تلمود چيست؟
كلمات كليدي : كتاب مقدس ، شالوده يهوديت ، تلمود ، يهوديت ، فلسطين ، بابل
اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد ، تلمود ستون اصلى آن خواهد بود كه از فراز بنيادها سربرآورده ، كل بنا و عمارت معنوى و عقلانى يهوديت را پشتيبانى مىكند. هيچ كتابى نمىتوان يافت كه بهاندازه تلمود ، برنظريه و عمل زندگى يهودى، شكلدهى به محتوا و مضامين معنوى آن و ايفاى نقش راهنماى رفتار، تأثير
اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد ، تلمود ستون اصلى آن خواهد بود كه از فراز بنيادها سربرآورده ، كل بنا و عمارت معنوى و عقلانى يهوديت را پشتيبانى مىكند. هيچ كتابى نمىتوان يافت كه بهاندازه تلمود ، برنظريه و عمل زندگى يهودى، شكلدهى به محتوا و مضامين معنوى آن و ايفاى نقش راهنماى رفتار، تأثير
تلمود چيست؟
كلمات كليدي : كتاب مقدس ، شالوده يهوديت ، تلمود ، يهوديت ، فلسطين ، بابل
اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد ، تلمود ستون اصلى آن خواهد بود كه از فراز بنيادها سربرآورده ، كل بنا و عمارت معنوى و عقلانى يهوديت را پشتيبانى مىكند. هيچ كتابى نمىتوان يافت كه بهاندازه تلمود ، برنظريه و عمل زندگى يهودى، شكلدهى به محتوا و مضامين معنوى آن و ايفاى نقش راهنماى رفتار، تأثير داشته باشد.
اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد ، تلمود[1] ستون اصلى آن خواهد بود كه از فراز بنيادها سربرآورده، كل بنا و عمارت معنوى و عقلانى يهوديت را پشتيبانى مىكند. تلمود از بسيارى جهات، مهمترين كتاب در فرهنگ يهودى و ستون فقرات خلاقيت و حيات ملى آن است. هيچ كتابى نمىتوان يافت كه بهاندازه تلمود، برنظريه و عمل زندگى يهودى، شكلدهى به محتوا و مضامين معنوى آن و ايفاى نقش راهنماى رفتار، تأثير داشته باشد. قوم يهودى هميشه به خوبى مىدانسته است كه ماندگارى و بالندگى او در مطالعه تلمود است و دشمنان يهوديت نيز اين واقعيت را دريافتهاند. اين كتاب با بىاحترامىها، ناسزاها و افتراهاى زيادى روبه رو شد و در قرون وسطى، بارها در شعلههاى آتش سوخت؛ اين اواخر نيز همان توهينها نسبت به آن روا داشته مىشود. هر از چندى ، مطالعه تلمود ممنوع مىشده است؛ زيرا كاملاً آشكار بوده كه اگر جامعه يهودى از مطالعه اين اثر باز ايستد ديگر اميدى به ماندگارى نخواهد داشت.
تعريف رسمى تلمود عبارت است از : خلاصهاى از شريعت شفاهى كه پس از قرنها تلاش عالمانه دانشمندان مقيم فلسطين و بابل ، در آغاز قرون وسطى (با تفاسير جديد) به بار نشسته است. تلمود از دو بخش اصلى تشكيل مىشود: ميشنا[2] ، كتابى حاوى هَلاخا (شريعت) كه به زبان عبرى نوشته شده است؛ و تفسير ميشنا معروف به تلمود (يا گِمارا) [3] ، كه معناى خاص آن خلاصهاى از بحث و تبيين ميشنا به زبان نامأنوس آرامى – عبرى است.
اما اين توضيح ، برخلاف ظاهرش كه درست به نظر مىرسد، گمراه كننده و غيردقيق است. تلمود گنجينه هزاران ساله حكمت و خرد يهودى است و شريعت شفاهى كه به قدمت و اهميت شريعت نوشته (تورات) است، در آن تجلى مىيابد. تلمود مجموعهاى شامل شريعت، حكايت و فلسفه است؛ آميزهاى از منطق بىنظير و واقعبينى زيركانه ، تاريخ و علم تجربى ، و حكايتها و فكاهىها. اين كتاب جُنگى است از مطالب ضد و نقيض: چارچوب آن منظم و منطقى است ؛ هر واژه و اصطلاحى در آن، مورد تدوين دقيق و موشكافانه قرار گرفته و قرنها پس از كار اصلى گردآورى ، به انجام رسيده است. با اين حال ، همچنان بر تداعى آزاد، همانند رمانهاى جديد كه سيلان ذهن و تسلسل خاطرات در آن موج مىزند بر پيوند خوردن انديشههاى گوناگون استوار است. اگر چه موضوع اصلى تلمود تفسير و شرح كتاب شريعت است، با اين حال، اثرى هنرى است كه از قانونگذارى و كاربرد عملى آن فراتر مىرود. تلمود با آن كه تا زمان حاضر، منبع اوليه شريعت يهود است، نمىتوان آن را به تنهايى مرجعى براى صدور حكم شرعى دانست.
تلمود با مسائل انتزاعى و كاملاً غيرواقعى ، با همان شيوه برخورد با معمولىترين وقايع در زندگى روزمره روبهرو مىشود. در عين حال ، در پرهيز از اصطلاحات انتزاعى موفق است. با آن كه مبتنى بر اصول سنت و انتقال حجّيت از نسلى به نسل ديگر است، اشتياق آن به طرح سؤال و بازانديشى درعهد وديدگاههاى مسلّم و پذيرفته شده و يافتن علل اساسى، بىنظير است. در روش بحث تلاش مىكند تا به باريك بينىهاى رياضى نزديك شود؛ با اين حال از كاربرد نمادهاى رياضى يا منطقى مىپرهيزد.
بهترين راه براى شناخت و درك تلمود ، تحليل اهداف نويسندگان و گردآورندگان آن است. هزاران دانشمندى كه عمر خويش را در مجادله و گفتوگو در صدها مركز كوچك و بزرگ آموزشى صرف كردند، چه هدفى داشتند؟ پاسخ اين پرسش را بايد در نام اين اثر يافت: تلمود ، يعنى مطالعه و يادگيرى. تلمود تجسّم مفهوم بلند ميصواىِ تلمود تورا [4]، تكليف شرعى يادگيرى و مطالعه تورات، دانشاندوزى و خردورزى است ، تحصيلى كه خود ، هدف تلمود و پاداش آن است. در اين باره يكى از حكيمان تلمودى كه از او چيزى جز نام و اين كلمه قصار براى ما باقى نيست ، گفته است:
آن را بارها و بارها زير و رو كنيد؛ چون همه چيز در تورات آمده است. آن را در زندگى لحاظ كنيد و با آن، پا به سن بگذاريد و هيچگاه آن را به كنار ننهيد؛ چون هيچ ارزش بالاترى وجود ندارد.
بىترديد، مطالعه تورات اهداف عملى بىشمارى را تأمين مىكند ، ولى منظور اصلى اينها نيست. مطالعه وابسته به درجه اهميت يا قابليت اجرايى مسائل مورد بحث نيست. هدف اصلى و عمده آن، خود يادگيرى است. همچنين شناخت تورات نيز به معناى مراعات احكام آن نيست، بلكه خود غايت و هدف است. اين بدان معنا نيست كه تلمود به ارزشهاى نهفته در مباحث و دست مايههايى كه به مطالعه آنها مىپردازد بىتوجه است. برعكس، با تأكيد بسيار بيان شده است كه آن كس كه به مطالعه تورات بپردازد اما به آموختههاى خود عمل نكند، كاش هرگز متولد نشده بود. شيوه زندگى و رفتار يك دانشمند حقيقى الگوى زندهاى براى ديگران است. اما اين بخشى از جهانبينى عمومى تلمود است. براى طلبهاى كه به تعمق در متون مىپردازد ، تحصيل پايانى جز شناخت ندارد. هر موضوعى كه با تورات ، يا آن نوع زندگىاى كه در تورات ترسيم شده است، رابطه داشته باشد ارزش بررسى و تحليل را دارد و همواره براى دستيابى به درونمايه موضوع تلاش شده است. در فرايند مطالعه ، هرگز اين پرسش مطرح نمىشود كه آيا اين تحليلها فايده عملى دارند يا خير؟ ما اغلب در تلمود با مجادلههاى طولانى و پرحرارتى روبه رو هستيم كه درباره مسائل گوناگون، به بررسى ساختار روش و تبيين نتايجى كه از آن به دست مىآيد، مىپردازد. دانشمندان تمامى اين تلاشها را انجام دادند با اينكه مىدانستند كه خودِ منبع مطرود شده است و از هيچگونه اهميت تشريعىاى برخوردار نيست. اين روىكرد همچنين روشن مىسازد كه چرا ما در تلمود بحثهايى را مىبينيم كه به مسائل گذشته دور مربوط مىشوند و طرح دوباره آنها بعيد مىنمايد.
البته گاهى اتفاق مىافتد كه مسائل و مباحثى كه زمانى بىاهميت و نامربوط تلقى مىشوند، در زمان ديگرى اهميت كاربردى پيدا مىكنند. اين امر در حيطه علوم محض ، پديدهاى عادى است؛ اما براى طلبه تلمود اين تحول اثر چندانى ندارد؛ چرا كه يگانه هدف او از همان آغاز، حل مسائل نظرى و كشف حقيقت است.
در ظاهر، تلمود در امتداد مرزهاى يك رساله قانونى تدوين شده است و بسيارى از مردم به خطا، ماهيت آن را شرعى مىشمارند. تلمود موضوعهايى را كه با آنها سروكار دارد، يعنى هَلاخاى اصلى، آيات كتاب مقدس يا سنتهايى را كه از حكيمان منتقل شدهاند ، پديدهاى طبيعى و اجزاء واقعيتى عينى تلقى مىكند. وقتى كه كسى با طبيعت رابطه برقرار مىسازد، نمىتواند ادعا كند كه فلان موضوع براى او جذّابيت يا ارزش دقت كردن ندارد. البته موضوعها از نظر اهميت، سلسله مراتبى دارند، اما همه آنها در اين كه وجود دارند و بايد به آنها توجه شود، يكسانند. هنگامى كه يك حكيم تلمودى به بررسى سنتى كهن مىپرداخت، آن را بيش از هر چيز يك واقعيت مىپنداشت و الزامآور بودن يا نبودن آن برايش تفاوت نمىكرد، بلكه اين امر جزئى از دنياى او بود و نمىشد از آن غفلت كرد. اين عالمان وقتى كه از يك نظريه يا منبع مطرود بحث مىكردند، همان موضعى را داشتند كه يك دانشمند علوم تجربى به هنگام تفكر درباره جاندارى دارد كه به خاطر ناتوانىاش در سازگارى با شرايط متغير، منقرض شده است. به عبارت ديگر، هرچند چنين جاندارى ناكام مانده و از گردونه هستى خارج شده است، اين امر از ارزش مطالعاتى آن نزد دانشمند علوم تجربى نميكاهد.
يكى از بزرگترين مشاجرههاى تاريخى، مشاجرهاى است كه به مدت بيش از يك قرن، ميان روش «بِت»[5] 1 مّاى، 3 شَمّاى[6] و هيلل[7] وجود داشته است. اين نزاع ، سرانجام با اين گفته حكيمانه مشهور كه «هر دو كلمات خداى جاويد [8] هستند ، ولى تصميم مطابق با بِت هيلل است» ، پايان يافت. البته ترجيح مكتبى بر مكتب ديگر، به اين معنا نيست كه آن ديگرى بر دركى نادرست استوار است؛ آن نيز تجلى خلاقيت و بيان «كلمات خداى جاويد» است. زمانى كه يكى از حكيمان به خود جرأت مىداد تا بيان كند كه فلان نظريه را مطلوب نمىداند، همكارانش او را سرزنش نموده، چنين مىگفتند: «شايسته نيست كه درباره تورات گفته شود اين خوب است و آن ديگرى خوب نيست.» چنين ديدگاهى در مورد يك دانشمند علوم تجربى نيز وجود دارد؛ او نيز مجاز نيست كه بگويد فلان آفريده برايش جذّابيتى ندارد. اين به معناى نفى مطلق ارزشگذارى (حتى اگر از روى علاقه باشد) نيست ؛ چون ارزشگذارى اگر بر درك اين واقعيت استوار باشد كه هيچ فردى حق ندارد كه از نظر عينى صرف، قضاوت و يا تعيين كند كه فلان چيز فاقد زيبايى و جذّابيت است، مورد قبول است.
اين شبيهسازى ميان دنياى طبيعى و تورات مسئلهاى كهن است و حكيمان درباره آن به تفصيل بحث كردهاند. يكى از قديمىترين اظهارنظرها در اين باره چنين است: «درست همانگونه كه معمار با استفاده از طرح و نقشه، ساختمانى را بنا مىكند، آن يگانه مقدس – تبارك و تعالى – نيز در آفريدن جهان ، تورات را مبنا قرار داده است.» نتيجهاى كه از اين بينش به دست مىآيد اين است كه بايد ميان جهان هستى و تورات پيوندى خاص باشد؛ چون كه تورات بخشى از ذات طبيعت است، نه اينكه صرفاً تأمّلى سطحى از جهان طبيعى ارائه كند. اين شيوه تفكر موجب پيدايش اين ديدگاه شد كه هيچ موضوعى آن قدر عجيب و غريب يا باور نكردنى نيست كه نتوان در آن انديشه كرد.
تلمود اثرى يكدست از يك نويسنده نيست؛ و به همين دليل، طيف گستردهاى از سليقهها را نشان مىدهد. وقتى كه چندين نفر در تدوين يك اثر [به طور همزمان] همكارى مىنمايند، در ذهن خودشان هدف خاصى را تعقيب مىكنند كه سرشت و جهتگيرى آن اثر را مشخص مىكند. اما تلمود نتيجه و حاصل تقرير انديشهها و بيانات تعداد زيادى از عالمان، در يك دوره طولانى است كه هدف نهايى هيچيك از آنها در آن زمان، خلق و كتابت يك اثر نبوده است. گفتهها و نظرهاى آنها ملهم از زندگى بود و از پرسشهاى طرح شده براى خود آنان و تبادل آراء ميان حكيمان گوناگون و شاگردانشان سربرمىآورد. به همين دليل، ما نمىتوانيم گرايشى روشن يا هدفى خاص را در تلمود بيابيم. [در اين كتاب] تا حد زيادى، هر بحثى نسبت به مباحث ديگر مستقل و بىبديل است و در عين حال ، موضوعهاى مورد بحث، به يكديگر مربوط هستند. با اين همه، تلمود داراى سرشتى غيرقابل ترديد، خيرهكننده و مخصوص به خود است كه محصول كار يك فرد يا تدوينكنندگان آن نيست، بلكه محصولى جمعى است كه اوضاع قوم يهودى را در دورهاى معيّن نشان مىدهد. تمايز ميان اشخاص نه تنها در آنجا كه هزاران ديدگاه بدون ذكر نام مطرح شدهاند، بلكه در مواردى هم كه هويت نويسنده يا شارح معلوم است ، كم رنگ و نامشخص است و روحيه عمومى حكمفرماست. هر اندازه هم كه اختلاف ميان دو حكيم شديد بوده ، هر خوانندهاى در نهايت ، با ملاحظه اتحاد و يگانگى حاكم بر همه آنها، به خصوصيات مشترك و همدلى آنان، اذعان خواهد كرد.
از آنجا كه تلمود به موضوعها، عقايد و مشكلات مىپردازد، در طول قرنها، شيوه نقل ديدگاههاى مختلف به صورت زمان حالِ «اَبَيِه مىگويد، راوا مىگويد» در آن رشد كرده است. اين ويژگى در سبك، اين باور را منعكس مىكند كه اثر ذكر شده صرفاً ضبط تاريخى نظرهاى حكيمان دورههاى گذشته نيست و نبايد با ملاك و معيار تاريخى درباره آن قضاوت كرد. حكيمان تلمودى خود، بين شخصيتها و دورهها (روشن كردن اين مسائل در واقع مكمل تحقيق است) تمايز قائل مىشدند؛ اما اين تفاوتها را تنها زمانى نقل مىكردند كه ارتباط نزديكى با موضوع داشتند و در كار ارزشگذارى و تحقيق بهكار گرفته نمىشدند. به عقيده اين دانشمندان، زمان يك جريان پايدار نيست كه در آن، زمان حال هميشه گذشته را محو و نابود كند. اساساً حال و آينده به تعبيرى، رو به رشد تلقى مىشوند؛ چرا كه هر دو بر گذشتهاى كه هنوز زنده است بنا مىگردند. در اين فرايند گسترده، برخى عناصر شكل ثابتترى به خود مىگيرند، درحالىكه عناصر ديگرى ، به خاطر تعلق داشتن به زمان حال ، انعطاف پذيرند و قابليت تغيير بسيار زيادى دارند. با اين همه، چنين فرايندى بر ايمان به سرزندگى و نشاط همه عناصر – گرچه ممكن است قديمى هم باشند – و اهميت نقش آنها در كار بىپايان و خود نوسازِ آفرينش مبتنى خواهد بود.
اين فرايند نوسازى و تجدد ، رابطهاى وثيق با محور بودن پرسش در گفت وگوهاى 1 مود، 3 تلمودى دارد. سرتا سر 1 مود، 3 تلمود ، تا حدودى ، در قالب پرسش و پاسخ تدوين شده است. حتى آن جا كه مسائل به درستى نوشته نشدهاند و صورتبندى واضحى ندارند، اين پرسشها زمينه هر گفتار و تفسيرى را تشكيل مىدهند. يكى از قديمىترين روشهاى مطالعه 1 مود، 3 تلمود تلاش براى بازسازى پرسش بر مبناى گزارهاى است كه در حكم پاسخى براى آن به شمار مىرود. 1 مود، 3 تلمود شمار بسيار زيادى از كلمات پرسشى را دربردارد كه به ترتيب، از پرسوجو در جهت ارضاى كنجكاوى، تا سؤالهايى را كه در پى تخريب اعتبار موضوعهاى مورد بحث هستند، شامل مىشوند. همچنين، 1 مود، 3 تلمود بين سؤالهاى بنيادى و تحقيقات كم اهميتتر، يعنى بين پرسش از اصول و پرسش فرعى، تفاوت قائل است. طرح ابهامها نه تنها مجاز، كه مطالعه و تحقيق در آن ضرورى است. قاعده اين است كه هر نوع پرسوجويى تا حد معيّنى، مجاز و حتى مطلوب است؛ هرچه بيشتر، بهتر. هيچ پرسوجويى تا وقتى كه به موضوع اصلى وفادار بماند و به جنبهاى از آن مربوط بشود، غيرمنصفانه و غلط تلقى نمىگردد. اين امر نه تنها درباره خود 1 مود، 3 تلمود، كه درباره شيوه مطالعه و پىجويى آن نيز صادق است. از طلبه انتظار مىرود كه پس از يافتن دستمايههاى اصلى و اساسى، سؤالهايى براى خود و ديگران طرح كند، ترديدهايى بيان دارد، و به چون و چرا درباره آنها بپردازد. از اين نظر، 1 مود، 3 تلمود شايد تنها كتاب مقدس در تمام فرهنگهاى دنيا باشد، كه به طلبه اجازه مىدهد و حتى او را تشويق مىكند كه آن را مورد سؤال قرار دهد.
اين ويژگى تلمود ما را به جنبه ديگرى از اين اثر و مطالعه در آن رهنمون مىشود؛ از بيرون نمىتوان نسبت به اين اثر، معرفتى اندوخت. از آن جا كه تلمود داراى سرشتى يگانه است، هر گونه توصيفى از موضوعهاى آن و شيوههاى مطالعه در آن، ناچار و به طور حتم، سطحى خواهد بود. معرفت و شناخت حقيقى تنها از طريق ارتباط روحانى به دست خواهد آمد و طلاب بايد عاقلانه و با احساس ، در بحث تلمودى مشاركت جويند؛ به گونهاى كه خود، تا اندازهاى خالق آن شوند.
اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد ، تلمود ستون اصلى آن خواهد بود كه از فراز بنيادها سربرآورده ، كل بنا و عمارت معنوى و عقلانى يهوديت را پشتيبانى مىكند. هيچ كتابى نمىتوان يافت كه بهاندازه تلمود ، برنظريه و عمل زندگى يهودى، شكلدهى به محتوا و مضامين معنوى آن و ايفاى نقش راهنماى رفتار، تأثير داشته باشد.
اگر كتاب مقدس سنگ زاويه و شالوده يهوديت باشد ، تلمود[1] ستون اصلى آن خواهد بود كه از فراز بنيادها سربرآورده، كل بنا و عمارت معنوى و عقلانى يهوديت را پشتيبانى مىكند. تلمود از بسيارى جهات، مهمترين كتاب در فرهنگ يهودى و ستون فقرات خلاقيت و حيات ملى آن است. هيچ كتابى نمىتوان يافت كه بهاندازه تلمود، برنظريه و عمل زندگى يهودى، شكلدهى به محتوا و مضامين معنوى آن و ايفاى نقش راهنماى رفتار، تأثير داشته باشد. قوم يهودى هميشه به خوبى مىدانسته است كه ماندگارى و بالندگى او در مطالعه تلمود است و دشمنان يهوديت نيز اين واقعيت را دريافتهاند. اين كتاب با بىاحترامىها، ناسزاها و افتراهاى زيادى روبه رو شد و در قرون وسطى، بارها در شعلههاى آتش سوخت؛ اين اواخر نيز همان توهينها نسبت به آن روا داشته مىشود. هر از چندى ، مطالعه تلمود ممنوع مىشده است؛ زيرا كاملاً آشكار بوده كه اگر جامعه يهودى از مطالعه اين اثر باز ايستد ديگر اميدى به ماندگارى نخواهد داشت.
تعريف رسمى تلمود عبارت است از : خلاصهاى از شريعت شفاهى كه پس از قرنها تلاش عالمانه دانشمندان مقيم فلسطين و بابل ، در آغاز قرون وسطى (با تفاسير جديد) به بار نشسته است. تلمود از دو بخش اصلى تشكيل مىشود: ميشنا[2] ، كتابى حاوى هَلاخا (شريعت) كه به زبان عبرى نوشته شده است؛ و تفسير ميشنا معروف به تلمود (يا گِمارا) [3] ، كه معناى خاص آن خلاصهاى از بحث و تبيين ميشنا به زبان نامأنوس آرامى – عبرى است.
اما اين توضيح ، برخلاف ظاهرش كه درست به نظر مىرسد، گمراه كننده و غيردقيق است. تلمود گنجينه هزاران ساله حكمت و خرد يهودى است و شريعت شفاهى كه به قدمت و اهميت شريعت نوشته (تورات) است، در آن تجلى مىيابد. تلمود مجموعهاى شامل شريعت، حكايت و فلسفه است؛ آميزهاى از منطق بىنظير و واقعبينى زيركانه ، تاريخ و علم تجربى ، و حكايتها و فكاهىها. اين كتاب جُنگى است از مطالب ضد و نقيض: چارچوب آن منظم و منطقى است ؛ هر واژه و اصطلاحى در آن، مورد تدوين دقيق و موشكافانه قرار گرفته و قرنها پس از كار اصلى گردآورى ، به انجام رسيده است. با اين حال ، همچنان بر تداعى آزاد، همانند رمانهاى جديد كه سيلان ذهن و تسلسل خاطرات در آن موج مىزند بر پيوند خوردن انديشههاى گوناگون استوار است. اگر چه موضوع اصلى تلمود تفسير و شرح كتاب شريعت است، با اين حال، اثرى هنرى است كه از قانونگذارى و كاربرد عملى آن فراتر مىرود. تلمود با آن كه تا زمان حاضر، منبع اوليه شريعت يهود است، نمىتوان آن را به تنهايى مرجعى براى صدور حكم شرعى دانست.
تلمود با مسائل انتزاعى و كاملاً غيرواقعى ، با همان شيوه برخورد با معمولىترين وقايع در زندگى روزمره روبهرو مىشود. در عين حال ، در پرهيز از اصطلاحات انتزاعى موفق است. با آن كه مبتنى بر اصول سنت و انتقال حجّيت از نسلى به نسل ديگر است، اشتياق آن به طرح سؤال و بازانديشى درعهد وديدگاههاى مسلّم و پذيرفته شده و يافتن علل اساسى، بىنظير است. در روش بحث تلاش مىكند تا به باريك بينىهاى رياضى نزديك شود؛ با اين حال از كاربرد نمادهاى رياضى يا منطقى مىپرهيزد.
