ولایت و امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع نمود. هنگامی که ابوبکر به خلافت نشست، او به اعتراض و با ایمان راسخ و شجاعت تمام به مردم گفت:
اى جماعت قريش و اى جماعت مسلمان اگر مى‌دانيد كه هيچ وگرنه شما را مطلع می‌کنم كه اهل بيت پيامبرتان سزاوارتر از همه به او و وارث او مى باشند و شايسته و استوارتر از همه نسبت به سرپرستى امور دين و امانت دارتر از همه نسبت به مؤمنين و حافظ‌تر از همه نسبت به دين و خيرخواه تر از همه نسبت به امت اويند. پس به رفيقتان بگوييد حق را به صاحبش بازگردانند پيش از آن كه اضطراب شما را فراگيرد و امر شما به ضعف گرايد و پراكندگى‌تان آشكار شود…
دانسته‌ايد كه بنى هاشم از شما به خلافت شايسته‌ترند و على عليه السلام كه از بنى هاشم است و با ميثاق الهى و رسول او، ولى و سرپرست شماست ….
پس، از چه رو از او منحرف مى شويد و حق او را به غارت مى بريد و زندگى پست دنيا را بر آخرت ترجيح مى‌دهيد؟! به راستى براى ستمكارانى چون شما چه زشت دستاوردى است آن چه فراهم آورده‌ايد. آن چه خدا براى على عليه السلام قرار داده به او بازگردانيد و از او روى نگردانيد و به جاهليت بازگشت نكنيد كه خسران زده خواهيد شد. (الدرجات الرفيعه ص 260 – 261 به نقل از احتجاج ص 78)
و هنگامى كه ديد موعظه و نصيحت در غاصبان خلافت تاثيرى ندارد، به اتفاق ابوذر و مقداد نزد على عليه السلام رفتند و عرضه داشتند كه چه فرمان مى‌دهى‌؟ به خدا قسم اگر فرمان دهى ، با شمشير آنقدر مى جنگيم تا كشته شويم‌. و امام به ایشان فرمود: دست برداريد، خداوند شما را رحمت كند و به ياد آوريد پيمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و وصيت او را، پس دست باز داشتند.
هنگامى كه غاصبان خلافت‌، على عليه السلام را به زور به مسجد بردند مردم پشت سر آن حضرت رفتند و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و بريده اسلمى هم رفتند در حالى كه مى گفتند: چه زود به رسول خدا صلى الله عليه و آله خيانت كرديد و كينه هاى پنهان در سينه هايتان را آشكار كرديد. (سليم بن قيس ج 2، ص 865)
احادیث و اخبار مذکور نه تنها مؤید جایگاه و منزلت عمار در دفاع از حریم ولایت است، بلکه گویای آن است که در آن صحنه نیز حضور داشته است و خودداری از برخورد فیزیکی با کسانی که به خانه‌ی حضرت یورش بردند، به خاطر دستور امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، چنان چه خود ایشان در آن واقعه، به رغم آن که می‌توانستند، اما به خاطر مصالح اسلام دست به شمشیر نبردند.
از ابان بن تغلب روايت شده كه گفت : به حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق عليه السلام عرض كردم : فدايت شوم آيا كسى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله بود كه با كار ابوبكر و نشستن او بر جاى رسول خدا صلى الله عليه و آله مخالفت كند؟
فرمود: آرى ، دوازده نفر با ابوبكر مخالفت كردند. از مهاجرين : خالد بن سعيد بن عاص و سلمان فارسى و ابوذر غفارى و مقداد بن اسود و عمار بن ياسر و بريده اسلمى و از انصار: ابوالهيثم بن تيهان و سهل و عثمان فرزندان حنيف و خزيمه بن ثابت ذوالشهادتين و ابى بن كعب و ابو ايوب انصارى … اينان نزد على عليه السلام آمدند و عرضه داشتند كه يا اميرالمومنين كناره گرفتى و حقى را كه به آن سزاوارترى رها كردى ، ما مى‌خواهيم كه برويم و اين مرد را از منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله پايين بكشيم زيرا حق با توست و تو براى خلافت سزاوارتر از او هستى اما دوست نداشتيم بى مشورت تو او را پايين بكشيم . اميرمومنان ايشان را از اين كار نهى كرد تا بيهوده و به جهت قلت تعدادشان كشته نشوند سپس به آنان فرمود: اما برويد و به اين مرد آنچه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده‌ايد باز گوييد كه اين براى اتمام حجت بر او بهتر و براى بستن راه عذر بر او رساتر و براى دورى آنان از رسول خدا صلى الله عليه و آله در قيامت كه بر او وارد مى‌شوند مناسب تر است .
اين دوازده نفر رفتند و گرداگرد منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله حلقه زدند و آن روز، روز جمعه بود. هنگامى كه ابوبكر از منبر بالا رفت و…
سپس ‍ عمار برخاست و گفت : اى گروه قريش و اى گروه مسلمانان …. (الاحتجاج ص 75 – 78 و خصال ص 461 – 465 باب دوازدهم)
عمار یاسر در جنگ صفین نیز، به رغم آن که پیرمردی باسن بیش از 94 سال ( به روایتی 107 سال ) بود ، در رکاب حضرت شمشیر زد و چنان چه رسول خدا (ص) به او وعده داده بود، به شهادت رسید.
***
اما عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی رسول خدا (ص) نیز از اصحاب پیامبر و امام علی علیه السلام بود و نام او در به عنوان محدث، مفسر، فقیه و مورخ صدر اسلام در تاریخ درج گردیده است.
پیامبر اکرم (ص) برای او چنین دعا نمودند: « اللهم فقهّه فی الدین و علّمه التأویل » خدایا ! او را علم دین بیاموز و بر تأویل ( قرآن ) آگاه ساز . و چنین هم شد.
او به هنگام رحلت پیامبر اکرم (ص) بیش از سیزده سال نداشت و علم قرآن، تفسیر و تأویل را در محضر امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرا گرفت.
اگر چه شخصیت او با «عمار یاسر» به ویژه در فعالیت‌های سیاسی قابل قیاس نیست و [ما] به اسناد محکمی در باره‌ی مواضع او به هنگام هجوم به خانه‌ی حضرت نیافتیم، اما عملکرد وی در دروان سکوت و سپس خلافت حضرت نشان می‌دهد که تا به آخر عمر [به حد توان و توفیقش] در خدمت ولایت بود. و البته نباید انتظار داشت که همگان یکسان باشند و یکسان عمل کنند.
ابن عباس در زمان خلافت امام علی علیه السلام در سمت سردار سپاه، استاندار و سفیر امام ایفای وظیفه کرد و این مسئولیت‌ها و انتصاب‌ها نشان از قرار گرفتن در سنگر ولایت بود. در جنگ‌های جمل ، صفین ، نهروان با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگید. در نبرد صفین فرمانده جناح چپ سپاه بود که جمعی از مشاهیر اسلام و صحابه همچون حسین علیه السلام، محمد بن حنفیه، پسران عباس، پسران جعفر و … در آن جناح می‌جنگیدند.
وی پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام، توسط عبدالله بن زبیر به طائف تبعید شد و در همان جا تا آخر عمر ماند و به رغم آن که از شدت بیماری نابینا شده بود نیز دست از ارشاد مردم برنداشت. چنان چه در تاریخ ذکر شده است:
عطاء بن دینار روایت می‌کند که عبدالله بن عباس در طائف بیمار بود. جمعی از بزرگان شهر به دیدارش رفتند و از اختلاف امّت در خلافت شکایت نمودند. عبدالله نفس بلندی کشید و گفت:‌
از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود: «علی همراه حق است و حق همراه علی است. او بعد از من، امام و خلیفه من است. هر کس به او تمسک جوید، رستگار می‌شود و هر کس از امرش تخلف نماید دچار گمراهی می‌گردد.
پس از این سخن به سختی گریست، دست‌ها را به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم انی اتقرب الیک بمحمد و آل محمد، انی اتقرب الیک بولایه الشیخ علی بن ابی طالب»؛ این دعا را آن قدر تکرار نمود تا بر زمین افتاد… و وفات یافت.
اما، چنان بیان گردید، شخصیت، بصیرت، خصائل … و در نهایت توفیق و درجه همگان یکسان نیست و نباید آنها را باهم قیاس نمود و معترض شد که مثلاً چرا «ابن عباس» مانند «عمار یاسر» و یا «حبیب بن مظاهر» عمل نکرد.
مهم این است که انسان اسلام و ولایت را باور داشته باشد و با اخلاص عمل کند و کوتاهی‌های او از سر عناد و لجاج نباشد.
منبع: www.x-shobhe.com

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد