خانه » همه » مذهبی » اخلاق معاشرت (قسمت دهم)

اخلاق معاشرت (قسمت دهم)

اخلاق معاشرت (قسمت دهم)

هميشه عملهاى بزرگ و اقدامهاى والا، از سوى صاحبان روحهاى بلند سر مى‏زند. اينكه نيكى را به نيكى پاسخ دهيم و به لبخند ديگرى با لبخند پاسخ دهيم، رفتارى عادى است.
برخورد كريمانه، نشان دادن نوعى «مناعت طبع» و «بلند همتى» و «روحيه‏ى والا» است كه ديگران را هم تحت تأثير قرار مى‏دهد. مثل آنكه بدى را با نيكى پاسخ بگويى

23311b7d 23a9 4077 9e49 2bb26d3de869 - اخلاق معاشرت (قسمت دهم)
mkk37 - اخلاق معاشرت (قسمت دهم)
اخلاق معاشرت (قسمت دهم)

16. برخورد كريمانه

هميشه عملهاى بزرگ و اقدامهاى والا، از سوى صاحبان روحهاى بلند سر مى‏زند. اينكه نيكى را به نيكى پاسخ دهيم و به لبخند ديگرى با لبخند پاسخ دهيم، رفتارى عادى است.
برخورد كريمانه، نشان دادن نوعى «مناعت طبع» و «بلند همتى» و «روحيه‏ى والا» است كه ديگران را هم تحت تأثير قرار مى‏دهد. مثل آنكه بدى را با نيكى پاسخ بگويى و قهر و خشونت را، با محبت و عاطفه.
فتوت و جوانمردى در برخورد، يكى از اين گونه «بزرگوارى» ها در معاشرتهاست. «خود» را نديدن و براى «ديگران» در قاموس زندگى شخصى، جايى باز كردن و دلى به دست آوردن و تكيه‏گاهى براى يك بينوا گشتن!

ضعيفان و جوانمردان

صاحبان دلهاى شكسته، در پى مرهم‏گذار، چشم به اين سو و آن سو مى‏دوزند. غريبان بى‏پناه، در تنگناهاى زندگى در سايه‏ى همت و فتوت آزادمردان مى‏آرمند و مظلومان بلاديده، دل را با دست گرم و نوازشگر جوانمردان خوش مى‏سازند و به حمايت و يارى آنان دلگرم و اميدوارند.
اگر در جامعه، افراد آزاده‏اى نباشند كه عشق محرومان و ضعيفان را در دل دارند، ستمگران روزگار آنان را سياهتر مى‏كنند و بى‏دردان، تهيدستان را به روز سياه مى‏نشانند.
در عهد كهن، رمز و راز پيدايش گروههايى از «جوانمردان» و «عياران»، همين روحيه‏ى خدمت به همنوع و يارى بى‏دفاع و پناه بودن براى بى‏پناهان بوده است.
چه خوش سروده است مرحوم فيض كاشانى:

بيا تا مونس هم، يار هم، غمخوار هم باشيم‏
انيس جان هم، فرسوده‏ى بيمار هم باشيم‏

شب آيد، شمع هم گرديم و بهر يكدگر سوزيم‏
شود چون روز، دست و پاى هم، در كار هم باشيم‏

دواى هم، شفاى هم، براى هم، فداى هم‏
دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشيم‏

فتوت و جوانمردى، زيباترين آرايش يك انسان است. به فرموده‏ى اميرمؤمنان عليه‏السلام:
«ما تزين الانسان بزينة اجمل من الفتوة»؛ (1).
انسان به هيچ زينتى، زيباتر از مروت و جوانمردى آراسته نشده است.

مفهوم فتوت

بى‏دردى و بى‏خيالى نسبت به وضع مردم و نياز و محروميت و مظلوميت آنان، از مردانگى و از مسلمانى به دور است. از آن سو، غم مردم خوردن و حامى مظلوم بودن و يارى به بينوا رساندن، مسلمانى و مردانگى است.
آيين «رادمردى» حكم مى‏كند كه صاحبان قدرت و مكنت، دستى به هم سر و گوش محرومان بكشند و بازوى آنان را بگيرند و از زمين‏گيرى و خاك‏نشينى بلند كنند، عزت ببخشند و حرمت گزارند. اين، زكات توانايى و توانگرى است!
«مردانگى»، صفت برجسته و ارزشمندى است كه به يك اجتماع زنده آبرو مى‏بخشد. بزرگوارى و كرامت نفس در برخورد با ديگران، خصيصه‏ى آزادمردانى است كه از روى فتوت و جوانمردى، انديشه‏ى محرومان را در سر مى‏پرورانند و مهرشان را در دل. زندگى بى‏حضور چنين فرزانگانى، نه لذت دارد، نه زيبايى. جامعه‏اى كه از جوانمردان خالى باشد، غبار مرگ بر چهره‏اش نشسته است.
اين سجيه و خصلت عملى، ريشه در درون و انديشه دارد و از آنجا به رفتار و معاشرت و برخوردها سرايت مى‏كند. امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«بعد المرء عن الدنية فتوة»؛ (2).
جوانمردى، دور بودن انسان از پستى و فرومايگى است.
و… فرومايگى چيست، جز زور و تحقير، بى‏حرمتى و تكبر، خودخواهى و حق‏كشى، كينه‏توزى و انتقام‏جويى، بخل و حسادت، سخت‏گيرى و بدرفتارى، بى‏وفايى و دروغ، نفاق و دورنگى؟…
و مردانگى چيست، جز ايثار و گذشت، عفو و مدارا، بخشندگى و نوازش، صبورى و تحمل، همت بلند و حسن خلق، يكرنگى و وفادارى، صداقت و دلجويى؟…
در ديد شما، «نامرد» و «پست» و «فرومايه» كيست؟ و مروت و مردانگى كدام است؟
خواجه عبدالله انصارى گويد:
«اگر بر روى آب روى، خسى باشى،
و اگر به هوا پرى، مگسى باشى،
دل به دست آر، تا كسى باشى!» (3).
و خداوند، همين را مى‏پسندد و مى‏پذيرد و پاداش مى‏دهد، چرا كه دلهاى شكسته، جلوه‏گاه محبت خدا و اميد به درگاه او است و جوانمردى، آرامش بخشيدن به آن دلهاست. به گفته‏ى مولانا:

 

هزار بار پياده طواف كعبه كنى‏
قبول حق نشود گر دلى بيازارى (4).

در حديثى، اميرالمؤمنين عليه‏السلام چارچوب و استخوان‏بندى مروت و جوانمردى را اين گونه برمى‏شمارد كه مى‏تواند معيارى براى هر شخص جهت ارزيابى ميزان فتوت خويش باشد:
«نظام الفتوة احتمال عثرات الاخوان وحسن تعهد الجيران»؛ (5).
نظام مردانگى، تحمل لغزشهاى برادران و رسيدگى شايسته به همسايگان است.

برخى از نشانه‏ها

نه فتوت به ادعا است، نه جوانمردى به سخن! رفتار و عمل، شاهد مردى و نامردى هر انسان است. فتوت نيز تنها با عمل است كه مهر تأييد مى‏خورد و مقبول خاطرها مى‏گردد، نه با حرف و شعار.
بعضى از نشانه‏هاى رادمردان كه در روايات آمده، از اين قرار است:

1. عفو و گذشت

روحهاى بزرگ، ظرفيت بخشايش و گذشت نيز دارند. اما افراد حقير و فرومايه، به سرعت درصدد انتقام برمى‏آيند. به فرموده‏ى حضرت على عليه‏السلام:
«ليس من شيم الكرام تعجيل الانتقام»؛ (6).
شتاب و سرعت در انتقام گرفتن، از اخلاق انسانهاى بزرگوار نيست.
باز هم از كلام حضرت امير عليه‏السلام بياموزيم:
«المبادرة الى العفو من اخلاق الكرام، المبادرة الى الانتقام من اخلاق اللئام»؛ (7).
سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقام گرفتن، از اخلاق فرومايگان.

2. آغاز به نيكى

گاهى كسى از انسان چيزى مى‏طلبد، انسان هم پاسخ مى‏دهد.
ولى اخلاق جوانمردانه آن است كه حفظ آبروى ديگران كنى و پيش از سؤالشان، در رفع نيازشان بكوشى كه اين خصلت، مردانگى و فتوت است و نشانه‏ى كرامت روح. به تعبير حضرت على عليه‏السلام:
«الكريم من بدء باحسانه»؛ (8).
كريم، كسى است كه آغازگر نيكى باشد و شروع به احسان كند.

3. پاسخ بدى با نيكى

اين رفتار، نيز روحيه‏اى والا و عفوى بزرگ مى‏خواهد كه اگر ديگران بدى كردند و ناسزا گفتند و بى‏اعتنايى نمودند، تو خوبى كنى و ادب و احترام نشان دهى و اگر از تو بريدند و قطع رابطه كردند، تو قطع رابطه نكنى و پيوندها را نگه دارى. در اينجا هم مناسب است اين كلام علوى آويزه‏ى گوشمان باشد:
«الكريم من جازى الاسائة بالاحسان»؛ (9).
جوانمرد، كسى است كه بدى را با نيكى پاسخ دهد. آرى… در عفو، لذتى است كه در انتقام نيست.

4. عفو با قدرت

جوانمرد كسى است كه وقتى قدرت دارد و مى‏تواند انتقام بگيرد، درگذرد و عفو را پيشه‏ى خود سازد. على عليه‏السلام فرمود:
«الكريم اذا قدر صفح و اذا ملك سمح و اذا سئل انجح»؛ (10).
جوانمرد و بخشنده كسى است كه:
– وقتى قدرت يابد، درگذرد و ببخشايد
– و چون توانمند و مالك گردد، عطا كند و ببخشد،
– و آنگاه كه چيزى از او خواسته شود، نياز را برآورد.

5. غمخوارى محرومان

جوانمردان به نيازمندان رسيدگى و نسبت به آنان حمايت و دلجويى مى‏كنند و خود را در راحت و رنج ديگران شريك مى‏شمارند.

 

به قول سعدى: تو كز محنت ديگران بى‏غمى‏
نشايد كه نامت نهند آدمى‏

«پورياى ولى»، از پهلوانان نامدار و عارفى كه از مردانگى او حكايتهاى بسيارى زبانزد مردم است، (11) در يك رباعى چنين سروده است:

گر بر سر نفس خود اميرى، مردى‏
ور بر دگرى نكته نگيرى، مردى‏

مردى نبود فتاده را پاى زدن‏
گر دست فتاده‏اى بگيرى، مردى (12).

جوانمردى همان خوشخويى، بخشندگى، مردم‏نوازى و رسيدگى به بينوايان است و همه‏ى اينها به شكرانه‏ى قدرت و توانى كه پروردگار عطا كرده است. به گفته‏ى حافظ:

اى صاحب كرامت! شكرانه‏ى سلامت‏
روزى تفقدى كن، درويش بينوا را

تماشاى جلوه‏هاى فتوت و بزرگوارى و «برخورد كريمانه» در آينه‏ى رفتار بزرگان و اسوه‏ها، تماشايى‏تر است. نمونه‏هايى از اين رفتارهاى زيبا و نمونه‏هاى تاريخى تقديم شما مى‏شود.

در مكتب جوانمردان و كريمان

فتوت و جوانمردى، يكى از شاخصه‏هاى «برخورد كريمانه» در معاشرتهاى اجتماعى است. از آنجا كه ذكر نمونه‏هاى عينى در اخلاق و رفتار جوانمردان، تأثيرگذارتر است، به چند نمونه‏ى تاريخى از رفتار اولياء دين اشاره مى‏شود.
اما براى اينكه ذهنيت آماده‏ترى داشته باشيم، به كلامى از حضرت امير عليه‏السلام در اين مورد استناد مى‏كنيم كه فرمود:
«ثلاثة هن المروءة: جود مع قلة، و احتمال من غير ذلة و تعفف عن المسألة»؛ (13).
مروت سه چيز است:
– بذل و سخاوت، در عين تنگدستى
– تحمل و بردبارى، بدون ذلت و خوارى
– عفاف ورزيدن از سؤال و طلب.

به قول صائب تبريزى: دست طلب چو پيش كسى مى‏كنى دراز
پل بسته‏اى كه بگذرى از آبروى خويش‏

مسأله‏ى مناعت طبع، دورى از سؤال و طلب و طرح نكردن نيازمندى با اين و آن نيز از نشانه‏هاى تعالى روح است و آنان كه صورت خود را با سيلى سرخ نگه مى‏دارند و فقر و تنگدستى خويش را به خاطر حفظ آبرو، با ديگران در ميان نمى‏گذارند، از اين گروهند.
و اما نمونه‏هاى تاريخى:
تاريخ اسلام و شرح‏حال بزرگان، اندوخته‏هاى فراوانى از مروتهاى فراموش نشدنى به خاطر دارد كه هر كدام درسى از «فتوت» است و تابلويى استكه چشم دل را به سوى خود جذب مى‏كند. در اين بخش به چند نمونه اشاره مى‏شود:

