دكتر سيد جلال الدين محدّث اُُرمَوى
دكتر سيد جلال الدين محدّث اُُرمَوى
نام و نسب
دكتر سيد جلال الدين حسينى ارموى , مشهور به محدّث و محدّث اُرمَوى, فرزند سيدقاسم , فرزند سيد عبداللّه است كه متأسفانه در منابع موجود , به نَسَبنامه سيادت او اشاره اى نشده است. او در رمضان1323ق, برابر با دوم قوس(آذر) 1283ش, در شهر سرسبز اروميه , ديده به جهان گشود.
تحصيلات
محدّث, فراگيرى علم و دانش را از دوران كودكى شروع كرد و پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و فراگرفتن ادبيات فارسى به تكميل معلومات خود پرداخت. او ادبيات عربى (صرف, نحو, معانى, بيان و عَروض) و علوم اسلامى (فقه, اصول, منطق, فلسفه, حديث و رجال) را سالهاى سال در محضر اساتيد دانشور اروميه, همچون شيخ على خاكمردانى خويى و ديگران فراگرفت. از آن پس, براى بهره گيرى از حوزه علوم اسلامى مشهد مقدس به آن جا مسافرت نمود.
محدّث, مدت چهار سال از حوزه پر فيض مشهد بهره برد , تا اينكه پس از واقعه كشف حجاب و قتل عام مسجد گوهرشاد , به تهران مهاجرت نمود و در نظر داشت كه براى ادامه تحصيل , راهى نجف اشرف شود; ولى روزگار در اين تصميم با وى همراهى نكرد.
اساتيد
از استادان دوران تحصيل محدّث ارموى , اطّلاع چندانى در دست نيست و فقط نام چند تن از اساتيد وى در شرح حال او ذكر شده است كه عبارت اند از :
1ـ شيخ على خاكمردانى خويى او در سال 1292ق, در قريه خاكمردان از بخش وَلْديان از توابع شهر خوى , چشم به جهان گشود و بدين مناسبت , به شيخ على خاكمردانى مشهور شده است. گاه نيز از او با عنوان شيخ على وَلْديانى ياد كرده اند. تحصيلات وى در خوى و نجف اشرف صورت گرفته و در نجف , نزد ملاّمحمدكاظم خراسانى , صاحب «كفاية الأصول» و ملاهادى تهرانى , صاحب «محجّة العلماء» , تحصيل علم نموده است.
خاكمردانى , پس از تحصيل در نجف , مسافرتهايى به اروميه , شبستر , تهران , خراسان , تبريز و ساوِجبلاغ (مهاباد) نمود و عاقبت در شهر اروميه ساكن گرديد. او در بندر شرفخانه در سال 1350ق, زندگى را بدرود گفت.
خاكمردانى در انواع علوم (ادبيات فارسى و عرب , فقه , اصول , تاريخ , كلام و…) تبحّر داشته و در هركدام از رشته هاى فوق, آثارى از خود به جاى نهاده است. او همچنين شاعر زبردستى بوده و به سه زبان عربى, فارسى و تركى, شعر مى سروده و تخلّص وى در اشعارش (مُلتجى) بوده است. اشعار بليغى هم اكنون از وى در دست است.1
محدّث ارموى, ساليان چندى در اروميه از محضر ملاعلى خاكمردانى تحصيل علوم نموده است. خاكمردانى به درخواست محدّث, شرحى بر دعاى ندبه به نام «وسيلة القربة فى شرح دعاء الندبة» نگاشته است. محدّث در شرح خود بر دعاى ندبه كه آن را «كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة» نام نهاده , از شرح خاكمردانى استفاده بسيار نموده است.
علاوه بر آن, محدّث در مقدمه شرح دعاى ندبه خود, شرح حال مفصّلى از اين استاد خويش درج نموده كه متأسفانه تاكنون, منتشر نشده است.
2ـ سيد محمدحسين ارموى عربْ باغى: ارموى از جانب وى به «محدّث», ملقّب گرديد.
آثار
آثار علمى محدّث ارموى , دو بخش است: اوّل, آثارى كه خود او تأليف يا ترجمه كرده است. دوم, آثارى كه به تحقيق و تصحيح و حواشى او انجام يافته است.
الف) تأليفات و ترجمه ها:
1. عشق و محبّت.
2. ايمان و رجعت (4ج). اين كتاب را در رد كتاب «اسلام و رجعت» نوشته است.
3. كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة.
4. ذيل ميزان الملل على بخش ميرزا قاجار.
5. فيض الاله فى ترجمة القاضى نوراللّه. اين كتاب در مقدمه «الصوارم المهرقة» در 123 صفحه به چاپ رسيده است.
ب) آثارى كه با تحقيق و تصحيح و حواشى و مقدمه محدّث ارموى به چاپ رسيده است:
1. آثار الوزراء, تأليف سيف الدين حاجى بن نظام عقيلى. اين كتاب در سال 1337ش, از سوى انتشارات دانشگاه تهران در 434 صفحه به چاپ رسيده است.
2. ترجمه التنبيهات العلية على وظائف الصلوة القلبية (معروف به «أسرار الصلوة»). متن رساله از شهيد ثانى و ترجمه آن از محمدصالح بن محمدصادق واعظ از دانشمندان عصر صفوى است. اين ترجمه در سال 1327ق, در 164صفحه به چاپ رسيده است.
3. فهرست أسماء الرجال المذكورة أحوالهم فى كتاب «التدوين» للرافعى. چون كتاب «التدوين» رافعى در زمان مرحوم محدّث چاپ نشده بود, لذا وى اين فهرست را از روى نسخه خطّى كتابخانه اسكندريه تهيه كرد و در سال 1334ش, در 119 صفحه منتشر نمود.
4. الايضاح , نوشته فضل بن شادان نيشابورى. اين كتاب, اوّلين بار توسط انتشارات دانشگاه تهران در سال 1351ش, در 728 صفحه به چاپ رسيده است.
5. التفضيل , تأليف محمد بن على بن عثمان كراجكى (م449ق). كتاب ياد شده در سال 1329ق, به وسيله دارالكتب الاسلاميه در 44 صفحه همراه كتاب «التعريف بوجوب حق الوالدين» به چاپ رسيده است.
6. الرسالة العلية فى الأحاديث النبوية, تأليف كمال الدين حسين كاشفى سبزوارى. اين كتاب در سال 1344ق, از سوى بنگاه ترجمه و نشر كتاب در 528 صفحه منتشر شده است.
7. الصوارم المهرقة, تأليف قاضى نوراللّه شوشترى. اين كتاب در سال1327ش, در 340 صفحه به چاپ رسيده است.
8. الأصول الأصيلة, تأليف ملاّمحسن فيض كاشانى. كتاب ياد شده در سال 1349ش, در 208 صفحه به چاپ رسيده است.
9. الفهرست, تأليف منتجب الدين على بن بابويه رازى. تصحيح اين كتاب, پايان نامه دكتراى محدّث بوده و در سال 1366ش, از سوى كتابخانه آية اللّه مرعشى در 586 صفحه منتشر شده است.
10. الفصول الفخرية فى أصول البرية, تأليف جمال الدين احمد بن عنبه. اين كتاب در سال 1346ش, در 348 صفحه به چاپ رسيده است.
11. الغارات, تأليف ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى. اين كتاب در سال 1354ش, در دو جلد در 1200 صفحه به چاپ رسيده است.
12. المحاسن, تأليف ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى. كتاب ياد شده در سال 1330ش, در دو جلد در 712 صفحه به چاپ رسيده است.
13. تفسير شريف لاهيجى, تأليف بهاءالدين محمد شريف لاهيجى. اين كتاب در سال 1086ق, نوشته شده كه جلد اوّل و دوم آن به تصحيح محدّث ارموى در سال 1340ش, در 1900 صفحه به چاپ رسيده و جلد سوم و چهارم آن به تصحيح دكتر محمد ابراهيم آيتى منتشر شده است.
14. تفسير گازُر (موسوم به «جلاء الأذهان وجلاء الأحزان»), تأليف ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى. اين كتاب در يازده جلد در سالهاى 1337 تا 1341 شمسى منتشر شده است.
15. شرح غرر الحكم و دُررالكَلِم. متن اين كتاب از عبدالواحد بن محمد تميمى آمِدى و شرح آن از جمال الدين محمد خوانسارى است كه به تصحيح محدّث ارموى در سال 1342ش, در 4000 صفحه منتشر شده است.
16. نقض, نوشته عبدالجليل رازى قزوينى. محدّث, اين كتاب را در چهار مرحله تحقيق و منتشر نموده است. در مرحله اوّل, اصل كتاب كه فارسى است به سال 1331شمسى منتشر شد. در مرحله دوم, به سال 1335ش, مقدّمه «نقض» در 160 صفحه به چاپ رسيد در مرحله سوم, فهرست «نقض» و مقدّمه آن با عنوان «كليد نقض (فهرست بعض مثالب النواصب)» به سال 1336 در 206 صفحه منتشر گرديد. در مرحله چهارم, محدّث, تعليقاتى را كه در طول 27 سال بعد از چاپ اصل كتابْ جمع آورى نموده بود, در دو جلد به سال 1358ش, در 200صفحه (تقريباً) منتشر ساخت.
17. حكمت اسلام, تأليف محمد صالح بن محمد باقر قزوينى. اين كتاب در سال 1354ش, در 200 صفحه توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب, منتشر شده است.
18. ديوان قوامى رازى, از شعراى نيمه اول سده ششم هجرى. اين ديوان در سال 1334ش, در 285 صفحه منتشر شده است.
19و20. رجال ابن داوود, تأليف تقى الدين حسن بن على بن داوود حلّى و رجال البرقى, تأليف ابو جعفر احمد بن محمد بَرقى. كتاب اوّل در 570 صفحه به همراه كتاب دوم در يكصد صفحه, در يك مجلّد به سال 1342شمسى منتشر شده است.
21. زاد السالك, تأليف ملامحسن فيض كاشانى. كتاب ياد شده در سال 1331ش, در قطع جيبى در 145 صفحه با عنوان «رهتوشه سالكان» منتشر شده است.
22و23. سه رساله در رجال به نامهاى: توضيح الاشتباه و الاشكال, تأليف محمدعلى ساروى, رسالة فى معرفة الصحابة, تأليف محمد بن حسن حرّ عاملى, رجال قائن, تأليف محمدباقر آيتى بيرجندى. اين رسالات زير نظر محدّث ارموى به وسيله سيدكاظم موسوى تصحيح و در سال 1345ش, در 360 صفحه منتشر شده است.
24. شرح المأة كلمة لأميرالمؤمنين على بن أبى طالب(ع), تأليف ابن ميثم بحرانى كه در سال 1349ش, در 411 صفحه منتشر شده است.
25. شرح فارسى «شهاب الأخبار». متن از قاضى قُضاعى است و شرح آن توسط يكى از دانشمندان شيعى سده هفتم هجرى نوشته شده كه در سال 1342ش, در 404صفحه به زيور طبع, آراسته شده است.
26و27. شرح فارسى «مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقه» (متن منسوب به امام صادق ـ ع ـ) است و شرح آن از عبدالرزاق گيلانى است كه به ضميمه «رساله نيّت» آقاجمال خوانسارى در سال 1344ش, در 648 صفحه به چاپ رسيده است.
28ـ33. شش رساله فارسى از رسائل ملامحمد طاهر قمى. شامل رسائل: معالجة النفس, مباحث النفس (در بيان اصلاح نفس), ترجمه «تنبيه الراقدين» (در بيان چگونگى مرگ و انتقال به سراى باقى), رساله در بيان زكات و اقسام آن, ترجمه نماز و آداب به جاى آوردن آن, و تحفه عباسى است كه در سال 1339ش, در 342 صفحه منتشر شده است.
34. فردوس (در تاريخ شوشتر و برخى از مشاهير آن), تأليف علاء الملك مرعشى شوشترى. اين كتاب در سال 1352ش, در 315 صفحه منتشر شده است.
35. نجاتيّه (در ذكر احكام غيبت و تعريف توبه نصوح و شرايط و آداب آن). اين كتاب, تأليف شيخ ابومحمد بسطامى است و در سال 1334ش, در 154 صفحه منتشر شده است.
36. نسائم الأسحار من لطائف الأخبار, از ناصر الدين منشى كرمانى. اين كتاب در سال 1338ش, در 260صفحه به چاپ رسيده است.
37. ميزان الملل, تأليف على بخش ميرزا قاجار.
38. ديوان ميرزا ابوالفضل تهرانى.
39. ديوان سيدفضل اللّه راوندى كاشانى.
40. مفتاح التحقيق, از شيخ على معزّى دزفولى.
41. نقاوة الاصابة, تأليف حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى.
42. شرح صد كلمه اميرالمؤمنين(علیه السّلام) , تأليف عبدالوهاب.
43. مطلوب كل طالب من كلام أميرالمؤمنين على بن أبى طالب(علیه السّلام) , تأليف رشيدالدين وطواط.
44. الأربعين من الأربعين عن الأربعين, از شيخ منتجب الدين رازى.
آثار اُرموى در علوم حديث
محدّث به ائمه(علیهم السّلام) عشق مى ورزيد و به همين جهت, تمام تلاش و توان خود را در احياى متون حديثى شيعه و كتابهاى رجال, صرف نمود. آثار تحقيقى و تصحيحى محدّث در اين زمينه عبارت اند از:
1. كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة كه شرح مفصّل دعاى ندبه است. مؤلف از دو شرح ديگر اين دعا از جمله شرح استادش ملاعلى خاكمردانى, در تأليف آن استفاده نموده و در اين كتاب, دو سند و طريق معتبر براى دعاى ندبه ذكر و صحّت آنها را اثبات نموده است. سوگمندانه اين شرح تاكنون به زيور طبع آراسته نشده و محقّقان از آن, محروم اند.
2. المحاسن, تأليف ابوجعفر احمد بَرْقى.
3. الرسالة العلية فى الأحاديث النبوية, نوشته ملاحسين واعظ كاشفى.
4. شرح غررالحكم و دررالكلم, از آقا جمال خوانسارى.
5. شرح المأة كلمة, به قلم ابن ميثم بحرانى.
6. شرح فارسى «شهاب الأخبار».
7. شرح فارسى «مصباح الشريعة».
8. شرح صد كلمه اميرالمؤمنين(علیه السّلام) , از عبدالوهاب.
9. مطلوب كل طالب من كلام على بن أبى طالب(علیه السّلام) , تأليف رشيدالدين وطواط.
10. أربعون حديثاً, نوشته منتجب الدين رازى.
11. فهرست منتجب الدين.
12. رجال أبى داوود.
13. رجال البرقى.
14. توضيح الاشتباه والاشكال, از سارَوى.
15. رسالة فى معرفة الصحابة, تأليف شيخ حرّ عاملى.
محدّث ارموى در نگاه ديگران
استاد جلال الدين همايى در وصف محدّث ارموى چنين مى نويسد:
حضرت فاضل محقّق مقدام و عالم مدقّق عالى مقام, جناب مستطاب, سيد المؤلفين, آقا ميرجلال الدين محدّث ارموى ـ أدام اللّه أيّام افاضاته العالية ـ كه الحق اُرومه فضل و جرثومه ادب است…2
و در جاى ديگر مى نويسد:
چند سال قبل, روزى كه شَرَف ديدار و صحبت فيضْ بارِ حضرت فاضلِ محقّق بزرگوار و سيدجليل عالى مقدار, جناب مستطاب, عمدة الفضلاء والمؤلفين, آقاى مير جلال الدين محدّث حسينى ارموى ـ أحسن اللّه توفيقه و تشديده و أجزل من كلّ عارفة مزيده و تأييده ـ دست داد… نظر به مراتب جدّ و جهد و نيروى مجاهدت و خلوص عقيدت و صدق عزيمت و نفوذ صريمت كه در حضرت معظم له سراغ داشتم و بروز شواهد و امارات كه مبشّر توفيق ايشان بود,…3
استاد همايى (متخلّص به «سنا») همچنين در قطعاتى كه به مناسبت انتشار كتابهاى تحقيقى محدّث ارموى سروده, به كرّات وى را ستوده است. وى در مادّه تاريخ پايان چاپ «شرح غررالحكم» آقا جمال خوانسارى مى گويد:
غرر آمِدى كه در آفاق
همچو خورشيد مشتهر باشد
شرح او از جمال خوانسارى است
كه به علم و ادب, سَمَر باشد
طبع از همّت محدّث گشت
كه ورا فضل بى شمَر باشد
بر وى الحق درود بايد گفت
كِشْ چنين دست پرهنر باشد
گر به كارى چنين موفّق گشت
مدد لطف دادگر باشد
اين چنين ره, كسى رود كاو را
جهد و توفيق, راهبر باشد
شد جلال و جمال با هم يار
كِش چنين جاودان اثر باشد
و در مادّه تاريخ طبع «تفسير گازُر» با تصحيح محدّث ارموى چنين سروده:
محدّث را بود الحق در اين كار
ميان همسران, حقّ تفاخر
هزارش آفرين, للّه دَرُّه
كه آورد از خزينه اين چنين دُر
مدد بى شبهه از توفيق حق داشت
فمن لم يُغنِهِ الحق مَسَّهُ الضُّر
آية اللّه العظمى حاج سيد هادى ميلانى نيز در مدح وى مى نويسد:
جناب مستطاب, فاضل محقّق و علاّمه متتبّع, آقاى مير جلال الدين ارموى محدّث ـ دامت أيّامه ـ از مفاخر عالم تشيع و ذخائر اين عصر مى باشند كه همواره آثار گرانبها, نتيجه تتبّع سالهاى متمادى را در دسترس قرار مى دهند و در تصحيح و تعليق و نشر كتب ذى قيمت و بسيار سودمند, سعى بليغْ مبذول مى دارند.4
كتابشناس خبير, علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى نيز در تقريظى كه بر «تفسير گازر» (تصحيح استاد محدّث ارموى) نگاشته, وى را چنين ستوده است:
استاد علامه بحاثه, آقاى سيد جلال الدين محدّث ارموى ـ زيد افضاله ـ كه جداً در اتعاب نفس خود از جهت ترتيب مقدمه جميله و تصحيح مضامين متن و تعليقات مفيده بر آن, خوددارى ننموده,…
استاد دانشمند و كتابشناس فرزانه, سيداحمد حسينى در «تراجم الرجال» در بيان خصوصيات علمى و مذهبى محدّث ارموى چنين مى نويسد:
كان شديد الولاء لأهل البيت ـ عليهم السلام ـ يرى أن الحق لايوجد الاّ فى الأحاديث المأثورة عنهم ولايمكن تطبيق الاسلام الصحيح الاّ باتباعهم والأخذ عنهم, ولذا كان شديد الذبّ عن مذهبهم, حاد اللسان مع من يجادله فى ذلك.
كانت له همّة عالية و نشاط لايعرف التعب والكلل فى التحقيق و تصحيح الكتب و طبعها, مع نفس طويل جداً فى تعاليقه بحيث أصبح أكثر منها أكبر و أضخم من الأصل.5
محقّق ارجمند, ميرهاشم محدّث كه بحق, خلفى صالح و وارثى لايق (در طريق كسب كمالات) براى محدّث ارموى است, در بيان خصوصيات اجتماعى, علمى, مذهبى و خانوادگى پدرش چنين مى گويد:
بارزترين خصوصيت پدرم, عشق و علاقه قلبى و شديدش به دين اسلام و مذهب تشيّع بود. روزى نبود كه ايشان مطلبى از تاريخ اسلام برايمان نگويد و هيچ وعده غذايى در خانه ما خورده نمى شد, مگر اينكه ايشان از ائمه اطهار(علیهم السّلام) ذكرى مى كرد. در فاصله عاشورا تا اربعين هر سال, يعنى در همه اين چهل روز, زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام مى خواند. به دعاى ندبه, عشق عجيبى داشت و اين عشق را در كتابى كه تحت نام «كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة» نوشته, نمايان كرده است. افسوس كه ثمره شصت سال عشق او, هنوز به صورت دستنوشته است و شرايط چاپ آن فراهم نشده است.
بسيار روشن و منطقى بود. هيچ گاه اسلام را از دريچه تحجّر و تنگ نظرى و خشونت به ما نياموخت; بلكه سعه صدر و گذشت و بزرگوارى را سرلوحه كارهاى خود داشت.
استاد, به ائمه اطهار(علیهم السّلام) ارادتى خاص داشت, به طورى كه در تمام نوشته هايش اين ارادتْ هويداست. از ايشان, نصيحت نامه اى خطاب به فرزندانش در دو صفحه باقى مانده كه ما در شرايط سخت زندگى و هنگامى كه تمام درها را به روى خود بسته ببينيم, به آخرين حجّت خدا, حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ پناه ببريم.
اهل تظاهر نبود و تا آخر عمر نخواست كه خود را به رخ ديگران بكشد. در رفتار اجتماعى بسيار متواضع و فروتن بود. دوستان كمى داشت; امّا نسبت به آنان وفادار بود و اداى حق دوستى را به هركدام, در موارد مختلف آثارش نمايانده است. اين افراد عبارت اند از مرحومان: سيدنصراللّه تقوى, سيدجمال الدين اخوى, علامه محمد قزوينى, استاد عبدالحميد بديع الزمانى كردستانى و سيدهادى سينا.6
خدمات اجتماعى
محدّث ارموى, براى رشد و بالندگى فرهنگى جامعه خود, تمام توان و نهايت تلاش خود را به كار برد. او حاصل تلاشهاى طاقت فرساى علمى و تحقيقى خود را در اختيار جامعه علمى قرار مى داد كه الحق بايد اذعان نمود در اين راه, موفّق بوده است.
محدّث, علاوه بر نوشته هاى علمى, خدمات اجتماعى فراوانى نيز انجام داده كه در ذيل, به برخى از آنها, اشاره مى شود:7
محدّث در شانزدهم مهر سال 1318ش, در تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و عازم تبريز گرديد و در دبيرستان نظام تبريز به تدريس پرداخت; لكن با ورود روسها به آذربايجان در سال 1320ش, به تهران مراجعت نمود و به تدريس ادبيات فارسى و عربى در دبيرستان هاى پايتخت مشغول شد و همزمان, مديريت قسمت كتابهاى خطّى كتابخانه ملّى را برعهده داشت و سپس به دانشگاه منتقل شد و در يازدهم آبان 1335ش, با پايه دهم دبيرى به سِمت دبيرى دانشكده معقول و منقول, منصوب شد.
در سال 1342ش, مرحوم محدّث از رساله دكترى خود كه تحقيق و تصحيح (فهرست منتجب الدين) بود, دفاع كرد و به اخذ درجه دكترا در رشته ادبيات عرب, نائل شد. محدّث, پس از سى سال تدريس (هفده سال در آموزش و پرورش و سيزده سال در دانشكده ادبيات و دانشكده منقول و معقول دانشگاه تهران) در سال 1348ش, به افتخار بازنشستگى رسيد.
گراميداشت محدّث ارموى
محدّث ارموى, در پنجم آبان ماه سال 1358ش, بر اثر سكته قلبى جهان را بدرود گفت و در حرم حضرت عبدالعظيم حسنى(علیه السّلام) در جوار مرقد مفسّر نامى شيعه, ابوالفتوح رازى, آرام يافت.
بعد از بيست سال از درگذشت محدّث, همايشى براى گراميداشت خدمات ارزنده وى, به همّت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربايجان غربى و با همكارى انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در 27 و 28 مرداد 1378 در اروميه برگزار گرديد و جامعه علمى ايران با گوشه اى از فعاليت ها و تلاشهاى طاقت فرساى او آشنا شد. روحش شاد و يادش گرامى باد!
منابع شرح حال محدّث ارموى
الف) كتابها:
يادنامه محدّث ارموى (به مناسبت همايش بزرگداشت زنده ياد دكتر سيد جلال الدين محدّث ارموى), 27 ـ 28 مرداد 1378, اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربايجان غربى, اروميه, 58ص.
خلاصه مقالات همايش محدّث ارموى, 27 ـ 28 مرداد 1378, اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربايجان غربى, اروميه, 86ص.8
تراجم الرجال, سيد احمد حسينى, كتابخانه آية اللّه مرعشى, قم, 1414ق, ج1, ص128ـ 129.
مفاخر آذربايجان, عقيقى بخشايشى, نشر آذربايجان, تبريز, 1374ش, ج1, ص377ـ 378.
نقباء البشر, شيخ آقا بزرگ تهرانى, دارالمرتضى, مشهد, 1404ق, ج1, ص306.
ب) مقالات:
چهار نامه از عباس اقبال به جلال محدّث, به اهتمام ميرهاشم محدّث, كلك, سال اوّل (1369), ش 11ـ12, ص327ـ331.
به ياد مير جلال الدين محدّث ارموى, كيهان فرهنگى, سال دوم (1364), ش8, ص36ـ37.
جلال الدين محدّث ارموى, كلك, ش21 (آذر 1370), ص191ـ192.
سيدجلال الدين محدّث ارموى, آينده, سال پنجم (1358), ص949ـ953.
اطّلاعات تكميلى درباره جلال الدين محدّث, على محدّث, آينده, سال ششم (1359), ص307ـ 309.
ج) خلاصه مقالات:
فهرست زير, عناوين مقالاتى است كه خلاصه آنها در «خلاصه مقالات همايش محدّث ارموى» منتشر شده; امّا اصل آنها در اداره كل ارشاد اسلامى آذربايجان غربى (دبيرخانه همايش), محفوظ و آماده نشر است.
1. نگرشى بر اهمّيت تصحيح نسخ خطّى و آثار دكتر محدّث ارموى, دكتر سعيد قره آغاجلو
2. دو كتاب گرانقدر از تصحيحات استاد دكتر جلال الدين محدّث ارموى, دكتر سيد جعفر حميدى
3. محدّث خودستيز و صبح خيز, دكتر سجادى
4. استاد محدّث ارموى در آينه تعليقات «نقض», دكتر ماندنى مواساتيان
5. يادى از استاد محدّث ارموى, پروين باقرى اهرنجانى
6. از حسام الدين چلبى تا جلال الدين ارموى, ابوالفضل على محمدى
7. شناخت و معرّفى يكى از مفاخر علمى اروميه, مهدى علايى حسينى
8. محدّث ارموى و تفسير شريف لاهيجى, رضا شكرانى
9. نقش محدّث در دفاع از حقّانيت مذهب تشيّع, دكتر طاهره خوشحال دستجردى
10. اروميه, جايگاه علما و فضلاى بزرگ, دكتر بديع اللّه دبيرى نژاد
11. محدّث و عشق به ولايت, دكتر رحيمِ نژاد سليم
12. يادى از حضرت استاد محدّث ارموى, امير هوشنگ دانايى
13. در توصيف محدّث (شعر), هما قدرتى
14. النقض و اسلوب نقد, دكتر محمدمهدى ناصح
15. تأثير نگرش هاى علمى استاد محدّث, دكتر فريدون تقى زاده
16. شناخت و معرّفى مفاخر علمى و فرهنگى, خليل حقيقت گر
17. شناخت ابعاد مختلف زندگى فرهنگى و آموزشى محدّث, پروين ناهيدى
18. گذرى بر «مصباح الشريعة», الهام سادات واعظى
19. شناخت ابعاد مختلف زندگى محدّث, محمود محمدى بندرى
20. تحليلى بر آثار محدّث ارموى, حسين عظيم زاده
21. ارزش و اهمّيت كار محدّث, حسينعلى بيهقى
22. شيوه استاد محدّث در مقدمه نويسى و تصحيح و تعليق متون, رحمان مشتاق مهر
23. مطالبى راجع به محدّث, مهدى آغاسى
24. محدّث, پاسدار فرهنگ شيعه, دكتر ابوالقاسم رادفر
25. معرّفى و نقد كتاب «نسائم الأسحار», مصطفى مجرّد
26. مرد اگر هست, بجز عالم ربّانى نيست, دكتر محمد دامادى
27. شرح حال شيخ على ولديانى, استادِ محدّث, على صدرايى خويى
28. ديدگاه هاى انتقادى استاد محدّث, دكتر ناصر عليزاده
29. محدّث, مصححى پُركار و پُردان, دكتر فاطمه مدرسى
30. حديث عشق على را محدّثى داند, دكتر امير محمود انوار
31. سيرى در حواشى «الايضاح», دكتر جليل تجليل
32. مستدركاتى بر تصحيحات قياسى محدّث ارموى در چاپ ديوان قوامى رازى, دكتر احمد سميعى گيلانى
33. تحقيقى در زبان كتاب «نقض», دكتر على اشرف صادقى
34. استاد محدّث در پژوهشگاه تحقيق و حفظ امانت, دكتر عباس كى منش
پي نوشت :
* محقّق حوزه علميه قم.
1. براى اطلاع بيشتر از شرح حال خاكمردانى به منابع زير رجوع شود:
سيماى خوى, على صدرايى خويى, ص187ـ 188; علماى معاصرين, ملاعلى خيابانى, ص149ـ159; ذخائر الأسفار ملاعلى خيابانى كه در ميراث اسلامى ايران, دفتر سوم و چهارم (1375ش) به چاپ رسيده است; تذكرة الفضلاء, شيخ جابر فاضلى (مخطوط); بزرگان و سخن سرايان آذربايجان غربى, ص222; تاريخ خوى, مهدى آغاسى, ص525 ـ527; سخنواران آذربايجان, عزيز دولت آبادى, ج2, ص876; تذكره شعراى آذربايجان, محمد ديهيم, ج4, ص102; گنجينه دانشمندان, شريف رازى, ج5, ص68ـ71; نقباء البشر, آقابزرگ تهرانى, ج4, ص1490; ريحانة الأدب, مدرّس تبريزى, ج1, ص434; مقدمه كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة, سيد جلال الدين محدّث ارموى (مخطوط).
2 . تقريظ استاد جلال الدين همايى بر شرح غرر الحكم و دررالكلم.
3 . از تقريظ استاد همايى بر تفسير گازُر.
4 . از تقريظ آية اللّه العظمى ميلانى بر تفسير گازر.
5 . تراجم الرجال, سيد احمد حسينى, ج1, ص129.
6 . خلاصه مقالات همايش محدّث ارموى, ص25.
7 . در تنظيم اين بخش, از چكيده مقاله خانم پروين ناهيدى در «خلاصه مقالات همايش محدّث ارموى» (ص75ـ77) استفاده شده است.
8 . عناوين آن بخش از مقالات اين كتاب كه به محدّث اُرموى مربوط بوده اند, پس از اين, ياد مى شود.
منبع:www.hadith.net
/س