جاذبه هاي تشيع در گفت و گوي اختصاصي با دکتر تيجاني
دلايلي چند براي من وجود داشت. من همه ي اديان و مذاهب را با يکديگر مقايسه کردم که سه سال به طول انجاميد. در مقايسه هايي که از نظر اعتقادي ، فقهي و تاريخي انجام دادم، به اين نتيجه رسيدم که دليل شيعيان قوي و پذيرفتني است. شيعه دلايلي قوي دارد که قرآن و سنت نبوي پشتيبان آن است و با عقل و منطق سازگاري دارد. من به طور اتفاقي، شيعه نشدم، بلکه پس از ديدار با شهيد صدر، آيت الله حکيم و بسياري از علما و مراجع ديگر، و سه سال تحقيق ، به اهل بيت (ع) باور پيدا کردم.
جاذبه هاي تشيع در گفت و گوي اختصاصي با دکتر تيجاني
به چه دلايلي به تشيع گرايش پيدا کرديد؟
دلايلي چند براي من وجود داشت. من همه ي اديان و مذاهب را با يکديگر مقايسه کردم که سه سال به طول انجاميد. در مقايسه هايي که از نظر اعتقادي ، فقهي و تاريخي انجام دادم، به اين نتيجه رسيدم که دليل شيعيان قوي و پذيرفتني است. شيعه دلايلي قوي دارد که قرآن و سنت نبوي پشتيبان آن است و با عقل و منطق سازگاري دارد. من به طور اتفاقي، شيعه نشدم، بلکه پس از ديدار با شهيد صدر، آيت الله حکيم و بسياري از علما و مراجع ديگر، و سه سال تحقيق ، به اهل بيت (ع) باور پيدا کردم.
قوي ترين دليلي که براي خود داشتيد و در شيعه شدن شما نقش اساسي ايفا کرد، چه بود؟
قوي ترين دليل من، همان حضرت علي (ع) است . من دريافتم شيعيان به مذهبي اعتقاد دارند که به علي بن ابي طالب (ع) منسوب است. من به اين دليل قوي، باور پيدا کردم؛ زيرا علي بن ابي طالب (ع) تربيت يافته ي پيامبر (ص) بود و حضرت رسول (ص) تمام علوم را به وي آموخت و فرمود: من شهر علم ام و علي درب آن . بنابراين، من به عقلم رجوع کردم و گفتم : امام مالک، رسول خدا (ص) را نديد، ابوحنيفه، رسول خدا (ص) را نديد، شافعي و حنبلي نيز در زمان رسول خدا (ص) هم عصر نبوده و او را نشناخته اند ؟ بنابراين، خط مستقيم و درست که همان علي بن ابي طالب است، قوي ترين دليل شيعه شدن من بود.
فرموديد قوي ترين دليلتان براي شيعه شدن، حضرت علي (ع) بود. آيا جهان علي (ع) را نمي شناسد و چرا ديگران مثل شما شيعه نشدند؟
چون فرصتي که براي من پيش آمد، براي آنان پيش نيامده است. براي من اين فرصت فراهم شد که با علما و مراجع شيعه ديدار کنم. آن ها که شيعه نشده اند، اين فرصت برايشان به وجود نيامده است . همچنين من بيش از هفتاد کتاب شيعي مطالعه نمودم و مقايسه کردم، ولي براي آنان چنين فرصتي به وجود نيامده است آن ها فقط با برخي از افراد که تازه شيعه شده اند تماس برقرار مي کنند. بايد اين فرصت براي فرد به وجود بيايد که با علماي بزرگ به صحبت
بنشيند، مطالعه کند، بحث کند و سپس مقايسه کند. اين فرصت براي من فراهم شد که من آن را در کتاب آن گاه هدايت شدم، در فصل سفر موفقيت آميز آورده ام . براي همين ، هر فرد غير شيعه که کتاب آنگاه هدايت شدم را مطالعه مي کند، به تشيع گرايش مي يابد؛ زيرا در آن ، تمام آن چيزي را که مي خواهد، مي يابد و همان مقايسه اي که من کردم، انجام مي دهد و اعتقاد پيدا مي کند .
پس از اينکه ديگران فهميدند شما به تشيع روي آورده ايد ، با شما چگونه برخورد کردند ؟
واکنش ها منفي و شديد بود ، مرا به بهانه هاي گوناگون متهم ساختند. حتي مرا اسرائيلي ناميدند و گفتند از سوي اسرائيل تأمين شده ام تا ميان مسلمانان تفرقه بيندازم. مرا متهم ساختند که از شيعيان پول مي گيرم . هر کس مرا به چيزي متهم مي کرد. مرا گوشه نشين کردند و روزهاي سختي را در تنهايي و عزلت گذراندم. اين مسئله را براي شهيد باقر صدر بازگو کردم. او مرا آرام ساخت و گفت : شيعيان اوليه که پيرو علي (ع) بودند، چوبه ي دار خود را با خود حمل مي کردند آن ها را مي کشتند، و هر کس در مدح علي (ع) چيزي مي گفت، زبانش را قطع مي کردند، بنابراين، در عمل در برابر اين مسئله صبر پيشه کردم، اما پس از آن، همان طور که در کتاب آنگاه هدايت شدم گفته ام ، خداوند پاداش مرا داد و همراهاني يافتم که شيعه شده، به حق روي آوردند، اين فضلي از جانب خداوند بود.
براي اينکه ديگران را به سوي تشيع هدايت کنيد، تاکنون چه اقداماتي کرده ايد ؟
شهيد محمد باقر صدر به من توصيه کرد که از دخالت در امور سياسي کشور تونس دوري کنم و عليه دولت توطئه نکرده، و به ميدان مخالفت با آن وارد نشوم، و نقش من همانند امام جعفر صادق (ع)، معرفي حقيقت مذهب اهل بيت (ع) باشد. اين توصيه اي بود که از آن پيروي کردم و موفق شدم. من انديشه ي اهل بيت (ع) را از راه سفر و تجارت آن و بعدها به وسيله ي کتاب هايم به مردم معرفي کردم، و با سخنراني هايي که گاهي ايراد مي کردم، مردم مرا شناختند و دانستند که من شيعه شده ام و براي اهل بيت (ع) تبليغ مي کنم.
به نظر شما ، آيا جهان واقعا آماده ي شنيدن معارف تشيع است يا خير؟
بله، مردم تشنه ي شناخت واقعيت ها هستند؛ زيرا انديشه هاي ديگر تناقضات فراوان و گوناگوني دارند. اما در مذهب اهل بيت (ع) ، 12 امام وجود داشته اند که هيچ يک با ديگري اختلاف نداشته ، همگي در يک انديشه و يک فقه با هم توافق دارند. بنابراين براي انسان ساده خواهد بود که اين افکار و انديشه ها را به مردم ارائه دهد تا به آن اعتقاد پيدا کنند .
مبلغان شيعه، به ويژه مبلغان حوزه ي علميه ي قم براي ترويج تشيع چه مي توانند بکنند ؟
علماي شيعه بايد بدون استفاده از روايات مبالغه آميز يا خيالي که با قرآن يا واقعيت زمان رسول اکرم (ص) ارتباطي ندارد، اهل بيت (ع) را معرفي کنند؛ يعني تنها به ابراز فضايل اهل بيت (ع) از جهت قرآن و سنت نبوي اکتفا کنند و دليلي براي گفتن چنين رواياتي وجود ندارد. با مردم، تنها با چيزي که مي فهمند ، صحبت کنيد. متأسفانه برخي خرافاتي را همه جا نقل مي کنند و بدين ترتيب، مسلمانان ديگر را از ايشان و مکتب تشيع گريزان مي سازند.
هم اينک تشتتي ميان مسلمانان، و حتي ميان خود شيعيان وجود دارد. شما چه راهکارهايي پيشنهاد مي کنيد تا جوامع مسلمان و نيز جوامع شيعي به وحدت برسند و آيا چنين وحدتي دست يافتني است يا خير؟
اين همان سخن پيامبر (ص) است که فرموده اند : امت من به 73 گروه مختلف انشعاب مي يابد که همگي در گمراهي اند، مگر يک گروه، حتي ميان تشيع نيز فرقه هاي ضاله اي وجود دارد. تمام شيعيان بر حق نيستند. بنابراين، نمي توان همه ي آنها را در يک نقطه جمع کرد و به وحدت رساند؛ زيرا پيامبر (ص) فرموده اند : امت من متفرق خواهند شد، نه تو مي تواني، نه من و نه هيچ کس ديگر که جلوي آن را بگيرد، مگر اينکه حضرت مهدي (عج) ظهور کند. هنگامي که آن حضرت ظهور مي کند ، مردم را هدايت مي کند و هموست که شيعه و سني و يهود و نصارا و همه دنيا به وي معترف اند. گروهي به او عيسي بن مريم مي گويند ؛ ما او را مهدي منتظر مي خوانيم و ديگران او را عزير مي دانند که پسر خداست . بنابراين، وقتي نجات دهنده بيايد مسلمانان براي کشتن مشرکان و دشمنان خدا با حضرت مهدي متحد مي شوند. اين تنها راهکار است ، و ما و شما اگر بخواهيم در پي اتحاد مسلمانان باشيم، به مسئله اي دور از دسترس پرداخته ايم .
هجمه اي از سوي غرب و جهان کفر عليه مسلمانان ، به ويژه شيعيان صورت گرفته است. هدف آنان از اين هجمه چيست ؟
آنان از ما مي خواهند تسليمشان شويم و اعتراف کنيم که آنان آقا و سروران جهان هستند و ما بردگان آن ها هستيم؛ زيرا ما عقب مانده ايم و از نظر فن آوري و تکنولوژيکي و علمي پيشرفتي نداشته ايم و در پستي و عقب ماندگي به سر مي بريم. آنان مي خواهند بگويند: ما سرور شماييم و شما را راهبري مي کنيم؛ به شما مي آموزيم و شما را متمدن مي کنيم. بنابراين، بايد از ما پيروي کنيد. کشمکش موجود ميان امريکا و ايران براي همين است؛ زيرا تمام کشورها، به استثناي ايران رهبري جهان را به امريکا واگذار کرده اند. به نظر مي رسد، ايران رهبري خود را به آمريکا واگذار نکرده و نمي خواهد اين کار را بکند ، آمريکايي ها هم نقشه مي کشند به ايران حمله کنند، يا به آن ضربه بزنند، و يا دست کم اين کشور را شکست دهند و موانعي بر سر راهش ايجاد کنند. آمريکا خودش مي گويد که همان کاري که با ما در عراق کرد، در ايران اجرا خواهد کرد. ادعا مي کند که مردم ايران مي خواهند نظام عوض شود و اسلام را نمي خواهند؛ يا دست کم اسلام متمدن مي خواهند، و اين اسلام، بنيادگراست. کار تا آنجا پيش رفت که چندي پيش، در آمريکا نماز جمعه اي اقامه شد که امامت آن را يک زن بر عهده داشت و مؤذن آن نيز يک زن بود. شگفت آن که صف اول و دوم هم مختلط بود و ادعا کردند: اسلام متمدن و پيشرفته اين است! آمريکايي ها اسلام را اين گونه مي خواهند. بنابراين، اگر ما رهبري را به آنان واگذار کنيم، کاري با ما ندارند، ولي اگر چنين نکنيم، در برابر ما ساکت نمي نشينند . اين همان برخورد ميان غرب و شرق است .
به نظر شما، آيا حکومت شيعي ايران توانسته در کار ترويج فرهنگ شيعه در جهان موفق باشد ؟
کاملا موفق نبوده است. به طور نسبي در بازگرداندن برخي از مسلمانان به راه درست، موفق بوده است. اين ها کم بوده اند . به نظر من جمهوري اسلامي ايران در راه تبليغ مذهب اهل بيت (ع) در جهان موفق نبوده است . البته موانع بسياري وجود دارد، و من به دليل اين عدم موفقيت، آن را سرزنش نمي کنم؛ زيرا موفقيت در اين راه نيازمند زماني طولاني است و عمر انقلاب را نمي توان با عمر فساد مقايسه کرد. ممکن نيست که انقلاب بتواند چهارده قرن انحراف را در ده يا بيست سال اصلاح کند . زمان زيادي لازم است و اين زمان، الحمدلله آغاز شده است . مهم اين است و ما خدا را شکر مي کنيم که اين انقلاب ساقط نشده و شکست نخورده است . انقلاب با رهبران و مردانش، و برخلاف ميل دشمنان داخلي و خارجي ادامه دارد . اين فضلي از سوي خداست؛ زيرا توطئه هاي بسياري عليه انقلاب شده و من از بسياري از آن ها آگاهم . کار تا آن جا پيش رفت که برخي خائنان در داخل ايران مي خواستند صدام و هواپيماهاي او را وارد کشور کنند تا جماران ( بيت امام ) را بمباران کنند، ولي الحمدلله خداوند از اين انقلاب محافظت کرد. بله، برخي از شعارها هست که در همه ي انقلاب ها نيز داده مي شود و بسيار حماسي و احساسي است، اما کم کم آرامش باز مي گردد و جامعه اسلامي از عواطف و حالت انقلابي اش به خردورزي و حاکميت عقل گرايش پيدا مي کند .
نظر شما درباره ي وضعيت فعلي جمهوري اسلامي ايران چيست و در صورت امکان آن را با ديگر نظامهاي موجود در منطقه مقايسه کنيد .
انقلاب اسلامي هم اکنون به دوران خردورزي رسيده و مي بينيم که مردم سالاري به طور کامل در ايران وجود دارد. رئيس جمهور از ميان مردم انتخاب مي شود و از سوي نظام تحميل نمي شود. اين تجربه اي بود که در انتخاب سيد محمد خاتمي و دکتر محمود احمدي نژاد کاملا مشهود بود. علت اقبال من به انقلاب اسلامي همين است. ما اکنون در کشورهاي عربي شاهد هستيم که يک رئيس جمهور ، بيست يا سي يا چهل سال بر مسند باقي مي ماند، اما در ايران، به هيچ رئيس جمهوري اجازه داده نمي شود بيش از دو دوره به کارش ادامه دهد. اين کار بسيار بزرگي است . در کشورهاي عربي، رئيس جمهور يکه تاز و صاحب اختيار مردم است، اما در ايران اين گونه نيست.
پيامبر (ص) فرمود: اگر ديديد علما در آستان سلاطين هستند، هم عالمان و هم سلاطين را بايد نکوهش کرد. اما اگر ديديد سلاطين در آستان علما هستند، بايد علما و سلاطين را ستود. ما ديديم که پس از انتخابات اخير رياست جمهوري در ايران، سلطان « يعني رئيس جمهور » به سوي آيت الله خامنه اي رفت و دستش را بوسيد. و آيت الله خامنه اي نيز او را در آغوش کشيد . اين تواضع در کشورهاي عربي و اسلامي وجود ندارد و اين امکان پذير نيست جز با لطف خدا و انتشار و گسترش انديشه ي اهل بيت (ع). از اين روست که تمام جهان عليه اين انقلاب توطئه کردند و به مدت 8 سال به دست صدام جنايتکار، جنگي را به آن تحميل کردند ، اما نتوانستند انقلاب اسلامي را سرنگون سازند؛ بلکه اين ايران بود که به پيروزي رسيد و جزاير مجنون را آزاد کرد، و وارد فاو و بصره شد. در اين هنگام، غرب ترسيد ايراني ها عراق را اشغال کنند و يک حکومت شيعي در آن جايگزين شود. به همين دليل ، خودشان به طور مستقيم مداخله کردند و هواپيماي ايران را سرنگون ساختند. سپس ورودي تنگه را اشغال کردند و نفتکش هاي کويت با پرچم آمريکا در خليج فارس تردد کردند و … بنابراين، اين دلواپسي و نگراني موجود به دليل نظام نوپايي است که در آن آزادي و مردم سالاري وجود دارد، و انديشه ي صحيحي در آن نهفته که اگر اجرا شود، در حقيقت اسلام راستين اجرا شده است .
هم اينک ، جهان اسلام دکتر تيجاني را چگونه مي شناسند؟
در جهان اسلام، تيجاني با کتاب ها، افکار و سخنراني هايش که در اقصي نقاط جهان منتشر شده، شناخته شده است. البته برخي از متعصبان هنوز هم معتقدند ، تيجاني شخصيتي خيالي است که وجود خارجي ندارد. برخي از متعصبان نيز تيجاني را تکفير مي کنند و مي خواهند با کشتن وي نزد خدا تقرب جويند! همانند فتاواي وهابيان که مي گويند: شيعيان دشمنان اسلام هستند و براي اسلام از يهود و نصارا خطرناک ترند و کشتن آن ها واجب است. الحمدلله من هم اکنون در اوج توجهات الهي و الطاف اهل بيت (ع) هستم و در سفر به اقصي نقاط جهان، اين انديشه ها و احساسات سرشار از عشق به اهل بيت (ع) را گسترش مي دهم. به لطف خدا، بسياري از کساني که با آنها ديدار مي کنم اين انديشه ها را مي پذيرند. من دلايل زيادي از کتب اهل سنت و شيعه دارم که به آن ها استناد مي کنم و بسياري از کساني که با ايشان گفت و گو مي کنم، قانع مي شوند.
نام شما ميان جوانان ايراني، که با مسائل ديني درگير هستند ، با احترام زيادي برده مي شود و آنان شما را با کتاب آنگاه هدايت شدم مي شناسند. پس از نوشتن اين کتاب و ديگر کتاب ها ، چه برخوردهايي با شما شد ؟
طبيعي است که واکنش شيعيان بسيار مثبت بود. بسياري از ايراني ها و عراقي ها و شيعيان لبنان گفتند : ما تشيع را با کتاب هاي تيجاني شناختيم؛ زيرا آنان تشيع را آن گونه که من شرح دادم نمي شناختند، بلکه آن را از راه تقليد شناخته بودند . حتي به من خبر رسيده که آيت الله سيستاني گفته اند: کتاب هاي تيجاني براي عراقي ها مايه ي رحمت بوده است . اما واکنش ديگر مسلمانان در نوسان بود. برخي از آن ها مرا تکفير مي کردند، اما برخي از ايشان شيعه شدند و به مذهب تشيع گرويدند؛ مانند دکتر عصام العماد. حتي کساني دست به تأليف زدند و در اثرشان از من نام بردند؛ زيرا تحت تأثير من شيعه شده بودند؛ مانند شيخ هشام آل بويه. در تايلند دو هزار نفر از شيعيان از من استقبال کردند و برايم قرباني کشتند.
منبع: ماهنامه ي اخبار شيعيان شماره اول /س
دلايلي چند براي من وجود داشت. من همه ي اديان و مذاهب را با يکديگر مقايسه کردم که سه سال به طول انجاميد. در مقايسه هايي که از نظر اعتقادي ، فقهي و تاريخي انجام دادم، به اين نتيجه رسيدم که دليل شيعيان قوي و پذيرفتني است. شيعه دلايلي قوي دارد که قرآن و سنت نبوي پشتيبان آن است و با عقل و منطق سازگاري دارد. من به طور اتفاقي، شيعه نشدم، بلکه پس از ديدار با شهيد صدر، آيت الله حکيم و بسياري از علما و مراجع ديگر، و سه سال تحقيق ، به اهل بيت (ع) باور پيدا کردم.
قوي ترين دليلي که براي خود داشتيد و در شيعه شدن شما نقش اساسي ايفا کرد، چه بود؟
قوي ترين دليل من، همان حضرت علي (ع) است . من دريافتم شيعيان به مذهبي اعتقاد دارند که به علي بن ابي طالب (ع) منسوب است. من به اين دليل قوي، باور پيدا کردم؛ زيرا علي بن ابي طالب (ع) تربيت يافته ي پيامبر (ص) بود و حضرت رسول (ص) تمام علوم را به وي آموخت و فرمود: من شهر علم ام و علي درب آن . بنابراين، من به عقلم رجوع کردم و گفتم : امام مالک، رسول خدا (ص) را نديد، ابوحنيفه، رسول خدا (ص) را نديد، شافعي و حنبلي نيز در زمان رسول خدا (ص) هم عصر نبوده و او را نشناخته اند ؟ بنابراين، خط مستقيم و درست که همان علي بن ابي طالب است، قوي ترين دليل شيعه شدن من بود.
فرموديد قوي ترين دليلتان براي شيعه شدن، حضرت علي (ع) بود. آيا جهان علي (ع) را نمي شناسد و چرا ديگران مثل شما شيعه نشدند؟
چون فرصتي که براي من پيش آمد، براي آنان پيش نيامده است. براي من اين فرصت فراهم شد که با علما و مراجع شيعه ديدار کنم. آن ها که شيعه نشده اند، اين فرصت برايشان به وجود نيامده است . همچنين من بيش از هفتاد کتاب شيعي مطالعه نمودم و مقايسه کردم، ولي براي آنان چنين فرصتي به وجود نيامده است آن ها فقط با برخي از افراد که تازه شيعه شده اند تماس برقرار مي کنند. بايد اين فرصت براي فرد به وجود بيايد که با علماي بزرگ به صحبت
بنشيند، مطالعه کند، بحث کند و سپس مقايسه کند. اين فرصت براي من فراهم شد که من آن را در کتاب آن گاه هدايت شدم، در فصل سفر موفقيت آميز آورده ام . براي همين ، هر فرد غير شيعه که کتاب آنگاه هدايت شدم را مطالعه مي کند، به تشيع گرايش مي يابد؛ زيرا در آن ، تمام آن چيزي را که مي خواهد، مي يابد و همان مقايسه اي که من کردم، انجام مي دهد و اعتقاد پيدا مي کند .
پس از اينکه ديگران فهميدند شما به تشيع روي آورده ايد ، با شما چگونه برخورد کردند ؟
واکنش ها منفي و شديد بود ، مرا به بهانه هاي گوناگون متهم ساختند. حتي مرا اسرائيلي ناميدند و گفتند از سوي اسرائيل تأمين شده ام تا ميان مسلمانان تفرقه بيندازم. مرا متهم ساختند که از شيعيان پول مي گيرم . هر کس مرا به چيزي متهم مي کرد. مرا گوشه نشين کردند و روزهاي سختي را در تنهايي و عزلت گذراندم. اين مسئله را براي شهيد باقر صدر بازگو کردم. او مرا آرام ساخت و گفت : شيعيان اوليه که پيرو علي (ع) بودند، چوبه ي دار خود را با خود حمل مي کردند آن ها را مي کشتند، و هر کس در مدح علي (ع) چيزي مي گفت، زبانش را قطع مي کردند، بنابراين، در عمل در برابر اين مسئله صبر پيشه کردم، اما پس از آن، همان طور که در کتاب آنگاه هدايت شدم گفته ام ، خداوند پاداش مرا داد و همراهاني يافتم که شيعه شده، به حق روي آوردند، اين فضلي از جانب خداوند بود.
براي اينکه ديگران را به سوي تشيع هدايت کنيد، تاکنون چه اقداماتي کرده ايد ؟
شهيد محمد باقر صدر به من توصيه کرد که از دخالت در امور سياسي کشور تونس دوري کنم و عليه دولت توطئه نکرده، و به ميدان مخالفت با آن وارد نشوم، و نقش من همانند امام جعفر صادق (ع)، معرفي حقيقت مذهب اهل بيت (ع) باشد. اين توصيه اي بود که از آن پيروي کردم و موفق شدم. من انديشه ي اهل بيت (ع) را از راه سفر و تجارت آن و بعدها به وسيله ي کتاب هايم به مردم معرفي کردم، و با سخنراني هايي که گاهي ايراد مي کردم، مردم مرا شناختند و دانستند که من شيعه شده ام و براي اهل بيت (ع) تبليغ مي کنم.
به نظر شما ، آيا جهان واقعا آماده ي شنيدن معارف تشيع است يا خير؟
بله، مردم تشنه ي شناخت واقعيت ها هستند؛ زيرا انديشه هاي ديگر تناقضات فراوان و گوناگوني دارند. اما در مذهب اهل بيت (ع) ، 12 امام وجود داشته اند که هيچ يک با ديگري اختلاف نداشته ، همگي در يک انديشه و يک فقه با هم توافق دارند. بنابراين براي انسان ساده خواهد بود که اين افکار و انديشه ها را به مردم ارائه دهد تا به آن اعتقاد پيدا کنند .
مبلغان شيعه، به ويژه مبلغان حوزه ي علميه ي قم براي ترويج تشيع چه مي توانند بکنند ؟
علماي شيعه بايد بدون استفاده از روايات مبالغه آميز يا خيالي که با قرآن يا واقعيت زمان رسول اکرم (ص) ارتباطي ندارد، اهل بيت (ع) را معرفي کنند؛ يعني تنها به ابراز فضايل اهل بيت (ع) از جهت قرآن و سنت نبوي اکتفا کنند و دليلي براي گفتن چنين رواياتي وجود ندارد. با مردم، تنها با چيزي که مي فهمند ، صحبت کنيد. متأسفانه برخي خرافاتي را همه جا نقل مي کنند و بدين ترتيب، مسلمانان ديگر را از ايشان و مکتب تشيع گريزان مي سازند.
هم اينک تشتتي ميان مسلمانان، و حتي ميان خود شيعيان وجود دارد. شما چه راهکارهايي پيشنهاد مي کنيد تا جوامع مسلمان و نيز جوامع شيعي به وحدت برسند و آيا چنين وحدتي دست يافتني است يا خير؟
اين همان سخن پيامبر (ص) است که فرموده اند : امت من به 73 گروه مختلف انشعاب مي يابد که همگي در گمراهي اند، مگر يک گروه، حتي ميان تشيع نيز فرقه هاي ضاله اي وجود دارد. تمام شيعيان بر حق نيستند. بنابراين، نمي توان همه ي آنها را در يک نقطه جمع کرد و به وحدت رساند؛ زيرا پيامبر (ص) فرموده اند : امت من متفرق خواهند شد، نه تو مي تواني، نه من و نه هيچ کس ديگر که جلوي آن را بگيرد، مگر اينکه حضرت مهدي (عج) ظهور کند. هنگامي که آن حضرت ظهور مي کند ، مردم را هدايت مي کند و هموست که شيعه و سني و يهود و نصارا و همه دنيا به وي معترف اند. گروهي به او عيسي بن مريم مي گويند ؛ ما او را مهدي منتظر مي خوانيم و ديگران او را عزير مي دانند که پسر خداست . بنابراين، وقتي نجات دهنده بيايد مسلمانان براي کشتن مشرکان و دشمنان خدا با حضرت مهدي متحد مي شوند. اين تنها راهکار است ، و ما و شما اگر بخواهيم در پي اتحاد مسلمانان باشيم، به مسئله اي دور از دسترس پرداخته ايم .
هجمه اي از سوي غرب و جهان کفر عليه مسلمانان ، به ويژه شيعيان صورت گرفته است. هدف آنان از اين هجمه چيست ؟
آنان از ما مي خواهند تسليمشان شويم و اعتراف کنيم که آنان آقا و سروران جهان هستند و ما بردگان آن ها هستيم؛ زيرا ما عقب مانده ايم و از نظر فن آوري و تکنولوژيکي و علمي پيشرفتي نداشته ايم و در پستي و عقب ماندگي به سر مي بريم. آنان مي خواهند بگويند: ما سرور شماييم و شما را راهبري مي کنيم؛ به شما مي آموزيم و شما را متمدن مي کنيم. بنابراين، بايد از ما پيروي کنيد. کشمکش موجود ميان امريکا و ايران براي همين است؛ زيرا تمام کشورها، به استثناي ايران رهبري جهان را به امريکا واگذار کرده اند. به نظر مي رسد، ايران رهبري خود را به آمريکا واگذار نکرده و نمي خواهد اين کار را بکند ، آمريکايي ها هم نقشه مي کشند به ايران حمله کنند، يا به آن ضربه بزنند، و يا دست کم اين کشور را شکست دهند و موانعي بر سر راهش ايجاد کنند. آمريکا خودش مي گويد که همان کاري که با ما در عراق کرد، در ايران اجرا خواهد کرد. ادعا مي کند که مردم ايران مي خواهند نظام عوض شود و اسلام را نمي خواهند؛ يا دست کم اسلام متمدن مي خواهند، و اين اسلام، بنيادگراست. کار تا آنجا پيش رفت که چندي پيش، در آمريکا نماز جمعه اي اقامه شد که امامت آن را يک زن بر عهده داشت و مؤذن آن نيز يک زن بود. شگفت آن که صف اول و دوم هم مختلط بود و ادعا کردند: اسلام متمدن و پيشرفته اين است! آمريکايي ها اسلام را اين گونه مي خواهند. بنابراين، اگر ما رهبري را به آنان واگذار کنيم، کاري با ما ندارند، ولي اگر چنين نکنيم، در برابر ما ساکت نمي نشينند . اين همان برخورد ميان غرب و شرق است .
به نظر شما، آيا حکومت شيعي ايران توانسته در کار ترويج فرهنگ شيعه در جهان موفق باشد ؟
کاملا موفق نبوده است. به طور نسبي در بازگرداندن برخي از مسلمانان به راه درست، موفق بوده است. اين ها کم بوده اند . به نظر من جمهوري اسلامي ايران در راه تبليغ مذهب اهل بيت (ع) در جهان موفق نبوده است . البته موانع بسياري وجود دارد، و من به دليل اين عدم موفقيت، آن را سرزنش نمي کنم؛ زيرا موفقيت در اين راه نيازمند زماني طولاني است و عمر انقلاب را نمي توان با عمر فساد مقايسه کرد. ممکن نيست که انقلاب بتواند چهارده قرن انحراف را در ده يا بيست سال اصلاح کند . زمان زيادي لازم است و اين زمان، الحمدلله آغاز شده است . مهم اين است و ما خدا را شکر مي کنيم که اين انقلاب ساقط نشده و شکست نخورده است . انقلاب با رهبران و مردانش، و برخلاف ميل دشمنان داخلي و خارجي ادامه دارد . اين فضلي از سوي خداست؛ زيرا توطئه هاي بسياري عليه انقلاب شده و من از بسياري از آن ها آگاهم . کار تا آن جا پيش رفت که برخي خائنان در داخل ايران مي خواستند صدام و هواپيماهاي او را وارد کشور کنند تا جماران ( بيت امام ) را بمباران کنند، ولي الحمدلله خداوند از اين انقلاب محافظت کرد. بله، برخي از شعارها هست که در همه ي انقلاب ها نيز داده مي شود و بسيار حماسي و احساسي است، اما کم کم آرامش باز مي گردد و جامعه اسلامي از عواطف و حالت انقلابي اش به خردورزي و حاکميت عقل گرايش پيدا مي کند .
نظر شما درباره ي وضعيت فعلي جمهوري اسلامي ايران چيست و در صورت امکان آن را با ديگر نظامهاي موجود در منطقه مقايسه کنيد .
انقلاب اسلامي هم اکنون به دوران خردورزي رسيده و مي بينيم که مردم سالاري به طور کامل در ايران وجود دارد. رئيس جمهور از ميان مردم انتخاب مي شود و از سوي نظام تحميل نمي شود. اين تجربه اي بود که در انتخاب سيد محمد خاتمي و دکتر محمود احمدي نژاد کاملا مشهود بود. علت اقبال من به انقلاب اسلامي همين است. ما اکنون در کشورهاي عربي شاهد هستيم که يک رئيس جمهور ، بيست يا سي يا چهل سال بر مسند باقي مي ماند، اما در ايران، به هيچ رئيس جمهوري اجازه داده نمي شود بيش از دو دوره به کارش ادامه دهد. اين کار بسيار بزرگي است . در کشورهاي عربي، رئيس جمهور يکه تاز و صاحب اختيار مردم است، اما در ايران اين گونه نيست.
پيامبر (ص) فرمود: اگر ديديد علما در آستان سلاطين هستند، هم عالمان و هم سلاطين را بايد نکوهش کرد. اما اگر ديديد سلاطين در آستان علما هستند، بايد علما و سلاطين را ستود. ما ديديم که پس از انتخابات اخير رياست جمهوري در ايران، سلطان « يعني رئيس جمهور » به سوي آيت الله خامنه اي رفت و دستش را بوسيد. و آيت الله خامنه اي نيز او را در آغوش کشيد . اين تواضع در کشورهاي عربي و اسلامي وجود ندارد و اين امکان پذير نيست جز با لطف خدا و انتشار و گسترش انديشه ي اهل بيت (ع). از اين روست که تمام جهان عليه اين انقلاب توطئه کردند و به مدت 8 سال به دست صدام جنايتکار، جنگي را به آن تحميل کردند ، اما نتوانستند انقلاب اسلامي را سرنگون سازند؛ بلکه اين ايران بود که به پيروزي رسيد و جزاير مجنون را آزاد کرد، و وارد فاو و بصره شد. در اين هنگام، غرب ترسيد ايراني ها عراق را اشغال کنند و يک حکومت شيعي در آن جايگزين شود. به همين دليل ، خودشان به طور مستقيم مداخله کردند و هواپيماي ايران را سرنگون ساختند. سپس ورودي تنگه را اشغال کردند و نفتکش هاي کويت با پرچم آمريکا در خليج فارس تردد کردند و … بنابراين، اين دلواپسي و نگراني موجود به دليل نظام نوپايي است که در آن آزادي و مردم سالاري وجود دارد، و انديشه ي صحيحي در آن نهفته که اگر اجرا شود، در حقيقت اسلام راستين اجرا شده است .
هم اينک ، جهان اسلام دکتر تيجاني را چگونه مي شناسند؟
در جهان اسلام، تيجاني با کتاب ها، افکار و سخنراني هايش که در اقصي نقاط جهان منتشر شده، شناخته شده است. البته برخي از متعصبان هنوز هم معتقدند ، تيجاني شخصيتي خيالي است که وجود خارجي ندارد. برخي از متعصبان نيز تيجاني را تکفير مي کنند و مي خواهند با کشتن وي نزد خدا تقرب جويند! همانند فتاواي وهابيان که مي گويند: شيعيان دشمنان اسلام هستند و براي اسلام از يهود و نصارا خطرناک ترند و کشتن آن ها واجب است. الحمدلله من هم اکنون در اوج توجهات الهي و الطاف اهل بيت (ع) هستم و در سفر به اقصي نقاط جهان، اين انديشه ها و احساسات سرشار از عشق به اهل بيت (ع) را گسترش مي دهم. به لطف خدا، بسياري از کساني که با آنها ديدار مي کنم اين انديشه ها را مي پذيرند. من دلايل زيادي از کتب اهل سنت و شيعه دارم که به آن ها استناد مي کنم و بسياري از کساني که با ايشان گفت و گو مي کنم، قانع مي شوند.
نام شما ميان جوانان ايراني، که با مسائل ديني درگير هستند ، با احترام زيادي برده مي شود و آنان شما را با کتاب آنگاه هدايت شدم مي شناسند. پس از نوشتن اين کتاب و ديگر کتاب ها ، چه برخوردهايي با شما شد ؟
طبيعي است که واکنش شيعيان بسيار مثبت بود. بسياري از ايراني ها و عراقي ها و شيعيان لبنان گفتند : ما تشيع را با کتاب هاي تيجاني شناختيم؛ زيرا آنان تشيع را آن گونه که من شرح دادم نمي شناختند، بلکه آن را از راه تقليد شناخته بودند . حتي به من خبر رسيده که آيت الله سيستاني گفته اند: کتاب هاي تيجاني براي عراقي ها مايه ي رحمت بوده است . اما واکنش ديگر مسلمانان در نوسان بود. برخي از آن ها مرا تکفير مي کردند، اما برخي از ايشان شيعه شدند و به مذهب تشيع گرويدند؛ مانند دکتر عصام العماد. حتي کساني دست به تأليف زدند و در اثرشان از من نام بردند؛ زيرا تحت تأثير من شيعه شده بودند؛ مانند شيخ هشام آل بويه. در تايلند دو هزار نفر از شيعيان از من استقبال کردند و برايم قرباني کشتند.
منبع: ماهنامه ي اخبار شيعيان شماره اول /س