1. پيامبر و پيمان جوانمردان

از فرازهاى برجسته‏ى دوران جوانى رسول خدا صلى الله عليه و آله پيش از بعثت، شركت و عضويت او در پيمانى بود كه عده‏اى از جوانمردان قريش براى دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به «حلف الفضول» معروف شد. اين گروه، خود را ملزم و متعهد مى‏دانستند كه به استغاثه و استمدادهاى بى‏پناهانى كه به حقشان تجاوز مى‏شود پاسخ دهند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از اين پيمان به عظمت و نيكى و با افتخار ياد مى‏كرد و هرگز حاضر نبود به هيچ قيمت آن را بشكند. (14).

2. رسول خدا و عفو عمومى

نمونه‏ى ديگر بزرگوارى و مروت و مداراى پيامبر صلى الله عليه و آله، حتى نسبت به دشمنان سرسخت خويش، اعلان «عفو عمومى» بود كه نسبت به مردم مكه داشت. در سال «فتح مكه» كه مسلمانان پيروزمندانه وارد مكه شدند، با آنكه مكيان، آن حضرت و مسلمانان را بسيار آزرده بودند و چندين بار براى نابودى اسلام، لشكركشى كرده بودند و خود مشركان نيز، خويش را مستحق هر گونه انتقامجويى مى‏ديدند، اما انتظار كرم و بزرگوارى هم داشتند. رسول خدا صلى الله عليه و آله همه را بخشود (15) و با جمله‏ى «اذهبوا فانتم الطلقاء» – برويد، آزاديد – همه را عفو كرد و آب عفو و گذشت بر آتش كينه‏ها ريخت. اين گونه برخورد با دشمن نيز، نشان روحيه‏ى والاى او بود.

3. على در ميدان نبرد خندق

رادمردى على عليه‏السلام در تاريخ، نمونه است و نمونه‏هايش نيز فراوان. در جنگ خندق، وقتى با رقيب شجاعى همچون «عمرو بن عبدود» درافتاد و او را به هلاكت رساند، چون خواهر «عمرو» كنار كشته‏ى برادرش آمد و ديد كه زره قيمتى او بر تنش باقى است، پرسيد: قاتل او كيست؟ گفتند: على بن ابى‏طالب. آنگاه گفت: او را هماوردى بزرگوار و جوانمرد كشته است. سپس در سوگ برادرش اشعارى خواند، به اين مضمون: اگر كشنده‏ى عمرو، كسى جز «على» بود، همواره بر برادرم مى‏گريستم؛ ولى چه كنم كه قاتل او كسى است كه از قتل او، عيب و عارى بر «عمرو» نيست. (16).

4. مروت على با قاتل خود

اميرالمؤمنين عليه‏السلام با آنكه مى‏دانست قاتلش «ابن‏ملجم» است، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنايت نكرد. مردانگى را به حدى رساند كه به فرزندش امام مجتبى عليه‏السلام فرمود: او كه اكنون در اختيار شماست، با او مدارا كنيد و اگر من از دنيا رفتم، تنها يك ضربت به او بزنيد. و دستور داد از شير و غذاى خودش به او هم بدهند. (17) اين گونه حتى دشمنان و اسيران را مورد محبت و مروت قرار مى‏داد. به قول شهريار:

به جز از على كه گويد به پسر كه: قاتل من‏
چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا

همين فتوتهاى عل عليه‏السلام بود كه او را ملقب و مفتخر به «لا فتى الا على…» ساخت.

5. با سپاه معاويه

در جنگ صفين، وقتى سپاه معاويه بر نهر فرات دست يافتند، ياران على عليه‏السلام را از برداشتن آب جلوگيرى كردند. خطر بى‏آبى سپاه حضرت را تهديد مى‏كرد. با سخنان پرشور آن حضرت، سربازان اسلام بر دشمن تاختند و فرات را تصرف كردند. آنان مى‏توانستند مقابله به مثل كنند و سپاه معاويه را با تشنگى به هلاكت برسانند. اما على عليه‏السلام فرمود تا جايى را باز بگذارند تا لشكريان معاويه هم بتوانند از آب فرات بردارند. (18) اين نيز نمونه‏اى از جوانمردى مولى، حتى در برخورد با لشكريان متجاوز شام و دشمنى همچون معاويه بود.

6. عاشورا، جلوه‏گاه مروت

حماسه‏ى عاشورا، سراسر درس كرامت و بزرگوارى و جلوه‏اى از برخوردهاى كريمانه‏ى اهل‏بيت عليهم‏السلام با ديگران بود. وقتى سپاه تشنه‏ى حر آمدند و راه را بر امام عليه‏السلام بستند، حسين بن على عليهماالسلام دستور داد همه‏ى آن گروه هزار نفرى و حتى اسبهايشان را هم سيراب كنند. (19).
روز عاشورا، همين حر بن يزيد، وقتى تصميم گرفت از سپاه باطل جدا شود و به حسين بن على عليهماالسلام بپيوندد، امام او را پذيرفت و خطاى گذشته‏اش را ناديده گرفت. حر به آغوش جوانمردى امام حسين عليه‏السلام پناه آورد و توبه كرد، توبه‏اش هم قبول شد. (20).
حسين بن على عليهماالسلام به سپاه كوفه فرمود: «اگر دين نداريد، لااقل آزادمرد باشيد.» خود او كه روح بلند و خصلت جوانمردى داشت، دشمن را هم به داشتن مردانگى و پرهيز از هجوم به زنان و كودكان بى‏دفاع، فرامى‏خواند.
علمدار رشيد و وفادارش حضرت ابوالفضل عليه‏السلام نمونه‏ى اعلاى فتوت و جوانمردى بود، بويژه آنجا كه لب تشنه بر فرات وارد شد و مشك را از آب پر كرد و خواست از آب زلال آن بنوشد كه ياد تشنگى امام حسين عليه‏السلام و كودكان خيمه‏گاه، مانع از آن شد و به خود خطاب كرد: اى نفس! پس از حسين زنده نباشى! او و يارانش در آستانه‏ى مرگ و شهادتند و تو مى‏خواهى آب سرد بنوشى؟… آب را بر روى آب ريخت و لب تشنه از فرات بيرون آمد و به شهادت رسيد. (21).
حضرت ابوالفضل، پهلوانى در ميدان فتوت و نام‏آورى از دودمان غيرت و رادمردى بود.

به دريا پا نهاد و خشك لب بيرون شد از دريا
مروت بين، جوانمردى نگر، غيرت تماشا كن‏

7. امام حسن و مرد شامى

مردى شامى كه در اثر تبليغات معاويه، دشمن اهل‏بيت عليهم‏السلام بود، در مدينه امام مجتبى عليه‏السلام را ديد و شروع كرد به ناسزاگويى و لعنت و… آن حضرت نيز هيچ نمى‏گفت. سخنانش كه تمام شد حضرت رو به او كرد، سلام داد و لبخند زد و فرمود: گويا غريب هستى! اگر از ما چيزى بخواهى مى‏دهيم، اگر راهنمايى بخواهى، رهنمون مى‏شويم، اگر بخواهى بارت را به مقصد مى‏رسانيم. اگر گرسنه‏اى، سيرت مى‏كنيم، اگر برهنه‏اى، تو را مى‏پوشانيم، اگر نيازمندى بى‏نيازت مى‏كنيم، اگر رانده شده و بى‏پناهى، پناهت مى‏دهيم، اگر حاجتى دارى برمى‏آوريم، اگر به منزل ما بيايى، تا وقتى كه بخواهى بروى، مهمانت مى‏كنيم و…
مرد شامى كه اين سخنان را شنيد و اين برخورد را ديد، گريست، و گفت: شهادت مى‏دهم كه تو جانشين خدا در زمينى. خدا داناتر است كه رسالت خود را كجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من منفورترين اشخاص بوديد، اما اينك تو محبوب‏ترين فرد در نظر منى. آنگاه به خانه‏ى امام عليه‏السلام رفت و تا بود، مهمان او بود و از دوستداران اهل‏بيت عليهم‏السلام گرديد. (22) اين معجزه رفتار كريمانه است كه حتى دشمن را به دوست تبديل مى‏سازد.

8. امام سجاد و جوانمردى

هشام بن اسماعيل، يكى از دولتمردان اموى و حاكم مدينه بود كه در دوران حكومتش ستمهاى بسيار بخصوص بر علويان و بزرگ آنان امام سجاد عليه‏السلام كرده بود. وقتى عزل شد، به فرمان حاكم جديد او را جلوى خانه‏ى «مروان حكم» نگه داشته بودند كه هر كس از او ستم ديده يا ناروا شنيده است، بيايد و تلافى كند.
شهيد مطهرى مى‏نويسد: «خود هشام، بيش از همه نگران على بن الحسين و علويون بود. با خود فكر مى‏كرد انتقام على بن الحسين در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش كمتر از كشتن نخواهد بود. ولى از آن طرف، امام به علويون فرمود: خوى ما بر اين نيست كه به افتاده، لگد بزنيم و از دشمن پس از آنكه ضعيف شد انتقام بگيريم. بلكه برعكس، اخلاق ما اين است كه به افتادگان كمك و مساعدت كنيم.
هنگامى كه امام با جمعيت انبوه علويين به طرف هشام بن اسماعيل مى‏آمد، رنگ در چهره‏ى وى باقى نماند. هر لحظه انتظار مرگ را مى‏كشيد. ولى برخلاف انتظار وى، امام طبق معمول كه مسلمانى به مسلمانى مى‏رسد، با صداى بلند فرمود: «السلام عليكم» و با او مصافحه كرد و بر حال او ترحم كرده، به او فرمود: اگر كمكى از من ساخته است، حاضرم. بعد از اين جريان، مردم مدينه هم شماتت به او را موقوف كردند.» (23).
سخن از جوانمردى و رفتار كريمانه با دوست و دشمن، بويژه در سيره‏ى پيشوايان مكتبى و اصحاب آنان دامنه‏اى وسيع دارد.
اين بحث را با فرازى از دعاى امام سجاد عليه‏السلام در صحيفه‏ى سجاديه به پايان مى‏بريم كه نشانگر روح بلند آن حضرت است و تجلى شخصيت كريمانه كه در نيايش او مشهود است:
«خدايا!… بر پيامبر و دودمانش درود فرست و توفيق ده و يارى كن در برابر كسى كه با من ناراستى مى‏كند، خيرخواهانه رفتار كنم، كسى را كه از من دورى مى‏گزيند، به نيكى پاداش دهم، و هر كه مرا محروم مى‏سازد، به او عطا و بخشش كنم، و هر كه با من قطع رابطه مى‏كند، صله‏ى رحم كنم، هر كه مرا غيبت مى‏كند، نيكيهايش را ياد كنم، نعمت را سپاس گويم و از بديها در گذرم….» (24).
اميد است كه گوشه‏اى از اين گونه رفتار كريمانه و اخلاق و منش بزرگوارانه و فتوت و جوانمردى در زندگيهاى ما نيز جلوه يابد و چهره‏ى جامعه و معاشرتهاى مردم را زيبا سازد.

پی نوشتها:

(1). غررالحكم، ج 6، ص 96
(2). همان، ج 3، ص 260
(3). مناجات، خواجه عبدالله انصارى، بخش مقالات، ص 35
(4). كليات شمس، جزء 6، ص 298
(5). غررالحكم، ج 6، ص 185
(6). همان، ج 5، ص 81
(7). ميزان الحكمه، ج 8، ص 367
(8). همان، ص 365
(9). همان
(10). غررالحكم، ج 7، ص 346
(11). فرهنگ فارسى(معين)، بخش اعلام
(12). چكيده‏ى انديشه‏ها، ج 2، ص 257
(13). ميزان الحكمه، ج 9، ص 113
(14). فروغ ابديت، ج 1، ص 151
(15). مغازى، واقدى، ج 2، ص 835
(16). زندگانى حضرت محمد، رسولى محلاتى، ص 453
(17). بحارالانوار، ج 42، ص 289
(18). بحارالانوار، ج 42، ص 289شرح ابن‏ابى‏الحديد، ج 3، ص 331
(19). حياة الامام الحسين، ج 3، ص 74
(20). اعيان الشيعه، ج 1، ص 603
(21). مقتل الحسين، مقرم، ص 336
(22). مناقب، ابن‏شهرآشوب، ج 4، ص 19
(23). داستان راستان، ج 1، ص 74) داستان: لگد به افتاده)
(24). صحيفه‏ى سجاديه، دعاى 20) مكارم الاخلاق)… سددنى لأن اعارض من غشنى بالنصح…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد