طلسمات

خانه » همه » مذهبی » صحيفه اميرمؤمنان (علیه السّلام) (2)

صحيفه اميرمؤمنان (علیه السّلام) (2)

صحيفه اميرمؤمنان (علیه السّلام) (2)

روايات منقول از صحيفه در آن حدّى كه در چهار صحيح و در مسند احمد بن حنبل نقل شده است، بر احكام مختلف و متعدّدى مشتمل است كه بعضى از آنها به طور مشروح و بعضى ديگر به طور اجمال ذكر شده است. به سبب اهميت صحيفه، فقه الحديث آن را به طور خلاصه (و نه به معناى اصطلاحى و استدلالى آن) در اينجا مى آوريم. اين احكام، در پنج موضوع زير خلاصه مى شوند:

6e3ea5d2 922a 4cee 9816 8a3e0c5b49a5 - صحيفه اميرمؤمنان (علیه السّلام) (2)
0002559 - صحيفه اميرمؤمنان (علیه السّلام) (2)
صحيفه اميرمؤمنان (علیه السّلام) (2)

نويسنده:محمدصادق نجمى

قديمی ترين سند حديثى موجود در ميان مسلمانان*
فقه صحيفه

روايات منقول از صحيفه در آن حدّى كه در چهار صحيح و در مسند احمد بن حنبل نقل شده است، بر احكام مختلف و متعدّدى مشتمل است كه بعضى از آنها به طور مشروح و بعضى ديگر به طور اجمال ذكر شده است. به سبب اهميت صحيفه، فقه الحديث آن را به طور خلاصه (و نه به معناى اصطلاحى و استدلالى آن) در اينجا مى آوريم. اين احكام، در پنج موضوع زير خلاصه مى شوند:
1ـ حرم بودن مدينه و حدود آن،
2ـ ذمّه و امان دادن مسلمان به كافر،
3ـ برابرى خون مسلمانان،
4ـ عدم جواز قتل مسلمان در مقابل كافر،
5ـ تعدادى از گناهان كبيره.*

1ـ احكام حرم مدينه و حدود آن

در بيشتر روايات اين صحيفه، مدينة الرسول به عنوان حرم معرفى و حريم و حدود چهارگانه آن بيان گرديده است كه از شمال به جبل «ثور» و از جنوب به كوه «عير» و از دوسمت شرق و غرب به دو «حرّه» شرقى و غربى محدود مى شود. «المدينة حرم مابين عير الى ثور»5 «وإنّى أحرم المدينة حرام مابين حرّتيها»6.
سپس مفهوم حرم بودن مدينه و احكامى كه بر آن مترتّب است، در ضمن روايات مختلف صحيفه بيان شده؛ بدين توضيح:
فمن أحدث فيها حدثا أو آوى محدثا فعليه لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.7
هركس در مدينه جنايتى مرتكب شود يا مرتكب جنايتى را پناه دهد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم بر او باد!
در لسان احاديث، «محدث» ـ به ضم ميم و سكون حاء ـ به كسى گفته مى شود كه يكى از گناهان بزرگ (مانند قتل و زنا) را مرتكب شود كه در اصطلاح روز به چنين افرادى، جنايتكار مى گويند و همچنين «إحداث ـ حدث»، ارتكاب چنين گناهان است. منظور از «ايواء» نيز پناه دادن و يارى كردن چنين كسى و ممانعت و جلوگيرى كردن از طرف دعواى اوست كه نتواند حق خويش را استيفا كند (يا مجرم را براى اجراى حدّ الهى تسليم حاكم شرع نمايد). در اينجاست كه پناه دهنده اين شخص، سزاوار و مستحقّ لعن است؛ زيرا او با عمل خود، فرد مفسد را يارى داده و راه افساد بيشتر را در جامعه باز نموده است.
درباره «صرف» و «عدل»، ابن حجر معانى متعددى نقل نموده است؛ از جمله مى گويد صرف به معناى فريضه و عدل به معناى نافله است.8 يعنى فرائض و نوافل كسى كه در حرم مدينه مرتكب جنايت شود و يا جنايتكارى را پناه بدهد، در روز قيامت و در ميزان رضاى پروردگار، مورد قبول واقع نخواهدشد؛ گرچه از نظر سقوط تكليف مجزى باشد.
لايختلى خلاها؛ ولاينفر صيدها؛ ولاتلتقط لقطتها إلّا لمن أشاربها؛ ولاتقطع شجرها إلّا أن يعلف رجل بعيره؛
ولايحمل فيها السّلاح.9
نبايد نباتات مدينه چيده شود و يا صيدش رم داده شود و نبايد لقطه اين شهر مورد تعرض واقع شود و يا كسى به عنوان تصرف آن را بردارد، مگر به قصد ارشاد و معرفى و رساندن به مالك آن؛ و نبايد اشجارش قطع شود، مگر براى كسى كه شتر و چهارپايش را تعليف مى كند؛ و نبايد در اين شهر سلاح حمل شود.
اين احكام ششگانه كه در روايات صحيفه براى حرم مدينه بيان شده است، مضمون احاديث ديگرى است كه از طريق شيعه و اهل سنّت نقل گرديده و براى حرم مكه نيز بيان شده است و فقهاى اسلام درباره اين احكام در حرم مدينه (از لحاظ وجوب و استحباب) نظرات مختلفى دارند. بنابر فتواى فقهاى شيعه، مراعات اين احكام، اگرچه در مكّه واجب و ارتكاب آنها موجب كفّاره و مجازات است، در حرم مدينه (بجز ارتكاب گناه و پناه دادن به مرتكب آن)، جنبه استحباب دارد و كفّاره و مجازاتى بر مرتكب آنها در اين شهر متوجه نيست.

جبل «ثور» كجاست؟

محمدفؤاد عبدالباقى در پاورقى صحيح مسلم10 درباره دو رشته كوه «ثور» و «عير» بحث مفصلى آورده است؛ زيرا بعضى از شارحان حديث، در وجود كوهى به نام «ثور» در مدينه ترديد كرده يا آن را نفى و به مكه منحصر نموده اند و ذكر آن را در متن روايات صحيفه (به عنوان حدود حرم مدينه) يك نوع ضعف و بى اصالتى در متن اين روايات تلقّى كرده اند.
محمدفؤاد، آنگاه با دلائل متعدد از گفتار مورّخان و مدينه شناسان ثابت مى كند همانگونه كه «ثور» نام يكى از كوههاى اطراف مكّه است، در اطراف مدينه نيز كوهى دايره اى شكل بدين نام وجود دارد كه در شمال مدينه و در پشت كوه «احد» قرار گرفته است. سپس اعتراف عده اى از نويسندگان و مدينه شناسان را كه اين كوه را از نزديك مشاهده نموده و با همين نام (ثور) شناسايى و در تاليفات خود معرفى كرده اند، منعكس مى نمايد.

2ـ برابر بودن مسلمانان در امان دادن به كفّار

دومين حكمى كه در روايت صحيفه آمده است برابربودن ذمّه و امان دادن مسلمانان بر كفار است (ذمّة المسلمين واحدة) و نتيجه اين حكم، اين است كه:
يسعى لها أدناهم.11
پايين ترين مسلمانان، بر ذمّه و امان دادن كفار مباشرت مى كند.
هر مسلمانى در هر شرايطى از لحاظ موقعيت و شخصيت (عالم و جاهل، فقير و غنى، پير و جوان، مرد و زن) مى تواند به كافرى كه درخواست امان كرده، امان بدهد.
فمن أخفر مسلما فعليه لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.12
پس كسى حق تعرّض بر چنين كافرى ندارد و نمى تواند عهد و پيمان برادر مسلمان را نقض كند و اگر كسى پيمان او را بشكند و متعرض چنين كافرى بشود، بر او باد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم!
بايد توجه داشت كه اين موضوع نيز داراى فروع و احكام فراوانى است كه در منابع فقهى مورد بحث قرار گرفته است.

3ـ برابرى خون مسلمانان

در صحيفه آمده است كه «المؤمنون تتكافؤ دمائهم»13 يعنى خون مسلمانان در قصاص و ديه مساوى است؛ ديه افراد قوى و ضعيف (از نظر علمى، اجتماعى و اقتصادى) برابر است. عالم در مقابل جاهل، مرد در مقابل زن، قصاص مى شود. «وهم يد على سواهم» يعنى مسلمانان در برابر دشمنان، يكدل و يكزبان هستند؛ گويا دست همه آنان يك دست و فعل همه آنها يك فعل و يك كار است. اين موضوع نيز مانند «ذمة المسلمين» داراى احكام و فروع و موارد استثنايى است كه در شرح آنها بايد به منابع فقهى مراجعه نمود.

4ـ مسلمان در مقابل كافر قصاص نمى شود.

ولا يقتلّا مسلم بكافر ولا ذوعهد فى عهده.14 اين جمله بيانگر اين حكم است كه اگر مسلمانى كافرى را (كه ذمّى و معاهد باشد) به قتل برساند، مسلمان قاتل به عنوان قصاص كشته نمى شود و قصاص به ديه تبديل مى شود.

5ـ بعضى از گناهان كبيره

هر گناه و معصيتى كه در ارتكاب آن، تهديد به عذاب و يا وعيد لعن و طرد از رحمت خدا باشد، آن را گناه كبيره مى گويند. بر اين اساس، امور ششگانه اى كه ذيلا توضيح داده مى شود و در متن روايات صحيفه همراه و توأم با لعن خدا و همه ملائكه و مردم از آنها ياد شده است، از گناهان كبيره و معاصى بزرگ است و مرتكب آنها در صورت عدم توبه، از رحمت خداوند مطرود و به عذاب آخرت گرفتار خواهد گرديد.
و اينك توضيح اين امور:

يك و دو. انتساب شخص به غير پدر و به غير مولايش

ومن ادعى الى غير أبيه او انتمى الى غير مواليه، فعليه لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين ولايقبل اللّه منه صرفا ولاعدلا.15
ومن والى قوما بغير إذن مواليه، فعليه لعنة الله والملائكة والنّاس أجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.16
: هركس خودش را به غير پدر خويش منتسب نمايد و هر برده اى خود را بدون اذن مولاى خود، به مولاى ديگرى منتسب سازد، بر اوست لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم!
اين لحن، صراحت دارد در شدّت تحريم اين دو عمل و بزرگى اين دو گناه كه در اين مورد، روايات ديگرى از طريق شيعه و اهل سنت از معصومين(علیهم السّلام) نقل گرديده است.
و علّت و يا حكمت تشديد تحريم در اين مورد، گذشته از كفر نعمت نسبت به حقّ ابوّت و حق ولا، تضييع نمودن حقّ ارث و به هم خوردن قانون نسب و تحريم حلال و تحليل حرام در مسئله ازدواج و اموال و… مى باشد.

سه. ذبح كردن به نام غيرخدا

لعن اللّه من ذبح لغيراللّه.17 خداوند لعنت كند كسى را كه براى غيرخدا ذبح كند!
در دوران جاهلى، مشركان ذبايح خود را به نام غيرخدا و به نام اوثان و اصنام ذبح مى كردند و به جاى بسم اللّه، باسم اللات والعزّى و… مى گفتند و در مقابل معبودهاى خويش، اين عمل را يكى از عبادات تلقّى مى نمودند و خداوند از اين عمل كفرآميز و شرك آلود، نهى و آن را براى مؤمنان ممنوع اعلام نمود و فرمود:
ولاتأكلوا ممّا لم يذكر اسم اللّه عليه وإنّه لفسق.18
إنّما حرّم عليكم الميتة والدّم ولحم الخنزير وما أهل به لغير الله.19
و پيامبر بزرگ اسلام هم كسانى را كه مرتكب چنين عمل شرك آلودى شوند، مورد لعن قرارداد و فرمود:
لعن اللّه من ذبح لغيراللّه.

چهار. سرقت نمودن علائم زمينها

لعن اللّه من سرق منار الارض.20
خداوند لعنت كند كسى را كه علائم زمين يا ملكى را سرقت كند!
منظور از منار ارض، علائم و نشانه هاى حدود يك ملك و نشانه هايى است كه مالكان زمينها نصب و ايجاد مى كنند؛ و مراد از سرقت، ازبين بردن و يا تغييردادن اين علائم براى تجاوزكردن به املاك ديگران و غصب نمودن حقوق ديگران در زمينهايشان مى باشد كه در اين مورد نيز روايات زيادى از طريق شيعه و اهل سنّت وارد گرديده است.

پنج. لعن كردن بر پدر

لعن الله من لعن والده.21 خدا لعنت كند كسى را كه بر پدر خويش لعنت كند!
عقوق والدين به هر طريقى كه باشد و ايذاى پدرومادر به هر شيوه اى كه انجام پذيرد، از معاصى و گناهان كبيره است؛ على الخصوص كه از طريق شتم و ناسزاگفتن باشد؛ به طورى كه در روايات از سبّ و ناسزاگفتن بر پدر و مادر (گرچه به طريق غيرمستقيم) نهى گرديده و سب كردن بر پدر و مادر ديگران ، آنجا كه موجب شود مخاطب نيز والدين گوينده را سبّ و شتم نمايد ، سبّ مستقيم تلقّى شده است.

شش. پناه دادن بر جنايتكار

لعن اللّه من آوى محدثا.22 خدا لعنت كند كسى را كه جنايتكارى را پناه دهد!
در بحث حرم مدينه، معناى محدث و پناه دادن به او را توضيح داديم. در آنجا كه سخن از حرم مدينه بود، براى احترام بيشتر «مدينة الرسول» ، كسانى مورد لعن خدا و همه فرشتگان و همه مؤمنان قرار گرفته بودند كه در آن شهر مرتكب جنايت شوند و يا جنايتكارى را پناه بدهند. ولى در اينجا، مسئله جنبه عمومى دارد. لعن اللّه من آوى محدثا … خدا لعنت كند كسى را كه در هر شهر و ديارى و در هر نقطه و منطقه اى، جنايتكارى را پناه بدهد و از وى حمايت كند!
و در همان بحث، به حكمت اين تحريم و تهديد اشاره نموديم كه اين عمل، درواقع، همكارى با مفسد و عامل توسعه فساد در جامعه مى باشد و طبعا جرم پناه دهنده، بيش از خود جنايتكار خواهدبود*.
اين بود در حدود شانزده حكم مختلف در پنج موضوع مهم كه از روايات منقول از صحيفه اميرمؤمنان(علیه السّلام) به دست مى آيد و به طورى كه ملاحظه فرموديد، اين احكام به طور صريح و گويا، در روايات صحيفه مطرح و منعكس گرديده است.

ديگر موضوعات فقهى صحيفه

و در روايات صحيفه، در كنار احكام مشروح پيش گفته، چند موضوع ديگر نيز به طور اجمال و اشاره انعكاس يافته است كه اينك به بيان اين موارد مى پردازيم:
1ـ در صحيفه اميرمؤمنان(علیه السّلام) ، از انواع جراحات و همچنين از سنّ شترها كه به عنوان ديه جراحات پرداخت مى شود، سخن رفته و اين احكام در صحيفه آمده است:
فإذا فيها اشياء من الجراحات وأسنان الإبل.23
2ـ باز، در صحيفه در مورد اصل ديه و تشويق و ترغيب بر آزادكردن اسراى مسلمين از دست كفار، و احيانا راههاى مختلف و شرايط و احكام آن، سخن گفته شده است:
قلت فما فى هذه الصحيفة؟ قال العقل وفكاك الاسير.24
3ـ در صحيفه اميرمؤمنان، از صدقات واجب مانند زكات مال و زكات فطره و احيانا شرائط و احكام آن، سخن گفته شده است:
وهذه الصحيفة أعطانيها رسول اللّه، فيها فرائض الصدقة.25 *
اين بود انعكاس صحيفه اميرمؤمنان(علیه السّلام) در منابع اهل سنّت و اين بود ديدگاه محدّثان آنان درباره اين صحيفه و اهتمامشان نسبت به روايات صحيفه و اين بود چند حكم فقهى كه از ظاهر روايات صحيفه به دست مى آيد. البته بر اهل فن و مجتهدان است كه با تحقيق و ديد اجتهادى خود، احكام بسيار ديگرى را بر همين روايات متفرّع و فروع ديگرى را از آنها استخراج نمايند.

صحيفه اميرمؤمنان، از ديدگاه ائمه اهل بيت

اينك نگاهى داريم بر صحيفه از ديدگاه ائمه اهل بيت و انعكاس آن در منابع شيعه:
به طورى كه در مقدمه بحث اشاره نموديم، پيشوايان شيعه نه تنها صحيفه اميرمؤمنان(علیه السّلام) را به عنوان بزرگترين ذخيره علمى و منبع فقهى و عظيمترين ثروت معنوى از پدران و اجداد خويش به ارث برده و در حفظ آن تلاش مى نمودند، بلكه با وجود چنين صحيفه جامع و گسترده از سنن، و چنين طومارى از شرايع و قوانين الهى (كه به املاى رسول خدا ـ ص ـ و از زبان مبارك آن حضرت و با دستخط اميرمؤمنان ـ ع ـ نگارش يافته است) افتخار و مباهات مى كردند و به هنگام بيان احكام، آنجا كه لازم بود، به متن آن استناد و به وسيله آن، مخالفانشان را مجاب مى نمودند. اينك، به عنوان نمونه، چند مورد از نظريّات و گفتارهاى ائمه اهل بيت(علیهم السّلام) را كه در منابع معتبر شيعه منعكس گرديده است، مى آوريم.