بهترين راه براى شناخت و درك تلمود ، تحليل اهداف نويسندگان و گردآورندگان آن است. هزاران دانشمندى كه عمر خويش را در مجادله و گفتوگو در صدها مركز كوچك و بزرگ آموزشى صرف كردند، چه هدفى داشتند؟ پاسخ اين پرسش را بايد در نام اين اثر يافت: تلمود ، يعنى مطالعه و يادگيرى. تلمود تجسّم مفهوم بلند ميصواىِ تلمود تورا [4]، تكليف شرعى يادگيرى و مطالعه تورات، دانشاندوزى و خردورزى است ، تحصيلى كه خود ، هدف تلمود و پاداش آن است. در اين باره يكى از حكيمان تلمودى كه از او چيزى جز نام و اين كلمه قصار براى ما باقى نيست ، گفته است:
آن را بارها و بارها زير و رو كنيد؛ چون همه چيز در تورات آمده است. آن را در زندگى لحاظ كنيد و با آن، پا به سن بگذاريد و هيچگاه آن را به كنار ننهيد؛ چون هيچ ارزش بالاترى وجود ندارد.
بىترديد، مطالعه تورات اهداف عملى بىشمارى را تأمين مىكند ، ولى منظور اصلى اينها نيست. مطالعه وابسته به درجه اهميت يا قابليت اجرايى مسائل مورد بحث نيست. هدف اصلى و عمده آن، خود يادگيرى است. همچنين شناخت تورات نيز به معناى مراعات احكام آن نيست، بلكه خود غايت و هدف است. اين بدان معنا نيست كه تلمود به ارزشهاى نهفته در مباحث و دست مايههايى كه به مطالعه آنها مىپردازد بىتوجه است. برعكس، با تأكيد بسيار بيان شده است كه آن كس كه به مطالعه تورات بپردازد اما به آموختههاى خود عمل نكند، كاش هرگز متولد نشده بود. شيوه زندگى و رفتار يك دانشمند حقيقى الگوى زندهاى براى ديگران است. اما اين بخشى از جهانبينى عمومى تلمود است. براى طلبهاى كه به تعمق در متون مىپردازد ، تحصيل پايانى جز شناخت ندارد. هر موضوعى كه با تورات ، يا آن نوع زندگىاى كه در تورات ترسيم شده است، رابطه داشته باشد ارزش بررسى و تحليل را دارد و همواره براى دستيابى به درونمايه موضوع تلاش شده است. در فرايند مطالعه ، هرگز اين پرسش مطرح نمىشود كه آيا اين تحليلها فايده عملى دارند يا خير؟ ما اغلب در تلمود با مجادلههاى طولانى و پرحرارتى روبه رو هستيم كه درباره مسائل گوناگون، به بررسى ساختار روش و تبيين نتايجى كه از آن به دست مىآيد، مىپردازد. دانشمندان تمامى اين تلاشها را انجام دادند با اينكه مىدانستند كه خودِ منبع مطرود شده است و از هيچگونه اهميت تشريعىاى برخوردار نيست. اين روىكرد همچنين روشن مىسازد كه چرا ما در تلمود بحثهايى را مىبينيم كه به مسائل گذشته دور مربوط مىشوند و طرح دوباره آنها بعيد مىنمايد.
البته گاهى اتفاق مىافتد كه مسائل و مباحثى كه زمانى بىاهميت و نامربوط تلقى مىشوند، در زمان ديگرى اهميت كاربردى پيدا مىكنند. اين امر در حيطه علوم محض ، پديدهاى عادى است؛ اما براى طلبه تلمود اين تحول اثر چندانى ندارد؛ چرا كه يگانه هدف او از همان آغاز، حل مسائل نظرى و كشف حقيقت است.
در ظاهر، تلمود در امتداد مرزهاى يك رساله قانونى تدوين شده است و بسيارى از مردم به خطا، ماهيت آن را شرعى مىشمارند. تلمود موضوعهايى را كه با آنها سروكار دارد، يعنى هَلاخاى اصلى، آيات كتاب مقدس يا سنتهايى را كه از حكيمان منتقل شدهاند ، پديدهاى طبيعى و اجزاء واقعيتى عينى تلقى مىكند. وقتى كه كسى با طبيعت رابطه برقرار مىسازد، نمىتواند ادعا كند كه فلان موضوع براى او جذّابيت يا ارزش دقت كردن ندارد. البته موضوعها از نظر اهميت، سلسله مراتبى دارند، اما همه آنها در اين كه وجود دارند و بايد به آنها توجه شود، يكسانند. هنگامى كه يك حكيم تلمودى به بررسى سنتى كهن مىپرداخت، آن را بيش از هر چيز يك واقعيت مىپنداشت و الزامآور بودن يا نبودن آن برايش تفاوت نمىكرد، بلكه اين امر جزئى از دنياى او بود و نمىشد از آن غفلت كرد. اين عالمان وقتى كه از يك نظريه يا منبع مطرود بحث مىكردند، همان موضعى را داشتند كه يك دانشمند علوم تجربى به هنگام تفكر درباره جاندارى دارد كه به خاطر ناتوانىاش در سازگارى با شرايط متغير، منقرض شده است. به عبارت ديگر، هرچند چنين جاندارى ناكام مانده و از گردونه هستى خارج شده است، اين امر از ارزش مطالعاتى آن نزد دانشمند علوم تجربى نميكاهد.
يكى از بزرگترين مشاجرههاى تاريخى، مشاجرهاى است كه به مدت بيش از يك قرن، ميان روش «بِت»[5] 1 مّاى، 3 شَمّاى[6] و هيلل[7] وجود داشته است. اين نزاع ، سرانجام با اين گفته حكيمانه مشهور كه «هر دو كلمات خداى جاويد [8] هستند ، ولى تصميم مطابق با بِت هيلل است» ، پايان يافت. البته ترجيح مكتبى بر مكتب ديگر، به اين معنا نيست كه آن ديگرى بر دركى نادرست استوار است؛ آن نيز تجلى خلاقيت و بيان «كلمات خداى جاويد» است. زمانى كه يكى از حكيمان به خود جرأت مىداد تا بيان كند كه فلان نظريه را مطلوب نمىداند، همكارانش او را سرزنش نموده، چنين مىگفتند: «شايسته نيست كه درباره تورات گفته شود اين خوب است و آن ديگرى خوب نيست.» چنين ديدگاهى در مورد يك دانشمند علوم تجربى نيز وجود دارد؛ او نيز مجاز نيست كه بگويد فلان آفريده برايش جذّابيتى ندارد. اين به معناى نفى مطلق ارزشگذارى (حتى اگر از روى علاقه باشد) نيست ؛ چون ارزشگذارى اگر بر درك اين واقعيت استوار باشد كه هيچ فردى حق ندارد كه از نظر عينى صرف، قضاوت و يا تعيين كند كه فلان چيز فاقد زيبايى و جذّابيت است، مورد قبول است.
اين شبيهسازى ميان دنياى طبيعى و تورات مسئلهاى كهن است و حكيمان درباره آن به تفصيل بحث كردهاند. يكى از قديمىترين اظهارنظرها در اين باره چنين است: «درست همانگونه كه معمار با استفاده از طرح و نقشه، ساختمانى را بنا مىكند، آن يگانه مقدس – تبارك و تعالى – نيز در آفريدن جهان ، تورات را مبنا قرار داده است.» نتيجهاى كه از اين بينش به دست مىآيد اين است كه بايد ميان جهان هستى و تورات پيوندى خاص باشد؛ چون كه تورات بخشى از ذات طبيعت است، نه اينكه صرفاً تأمّلى سطحى از جهان طبيعى ارائه كند. اين شيوه تفكر موجب پيدايش اين ديدگاه شد كه هيچ موضوعى آن قدر عجيب و غريب يا باور نكردنى نيست كه نتوان در آن انديشه كرد.
تلمود اثرى يكدست از يك نويسنده نيست؛ و به همين دليل، طيف گستردهاى از سليقهها را نشان مىدهد. وقتى كه چندين نفر در تدوين يك اثر [به طور همزمان] همكارى مىنمايند، در ذهن خودشان هدف خاصى را تعقيب مىكنند كه سرشت و جهتگيرى آن اثر را مشخص مىكند. اما تلمود نتيجه و حاصل تقرير انديشهها و بيانات تعداد زيادى از عالمان، در يك دوره طولانى است كه هدف نهايى هيچيك از آنها در آن زمان، خلق و كتابت يك اثر نبوده است. گفتهها و نظرهاى آنها ملهم از زندگى بود و از پرسشهاى طرح شده براى خود آنان و تبادل آراء ميان حكيمان گوناگون و شاگردانشان سربرمىآورد. به همين دليل، ما نمىتوانيم گرايشى روشن يا هدفى خاص را در تلمود بيابيم. [در اين كتاب] تا حد زيادى، هر بحثى نسبت به مباحث ديگر مستقل و بىبديل است و در عين حال ، موضوعهاى مورد بحث، به يكديگر مربوط هستند. با اين همه، تلمود داراى سرشتى غيرقابل ترديد، خيرهكننده و مخصوص به خود است كه محصول كار يك فرد يا تدوينكنندگان آن نيست، بلكه محصولى جمعى است كه اوضاع قوم يهودى را در دورهاى معيّن نشان مىدهد. تمايز ميان اشخاص نه تنها در آنجا كه هزاران ديدگاه بدون ذكر نام مطرح شدهاند، بلكه در مواردى هم كه هويت نويسنده يا شارح معلوم است ، كم رنگ و نامشخص است و روحيه عمومى حكمفرماست. هر اندازه هم كه اختلاف ميان دو حكيم شديد بوده ، هر خوانندهاى در نهايت ، با ملاحظه اتحاد و يگانگى حاكم بر همه آنها، به خصوصيات مشترك و همدلى آنان، اذعان خواهد كرد.
از آنجا كه تلمود به موضوعها، عقايد و مشكلات مىپردازد، در طول قرنها، شيوه نقل ديدگاههاى مختلف به صورت زمان حالِ «اَبَيِه مىگويد، راوا مىگويد» در آن رشد كرده است. اين ويژگى در سبك، اين باور را منعكس مىكند كه اثر ذكر شده صرفاً ضبط تاريخى نظرهاى حكيمان دورههاى گذشته نيست و نبايد با ملاك و معيار تاريخى درباره آن قضاوت كرد. حكيمان تلمودى خود، بين شخصيتها و دورهها (روشن كردن اين مسائل در واقع مكمل تحقيق است) تمايز قائل مىشدند؛ اما اين تفاوتها را تنها زمانى نقل مىكردند كه ارتباط نزديكى با موضوع داشتند و در كار ارزشگذارى و تحقيق بهكار گرفته نمىشدند. به عقيده اين دانشمندان، زمان يك جريان پايدار نيست كه در آن، زمان حال هميشه گذشته را محو و نابود كند. اساساً حال و آينده به تعبيرى، رو به رشد تلقى مىشوند؛ چرا كه هر دو بر گذشتهاى كه هنوز زنده است بنا مىگردند. در اين فرايند گسترده، برخى عناصر شكل ثابتترى به خود مىگيرند، درحالىكه عناصر ديگرى ، به خاطر تعلق داشتن به زمان حال ، انعطاف پذيرند و قابليت تغيير بسيار زيادى دارند. با اين همه، چنين فرايندى بر ايمان به سرزندگى و نشاط همه عناصر – گرچه ممكن است قديمى هم باشند – و اهميت نقش آنها در كار بىپايان و خود نوسازِ آفرينش مبتنى خواهد بود.
اين فرايند نوسازى و تجدد ، رابطهاى وثيق با محور بودن پرسش در گفت وگوهاى 1 مود، 3 تلمودى دارد. سرتا سر 1 مود، 3 تلمود ، تا حدودى ، در قالب پرسش و پاسخ تدوين شده است. حتى آن جا كه مسائل به درستى نوشته نشدهاند و صورتبندى واضحى ندارند، اين پرسشها زمينه هر گفتار و تفسيرى را تشكيل مىدهند. يكى از قديمىترين روشهاى مطالعه 1 مود، 3 تلمود تلاش براى بازسازى پرسش بر مبناى گزارهاى است كه در حكم پاسخى براى آن به شمار مىرود. 1 مود، 3 تلمود شمار بسيار زيادى از كلمات پرسشى را دربردارد كه به ترتيب، از پرسوجو در جهت ارضاى كنجكاوى، تا سؤالهايى را كه در پى تخريب اعتبار موضوعهاى مورد بحث هستند، شامل مىشوند. همچنين، 1 مود، 3 تلمود بين سؤالهاى بنيادى و تحقيقات كم اهميتتر، يعنى بين پرسش از اصول و پرسش فرعى، تفاوت قائل است. طرح ابهامها نه تنها مجاز، كه مطالعه و تحقيق در آن ضرورى است. قاعده اين است كه هر نوع پرسوجويى تا حد معيّنى، مجاز و حتى مطلوب است؛ هرچه بيشتر، بهتر. هيچ پرسوجويى تا وقتى كه به موضوع اصلى وفادار بماند و به جنبهاى از آن مربوط بشود، غيرمنصفانه و غلط تلقى نمىگردد. اين امر نه تنها درباره خود 1 مود، 3 تلمود، كه درباره شيوه مطالعه و پىجويى آن نيز صادق است. از طلبه انتظار مىرود كه پس از يافتن دستمايههاى اصلى و اساسى، سؤالهايى براى خود و ديگران طرح كند، ترديدهايى بيان دارد، و به چون و چرا درباره آنها بپردازد. از اين نظر، 1 مود، 3 تلمود شايد تنها كتاب مقدس در تمام فرهنگهاى دنيا باشد، كه به طلبه اجازه مىدهد و حتى او را تشويق مىكند كه آن را مورد سؤال قرار دهد.
اين ويژگى تلمود ما را به جنبه ديگرى از اين اثر و مطالعه در آن رهنمون مىشود؛ از بيرون نمىتوان نسبت به اين اثر، معرفتى اندوخت. از آن جا كه تلمود داراى سرشتى يگانه است، هر گونه توصيفى از موضوعهاى آن و شيوههاى مطالعه در آن، ناچار و به طور حتم، سطحى خواهد بود. معرفت و شناخت حقيقى تنها از طريق ارتباط روحانى به دست خواهد آمد و طلاب بايد عاقلانه و با احساس ، در بحث تلمودى مشاركت جويند؛ به گونهاى كه خود، تا اندازهاى خالق آن شوند.
پی نوشت ها :
seyr.[1
Mishnah.[2
Geara.[3
mitzvat seyr Torah.[4
house.[5
Shammai.[6
Hillel.[7
living God.[8
منبع: باشگاه مطالعاتي تحقيقاتي صهيونيسم
/خ