امام باقر (علیه السّلام) و صحيفه اميرمؤمنان

بصائرالدّرجات از فضيل بن يسار نقل مى كند كه:
امام باقر(علیه السّلام) خطاب به وى فرمود: فضيل! كتاب على كه هفتاد زراع طول آن است، در نزد ماست و در روى زمين هيچ حكمى از احكام مورد نياز مردم نيست، مگر اينكه در اين صحيفه است؛ حتى ديه خطّى كه در پوست كسى ايجاد شود. آنگاه خطى بر انگشت ابهامش كشيد (يعنى حتى ديه يك چنين خطّ كوچك و بى اهميتى!).26
نجاشى از محمد بن عذافر صيرفى نقل مى كند كه:
من به همراه حكم بن عيينة در نزد ابوجعفر(علیه السّلام) بوديم. حكم از امام(علیه السّلام) در موضوعات مختلف سؤال مى نمود و امام(علیه السّلام) پاسخ مى داد و به عيينة احترام خاصى مبذول مى داشت، تا در يك مسئله در ميانشان اختلاف پيش آمد. امام باقر به فرزندش فرمود برخيز كتاب جدّم اميرالمومنين(علیه السّلام) را بياور. [ابن عذافر گويد:] فرزند امام، كتابى آورد بسيار بزرگ و درهم پيچيده؛ آنگاه امام باقر(علیه السّلام) فرمود: «اين كتاب، خطّ على و املاى رسول خداست» و به آن نگاه كرد تا پاسخ مسئله مورد اختلاف را استخراج و خطاب به حكم چنين فرمود: «ابا محمد! تو و سلمه و ابوالمقدام، به هر كجا مى خواهيد روكنيد؛ ولى به خدا سوگند علم مورد اعتماد را بجز در نزد كسانى كه جبرئيل بر آنان نازل مى گرديد، نخواهيد يافت».27

امام صادق (علیه السّلام) و صحيفه اميرمؤمنان

كلينى با اسناد از بكر بن كرب و او از امام صادق(علیه السّلام) نقل مى كند كه فرمود:
«در نزد ما علمى هست كه با وجود آن نيازى به مردم نداريم و اين مردم هستند كه به ما نيازمند مى باشند».
امام سپس فرمود:
«در نزد ما كتابى است با املاى رسول خدا و دستخط على، و اين صحيفه اى است كه تمام حلال و حرام در آن است …».28
باز كلينى در ضمن يك روايت مفصّل از ابوسعيد نقل مى كند كه:
امام صادق(علیه السّلام) خطاب به وى فرمود: «يا ابا محمد! جامعه در نزد ماست؛ ولى مردم نمى دانند جامعه چيست». ابوبصير سؤال كرد: فدايت شوم، جامعه چيست؟ امام(علیه السّلام) فرمود: «صحيفه اى است به طول هفتاد زراع، با املاى رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، و از ميان دو لب آن حضرت و با دستخط على(علیه السّلام) ، كه تمام حلال و حرام و همه احكامى كه مورد نياز مردم است در آن است؛ حتى ديه خدشه و خطّى كه در پوست بدن ايجاد شود». آنگاه امام(علیه السّلام) با استيذان از ابوبصير، بدن او را فشارداد و فرمود: «حتى أرش هذا … حتى ديه چنين فشار ساده اى نيز اگر از راه ظلم بر كسى واردشود، در اين صحيفه آمده است».29

صحيفه يا جامعه؟

آنچه گذشت، چند نمونه از دهها روايتى30 بود كه در مورد صحيفه اميرمؤمنان(علیه السّلام) ، در منابع شيعه از ائمه هدى نقل گرديده است. در اين روايات، آنچه بيشتر جلب توجه مى كند، (قطع نظر از مضمون كلّى آنها)، معرّفى اين صحيفه به عنوان يك صحيفه متقن و مورداعتماد و مجموعه مقدّس و ارزشمند است كه از دو لب مبارك پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) [من فلق فيه] صادرگرديده و با دستخط اميرمؤمنان نگارش يافته [وخطّ علىّ بيمينه].
آرى، آنچه جلب توجه مى كند، مطلبى است كه در تمام اين روايات، مورد عنايت خاص قرارگرفته و آن (از لحاظ كمّى) حجيم و بزرگ بودن اين صحيفه و (از نظر كيفى) مشتمل بودن آن بر احكام موردنياز مردم از واجبات و محرمات و شرايع است. زيرا طول آن «سبعون زراع» و محتوايش «كلّ شيئ يحتاج النّاس اليه حتى الأرش فى الخدش» عنوان گرديده است.
و همانگونه كه در نكته دوم از نكات پنجگانه اين مقال اشاره نموديم، اين حقيقت تلويحا و به طور اجمال، از روايات اهل سنّت نيز استفاده مى شود؛ زيرا اگر در منابع شيعه آمده است: «فيها كلّ شىء …»، در منابع اهل سنّت هم حرم بودن مدينه و حدود و حريم آن (به نام) ذكر شده است و اگر در منابع شيعه از وجود «أرش خدش» در صحيفه سخن گفته شده، در منابع اهل سنّت هم آمده است: «وفيها اشياء من الجراحات وأسنان الإبل»؛ و همچنين آمده است كه: «لعن اللّه من سرق منار الأرض» و…
به هرحال، جامع بودن صحيفه اميرمومنان(علیه السّلام) و وسعت و گستردگى قوانين و احكام در آن، موجب گرديده است كه در لسان ائمه(علیه السّلام) ، از اين صحيفه، گاهى به همين عنوان «صحيفة» و گاهى هم به عنوان «الجامعة» تعبيرشود و منظور از «جامعه» كه در روايات ما مطرح و از آن به عظمت ياد شده است، هيچ صحيفه و مجموعه اى نيست مگر همان صحيفه اميرمؤمنان ـ صلوات اللّه وسلامه عليه.

پی نوشت ها :

* مجمل اين بحث، در سال 1351 در مقدمه «سيرى در صحيحين» نگارش يافت. اينك با انتشار فصلنامه مبارك علوم حديث، مناسب ديدم مشروح آن را در اختيار خوانندگان ارجمند اين نشريه سودمند قراردهم. اللّهم وفّقنا واغفرلنا زلّاتنا!
5. حديث اول.
6. حديث نهم.
7. حديث اول و نهم.
8. فتح البارى 86/4
9. حديث نهم.
10. صحيح مسلم، تحقيق محمدفؤاد عبدالباقى، ج2، ص995ـ 998 [كتاب الحج، باب فقه المدينة].
11. حديث اول و ششم و نهم.
12. حديث اول.
13. حديث ششم و نهم.
14. حديث دوم و ششم و نهم.
15. حديث چهارم.
16. حديث اول.
17. حديث پنجم.
18. انعام: 121
19. بقره: 173
20 حديث پنجم.
21. حديث پنجم.
22. حديث پنجم.
23. حديث اول و سوم.
24. حديث دوم.
25. … عن الفضيل بن يسار قال: قال لى ابوجعفر(علیه السّلام) يافضيل عندنا كتاب على سبعون زراعا ما على الارض شيئ يحتاج اليه الا وهو فيه حتى أرش الخدش ثم خطّه بيده على إبهامه.
26. بصائرالدرجات، چاپ تبريز، ج1، ص147؛ مستدرك الوسائل، ج18، ص386
27. رجال نجاشى، ترجمة محمد بن عذافر الصّيرفى.
28. … عن بكر بن كرب قال سمعت اباعبداللّه يقول ان عندنا مالانحتاج معه الى النّاس وانّ النّاس ليحتاجون الينا وانّ عندنا كتابا املاء رسول اللّه وخطّ علىّ؛ صحيفة فيها كلّ حلال. (اصول كافى، ج1، ص241، ح6)
29. ثم قال يا ابا محمد وانّ عندنا الجامعه وما يدريهم ما الجامعة. قال قلت جعلت فداك وما الجامعة؟ قال: «صحيفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول اللّه واملائه وفلق فيه وخطّ على بيمينه؛ فيها كل حلال وحرام وكل شئ يحتاج النّاس اليه حتى الأرش فى الخدش». وضرب بيده الىّ فقال: «تاذن لى يا ابا محمد؟». قلت جعلت فداك انما انا لك، فاصنع ماشئت! قال فغمزنى بيده وقال: «حتى ارش هذا …». (اصول كافى، ج1، ص239، ح1)
30. در اين روايات، به بصائرالدرجات، ج3، ابواب12ـ14 و اصول كافى، ج1، ص238 و مستدرك الوسائل، ج18، ص358ـ 388 مراجعه شود.

منبع: www.hadith.net

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد